مافياي طبي

مديران انجمن: pejuhesh237, pejuhesh237, pejuhesh237

مافياي طبي

پستتوسط pejuhesh232 » دوشنبه آپريل 21, 2014 8:58 pm

.
pejuhesh232
 
پست ها : 8630
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

پشت پرده استفاده وسیع آمریکا از ماده سمی فلوراید

پستتوسط pejuhesh232 » پنج شنبه آپريل 24, 2014 11:26 am

پشت پرده استفاده وسیع آمریکا از ماده سمی فلوراید


نام فلوراید را حتما شنیده اید اما از کاربرد این ماده چه اطلاعاتی دارید؟ آیا این ماده برای انسان مضر است؟ دلیل استفاده وسیع این ماده از سوی دولت آمریکا چیست؟ در اثر این ماده مردم آمریکا به چه بیماری هایی دچار شده اند؟

گروه گزارش ویژه مشرق: افزودن مشتقات سمی فلورايد مانند سديم فلورايد و سديم سيليکا فلورايد به آب آشامیدنی مردم آمریکا از سال 1945 شروع شده و با این که در سال های اخیر اقداماتی برای کاهش آن انجام شده اما هنوز هم ادامه دارد. موضوع اضافه شدن فلوراید به آب آشامیدنی و محصولاتی همچون خمیر دندان و برخی خوراکی ها در آمریکا به سال های پس از جنگ جهانی دوم بر می گردد که تا کنون ادامه داشته و یکی از پرونده های جالب توجه در شناختن نحوه نگاه استثماری نظام سرمایه داری و سود محور حاکم بر آمریکا به نوع "انسان" است.

تصوير

و باز رد پای سرمایه داری
با مطالعه دقیق داستان افزودن فلوراید به آب آشامیدنی عمومی در آمریکا در می یابیم هنگامی که این نظام درگیر حفاظت از پول و منافع سرمایه داران می شود دیگر برای آن، "انسان" آمریکایی و غیر آمریکایی تفاوتی نداشته و ناگهان تمامی پیرهن دری های حقوق بشری برگرفته از "ارزش های آمریکایی" به هیاهو و یاوه بافی هایی بی شرمانه تبدیل می شود. با این که افزودن فلوراید به آب آشامیدنی در بسياري از کشورهای اروپایی و دیگر کشورها از دهه ها‌ي گذشته ممنوع شده است؛ امریکا و استرالیا طرف دار سرسخت اضافه کردن فلوراید به آب اشامیدنی می باشند. مشتقات فلورايد از مواد جانبی و در حقیقت نوعی پسماند فعالیت کارخانه های صنعتی بوده و ممکن است از طريق فرسايش تدريجي‌ لايه ‌هاي زمين، کودها و یا در اثر دفع از صنايع مرتبط با فلزاتی مانند آلومينيوم و فولاد وارد منابع آب های آشامیدنی شده و آلودگی های خطرناکی به بار آورند.


فلوراید و سال های پس از جنگ جهانی دوم
از میانه های دهه 40 میلادی دولت آمریکا اضافه کردن فلوراید به آب آشامیدنی شهروندان را با این بهانه که موجب کاهش پوسیدگی دندان های ایشان می شود شروع کرد و دستگاه تبلیغاتی تحت کنترل سرمایه داران نیز تا کنون این کار را به صورت یکی از مهم ترین موفقیت ها در بهبود بهداشت عمومی مردم در سراسر قرن بیستم توصیف و تمجید کرده است. اولین توصیه ها به استفاده از فلوراید در آب برای کاهش پوسیدگی دندان ها طی سال های 1945 و 1946 از سوی برخی مقامات بهداشتی در آمریکا و کانادا روی داد و پس از آن خدمات بهداشت عمومی آمریکا نیز وارد میدان اجرایی این طرح شده و بدون وجود حتی یک تحقیق علمی مستدل و مورد قبول دانشمندان توصیه کرد که منابع آب شرب عمومی فلوریده شوند.

در حالی که جدای از نگاه بهداشتی و خطرات مرتبط، فلوریداسیون نمی توانست روش کارآمد و مقرون به صرفه ای باشد؛ ولی این برنامه با قدرت تمام دنبال شد. در واقع حتی اگر ادعای کمک به سلامتی دندان ها صحیح هم باشد؛ بخش بسیار کوچکی از فلور آب فلوریدهصرف حفاظت از دندان های افراد می شود و مابقی آن از بدن دفع شده و یا در صورت بالا بودن مقدار آن در بدن انباشته می شود که سرآغاز تمامی مضرات فلوراید برای انسان است. در حال حاضر میزان فلوراید در آب آشامیدانی آمریکا 4 میلی گرم در لیتر عنوان شده است در حالی که این مقدار بر اساس قوانین نباید از 2/1 میلی گرم تجاوز کند.

Image
سدیم فلوراید یک ماده سمی شناخته شده است.


فلوراید و حقوق بشر!
بدین ترتیب با افزودن فلوراید به آب شهری حق انتخاب نوشیدن آب حاوی فلوراید و یا آب طبیعی سالم از شهروندان آمریکایی گرفته شد و آنها مجبور بودند به هر صورت این آب را مصرف کنند. با توجه به اینکه نظام آمریکا حتی به فکر انتخابی بودن ادامه حیات شهروندان در قالب برنامه "مرسی کیلینگ" نیز بوده است؛ اجبار به حفاظت از دندان های ایشان با خوراندن زوری آب فلوریده به آنها بسیار عجیب می نماید!

Image
مردم به فلوریده کردن آب معترضند.

Image
تاثیر فلوراید کنترل نشده بر دندان های کودکان
در واقع از آنجا که از نظر پزشکان فلوریداسیون آب تنها برای بعضی افراد سودمند بوده و برای بیشتر افراد مضر است؛ این برنامه تعداد زیادی از مردم که در معرض عوارض سمی فلوراید هستند را نادیده می گیرد. اثرات فلوراید مربوط به مقادیر موجود آن در آب است و از همین رو واضح است که استفاده از آب آشامیدنی فلوریده نمی تواند کنترل شده باشد و یا برای تمامی مصرف کنندگان کنترل مقادیر مصرف مقدور نخواهد بود. در نتیجه با توجه به اخلاق پزشکی، بخش وسیعی از مردم مجبور به استفاده از ماده ای شده اند که ادعا می شود برای سلامتی آنها مفید است اما هیچ گونه کنترلی هم بر روی چکونگی مصرف آن ندارند.

تصوير
فلوراید از دهه 40 به آب و مواد بهداشتی اضافه شد

این اشکالات از نظر حقوقی بارها مورد توجه مخالفان قرار گرفته و دولت را برای پاسخگویی تحت فشار قرار داده اند. این در حالیست که حامیان دولتی فلوریداسیون آب همواره در خواست های مناظره و بحث مطرح شده از سوی محققین مستقل را رد می کنند. زیرا که هیچ کدام از این مدافعان دلایل و مدارک علمی مستحکمی که بر اساس تحقیقات مستقل از نهادهای زیر نظر سرمایه داران انجام شده باشد در دست ندارند و بر این اساس شکست آنها در یک مناظره عمومی امری بدیهی خواهد بود.


وضعیت فلوریداسیون آب در جهان
در حال حاضر کشورهای مختلفی نیز به پیروی از سیستم بهداشتی آمریکا فلوراید را به مواد مصرفی شهروندان خود اضافه می کنند و بیش از سیصد میلیون نفر در بیش از چهل کشور جهان تحت تاثیر اثرات فلور هستند. بیش از 145 میلیون نفر امریکایی نیز به اجبار و بدون این که حق انتخاب داشته باشند از آب آشامیدنی فلوریده استفاده می کنند.

تصوير
کشورهای بسیاری فلوریداسیون آب را ممنوع کرده اند.

در حالی که در اکثر کشور های اروپایی مانند سویس، سوئد و هلند فلوریداسیون آب انجام نمی گیرد با این وجود نتایج آماری به دست آمده مشابه چیزی است که در امریکا در مورد کاهش پوسیدگی دندان ها گزارش می شود. این نشان می دهد که فلوریده کردن آب اثر مهمی بر جلوگیری از بیماری های دندان نداشته است.
آلمان و اروپای شرقی هم برنامه های فلوریداسیون را کاهش داده اند با این حال هنوز در استرالیا، نیوزلند، کانادا، ایرلند و امریکا آب فلوریده می شود. ژاپن، انگلستان، ایتالیا، فرانسه، دانمارک و بلژیک نیز از دیگر کشورهایی هستند که با این که در آنها فلوراید به آب آشامیدنی مردم اضافه نمی شود در عین حال آمار مشابهی با آمریکا در مورد پوسیدگی دندان دارند. طبق گزارش های منتشره در برخی کشورها نیز که مردم در معرض فلورايد بسیار فراتر از حد مجاز قرار دارند؛ مانند مکزيک، چين و هند، اثرات نامطلوب در تشدید پوسیدگی دندان و حتی تضعیف هوشیاری و فعالیت مغزی در کودکان دیده می شود.


فلوراید و عوارض آن
فلور عنصری بسیار سمی است که در صورت ورود مقادیر بالای آن به بدن انسان می تواند باعث ایجاد رسوب فلور، مسمومیت شدید و در موارد حاد حتی به مرگ منجر شود. از سوی دیگر خاصیت سرطان زایی این ماده نیز در برخی بررسی ها مطالعه شده و گاهی حتی تایید نیز شده است. در سال 2010 پس از بیش از 60 سال اضافه شدن فلوراید به آب آشامیدنی مردم آمریکا بالاخره برخی از مقامات بهداشتی اجازه یافتند به طور محدود در مورد بیش از حد لازم بودن مقادیر فلوراید برای کودکان این کشور حرف بزنند و اعلام کنند که فلوراید ممکن است موجب تغییر رنگ دندان کودکان شده و بالقوه موجب مشکلات جدی بیشتری نیز شود. به همین دلیل توصیه کردند که میزان فلورایدی که در آمریکا به آب اضافه می شود کاهش یابد. در صورتی که فلوراید موجود در آب بیش از ۱۰ واحد پی پی ام باشد در دراز مدت فردی که از آن استفاده می کند نه تنها دندان های خود را از دست می دهد بلکه با صدمات شدید استخوانی به خصوص در ستون فقرات نیز مواجه خواهد شد.

تصوير
فلوراید صدمات شدیدی بر بخش های مختلف بدن انسان وارد می کند.

تنها نيمي از فلورايد‌ مصرفي در بدن قابلیت دفع دارد.‌ مصرف بيش از حد اين ماده‌ي سمي از هر طريقی که باشد در دراز مدت منجر به ایجاد رسوب در بدن خواهد شد که از آن به عنوان «فلوروزيس» یاد می شود. ایجاد لکه هایی روی دندان کودکان شده و در مواردی سوراخ شدن مینای دندان تنها بخشی از مضرات فلوراید است. 50 درصد باقی مانده از فلوراید ورودی به بدن در هر روز در استخوان ها تجمع می یابد که می تواند منجر به مشکلات بزرگی شود.
التهاب و سفتي مفاصل، شکنندگي استخوان ‌ها، بروز تغييراتي در اسکلت بدن، اختلال در عضلات و تشدید خطر پوکی استخوان، كاهش استحكام و افزايش خطر شكستگي آنها از این دست صدمات هستند. به علاوه نوع خاصی از سرطان استخوان نیز وجود دارد که ارتباط آن با فلوراید مطالعه شده و در مواردی نیز اثباط شده است. از همین روست که در برنامه ملي سم شناسي آمريكا فلورايد به عنوان يك ماده سرطان زاي احتمالي در نظر گرفته شده است.


تصوير
اثر انباشتگی فلوراید بر اسکلت انسان

اختلالات یادگیری، ، تداخل در عملکرد سلول‌های مغزی و در نتیجه آسيب مغزي، كاهش عملكرد غده تيروئيد و در نتیجه كاهش قدرت رواني فرد و افسردگی و ضريب هوشي پائين ‌در کودکان از دیگر مضرات استفاده از آب آشاميدني فلوريده شده ذکر شده است.

و در نهایت واقعیت های پشت پرده
در اینجا نیز همچون موارد فراوانی با انگیزه های سیاسی و اقتصادی برای جعل و دستکاری وسیع علمی روبرو هستیم. انتشار مدارک دولت آمریکا نشان می دهد که این برنامه طرحی عامدانه بوده و با هماهنگی کامل سرمایه داران، دولت و رسانه ها انجام شده است تا زمینه هرگونه شکایت از سوی مردم و پرداخت غرامت های سنگین با آنها برچیده شود.


Image
فلوراید برای سرمایه داران مفید بوده است نه برای مردم!

در واقع فلوریده کردن آب اشامیدنی طرح هماهنگ شده و زیرکانه ای برای سرپوش گذاشتن به فعالیت کارخانه های صنایع تولید آهن و آلومینیوم بوده است. در اثر فعالیت این کارخانه ها که در دوران جنگ جهانی بنا به تقاضای موجود به شدت فعال بودند؛ آلودگی های خطرناک فلورایدی وارد آب های سطحی و زیرسطحی می شده است. برای فرار از مسئولیت های ناشی از این آلودگی خطرناک چه گریزگاهی بهتر از مثبت جلوه دادن و تبلیغات فریبنده در مورد اثرات سازنده آن می توانست وجود داشته باشد؟!
برنامه های مرتبط با مفید انگاری این سم مهلک با کمک اجزای مختلف سیستم سرمایه داری در طی نزدیک به 70 سال اجرا شده و به خورد مردم آمریکا و جهان داده شده است. آلوده سازی محیط زیست و مناطق زندگی کارگران شاغل در صنایع فلزی، طی جنگ جهانی دوم توسط صنایع نظامی و تسلیحاتی شدیدا تشدید شد. کارخانه های فولاد در کالیفرنیا و یوتا و کارخانه های آلومینیوم در واشنگتن و اورگون هوای اشباع شده با فلور تولید می کردند که به طور غیر قابل پیشگیری مزارع، باغات و خانواده های ساکن در مناطق کشاورزی را در معرض تهدید جدی قرار داده و به آنها آسیب می زد. در این مورد پرونده های اخذ غرامت فراوانی در ایالت یوتا وجود دارد.

تصوير
کمپین های مختلف اعتراض به فلوریده کرد آب در آمریکا شکل گرفته است

کارگران آسیب دیده و خانواده های بومی با اعلام شکایت موفق به دریافت غرامت از سرمایه داران صاحب کارخانه های می شدند و انتظار می رفت که روند اعلام شکایت و دریافت غرامت در سایه آرامشش پس از جنگ شتاب نیز بگیرد. جنگ دوم جهانی در حال پایان بود و سرمایه داران بخش فلزت برای گریز از محکوم شدن به پرداخت غرامت های سنگین از بابت آلوده سازی محیط زیست و صدمه زدن به سلامت جسمی مردم بازی خطرناکی را سرو سامان داده و با کمک خادمان خود در دولت آمریکا و رسانه ها موفق به اجرای آن شدند. بنابراین سرمایه گذاران بخش فلزات آمریکا اصلی ترین مدافعان پشت پرده ادعای مثبت بودن فلوریداسیون آب بوده اند. در نتیجه دیگر کار مدعیان و شاکیان در دادگاه ها برای اثبات صدمه دیدن از فلور وارد شده در آب و هوای محیط زندگی آنها بسیار سخت می شد. زیرا که فلور دیگر یک ماده موثر برای سلامتی دندان های شهروندان تلقی می شد!
دکتر اکسنر یکی از مخالفان ادعای اثرات مثبت فلوریده کردن آب بوده است. او در تحقیقاتش از این که در آمریکا فعالیت های علمی بسیار کمی در مورد فلور انجام شده اظهار تعجب کرده است. به عقیده او در حالی که از اواخر دهه 30 قرن بیستم به مطالعات پزشکی گسترده ای در مورد فلور در خارج از آمریکا بر می خوریم ولی در خود آمریکا خبری از این نوع بررسی های گسترده و عمیق وجود ندارد! نه تنها جلوی مطالعه در مورد اثر فلوراید بر انسان گرفته شده است حتی مطالعات دامپزشکی هم از ورود به این زمینه منع شده اند تا مبادا در سایه این پژوهش ها سرمایه داران آمریکایی مجبور به پرداخت غرامت به شهروندان شوند.


