دروغهاى علوم

شناخت دروغ بودن برخى از مطالبي كه در دانش جديد به عنوان مسلمات علمي معرفي و تبليغ مي شود

مدير انجمن: najm134

زن هندي ادعا كرد كه از سن 14 سالگي از نوشيدن آب خودداري كرده

پستتوسط pejuhesh232 » يکشنبه جولاي 13, 2014 12:21 pm

زنده نماندن بدون آب و غذا بيشتر از سه روز!!

زن هندي ادعا كرد كه از سن 14 سالگي از نوشيدن آب خودداري كرده است

«ناراساما» كه بيش از 90 سال عمر دارد، 78 سال است زندگي بدون نوشيدن آب را تجربه كرده است. تصوير
«ناراساما» گفت: مي‌دانم اين ادعا براي بيشتر مردم غير قابل باور است اما افراد خانواده‌‌ام كه با من در ارتباط هستند مي‌دانند اين ادعا حقيقت دارد. هيچ وقت احساس نكردم به نوشيدن آب نياز دارم، تنها در طول روز دو فنجان قهوه مصرف مي‌كنم.
بنابر اعلام رسانه‌هاي داخلي هند، «ناراساما» در كودكي به بيماري مبتلا شد كه هر چه آب مصرف مي‌كرد احساس تشنگي‌اش برطرف نمي‌شد و به همين دليل روزانه 10 ليتر آب مصرف مي‌كرد تا اين كه آب خوردن بيش از حد مشكلاتي را براي او ايجاد كرد.
والدين «ناراساما» او را به يك پزشك ديگر نشان دادند و تحت درمان قرار گرفت و به خود قول داد كه هيچ وقت آب ننوشد.
به گزارش پايگاه‌ اينترنتي «oddity central»، اين زن همچنين گفت: در طول تابستان براي اين كه گرما و مصرف‌ نكردن آب اذيتم نكند، لباس مرطوب مي‌پوشم.
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

كاشف كرويت زمين گاليله نيست

پستتوسط pejuhesh232 » يکشنبه نوامبر 30, 2014 10:05 am

گاليله از نوشته هاى علماى اسلام در 700 سال قبل استفاده كرده است كه كرويت زمين را اثبات كرده بودند

يك اخلاقي غربيها دارند كه عيلرغم تاخير چندصدساله شان در علوم و فنون

هر وقت بعد چندصد سال يا چندهزارسال از چيزي مطلع مي شوند

مثل اينكه خودشان فقط در دنيا هستند

مي گويند فلان چيز را فلان دانشمند غربي در فلان سال كشف كرد

و بعد اسم يكي از غربيها را مي گذارند روي ان به اسم كاشف

در حاليكه بيشتر ان موضوعات توسط ديگران بسيار قبلتر كشف و شناخته شده است

و اين تاريخ كه مي گذارند تاريخ اولين اطلاع يك غربي از ان موضوع است



به گزارش ایسنا به نوشته روزنامه تودی زمان، فکری ایشیک، وزیر علوم، صنایع و فراوری ترکیه در سخنانی برای گروهی از بازرگانان در استان قونیه اظهار داشت که مشارکت جهان اسلام در علوم و دانش بشری در طول تاریخ بسیار بزرگ بوده است.

وی گفت: حدود 700 تا 800 سال پیش از گالیله 71 دانشمند مسلمان به رهبری خوارزمی که به فرمان مامون، خلیفه عباسی گرد هم آمده بودند، در یک طرح علمی کشف کردند که زمین کره‌ای شکل است.

ایشیک افزود: یک نسخه از سند اصلی که در حال حاضر در موزه علوم و فناوری اسلامی در استانبول قرار دارد این مساله را ثابت می‌کند.

موزه مذکور توسط فواد سزگین، استاد علوم اسلامی-عربی در کشور ترکیه ایجاد شده است. چندی پیش رجب طیب اردوغان، رئیس جمهوری ترکیه نیز گفته بود که این مسلمانان بودند که قاره آمریکا را کشف کردند.

ایده کره‌ای بودن زمین تا قرن سوم پیش از میلاد مسیح تنها به عنوان یک گمانه زنی فلسفی مطرح بود.

حدود سال 830 پس از میلاد مسیح، مامون به گروهی از ستاره شناسان و جغرافی دادنان مسلمان ماموریت داد تا فاصله‌ای میان شهر تدمر و شهر رقه که در سوریه امروزی قرار دارد را تخمین بزند.

این دانشمندان سپس توانستند محیط زمین را محاسبه کنند و به عددی برسند که بسیار نزدیک به تخمین‌های امروزی است
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

به اسم نجات سرطانيهاي جهان اما واقعيت جاسوسی ژنتیکی

پستتوسط pejuhesh232 » پنج شنبه فبريه 19, 2015 10:31 pm

به اسم نجات سرطانيهاي جهان اما واقعيت جاسوسی ژنتیکی


اخیرا در فضای شبکه‌های ارتباطی مجازی کلیپ ضبط شده مشهوری دست به دست می‌شود که در آن مجموعه‌ای از بازیگران از مردم تقاضا می‌کنند با کمک چند گوش‌پاک‌کن (سواپ) ارسالی از مکانی نامعلوم، نمونه‌ای از سلول‌های دهانی خود را با هدف «نجات بیماران سرطانی» به بانک ژن جهانی هدیه کنند.

به گزارش فرهنگ نیوز ، اخیرا در فضای شبکه‌های ارتباطی مجازی کلیپ ضبط شده مشهوری دست به دست می‌شود که در آن مجموعه‌ای از بازیگران از مردم تقاضا می‌کنند با کمک چند گوش‌پاک‌کن (سواپ) ارسالی از مکانی نامعلوم، نمونه‌ای از سلول‌های دهانی خود را با هدف «نجات بیماران سرطانی» به بانک ژن جهانی هدیه کنند. در این کلیپ که رهبر آن «گلشیفته فراهانی» است با ناراحتی از سهم کم نمونه‌های ایرانی در بانک جهانی ژن یاد می‌شود و این موضوع با این برچسب که ایرانی‌ها علاقه‌ای به نجات دادن جان بیماران ایرانی و خارجی ندارند، تقبیح می‌شود. حرف اصلی کلیپ یادشده این است که برای «نجات بیماران لوسمی و سرطانی» جهان نیازمند اهدای نمونه سلولی ایرانیان است! فضای کلیپ بشدت احساسی است و در انتهای آن آدرس «بانک جهانی اهداکنندگان نمونه مغز استخوان» و مجموعه بانک‌های ژن کشورهای اروپایی و آمریکا بیان می‌شود.

اما اصل ماجرا چیست؟ سال‌هاست مجموعه‌ای از کشورهای پیشرفته، در قالب «ژن بانک» به جمع‌آوری نمونه‌های زیستی و ژنتیکی ملت‌ها و کشورهای مختلف مشغول هستند اما در کشورهای توسعه‌یافته به واسطه قوانین «حقوقی و اخلاقی»، صیانت از اطلاعات زیستی و ژنتیکی از اهمیتی فوق‌العاده و استراتژیک برخوردار است چرا که با دزدی اطلاعات بومی و ملی دیگران می‌توان مهندسی نسل‌ها را در دست گرفت.

سال 1386 یکی از سرداران نظامی در حاشیه سمینار بمب‌های شیمیایی علیه ایران گفت: «آمریکا با کمک اسرائیل درصدد تشکیل بانک ژنتیکی و مولکولی اقوام و ملیت‌های جهان برای ساخت سلاح‌هایی غیرمتعارف است. این کار با اهداف انساندوستانه انجام نمی‌شود بلکه آنها دنبال ساخت سلاحی هستند که بتوانند هنگام به‌کارگیری در یک محدوده جغرافیایی، اقوام خاصی که در آن منطقه زندگی می‌کنند را از بین ببرند».

سال 2001 انستیتو بهداشت ملی آمریکا (NIH) اعلام کرد موفق شده 90 درصد ژنوم انسان (نقشه زیستی) را تعیین توالی کند. در سال 2009 همین مرکز موفق شد با یک تست 5000 دلاری، از روی نمونه سلولی، با شناسایی DNA، خصوصیات اخلاقی، بیماری‌ها، نقایص، خصوصیات و وضعیت سلامتی «دهنده» را مشخص کند. فرضا براساس همین تست بود که آنجلینا جولی، بازیگر سرشناس آمریکایی متوجه شد به احتمال 96 درصد تا چند سال آینده به سرطان مبتلا خواهد شد و مسیرهای درمانی را از چند سال قبل‌تر آغاز کرد. این بخش مثبت پرونده رشد علم بیوژنتیک است و طبیعتا هیچ حاکمیتی به صورت رایگان چنین پیشرفت قابل توجهی را در اختیار دیگران قرار نخواهد داد! اما بخش هولناک ماجرا آنجاست که بدانیم دانشمندان رشته بیوتروریسم پس از دستیابی به بانک‌های نمونه‌های ژنتیکی و زیستی جوامع «هدف» می‌توانند با تمرکز بر نقاط ضعف ژنتیکی و زیستی حریف، اقدام به دستکاری تروریستی بی‌سر و صدای اجتماعات و محیط زیست آنها کنند. خصوصیت این بمباران هوشمند این است که فرضا در سرزمین به‌هم تنیده و هم‌مرزی که در آن صهیونیست‌ها و فلسطینی‌ها به صورت مختلط در آن زیست می‌کنند با تمرکز بر تغییرات ژنتیکی جوامع می‌توان با آلوده‌سازی خاک و آب و دام تنها به اهداف دارای نقص یا خصوصیت ژنتیکی خاص صدمه وارد کرد.

این پیشرفت تسلیحاتی نسبت به دوره‌ای که با انفجار «بمب اتم» کل موجودات ساکن در یک منطقه نابود می‌شدند، حقیقتا بسیار مهم ارزیابی می‌شود. اکنون سال‌هاست در کشور ما مانور مبارزه با «حملات بیوتروریستی» برگزار می‌شود اما به واسطه ضعف شدید سازمان‌های مسؤول و «آزمایشگاه‌های بیوزیستی و بیوژنتیکی» از توان اندکی برای شناسایی دستکاری‌های احتمالی تعبیه شده در خوراک و محیط زیست کشورمان برخوردار هستیم. فرضا پس از اهتمام نظام به موضوع حیاتی و استراتژیک «افزایش نرخ رشد جمعیت» برخلاف میل سازمان‌های بین‌المللی، واضح است که دشمنان جامعه ایرانی بیکار نخواهند نشست. با احتساب چنین موارد بدیهی، آمار بی‌نظیر میزان ناباروری و نازایی 20 درصدی ایرانی‌ها در شرایطی که این نرخ در کشورهای منطقه و سایر جوامع بشری در حد 10 درصد است، بسیار مهم می‌شود.

کلید دستیابی به «کدهای ژنتیکی» برای شکست جوامع از درون، غنی کردن هر چه بیشتر بانک‌های ژن و زیستی تهیه شده از آنهاست. با احتساب این موضوع، گلشیفته فراهانی و سایرین در قالب کلیپ مذکور، دانسته یا نادانسته در مسیر دیپلماسی مشاهیر دستگاه سیاستگذار غرب حرکت کرده و به اسم «بیماران سرطانی» به تکمیل پروژه‌های بیوتروریستی غرب علیه ملت خود کمک می‌رسانند. بیان این نکته ضروری است که با سلول‌های پوششی دهان و نمونه آب دهان جذب شده در سوآپ ارسالی به در منازل ایرانی‌ها، هیچ بیمار سرطانی را نمی‌توان نجات داد و این موضوع دروغی بزرگ است! بلکه با این نمونه‌ها به سادگی و با صرف هزینه حداقلی امکان دستیابی به نقشه ژنتیکی ملت برای «دیگران» فراهم می‌شود. در حقیقت می‌توان گفت ما با به اشتراک‌گذاری نمونه‌های زیستی و ژنتیکی «رمز کارت‌های بانکی و حیاتی» خود را بدون توجه به عواقب آن به «دزدان» پیشکش می‌کنیم. آیا هیچ یک از شما حاضر هستید فرضا پسورد اکانت فیس‌بوک خود را به دیگری بدهید؟!

اهمیت نمونه خون یا سلول‌های شما هزاران برابر بیشتر از رمز ورود به شبکه‌های اجتماعی است! این نمونه‌ها بر تمام جنبه‌های زندگی ما تاثیر مستقیم دارد؛ از کشاورزی گرفته تا سلامت نسل آینده و تعیین نتیجه جنگ‌های فرضی منطقه‌ای!

راهنمايي حفاظتي:
در صورت نياز به ارسال نمونه دي ان اي و تهيه شناسنامه ژنتيكي خودتان براى هر جهتي مثل تبارشناسي يا امور طبي؛
توصيه مي شود كه شناسه شخصي و كشور و مليت و زبان و مذهبتان را مخفي نموده،
و با شناسه پوششي از كشور و مليتي مانند امريكا و اسرائيل نمونه ارسالي خودتان را معرفي كنيد
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

اُمگا سه روغن ماهی حافظه را تقویت نمی‌کند

پستتوسط pejuhesh232 » جمعه دسامبر 25, 2015 5:49 pm

اُمگا سه روغن ماهی حافظه را تقویت نمی‌کند


تحقیقات جدید نشان می‌دهند اسیدهای چرب درون روغن ماهی به‌خودی‌خود برای جوان نگه‌داشتن مغز انسان کافی نیستند.

Image

به گزارش خبرنگار باشگاه شبانه باشگاه خبرنگاران جوان، پس‌ازآن که در طی تحقیقی اعلام شد اگر افراد مسن این روغن را مصرف کنند دچار زوال عقل نمی‌شوند، هزاران نفر پول و زمان خود را برای خرید مکمل‌های روغن ماهی به هدر می‌دهند. دانشمندانی که به بررسی روند پیشرفت 4000 داوطلب ظرف مدت 5 سال پرداختند، هیچ مدرکی نیافتند که ثابت کند با بالا رفتن سن مصرف کپسول‌های اُمگا سه حافظه آن‌ها را قوی نگه خواهد داشت.

هرچند در طی تحقیقات دیگری مشخص‌شده است میان مصرف مرتب ماهی و پایین آمدن نرخ بیماری تباهی لکه زرد (دژنراسیون ماکولا)، بیماری قلبی و زوال عقل ارتباط وجود دارد، اما یافته‌های جدید نشان می‌دهند روغن ماهی به‌خودی‌خود برای جوان نگه‌داشتن مغز انسان کافی نیست. دکتر امیلی چو از موسسه ملی چشم آمریکا می‌گوید: ما هیچ منفعتی در امگا سه ندیدیم که بتواند زوال عقل را متوقف کند.
پیش‌ازاین تحقیقاتی در همین حوزه انجام‌شده بود که یافته‌های آن حاکی از کند شدن پیشرفت زوال عقل با مصرف دوز بالای آنتی‌اکسیدان‌ها و مواد معدنی خاصی بود.
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

كرامت و حقوق زنان در جوامع غربي

پستتوسط pejuhesh232 » جمعه آگوست 12, 2016 8:10 pm

كرامت و حقوق زنان در جوامع غربي


در آمریکا به طور متوسط هر سال 289 هزار نفر مورد تهاجم و تجاوز جنسی قرار می‌گیرند که یعنی هر 1.8 دقیقه، یک نفر؛ هم‌چنین هر 8 دقیقه یک مورد سوءاستفاده جنسی از کودکان رخ می‌دهد.

