صفحه 1 از 1
آيات قرآني مرتبط با امام حسين و نهضت حسيني عليه السلام

ارسال شده در:
دوشنبه سپتامبر 09, 2019 11:25 pm
توسط إشراف
بسم الله الرحمن الرحيم
آيات قرآني مرتبط با امام حسين و نهضت حسيني عليه السلام
آياتي كه حضرتش در نهضت حسيني نوشتند يا تلاوت فرمودند
آياتي كه رأس الحسين تلاوت كرد
ذكر در حروف مقطعه قرآني

ارسال شده در:
دوشنبه سپتامبر 09, 2019 11:48 pm
توسط إشراف
سوره مریم
در حدیث زکریا اشاره شده «کهیعص» مربوط به واقعه کربلا و شهادت خاندان پیامبر اسلام و بیدادگری حکومت یزید بود که آنان را در حال تشنگی و صبر به شهادت رساند.
کهیعص
از حضرت ولی عصر علیهالسّلام از تاویل این آیه سؤال شد، فرمود «هذه الحروف من انباء الغیب اطلع الله علیها عبده زکریا، الی ان قال: فانباه الله تبارک و تعالی عن قصته، فقال «کهیعص» فالکاف اسم کربلاء والهاء هلاک العترة [۱۱] والیاء یزید و هو ظالم الحسین علیهالسّلام و العین عطشه والصاد صبره»
این حروف از اخبار غیبی است که خدا بنده اش زکریا را بر آن آگاه کرده است، تا آنجا که فرمود: پس خداوند داستان او (حسین علیهالسّلام ) را برایش بازگو نمود و گفت: «کهیعص»، «کاف» نام کربلاست، «هاء» هلاکت خاندان پاک اوست، «یاء» یزید آن ستمکار بر حسین علیهالسّلام ، «عین» عطش و «صاد» صبر او است.
سوره هاى امام حسين عليه السلام

ارسال شده در:
دوشنبه سپتامبر 09, 2019 11:56 pm
توسط إشراف
سوره اختصاصی امام حسین علیه السلام در قرآن
آیا در قرآن نام و یادی از امام حسین(علیه السلام) شده است؟
امام حسین (ع)
پاسخ :
در بسیاری از كتب تفسیر و حدیث و تاریخ، امام حسین(علیه السلام) از جمله مصادیق بارز آیه تطهیر،[1] مباهله،[2] مودت[3]، اطعام[4]و كلمات[5] و آیات پایانی سوره فجر دانسته شده، و روایات معتبری در این باره نقل كردهاند. درباره آیات پایانی سوره فجر روایاتی نقل شده است كه اثبات كننده این معناست كه این آیات درباره حضرت سیدالشهداء امام حسین(علیه السلام) است در تفسیر «البرهان» چنین آمده است:
امام صادق(علیه السلام) فرمود: «سوره فجر را در نمازهای واجب و نیز نماز مستحب خود بخوانید؛ چرا كه این سوره، سوره حسین بن علی است.»