Image
دکتر اکسنر در حال توضیح اثرات نامطلوب فلوراید بر دندان ها

به عقیده اکسنر تلاش برای فلوریده کردن تمامی آب های کشور برای این انجام شده است که یک بار برای همیشه امکان مقایسه سلامتی مردم ناحیه ای که از آب بدون فلور استفاده کرده اند و مردمی که از آب های سمی فلوریده شده آشامیده اند از بین برود. در صورتی که تنها بخشی از کشور به این مشکل دچار بود وکلای مدافع و محققین به راحتی می توانستند با استناد به پژوهش های مقایسه ای موفق به محکوم کردن سرمایه داران و صاحبان شرکت های بزرگ شوند اما هنگامی که همه جا به یک رنگ درآمد و امکان مقایسه از بین رفت اربابان پولی خیال راحتی خواهند داشت.

تصوير



منابع و مآخذ:
tap water
Untested Type of Fluoride Used in the Overwhelming Majority of U.S. Water Supplies
Fluoridation status of some countries
Many scientists oppose fluoridation
Poison is Treatment: The Campaign to Fluoridate America
http://www.nytimes.com/2012/03/18/op...edux.html?_r=1
Fluoride and Tooth Decay: Topical Vs Systemic Effects
SODIUM FLUORIDE -- Pesticidal Uses
Does topical fluoride really protect tooth enamel? Study suggests NO
Economic Motives Behind Water Fluoridation - Fluoride is a Protected Pollutant
CDC - 2010 Water Fluoridation Statistics - Statistics - Community Water Fluoridation - Oral Health
pejuhesh232
 
پست ها : 8630
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

تاثير هداياي شركتهاى داروسازي در تجويز دارو توسط پزشكان

پستتوسط pejuhesh232 » پنج شنبه آپريل 24, 2014 12:28 pm

تاثير هداياي شركتهاى داروسازي در تجويز دارو توسط پزشكان



در حالي که شرکت‌هاي داروسازي آمريکايي سالانه قريب به 30 ميليارد دلار صرف ارائه خريد بليط هواپيما و تقبل هزينه شرکت در سمينارهاي بازآموزي به پزشکان مي‌نمايند، اما هنوز هم هيچ قانون مدوني در جهت محدود کردن اين اقدامات ارائه نشده است؛ چرا که لابي اين صنعت بسياري از نمايندگان را قانع نموده که اين چنين کمک‌هايي، هيچ تأثيري در تجويز دارو توسط پزشک ندارند. اما منتقدان با اشاره به حجم گسترده بودجه اختصاص يافته به اين هدايا، معتقدند که شرکت‌هاي داروسازي، تنها در صورت ايجاد منافع مالي دست به اين فعاليت‌ها خواهند زد.

در حالي که هيچ رازي در زمينه حاتم بخشي‌هاي شرکت‌هاي داروسازي به پزشکان وجود ندارد، اما هنوز هم بسياري از بيماران، در خصوص اين گونه تبليغات چيزي نمي‌دانند. شايد کنگره بتواند بالاخره به اين روابط پايان دهد و بيماران بتوانند به راحتي مسير اين هدايا را دنبال کنند. در ماه ژوئن سال جاري، کميته ويژه سنا طرحي ارائه نمود که در صورت تصويب نهايي، شرکت‌هاي صنايع داروسازي از هرگونه پرداختي به پزشکان منع خواهند شد. اما هنوز هم بسياري از مسئولان اين طرح را «غيردقيق» مي‌دانند، چرا که در سايه اين قانون، باز هم تصويري واقعي از چرخش پول‌هاي موردنظر به دست نخواهد آمد.

صنعت داروسازي در سال 2003 ميلادي، تقريباً 3/25 ميليارد دلار در جهت فروش مستقيم داروهايش هزينه نموده که مبلغي بيش از آن را به اهداي نمونه‌هاي رايگان، هزينه صرف غذا، تقبل هزينه شرکت در سمينارها، تخفيف در پروازهاي هوايي و مشارکت مالي در برنامه‌هاي بازآموزي پزشکان، اختصاص داده است. بايد دانست که صنعت داروسازي در قبال عمل به مقررات انجمن داروسازي آمريکا (AMA)، تعهدي غير الزام‌آور داشته و براساس ساير مقررات کنوني، آنان تنها در برابر پرداخت هداياي مجرمانه 100 دلاري و يا کمتر،‌ محدوديت دارند!

البته صنعت داروسازي همواره ادعا مي‌کند که اين هدايا تأثيري بر تجويز داروهاي پزشکان ندارد. اما شواهدي متعدد حاکي از آن است که اين اقدامات مي‌تواند در هنگام تجويز دارو توسط پزشک، مؤثر باشد.

دکتر سيدني ولف مدير گروه پژوهشي سلامت شهروندان مي‌گويد: «مديران شرکت‌هاي داروسازي، سالانه 20 تا 30 ميليارد دلار را جهت تبليغات داروهاي تجويزي هزينه مي‌کنند، چرا که آنان مطمئن هستند که با اين کار، به سودآوري بيشتري دست مي‌يابند. لذا بدون توجه به اينکه پزشکان تا چه حد از هداياي تبليغاتي تأثير مي‌پذيرند، اين هدايا آنان را به تجويز داروهايي خاص ترغيب مي‌کند.»

کارشناسان همچنان معتقدند که بايد قوانين ايالتي جديدي در اين زمينه تصويب گردد. در ماه مارس سال جاري هم دکتر ولف مقاله‌اي مشترک در نشريه انجمن پزشکي آمريکا (AMA) منتشر نمود که براساس آن، عملکرد قوانين دو ايالت «ورمونت» و «مينسوتا» در اين زمينه مورد بررسي قرار گرفته بود. نتيجه اين پژوهش نشان داد که در تبليغات شرکت‌هاي داروسازي، مردم به اطلاعات اندکي دست مي‌يابند و ابهامات متعددي نيز در مورد پرداخت‌هاي اهدايي به پزشکان وجود دارد.


امروزه بسياري از کارشناسان معتقدند که بايد همه بيماران بتوانند ميزان هداياي دريافتي پزشک خويش را از ابر شرکت‌هاي داروسازي دريابند. هرچند در بخش‌هايي از خاک ايالات متحده، شرکت‌ها در سايه قانون حفاظت از اسرار تجاري، راه را بر اين شفافيت بسته‌اند. بدين ترتيب، بيماران در صورت بررسي، تنها با ليست‌هايي فاقد نام از کمک‌هاي صورت گرفته مالي و هداياي مختلف روبه‌رو مي‌شوند.

از سوي ديگر، در جلسات هم‌انديشي سنا بر روي منافع اين شفاف‌سازي، مباحث زيادي مطرح شده است. در صورتي که بيماران اين روابط مالي را دريابند، آنان چه تصوري از پزشک خود پيدا خواهند کرد؟ به علاوه، پزشکان در برابر اين شفافيت، چه عکس‌العملي از خود نشان خواهند داد؟

همان‌طور که آقاي ولف معتقد است، در سايه تصويب قوانين ايالتي مناسب، بيماران از امنيت بيشتري برخوردار خواهند بود؛ چرا که مي‌توانند با اطمينان از ميزان هداياي نقدي و يا غيرنقدي دريافت شده توسط پزشک مورد نظر خويش، اطلاع يابند. اما آيا آنچه که از سوي سنا در صورت ايجاد يک توافق نهايي به تصويب خواهيد رسيد، مي‌تواند کاملاً روشنگر و مناسب باشد؟ بسياري معتقدند که خير.

چندي پيش، يکي از مديران يک انجمن حمايت از حقوق بيماران، اعلام کرده بود که ما ابتدا به شرکت‌هاي داروسازي اين حق را داده ايم که به پزشکان، هديه و يا کمک نقدي بدهند و سپس درصدد برطرف کردن مشکلات به وجود آمده برآمده‌ايم. امروزه ما با ابعاد مختلف اين مشکل آشنا شده‌ايم، لذا وقت آن رسيده که براي دستيابي به يک راه‌حل مؤثر، دست به اقدام زد.

مگان تادي

منبع: http://www.Prospect.org

به نقل از: ماهنامه سیاحت غرب، شماره 55
pejuhesh232
 
پست ها : 8630
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

بیوتروریسم و مصادیق آن

پستتوسط pejuhesh232 » سه شنبه ژوئن 17, 2014 1:58 pm

بیوتروریسم و مصادیق آن؛ با نگاهی ویژه به بیوتروریسم دارویی آمریکا

viewtopic.php?f=13&t=697#p24845
pejuhesh232
 
پست ها : 8630
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

ایدز؛ گلوله بیولوژیک آرپا

پستتوسط pejuhesh232 » چهارشنبه سپتامبر 10, 2014 1:04 am

ایدز؛ گلوله بیولوژیک آرپا


عدم وجود هرگونه حد و مرز اخلاقی و انسانی در به کارگیری ابزارها، نیروها و دانش ها در جهت استیلا، تضعیف، بهره کشی و حتی حذف ملت های دیگر از اصول اساسیاساس نامه کهن مستکبرین و استیلاجویان عالم است. درک ملموس تر عبارت "عدم وجود" در گفته پیشین، با نگاهی کوتاه به تاریخ زخم خورده بشر از دست ستم و غارت طاغوتیان به خصوص در قرن بیستم آسان تر خواهد بود. در این گزارش به بررسی مختصر نمونه ای از عدم وجود این حد و مرز در دستگاه سیاست گذاری های بلند مدت آمریکا خواهیم پرداخت که از مجرای یک پروژه ده میلیون دلاری با نام "ایدز" گریبانگیر بشر امروز شده است.


ظهور و شناسایی ایدز

در سال های پایانی دهه هفتاد میلادی، خبر شیوع بیمارى جدیدى در بین متخصصین سیستم ایمنی انسانی پیچید و قبل از این که کاری از دست ایشان بربیاید منجر به مرگ میلیون‏ها نفر شد. این بیماری ایدز نام گرفت که به سرعت با سیستم ایمنى بدن درگیر شده و قربانى خود را شدیدا در برابر عفونت‏ها و اختلالات عصبى، ضعیف مى‏سازد به طوری که فرد چاره‏اى جز مرگ نخواهد داشت و حتی ممکن است پیش از آن که به طور طبیعی به دست این بیماری از بین برود برای رهایی از درد و رنج آن دست به خودکشی بزند.

ویروس این بیمارى در سال 1984 پس از چند سال از شیوع آن شناسایى شد و معلوم شد که عضو ناشناخته و جدیدی از خانواده رتروویروس ها می باشد. بلافاصله پس از شناسایی این عامل ناشناخته که تاریخ پزشکی بشر هیچ سراغی از آن نداشت نظریه پردازی های علمی برای تبیین منشا آن آغاز شد.

در این میان مسببین اصلی جنایت که به خوبی از منشا این ویروس آگاه بودند با فعال کردن عوامل خود در جرگه نظریه پردازان به ارائه نظریاتی در حد پاورقی نشریات فکاهی و غیراخلاقی روی آوردند تا بتوانند اصل موضوع را هرچند برای مدتی کوتاه خارج از دایره تحقیقات مستقل دانشمندان خدوم بشریت قرار دهند که آن نیز چند صباحی دوام نیاورده و علم عاری از دسایس شیطانی مسیر خود را پیمود. قبل از ورود به مبحث اصلی در زیر به چند نمونه از این قبیل نظریات گمراه کننده اشاره می شود.


نظریه میمون‏هاى سبز

Image
میمون سبز، اولین متهم در پرونده مبتلا شدن انسان به ایدز

در همان مراحل اولیه شناسایی ویروس ایدز از آنجا که این ویروس برای دنیای علم کاملا نوظهور می بود می بایست منشائی کاملا عجیب نیز برای آن تراشیده می شد. منشائی که بتواند تا مدتی مجامع علمی مستقل را سرگرم خود کند. از آنجا که بیماری برای نخستین بار از آفریقا گزارش شده بود قرعه به نام میمون های سبز آفریقایی افتاد و تا مرز برقراری رابطه جنسی با این حیوان نیز پیش رفت! این نظریه، به عنوان نخستین توضیح درباره منشأ ایدز منتشر شد. مطابق این نظریه، این ویروس در میمون‏هاى سبز آفریقایى شکل گرفته و سپس از طریق نزدیکى جنسى مردم محلى با این حیوان (؟!) و یا در نتیجه خوردن گوشت آن‏ها، به انسان منتقل شده است. مطابق این نظریه، خاستگاه ایدز آفریقا بوده و پس از آن به سراسر جهان انتقال یافته است. البته نظریه در باره این سوال احتمالی که چرا مردم محلی در طول هزاران سال زندگی در آن محیط به یکباره در دهه هفتاد میلادی دچار هوس نزدیکی با این حیوان شده و موجب شیوع چنین بیماری مهلکی در سراسر جهان شده اند پاسخی ندارد! با آشکار شدن هرچه بیشتر جنبه های فکاهی این نظریه در دوم ژوئن 1988، نشریه لوس آنجلس تایمز در مقاله‏اى علمى، این نظریه را کاملاً مطرود دانست و افشا نمود که اساسا ساختار و ترکیب ماده ژنتیک این بیمارى، هیچ گونه سازگارى و تطابقى با این نوع میمون آفریقایی ندارد.


نظریه شامپانزه

Image

شامپانزه ها؛ متهمین بعدی پروژه ایدز

پس از عدم موفقیت پروژه باوراندن تماس جنسی مردم بومی آفریقا با میمون های سبز دستگاه تبلیغاتی استکبار به سوژه بهتری روی آورد و این بار شامپانزه ها که از نظر تکاملی و سیستم ژنتیکی (و یا شاید از نظر امکان و احتمال برقراری رابطه جنسی!) به انسان نزدیک تر هستند کاندیدای گردن گرفتن مسئولیت این بیماری شدند. به طوری که در سال 1999 دنیای علم شاهد نوعى هجوم رسانه‏اى با هدف جایگزین کردن نظریه شامپانزه‏هاى آفریقایى به جاى نظریه میمون‏هاى سبز شد و ادعا شد که ویروس ایدز از یک ویروس مشابه که در این موجودات وجود دارد مشتق شده است که پى‏آمد آن، پذیرش این نظریه در مجامع علمى بود. اما این دسیسه نیز دیری نپایید و شواهد و بررسى‏ها نشان داد که خود شامپانزه‏ها هم به ندرت به ویروس SIV که ویروسى مشابه HIV است، مبتلا مى‏شوند. در نتیجه اگر حتی شامپانزه ها نیز به ایدز مبتلی شوند بایستى از منبعى ناشناخته به این ویروس مبتلا شده باشند.