سرویس جهان مشرق- هر دو دقیقه یک آمریکایی مورد «تهاجم جنسی» قرار می‌گیرد[1] و هر 8 دقیقه، این فرد، یک کودک است. اگر این آمار برایتان باورکردنی نیست، ادامه این گزارش را حتماً بخوانید.

Image

خشونت و تهاجم جنسی با تجاوز فرق می‌کند و ممکن است
منجر به صدماتی مانند شکستگی استخوان قربانی شود

درباره آمار این گزارش

آمریکا قطعاً در زمینه آمار جرم و جنایت جنسی در دنیا رکورددار است. مشرق نیز پیش‌تر برای اثبات این واقعیت، درباره «خشونت» و «تجاوز» جنسی در زندان‌های آمریکا (از این‌جا بخوانید) و هم‌چنین ارتش این کشور گزارش‌هایی را منتشر کرده است. با این حال، جامعه عمومی این کشور نیز وضعیتی بهتر از ارتش و زندان‌های آن ندارد و گزارش حاضر به بیان برخی آمار در همین زمینه خواهد پرداخت.

افرادی که دست به تجاوز جنسی می‌زنند، لزوماً بی‌سواد،
فقیر یا از سطوح پایین اجتماعی نیستن
د

در این گزارش تلاش می‌شود تا از دیدگاه منابع «قابل‌استناد» از جمله وزارت دادگستری آمریکا و وزارت بهداشت و خدمات انسانی و دیگر نهادهای دولتی و آکادمیک آمریکا به این معضل نگاه شود. توضیح، این‌که منابعی مانند وزارت دادگستری آمریکا اگرچه قابل‌استناد هستند، اما ممکن است همیشه قابل‌اعتماد نباشند.

به عنوان مثال، یکی از منابع اصلی این گزارش، «بررسی ملی قربانیان جرائم[2]» است که هر سال دو بار توسط وزارت دادگستری، از طریق «اداره آمار دادگستری» و با جامعه‌ای به بزرگی 50 تا 77 هزار خانواده صورت می‌گیرد، اما چند محدودیت بزرگ دارد که مهم‌ترین این محدودیت‌ها در نظر نگرفتن موارد خشونت و تجاوز جنسی علیه کودکان زیر 12 سال در آمریکاست.

با وجود آن‌چه گفته شد، آمار وزارت دادگستری آمریکا هم‌چنان قابل‌استنادترین آمار در زمینه خشونت و تجاوز جنسی در این کشور محسوب می‌شود. ضمناً، این آمار آن‌قدر تکان‌دهنده است که برای اثبات موضوع این گزارش کافی به نظر می‌رسد، بنابراین می‌توان پی‌گیری آمار واقعی جرائم جنسی در آمریکا را که قطعاً از آمار ارائه شده در این گزارش بیش‌تر است، به گزارش مستقل دیگری موکول کرد.

هر 2 دقیقه به 1 آمریکایی بالای دوازده سال تهاجم جنسی می‌شود

بنا به گزارش «اداره آمار دادگستری»، به طور متوسط در هر سال 288.820 آمریکایی که 12 سال یا بیش‌تر سن دارند[3]، مورد تهاجم و تجاوز جنسی قرار می‌گیرند[4]، یعنی یک نفر در هر 1.8 دقیقه. در این میان، افراد زیر 30 سال، در معرض بیش‌ترین خطر تجاوز قرار دارند، به طوری که 69 درصد از قربانیان تجاوز جنسی در آمریکا بین 12 تا 34 سال سن دارند؛ 15 درصد 12 تا 17 سال و 54 درصد، 18 تا 34 سال. آمار تجاوز میان شهروندان 35 تا 64 ساله، 28 درصد و میان شهروندان بالای 65 سال، 3 درصد است.

تجاوز جنسی علیه کودکان نیز در آمریکا وضعیت وحشتناکی دارد. آمار وزارت بهداشت و خدمات انسانی این کشور نشان می‌دهد[5] به طور متوسط سرویس‌های حفاظت از کودکان، هر 8 دقیقه، اسناد قطعی یا شواهدی قوی پیدا می‌کنند که نشان می‌دهد یک کودک مورد تجاوز جنسی قرار گرفته است[6]، یعنی 63 هزار سوءرفتار جنسی علیه کودکان در هر سال. 34 درصد از این کودکان کم‌تر از 12 سال سن دارند و 66 درصد از آن‌ها بین 12 تا 17 سال[7].

از هر 9 دختر زیر 18 سال در آمریکا، یک نفر و از هر 53 پسر زیر 18 سال نیز یک نفر مورد سوءرفتار یا تهاجم جنسی افراد بزرگ‌سال قرار گرفته است[8]. 82 درصد از قربانیان زیر 18 سال نیز دختر بوده‌اند[9]. آمار تکان‌دهنده درباره پرونده‌های تجاوز علیه کودکان که به مقامات اعمال قانون در آمریکا گزارش می‌شود[10] این است که 93 درصد از کودکان قربانی تجاوز جنسی، توسط افرادی مورد تجاوز قرار گرفته‌اند که آن‌ها را می‌شناسند. 59 درصد از متجاوزان، از آشنایان قربانی و 34 درصد از آن‌ها اعضای خانواده قربانی بوده‌اند.

آمار تکان‌دهنده‌تر مربوط به پرونده‌هایی است که سرویس‌های حفاظت از کودکان شواهد آن‌ها را پیدا می‌کنند، اگرچه قربانیان آن‌ها به مقامات شکایتی نکرده‌اند. گزارش سال 2014 وزارت بهداشت و خدمات انسانی آمریکا درباره این پرونده‌ها نشان می‌دهد 80 درصد از متجاوزان جنسی به کودکان، والدین آن‌ها بوده‌اند[11].

چند میلیون زن آمریکایی در قرن 21 مورد تجاوز قرار گرفته‌اند

طبیعتاً دختران و زنان در آمریکا بیش از مردان هدف تجاوز جنسی قرار می‌گیرند (البته آمار تجاوز به مردان هم در ادامه این گزارش خواهد آمد). آمار «مؤسسه ملی عدالت» و «مرکز کنترل و پیش‌گیری از بیماری» آمریکا نشان می‌دهد[12] از 1998 تا کنون، از هر 6 زن در آمریکا، 1 نفر در عمر خود در معرض تجاوز یا اقدام به تجاوز قرار می‌گیرد[13]. 14.8 درصد از این افراد مورد تجاوز قرار می‌گیرند، در حالی که 2.8 درصد هدف تجاوز قرار می‌گیرند، اما به دلایل مختلف، قربانی نمی‌شوند.

Image
«کیت وبر» (چپ) وقتی 19 سالش بود مورد تجاوز جنسی قرار گرفت
و تا همین امروز از اختلال استرسی پس از حادثه رنج می‌برد

طبق برآوردهای موجود، تنها از سال 1998 تا الآن 17.7 میلیون زن آمریکایی هدف یا مورد تجاوز جنسی قرار گرفته‌اند و در این میان، زنان جوان‌تر، بیش‌تر در معرض خطر بوده‌اند. چنان‌که گفته شد، در میان کل قربانیان تجاوز جنسی در آمریکا، 82 درصد از قربانیان زیر سن قانونی و 90 درصد از قربانیان بزرگ‌سال، زن بوده‌اند. دختران بین 16 تا 19 سال، چهار برابر بیش‌تر از عموم مردم آمریکا احتمال دارد که مورد هدف یا تجاوز و تهاجم جنسی قرار بگیرند

آمار تجاوز در دانشگاه‌های آمریکا[14] نیز یکی از مباحثی است که تا کنون گزارش‌های زیادی درباره آن نوشته شده است. ما در این‌جا تنها به بخشی از آماری اکتفا می‌کنیم که در گزارش اداره آمار دادگستری آمده است. این آمار حاکی از آن است که دختران 18 تا 24 ساله، اگر به دانشگاه بروند، سه برابر بیش از زنان به طور کلی (صرف‌نظر از سن) احتمال دارد مورد خشونت جنسی قرار بگیرند. البته نرفتن به دانشگاه هم دردی از این گروه سنی دوا نمی‌کند، چون دختران 18 تا 24 ساله‌ای که به دانشگاه نمی‌روند، چهار برابر بیش از کل جمعیت زنان در معرض خطر تجاوز جنسی قرار دارند.

آمار این گروه سنی در میان مردان نیز شگفت‌آور است: دانش‌جویان مرد 18 تا 24 ساله، 78 درصد بیش‌تر از کل جمعیت مردان در معرض خطر تجاوز یا تهاجم جنسی قرار دارند. آخرین نکته در این‌باره هم این‌که قربانیان تجاوز در دانشگاه‌های آمریکا عمدتاً مورد تجاوز را به هیچ‌کس، چه مقامات اعمال قانون و چه مقامات دانشگاه، گزارش نمی‌دهند، چراکه ترس از اخراج و یا رفتن آبرویشان آن‌ها را وادار می‌کند به جای تلاش برای گرفتن حق خود، با واقعیت فراگیری تجاوز در دانشگاه‌ها کنار بیایند.

تجاوز جنسی منحصر به دختران و زن‌ها نیست

آمارهای موجود نشان می‌دهد نه تنها دختران و زن‌های آمریکایی، بلکه پسران و مردهای این کشور هم در مقابل تجاوز جنسی ایمن نیستند. میلیون‌ها مرد در آمریکا تا کنون مورد تجاوز قرار گرفته‌اند که اگرچه شمارشان از زنان کم‌تر است، اما آمارهای آن‌ها هم در جای خود، تکان‌دهنده است. از سال 1998 تا کنون شمار مردانی که هدف یا مورد تجاوز جنسی قرار گرفته‌اند 2.78 میلیون نفر بوده است. طبق آمارهای مختلف حدود 3 درصد از مردان آمریکایی (یعنی 1 نفر از هر 33 نفر) در عمر خود هدف یا مورد تجاوز جنسی قرار می‌گیرند. این در حالی است که طبق آمار سال 2013 اداره آمار دادگستری، از هر 10 قربانی تجاوز جنسی، 1 قربانی مرد بوده است[15].

آمارهای دیگری هم درباره قربانیان تجاوز جنسی در آمریکا وجود دارد، از جمله این‌که سرخ‌پوستان آمریکایی که 12 سال یا بیش‌تر سن دارند، به طور متوسط و به نسبت جمعیتشان، دو برابر نژادهای دیگر در معرض تجاوز یا تهاجم جنسی قرار دارند. هر سال 5,900 نفر از این افراد تجاوز جنسی را تجربه می‌کنند.

جهت یادآوری برخی آمارهای دیگر نیز باید گفت که تخمین زده می‌شود هر سال، 80,600 نفر از زندانیان در آمریکا توسط مقامات زندان مورد خشونت جنسی قرار می‌گیرند. بیش از نیمی از روابط جنسی میان زندانیان و مقامات زندان (که تماماً غیرقانونی است) بدون رضایت زندانی صورت می‌گیرد[16].

ارتش آمریکا نیز وضعیتی شبیه به زندان‌های این کشور دارد. 18,900 نفر از پرسنل نظامی آمریکا طی سال مالی منتهی به سپتامبر 2014، روابط ناخواسته جنسی را تجربه کردند. از این تعداد، تنها 43 درصد از زنان و 10 درصد از مردان، تجاوز جنسی را به مقامات مربوط گزارش دادند.

آمارهای دیگر درباره تجاوز جنسی در آمریکا

همه این آمارها نشان می‌دهد وضعیت تجاوز و خشونت جنسی در آمریکا وخیم‌تر از بسیاری از کشورهایی است که دولت این کشور آن‌ها را کشورهای جهان سوم می‌نامد. چنان‌که گفته شد، هر دو دقیقه یک آمریکایی مورد تهاجم جنسی قرار می‌گیرد و هر هشت دقیقه، این اتفاق برای یک کودک رخ می‌دهد. این در حالی است که تنها 6 نفر از هر 1000 متجاوز جنسی در آمریکا به خاطر اقدام خود به زندان می‌افتند.

همان‌طور که گفته شد، آمارهای مختلفی[17] درباره شمار قربانیان تجاوز جنسی در آمریکا وجود دارد[18] که هیچ‌یک از آن‌ها را نمی‌توان آمار «دقیق» توصیف کرد. چه بسا بیش از آماری که وجود دارد، آمار آن دسته از قربانیان تجاوز باشد که به دلایل مختلف هیچ‌گاه فرد دیگری را از این اتفاق مطلع نمی‌کنند[19].

بعد از آن‌که «ناتاشا شوت» تهاجم جنسی سرگروهبان آموزشی‌اش
را گزارش داد، گروهبان‌های دیگر ارتش هم او را آزار جنسی دادند

به علاوه، آمارهای زیادی هم در گزارش‌های مختلف ناگفته می‌ماند که شنیدن آن‌ها واقعاً دردناک است. مثلاً این‌که اطلاعات آمارهای موجود، 21.8 درصد از تجاوزهای جنسی علیه زنان در آمریکا، به صورت دسته‌جمعی رخ می‌دهد[20]. 55 درصد از تجاوزها داخل یا در نزدیکی خانه قربانی، رخ می‌دهد[21]. 15 درصد در محیط‌های باز و عمومی اتفاق می‌افتد. 8 درصد در مدرسه انجام می‌شود.

48 درصد از تجاوزها زمانی رخ می‌دهد که قربانی در خواب و یا مشغول کار دیگری درون خانه است؛ و این یعنی ناامنی حتی در خانه خود فرد. 12 درصد از قربانیان در محل کار خود مورد تجاوز قرار می‌گیرند. 7 درصد در مدرسه این اتفاق برایشان می‌افتد. این‌ها یعنی عملاً در هر کجا که باشید، امکان دارد قربانی هوس‌رانی فردی شوید که به احتمال قوی هیچ‌گاه برای این اقدام خود مجازات نخواهد شد.

از بیماری روانی تا خودکشی؛ پیامدهای تجاوز جنسی

مطالعات مختلف نشان می‌دهد تجاوز جنسی، صرفاً یک روی‌داد جنسی در زندگی قربانیان نیست، بلکه منجر به پیامدهای دیگری نیز می‌شود که می‌تواند از بیماری‌های روانی گرفته تا خودکشی را شامل شود. احتمال بروز افسردگی یا فکر کردن درباره خودکشی در قربانیان خشونت جنسی به طور چشم‌گیری افزایش می‌یابد.


94 درصد از زنانی که مورد تجاوز قرار می‌گیرند، دو هفته بعد از این اتفاق، علائم «اختلال استرسی پس از حادثه[22]» (PTSD) را از خود نشان می‌دهند[23]. برای درک پیامدهای تجاوز جنسی بر این زنان باید دانست که یکی از شایع‌ترین موارد بروز اختلال استرسی پس از حادثه در افراد، در سربازان آمریکایی است که از جنگ بازمی‌گردند.