پس از این كلام امام صادق و تحریض و تشویق مخاطبین به خواندن سوره فجر در نمازهایشان با این كلام زیبا و دلنشین و همراه با دعای «وارغبوا فیها رحمكم الله»؛ از سرشوق و رغبت به این امر اقدام نمایید. خداوند شما را مورد رحمت و لطف قرار دهد، یكی از اشخاص حاضر در مجلس سؤالی مینماید ـ كه چه بسا سؤال بسیاری از ماها نیز باشد؛ سؤال میكند:
امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه میفرماید: این آیه درباره حسین بن علی ـ علیهما السّلام ـ است؛ چرا كه آن بزرگوار صاحب نفس مطمئنه بود و از خدا راضی بود و خدا نیز از او راضی بود، و یاران آن بزرگوار از خاندان محمد(صلی الله علیه وآله) از خداوند راضی بودند و خداوند نیز از آنها راضی بود، و این سوره فقط درباره حسین بن علی و شیعیان او و شیعیان آل محمد(صلی الله علیه وآله) میباشد
چگونه این سوره، سوره اختصاصی حسین بن علی شد؟
امام صادق(علیه السلام) فرمود: شما مگر این بخش از آیه و كلام خداوند را نشنیدهاید كه میفرماید: «یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِی إِلَى رَبِّكِ رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً فَادْخُلِی فِی عِبَادِی وَادْخُلِی جَنَّتِی»انما یعنی الحسین بن علی ـ علیهما السّلام ـ فهو ذو النفس المطمئنه الراضیه المرضیه و اصحابه من آل محمد ـ صلوات الله علیهم ـ الرضوان عن الله یوم القیامه و هو راض عنهم، و هذه السوره فی الحسین بن علی و شیعته و شیعه آل محمد خاصه، امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه میفرماید: این آیه درباره حسین بن علی ـ علیهماالسّلام ـ است؛ چرا كه آن بزرگوار صاحب نفس مطمئنه بود و از خدا راضی بود و خدا نیز از او راضی بود، و یاران آن بزرگوار از خاندان محمد(صلی الله علیه و آله) از خداوند راضی بودند و خداوند نیز از آنها راضی بود، و این سوره فقط درباره حسین بن علی و شیعیان او و شیعیان آل محمد(صلی الله علیه وآله) میباشد.
و در پایان روایت، امام صادق(علیه السلام) میفرمایند: من ادمن قراءه الفجر كان مع الحسین فی درجته فی الجنه، ان الله عزیز حكیم، هر كس در خواندن سوره فجر مداومت داشته باشد، با امام حسین در درجهاش در بهشت خواهد بود، به درستی كه خداوند بر هر چیز توانا و به هر امری دانا است.[6]
در روایت دیگری كه از ابوبصیر از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است، امام صادق(علیه السلام) میفرماید: «یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربك راضیه مرضیه» الآیه یعنی الحسین ابن علی ـ علیهما السّلام ـ[7] مراد از «نفس المطمئنه» كه از خداوند راضی و خداوند نیز از او راضی است، حسین بن علی(علیه السلام) است در این آیات، كلمه «نفس المطمئنه» نقش كلیدی و محوری دارد به طوری كه فهم معنای آیه تا حدود زیادی به روشن شدن معنای این واژه بستگی دارد، و چه بسا وجود این كلمه در این آیه موجب تفسیر و بیان شأن نزول آیه، درباره حسین بن علی(علیه السلام) گردیده است، و آن حضرت مصداق اتم و اكمل آن به حساب آمده است.
سؤالی كه در اینجا میتواند مطرح شود این است كه چه امری باعث این تقریب و تقارن گردیده است؟
چرا حسین بن علی(علیهماالسلام) از میان معصومین ـ علیهم السّلام ـ به عنوان مصداق این آیه معرفی گردیده است؟
در پاسخ باید گفت: با توجّه به آنچه كه در تاریخ عاشورا به فراوانی نقل گردیده است كه از یك سو برای حادثه عظیم عاشورا، هیچ واقعه و حادثهای به عنوان نظیر و مانند و شبیه سراغ نداریم، و مصیبت بزرگی كه در این رویداد عظیم تاریخی بر خاندان عصمت و طهارت ـ علیهم السلام ـ وارد گردید، در تاریخ نمونه دیگری ندارد، و از دیگر سو، قربانی بزرگ این حادثه حضرت سیدالشهداء ـ علیهم السلام ـ بود كه در سهمگینترین حالات و لحظات و شكنندهترین ماجراهای این حادثه، در نهایت اطمینان و آرامش نفس بود، به طوری كه در روایت راویان شاهد حادثه آمده است كه هر چه این حادثه به پایان خود كه شهادت حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) بود نزدیكتر میشد، چهره دلربای امام، زیباتر و برافروختهتر میشد، و برای لقای پروردگار آمادهتر.