میمون‌ها و وظیفه رسانه‌های غربی

اما قصه ای که برای ظهور و شیوع این بیماری ساخته و پرداخته شده است تا جایی از هزل و نامربوط گویی آکنده است که پس از در نظر گرفتن پاره ای از ملزومات اخلاقی بیان رسانه ای به چنین چیزی می رسیم که متاسفانه غالباً نیز از سوي جامعه دانشگاهي و علمي تحت قیومیت سیاستمداران دنیای استکباری طاغوت مورد پذیرش می باشد: یک بومی با یک میمون ارتباط جنسی برقرار می کند (و یا به روایت دیگری يک ميمون یا شامپانزه آفريقايي یک بومي را گاز می گیرد) آن بومی بعد از آمدن به شهر با فاحشه‌اي خوابیده و آن فاحشه نيز اين ويروس را به یک بانکدار محلي منتقل می نماید و وي نيز آن را به همسران سه دوست دختر خود انتقال داده است و بالاخره در ادامه اين روند، ناگهان بشریت چشم گشوده و دیده است که ده ها میلیون نفر در آفريقا و سپس در سراسر جهان به ايدز مبتلا شده اند!


Image


ویروس ایدز محصولی دست ساز و آزمایشگاهی

اما نظریه‏ اى تکان‏دهنده نیز درباره منشأ این ویروس وجود دارد. مطابق این نظریه، منشأ ویروس ایدز اساسا هیچ ارتباطى با میمون‏هاى سبز، شامپانزه‏ ها و ساکنان آفریقا ندارد. برعکس، حامیان این نظریه بر این باورند که این ویروس، عاملى زیستى است که برای اهداف خاصی در آزمایشگاه های ارتش آمریکا مورد دستکارى قرار گرفته و اصولاً ویروسى ساخته دست بشر است

Image
ایدز پروژه ای آمریکایی


از منابع فراوان متشر شده توسط حامیان این نظریه برای نمونه می توان به موارد زیر اشاره کرد.

- مقاله‏ اى با عنوان "ویروس ایدز در آزمایشگاه‏هاى پنهانى تولید شده است"، 26 اکتبر 1986، در صفحه نخست نشریه ساندى اکسپرس از دکتر "جان سیل" و پروفسور "یاکوب سیگال" مدیر بازنشسته مؤسسه زیست‏شناسى دانشگاه برلین


Image
پروفسور سیگال از اولین مدافعین نظریه دست ساز بودن ویروس ایدز


- دو کتاب با عناوین "ایدز و پزشکان مرگ" (1988) و "خون عجیب" (1993) از دکتر "آلان کانت ول"

Image

Image

دو کتاب معروف از "آلان کانت ول" که به بررسی علمی موضوع تولید آزمایشگاهی ویروس ایدز می پردازد.


- سلسله مقالاتی از "ویلیام کمپ‏بل داگلاس" پزشک برگزیده انجمن ملى سلامت آمریکا در سال 1985

Image
کمپل داگلاس از پزشکان پیشروی مدافع نظریه مصنوعی بودن ویروس ایدز


بعدها با شناسایى، رمزگشایى و توالى یابی ژنوم ویروس ایدز مشخص شد که ساختار آن توامان بسیار مشابه یک ویروس جنین گوسفندى به نام "ویسنا" و ویروس تى ـ سل لوسمى انسانى (HTLV-I)است. بررسى‏ها نشان داد که حدود 97 درصد ژنوم ویروس HIV شبیه ساختار ویروس ویسنا و مابقی آن کاملا مشابه ژنوم ویروس HTLV-I است. هم چنین نشانگان ابتلاى به این بیمارى نیز ترکیبى از تأثیرات این دو نوع ویروس است. نکته قابل توجه آن است که اصولاً هیچ رابطه‏اى که توجیه‏کننده تکامل طبیعى ترکیب این دو ویروس در طبیعت باشد، وجود ندارد و تنها راه ترکیب شدن آن‏ها، ترکیب مصنوعى آن به دست انسان در آزمایشگاه های بسیار پیشرفته است.


واکسن‌هایی برای حیات یا پیام‌آوران مرگی دردناک؟!

Image
واکسن های مرگ


بر طبق این نظریه شیوع ویروس ایدز در سراسر جهان از طریق برنامه ‏هاى واکسیناسیون عمومى سازمان ملل روی داده است. لندن تایمز در مقاله‏اى با عنوان «واکسن آبله عامل بیمارى ایدز است» که در ماه مى 1987 در صفحه نخست خود منتشر کرد این نظریه را مطرح کرد. در این مقاله نویسنده اشاره می کند که سال‏ها پیش از شیوع ایدز در آفریقا، 5 تا 7 میلیون نفر از ساکنان آفریقاى مرکزى که خاستگاه ایدز بوده است توسط سازمان بهداشت جهانى واکسینه شده اند. این مقاله هیچ گونه انعکاسى در رسانه‏هاى گروهى آمریکا نداشت و مسکوت ماند

Image
برنامه واکسیناسیون سازمان ملل در آفریقا طی سال های قبل از شیوع ویروس ایدز در این قاره


علاوه بر واکسن آبله، برخى نیز گسترش ایدز را با واکسن هپاتیت که بخشى از آن از بدن شامپانزه گرفته شده و در سال 1978 به همجنس‏بازان آمریکایى در نیویورک و سانفرانسیسکو تزریق شد؛ مرتبط می دانند. این همجنس بازان نیز پس از چندى به ایدز مبتلا شدند. حتی واکسن فلج اطفال نیز بعدها برای محققین مشکوک به نظر رسیده و بحث هایی پیرامون گسترش ایدز در اثر استفاده از آن درگرفت و تا حدی نیز تایید شد. جالب این است که انتشار نتايج آزمايش‌ها و تحقيقات مراکز علمي مستقل درباره برنامه های واکسيانسيون سازمان‌هاي بهداشتي معتبر و ارتباط اين طرح‌ها با گسترش برخي بيماري‌هاي مهلک در مراحل نخست با انکار شديد اين سازمان‌ها و نهايتاً با سکوت سنگين آن‌ها همراه شد. اما در این میان گفته های کاشف ویروس ایدز بسیار شایان توجه است. روبروت گالو، کاشف ويروس HIV به نشريه تايمز می گوید: "ارتباط بين برنامه‌هاي سازمان بهداشت جهاني و گسترش بيماري‌هاي همه‌گير زمينه مطالعاتي مهم و جالب است. من قاطعانه نمي‌توانم بگويم که اين موضوع واقعاً اتفاق افتاده است، اما سال‌هاست که معتقدم، استفاده از واکسن‌هاي زنده، همانند آنچه که در مورد واکسن فلج‌ اطفال اتفاق افتاد، مي‌تواند به فعال ساختن عوامل خفته‌اي چون ويروس ايدز بيانجامد." به رغم اهميت فوق‌العاده اين موضوع، رسانه‌هاي آمريکايي در قبال آن کاملاً سکوت کردند و گالو نيز پس از آن هيچ صحبت ديگري در اين‌باره نکرد.


Image
روبروت گالو، کاشف ویروس ایدز


کلیدزنی پروژه ایدز در کنگره و به دست آرپا

بر اساس اسناد درز شده از کنگره آمریکا، در جولای 1969 دکتر مک آرتور (Dr. MacArthur) از مدیران آژانس پروژه تحقیقات پیشرفته ارتش آمریکا ARPA (Advanced Research Project Agency) در کنگره (کمیته تخصیص بودجه کاخ سفید) حاضر می شود و طی یک سخنرانی ابراز می کند: "در پنج الی ده سال آینده این امکان وجود خواهد داشت که یک عامل بیولوژیک مصنوعی تولید شود که طبیعی نبوده و به همین دلیل سیستم ایمنی طبیعی در برابر آن کارایی نخواهد داشت." دکتر مک آرتور در آن سخنرانی می گوید "این یک موضوع بسیار جدال انگیز است و افراد زیادی هستند که باور دارند که چنین تحقیقاتی نباید انجام شود زیرا ممکن است به بوجود آمدن روش دیگری برای کشتار دسته جمعی منجر شود." و بدین نحو در لفافه هدف از تولید چنین عاملی را نیز برای کنگره برملا می سازد. اما موضوع ساختن عاملی که سیستم ایمنی انسان در برابر آن بی دفاع باشد به سال ها قبل بر می گشت و از سال 1961 تا 1968 تولید این عامل مصنوعی بیولوژیک جهت استفاده در تسلیحات بیولوژیک در پنتاگون تحت بررسی بود. در این مدت روبرت مک نامارا (Robert McNamara) وزیر دفاع آمریکا بود و مشغول راهبری ماشین جنگی آمریکا در ویتنام و کشتار مردم آن کشور بود. مک نامارا از حامیان اصلی و کلیدی تولید این عامل بیولوژیک بود و با توجه به پست بعدی اش در جایگاه تاثیر گذاری همچون بانک جهانی به عمق چرایی تلاش وی برای تولید چنین عاملی پی خواهیم برد.

Image
گروه دانشمندان آرپا

بعد از سخنرانی مک آرتور در کنگره و بحث های مربوطه، کنگره آمریکا یک بودجه ده میلیون دلاری در اختیار ARPA و وزارت دفاعی که پیگیر برنامه های مک نامارا بود قرار می دهد تا به تحقیق در این مورد و تولید چنین عاملی بپردازد. چنان که مک آرتور در سخنرانی اش اشاره کرده بود دقیقا حدود ده سال بعد یعنی در سالهای پایانی دهه هفتاد میلادی یک بیماری عجیب در جوامع انسانی آفریقا گزارش شد که سیستم ایمنی بدن انسان در برابر آن عملا تعطیل است. با این حساب حدود ده سال قبل از گسترش بیماری ایدز و شناسایی ویروس آن در 1984، ARPA با دریافت ده میلیون دلار بودجه شروع به ساختن آن کرده است.


قاتل ویتنام، مبدع پروژه ایدز

Image
مک نامارا، وزیر دفاع آمریکا در دوره جنگ ویتنام و از طراحان اصلی پروژه کاهش جمعیت جهان از طریق ویروس ایدز


مک نامارا در سال 1969 پست وزارت دفاع آمریکا را به کلارک کلیفورد تحویل داد و برای نهایی کردن برنامه های خود و چیدن محصول درختی که در وزارت دفاع کاشته بود به بانک جهانی رفت. بدین ترتیب در اکتبر 1970 فقط پانزده ماه بعد از اینکه دکتر مک آرتور برای انجام پروژه ایدز درخواست بودجه کرد رابرت مک نامارا رئیس بانک جهانی شده بود. او طی یک سخنرانی در آن زمان گفته است که به نظر او رشد جمعیت جهان یک موضوع مهلک و خطرناک پیشاروی سال های آینده است. در این سخنرانی مک نامارا مطرح کرد که رشد جمعیت به ناپایداری منجر خواهد شد و یک جمعیت ده میلیاردی در روی زمین "غیرفابل کنترل" خواهد بود. او اضافه می کند "این جهانی نیست که تک تک ما میخواهیم در آن زندگی کنیم. آیا راهی برای گریز از چنین جهانی وجود دارد؟ راه قابل اطمینانی نیست اما دو راه ممکن به نظر می رسد که از طریق آن شاید بشود از رسیدن به ده میلیارد جمعیت جلوگیری کرد. یا باید نرخ زاد و ولد کنونی به سرعت کاهش یابد و یا باید نرخ مرگ و میر بالاتر رود. راه حل دیگری متصور نیست." نتیجه دهشتناک این خواهد بود که مک نامارا آگاهانه و بر اساس یک برنامه بلند مدت تکوین و توسعه عامل بیماری ایدز را برای کاهش جمعیت جهان در وزارت دفاع طراحی و حمایت کرده است و پس از تصدی ریاست بانک جهانی آن را اجرا نموده است.

نایروبی و کنیا مناطق اولیه برای برنامه کاهش جمعیت پنج ساله مک نامارا در نظر گرفته شدند. کنیا و اوگاندا در آفریقای شرقی جایی هستند که اپیدمی از آنجا شروع شد و امروزه پنجاه درصد یا بیشتر جمعیتهای آنها آلوده به ویروس است. طی دهه هفتاد ویروس در هائیتی، برزیل و ژاپن نیز شیوع یافت. امروزه نیز کانون اين بيماري، کشور نفت‌خيز نيجر است که پرجمعيت‌ترين کشور آفريقايي محسوب مي‌شود.

کشف پروژه از سوی کا‌گ‌ب، فشار تبلیغاتی و باج‌گیری روس‌ها از آمریکا

Image
هجمه تبلیغاتی بر علیه دولت آمریکا در ارتباط با شیوع بیماری ایدز در جهان

سرویس های اطلاعاتی شوروی سابق اطلاعاتی در مورد ایدز کشف کردند و در اکتبر 1985 شوروی یک حمله تبلیغاتی گسترده را در مورد ایدز سرو سامان داد و ادعا کرد که ویروس ایدز در آزمایشگاه فورت دیتریش ایالت مریلند آمریکا توسط پنتاگون ساخته شده است. گزارش اولیه در این مورد در یک روزنامه طرفدار شوروی در هند چاپ شد و سپس در بیش از سی منبع رسانه ای تکرار گردید و در نهایت توسط یکی از دانشمندان علم ژنتیک آلمان شرقی از دانشگاه هومبولت واقع در برلین شرقی، پورفسور یاکوب سگال (Jacob Segal)، از نظر علمی حمایت شد. سگال مطرح کرد که ویروس ایدز محصول یک آزمایش ناقص است که در آزمایشگاه و برای تولید تسلیحات بیولوژیک ساخته شده است.

این هجمه تبلیغاتی وسیع شوروی علیه آمریکا در غرب تضعیف شد و چنین وانمود شد که این غیر منطقی است که آمریکا یک ماده کشنده همچون ایدز را بسازد. بر همین اساس است که سگال عنوان می کند که ایدز حاصل یک آزمایش ناقص و یا به گفته دیگر حاصل یک تصادف و اتفاق بوده است. اما پس از این که با سخنرانی مک نامارا در اکتبر 1970 مواجه می شویم دیگر این که چنین چیزی اتفاقی بوده قابل پذیرش نیست. بعدها برای جمع کردن موضوع گفته شد که اگر هم چنین تحقیقاتی وجود داشته باشد یقینا ویروس ایدز از آزمایشگاه فرار کرده است و هیچ عمدی در شیوع دادن آن وجود نداشته است! اما این که گفته شود ایدز به طور اتفاقی از آزمایشگاه فرار کرده است هرچند محتمل است اما به چند دلیل مردود است: زیرا اگر این ویروس از آزمایشگاهی در آمریکا گریخته است بسیار عجیب خواهد بود که موارد اولیه ابتلا به آن در آفریقا و هائیتی دیده شده نه در آمریکا! زیرا که ایدز در اواخر دهه هفتاد توسط مراکز خون و کنترل بیماریهای نیویورک به آمریکا رسید. و حتی هم اکنون نیز آمار مبتلایان در آمریکا به هیچ وجه با آمار مبتلایان در آفریقا قابل مقایسه نیست. به علاوه رابرت مک نامارا همزمان با زمینه سازی گسترش این بیماری مهلک بحث افزایش نرخ مرگ و میر جهانی را عنوان کرده است. این نشان می دهد که یک برنامه شیوع دهنده ویروس ایدز وجود داشته است. برخی از اسناد و شواهد گویای آن است که در آن زمان به منظور عدم پیگیری بیشتر موضوع توسط شوروی، زدوبندهای پشت پرده ای بین دو قدرت انجام گرفته و حتی تا انتقال تکنولوژی تسلیحاتی به شوروی نیز پیش رفته است.