حدود 70 درصد از قربانیان تجاوز یا تهاجم جنسی دچار افسردگی متوسط تا شدید می‌شوند که این آمار بیش از قربانیان هر جرم خشن دیگری است[24]. آمار ابتلا به اعتیاد به مواد مخدر نیز در میان قربانیان تجاوز جنسی افزایش می‌یابد. این افراد 3.4 برابر بیش‌تر از دیگران احتمال دارد رو به مصرف ماری‌جوانا بیاورند، 6 برابر بیش‌تر ممکن است کوکائین مصرف کنند و 10 برابر بیش از دیگران مستعد استفاده از سایر مواد مخدر رایج هستند.

قربانیان تجاوز جنسی اغلب در ارتباط با اعضای خانواده، دوستان و هم‌کاران خود نیز با مشکل مواجه می‌شوند و ممکن است در زندگی روزمره، برای ادامه تحصیل و در شغل خود دچار معضلات بزرگی شوند که عملاً زندگی آن‌ها را فلج می‌کند. زنانی که تجاوز جنسی را تجربه کرده‌اند، بنا به ماهیت «تجاوز» جنسی، هم‌چنین بیش‌تر در معرض بارداری ناخواسته و بیماری‌های جنسی قرار دارند.

طبق آمار، در آمریکا سالانه حدود 250 هزار مورد تجاوز علیه زنانی صورت می‌گیرد که در سنین باروری هستند. اگر این آمار را با آمار 3.5 تا 5 درصدی احتمال بارداری قربانیان تجاوز جنسی در همان یک مرتبه، ترکیب کنیم، به آماری می‌رسید که اداره آمار دادگستری آمریکا داده است: هر سال، بین 7,750 تا 12,500 نوزاد در نتیجه تجاوز جنسی در این کشور متولد می‌شوند. با این حال، این پایان کار نیست. 33 درصد از زنانی که تجاوز جنسی را تجربه می‌کنند بعد از این اتفاق به فکر خودکشی می‌افتند[25]. بدتر این‌که 13 درصد از زنان، بعد از تجاوز جنسی «اقدام» به خودکشی می‌کنند.

[1] Victims of Sexual Violence: Statistics Link

[2] National Crime Victimization Survey Link

[3] Department of Justice, Office of Justice Programs, Bureau of Justice Statistics, National Crime Victimization Survey, 2010-2014 (2015)

[4] Criminal Victimization, 2014 Link

[5] United States Department of Health and Human Services, Administration for Children and Families, Administration on Children, Youth and Families, Children’s Bureau. Child Maltreatment Survey, 2012 (2013)

[6] Children and Teens: Statistics Link

[7] Department of Justice, Office of Justice Programs, Bureau of Justice Statistics, Sex Offenses and Offenders (1997)

[8] David Finkelhor, Anne Shattuck, Heather A. Turner, & Sherry L. Hamby, The Lifetime Prevalence of Child Sexual Abuse and Sexual Assault Assessed in Late Adolescence, 55 Journal of Adolescent Health 329, 329-333 (2014)

[9] Department of Justice, Office of Justice Programs, Bureau of Justice Statistics, Sexual Assault of Young Children as Reported to Law Enforcement (2000)

[10] Department of Justice, Office of Justice Programs, Bureau of Justice Statistics, Sexual Assault of Young Children as Reported to Law Enforcement (2000)

[11] United States Department of Health and Human Services, Administration for Children and Families, Administration on Children, Youth and Families, Children’s Bureau. Child Maltreatment Survey, 2013 (2014)

[12] Prevalence, Incidence, and Consequences of Violence Against Women: Findings From the National Violence Against Women Survey Link

[13] National Institute of Justice & Centers for Disease Control & Prevention, Prevalence, Incidence and Consequences of Violence Against Women Survey (1998)

[14] Campus Sexual Violence: Statistics Link

[15] Department of Justice, Office of Justice Programs, Bureau of Justice Statistics, Female Victims of Sexual Violence, 1994-2010 (2013)

[16] Department of Justice, Office of Justice Programs, Bureau of Justice Statistics, Sexual Victimization in Prisons and Jails Reported by Inmates, 2011-2012 (2013)

[17] Child Sexual Abuse Statistics Link

[18] Statistics on Perpetrators of Child Sexual Abuse Link

[19] National Research Council. Estimating the Incidence of Rape and Sexual Assault. Washington, DC: The National Academies Press, (2013)

[20] Horvath, Miranda et al. Handbook on the Study of Multiple Perpetrator Rape. Routledge 2013, page 15

[21] Scope of the Problem: Statistics Link

[22] Posttraumatic stress disorder Link

[23] D.S. Riggs, T. Murdock, W. Walsh, A prospective examination of post-traumatic stress disorder in rape victims. Journal of Traumatic Stress 455-475 (1992)

[24] Department of Justice, Office of Justice Programs, Bureau of Justice Statistics, Socio-emotional Impact of Violent Crime (2014)

[25] DG Kilpatrick, CN Edumuds, AK Seymour. Rape in America: A Report to the Nation. Arlington, VA: National Victim Center and Medical University of South Carolina (1992)
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

كمك خواستن ناسا در يك طرح علمي برخورد شيئ اسماني با زمين تا

پستتوسط pejuhesh232 » شنبه سپتامبر 10, 2016 2:43 pm

كمك خواستن ناسا در يك طرح علمي برخورد شيئ اسماني با زمين تا 2021 را فاش كرد


تاكنون هر گزارشي و پيش بيني درباره برخورد اجرام اسماني با زمين در سالهاي نزديك منتشر مي شد را رسانه ها تكذيب مي كردند اما اين بار ناسا بدون پرداختن به خبر برخورد و اسيبهاي ويرانگر ان ضمن فراخوان عمومي براى منع برخورد بوسيله يك طرح علمي انرا ضمنا تاييد كرد

Image


ناسا می خواهد یک شهاب سنگ را منحرف کند اما حالا می گوید به کمک نیاز دارد. این برنامه بخشی از ماموریت انحراف شهاب سنگ (ARM) است که این سازمان امیدوار است بتواند بخشی از شهاب را تسخیر کند و در دهه بعد آن را به سمت زمین برگرداند.

به گزارش کلیک، سازمان ناسا از سپتامبر ۲۰۱۶ تا آگوست ۲۰۱۸ پیشنهادات شرکت های خصوصی در ارتباط با چتر مشارکت ARM در کارهایی مانند بازده حاصله شریک و آزمایشات بر شهاب سنگ را می پذیرد. ماموریت تسخیر شهاب ناسا شامل دو مرحله مجزا است که به ترتیب برای ۲۰۲۱ و ۲۰۲۶ برنامه ریزی شده است.

در طول مرحله اول، که ماموریت رباتیک انحراف شهاب سنگ نام دارد، سازمان سفینه رباتیکی را به شهاب سنگ نزدیک به زمین می فرستد جایی که به واسطه مجموعه پروازهای کم ارتفاع سطح شهاب را بررسی خواهد کرد. بعد از تعیین تخته سنگ قابل حمل، سفینه بر شهاب فرود خواهد آمد و تخته سنگ را گرفته و بلند می کند و به مدار قمری باز می گرداند. اگر چه، قبل از سفر سفینه به ماه، “نمایش دفاع سیاره ای” را اجرا خواهد کرد که در آن از جاذبه گرانشی میان شهاب سنگ و سفینه استفاده می کند تا به راحتی مسیر شهاب سنگ را تغییر دهد.

در مرحله دوم، ماموریت کارکنان انحراف شهاب سنگ، فضانوردان با سفینه اوریون به روی تخته سنگ خواهند رفت. در این ماموریت گروه نمونه هایی را از شهاب سنگ جمع آوری می کنند و آن ها را برای مطالعه به زمین می آورند، که ناسا اشاره می کند این تنها و بزرگ ترین مواد از شهاب سنگ است که در ماموریت فضایی به زمین آورد شده است. آن ها امیدوارند این مواد راه شناختی به مبدا حیات زمین و ارزش های بالقوه منابع شهاب سنگی مانند آب و ترکیبات ارگانیک فراهم کند، هر چند این امید بسیار کم است.

فراخوان ناسا برای پیشنهادات تحت عنوان، تصمیم گیری اصلی ARM برای بررسی نقطه B، است، کار شگرفی که شامل تایید برنامه، هزینه و محتوا ماموریت روباتیک است. اگر چه ARM هدف کاربردی دارد، ناسا این ماموریت را مرحله مهمی در توصیف فناوری های جدید فضایی می داند، مانند سیستم دفع فوق پیشرفته الکتریکی خورشیدی که ممکن است روزی کمک کننده فضانوردان در سفر به مریخ باشد.
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

ازادي زنان در نگرش غربي براى تعرض و سوء استفاده از جنس مؤنث

پستتوسط pejuhesh232 » شنبه سپتامبر 17, 2016 3:30 pm

ازادي زنان در نگرش غربي براى تعرض و سوء استفاده از جنس مؤنث


شفقنا- با نزدیک شدن موعد افتتاحیه رقابت‌های المپیک برزیل، افشای رسوایی اخلاقی در میان مربیان و ورزشکاران رشته ژیمناستیک آمریکا، خبرساز شد.
به گزارش العالم، روزنامه آمریکایی “ایندیاناپولیس استار” روز پنجشنبه فاش کرد که فدراسیون ژیمناستیک آمریکا، در دوره های مشخص و به طور نهادینه، اذیت و آزار جنسی دختران ورزشکار رشته ژیمناستیک -به ویژه خردسالان و نوجوانان- از سوی مربیان مشهور این رشته را نادیده گرفته است.

این روزنامه پرتیراژ و باسابقۀ آمریکایی در گزارش خود تاکید کرده که ده‌ها نفر از دختران ژیمناست با سنین ۱۰ تا ۱۴ سال، از جمله قربانیان آزار جنسی مربیان آمریکایی هستند.

به نوشته این روزنامه، شکایت ها و گزارش های بسیاری درباره اذیت و آزار و فریب دختران خردسال و انتشار تصاویر غیراخلاقی کودکان از سوی مربیان، به فدراسیون ژیمناستیک واصل شده، اما کارکنان این فدراسیون معمولا این شکایت ها را نادیده می گیرند، به ویژه آن که شکایت ها از سوی خود دختران و یا خانواده های آنان ارسال نشده است.

بنا بر گزارش “ایندیاناپولیس استار”، مقامات فدراسیون ژیمناستیک اصرار داشته اند که سخن گفتن در این باره، وجهۀ فدراسیون و مربیان مشهور ژیمناستیک را خدشه‌دار می‌کند.
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

جايزه صلح نوبل

پستتوسط pejuhesh232 » شنبه سپتامبر 24, 2016 3:24 pm

جايزه صلح نوبل



Image

تروریستی که برنده جایزه صلح نوبل شد
مناخیم بگین عامل حمله تروریستی به هتل کینگ داوید بود
آنتونیا کلایکامپ/ ترجمه: محمدعلی فیروزآبادی


تاریخ ایرانی: اهمیتی ندارد که شیر سالم یا ناسالم باشد زیرا حتی اگر مسموم باشد هم نمی‌تواند کشنده باشد. درست بر خلاف محتویات آن هفت بشکه شیری که پیش از ظهر روز ۲۲ جولای ۱۹۴۶ در رستوران لوروژه واقع در زیرزمین هتل موسوم به «کینگ داوید» شهر اورشلیم انبار شده بود.

هر یک از این بشکه‌ها ۵۰ کیلوگرم وزن داشت و پر از مواد منفجره دست‌ساز بود. شش مرد در لباس‌های بلند عربی در کنار ورودی زیرزمین آماده بودند که بلافاصله پس از عبور آن جرثقیل کوچک از پست ایست بازرسی آن محموله مرگبار را برای انتقال از این محل بارگیری کنند، زیرا این ساختمان هفت طبقه که در آن زمان ۱۵ سال از ساخت آن می‌گذشت نه تنها اولین مبدأ دیدارکنندگان از اورشلیم به حساب می‌آمد بلکه در بخش جنوبی آن قسمت‌های مختلف تشکیلات بریتانیایی مسئول اداره فلسطین قرار داشت؛ همان تشکیلاتی که فلسطین تحت قیمومت را به اصطلاح اداره می‌کرد.

به دلیل وجود همین نهاد بود که این هتل هدفی بالقوه برای گروه‌های مختلف فلسطینی و غیرفلسطینی محسوب می‌شد. به عبارت بهتر در سال ۱۹۴۶ سرزمین فلسطین شاهد حضور دو گروه خشمگین بود: دسته نخست همان گروه‌های عربی بودند که قصد داشتند به هر صورت ممکن از ادامه ورود یهودیان به خاک کشور خود جلوگیری کنند و دسته دوم همان گروه‌های تروریست صهیونیستی بودند که می‌خواستند با حمله به اهداف بریتانیایی (و حمله به اعراب) هدف و آرمان صهیونیسم یعنی تشکیل یک کشور یهود در خاک فلسطین را محقق کنند. اینکه به چه دلیل این آرمان می‌باید از طریق ترور و جنایت محقق شود، رازی است که همچنان از سوی فعالان صهیونیستی که همگی عضو گروه آرگون بودند بی‌پاسخ مانده است.

رهبری این گروه تروریستی زیرزمینی از سال ۱۹۴۴ بر عهده مناخیم بگین بود. بگین که زاده منطقه برست واقع در روسیه تزاری آن زمان بود، به عنوان یک صهیونیست متعصب در سال ۱۹۴۲ برای نخستین بار به فلسطین آمد. او از یک سو چهره‌ای کاریزماتیک برای صهیونیست‌ها به حساب می‌آمد و از سوی دیگر فردی بی‌رحم و خشن بود که در نهایت خشونت به اقدامات تروریستی و جنایتکارانه دست می‌زد و حمله به هتل کینگ داوید در واقع بزرگترین عملیات مناخیم بگین محسوب می‌شد. مردان سرسپرده رهبر آرگون در مسیر انبار رستوران هتل سر و صدای زیادی به راه انداختند. از آن جایی که اتاق بی‌سیم یگان‌های بریتانیایی در همین محل قرار داشت، یکی از افسران بریتانیایی از اتاق بیرون آمده و با دیدن انتقال غیرمعمول محموله‌های شیر فوراً مشکوک شد. در همان لحظات تبادل آتش بین صهیونیست‌ها و نیروهای بریتانیایی آغاز شد اما هنوز مشخص نیست که کدام طرف اولین گلوله را شلیک کرد.