از اتفاقات سهمگین و تزلزل آفرین آن حادثه در چهره امام، ذرهای سستی و ضعف و یا بیصبری و جزع و شكوه دیده نشد و در عوض در این ماجرا از ابتدا تا انتها میزان تسلیم و صبر آن حضرت كه ناشی از اطمینان و آرامش نفس بود، افزودهتر میشد. و این جمله آخر آن حضرت در لحظات پایانی عمر شریفش شنیدنی و زیباست: صبراً علی قضائك یا ربّ لا اله سواك یا غیاث المستغیثین، مالی ربّ سواك و لا معبود غیرك، صبراًعلی حكمك، بر قضای تو شكیبا هستم! پروردگارا! معبودی جز تو نیست، ای پناه بیپناهان! من غیر از تو پروردگار و معبودی ندارم، برخواست و اراده تو شكیبا هستم.[8]
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
ـ تفسیر قمی تألیف علی بن ابراهیم قمی، ج2، ص 422.
پی نوشت ها :
[1] . احزاب/ 33.
[2] . آل عمران/ 61.
[3] . شوری/ 23.
[4] . انسان/ 8.
[5] . بقره/ 37.
[6] . بحرانی، سید هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، قم، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، بیتا، ج 4، ص 461؛ و بحارالانوار، ج 24، ص 93 و ج 44، ص 218.
[7] . حویزی، تفسیر نورالثقلین، ج 5، ص 577؛ و بحرانی، سید هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 460؛ و بحارالانوار، ج 24، ص 350؛ و تفسیر القمی، علی بن ابراهیم قمی، قم، دارالكتاب، چاپ سوم، 1414 ق، ج 2، ص 422.
[8] . موسوعه كلمات الامام الحسین(علیه السلام)، ص 510.
یا ایتها النفس المطمئنة• ارجعی الی ربک راضیة مرضیة. [۱۶]
ای نفس آرام یافته به سوی پروردگارت باز گرد. در حالی که هم تو از او خشنودی و هم او از تو خشنود است.
امام صادق علیهالسّلام فرمود: «اقراوا سورة الفجر فی فرائضکم و نوافلکم فانها سورة الحسین بن علی علیهالسّلام و ارغبوا فیها رحمکم الله تعالی؛ سوره فجر را در نمازهای واجب و مستحب خود بخوانید که آن سوره حسین بن علی علیهالسّلام است. و بدان تمایل ورزید (تا) خدا شما را مورد رحمت خود قرار دهد. ابواسامه که در مجلس حاضر بود پرسید: چگونه این سوره به حسین علیهالسّلام اختصاص یافته است؟ امام علیهالسّلام در پاسخ فرمود: «آیا سخن خدا را نشنیدی که فرمود: «یا ایتها النفس المطمئنه...» منظور از نفس مطمئنه، حسین بن علی علیهالسّلام است که دارای روح آرام یافتهای است که هم او از خدا و هم خدا از او خشنود است.
ابوبصیر از امام صادق علیهالسّلام نقل میکند که «یا ایتها النفس المطمئنه... یعنی الحسین بن علی علیهالسّلام »
۶) سوره مبارکه فجر/آیه ۲۷
«یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِی إِلَى رَبِّک رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً فَادْخُلِی فِی عِبَادِی وَادْخُلِی جَنَّتِی»
در تفسیر مجمعالبیان آمده است: سورهای که به عنوان سوره امام حسین (ع) معرفی شده، سوره فجر است. در روایتی که در خصوص فضیلت این سوره از امام صادق (ع) نقل شده، حضرت می فرماید: «سوره فجر را در نمازهای واجب و مستحبی بخوانید که این سوره، سوره حسین بن علی (ع) است و هر کس این سوره را بخواند روز قیامت با امام حسین (ع) در درجه ای از درجات بهشت است».
در پایان این سوره آمده است: یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِی إِلَى رَبِّک رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً فَادْخُلِی فِی عِبَادِی وَادْخُلِی جَنَّتِی(فجر/ ۲۷ الی۳۰)؛ تو ای روح آرام یافته به سوی پروردگارت باز گرد در حالی که هم تو از او خشنودی و هم او از تو خشنود و در سلک بندگانم و در بهشتم داخل شو».
شیخ عبدالله بحرانی پس از نقل روایتی که از امام صادق (ع) در خصوص این سوره و اختصاص آن به امام حسین (ع) بیان شد، می نویسد: «یکی از حاضران پس از بیان امام صادق (ع) عرض کرد: چگونه این سوره، سوره امام حسین (ع) است؟ حضرت فرمود: مراد از (نفس مطمئنه) در این آیه امام حسین (ع) و اصحاب و شیعیان آن حضرت است».