Image
گسترش ویروس ایدز در جهان


ویروس ایدز، یک تیر و چند نشان؛ کنترل‌گر جمعیت جهان، اسلحه‌ای بیولوژیک و سودآور از لحاظ اقتصادی

نتیجه گیری نهایی را می توان چنین تنظیم کرد که قدرتی استیلا جو که با تمام توان در خدمت اهداف شیطانی و ضد انسانی جبهه ضد الهی طاغوت است از سویی برای دست یابی و در اختیار داشتن تسلیحات مرگبار و از سوی دیگر برای کاهش جمعیت جهان به نفع سیستم کنترلی خود دست به طراحی و تولید عاملی بیولوژیک با نام ویروس ایدز زده است که تاریخ تکامل چند میلیون ساله سیستم ایمنی انسان در برابر آن خلع سلاح می باشد. آزمایشگاه های ارتش طاغوت در طراحی این ویروس بسیار هوشمندانه عمل کرده و دلیل اصلی شیوع آن را به جنبه ای از طبیعت انسان ارتباط داده اند که بشر هرچه بیشتر در برابر این ویروس آسیب پذیرتر باشد. آمیزش جنسی در طول تاریخ بزنگاه فردی بسیاری از افراد بشر بوده است اما در این وهله از تاریخ این غریزه انسانی به عنوان یک مجرای مطمئن در برنامه های دراز مدت استکبار در عرصه جهانی کارکرد سیاسی امنیتی نیز یافته است. پس از طراحی و تولید، این ویروس از طریق برنامه های به ظاهر واکسیناسیون در آسیب پذیرترین جوامع انسانی آفریقا که دارای کمترین برخورداری از سطح بهداشت به خصوص بهداشت جنسی می باشند شیوع داده شده است. در دستگاه طاغوت ملت های آفریقا همواره به عنوان مللی بی تمدن و مضر به حال تمدن کنونی و آینده بشر تلقی شده اند که هرگونه سرمایه گذاری بر روی آنها نتیجه ای در بر ندارد. از یاد نبریم که هنوز از انتشار کتاب ها و مقالات به اصطلاح علمی در دنیای غرب که سعی در اثبات حیوان بودن سیاه پوستان داشتند مدت زیادی نگذشته است. به همین دلیل آفریقا برای کاهش جمعیت جهان در اولویت برنامه های وزارت دفاع آمریکا و مک نامارا قرار گرفت. فرد آلوده به این ویروس به صورت آگاهانه و برای همیشه خود را از جریان تولید نسل محروم می کند و اگر ناخواسته صاحب فرزندی نیز شود آن فرد نیز مبتلا و محکوم به تبعات این ویروس خواهد بود. بدین ترتیب نه تنها آمار زاد و ولد مورد اشاره مک نامارا کاهش می یابد از سوی دیگر آمار مرگ و میر نیز که مورد توجه او بود افزایش می یابد. البته فرد مبتلا در دم جان نمی سپارد. چون باید چندین سال زنده بوده و با این بیماری دست به گریبان باشد تا از قبل آن کارخانه های داروسازی و واکسن سازی نیز در آمریکا راه اندازی شده و فعال باشند و داروهای بی مصرف ساخته شده بر علیه ویروس تولید شده و شیوع داده شده به دست خود را به این بیماران بفروشند. داروهایی که حداکثر چند ماه و یا چند سال به عمر سراسر درد و رنج این بیماران می افزاید تا فرصت بیشتری برای توسعه بازار مصرف کمپانی های داروسازی به وجود بیاید. این بهره زایی اقتصادی بالغ بر میلیاردها دلار است که سالانه به سیستم بانکی آمریکا تزریق می شود و یقینا در برنامه هایی به شدت مهلک تر و تولید عواملی بسیار خطرناک تر از ویروس ایدز صرف می شود.


Image
سودی که کارخانه های داروسازی آمریکا در سایه گسترش بیماری ایدز در جهان می برند. به چه قیمتی؟

هم اکنون از وجود برنامه هایی سخن می رود که در جهت ارتقای ویروس ایدز حداقل با همان مضرات به یک عامل منتشر شونده از راه تنفس حکایت دارد تا به راحتی در تسلیحات بیولوژیک به کار گرفته شود. آیا دایره فعالیت های ضد بشری مدعیان حقوق و کرامت انسان حد و مرزی اخلاقی و انسانی نیز می تواند بشناسد؟!

Image


منبع :
http://imammahdi.ir به نقل از ماهنامه موعود
pejuhesh232
 
پست ها : 8630
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

فلوراید ضریب هوشی کودکان را کاهش میدهد

پستتوسط pejuhesh232 » يکشنبه سپتامبر 14, 2014 1:01 am

تحقیقی از دانشگاه هاروارد تایید میکند که فلوراید ضریب هوشی کودکان را کاهش میدهد


یک تجزیه و تحلیل فرا شناختی که با حمایت مالی موسسه ملی سلامت(NIH) به تازگی از سوی دانشگاه هاروارد منتشر شده به این نتیجه رسیده است که کودکانی که در مناطق دارای آب های با غلظت بالای فلوراید زندگی می کنند، در مقایسه با کسانی که در مناطق دارای آب های با غلظت پایین فلوراید ساکن هستند، به طور قابل توجهی ضریب هوشی پایین تری دارند. در یک گزارش 32 صفحه ای محققان می گویند:

Image

یک گزارش از سوی شورای تحقیقات ملی ایلات متحده (NRC 2006) اینطور نتیجه گیری کرد که عوارض جانبی غلظت بالای فلوراید در آب آشامیدنی موجب نگرانی است و تحقیقات بیشتری مورد نیاز می باشد. فلوراید ممکن است در نتایج آزمایشگاهی باعث مسمومیت عصبی شامل تاثیراتی بر روی یادگیری و حافظه بشود... برای خلاصه کردن مقاله موجود، ما یک بازنگری سیستماتیک و یک تجزیه و تحلیل فرا شناختی از مطالعات منتشر شده روی قرار گرفتن در معرض افزایش فلوراید موجود در آب آشامیدنی را انجام دادیم.

بویژه ما به منظور تکمیل مطالعاتی که در بررسی های قبلی و گزارش های ارزیابی خطر در نظر گرفته شدند، مطالعاتی را مورد هدف قرار دادیم که در مناطق روستایی چین انجام شدند و تا کنون بطور گسترده منتشر نشده اند... یافته های حاصل از تجزیه تحلیل های فراشناخاتی از 27 مطالعه انجام شده که در مدت بیش از 22 سال منتشر شده اند یک ارتباط معکوس میان قرار گرفتن در معرض فلوراید بالا و هوش کودکان را نشان می دهند ...

این نتایج نشان می دهند که فلوراید ممکن است سمی عصبی باشد که درصورت قرارگرفتن در معرض مقدار کمتری نسبت به آن میزان که در بزرگسالان ایجاد مسمویت می کند، بر رشد مغز تاثیر بگذارد... غلظت های سرم فلوراید مرتبط با مصرف بالای آب آشامیدنی ممکن است از mg/L 1, 50 Smol/L باشد، بنابراین مقدار آن از میزان برخی دیگر از سموم عصبی که باعث آسیب رشد عصبی می شوند، هزار بار بیشتر است.

Image

در پایان، نتایج این مقاله، اثرات نامطلوب قرار گرفتن در معرض فلوراید بر رشد عصبی کودکان را اثبات می کند. پژوهش های آینده باید ارتباطات واکنش به دز را بر اساس اندازه گیری های مربوط به سطح هر فرد از لحاظ قرار گرفتن در معرض فلوراید در طول یک دوره بطور رسمی ارزیابی کنند، از جمله ارزیابی دقیق تر قرار گرفتن در معرض فلوراید در دوران پیش از تولد و اندازه گیری های استاندارد و گسترده تر از عملکرد عصبی- رفتاری.

مطالعات بارها فلوراید را با کاهش ضریب هوشی و آسیب های مغزی مرتبط دانسته اند و مطالعات علمی بسیاری تاثیرات مستقیم و سمی فلوراید را بر بدن شما نشان می دهند و حقیقتا قابل توجه است که این موضوع تا کنون بعنوان یک اتفاق نظر علمی در نظر گرفته نشده است. با وجود شواهد علیه آن، فلوراید هنوز هم به 70 درصد از منابع عمومی آب در آمریکا اضافه می شود.

این موضوع باعث تعجب ما است که چرا انجمن های پزشکی و دندان پزشکی هنگامیکه افزایش بسیار چشم گیری از کاهش شناختی در بزرگسالان و مشکلات رفتاری مانند اختلال کمبود توجه، اختلال بیش فعالی همراه با کمبود توجه، افسردگی و انواع ناتوانی یادگیری در کودکان رخ می دهد، بازهم سرسختانه از فلوراید، دفاع می کنند. در واقع، بیش از 23 مطالعه انسانی و 100 مطالعه آزمایشگاهی ارتباط فلوراید و آسیب مغزی را نشان داده اند. همچنین فلوراید می تواند جذب منگنز و مشکلات دیگر را افزایش دهد، زیرا منگنز موجود در آب آشامیدنی نیز به پایین بودن IQ در کودکان ارتباط داده شده است.

Image

تاثیرات گزارش شده فلوراید بر مغز، شامل موارد زیر می شود:

• کاهش در گیرنده های استیل کولین وابسته به نیکوتین (nicotinic acetylcholine)
• آسیب به هیپوکامپ (بخشی از مغز که مربوط به حافظه بلند مدت می باشد)
• تشکیل پلاک های بتا آمیلویید (اختلال مغز در بیماری آلزایمر)
• کاهش مقدار لیپید (چربی)
• آسیب به سلول های پورکنژ (purkinje cells) در قشر مخچه
• تشدید آسیب ایجاد شده توسط کمبود ید
• اختلال در سیستم دفاعی آنتی اکسیدانی
• افزایش جذب آلومینیوم
• تجمع فلوراید در غده پینه آل (صنوبری) شما



شش حقیقت درباره اضافه کردن فلوراید به آب که لازم است بدانید:

Image


تاثیرات مخربی که به مدت نیم قرن است شناخته شده هستند

شاید شگفت انگیز ترین چیز این باشد که تاثیرات مخرب فلوراید توسط سازمان های پزشکی بیش از نیم قرن است که شناخته شده هستند. برای مثال، مجله انجمن پزشکی آمریکا در شماره 18 سپتامبر 1944 خود اظهار داشت که فلورایدها سموم پروتوپلاسمی (غشاء سلولی) هستند که قابلیت نفوذپذیری غشاء سلول را توسط آنزیم های خاص تغییر می دهند و سرمقاله منتشر شده در مجله انجمن دندانپزشکی آمریکا در یکم اکتبر 1944 اظهار داشت: نوشیدن آب حاوی حتی مقدار کمی از فلوراید یعنی 1.2 ppm بازهم باعث اختلالات رشد و نمو خواهد شد. ما نمی توانیم خطر ایجاد یک چنین اختلالات سیستمیک جدی را بپذیریم.

بخشی از مشکل این است که در طول زمان این تجمع سم است که می تواند منجر به مشکلات قابل توجه سلامتی بشود، مشکلاتی که با قرارگرفتن بیش از حد در معرض فلوراید فورا ارتباط داده نمی شوند. در یک مقاله در سال 2005 با عنوان "فلوراید -یک زباله سمی مدرن" دکتر لیتا لی می نویسد:

در کتاب یامویانیس به نام فلوراید عامل پیری، اثر تجمعی از آسیب بافت توسط فلوراید معمولا به شکل های پیری (آسیب کلاژن)، خارش پوست و آکنه، اختلالات گوارشی، و بسیاری از شرایط دیگر شامل پوکی استخوان، دیده می شود. مرکز کنترل بیماری آمریکا و بنیاد آب سالم گزارش دادند که در مناطقی از آمریکا که آب حاوی تنها یک پی پی ام از فلوراید است سالانه 30 هزار تا 50 هزار مرگ و میر بیش از حد نرمال، رخ می دهد ...

فلوراید مانع سیستم ایمنی بدن می شود: فلوراید تا 70 درصد مانع حرکت گلبولهای سفید خون می شود و بدین وسیله توانایی آن ها را برای رسیدن به هدفشان کاهش می دهد.
یامویانیس در نشریه خود به نام Lifesavers Guide to Fluoridation ، پانزده مرجع را نام برده که اثرات سرکوب کننده سیستم ایمنی توسط مقدار کم 10 درصد فلوراید در آب را اثبات می کنند ... اثرات سرکوب کننده، تمامی موارد از یک سرماخوردگی مزمن تا افزایش خطر ابتلا به سرطان و بیماری های عفونی دیگر را در بر می گیرند.

Image

مطالعات نشان داده اند که مسمومیت با فلوراید می تواند مجر به گستره وسیعی از مشکلات سلامتی بشود، از قبیل:

• افزایش جذب سرب
• مختل نمودن سنتز کلاژن
• بیش فعالی و / یا رخوت
• اختلال در عضلات
• بیماری تیروئید
• ورم مفاصل
• جنون
• شکستگی های استخوانی
• کاهش عملکرد تیروئید
• سرطان استخوان (استئوسارکوم)
• غیرفعال کردن 62 آنزیم و مهار کردن بیش از 100 آنزیم دیگر
• مانع از تشکیل پادتن ها شدن
• آسیب ژنتیکی و مرگ سلولی
• افزایش میزان تومور و سرطان
• برهم زدن سیستم ایمنی
• آسیب به اسپرم و افزایش ناباروری



ارتباط فلوراید با سرطان:

در یک تحقیق بلند مدت در مورد ارتباط فلوراید با سرطان به رهبری دکتر دین بارک ( Dr. Dean Burk) نشان داده شد که مرگ و میرهای ناشی از سرطان در کمتر از یک یا دو سال بعد از آغاز اضافه کردن فلوراید، بطور ناگهانی افزایش می یابند. این تحقیق و تحقیقات دیگر در ارتباط با نقش فلوراید در سرطان به سفارش دولت آمریکا انجام شده بودند اما به محض اینکه ارتباط فلوراید در افزایش نمایشی سرطان کشف شد، بسرعت مخفی نگه داشته شدند.

Source: Huffington Post
Author: Dr Joseph Mercola
Follow Dr. Joseph Mercola on Twitter: http://www.twitter.com/mercola

http://thenaturalhealthpage.blogspot.co ... duces.html
pejuhesh232
 
پست ها : 8630
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

آنتي بيوتيك ها، تهديدي براي آينده

پستتوسط pejuhesh232 » جمعه سپتامبر 26, 2014 4:02 pm

آنتي بيوتيك ها، تهديدي براي آينده (دکتر ورنون - كلمن )


آنتي بيوتيك­ها كه در آغاز نويد دهنده پايان بيماري­هاي عفوني بودند، تنها پس از گذشت چند دهه و در نتيجه رفتار غير منطقي پزشكان، صنعت داروسازي و بالاخره دامداران صنعتي، به داروهايي تقريباً بي­اثر تبديل شده­اند، بازگشت بيماري­هاي عفوني كه تا حدودي محصول بي­اثر شدن آنتي بيوتيك­ها و مقاوم­تر شدن عوامل بيماري­هاي عفوني است، روز به روز آسيب­پذيري ما را در برابر بيماري­هاي مختلف افزايش مي­دهد و بي­شك، ادامه چنين روندي مي­تواند به مشكلاتي بس جدي براي سلامت بشر و طبيعت تبديل شود.