در هر حال در جریان این درگیری بود که دو سرباز بریتانیایی کشته و دو تن از اعضای آرگون به شدت زخمی شدند. اما این مساله نیز تروریست‌های صهیونیست را ادامه کار بازنداشت و آن‌ها طبق برنامه قبلی همه مواد منفجره را زیر ستون‌های جنوبی هتل جاسازی و به وسیله چاشنی‌های ساعتی برای انفجار آماده کردند. سپس به سرعت از هتل خارج شده و به دو زن که بیرون از ساختمان منتظر ایستاده بودند علامت دادند. آن دو زن نیز به دو کیوسک تلفن در همان نزدیکی رفتند و با تحریریه روزنامه فلسطین‌پست و پذیرش هتل و همین‌طور با سفارت فرانسه تماس گرفتند. پیام آن دو زن در این تماس‌ها تقریباً به یک صورت بود و به یک اندازه خطرناک نشان می‌داد: «من به نمایندگی از تشکیلات زیرزمینی هبرون صحبت می‌کنم! ما یک بمب در هتل کار گذاشته‌ایم! فوراً محل را تخلیه کنید! به شما هشدار می‌دهیم!»

کوتاه زمانی بعد یعنی تقریباً ساعت ۱۲:۲۵ بود که افراد مناخیم بگین با هدف وحشت‌افکنی یک بمب کوچک را در مقابل هتل منفجر کردند. اما تقریباً بیست دقیقه بعد از آن تماس‌های هشدار بود که آن هفت «بشکه شیر» منفجر شد و نیمی از جناح جنوبی هتل را کاملاً ویران کرد.

عملیات جستجوی قربانیان تا ۹ روز پس از انفجار ادامه داشت و سپس به صورت رسمی اعلام شد که ۹۱ نفر بر اثر این حمله تروریستی کشته شده‌اند. ۲۸ نفر از قربانیان بریتانیایی، ۴۱ نفر عرب، ۱۷ نفر یهودی و پنج نفر از اتباع دیگر کشورها به شمار می‌آمدند. ۲۱ نفر از بریتانیایی‌های کشته شده از جمله مقامات رده‌بالای به اصطلاح دولت سرپرست فلسطین محسوب می‌شدند. ۴۹ نفر از قربانیان نیز از کارمندان و همکاران دون‌پایه هتل کینگ داوید بودند.

این حمله تروریستی نه تنها در فلسطین بلکه در بریتانیا نیز به شدت مردم را شوکه کرد. البته این شوک چندان به دلیل شمار قربانیان این جنایت نبود زیرا تنها یک سال از پایان دومین جنگ ویرانگر جهانی می‌گذشت و مردم دنیا و به ویژه مردم اروپا از شمار بالای قربانیان چندان تعجب نمی‌کردند. اما شکل جدید این خشونت یعنی حمله با بمب بود که احساس ناامنی را در میان مردم افزایش می‌داد.

ابعاد این جنایت و پیامدهای منفی آن به اندازه‌ای بود که حتی نماینده رسمی یهودیان فلسطینی موسوم به «آژانس یهود» نیز به شدت این حمله را محکوم و در عین حال با انتشار اعلامیه‌ای اعلام کرد: «این حمله از تشکیل یک دولت یهود بر اساس دلایل تاریخی جلوگیری می‌کند. مسئولیت این حمله بر عهده باندهای جنایتکار است.»

از سوی دیگر گروه تروریستی آرگون با انتشار اعلامیه‌ای ضمن بر عهده گرفتن این حمله تروریستی اعلام کرد که آن‌ها نیز تصور نمی‌کردند این حمله چنین ابعادی داشته باشد: «با این حال ما قبل از انفجار بمب‌ها هشدار داده بودیم.» آرگون در ادامه این اعلامیه آورده است: «از آن جایی که مابین ساعت‌های۱۲:۱۰ و ۱۲:۱۵ سه بار هشدار دادیم و درخواست تخلیه هتل را کردیم، مسئولیت از دست رفتن جان انسان‌های غیرنظامی نه بر عهده ما بلکه بر عهده مقام‌های بریتانیایی است.» افزون بر آن در اعلامیه آرگون اعلام شده است: «ما سوگوار قربانیان یهودی هستیم. آن‌ها قربانیان تراژیک جنگ رهایی‌بخش هبرون محسوب می‌شوند.»

با این حال این حمله موجب آن شد که گروه آرگون به نوعی از سوی سازمان‌های یهودی اعم از سازمان‌های قانونی و غیرقانونی، طرد و منزوی شود. اما این وضعیت مانع از آن نشد که مناخیم بگین به طراحی و اجرای حملات البته با ابعاد کوچکتر ادامه دهد و در همان حال ظاهراً از سوی تشکیلات بریتانیا مورد پیگرد قرار گرفت. اما تنها دو سال پس از آن بود که گروه تروریستی آرگون توانست با استفاده از موقعیتی که به واسطه نخستین جنگ اعراب و اسرائیل به وجود آمد، وارد نیروهای مسلح جدید اسرائیل شود.

تأسف‌بار آن که حتی این پیشینه تروریستی مناخیم بگین نیز مانع از موفقیت‌های سیاسی او نگردید. البته در آغاز کار یعنی زمانی که بگین به عنوان یک نماینده محافظه‌کار وارد مجلس اسرائیل یا همان کنست شد، به نوعی از سوی دیگر گروه‌های حاضر در آن مجلس تحریم شده بود اما این وضعیت در سال‌های پایانی دهه ۱۹۶۰ تغییر کرد و بالاخره در ماه مه ۱۹۷۷ بود که مناخیم بگین به مدت شش سال پست نخست‌وزیری اسرائیل را بر عهده گرفت.

و درست همین تروریست سابق بود که به دلیل مذاکرات صلح با مصر و انعقاد پیمان صلح با انور سادات، به صورت مشترک با رئیس‌جمهور مصر جایزه صلح نوبل سال ۱۹۷۸ را از آن خود کرد! در آن زمان اعتراض‌های زیادی علیه این تصمیم کمیته صلح نوبل صورت گرفت و نه تنها اعراب بلکه برخی از اسرائیلی‌ها نیز البته با انگیزه‌های متفاوت، از اعطای این جایزه به مناخیم بگین ابراز انزجار کردند. در این میان اما شاید اعتراض بریتانیایی‌ها تندتر از دیگران بود زیرا مردم بریتانیا هنوز حمله به هتل کینگ داوید را فراموش نکرده بودند.
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

ابطال عقيده رايج {مركز اگاهي مغز است}

پستتوسط pejuhesh232 » يکشنبه اکتبر 16, 2016 12:35 am

ابطال عقيده رايج {مركز اگاهي مغز است}


یک مرد فرانسوی که علی‌رغم از دست دادن ۹۰ درصد مغز خود نسبتا نرمال زندگی می‌کند، باعث شده است دانشمندان در مورد آنچه باعث آگاهی می‌شود، تجدیدنظر کنند.

Image

به گزارش کلیک، باوجود چندین دهه تحقیق، درک ما از آگاهی ـ مطلع بودن از وجود ـ هنوز بسیار اندک است. ما این را می دانیم که آگاهی مبتنی بر مغز است اما چگونه درحالی‌که فرد بخش اعظم مغز خود را ازدست‌داده است همچنان از وجود خود و اطرافیان مطلع است؟

برای اولین بار در سال ۲۰۰۷ مورد مردی بدون مغز مطرح شد که برای ده سال دانشمندان را سردرگم کرد. این مرد فرانسوی در آن زمان ۴۴ ساله بود که مقاله‌ای در مورد وی منتظر شد و دانشمندان توضیح دادند که او اکثر زندگی خود را این‌گونه زندگی کرده است بدون اینکه بداند مشکلی دارد.

او به نزد پزشک رفته و از ضعف پای چپ خود شکایت کرده بود، در آن هنگام اسکن مغزی نشان داد که جمجمه وی پر از مایع است و تنها یک لایه باریک از بافت مغز باقی‌مانده و بخش داخلی مغز وی به‌طورکلی از بین رفته است.

می‌توانید اسکن مغز وی را مشاهده کنید:

Image

پزشکان معتقدند بخش اعظم مغز وی در طول یک دوره سی‌ساله و با ایجاد مایع در مغز از بین رفته است، شرایطی که با نام هیدروسفالی شناخته می‌شود. این مشکل در هنگام نوزادی او تشخیص داده‌شده و با استنت تحت درمان قرارگرفته بود اما در ۱۴ سالگی استنت برداشته‌شده و از آن زمان بخش زیادی از مغز وی فرسوده شده است.

باوجوداینکه بخش کوچکی از مغز این مرد باقی‌مانده است اما وی ازنظر ذهنی معلول نیست و IQ حداقل ۷۵ دارد و به‌عنوان کارمند دولت مشغول به کار بوده است. وی همچنین متاهل است و دو فرزند دارد و نسبتا سالم است.

درگذشته محققین این‌طور تصور می‌کردند که آگاهی ممکن است مرتبط با بخش‌های خاص در مغز مانند کلاستروم ـ یک ورقه نازک از نورون‌ها بین دو بخش مغز و یا قشر بینایی باشد. اما اگر این نظریه‌ها صحیح باشند پس این مرد فرانسوی نباید از این مساله که مغز وی تحلیل رفته آگاه باشد.

اکسل کلیرمنس روانشناس دانشگاه بروکسل می‌گوید “هر تئوری آگاهی باید قادر باشد موردی مانند این مرد که ۹۰ درصد مغز خود را ازدست‌داده توضیح دهد.” به‌عبارت‌دیگر اینکه یک بخش خاص از مغز مسئول آگاهی باشد کمی نامحتمل است.

کلیرمنس در عوض این فرضیه را مطرح کرده است که یادگیری آگاهی مغز یک امر تدریجی است نه اینکه فرد با آن به دنیا بیاید. درواقع این امر انعطاف‌پذیر است و توسط نواحی مختلف مغز انجام می‌شود.

وی می‌گوید “آگاهی تئوری غیر مفهومی مغز در مورد خود است و از طریق تجربه به دست می‌آید.” وی این نظریه را “نظریه انعطاف‌پذیری رادیکال” می‌نامد و بسیار با تحقیقات اخیر همخوانی دارد.که مغز افراد بزرگ‌سال سازگارتر از آن چیزی است که تاکنون تصور می‌شد و در صورت آسیب قادر است نقش‌های بیشتری را بپذیرد.

حال مردی که تنها ۱۰ درصد از مغز وی باقیمانده است چگونه توانسته به بقا ادامه دهد؟ طبق اظهارات کلیرمنس گرچه بخش نازکی از مغز وی باقیمانده اما نورون‌های باقی‌مانده توانسته‌اند مفهوم آگاهی خودشان را تولید کنند و این‌گونه مرد همچنان به اعمال خودآگاه است.

توضيح: يكي از مباحثي اطباي رايج در دو سه قرن اخير روي ان جنجال مي كردند و به واسطه ان اعتقاد معرفت ديني {مركز اگاهي قلب است} را زير سؤال مي بردند، كشفيات راجع به كاركرد نواحي مغز و رصد رويكردها و احساسات و حتى فعاليتهاى ذهني انسان در مغز او بوده، در حاليكه اين كشفيات منافاتي با تعاليم مكتب وحي نداشت كه مركز اگاهي را قلب داسته و مغز را پردازشگر اگاهي او و محل ذهن و تحليل و واكنشهاي عصبي احساسات او مي داند، با كشف موردى كه در گزارش امده نظريه مبتني بر تعاليم وحى اثبات شده و نظريه شايع {مركز اگاهي مغز است} زير سؤال مي رود.

اثبات هشیاری انسان تا چند دقیقه پس از مرگ توسط علم فیزیک

Image

مطمئنا تا به حال راجع به ادامه حیات پس از مرگ اندیشیده اید. حال باید بدانید که نظریه کوانتوم موفق به اثبات این نظریه شده و اطلاعات کاملی راجع به آن برای علاقه مندان منتشر گردیده است.

به گزارش کلیک، به منظور یافتن پاسخ برای یکی از بزرگ ترین سوالاتی که علوم مدرن به دنبال پیدا کردن پاسخ آن در مورد هشیاری انسان پس از مرگ است، باید به منشاء آن مراجعه کرد تا فهمید که آیا این منشاء مستقیما مغز انسان است یا مغز خود یک گیرنده از هشیاری و آگاهی است. اگر آگاهی یک محصول از مغز نباشد، این بدان معنی است که بدن فیزیکی ما انسان ها برای ادامه حیات اجباری و الزامی نیست، بلکه آگاهی می تواند خارج از بدن ما وجود داشته باشد. در واقع، این روح است که می تواند بنا بر استدلالات، هشیاری و آگاهی انسان را به ارمغان بیاورد.

پرسیدن این سوالات اساسی برای درک ماهیت واقعی از واقعیت انسان ضروری است و همچنان که فیزیک کوانتوم در حال به دست آوردن محبوبیت بیشتر است، سوالات در مورد آگاهی و ارتباط آن با بعد فیزیکی انسان به طور فزاینده ای در کانون توجهات قرار گرفته است.

ماکس پلانک، فیزیکدان نظری در پیدایش نظریه کوانتوم همکاری داشته است. این همکاری که از آن با عنوان یک شاهکار یاد می شود، باعث شد او در سال ۱۹۱۸ برنده جایزه نوبل فیزیک شود که همین مورد، شاید بهترین توجیه و مدرک برای اثبات اهمیت فوق العاده فهم و درک آگاهی و هشیاری است. او خاطر نشان کرد: به نظر من آگاهی یک مفهوم پایه و اساسی است. من همواره از ماده به عنوان مشتق از آگاهی یاد می کنم. ما نمی توانیم از آگاهی عقب بمانیم. هر چیزی که ما در مورد آن صحبت می کنیم، هر چیزی که ما به عنوان موجود در نظر می گیریم، مفروض بر وجود آگاهی و هشیاری است.

Image

یوجین ویگنر، فیزیکدان نظری و ریاضی دان، اظهار داشت که این امکان وجود ندارد تا بتوان قوانین مکانیک کوانتومی را با یک روش به طور کامل بدون در نظر گرفتن و مراجعه به آگاهی تدوین کرد.

آیا آگاهی پس از مرگ ادامه می یابد؟

در سال ۲۰۱۰، یکی از مورد توجه ترین دانشمندان در جهان، رابرت لانزا، کتابی با نام Biocentrism منتشر کرد: چگونه زندگی و آگاهی کلید درک ماهیت واقعی جهان هستند(How Life and Consciousness are the Keys to Understanding The True Nature of the Universe)

لانزا که یک متخصص در طب ترمیمی و مدیر علمی شرکت Advanced Cell Technology است، بسیار علاقه مند به مکانیک کوانتومی و فیزیک نجومی است؛ علاقه ای که او را در مسیر توسعه نظریه خود یعنی biocentrism رهبری کرد: این نظریه که زندگی و آگاهی مفاهیمی اساسی برای درک ماهیت واقعیت ما انسان ها است و آن آگاهی(روح) قبل از خلقت عالم مادی شکل گرفته است.

نظریه او نشان می دهد که آگاهی ما با مرگ ما از بین نمی رود، بلکه به حیات خویش ادامه می دهد و این نشان می دهد که آگاهی محصولی از مغز نیست و دقیقا یک مفهوم کاملا جدا است و علم مدرن صرفا به دنبال یافتن اطلاعات در مورد آن است.