سوره مدثر
این سوره که با خطاب به پیامبر گرامی آغاز می گردد، در ضمن خود اشاراتی به آن حضرت دارد، زیرا باطن این سوره از آن جناب است و این معنا از ظاهر آیات آشکار بوده و بر همین اساس مدثر که پیامبر(صلی الله و علیه و آله) است از امام حسین(علیه السلام) و ایشان هم از مدثر است.
سوره هایی که با حروف مقطعه ای مانند طس، طسم، حم، یس، ص، المر، ق و نون شروع می شوند، در این حروف تأثیرگذاری خاص و اشاراتی به اسماء الهی دارد و اسراری در خود نهفته دارد که شناخت آنها تنها برای پیامبر(علیه السلام) و امامان علیهم السلام میسر است که مخاطبان حقیقی وحی الهی هستند
سوره مزمل
مخاطب این سوره پیامبر اکرم (صلی الله و علیه و آله) است و امام حسین (علیه السلام) و پیامبر(صلی الله و علیه و آله) هر دو از یکدیگر هستند بنابراین امام حسین (علیه السلام) همان مزمل به خون خویش، که در ظلمت شب و گمراهی ها به پا خواست و حاکمیت ظلم و جور را زائل نمود و حق را آشکار ساخت.
یاران به خون غلطیده اش نیز همانند یاران پیامبر(صلی الله و علیه و آله) بودند که در روز احد حضرت در مورد آنان فرمود: «آنان را با خون و لباس گلگونشان پیچید که من گواه آنان هستم.» اما برای یاران امام حسین (علیه السلام) لباسی باقی نگذاشتند و آنان را با همان خون ها دفن کردند.
آيات قرآني شامل امام حسين و شجرة طيبة عليهم السلام

ارسال شده در:
سه شنبه سپتامبر 10, 2019 12:03 am
توسط إشراف
الم تر کیف ضرب الله مثلا کلمة طیبة کشجرة طیبة اصلها ثابت و فرعها فی السماء.
آیا ندیدی چگونه خداوند «کلمه طیبه» و(گفتار پاکیزه) را به درخت پاکیزهای تشبیه کرده که ریشه آن(در زمین) ثابت، و شاخه آن در آسمان است.
با استناد به روایتی که در تفسیر آیه شریفه وارد شده، امام حسین علیهالسّلام از مصادیق بارز آیه شریفه یعنی شجره طیبه به شمار میآیند.
عمرو بن حریث میگوید: از امام صادق علیهالسّلام در مورد آیه «الم تر کیف ضرب الله...» پرسیدم. فرمود: «رسول الله اصلها، و امیرالمؤمنین فرعها، والائمة من ذریتها اغصانها، و علم الائمة ثمرتها و شیعتهم المؤمنون ورقها» رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم ، اصل آن و امیرمؤمنان علیهالسّلام ، فرع آن و امامان از ذریه آن حضرت، شاخههای آن و دانش ائمه ثمره آن و شیعیان مؤمن، برگهای آن (درخت پاکیزه) هستند.
Re: آيات قرآني مرتبط با امام حسين و نهضت حسيني عليه السلام

ارسال شده در:
سه شنبه سپتامبر 10, 2019 12:09 am
توسط إشراف
مجموعهای از این آیات است که یا در شان امامان معصوم و اباعبدالله الحسین علیهالسّلام نازل شده و یا بر آن حضرت تطبیق میکند.
← آیه اول
قل لا اسالکم علیه اجرا الا المودة فی القربی. [۱] بگو: من هیچ پاداشی بر رسالتم درخواست نمیکنم جز دوست داشتن نزدیکانم.