چند دهه پيش بود كه گسترش آنتي بيوتيك­ها سبب شد تا بسياري از مردم تصور نمايند كه ديگر تقريباً آدمي بر بيماري­هاي عفوني غلبه كرده است، اما در اين مسير، حرص و حماقت آدمي به چالش­هايي جديد دامن زد، به نحوي كه رويكرد سه دسته به اين فرآورده جديد، به نحو چشم­گيري از تأثيرگذاري آن كاست. اين سه دسته عبارتند از: شركت­هاي توليدكننده آنتي بيوتيك، پزشكان و صنعت دامداري. نتيجه عملكرد آن­ها را مي­توان امروزه در مرگ ميليون­ها­نفر جستجو كرد و در اين روند، سياست­مداران و مسئولان نيز بي­توجه به عمق اين موضوع، تنها نظاره­گر آن بوده­اند.

افزايش مرگ­­و­­مير مردم مبتلا به بيماري­هاي­عفوني،­دقيقاً در ­دوره­اي­كه شاهد افزايش ­انواع آنتي­بيوتيك­ها بوده­ايم،­خود دليلي­بر شكست آنتي­بيوتك­ها و افزايش آسيب­پذيري ما در برابر عفونت­هاست. نيم قرن پيش و با ورود آنتي­بيوتيك­ها به بازار، بسياري از مردم تصور نمودند كه ديگر دوره بيماري­هاي عفوني به­سر­آمده است. تقريباً در سال 1952، ­كليه بيماري­هايي كه عامل آن­ «استافيلوكوكسين­ها» ­بود، با پني­سيلين­ قابل درمان بودند. اما در سال 1982، درمان حدود 90 درصد از بيماري­هايي كه عامل آن اين باكتري بود، نيازمند آنتي­بيوتيكي غير از پني­سيلين بود. ديگر پني­سلين يعني معروف­ترين و البته ارزان­ترين و رايج­ترين آنتي­بيوتيك­ موجود در جهان، توانايي مقابله با چنين بيماري­زايي را ندارد.


حكايت استافيلوكوكسين

اين باكتري كه رايج‌ترين باكتري ها محسوب مي­شود، به راحتي از شخصي به شخص ديگر منتقل مي­شود. حتي انتقال آن با يك دست دادن معمولي نيز ممكن مي­گردد و حتي امكان انتقال ساده آن به حيوانات خانگي هم وجود دارد. در عمده موارد، سيستم ايمني بدن، توانايي واكنش سريع و موثر در برابر اين عامل را دارد و تنها زماني مي­تواند اين باكتري به مشكلي جدي مبدل شود كه مثلا وجود زخمي در بدن، شرايطي را حاصل آورد كه سيستم ايمني بدن نتواند خود را با شرايط جديد منطبق سازد. در چنين حالتي است كه اين باكتري مي­تواند به تهديد كننده­اي خطرناك تبديل شود. با هدف توقف مرگ و ميرهاي ناشي از تاثير چنين عاملي در محيط بيمارستان­ها يعني يكي از رايج­ترين محل­هاي حضور اين باكتري، پزشكان اقدام به استفاده منظم از آنتي بيوتيك­ها در افرادي كردند كه احتمال خطر در آن­ها بيش از ديگران بود و اين افراد هم عمدتاً بيماران بخش­هاي جراحي بيمارستان­ها بودند، اما پزشكان هيچ توجهي به اين موضوع و پيامد­هاي آن نداشتند؛ كاري كه دراولين مرحله مي­توانست با افزايش مقاومت عوامل بيماري­زا همراه شود. استافيلوكوكسين تنها باكتري­اي نبود كه در جريان به عامل مقاومت تبديل شود؛ جذام كه به راحتي تا اواخر دهه 1970 به بيماري­اي قابل درمان تبديل شده بود، ناگهان به واسطه ظهور نوعي باكتري مقاوم در اتيوپي كه بدين بيماري دامن ميزند، به معضلي جدي در اين منطقه تبديل شد. سوزاك ديگر بيماري­اي بود كه عملاً در سراسر جهان در برابر پني­سيلين و ديگر داروهاي از اين دست، مقاوم شدند. در سال 1990 هشتاد درصد بيماراني كه شيگلا عامل آن­ها بود، در برابر آنتي­بيوتيك­ها مقاومت يافتند. مالاريا كه ظاهراً در دهه 1950 به كنترل آدمي در آمده بود، در اثر مقاومت يافتن عامل بيماري­زايش، مجدداً به بيماري مرگبار تبديل شده است. سل كه هنوز هم از سوي برخي پزشكان به عنوان بيماري قرن نوزدهم شناخته ميشود، مجدداً به بيماري جدي­­اي تبديل شده است، به طوري كه يونيسف هم اكنون نسبت به مقاومت يافتن مجدد عامل اين بيماري در برابر آنتي­بيوتيك­ها هشدار داده است؛ بيماري­اي كه هم اكنون، سالانه سه ميليون نفر را از پاي درمي­آورد.

از آغاز دهه نود، پزشكان كشورهاي توسعه يافته با تجويز آنتي­بيوتيك­ها در مقادير بالا، اقدام به مقابله با بيماري­هاي عفوني نمودند. همچنين آن­ها با تجويز آنتي­بيوتيك­ها براي افراد سالم، درصدد برآمدند تا آن­ها را در برابر عفونت­هاي احتمالي مقاوم نمايند و بي­شك صنعت دارو هم از چنين رويكردي سودي هنگفت عايد خود نمود و از همين رو، مخالفتي نسبت به علمكرد پزشكان از خود نشان نداد.

در كشورهاي توسعه نيافته­اي كه در بسياري از موارد، مردم حتي به پزشك دسترسي نداشته­اند، بيماران به راحتي از پس بسياري از اين گونه عفونت­ها برآمده­اند و نكته مضحك آن است كه هم اينك بسياري از كارشناسان و ناظران در كشورهاي توسعه يافته، استفاده مفرط و بي­حساب و كتاب آنتي­بيوتيك­ها در كشورهاي در حال توسعه را دليل چنين تهديد جديد جهاني، يعني مقاومت يافتن عوامل بيماري­زا در برابر آنتي­بيوتيك­ها، مي­دانند.

حقيقتاً چشم­انداز پيش رويمان تيره و تار است. بيماري­هاي عفوني­اي كه تصور مي­كرديم بر آن­ها فايق آمده­ايم، دوباره بازگشته­اند و مردم بيش از پيش، در نتيجه عفونت­ها جان خود را از دست مي­دهند. ميكروب­ها قوي­تر شده­اند و توانايي ما در مقابله با آن­ها روز به روز كاهش يافته است.


تجويز بيش از حد آنتي بيوتيك­ها

سال­هاست كه درباره آسيب­هاي ناشي از تجويز بيش از حد آنتي­بيوتيك­ها نوشته­ام و اما بهترين نمونه و شاهد بر اين مدعا، را مي­توان استفاده از آمارهايي كه بيانگر تمايل روزافزون پزشكان به تجويز بيش از حد آنتي­بيوتيك­ها است، دانست. هم‌اكنون از هر شش داروي تجويزي، يكي آنتي‌بيوتيك است و امروزه حداقل يكصد نوع مختلف آنتي­بيوتيك در بازار موجود است.

بررسي­هاي من حكايت از آن دارد، از هنگامي كه براي نخستين بار پزشكان اين فرصت را يافتند تا با استفاده از آنتي­بيوتيك­هايي چون پني­سيلين به مقابله با بيماري­هاي عفوني بروند، براي چندين دهه، حدود نيمي تا سه چهارم همه تجويزها، غيرضروري و اشتباه بوده است كه ماحصل آن، خلق شرايط كنوني است.

يكي از دلايل تجويز بيش از حد دارو آن است كه اصولاً پزشكان در مواجهه با بيمار، مي­خواهند به هر ترتيب كاري كنند و در بين داروها هم، آنتي­بيوتيك­ها از معمول­ترين و پيش پا افتاده­ترين مواردي هستند كه مي­توان از آن­ها بهره برد، اما دليل مهم­تر اين پديده آن است كه بي­شك پزشكان تحت تأثير شركت­هاي دارويي قرار دارند و توليدكنندگان آنتي­بيوتيك­ها هم مي­خواهند كه توليداتشان در مقادير بالا تجويز شود و برايشان هم فرقي نمي­كند كه اين تجويزها ضروري است يا خير. ديگر امروزه بر كسي پوشيده نيست كه بسياري از سودمندترين داروهايمان، در نتيجه مصرف بيش از حد ارزش خود را از دست داده­اند و ديگر بر بيمار تأثيري ندارند.

هنگامي كه پزشكان براي كوچك­ترين سرفه و يا عفونتي جزئي كه خود به خود در طول چند روز مرتفع مي­شود، اقدام به تجويز قرص و دارو مي­نمايند، بايد هم شاهد چنين وضعيتي باشيم، امروزه سرماخوردگي و آنفولانزاهاي با عامل ويروسي، ديگر در برابر آنتي­بيوتيك­ها آسيب پذير نيستند، استفاده بي­حد و حساب از مقادير زياد آنتي­بيوتيك­، بيش از پيش از مقاومت ما در برابر عفونت­ها كاسته و در مقابل، بر توانايي ميكروب­ها افزوده است.

اما افزايش مقاومت آنتي­بيوتيك­ها، خود به مهم­ترين عامل خلق مشكلاتي جدي به ويژه در محيط بيمارستان­ها دامن زده است. هم اينك از هر بيست بيمار حاضر در بيمارستان­ها، يكي به نوعي عفونت مبتلا مي­شود و بي­شك يكي از عوامل گسترش چنين عفونت­هايي، پزشكان و پرستاراني­ هستند كه غالباً از شستشوي دستان خود غفلت مي­ورزند. در اواسط قرن نوزدهم، ايگناز فيليپيني اثبات نمود كه عمده مرگ و ميرهاي پس از زايمان نوزادان، به واسطه دستان آلوده پزشكان است كه متأسفانه اين پيام ساده و روشن، مورد غفلت جامعه پزشكي قرار گرفته است. بررسي­هاي متعدد بيانگر آن است كه پزشكان و پرستاران، خيلي كمتر از حد ضرورت، اقدام به شستشوي دستان خود مي­كنند و برخي به بررسي­هاي ديگر حكايت از آن دارد كه يك سوم عفونت­هاي بيمارستاني، محصول دستان آلوده است.


ظهور ابرميكروب­ها

ظهور استافيلوكوكسين­هاي مقاوم در برابر آنتي­بيوتيك­ها در اواسط دهه 1980، از نشانه­هاي آغازين مشكل آفريني چنين تجويزهايي بود. در ابتدا، ابر ميكروب­ها تنها در بيمارستان­ها يعني در محل­هايي كه سيستم ايمني بدن در نتيجه افزايش فشارهاي روحي و جسمي كاهش مي­يابد، مشكل آفرين شدند. به عبارتي، بيمارستان­ها را مي­توان محل ظهور پرورش ابرميكروب­ها برشمرد.

امروزه، هزينه­هاي هنگفت مقابله با چنين ارگانيسم‌هاي جديدي كه محصول عملكرد پزشكان هستند، خود به مشكلي جدي تبديل شده است. در ايالات متحده، هزينه مازاد مقابله با اين گونه ارگانيسم­هاي جديد و مقاوم، در مقايسه با اواخر دهه هشتاد، بالغ بر 30 ميليارد دلار در يك سال است.


تهديد سالمونلا

در سال 1993 بود كه سالمونلا به بيماري­اي كم و بيش غيرقابل درمان تبديل شد و هم اكنون به تهديدي جدي عليه سلامت آدمي درآمده است. بر طبق گزارش وزارت كشاورزي ايالات متحده، همه ساله 661 هزار نفر از مردم اين كشور به اين بيماري مبتلا مي­شوند كه چهارصد نفر از آن­ها جان خود را از دست مي­دهند.

اما مسئله مهم درباره اين باكتري آن است كه انواع مختلف از آن، تقريباً در برابر آمپي­سيلين، استرپتومايسين، تتراسيكلين، سولفون آميدها و كلرو آمفنيكل مقاومت يافته­اند و با اين روند، ديري نخواهد گذشت كه اين نوع باكتري در برابر تمامي آنتي­بيوتيك­هاي موجود مقاوم خواهد شد و در اين صورت است كه آمار مرگ و مير مبتلايان به آن، ناگهان سر به فلك خواهد زد.


دامداران بي­مسئوليت

يكي ديگر از مهم­ترين دلايل اين پديده، استفاده مفرط دامپروران از آنتي­بيوتيك­هاست و از اين رو، اين طبقه مستقيماً مسئول مرگ ميليون­ها نفر هستند.

جاي بسي تعجب است كه بيشي از نيمي از آنتي­بيوتيك­هاي موجود در بازار توسط دامداران به حيوانات سالم خورانده مي­شوند؛ چراكه اين مواد به اندازه و وزن اين حيوانات مي­افزايند، اما دليل چنين مسئله­اي چيست؟ اول آنكه دامداران برآنند تا با خوراندن آنتي­بيوتيك­ها به حيوانات خود، از بروز بيماري­هاي بالقوه ممانعت به عمل آورند. حيوانات در دامداري­هاي مدرن امروزي، به نحوي خيره‌كننده در برابر بيماري­هاي ساده آسيب­پذيرند و جداي از آن، به شدت تحت فشارهاي روحي نيز قرار دارند. آنتي‌بيوتيك‌ها از جمله مواردي هستند كه مي‌تواند در زنجيره غذايي آنها وارد شده و آنها را در چنين شرايطي سالم نگه دارد. از سويي ديگر، آنتي­بيوتيك­ها مي­توانند از گسترش سريع بيماري در بين حيواناتي كه در چنين فضاهاي غير طبيعي­اي زندگي مي­كنند، جلوگيري نمايد و ظاهراً هم در چنين شرايطي، استفاده از آنتي­بيوتيك­ها اجتناب ناپذير مي­نمايد. اما عمده دامداران نه براي درمان بيماري كه صرفاً به عنوان اقدامي پيشگيرانه به استفاده از آنتي­بيوتيك­ها مبادرت مي­ورزند كه استفاده مفرط و روزمره از آن­ها، خود از تأثير اين مواد مي­كاهد.

از دهه 1940 به بعد كه مشخص شد، آنتي­بيوتيك بر وزن حيوانات مي­افزايد، استفاده گسترده از اين مواد با هدف دستيابي به سود بيشتر رواج يافت. اما آنچه استفاده دامداران را از اين مواد شگفت­آور ساخته، اين است كه بيماران براي استفاده معمول از يك آنتي­بيوتيك­ ساده، نيازمند تجويز پزشك هستند و اين در حالي است كه دامداران مي­توانند انواع آنتي­بيوتيك­ها را در مقادير عظيم و بدون هيچ گونه تجويزي خريداري نموده و به حيوانات خود بخورانند.