این نظریه به بهترین شکل توسط آزمایش دوشکاف کوانتومی نشان داده شده است. ابن یک مثال بارز است تا بتوان نشان داد چگونه عوامل مرتبط با آگاهی و جهان مادی فیزیکی ما به گونه های متفاوتی با هم متصل هستند. درا ین حالت، ناظر واقعیت را ایجاد می کند.

فیزیکدانان معترف هستند که جهان می تواند یک ساخت و ساز روانی باشد و یا حداقل، آگاهی نقش اساسی در شکل گیری ماده ایفا می کند.

R.C. هنری، استاد فیزیک و نجوم در دانشگاه جانز هاپکینز در یک نشریه سال ۲۰۰۵ برای مجله Nature نوشت:

با توجه به [فیزیکدان پیشگام] سر جیمز جین: جریان دانش در حال رفتن به سمت یک واقعیت غیر مکانیکی است؛ جهان بیشتر شبیه به یک فکر بزرگ است، تا یک ماشین بزرگ. ذهن دیگر یک مزاحم تصادفی به عرصه ماده نیست … ما باید آن را به عنوان خالق و فرماندار قلمرو ماده تگرگ بشناسیم. جهان روحی و روانی و غیرمادی است. زندگی کنید و از آن لذت ببرید!

(“The Mental Universe”; Nature 436:29,2005)

نظریه لانزا نشان می دهد که اگر بدن منشا آگاهی باشد، پس با مرگ انسان، آگاهی و هشیاری پس از مرگ نیز از بین می رود. اما اگر بدن آگاهی را درست مانند روشی دریافت کند که یک جعبه کابل سیگنال های ماهواره ای را دریافت می کند، بنابراین آگاهی و هشیاری با مرگ و از بین رفتن بعد جسمانی، از میان نمی رود. این مثالی است که معمولا برای توصیف معمای ادامه آگاهی پس از مرگ از آن استفاده می شود.

آزمایش شکاف دوگانه بارها نشان داده است که “مشاهدات نه تنها بر روند اندازه گیری تاثیر منفی دارند، بلکه خود ایجادکننده این مزاحمت و تاثیر منفی هستند. ما [الکترون] را در یک موقعیت مشخص شده فرض می کنیم. ما خودمان تولیدکننده نتایج اندازه گیری هستیم.

این ایده که ما می توانیم در یک جهان از نوع هولوگرافی زندگی کنیم، دور از ذهن نیست، و اگر ناظر برای آشکار سازی ماده فیزیکی مورد نیاز باشد، پس ناظر باید قبل از بدن فیزیکی وجود داشته باشد.

با وجود تعداد زیادی از شواهد که نشان می دهند مغز (و کل واقعیت فیزیکی ما، برای ماده) می تواند یک محصول از آگاهی باشد، این فرضیه که مغز ایجادکننده آگاهی است، منشا جریان اصلی جهان مادی است.

در زیر یک نقل قول بزرگ برای نشان دادن منظور ما از دانش مادی آورده شده است:

جهان بینی علمی مدرن عمدتا بر اساس حدسیاتی که با فیزیک کلاسیک در ارتباط هستند، پیش بینی می شود. این ایده که ماده تنها واقعیت موجود در این دنیا است، یکی از این فرضیات به شمار می رود. یک فرض مرتبط، تقلیل گرایی است؛ تصوری که بیان می کند مفاهیم پیچیده را می توان با تعاملات میان قسمت های مختلف و یا شکستن آن ها به قسمت ها و بخش های ساده تر و یا اساسی تر مانند ذرات مواد کوچک درک کرد.

بررسی رخداد فرآیندهای عصب شیمیایی در مغز، زمانی که انسان با یک تجربه ذهنی مواجه می شود، ار اهمیت بالایی برخوردار است و بینش و آگاهی خاصی را در اختیار ما می گذارد. این پروسه به ما نشان می دهد زمانی که این نوع تجربه(ذهنی) در حال وقوع است، تجربه دیگر در مغز انجام می شود. اما این قضیه ثابت نمی کند که فرآیندهای عصب شیمیایی در ایجاد این نوع تجربه دخیل باشند. کسی چه می داند! از کجا معلوم خود تجربه، ایجادکننده فرایندهای عصب شیمیایی نباشد!؟

تعیین این که آگاهی چگونه باعث تحقق ماده می شود، گام بعدی ما است. با این حال، موضوع این است که با تمام اطلاعات موجود که وجود آگاهی را یک واحد مستقل از مغز در نظر می گیرند، موقع آن رسیده تا مرز دانش و چارچوب فعالیت در این زمینه را گسترش داد و با پرسیدن سوالات بیشتر، اطلاعات بیشتری را در این زمینه به دست آورد.

نتایج این نظریه بسیار زیاد است. تنها تصور کنید اگر زندگی پس از مرگ توسط جامعه علمی تایید شود، این موضوع چه تاثیر شگرفی، نه تنها بر درک ما از علم، بلکه بر فلسفه، مذهب، و بسیاری از بخش های دیگر از زندگی ما خواهد داشت!؟

تجربیات نزدیک به مرگ!

تجارب نزدیک به مرگ (NDE) مستندسازی شده اند و برای یک مدت طولانی مورد مطالعه قرارگرفته است. به عنوان مثال در سال ۲۰۰۱، مجله بین المللی پزشکی لانست، یک مطالعه ۱۳ ساله در رابطه با تجارب نزدیک به مرگ (NDE) را منتشر کرد:

نتایج به دست آمده نشان می دهد که عوامل پزشکی نمی تواند در وقوع NDE دخیل باشد. همه بیماران دچار ایست قلبی بودند و از نظر بالینی با وجود بیهوشی ناشی از نرسیدن خون کافی به مغز، مرده محسوب می شدند. در آن شرایط، EEG (اندازه گیری فعالیت الکتریکی مغز) یک خط صاف می شود، و اگر CPR در عرض ۵ یا ۱۰ دقیقه آغاز نشود، آسیب جبران ناپذیری به مغز وارد می شود و بیمار خواهد مرد.

محققان در مجموع ۳۴۴ بیمار را مورد نظارت قرار دادند و به طور حیرت انگیزی، ۱۸٪ از آن ها به نوعی از از زمانی که در حالت مرده یا ناخودآگاه (بدون فعالیت مغز) بودند، وقایعی را به یاد می آوردند، و ۱۲٪ (۱ نفر از هر ۸ نفر) آن ها یک تجربه بسیار قوی و عمیق را گذرانده بودند. به خاطر داشته باشید که این تجارب هنگامی رخ داده که هیچ فعالیت الکتریکی در مغز وجود نداشته و ایست قلبی رخ داده است.

مطالعه دیگری از دانشگاه ساوتهمپتون منتشر شده است که در آن دانشمندان شواهدی یافتند که بر اساس آن آگاهی می تواند برای حداقل چند دقیقه پس از مرگ ادامه پیدا کند. در جهان علمی این امر غیر ممکن تصور می شد. البته این بزرگ ترین مطالعه انجام شده بر روی تجربیات نزدیک به مرگ در جهان است که در مجله Resuscitation منتشر شد:

در سال ۲۰۰۸، یک مطالعه همه جانبه شامل ۲۰۶۰ نفر از ۱۵ بیمارستان در انگلستان، ایالات متحده و اتریش راه اندازی شد. مطالعه AWARE (آگاهی در طول احیا یا AWAreness during REsuscitation) با حمایت مالی دانشگاه ساوتهمپتون در انگلستان، طیف گسترده ای از تجربیات ذهنی در رابطه با مرگ را بررسی کرد. محققان همچنین اعتبار تجربیات آگاهانه را با استفاده از نشانگرهای هدف برای اولین بار در یک مطالعه بزرگ مورد آزمایش قرار دادند تا معین شود آیا ادعاهای مربوط به آگاهیِ سازگار با تجربیات خارج از بدن با حوادث واقعی مطابقت دارد یا توهم!؟

نیکولا تسلا گفت: روزی که علم شروع به به مطالعه پدیده های غیر فیزیکی کند، در یک دهه خواهد توانست به پیشرفتی معادل چندین برابر قرن های گذشته برسد!

این که هر سال دانشمندان شناخته شده بین المللی همچنان بر ارسال این موضوع معمولا نادیده گرفته شده به مسیر جریان اصلی جامعه علمی اصرار می ورزند، فاعدتا بر دلیلی استوار است. واقعیت این است که ماده (پروتون، الکترون، فوتون ها، هر چیزی که جرم دارد) تنها واقعیت موجود نیست. اگر ما مایل به درک ماهیت واقعیت خود هستیم، نمی توانیم تنها به بررسی واقعیت فیزیکی بپردازیم، در حالی که نادیده گرفتن این واقعیت که موضوعات پشت پرده غالب بحث را شکل می دهند از اهمیت بالایی برخوردار است.

شاید ضروری ترین سوال این است که نقش سیستم غیر فیزیکی، مانند آگاهی، در رابطه با سیستم های فیزیکی (ماده) چیست؟

تی فولگر در کتاب Quantum Shmantum می نویسد: با وجود موفقیت های تجربی بی نظیر نظریه کوانتوم، موضوعی که ممکن است به معنای واقعی کلمه به عنوان یک توصیف از طبیعت صحیح باشد، هنوز هم از آن با بدبینی، عدم درک و حتی خشم استقبا می شود!

او ادامه می دهد: این چیزی است که به عنوان علم پسا مادی شناخته شده است و به نظر من، می تواند مرحله بعدی مطالعاتی باشد که برای درک بیشتر طبیعت دنیای ما انسان ها انجام خواهند شد و نیز مطالعه آگاهی درست در بطن آن قرار دارد.
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

دروغ بودن مجاز بودن برداشت اعضاء با ايست قلبي

پستتوسط pejuhesh232 » شنبه فبريه 04, 2017 11:34 pm

دروغ بودن مجاز بودن برداشت اعضاء با ايست قلبي


زنده شدن مرده حین اهدای عضو!

Image

مرد فرانسوی پس از گذشت 1 ساعت و نیم از تایید مرگش به هوش آمد. زنده شدن مرده در حالی صورت گرفت که جراحان در حال خارج کردن اعضای سالم بدن این فرد برای پیوند به دیگر بیماران بودند.

ماجرای زنده شدن مرده در حین اهدای عضو بدین صورت بود که یک مرد فرانسوی که مرگش پس از ایست قلبی و توقف ضربان، به مدت 90 دقیقه تأییدشده بود، مقابل دیدگان جراحانی که قصد خارج کردن اعضای سالم بدنش را برای پیوند به دیگر بیماران داشتند، زنده شد.

زنده شدن این مرد فرانسوی، باعث ایجاد بحث هایی میان پزشکان درباره صحت نظريه تحقق مرگ با ايست قلبي و برنامه رايج اهداء اعضاء شد.

به گفته پزشکان، این مرد شروع به نفس کشیدن کرد و مردمک چشم هایش کم کمبخ محرک های محیطی پاسخ داد و علائم حیاتی او از سر گرفته شد و بدین ترتیب قلبش بار دیگر شروع به تپیدن کرد.

این مرد که قرار بود یک اهداکننده عضو باشد، پس از چند هفته به راه افتاده و شروع به حرف زدن کرده است.
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

“استیون هاوکینگ” ادعایش را در مورد خدا پس‌گرفت

پستتوسط pejuhesh232 » يکشنبه مارس 05, 2017 3:26 pm

“استیون هاوکینگ” ادعایش را در مورد خدا پس‌گرفت


هاوکینگ در گفتگو با کانال D ترکیه در پاسخ بە پرسشی در خصوص وجود خداوند بر خلاف ادعای قبلی خود کە خدا را رد کرده بود تصریح کرد: “حقیقت این است کە تشکیل کائنات بر پایه علوم شکل گرفته، ولی در هیچ صورتی نمی‌توان گفت کسانی کە قوانین علمی را تدوین می کنند یا ابداع می‌کنند از طرف خداوند خلق نشده‌اند و مخلوق خدا نیستند.”

ممتازنیوز: استیون هاوکینگ فیزیکدان معروف معاصر در گفتگو با یک شبکه ترکیه‌ای ادعای قبلی خود در مورد خلقت را تغییر داده و تصریح کرده کە خالق دنیا خداوند است.

Image

به گزارش ممتاز نیوز، استیون هاوکینگ در مصاحبه با کانال “D” ترکیه باور قبلی خود در خصوص خلقت و عدم وجود خداوند را تغییر داده است.

استیون هاکینگ یکى از دانشمندان معروف معاصر است کە مفلوج بوده و هم‌اکنون در دپارتمان ریاضیات کاربردى و فیزیک نظرى بە عنوان استاد کرسى “لوکازین” ریاضیات در دانشگاه کمبریج فعالیت می کند. زمینه‌ پژوهشی اصلی وی کیهان‌شناسی و گرانش کوانتومی است. از مهمترین دستاوردهای وی مقاله‌ای است کە بە رابطه‌ سیاه‌چاله‌ها و قانونهای ترمودینامیک می‌پردازد.

هاوکینگ دانشمندان علوم را حاملان پرچم کشف معارف انسانی می داند. بە عبارت دیگر او می‌گوید کە این دانشمندان علوم می باشند کە توان پاسخگویی بە سؤالات انسان را دارند.

علم گرایی محض هاوکینگ را می توان در اظهارات او در مورد پیدایش جهان ملاحظه کرد. او در کتاب خود ادعا کرده بود کە خداوند جهان را نیافریده و “انفجار بزرگ” پیامد اجتناب ناپذیری از قوانین فیزیک بوده است. بە ادعای او قوانین فیزیک بە این معنی است کە در واقع لازم نیست معتقد باشیم خدا در انفجار بزرگ دست داشته است!

هاوکینگ در این اثر نوشته بود، “چون قانونی مثل جاذبه وجود دارد، جهان تاکنون توانسته و خواهد توانست کە خود بە خود، از هیچ بە وجود آید. ایجاد خودبه‏خودی، سبب وجود چیزها است.”

این در حالی است کە هاوکینگ بس مدتها تحقيقات به اشتباه خود در بارو قبليش پي برد ودر گفتگو با کانال D ترکیه در پاسخ بە پرسشی در خصوص وجود خداوند بر خلاف ادعای قبلی خود کە خدا را رد کرده بود تصریح کرد: “حقیقت این است کە تشکیل کائنات بر پایه علوم شکل گرفته، ولی در هیچ صورتی نمی‌توان گفت کسانی کە قوانین علمی را تدوین می کنند یا ابداع می‌کنند از طرف خداوند خلق نشده‌اند و مخلوق خدا نیستند.”

بر اساس تحلیلی کە این کانال آورده بعضی کارشناسان معتقدند صحبتهای اخیر هاوکینگ بە این معناست کە نظریه‌ای کە پیش از این در مورد خلقت داده اشتباه است و دیدگاه اخیر وی با آن چیزی کە قرآن در حدود ۱۴۰۰ سال پیش در خصوص خلقت با ارائه موارد علمی ارائه داده، منطبق است.
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

دروغ در بديهي ترين مسلمات منابع رسمي غربي و بين المللي: خودك

پستتوسط najm134 » چهارشنبه ژانويه 03, 2018 8:08 am


دروغ در بديهي ترين مسلمات منابع رسمي غربي و بين المللي: خودكشي هيتلر در آخر جنك جهاني دوم: بر اساس 700 سند سري


Image
مامور سابق سیا: هیتلر تا سال ۱۹۸۴ زنده بود
باب بانر گفت: آدولف هیتلر در سال 1945 خودکشی نکرده بود و تا سالها بعد از آن تاریخ در برزیل زندگی کرده است.