از آیاتی که عظمت مقام امام حسین علیهالسّلام از آن استفاده میشود این آیه شریفه است. که طبق نقل روایات بسیاری از شیعه و اهل سنت در مورد اهل بیت علیهالسّلام نازل شده است. مثلا از طرق اهل سنت، احمد بن حنبل، ابن منذر، ابن ابی حاتم، طبرانی، ابن مردویه و گروهی دیگر از علماء اهل سنت از ابن عباس روایت کردهاند:
«آنگاه که آیه: قل لا اسئلکم...» نازل شد، گفتند: ای پیامبر خدا ، این خویشان (قربی) تو که مودت و دوستی آنان بر ما واجب گردیده کیانند؟ آن حضرت فرمود: علی و فاطمه و دو پسر آنها (حسن و حسین) »
← آیه دوم
انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت ویطهرکم تطهیرا. [۲]
خداوند فقط میخواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملا شما را پاک سازد.
آیه دیگری که بر عصمت و جلالت شان اباعبدالله الحسین علیهالسّلام دلالت میکند، آیه تطهیر است. کلمه «انما» در آیه شریفه انحصار خواست خدا را میرساند، و میفهماند که خداوند خواسته رجس و پلیدی را تنها از اهل بیت دور کند و آنان را تطهیر نماید و به آنها عصمت دهد.
←← مراد از اهل بیت
سئوال: مراد از «اهل البیت» کیست؟
علامه طباطبایی در پاسخ به این سؤال میفرماید: «کلمه اهل البیت در عرف قرآن کریم اسم خاص است که هر جا ذکر شود، مراد پنج تن هستند، یعنی: رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم ، علی ، فاطمه و حسن و حسین علیهالسّلام و بر هیچ کس دیگر اطلاق نمیشود، هر چند که از خویشان آن حضرت باشند. و بردن انواع پلیدیها و رذایل، با عصمت الهی منطبق میشود و آیه شریفه یکی از ادله عصمت اهل بیت به شمار میآید.
←← چند روایت در شان نزول آیه
بیش از هفتاد روایت از طرق اهل سنت و شیعه در شان نزول آیه وارد شده که مراد از «اهل البیت» در آیه شریفه، پنج تن آل عبا میباشند.
به سه روایت اشاره میکنیم:
عایشه میگوید: پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم بامدادی در حالی که عبایی از برد یمانی بر دوش داشت، بیرون آمد. پس حسن آمد پیامبر او را داخل برد نمود. پس حسین آمد و داخل برد شد، پس فاطمه آمد و پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم او را داخل برد کرد. پس علی علیهالسّلام آمد و او را نیز داخل برد کرد، آنگاه گفت: «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت ویطهرکم تطهیرا.»
ام سلمه میگوید: پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم به فاطمه فرمود: همسر و پسرانت را نزد من بیاور.
فاطمه آنان را حاضر کرد، رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم کساء فدکی را بر آنان پوشاند و دستش را برایشان گذاشت و فرمود: «اللهم ان هولاء آل محمد فاجعل صلواتک و برکاتک علی آل محمد انک حمید مجید؛ خدایا اینان آل محمد هستند، پس درود و برکات خود را بر آل محمد قرار بده، به درستی که تو حمید مجیدی.»
ام سلمه میگوید: من کساء را بلند کردم تا بر آنها داخل شوم، پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم آن را نگاه داشت و فرمود: «انک علی خیر؛ تو بر خیر هستی (اما جزو آل محمد نیستی). »
در روایت دیگر آمده است که پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم دستش را از کساء بیرون آورد و اشاره به آسمان کرد و گفت: «اللهم هولاء اهل بیتی، و حامتیای خاصتی فاذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهیرا؛ خدایا اینان اهل بیت و خاصان من هستند، پس رجس و پلیدی را از اینان دور کن و پاکیزه شان گردان.»
← آیه سوم
فمن حاجک فیه من بعدما جاءک من العلم فقل تعالوا ندع ابناءنا وابناءکم ونساءنا ونساءکم وانفسنا وانفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنة الله علی الکاذبین. [۳] هرگاه بعد از علم و دانشی که (درباره مسیح) به تو رسیده، (باز) کسانی با تو به محاجه و ستیز برخیزند، به آنها بگو: «بیایید ما فرزندان خود را دعوت میکنیم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را؛ ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود، آنگاه مباهله کنیم؛ و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم. آیه مباهله به اتفاق مسلمانان بر فضیلت و مقام سید الشهداء دلالت میکند. در این آیه خداوند به پیامبرش دستور میدهد که هرگاه پس از استدلالات روشن، کسی درباره عیسی با تو گفتگو کند، و به جدال برخیزد، به او پیشنهاد مباهله کن تا خداوند دروغگو را رسوا سازد.