استفاده از آنتي­بيوتيك­­ها در حيوانات، علاوه بر افزايش مقاومت آن­ها در برابر اينگونه مواد، با باقي ماندن در گوشت و شير حيوانات مصرف كننده همراه است، به طوري كه در يكي از آزمايش­هايي كه بر روي شيرهاي موجود در بازارهاي آمريكا به­عمل­­آمد، مشخص­شد كه پس­مانده 52 نوع آنتي­بيوتيك مختلف در آن­ها وجود دارد.

موضوع به مراتب ناگوارتر، وجود شواهدي مبني بر انتقال چنين مقاومتي از گونه­اي به گونه­هاي ديگر است كه مي­تواند به مشكلي جدي تبديل شود. باوجود عفونت­هاي خطرناكي كه هم­اينك شيوع يافته­اند و هيچ راه درماني براي آن­ها وجود ندارد و عملاً در برابر همه آنتي­بيوتيك­ها از خود مقاومت نشان داده­اند، اين احتمال وجود دارد كه اين مقاومت به ديگر ارگانيسم­هاي موجود در طبيعت منتقل شود.

منبع: http://www.vernoncoleman.com

* Vernon coleman پزشك، نويسنده و از جمله برجسته­ترين منتقدين پزشكي جديد.از وي تا كنون بالغ بر يكصد اثر منتشر شده است.
pejuhesh232
 
پست ها : 8630
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

ردپای بازرس معروف سازمان ملل در پرونده ابولا

پستتوسط pejuhesh232 » دوشنبه اکتبر 27, 2014 2:13 pm

محقق آمریکایی افشا کرد؛
ردپای بازرس معروف سازمان ملل در پرونده ابولا/ "پروژه ساحل" و ارتباط مستقیم سفارت آمریکا در پروژه ساخت سلاح‌های بیولوژیکی

گروه بین‌الملل مشرق- "دنیل تیلور" محقق مستقل، فعال و خبرنگار، طی گزارشی در پایگاه خبری "اولد تینکر نیوز"، شواهد و قرائن مختلفی را بررسی کرده است که همگی نشان می‌دهند ویروس ابولا اولا کاملا عامدانه و با برنامه‌ریزی قبلی در دنیا شایع شده است و دوما آمریکا و به خصوص سازمان سیا در شیوع این ویروس نقش مستقیم داشته‌اند.

Image

اوایل دهه 80 میلادی، یعنی دوره‌ای که آپارتاید و نژادپرستی در آفریقای جنوبی بیداد می‌کرد، دکتر "ووتر باسون" پروژه‌ای را به نام "پروژه ساحل" کلید زد که هدف از آن تولید تسلیحات بیولوژیکی و شیمیایی بود که سیاهپوستان و معترضان سیاسی آن‌جا را می‌کشت یا از کار می‌انداخت. عامل‌های بیولوژیک بسیاری به مرحله تولید رسید که از جمله آن‌ها می‌توان به "ابولا" و "ماربورگ" اشاره کرد.

داستان‌های جاسوسی-پلیسی بسیاری درباره "باسون" گفته می‌شود. خود وی در دادگاه عالی "پریتوریا" پایتخت آفریقای جنوبی، اظهار داشت: "در پیاده‌روی خیابان "شومن" جایی‌که سفارت آمریکا واقع است، مأمور سیا در پریتوریا مرا تهدید به مرگ کرد." در یکی از گزارش‌های سال 2001 مجله "نیویورکر" آمده است که سفارت آمریکا در پریتوریا به‌شدت نگران بود، مبادا باسون ارتباط عمیق آمریکا با "پروژه ساحل" را برملا سازد. سال 2013، شورای بهداشت آفریقای مرکزی، باسون را به دلیل "رفتار غیرحرفه‌ای" مقصر تشخیص داد.

"جین گیله‌مین" کارشناس تسلیحات بیولوژیک در کتابش تحت عنوان "تسلیحات بیولوژیک: از برنامه‌های تحت‌الحمایه دولتی تا بیوتروریسم معاصر" این‌گونه می‌نویسد: "حد فاصل سال‌‌های 1982 تا 1987، زمان رشد و شکوفایی این پروژه بود و عوامل بیولوژیکی متعددی به مرحله تولید رسید، در این زمینه می‌توان عامل‌های سیاه‌زخم، وبا، ماربورگ، ابولا و سم بوتولينوم را مثال زد."

برنامه تسلیحات بیولوژیک باسون به‌طور رسمی در سال 1994 مختومه اعلام شد، بااین‌حال هیچ سازمان مستقلی تاکنون نابودی پاتوژن‌های بیماری‌زای تولیدی را تأیید نکرده است. حکم نابودی آن‌ها مستقیماً می‌بایست توسط دکتر باسون اجرا می‌گردید. وال‌استریت ژورنال می‌گوید: "صحت برگزاری این روند کاملاً به امانت‌داری و صداقت دکتر باسون بستگی داشت."

Image

باسون در مستند "جنگ سیاه‌زخم" مصاحبه‌ای انجام داده است و در آن‌جا می‌گوید که با آژانس‌های غربی ارتباط‌هایی داشته و آن‌ها به او در این پروژه "کمک ایدئولوژیک" رسانده‌اند. وی در این راستا، چندین بار با دکتر "دیوید کلی" دیدارهایی داشته است، "دیوید کلی" همان بازرس معروف سازمان ملل است که به غلط از وجود تسلیحات غیرقانونی در عراق خبر داده بود. سال 2003، جسد "کلی" نزدیک خانه‌اش در "آکسفورد‌شایر" انگلستان پیدا شد. مسئولین رسمی، آن‌را خودکشی می‌دانند، اما متخصصین پزشکی خودکشی را بسیار بعید ارزیابی کرده‌اند. روزنامه "دیلی میل" سال 2007 در گزارشی نوشت که دکتر کلی یک هفته پیش از مرگش قرار بود در رابطه با ارتباطاتش با دکتر باسون به اداره امنیت داخلی انگلستان موسوم به "ام‌آی5" توضیحاتی ارائه کند.

دکتر "تیموتی استمپس" وزیر بهداشت زیمبابوه، معتقد است که حین فعالیت‌های باسون، کشورش درگیر جنگ بیولوژیک بوده است. وی سال 1998 به برنامه "فرانت‌لاین" شبکه پی‌بی‌اس گفت: "شواهد و قرائن به‌وضوح نشان می‌دهد که این وقایع طبیعی نبوده‌اند. سؤال این‌جاست که آیا این عوامل بیولوژیک مستقیماً و عامدانه به‌کاررفته است یا خیر." ویروس ابولا و ماربورگ دو عاملی هستند که کاربرد آن‌ها در زیمبابوه به‌شدت مشکوک است. استمپس بر این عقیده است که از کشورش به‌عنوان موش آزمایشگاهی کاربرد ابولا در جنگ‌افزارها استفاده شده است. وی خاطر نشان می‌سازد: "ما علی‌الخصوص به وبا و سیاه‌زخم مشکوک هستیم، اما نباید چند ویروس دیگر نظیر ویروس نوع ابولا و ماربورگ را که بومی زیمبابوه نیستند، از خاطر برد. در حال حاضر روی این مسئله کار می‌کنیم که در زمان درگیری‌ها و مخاصمات از این جنگ‌افزارهای بیولوژیک استفاده شده یا خیر. ابولا را در کرانه رودخانه "زمبازی" یافتیم و من گمان می‌کنم در آن‌جا روی این آزمایش می‌کردند که آیا این ویروس می‌تواند مستقیماً روی انسان‌ها تاثیرگذار باشد و آن‌ها را آلوده کند یا نه."

اوایل سپتامبر امسال، روزنامه "غنائین تایمز" درخصوص شیوع ابولا گزارشی نوشته و از ارتباط باسون و تحقیقات تسلیحات بیولوژیک خبر داده بود. در بخشی از این گزارش آمده: "دو نوع دانشمند روی کره زمین هستند: نخست، آن‌هایی‌که نگران مشقت‌ها و مرگ‌ومیرهای ناشی از بیماری‌ها هستند و حتی حاضرند جان خود را در راه درمان بیماری‌های مهلک بگذارند، و دوم، دانشمندانی که به دستور دولت‌ها حاضرند از مهارت‌های علمی خود جهت معدوم کردن انسان‌ها استفاده کنند."

Image

یقیناً این بحث‌ها تازگی ندارد. افلاطون در کتاب "جمهوری"اش می‌نویسد که قشر نخبه حاکم بایستی جامعه را هدایت کنند و هدف‌شان باید این باشد که از جان‌ومال ملت تحت امرشان محافظت کنند. "البته مواردی دیگری را نیز می‌باید در نظر داشته باشند، ازجمله تاثیرات جنگ و بیماری. این موارد می‌توانند در جلوگیری از کوچک یا بزرگ‌شدن بیش‌ازحد یک کشور دخیل باشند."

روزنامه استرالیایی "ایج" فاش کرده است که "سر مک‌فارلن برنت" میکروبیولوژیست استرالیایی برنده جایزه نوبل، در سال 1947 مخفیانه از دولت خواسته تا از جنگ‌افزارهای بیولوژیک علیه "کشورهای پرجمعیت جنوب شرق آسیا" بهره ببرد. همان سال، این گروه، طی جلسه‌ای با کمیته "تولید تجهیزات و جنگ‌افزارهای نوین" پیشنهاد می‌کند که امکان حمله به منابع غذایی جنوب شرق آسیا و اندونزی با بکارگیری عامل‌های بیولوژیک می‌بایست از‌ سوی گروه تحقیقاتی ویژه‌ای بررسی گردد."

موارد طرح‌شده در بالا، دید وسیعی‌تری درخصوص شیوع بی‌سابقه ابولا در اختیار قرار می‌دهد: آیا این پدیده، طبیعی و ارگانیک است؟ آیا این ویروس برحسب تصادف از یک آزمایشگاه به بیرون درز کرده است؟ یا این‌که به عمد منتشر شده است؟
pejuhesh232
 
پست ها : 8630
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

عوارض واکسن

پستتوسط pejuhesh232 » جمعه دسامبر 19, 2014 9:21 pm

اطفال مذکر سیاهپوست آمریکایی که واکسن ام‌ام‌آر (سرخک، اوریون، سرخجه) را دریافت می‌کنند، تا پیش از 36 ماهگی (سه‌سالگی) در معرض خطر ابتلا به اختلال عصبی "اوتیسم" قرار دارند.


گروه بین‌الملل مشرق- نسل‌کشی سیاه‌پوستان در آمریکا به دست دولت این کشور به همان اندازه‌ای واقعیت دارد که شاید باورکردنش دشوار باشد. سال 2004 گزارشی توسط "مرکز کنترل و پیشگیری بیماری‌ها" در آمریکا درباره واکسن "ام‌ام‌آر" منتشر شد که به عمد بخش‌هایی از آن از قلم افتاده بود: استعمال این واکسن برای نوزادان و کودکان سیاه‌پوست زیر 36 ماه، می‌تواند منجر به افزایش احتمال ابتلای این کودکان به اختلال عصبی اوتیسم شود. در ادامه علاوه بر توصیف ماجرا، درباره واکسن ام‌ام‌آر و اختلال عصبی اوتیسم نیز بیش‌تر توضیح داده شده است.

Image

"ویلیام تامپسون" یکی از متخصصین مؤسسه "مرکز کنترل و پیشگیری بیماری‌ها"ی آمریکاست که مدتی پیش دست به افشاگری علیه این مؤسسه زد. وی در بیانیه‌ای که به طور رسمی منتشر کرد می‌نویسد: من "ویلیام تامپسون" از سال 1998 در پست محقق ارشد "مرکز کنترل و پیشگیری بیماری‌ها"ی آمریکا مشغول به فعالیت هستم. باید از این که من و سایر نویسندگان، داده‌های مهم آماری را از مقاله منتشره در سال 2004 ژورنال "پزشکی کودکان" حذف کردیم، ابراز تاسف و پشیمانی نمایم. این داده‌ها نشان می‌داد که اطفال مذکر سیاهپوست آمریکایی که واکسن ام‌ام‌آر (سرخک، اوریون، سرخجه) را دریافت می‌کنند، تا پیش از 36 ماهگی (سه‌سالگی) در معرض خطر ابتلا به اختلال عصبی "اوتیسم" قرار دارند. پس از گردآوری داده‌ها، تصمیمات درخصوص گزارش بخش‌هایی از یافته‌ها اتخاذ شد و بنده معتقدم طبق پروتکل نهایی این تحقیق پیش نرفتیم.

بحث من روی تصمیم بر حذف یافته‌های یک تحقیق خاص روی یک زیرگروه خاص و با یک واکسن خاص است. همه می‌دانند که واکسن خطراتی به دنبال دارد و این وظیفه مرکز کنترل و پیشگیری بیماری‌هاست که به شیوه‌ای صحیح خطرات مربوطه را به اطلاع مردم برساند.

در 10 ماهه اخیر، با دکتر "برایان هوکر" درخصوص مطالعات این مرکز روی واکسن‌ها و پیامدهایی که بر گذرگاه‌های عصبی به‌ویژه ظهور اوتیسم دارند، به بحث نشستیم. من نیز با ایشان هم‌نظرم که تصمیم‌گیری‌های مرکز کنترل و پیشگیری بایستی شفاف باشد. بااین‌حال، نمی‌دانستم که صحبت‌هایمان را ضبط می‌کند و مرا نیز در جریان نگذاشتند که اسم یا صدایم می‌خواهد در اینترنت یا رسانه‌ها پخش شود.

از خیل ایمیل‌های دلگرم‌کننده‌ای که طی چند روز گذشته به دستم رسیده کمال تشکر و قدردانی را دارم. با این حال، در این شرایط دیگر پاسخگوی سؤالات بیشتر نیستم. در حال حاضر، اطلاعاتم را در اختیار "ویلیام پوزی" نماینده کنگره قرار می‌دهم و صدالبته با کنگره همکاری می‌نمایم. از‌طرفی، پیشنهاد داده‌ام که در تحلیل دوباره یافته‌ها یا صورت دادن مطالعات بیش‌تر در این زمینه، مشارکت داشته باشم. اما در وضعیت کنونی روی کار و خانواده‌ام تمرکز کرده‌ام.

دانشمندان ممکن است برداشت‌های متفاوتی از یک دسته اطلاعات واحد داشته باشند. من هر چه در توانم باشد می‌گذارم تا به هر دانشمند بی‌طرف و واقع‌بین در درون یا بیرون مرکز در تحلیل داده‌های جمع‌آوری‌شده توسط این مرکز یا دیگر سازمان‌های عمومی کمک کنم. این همه به منظور درک تاثیر واکسن‌ها روی ابتلا به اوتیسم است. هنوز شمار پرسش‌ها از پاسخ‌ها بیش‌تر است؛ ضمناً می‌فهمم که چرا خانواده‌های بسیاری به دنبال پاسخ گرفتن از جامعه علمی هستند.

از زمانی‌که این مسئله علنی شده، همکاران و ناظران در مرکز کنترل و پیشگیری، کاملاً حرفه‌ای عمل کرده‌اند. درواقع، پس از بیرون آمدن نتایج این تحقیقات، جایزه‌ای برای حسن عملکرد دریافت کردم. هیچ‌کس به بنده فشار وارد نکرد یا مورد انتقام‌جویی قرار نگرفتم و نیز آن‌طورکه بعضی‌ها می‌گویند از ساختمان به بیرون اسکورت و همراهی نشدم.