باب بانر گفت: آدولف هیتلر در سال 1945 خودکشی نکرده بود و تا سالها بعد از آن تاریخ در برزیل زندگی کرده است.

به گزارش خبرگزاری صداوسیما به نقل از بخش فارسي پايگاه اينترنتي شبکه تلويزيوني العالم، باب بانر، مأمور سابق سازمان سيا در اين باره مي گويد در سال هاي اخير داستان هاي زيادي مغاير با روايت رسمي درباره مرگ هيتلر رهبر آلمان نازي مطرح شده که خودکشي هيتلر و همسرش «اوا براون» با خوردن کپسول سمي سيانور يا شليک گلوله به سر را نفي مي کند.

پايگاه اينترنتي «ام 6 اينفو» به نقل از بانر افزود: بر اساس 700 سند سري که اکنون منتشر شده است، هيتلر داستان ساختگي خودکشي را طراحي کرد، اما پس از آن با يک زيردريايي به «تنريف» اسپانيا و پس از آنجا به آرژانتين رفت.

به ادعاي بانر، هر چه بيشتر در اسناد و کتاب هاي تاريخي دقت کنيم، در مي يابيم که دليلي براي خودکشي هيتلر وجود ندارد. يکي از اسناد موجود هم حاکيست که ارتش آمريکا در آلمان نتوانست جسد هيتلر را کشف کند و هيچ دليلي نيز درباره مرگ يا خودکشي وي در دست ندارد.

همچنين يک دانشجوي برزيلي در پايان نامه دکترايش در سال 2014 مدعي شد که هيتلر با نام مستعار آدولف لايپزيگ در برزيل مي زيست، تا اينکه در سن 95 سالگي در سال 1984 ميلادي مرد.
بانر هم به نقل از يک مرد يوناني در يک فيلم مستند گفته است که هيتلر و شماري از شخصيت هاي رژيم نازي، اواخر جنگ جهاني از آلمان گريخته و راهي آمريکاي لاتين شدند.

آدولف هيتلر 20 آوريل 1889 در مسافرخانه‌اي در شهري مرزي و کوچک به نام بران‌آئو ام اين در اتريش، بين مرز اتريش و امپراتوري آلمان زاده شد.

وي از سال 1934 رهبر حزب سوسياليست ملي کارگران آلمان شد تا اينکه در سال 1939 جنگ جهاني دوم را آغاز کرد؛ جنگي که در سال 1945 ميلادي با شکست آلمان و متحدانش پايان يافت .
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

زندگی در‌مریخ به تاریخ پیوست؟

پستتوسط najm134 » پنج شنبه ژانويه 18, 2018 11:42 am


زندگی در‌مریخ به تاریخ پیوست؟


مریخ محیطی بسیار خشک و بدون رطوبت دارد و اگر چه ممکن است میلیون‌ها سال پیش یک اقیانوس سراسری در آن موجود بوده باشد .
مطالعات جدید سازمان فضایی آمریکا(ناسا) حاکی از آن است رگه‌های تیره‌رنگی که در سطح مریخ دیده می‌شوند نمی‌توانند ارتباطی با وجود آب در گذشته این سیاره داشته باشند.
مریخ محیطی بسیار خشک و بدون رطوبت دارد و اگر چه ممکن است میلیون‌ها سال پیش یک اقیانوس سراسری در آن موجود بوده باشد اما امروزه مقداری آب و یخ ممکن است در زیر سطح قطب‌های آن وجود داشته باشد.

در سال 2011 مدارگرد ناسا در مریخ رگه‌های تاریکی از گرد و غبار را در مریخ مشاهده کرد که در تابستان ایجاد شده و در زمستان محو می‌شوند و محققان در آن زمان دلیل این پدیده را نفوذ جریان‌های آب می‌دانستند اما بررسی‌های جدید ناسا نشان می‌دهد که این پدیده ارتباطی با نفوذ آب ندارد.

هزاران نمونه‌ از این رگه‌های تیره در مریخ مشاهده شده است. این علامت‌ها در فصل بهار در اواخر مارس به صورت صخره‌ای سنگی ظاهر می شوند و طی ماه‌های گرمتر و با گرم‌تر شدن هوا این رگه ها فشرده تر می‌شوند تا زمانی که زمستان آنها را از بین ببرد و سال آینده مجددا این روند تکرار می‌شود.

رگه‌های مشابه در زمین همراه با آب آشامیدنی هستند و این مشابهت سبب شده بود که محققان این کشف را به عنوان نشانه‌ای روشن از وجود مواد مرطوب در سیاره سرخ بدانند.
مدارگرد ناسا در مریخ سال‌ها به بررسی این رگه‌ها پرداخته است اما بررسی‌های جدید حاکی از آن است که صرفا پستی‌ و بلندی‌های شنی سبب ایجاد این رگه‌ها شده است.
"کالین داندس"(Colin Dundas) محقق ارشد این تحقیق گفت: ما تصور می‌کردیم که می‌توانیم در این قسمت‌ها می‌توانیم نشانه‌هایی از آب پیدا کنیم اما بررسی‌های جدید ما نشان می‌دهد که مریخ بسیار خشک‌تر از آن است که داده‌های پیشین نشان می‌داد.

محققان با شبیه‌سازی سه‌بعدی تصاویر ارسالی از مدارگرد مریخ از 10 منطقه مختلف در مریخ این پدیده را بررسی کرده‌اند و متوجه شده‌اند که این رگه‌ها همگی در دامنه‌هایی با شیب تندتر از 27 درجه ایجاد شده‌اند.

این موضوع نشان می‌دهد که اگر آب عامل ایجاد این رگه‌ها بود می‌بایست در زوایای با شیب کمتر نیز به چشم می‌خوردند اما این اتفاق رخ نداده است.
به گفته محققان این تحقیق مهمترین عامل ایجاد این رگه‌ها ماسه خشک است اما همچنان این نظریه‌ نیز چالش‌هایی در برابر خود دارد از جمله اینکه چرا نظم ایجاد این خطوط همواره حفظ شده و اینکه چرا پس از تشکیل به شدت فشرده می‌شوند.

در حالی که گزارش تمام پاسخ‌ها را ندارد، برخی از توضیحات احتمالی را ارائه می‌دهد. نمک‌های هیدراته شده در شن و ماسه در این مناطق شناسایی شده و محققان معتقدند که این نمک‌ها می‌توانند خود را با جذب بخار آب در جو هیدراته کنند. این اتفاق باعث ایجاد قطرات کوچکی از آب نمکی می‌شود که می‌تواند این اشکال را ایجاد کند. تغییر مقدار آب در هوا با عوض شدن فصل‌ها، می‌تواند به توضیح چرخه کمک کند.

مطالعه نزدیک این خطوط می‌تواند به باز کردن رمز و رازهای مریخ کمک کند و به نوبه خود می‌تواند جزئیات مفیدی را برای مهاجران آینده و کاوشگران در سیاره سرخ افشا کند.
منبع: ایسنا
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

آثار سوء سدسازيهاى بزرگ

پستتوسط najm134 » جمعه فبريه 23, 2018 11:04 am


آثار سوء سدسازيهاى بزرگ


دروغهاي علمي: آثار سوء سدسازيهاى بزرگ ، دانشي كه باطل بودنش بيش از نيم قرن است اثبات شده و غربيها انرا كنار گذاشته اند

يكي از مباحث دروغهاي علمي سدسازيهاى بزرگ است
قبلا اشاراتي به ان كرده ايم
كشورهاي مدرن سي جهل سال است كه آنرا كنار گذاشته اند
و بر خي مهندسين ايراني كه عقب افتاده هاي علمي بوده؛ بجاي پیروي از آخرين دستاوردهاي علمي جهان دنبال مطالب زير سؤال رفته علمي آنها هستند