صدور این بیانیه توسط دکتر تامپسون در واکنش به خبری بود که حدود یک ماه پیش در خبرگزاری‌های مختلف منتشر شد: "یکی از محققان ارشد مرکز کنترل و پیشگیری از بیماری‌های آمریکا در کمک به دکتر "برایان هوکر" عضو مؤسسه اوتیسم نقش کلیدی ایفا کرد. این دو از دستکاری این مرکز در اطلاعاتی پرده برداشتند که وقوع بالاتر اوتیسم را در کودکان پسر سیاهپوست آمریکایی نشان می‌داد." این افشاگر همان ویلیام تامپسون بود و دکتر هوکر وی را زمانی یافت که تامپسون درخصوص تسلیم داده‌های اصلی پژوهش دی‌استفانو و دیگران روی واکسن ام‌ام‌آر و اوتیسم، درخواست کرده بود قانون فدرالى‌ تصویب شود كه‌ به‌ شهروندان‌ عادى‌ اجازه دهد به‌ اطلاعاتى مربوط به این پرونده دسترسی داشته باشند.

طبق یافته‌های پژوهش دکتر هوکر که در تاریخ 8 آگوست در ژورنال علمی "انحطاط انتقالی عصبی" انتشار یافت، پسران سیاهپوست آمریکایی که پیش از 36 ماهگی نخستین واکسن ام‌ام‌آر را دریافت کرده‌اند، 3.4 برابر بیش‌تر در معرض ابتلا به اوتیسم پس از 36 ماهگی قرار دارند.

بنا به گفته‌های دکتر هوکر، افشاگر مرکز کنترل و پیشگیری که خواست نامش فاش نشود (دکتر تامپسون) شواهدی در اختیار وی قرار داد که نشان می‌دادند محققان این مرکز آگاهانه رابطه قابل‌توجه آماری بین سن دریافت نخستین واکسن ام‌ام‌آر و وقوع اوتیسم در پسران سیاهپوست آمریکایی را مخفی کرده‌اند.

مدارکی که در اختیار کنگره و علیه مرکز کنترل و پیشگیری وجود دارد و نیز صحبت‌هایی که هوکر با تامپسون داشته، نشان از دستکاری‌های گسترده در داده‌های علمی و فشار مقامات بر دانشمندان این مرکز جهت توافق با اجرای سیاست‌‌های دولت در و نادیده گرفتن ایمنی تجویز واکسن دارد.

بنا به گزارش شبکه خبری "سی‌بی‌اس"، نتایج تحقیق اصلی نخستین‌بار در ژورنال پزشکی کودکان انتشار یافت که از جانب سازنده واکسن، تبلیغات، و هدایای مختلف تامین مالی می‌شود. مرکز کنترل و پیشگیری و دیگر سازمان‌های بهداشت عمومی به‌طور گسترده از تحقیق دی‌استفانو سوء استفاده کرده تا روی هر گونه ارتباط بین واکسن‌ها و اوتیسم سرپوش بگذارند. اوتیسم یا "درخودماندگی" اختلالی عصبی است که میزان ابتلا به آن اخیراً سیر صعودی داشته است. فردی که دچار این اختلال باشد، شدیداً متوهم است و گاهاً قادر به درک دنیای مادی اطراف خود نیست. مبتلایان به اوتیسم در ارتباط با افراد دیگر در جامعه نیز به مشکلات بسیار پیچیده و حادی دچار می‌شوند. دکتر هوکر می‌گوید: "مرکز از رابطه بین سن دریافت نخستین واکسن ام‌ام‌آر و وقوع اوتیسم در پسران سیاهپوست آمریکایی در همان سال 2003 آگاهی داشت، اما تصمیم گرفت که آن‌را کتمان نماید."

دکتر تامپسون نیز بر این گفته‌ها صحه گذاشته است: "10 سال تحقیق به خاطر حساسیت مرکز کنترل و پیشگیری روی اوتیسم و موضوعات مربوطه به هدر رفت. آن‌ها آن کاری را که باید، انجام نمی‌دهند، چراکه از نتیجه کار، هراس دارند."

در این بمب خبری که می‌تواند بزرگ‌ترین خبر سال باشد، دست‌کم بزرگ‌ترین خبری که رسانه‌های اصلی آمریکا نمی‌خواهند آن‌را پوشش دهند، همه پیامدهای اقدام دکتر ویلیام تامپسون هنوز خود را نشان نداده است. اگرچه به احتمال فراوان، سرزنش‌ها و مجازات‌های قضایی شامل حال کسانی خواهد شد که در این اقدام مخفی‌کارانه دست داشته‌اند، اما در این میان باید قدردان یک مرد دیگر هم باشیم که رسانه‌ها به او یک عذرخواهی بزرگ بدهکارند: دکتر "اندرو ویکفیلد".

دکتر ویکفیلد جراح شناخته‌شده جهانی در بیماری‌های گوارشی است. وی متهم به فریب‌کاری و جعل تحقیقاتی شده بود که رابطه میان واکسن ام‌ام‌آر و بیماری‌های روده‌ای را نشان می‌دهد که در کودکان مبتلا به اوتیسم به چشم می‌خورد. ویکفیلد از پزشکان ضد واکسن نیست، بلکه صرفاً به "ایمنی" واکسن‌ها اهمیت می‌دهد و تحقیقاتش در این زمینه خودش و دیگر محققان را به سمتی هدایت کرد که از وجود مشکل در واکسن سرخک، اوریون، سرخجه (ام‌ام‌آر) خبر می‌داد. وی به بیمارانش توصیه نکرد که دست از واکسیناسیون بردارند، درعوض از آن‌ها خواست که برای این بیماری‌ها به جای تزریق ام‌ام‌آر، از واکسن‌های جداگانه این سه بیماری استفاده کنند.

این توصیه تنها یک مشکل داشت: این توصیه، به نفع بیماران ولی به ضرر سازنده واکسن ام‌ام‌آر یعنی شرکت "مرک" بود که شاهد افت فروش محصول خود در انگلستان بود. تحقیق دکتر ویکفیلد درخصوص واکسن ام‌ام‌آر و رابطه‌اش با بیماری‌های روده‌ای و اوتیسم برای نخستین‌بار در ژورنال پزشکی "لنست" منتشر گردید. اما روزنامه‌نگاری با نام "برایان دیر" مقاله‌ای در "ژورنال پزشکی بریتانیا" منتشر کرد و دکتر ویکفیلد را به باد انتقاد گرفت و او را متهم به فریب‌کاری کرد. متعاقباً تحقیق ویکفیلد از انتشار در ژورنال لنست باز ماند. هیئت نظارتی شورای پزشکی عمومی انگلستان، ویکفیلد و پرفسور "جان واکر-اسمیت" یکی دیگر از نویسندگان مقاله بازمانده را به کلی از طبابت برکنار کرد.

بااین‌حال، آن‌چه در رسانه‌ها نمی‌بینید این است که هر دو ژورنال نام‌برده، روابط مالی نزدیکی با سازنده واکسن ام‌ام‌آر دارند. به‌علاوه این خبر را هم نمی‌خوانید که پرفسور واکر-اسمیت در نبرد قضایی هزینه‌بر علیه شورای پزشکی عمومی انگلستان جنگید و اتفاقاً پیروز هم شد. وی از همه اتهامات تبرئه شد.

در این میان، دکتر اندرو ویکفیلد تنها به خاطر پیروی از حقیقتی که تحقیقاتش او را بدان سمت هدایت کرده بود، شغل و آبروی خود را از دست داد. در رسانه‌ها همه تقصیرها را به گردن او انداختند و انگشت‌های اتهام به سمت او نشانه رفت. هر زمانی که بین مردم، مسئله واکسن و اوتیسم مطرح می‌شد، می‌گفتند: "این فرضیه کاملاً نقض شده است و کسی که آن‌را "سر هم کرده بود" نیز متهم به فریب‌کاری شده است."

بااین‌وجود، دکتر ویکفیلد هیچ‌گونه سابقه کیفری نداشته و هم‌اکنون در آمریکا زندگی می‌کند. وی همواره مدعیان را به مناظره تلویزیونی دعوت کرده و البته هیچ‌کس حاضر به این کار نشده است. دکتر ویکفیلد از متخصصان برجسته حوزه بیماری‌های گوارشی است، حوزه‌ای که امروزه نیازمند تحقیق و مطالعه فراوان است. در دوره‌ای که واکسن‌ها، آنتی‌بادی‌ها، آفت‌کش‌ها و بسیاری موارد دیگر دستگاه گوارشی را طوری تخریب کرده که دیگر نمی‌توان غذاها را به‌خوبی هضم کرد و از این رهگذر بیماری‌های گوارشی بیداد می‌کند، نیاز به مطالعه در این زمینه بیش‌ازپیش احساس می‌شود.

چنانچه بخواهید بدانید اشخاصی که از نزدیک دکتر ویکفیلد را می‌شناسند در مورد او چه فکر می‌کنند، گزارش والدینی را بخوانید که یکی از دو فرزندان‌شان بخشی از مطالعه به‌اصطلاح "فریب‌کارانه" اوست. ویکفیلد آن‌چنان در کارش با والدین و بچه‌ها و کمک به آن‌ها برای یافتن راه‌حل مشکلات پیچیده پزشکی، موفق بود که در دهه 90 میلادی، یک مستند تلویزیونی به تشریح فعالیت‌های او اختصاص یافت.
pejuhesh232
 
پست ها : 8630
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

مرجع جهاني غذا و دارو FDA خودش جزو مافياست

پستتوسط pejuhesh232 » پنج شنبه فبريه 19, 2015 8:55 pm

سازمان غذا و داروی آمریکا چگونه مردمش را زجرکش می‌کند؟



گروه جنگ نرم مشرق- آنچه كه در ادامه مي‌آيد، مختصري است از مستند "جنگ عليه سلامتي" كه با استفاده از مصاحبه با بسياري از وکلا، پزشکان، پژوهشگران پزشکي و طرفداران آزادي بهداشتي پيشگام آمريکايي و اروپايي، پرده از عمليات نظامي سازمان غذا و داروي آمريكا (FDA) عليه عرضه کنندگان مواد غذايي ارگانيک و ديگر پزشکان‌ برمي‌دارد.

***
تغییرات در ايالات متحده در حدود صد سال پيش شروع شد و اقتصاد کشاورزي به سمت اقتصاد صنعتي شروع به حرکت کرد؛ در مدت زمان نه چندان زیاد سرمایه‌داران سودجوی انحصارطلب، کل سيستم مالي را به کنترل خود درآوردند. یکی از مصادیق تسلط بر حوزه‌های اقتصادی زمانی بود که راکلفلر‌ها شروع به کنترل داروهاي آلوپاتيک کردند که هنوز در آن ایام انواع مختلفي از آموزش پزشکي در ايالات متحده وجود داشت. پزشکان طب مدرن به همراه پزشکان طب سنتی (دکتر علفي) هر دو فعالیت می‌کردند و طبیبان سنتی از داروهاي طبيعي براي شفابخشي استفاده و نتايج خوبي هم می‌گرفتند. وقتي راکفلر‌ها سيستم پزشکی را به دست گرفتند، تمامی اين مکاتب را به تعطيلی کشاندند و فقط جراحي، پرتوافشاني و فروش داروهاي خود را ترويج کردند. راکفلر‌ها همچنين مسئول صنعت نفت و صنايع شيميايي نیز بودند.

تشکیل سازمان غذا و داروی آمریکا (FDA)

اداره مواد غذايي و دارويي FDA)Food and Drug Administration) در دهه 1930 آغاز به کار کرد و به مردم آمريکا به عنوان سازماني معرفي شد که از منابع غذايي و دارويي آنها محافظت مي‌کند. زیرا در اوايل اين قرن مشکلات بهداشتی زیادی در صنعت بسته بندي (به خصوص گوشت) و همچنین در ثبت اختراع داروهایی که در آنها مواد اعتیاد آوری مانند هروئين و کوکائين، مرفين... به کار رفته بود، وجود داشت. خلاف‌هاي زيادي در صنعت غذايي صورت می‌گرفت و FDA براي تصحيح آن مشکلات تأسيس شد؛ آنها کار خود را با کنترل قانوني دارو و تجهيزات پزشکي ادامه دادند و بعد به کنترل تقريبا هر چيزي که به بدن انسان مربوط مي شد، رسيدند. این سازمان در سال 1938 دیگر به یک قدرت بزرگ تبدیل شده بود و از آن نقطه به بعد به سرعت تغيير کرد تا سال‌هاي دهه 1960 که اختيار قانوني ايمني و همچنين اثربخشي داروها را به دست آورد.


FDA، ضابط اجرایی سود‌آوری شرکت‌های داروسازی

اداره مواد غذايي و دارويي، آزمايش کلينيکي از داروها ندارد و به طور کامل متکي به اظهاراتي است که شرکت‌هاي داروسازي از داروها مي‌کنند. اين یک تناقض جدی در کسب منافع مردم با منافع شرکت‌های داروسازی می‌باشد؛ به عنوان نمونه این اداره قصد دارد تمام مکمل‌هاي غذايي جديدي را که بعد از 15 اکتبر 1994 معرفي شده از بازار حذف کنند. از زمانی که پيشرفت‌هاي چشمگيري در کيفيت مکمل‌هاي غذايي صورت گرفته است، شرکت‌هاي داروسازي آن را به مثابه یک تهدید می‌نگرند زیرا که این مکمل‌ها دارای فايده بيشتر و بدون خطر اثرات جانبي برای مردم می‌باشد و آنها می‌توانند بدون نسخه پزشک آنها را تهیه کنند.

حالا FDA تعريف خود را از ترکيبات مکمل‌هاي غذايي جديد گسترش داده و يک سطح دُز بيشينه تعريف کرده تا تمام مکمل‌هاي غذايي بالاتر از آن دُز فقط با نسخه پزشک قابل دسترس باشد. مقصود ظاهري اين کار فراهم آوردن امنيت بيشتر براي مصرف‌کنندگاني است که از مکمل‌هاي غذايي استفاده مي‌کنند، اما این کار موجب افزایش بیکاری و به تعطیلی کشیده شدن صنعت توليد مکمل‌هاي غذايي ‌گردیده و فضا برای شرکت‌های داروسازی که انحصار داروهاي ثبت اختراع شده را در اختيار دارند، خالی ‌شده است. لابي‌کنندگان دارو نمي‌خواهند مردم آمريکا به مکمل‌هاي غذايي کم‌هزينه و کاملا ايمن دسترسي داشته باشند تا این مکمل‌ها را از عرصه رقابت با شرکت‌هاي دارويي بزرگ خارج کنند؛ برای این کار نیز از اداره مواد غذايي و دارويي کمک می‌گیرند.
بیماری برای مردم، حکم معدن طلا برای شرکت‌های داروسازی است

Image
FDA از تاکتيک‌هايي شبيه به گشتاپو (سازمان امنیتی مخوف هیتلر) استفاده می‌کند

FDA نیز ادعاهاي حقيقي در مورد ارزش مکمل‌هاي غذايي را سانسور و رد می‌کند و حتی در بسیاری از موارد از تاکتيک‌هايي شبيه به گشتاپو (سازمان امنیتی مخوف هیتلر) عليه شرکت‌های توليد مکمل غذايي استفاده می‌کند. برای این کار نیز از هزاران مأمور مسلح فدرال بهره می‌گیرد.