منابع آب قرباني مهندسي تهاجمي


Image

فاطمه ظفرنژاد، پژوهشگر حوزه آب
«آب»؛ يكي از پر مناقشه‌ترين كلمه‌هاي اين ايام سرزمين ما است. از دعواهاي كشاورزان در روستاها بر سر دريافت آبِ بيشتر گرفته تا گلايه‌ها و فريادهاي اعتراض‌آميز مديران دستگاه‌هاي تصميم‌گير درباره طرح‌هاي مديريت و اختصاص آب. گفت‌وگوي تند ميان يكي از نمايندگان استان خوزستان در مجلس با عيسي كلانتري، رييس سازمان حفاظت محيط زيست بر سر موافقت كلانتري با طرح انتقال آب از سرشاخه‌هاي كارون يكي از آخرين و مشهورترين چالش‌هاي شكل گرفته بر سر «آب» است. در اين ميان اما هنوز يك پرسش اصلي باقي مانده است. اينكه آيا تنها نسخه فرار از بحران كم آبي، انتقال آب بين حوضه‌اي است؟ و آيا اين طرح‌ها تضاد‌ها و شكاف اجتماعي را تشديد نمي‌كند؟ فاطمه ظفرنژاد، پژوهشگر حوزه آب و توسعه پايدار يكي از منتقدان جدي مديريت سازه‌اي (سدسازي و انتقال) آب است. ظفرنژاد پيش از اين با ترجمه كتاب «رودهاي خاموش» اثر «پاتريك مك كالي» و تاليف كتاب «آب و توسعه پايدار» كوشش كرده اين ديدگاه‌ها را در معرض داوري افكار عمومي قرار داده است. او در گفت‌وگو با «اعتماد» بار ديگر به صراحت اجراي هر گونه طرح انتقال آب بين حوضه‌اي را رد و رويكرد رييس سازمان حفاظت محيط زيست به حوزه آب را هم اشتباه ارزيابي كرد.
چندي پيش انتشار خبر موافقت آقاي كلانتري، رييس سازمان حفاظت محيط زيست با طرح انتقال آب از سرشاخه‌هاي كارون به باغ‌هاي كشاورزي رفسنجان در استان كرمان موجب شد برخي نمايندگان مجلس و حاميان محيط زيست از اجراي اين طرح اظهار نگراني كنند. از آنجا كه شما يكي از منتقدان جدي طرح‌هاي مديريت سازه‌اي (سدسازي و انتقال) آب در كشور هستيد، ارزيابي‌تان درباره اين تصميم چيست؟
بيش از دهه‌هاست كه بسياري از كارشناسان، اكولوژيست‌ها، جامعه‌شناسان و كارشناسان حوزه‌هاي ديگر و حتي بسياري از مهندسان بر اين باورند كه طرح‌هاي انتقال آب گونه‌اي از «مهندسي تهاجمي» به طبيعت و ناسازگار است. كتاب‌هاي زيادي در خارج و داخل ايران در رد طرح‌هاي سدسازي و انتقال آب نوشته شده و در آنها به روشني توضيح داده شده كه انتقال آب پيامدهاي اجتماعي و اقتصادي هم در حوضه مبدا و هم در حوضه‌گيرنده آب در پي دارد و حوضه‌هاي آبريز را با چالش‌هاي جدي زيست محيطي روبه‌رو مي‌كند.
اگر اين طرح‌ها اينقدر مخربند پس چرا هنوز در ايران طرفداران سفت و سختي دارند. اين حمايت از جنس اختلاف نظر علمي است يا دلايل ديگري دارد؟
تكنوكرات‌ها در ايران طرفداران اصلي اين طرح‌ها هستند. بخش كوچكي از حاميان طرح‌هاي سد و انتقال آب كساني هستند كه تصور مي‌كنند پيشرفت جامعه با مديريت سازه‌اي بر آب ميسر است اما بخش بزرگ حاميان آن كساني هستند كه چه در دستگاه دولتي و چه در بخش خصوصي در اين طرح‌ها ذي‌نفعند. اين افراد و شركت‌ها در دهه‌هاي گذشته با دولت‌هاي مختلف كار كرده‌اند و اهداف شخصي خود را پيش رانده‌اند. كسب و كار بزرگي در طول دهه‌ها پيرامون اين طرح‌ها شكل گرفته و در شش دهه گذشته يك سوم تا نيمي از بودجه عمراني كشور براي اجراي طرح‌هاي سدسازي، انتقال و ساير طرح‌هاي سازه‌اي آب صرف شده است. بدون اينكه كوچك‌ترين پاسخگويي در قبال اين طرح‌ها ارايه شود. توجيه اقتصادي و اجتماعي، زيست محيطي وحتي فني مستقل درباره آنها تهيه نشده است. عمده گزارش‌هاي توليد شده به سفارش كارفرماها تهيه شده‌اند و غالبا قابل استناد نيستند. بايد بپرسيم آيا تحليل جامع‌نگر دقيقي خارج از حلقه كساني كه از محل اين طرح‌ها امرارمعاش مي‌كنند تهيه شده است؟ اين طرح‌ها ٦-٥ دهه در اين كشور قدمت دارد. هر چند در برخي از برهه‌هاي تاريخي مثل دهه ٧٠ شمسي در تنور آن به‌شدت دميده شد. اين كسب و كار بزرگ اجازه نمي‌دهد تلاش‌ها براي اصلاح ساختار آب كشور بر مبناي راهبردهاي غيرسازه‌اي پايداري، جامع نگر، مشاركتي به جايي برسد.
در مقابل ديدگاه‌هاي شما، برخي معتقدند مخالفت صد درصدي با همه طرح‌هاي انتقال آب فانتزي و غيركاربردي است. مثلا گفته مي‌شود طرح‌هايي مثل انتقال آب حوضه به حوضه براي مصرف شرب خيلي وقت‌ها غيرقابل اجتناب است.
اين واقعيت مثل روز روشن است. تمام درياچه‌هايي كه وزارت نيرو روي آنها دستكاري كرده و در حقيقت با طرح‌هاي تخيلي خود براي آنها برنامه داده همه نابود شده‌اند. آيا مي‌توان خشك شدن بخش بزرگي از رودخانه‌ها و خشكيدن تالاب‌هاي كشور را ناديده گرفت؟ نمي‌توانيم سرمان را زير برف كنيم و بگوييم اين اتفاقات روي نداده است. پس اين طرح‌هاي ناسازگار و نابومي در حالت خوشبينانه طرح‌هاي رمانتيك هستند و در حالت بدبينانه با هدف جانبدارانه اجرا مي‌شوند.
مشخصا در مورد ادعايي كه براي طرح‌هاي تامين آب شرب مطرح مي‌شود؛ ديدگاه‌تان چيست؟
اتفاقا تامين آب شرب شهرها با انتقال از دور دست‌ها آن‌هم با ساخت ده‌ها سد و صدها كيلومتر خط انتقال و ده‌ها ايستگاه تلمبه آب به‌شدت رد شده است. يكي از مهم‌ترين ويژگي‌هاي شهرهاي پايدار كه امروز در همه ضوابط علمي روي آن تاكيد مي‌شود: تامين آب شرب شهرها از نزديك‌ترين محل و در همان منطقه و بر اساس صرفه‌جويانه‌ترين الگوي مصرف با بارها بازچرخاني آب خاكستري و با توجه به رد پاي بوم‌‌شناختي آب همان منطقه است. مگر متولي آب كشور مدعي نيست كه مصرف آب شرب در مقايسه با موارد ديگر مصرف، بسيار اندك است پس چرا آن را به‌راحتي با اصلاح الگوي مصرف در همان منطقه و از محل آب‌هاي زيرزميني و قنات‌هاي همانجا تامين نمي‌كنند؟ چرا به كشاورز خوزستاني مي‌گويند آب را هدر مي‌دهيد و بعد مي‌خواهند آب را ببرند صدها كيلومتر منتقل كنند ؟ اين انتقال آب چالش‌هايي را در پي خواهد داشت و فقط منافع برخي از مجريان اين طرح‌ها تامين مي‌شود.
در سال‌هاي اخير ديدگاه انتقال آب به استان‌هاي جنوب شرقي و مركزي كشور براي تامين آب صنايع آب بر مثل فولاد بسيار زياد مطرح شده تا جايي كه كنسرسيومي براي انتقال آب خليج فارس به معادن سنگ‌آهن و مس در استان‌هاي كرمان و يزد هم در دست پيگيري است. گفته مي‌شود صنعت براي سر پا ماندن چاره‌اي جز انتقال آب ندارد.
اين تنها يك ادعاي نادرست است و من آن را قبول ندارم. يكي از ويژگي‌هاي صنعت پايدار، اين است كه با زيست‌بوم منطقه همخواني داشته باشد و تطابق برنامه‌ها با كاهش رد‌پاي بوم شناختي به ويژه رد‌پاي آب در حوضه‌هاي كم آب مركزي را در سرلوحه برنامه‌اش بگذارد. عقل سليم مي‌گويد به جاي انتقال آب از دورست براي گسترش صنعت آب بري مانند فولاد در حوضه خشك مركزي، بايد صنايع فلز و فولاد كه به آب فراوان آن هم تنها براي خنك كردن نياز دارند را ببريم كنار منابع آب احداث كنيم. چه لزومي دارد آب كمياب شيرين براي اين صنايع به‌كار گرفته شود در حالي كه آب شور، آب خاكستري و حتي آب سياه با يك درجه پالايش را هم مي‌توان براي اين صنايع به‌كار گرفت. حتي همين حالا هم هزينه انتقال صنايع فولادي كه در منطقه مركزي ايران شكل گرفته‌اند از جمله ذوب آهن اصفهان- كه ابتدا قرار بوده در بندرعباس احداث شود- از هزينه طرح‌هاي انتقال آب كمتر است؛ ضمن اينكه يكي ديگر از آثار مثبت اين كار تمركز جمعيت و توسعه اقتصادي و اجتماعي در مناطق حاشيه خليج فارس است. در طول صدها كيلومتر از بندر چابهار تا بندرعباس مي‌بينيم كه سواحل ما خالي است. ما به جاي اينكه جمعيت را در كناره‌ها حفظ كنيم با سياستگذاري‌هاي غلط داريم همه جمعيت را ترغيب مي‌كنيم كه به حوزه مركزي بيايند و اين مساله هم از ديدگاه اقتصادي و اجتماعي و هم از ديدگاه امنيت ملي در‌خور اهميت است.
اما مديران صنعتي مي‌گويند مي‌خواهند همه حلقه‌هاي توليد محصول را كنار هم جمع كنند تا به اين ترتيب ارزش‌افزوده بيشتري توليد شود. ضمن اينكه نمايندگان مجلس اين طرح‌ها را در كاهش نرخ بيكاري حوزه‌هاي انتخابيه‌شان موثر مي‌دانند و براي استقرار اين صنايع تلاش مي‌كنند.
طرح موضوع اشتغالزايي از سوي نمايندگان و دولت‌ها، بايد ديد فارغ از امكان تحقق،به نفع نسل‌هاي آينده هم هست يا نيست. در حقيقت اين طرح‌ها مهاجر‌پذيري حوضه انتخابيه را افزايش مي‌دهند. از سوي ديگر نمايندگان استان‌هاي كنار خليج فارس هم مي‌توانند طالب طرح‌هاي اشتغال‌زا باشند. ارزش افزوده بيشتر در سايه تجمع صنايع در حوضه بسيار كم آب مركزي نيز پايه بررسي و پژوهش مستند و مستقلي ندارد و ادعايي بيش نيست. انتقال سنگ آهن با قطار از محل معادن به صنايع كنار خليج فارس، هزينه‌هايش بسيار كمتر از انتقال آب است. در واقع اين طرح‌ها هستند كه رويايي‌اند نه ديدگاه‌هاي ما. به ياد دارم كه خانم ابتكار به سه طرح انتقال آب از سرشاخه‌هاي كارون به كرمان، انتقال آب خزر به سمنان و انتقال آب درياي عمان به استان‌هاي مركزي مجوز نداد. من تعجب مي‌كنم كه اينك به اين طرح‌ها تاييديه داده مي‌شود. دست كم از رسانه‌ها انتظار مي‌رود اين دو مديريت متفاوت در كمتر از يك سال را سر ميز مناظره بنشانند تا جامعه بيشتر از مساله آگاه شود.
پس شما استدلال اخير رييس سازمان حفاظت محيط زيست مبني بر اينكه در حوضه آبريز خوزستان آب بيش از نياز مصرف مي‌شود و مي‌توان با صرفه جويي، آب را در بخش‌هاي ديگر كشور استفاده كرد را هم قبول نداريد؟
من نمي‌دانم ايشان بر چه مبنايي اين استدلال را مطرح مي‌كنند. در زماني كه ايشان وزير جهاد كشاورزي بودند كارشناسان بارها درباره تبعات اجراي طرح نيشكر هفت تپه هشدار دادند اما با اصرار آقاي كلانتري آن طرح اجرا شد و امروز آثار منفي آن را روي شادگان مي‌بينيم. آقاي كلانتري به عنوان رييس گروه نجات اروميه نيز صحبت‌هاي زيادي را مطرح كردند اما آنجا هم سياست‌هاي ايشان موفق نبود و هيچ اتفاق مثبتي نيفتاد و معاون ايشان پس از ٥ سال و صرف هزينه سنگين اعلام مي‌كنند كه درياچه احياپذير نيست. مديراني مثل ايشان كه در دولت‌هاي مختلف مسووليت داشته و دارند بايد مسووليت تصميم‌هاي‌شان را بر عهده بگيرند
البته ايشان اعلام كردند بودجه طرح احياي درياچه اروميه تامين نشده است و حتي پيشنهاد استقراض از منابع خارجي را هم مطرح كردند.
جنس راهكارهاي ايشان براي اروميه از جنس مديريت سازه‌اي آب بوده و به مديريت نرم و جامع و مشاركتي حوضه آبريز توجه نشد. بي‌ترديد پول هم كه باشد چه از منابع داخلي و چه از استقراض (كه به نظرم بسيار كار اشتباهي است) قرار است خرج اجراي همين ديدگاه‌هاي نادرست و سفرهاي پرهزينه بي‌فايده شود و نه اصلاح نظام مديريت و مصرف آب كه از جنس راهبردهاي اكولوژيك است. اين تمدن چند هزار ساله به خوبي با اين درياچه همزيستي داشته و آن را حفظ كرده بود اما ما با ندانم كاري‌هاي مديران و مهندسان و رويكرد تهاجمي آن را خشك كرديم. پس مساله در نبود پول نيست بايد ببينيم اين پول قرار است صرف چه كاري بشود.
خب شما مي‌گوييد روش‌هاي سازه‌اي را بايد كنار بگذاريم. از طرف ديگر ما با چالش كمبود آب هم مواجه‌ايم و رفته‌رفته اين مساله به تضاد اجتماعي هم بدل شده است. خب پس چه بايد كرد؟
اين كمبود آب نيست كه چالش آفرين است چون اين سرزمين همواره با محدوديت آب روبرو بوده و همواره با سازگارترين و پايدارترين شيوه‌هاي خلاق مانند قنات با آن كنار آمده و در ده هزاره با وجود افزايش جمعيت خودكفايي كشاورزي و آب داشته است. اين مديريت ناسازگار از بالا به پايين دولتي بدون مشاركت جوامع بومي مولد است كه در شش دهه به‌شدت چالش آفريني كرده است. تاكيد من روي مديريت بوم سازگار و مشاركتي در هر يك از حوضه‌هاي آبريز است. نمي‌شود با يك نسخه واحد آب را به تنهايي و در چنين سرزميني با چنين تنوع زيستي شگفتي برانگيز مديريت كنيم. ٦ حوضه اصلي و بيش از ٣٠ حوضه فرعي آبي ما تفاوت‌هاي اقليمي و اكولوژيك بسيار متفاوتي دارند و نمي‌توان همه آنها را از مركز و با اراده تكنوكرات‌هايي كه زير تهويه مطبوع نشسته‌اند مديريت كرد. يكي از مشكلات ما اين است كه نهاد دانشگاه درباره فجايعي كه سدسازي و انتقال آب به بار آورده هيچ تحقيق و پژوهش مستقلي انجام نداده است. ما تا شهرهاي كوچك دانشگاه برده‌ايم اما چه چيزي آموزش داده‌ايم؟ با پوزش از استادان درست‌كار دانشگاه بايد بگويم در بسياري موارد دانشگاه‌هاي ما به بنگاه فروش مدرك بدل شده‌اند. طي اين ٦٠ سال كه تفكر سازه‌اي بر مديريت آب و بسياري ديگر از زمينه‌هاي كشور حاكم بود از دانشگاه هيچ صدايي بلند نشد كه اعترض كند. حتي همين الان كه دهه‌هاست كه در دنيا بحث استفاده از شيوه سازگار با محيط مطرح است هنوز دانشگاه‌ها در كشور ما با وزارت نيرو و شركت‌هاي تابعه آن قرارداد مي‌بندند و مشاوره‌هايي مي‌دهند كه به توسعه سازه‌اي در آبخيزها كمك كند. از طرف ديگر مجلس هم مي‌توانست در قانون‌گذاري طوري عمل كند كه جلوي شيوه‌هاي مخرب و مغاير با عدالت اجتماعي و اقتصادي و محيط زيستي را بگيرد اما اين اتفاق نيفتاد.
مملكت ما هميشه با محدوديت منابع آب روبرو بوده و هيچ‌وقت آب به راحتي در اين كشور به دست نمي‌آمده است. اما نكته مثبت اين بوده كه مردم مولد حوضه‌ها آب و منابع طبيعي را مديريت مي‌كردند و حكومت‌ها كاري به مديريت منابع طبيعي و آب نداشته‌اند. اين خبرگان و مردم مولد حوضه‌هاي آبي بودند كه با صرفه‌جويانه‌ترين و آشتي‌جويانه‌ترين روش‌ها آب را به‌كار مي‌گرفتند و تنها در صورت برخي اختلاف‌ها حكومت مركزي با مشاركت خود جوامع بومي مولد به حل مشكل مي‌پرداخت مانند آنچه در زمان شاه عباس و شيخ بهايي در اصفهان روي داد. اين روش درست مديريت منابع است. راه‌حل اصلي در يكپارچه‌سازي مديريت منابع طبيعي و اعمال مديريت نرم و مشاركتي در هر يك از بيش از ٣٠ حوضه است. ايجاد فضاي گفت‌وگو ميان دولت و مردم مولد حوضه‌هاي آبي ضرورت روز است. من در سفري كه اخيرا به خوزستان داشتم متوجه شدم مردم از كيفيت تصميم‌گيري‌ها رضايت ندارند. بايد به خواست جوامع مولد حوضه‌ها گوش داد و با آنها هماهنگي كرد.
بايد همه پروژه‌هاي انتقال آب متوقف شوند. ما نيازمند مديريت يكپارچه آب، خاك و منابع طبيعي هستيم. بايد زمينه مشاركت مردم مولد در مديريت منابع سرزمين به ويژه منابع طبيعي و اصلاح وضع موجود فراهم و نيز دست تكنوكرات‌هاي دولتي و خصوصي و... از تصميم‌گيري براي اين حوزه كوتاه شود.
گفت‌وگو از: امين شول‌سيرجاني این گفت‌وگو نخستین بار در روزنامه اعتماد منتشر شده است.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

Re: دروغهاى علوم

پستتوسط pejuhesh232 » دوشنبه ژانويه 28, 2019 12:57 am

دروغهاي مشهور:
برخلاف دروغ شايع كم شدن جمعيت يهوديان در جنگ جهاني دوم =
افزایش جمعیت یهود در اروپای پس از جنگ!


یکی از دلایل محکم در اثبات دروغ بودن هولوکاست، آمار و ارقام جمعیت یهود در جهان در سال های قبل و بعد از جنگ دوم جهانی است. بر اساس سرشماری مندرج در سالنامه ها و کتاب سال آمریکا و نیز اسناد منتشر شده از سوی مراکز آماری در غرب، بویژه در ایالات متحده، آمار جمعیت یهودی ها در سال های ۱۹۳۷، ۱۹۳۸ و ۱۹۳۹، یعنی سال های قبل از آغاز جنگ، با آمار این جمعیت در سال های ۱۹۴۶ و ۱۹۴۷ نه تنها چندان تفاوتی ندارد، بلکه به اذعان بعضی منابع، رقمی درحدود چند صد هزار تا یک میلیون نفر، طبق آمار سال های بعد از جنگ، به جمعیت یهودی ها اضافه شده است، بنابراین طبق این آمار، نه فقط چیزی از جمعیت یهودی ها کم نشده، بلکه اضافه هم شده بود. با توجه به درصد بسیار کم و ناچیز زاد و ولد یهودی ها، چه در آن دوران و چه در دوران کنونی، آمار مورد نظر کاملاً از نظر عقل و منطق هم پذیرفتنی است. به این ترتیب آن رقم ادعایی کشته شده در جنگ دوم جهانی در این قبیل اسناد و آمار هیچ جایگاهی ندارد و کاملاً مردود است. دلیل مستند و محکم دیگری که در بطلان فرضیه هولوکاست می توان ارائه کرد، آمار جمعیت یهود در اروپای زمان جنگ دوم جهانی است. کتاب سالانه یهودیان آمریکا، (از ۲۲ سپتامبر ۱۹۴۱ تا ۱۱ سپتامبر ۱۹۴۲) که از سوی شرکت انتشاراتی یهودیان آمریکا منتشر شده بود، اشاره می کند در سال ۱۹۴۱ میلادی، پس از اشغال اروپا از سوی هیتلر و نفوذ آلمان در روسیه، آمار کل یهودیان اروپا با محاسبه ساکنان (جمعیت) یهودی آلمان، ۳ میلیون و ۱۲۰ هزار و ۲۲ (۰۲۲/۱۲۰/۳) نفر بود.

در منبع دیگر، آمار یهودی های اروپا بر اساس اقتباس از آمار آلمان نازی، طی سال های آخر جنگ حدود ۴ میلیون نفر تخمین زده شده است. لئون پولیاکف در کتابی به نام ادعیه نفرین با اقتباس از کورهرر رئیس تحقیقات آماری رایش سوم، این رقم را ارائه داده است. کورهرر در گزارش های خود به هیتلر در تاریخ ۲۷ مارس ۱۹۴۳ و ۷ ژوئیه ۱۹۴۴، چنین رقمی را برآورد کرده بود. دربارهٔ این آمار چند نکته مهم وجود دارد.

نکته اول: حتی اگر پذیرفته و ثابت شود آمار یهودیان همین رقم ۴ میلیون نفر در سال ۱۹۴۴، یعنی حدود یک سال قبل از پایان جنگ دوم جهانی بوده است، این سؤال خودنمایی می کند که طی تقریباً یک سال باقیمانده جنگ که آلمان ها در شرایط نظامی، سیاسی و اقتصادی بسیار ضعیف و فلاکت باری قرار داشتند و حتی از نظر دارویی و غذایی در مضیقه سختی قرار گرفته بودند و از همه جبهه ها و مرزها تحت محاصره شدید متفقین واقع شده بودند، چگونه ممکن بود بتوانند این جمعیت انبوه را ابتدا در اتاق های گاز خفه و سپس در کوره های آدم سوزی سوزانده و خاکستر کنند؟ آیا در آن سال های پایانی، آلمان ها امکانات، توانایی و موقعیت انجام چنین اقدام و عملیاتی را داشتند؟

نکته دوم: اگر این رقم پذیرفته شود، بدان معنی است که تا سال ۱۹۴۴ یعنی تا ۵ سال اول جنگ، نه فقط از آمار یهودی ها چیزی کم نشده، بلکه در مقایسه با چند سال قبل آن، صد هزار نفر به جمعیت آنها اضافه شده است.

نکته سوم: از مجموع ارقام ارائه شده از سوی کتاب سال یهودیان آمریکا در سال۱۹۴۱، در سراسر اروپا ۳ میلیون و ۱۲۰ هزار و ۲۲ نفر یهودی وجود داشته است، بنابراین با توجه به اینکه شماری از کشورهای اروپایی در جنگ دوم جهانی بی طرف بودند و اصلاً وارد جنگ نشده بودند، به علاوه بعضی کشورهای اروپایی نیز دور از دسترس قوای آلمانی قرار داشتند و تا آخرین روزهای جنگ جمعیت ساکن در آن مناطق از جمله یهودی ها از هر نوع گزند و آسیبی در امان بودند، می توان نتیجه گرفت حداقل نیمی از آمار مورد اشاره به طور طبیعی تا آخر جنگ در امنیت کامل به سر برده و جان به سلامت به در برده اند، بنابراین چگونه از این رقم باقیمانده (یعنی حدود ۰۰۰/۵۵۰/۱ نفر) ۶ میلیون نفر کشته شده اند؟

نکته چهارم: موضوعی که بسیار حائز اهمیت است و می تواند مورد توجه همه محققان و اندیشمندان قرار گیرد، بررسی دقیق تر آمار یهودیان اروپا از آغاز تا پایان جنگ و نیز وضعیت و موقعیت و مهاجرت آنهاست. طبق مندرجات منابع یهودی، پس از تهاجم اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی به خاک لهستان در ۱۷ سپتامبر ۱۹۳۹، شرق لهستان از آن تاریخ تا ژوئن ۱۹۴۱ تحت اشغال قوای شوروی قرار داشت. جمعیت این اراضی بالغ بر ۱۳ میلیون نفر بود که بین آنها یک میلیون و ۵۷۰ هزار یهودی لهستانی ساکن بودند. جمعیت مورد اشاره نه در قلمرو و دسترس نیروهای آلمانی، بلکه در اراضی تحت اشغال و اداره شوروی ساکن بودند. همچنین طبق ادعای منابع یهودی، بعد از تصرف اراضی غرب لهستان از سوی آلمان، دستور اخراج نیم میلیون یهودی از جمع ۶۵۰ هزار یهودی این اراضی، توسط هیملر فرمانده اس اس صادر شد و جمعیت مزبور از سرزمین های تحت اداره آلمان خارج شدند.

در منابع اروپایی و آمریکایی نیز مورد مشابهی نوشته شده است. نشریه آمریکایی نیویورک تایمز پس از جنگ دوم جهانی، آمار و اطلاعاتی منتشر کرد که در آن گفته شده بود: هیتلر حدود ۴۰۰ هزار نفر از یهودیان آلمان را از سرزمین رایش وادار به مهاجرت کرد . کنگره جهانی یهود نیز در نشریه خود به نام وحدت در پراکندگی نوشته بود: اکثر یهودیان آلمان موفق شدند قبل از شروع جنگ آن کشور را ترک کنند . آمار دیگری حاکی است که تا سال ۱۹۴۳، ۵/۲ میلیون نفر یهودی در اروپا جابه جا و از قلمرو آلمان خارج شدند. از این تعداد ۵/۸ درصد (۵۰۰/۲۱۲ نفر) در فلسطین مستقر شدند. ایالات متحده آمریکا پذیرش آنان را به ۱۸۲۰۰۰ نفر (کمتر از ۷ درصد) محدود کرد و انگلستان به ۶۷ هزار نفر (کمتر از ۳ درصد) اکتفا کرد. اکثریت گسترده آنان یعنی یک میلیون و ۹۳۰ هزار نفر (بیش از ۷۵ درصد) در روسیه شوروی پناه گرفتند. لوئیس لوین رئیس شورای یهودیان آمریکا و یکی از شاهدان یهودی، پس از پایان جنگ دوم جهانی، ضمن بازدید از روسیه شوروی و سرکشی به نواحی یهودی نشین، گزارش جامعی از بازدید خود و وضعیت یهودیان مقیم آن کشور ارائه کرد.

لوین یهودی در ۳۰ اکتبر ۱۹۴۶ در کنفرانسی در شیکاگو گفت: در ابتدای جنگ یهودیان در زمره اولین گروه هایی بودند که از نواحی غربی شوروی که در معرض تهدید مهاجمان هیتلری قرار داشت، تخلیه و با کشتی به مناطق امن شرق کوه های اورال فرستاده شدند. به این ترتیب جان ۲ میلیون یهودی حفظ شد. جالب تر اینکه در پاییز ۱۹۴۵ و بهار ۱۹۴۶، یک باره این جمعیت عظیم و انبوه یهودی، در چکسلواکی، لهستان، مجارستان و بلغارستان ظاهر شدند، آنچنان که جمعیت بومی این کشورها احساس کردند که با یک اشغال دوم (پس از جنگ) مواجه هستند. از سوی دیگر بعضی منابع مستقل تأیید کرده اند پس از جنگ دوم جهانی، طبق آمار موجود در سال ۱۹۴۶، به استثنای روسیه، هنوز یک میلیون و ۵۵۹ هزار و ۶۰۰ نفر یهودی در اروپا زندگی می کردند، بنابراین آنچه از این داده ها و یافته ها به دست می آید، اثبات می کند از مجموع یهودیان تحت قلمرو و نفوذ آلمان و بلکه کل یهودیان اروپا، در خلال جنگ دوم جهانی، از سال ۱۹۳۹ تا ۱۹۴۵ هیچ رقمی کم نشده است. نکته پنجم: موضوع دیگر قابل توجه و با اهمیت در رد داستان هولوکاست، آمار و ارقام منتشر شده از سوی محافل صهیونی و اسرائیلی است.

به نوشته یکی از منابع یهودی دفتر نخست وزیر اسرائیل بتازگی (سال های اخیر) شمار بازماندگان زنده یهودی سوزی را یک میلیون نفر اعلام کرده است . آمار دفتر نخست وزیری اسرائیل اعتراف می کند پس از گذشت ۶۰ سال از پایان جنگ دوم جهانی، هنوز این تعداد زنده هستند و در سلامت به سر می برند. این بدان معنی است که از مجموع یهودی های اروپا یا یهودی های تحت قلمرو و نفوذ رایش سوم، این تعداد زنده مانده اند. طبق محاسبه یک متخصص و کارشناس آمار از کشور سوئد به نام کارل. او. نوردلینگ، با این فرض که تا سال ۱۹۹۷ میلادی بالغ بر ۹۰۰ هزار نفر (یا یک میلیون نفر) بازمانده یهودی هولوکاست وجود داشته باشد، می توان چنین نتیجه گیری کرد که زمان پایان جنگ دوم جهانی در سال ۱۹۴۵، در اروپا، اندکی بیش از ۳ میلیون بازمانده یهودی وجود داشته است. دلیل و شاهد مستند این نتیجه گیری، اعتراف یک نشریه عبری چاپ آمریکاست. روزنامه عبرانی دِراَوفبائو چاپ نیویورک در ۳۰ ژوئن ۱۹۶۵ میلادی (۲۰ سال پس از جنگ دوم جهانی) خبری را منتشر کرد که بر اساس آن، تا آن زمان، ۳ میلیون و ۳۷۵ هزار نفر [یهودی]، به خاطر خساراتی که در دوره سلطه هیتلر متحمل شده اند، تقاضای ترمیم [غرامت] کرده اند . علاوه بر این، امروز گستره متنوع و گوناگونی از سازمان ها، گروه ها و انجمن های متشکل از بازماندگان هولوکاست در سراسر دنیا خودنمایی و ابراز وجود می کنند. رسانه های آمریکایی به طور فراوان، از روند فزاینده به هم پیوستن اعضای خانواده هایی گزارش می دهند که همگی خود را از بازماندگان هولوکاست قلمداد می کنند؛ افرادی اعم از مرد یا زن که زمانی مدعی بودند تمام اعضای خانواده آنها گم شده یا از بین رفته اند. براستی این آمار ارائه شده و مورد تأیید از سوی خود محافل صهیونیستی و غربی، چه مسئله ای را ثابت و روشن می کند؟ آمار بیشمار یهودیان بازمانده از جنگ دوم جهانی، پیش و بیش از آنکه مدرکی دال بر وقوع قتل عام یهودی ها در اردوگاه های آلمان هیتلری باشد، بر عکس، سند، شاهد و گواه زنده ای در اثبات این واقعیت است که هیچ گونه نسل کشی و کشتاری نشده و هولوکاست صرفاً یک افسانه است.

این مهم امروز برای سازمان ها، مجامع یهودی و بسیاری از یهودی ها بویژه آنها که به عنوان بازمانده، از صندوق ها و بنگاه های مختلف در کشور سوییس یا بعضی دولت های اروپایی مثل آلمان، مستمری ماهانه به عنوان غرامت می گیرند، یک مضحکه و شوخی خصوصی و خانوادگی شده است. یک نویسنده یهودی اهل نیویورک به نقل از مادر یهودی خود که اسمش به عنوان بازمانده اردوگاه های آلمان نازی، هم اکنون در فهرست مستمری بگیران و غرامت گیرندگان از سوییس یا آلمان قرار دارد چنین اعتراف می کند: مادرم می گفت: اگر ادعای یهودیانی که می گویند بازمانده این بازداشتگاه ها و اردوگاه ها هستند، درست باشد، پس هیتلر چه کسانی را کشت؟ مدارک و اطلاعات منتشر شده مربوط به دوران جنگ دوم جهانی، دلایل دیگری را در نفی هولوکاست آشکار می کند. بر اساس اسناد، تصاویر و اخباری که از سوی متفقین در همان زمان جنگ، علیه آلمان منتشر شد، چنین ادعا شده بود که بر اساس بیانیه پلیس آلمان از تاریخ اول سپتامبر ۱۹۴۱، (یعنی ۲ سال پس از زمان آغاز جنگ) یهودی های ساکن در کشور آلمان موظف به نصب ستاره شش پر زردرنگ به محل سینه لباس های خود شده اند.

بر اساس این بیانیه، یهودی های ساکن آلمان از تاریخ ۱۹ سپتامبر ۱۹۴۱، موظف به اجرای این دستورالعمل بودند. اسناد منتشر شده نه فقط تصاویری از یهودیان شهرهای مونیخ و را با علامت ستاره زرد روی لباس ها نشان می دهد، بلکه آمار یهودیان مقیم آلمان را در همان زمان ۱۶۳ هزار و ۶۹۶نفر اعلام کرده و مدعی شده بقیه یهودیان آلمان (۴۰۰ هزار نفر) از آن کشور گریخته اند. به استناد همین داده ها اگر یهودی های آلمان در آن زمان، در چنین شرایط و وضعیتی به سر می بردند، باز می توان اثبات کرد هیچ خطر و تهدیدی از سوی آلمان نازی علیه یهودی ها وجود نداشته است. اگر غیر از این بود، قاعدتاً نباید پلیس آلمان، آن هم در اوج جنگ اجازه می داد آنها مثل بقیه شهروندان آلمانی آزادانه در شهر رفت و آمد داشته باشند. از جمله پرسش هایی که پیرامون موضوع کشتار ۶ میلیون یهودی خودنمایی می کند، فرصت و امکانات آلمان ها برای این عملیات گسترده و بزرگ است. آیا آلمان ها این همه نیرو و امکانات در آن وضعیت بحرانی داشتند که برای چنین اقدامی صرف کنند؟ آیا آلمان ها نمی توانستند با توجه به کمبود نیروهای انسانی این افراد را در کارخانجات تولید وسایل جنگی به کار گیرند؟ کشتار ۶ میلیون نفر از طریق اتاق های مخصوص گاز یا کوره های آدم سوزی در شماری از اردوگاه ها، ظرف مدت چند سال، حتی در یک شرایط غیرجنگی و غیربحرانی تا چه حد منطقی، معقولانه، قابل توجیه علمی و عملی است؟ برخلاف تبلیغات شایع و رایج صهیونی و غربی، اسناد و شواهدی نشان می دهد در اردوگاه های اسیران در آلمان نازی، زمین و مکان های ورزشی، مراکز درمانی و بهداشتی، کتابخانه، باغ های سرسبز مملو از گل و گیاه، سالن های غذاخوری مجهز و به مثابه یک شهر کوچک وجود داشت. آنگونه که در بعضی منابع نیز تأیید شده، در پایان جنگ در سال ۱۹۴۵، فرماندهان جبهه متفقین، دستور دادند این اماکن را تخریب کنند. علاوه بر دلایل ارائه شده، متون و منابع تاریخی و تحقیقاتی معتبر و مستندی وجود دارد که ضمن بررسی ابعاد مختلف افسانه هولوکاست و زوایای گوناگون آن، اوهام و تبلیغات کانون های صهیونیستی را با ادله محکم و تحلیل های متقن زیر سؤال برده و ماهیت دروغین کشتار ۶ میلیون یهودی را افشا و آشکار کرده اند. منبع: پس پرده هولوکاست، محمدتقی تقی پور
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm


بازگشت به دروغهای علوم


Aelaa.Net