حمله به لبنايت محلي و میوه‌های ارگانیک

قانون مدرنيزه کردن ايمني غذاي FDA در سال 2007، به آنها قدرتي بي‌سابقه داد تا تجارت بين ايالتي هر غذايي را که براي استفاده پزشکي مورد مطالعه قرار گرفته، ممنوع کنند. اين قانون به FDA قدرت و پول بيشتري مي‌دهد تا مأموراني را استخدام کند تا به تمام مناطق روستايي در سراسر ايالات متحده شبيخون بزنند و شروع به دستگيري باغ‌داران کوچک ارگانيک و ارعاب مزرعه‌داران لبنيات محلي (پاستوريزه نشده) کنند و حتي مردمي را که در حياط خانه یا باغ خود غذا پرورش مي‌دادند، بترساندند. مردمي که براي بازار محلي غذا تهيه مي‌کردند در شرف آزار و اذيت توسط موج جديدي از ارعاب و سرکوبي‌هاي قانوني بودند و همه اين آزار و اذيت‌ها عليه کساني هدف‌گيري شده بود که غذاي واقعي در آمريکا توليد مي‌کردند. در واقع اين سازمان در دفاع از منافع شرکت‌هاي بزرگ لبني بيش از حد سخت‌گيرانه عمل می‌کند. FDA حتی به شما اجازه نمی‎‌دهد در مورد غذاها، مکمل‌ها غذایی و حتی میوه‌ها به مردم توضیح دهید که چطور آنها از بيماري جلوگيري مي‌کنند! آنها هر حرفي درباره سلامتی را در نطفه خفه مي‌کنند.
بیماری برای مردم، حکم معدن طلا برای شرکت‌های داروسازی است

Image
FDA با باغ‌داران کوچک ارگانيک و مزرعه‌داران لبنيات محلي برخورد قهرآمیز دارد

پرورش‌دهندگان گيلاس یک نمونه از هزاران نمونه برخورد قهرآمیز FDA به حساب می‌آیند. داستان از این قرار است که در وبسايت يک گروه از پرورش‌دهندگان گيلاس، يک لينک به وبسايت دانشگاه هاروارد و تحقيقات آنها در مورد مزاياي گيلاس از نظر درمان صفرا وجود داشت. FDA تشخيص داد این لینک به يک وبسايت تحقيقات علمي ديگر، يک ادعاي غيرقانوني سلامتي محسوب می‌شود! بنابراین آنها با تفنگ به پرورش‌دهندگان گيلاس يورش بردند و آنها را مجبور کردند تا تعهد بدهند که هرگز دوباره اطلاعاتي در مورد مزاياي گيلاس به اشتراک نمی‌گذارند. همين قضيه در مورد بسياري از انواع ديگر مواد غذايي هم صدق مي‌کند؛ آنها اقامه دعوی به جرم تبليغات فريب‌آميز علیه یکی از توليدکنندگان انار کردند؛ زیرا آنها یک مقاله درباره اثرات سلامتي بالقوه انار منتشر کرده بودند. پرورش‌دهندگان گردو، حق ندارند به شما در مورد مزيت‌هاي گردو حرفي بزنند؛ کساني که مواد مغذي توليد مي‌کنند، حق ندارند به شيوه‌اي روشن، بدون ابهام و صادقانه به شما بگویند که اين مواد غذايي چه کارکردی دارند. FDA حق ادعاهاي درماني در مورد هر محصول غيردارويي را به طور کامل ممنوع کرده و به اين شيوه مردم را موقع خريد تا حد زيادي بي‌اطلاع نگه مي‌دارد؛ بنابراين مردم براي رسيدن به يک نتيجه درماني صرفا به داروها متکي هستند. FDA نمي‌خواهد شما بدانيد که غذاهايي مثل پرتقال و کرفس، داراي عناصر ضدسرطان هستند و يا اينکه عصاره کلم بروکلي از وقوع سرطان پستان يا سرطان پروستات جلوگيري مي‌کند.

http://www.mashreghnews.ir/files/fa/new ... 14_251.flv


کُدکس، نظام‌نامه‌ای برای ترویج بیماری

سازمان غذا و داروی آمریکا در بیشتر موارد سیاست‌ها و قاعده‌های خود را هماهنگ با کُدکس ابلاغ و اجرا می‌کند و تبعیت زیادی از این نظام‌نامه دارد. اما کُدکس چیست؟ کُدکس المنتاريوس (Codex alimentarius) واژه لاتين براي نظام‌نامه جهاني غذا می‌باشد. این نظام‌نامه در اصل بخشي از نظام‌نامه ناپلئوني بوده که مربوط به تجارت غذا مي‌شد. کُدکس المنتاريوس در اوايل دهه 1960 به وسيله سازمان ملل به وجود آمده و انگيزه ايجاد آن مردي به اسم "فريتس تر ميير" رييس شرکت آلمانی آيجي فاربين بود. او بعد از شکست آلمان‌ها در جنگ جهاني دوم به جرم جنايت عليه بشريت به زندان افتاد اما پس از مدتی از زندان آزاد شد و تصمیم گرفت رؤساي شرکت‌هاي داروسازي را که با آنها کار کرده بود، دور هم جمع کند. "فريتس تر ميير" به همراه گروهش از سازمان ملل خواستند تا منابع غذايي جهان را در اختيار بگيرد تا آنها به اين طريق بتوانند اهداف تسلط بر جهان را به پيش ببرند که با موافقت سازمان ملل همراه شد.
بیماری برای مردم، حکم معدن طلا برای شرکت‌های داروسازی است

Image
کُدکس در جهت ترویج و تحمیل محصولات دستکاري شده ژنتيکي و مواد غذایی آلوده عمل می‌کند

دستور کار کدکس ترويج جهاني تجارت و ايمني غذا می‌باشد اما در واقع حرکت کدکس براي قرار دادن حداکثر حد مجاز براي مواد غذايي که مي‌توانند به صورت بين‌المللي مبادله شوند، يک مانور نسل کشي است. زیرا این سطوح پايين‌تر از سطوح لازم براي جلوگيري از بيماري‌هاي کمبود ويتامين‌های مزمن می‌باشد که همه ما به آنها نياز داريم. کُدکس چيزي را مي‌خواهد که صنايع بزرگ کشاورزي، شيميايي، داروسازي و بيوتکنولوژي و پزشکي مي‌خواهند. این نظام‌نامه جهانی غذا در جهت ترویج و تحمیل محصولات دستکاري شده ژنتيکي و مواد غذایی آلوده شده با آنتی‌بیوتیک‌ها، سموم ملامين، راکتوپامين، فلورايد و ... تلاش و حرکت می‌کند.

نگه‌داشتن مردم در جهل برای استفاده از محصولات اصلاح شده ژنتيکي با کمک FDA

ارگانيسم‌هاي اصلاح شده ژنتيکي (Genetically Modified Organism) GMO ما را با خطري بي‌سابقه مواجه مي‌کنند؛ در کل تاريخ حيات بر روي اين سياره هرگز هيچ چيز مشابه با آنها وجود نداشته است. هر مطالعه مستقلي که تا به حال بر روي اثرات غذاهاي اصلاح شده ژنتيکي انجام شده، نشان داده که اين غذاها موجب آسيب به اندام‌هاي بدن مي‌شود و همچنین ناباروري را افزایش و باعث نارسايي سيستم ايمني بدن مي‌گردد. این یک بازی با آتش ژنتیک است.

FDA با یک سياست رسوایی آميز اعلام کرد که غذاهاي اصلاح شده ژنتيکي از لحاظ ذاتي، معادل با غذاهاي عادي و اصلاح ژنتيکي نشده است و نیازی به برچسب‌گذاری برای تشخیص مشتری ندارد. فردي به نام تيلور در آن زمان مسئول برچسب‌گذاري غذاها بود که قبل از آن به عنوان وکيل و لابي‌کننده براي شرکت مونسانتو کار مي‌کرد. شرکت Monsanto بزرگترین شرکت چند ملیتی در آمریکا در زمینه بیوتکنولوژی کشاورزی می‌باشد که اصلی‌ترین تولید کننده دانه‌های اصلاح ژنتیکی شده در جهان است. بعد از اينکه تيلور در اوايل دهه 1990 از FDA کناره گيري کرد، به مونسانتو برگشت و بعد دوباره به FDA بازگشت.
بیماری برای مردم، حکم معدن طلا برای شرکت‌های داروسازی است

Image
مونسانتو یکی از مخوف‌ترین شرکت‌های تولید مواد شیمیایی و ژنتیکی در جهان است

به همین دلیل است که اکنون 170 ميليون جريب (هر جریب معادل 4046 مترمربع است) زمين در ايالات متحده زير کشت ذرت، سويا، پنبه، روغن کانولا و نيشکر اصلاح شده ژنتيکي رفته است. استانداردهاي غذای اصلاح شده ژنتيکي (GMO) در سطح کدکس تصويب شدند و چون کدکس اين محصولات زراعي را ايمن معرفی کرد، FDA نیز نيازي به برچسب گذاري برای این نوع محصولات مخرب ندید.

یک نمونه جنایت

شرکتی در کاليفرنيا به نام اپيسايت محصولي (ژن) را ثبت اختراع کرد که اگر يک مرد اين ژن اپيسايت را به شکل هر محصولي مي‌خورد، عليه اسپرم‌هاي خودش آنتي‌بادي توليد مي‌کرد و آنها را به شکل بازگشت ناپذيري عقيم مي‌کرد و اگر زنان ژن اپيسايت را مي‌خوردند، در هنگام آميزش بدن آنها عليه اسپرم‌هايي که وارد بدن‌شان مي‌شد، آنتي‌بادي توليد مي‌کرد و از طريق نابودي اسپرم‌ها باعث عقيم شدن آنها مي‌گردید. اکنون شرکت دوپان و مونسانتو يک سرمايه‌گذاري مشترک انجام دادند و شرکت اپيسايت رو خريداري و ژن اپيسايت را تجاري کردند. آيا مي‌خواهيد بدانيد که غذايي که مي‌خوريد محتوي ژن اپيسايت هست؟ البته که مایل هستید اما FDA که يک سازمان فريبکار و مرگبار است، اطمينان حاصل کرده که تحت قوانين کنوني داشتن اين اطلاعات براي شما غيرقانوني محسوب ‌شود.


خدمت به شرکت‌های داروسازی، خیانت به مردم

کارمندان سابق FDA که بنا به دلایل مختلف از آنجا بیرون آمده‌اند یا اینکه اخراج شده‌اند، اطلاعاتی مبنی بر این که FDA براي شرکت هاي داروسازي و تحقيقاتي کار مي‌کنند و چک‌های حقوق توسط آن شرکت‌ها پرداخت مي‌شود را افشا کرده‌اند. اما بدتر از این مورد، این موضوع است که FDA تيم کارشناسان و مشاوران خود را از میان کساني انتخاب مي‌کند که پيوند‌هاي مالي عميقي با شرکت‌هاي داروسازي دارند.

ابعاد تلخ دیگری نیز این ماجرا دارد؛ شرکت‌هاي داروسازي به FDA پول مي‌دهند تا این اداره داروهاي آنها را بررسي و تأييد کند. براي شرکت‌هاي داروسازي هر روزي که يک دارو ديرتر به بازار وارد شود، از نظر آنها يک ضرر يک تا دو ميليون دلاري وارد گردیده، بنابراين FDA انگیزه دارد که داروها رو تا حد ممکن سريع بررسي کند تا مانع سودآوري آنها نشود. نتیجه آن که داروهايي تأييد مي‌شوند که اکثر مواقع بر اساس داده‌هاي علمي تأييد نمي‌شوند؛ بلکه بر اين اساس تأييد مي‌شوند که کدام شرکت یا فرد رابطه‌هاي سياسي عمیق‌تر و پول بیشتری دارد.
بیماری برای مردم، حکم معدن طلا برای شرکت‌های داروسازی است

Image
شرکت‌های داروسازی روزانه شش ميليون دلار فقط صرف لابي‌کردن در واشنگتن مي‌کنند

به عبارت بهتر به جاي اينکه از ایمن و مؤثر بودن داروهایی که FDA تایید کرده، خیال آسوده وجود داشته باشد، حالا بايد منتظر ماند تا ميليون‌ها نفر اين دارو‌ها رو مصرف کنند تا اثرات واقعی اين دارو‌ها مشخص شود. در حدود نيمي از کل داروهايي که براي توزيع عمومي تأييد مي‌شوند، در طي پنج سال بدون سر و صدا جمع‌آوري می‌گردند زیرا بيش از حد خطرناک هستند و موجب مرگ صدها نفر و تحمیل بیماری‌های خطرناک با هزینه درمان گزاف می‌شوند.

به عنوان نمونه داروی واياکس که برای بیماری آرتروز تجویز می‌شد، حداقل 60000 نفر آمريکايي را به کشتن داد و باعث حدود 130000 مورد حمله قلبي و سکته شد. اين رقم با کشته شدگان جنگ ويتنام برابري مي‌کند! با اين حال کارخانه‌اي که واياکس را ساخته بود، بر روي اين اطلاعات سرپوش گذاشت. در تمام طول مدتي که واياکس مجوز فروش داشت، فروش کل آن به بيش از يازده ميليارد دلار رسيد و بابت این جنایت مجبور شدند به دولت 950 ميليون دلار جريمه و حدود 4 ميليارد دلار براي غرامت به قربانيان واياکس پرداخت کنند؛ اما با اين حال اين شرکت در اين بازاريابي متقلبانه واياکس، سود خيلي زيادي کرد.

در حالي که مديران شرکت‌هاي دارويي فعاليت‌هاي مجرمانه‌اي انجام مي‌دهند و به معنای واقعی کلمه قتل انجام می‌دهند، اما هميشه با پرداخت يک جريمه همه چيز تمام می‌شود و هيچ خللي نیز در کار شرکت به وجود نمي‌آید. آنها روزانه شش ميليون دلار فقط صرف لابي‌کردن در واشنگتن مي‌کنند. FDA چهل درصد از بودجه خود را از طريق شرکت‌هاي دارويي تأمين مي‌کند و بدین جهت با خیانت به مردم، به دنبال برآوردن منافع این شرکت‌ها هستند.

http://www.mashreghnews.ir/media/player/flvplayer.swf


مریض نگه داشتن مردم، استراتژی شرکت‌های داروساز

صنعت داروسازی براي باقي ماندن به انتشار بيماري نياز دارد و با مريض نگه داشتن مردم، تجارت پرسودي را برای خود و معامله پرضرری را برای مردم رقم زده است. بیماری برای این صنعت که به صورت انحصاري کنترل مي‌شود، با ارتباط نه چندان پنهان اما مهلک با دستیاران‌شان در دولت، به مانند یک معدن طلا ارزش پیدا کرده است.
بیماری برای مردم، حکم معدن طلا برای شرکت‌های داروسازی است

Image
مریض نگه داشتن مردم، تجارت پرسودي برای شرکت‌های داروسازی است

صنايع داروسازي با کمک FDA مردم را با مواد شيميايي مسموم مي‌کنند و با تضعیف کبد، سیستم عصبی و سيستم ايمني بدن، آنها را به بيماران پرسود نسل آینده تبدیل می‌کنند. این نکته را نیز نباید فراموش کرد که شرکت‌های داروسازی در آمریکا، محصولات خود را به دیگر کشورهای جهان نیز صادر می‌کنند تا با همان ترکیبات دارویی، ثروت عظیم برای خود و بیماری و مرگ را برای مردم آن کشورها به ارمغان ‌آورند.
pejuhesh232
 
پست ها : 8630
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

بعدي

بازگشت به طب رایج


Aelaa.Net