بر این اساس رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم با مسیحیهای نجران قرار مباهله گذاشتند. آیه مباهله در حق اهل بیت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم نازل شده و آن حضرت تنها کسانی را که همراه خود به میعادگاه برد فرزندانش حسن و حسین و دخترش فاطمه سلاماللهعلیهم به همراه علی علیهالسّلام بودند.
←← مراد از ابناءنا
بنابراین مراد از «ابناءنا» در آیه شریفه منحصر به امام حسن و امام حسین علیهالسّلام و «نساءنا» فاطمه زهرا سلاماللهعلیهم و «انفسنا» علی علیهالسّلام میباشد و روایات دال بر این مطلب به حد تواتر نقل شده است.
امام موسی بن جعفر علیهالسّلام پس از قرائت آیه شریفه فرمود: «... فکان تاویل ابناءنا الحسن و الحسین و نساءنا فاطمة و انفسنا علی بن ابی طالب علیهالسّلام » «۵» یعنی؛ پس تاویل پسران ما،امام حسن علیهالسّلام و امام حسین علیهالسّلام و زنان ما، فاطمه سلاماللهعلیهم و نفوس ما، علی علیهالسّلام میباشد. شرکت علی، فاطمه، حسن و حسین علیهالسّلام ، در مباهله به امر خداوند ، دلیل بر عظمت مقام این چهار نور مقدس دارد، که شایستهترین و گرامیترین خلق خدا نزد پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم بودند.
این از فضایل بزرگ امام حسین علیهالسّلام است که در چنین مراسم با اهمیت و تاریخی بزرگی همکار و همراه پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم شود و از میان تمام خلق، او و برادر و پدر و مادرش انتخاب شوند.
مسیحیان در روز میعاد همین که دیدند پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم فرزندش حسین را در آغوش دارد و دست حسن را گرفته و علی و فاطمه همراه او هستند، سخت به وحشت افتادند و از مباهله صرف نظر کردند و حاضر به مصالحه و پرداخت جزیه شدند.
← آیه چهارم
فتلقی آدم من ربه کلمات. [۴]
در روایات متعددی از طرق اهل بیت علیهالسّلام وارد شده که مقصود از «کلمات» تعلیم اسماء بهترین مخلوقات خدا یعنی محمد، علی، فاطمه، حسن و حسین علیهالسّلام بوده است. و حضرت آدم علیهالسّلام با توسل به این کلمات از درگاه خداوند تقاضای بخشش نمود و خداوند او را بخشید از جمله این روایت است:
هنگامی که آدم، ساق عرش و نامهای پیامبر و ائمه علیهالسّلام را دید، پس جبرئیل بدو تلقین کرد و او گفت: یا حمید بحق محمد، یا علی بحق علی، یا فاطر بحق فاطمه، یا محسن بحق الحسن و الحسین و منک الاحسان. پس چون امام حسین علیهالسّلام را یاد کرد اشکهایش جاری شد و قلبش فروتن گشت و گفت: ای برادرم جبرئیل! چه میشود که با یاد پنجمین فرد، قلبم میشکند و اشکم جاری میشود؟ جبرئیل گفت: این فرزند تو به مصیبتی دچار میشود که تمام مصیبتها در مقابل آن کوچک است. آدم پرسید: برادرم، آن (مصیبت) چیست؟
گفت: تشنه و بی کس و تنها کشته میشود و او را یار و یاوری نیست. وای آدم! کاش او را میدیدی که میگوید: آه از تشنگی آه از کمی یار و یاور! تا آن که عطش بین او و آسمان چون دود جدایی میاندازد. در آن هنگام هیچ کس پاسخی به وی نمیدهد جز آنکه شمشیر بر او میکشند و میخواهند مرگ به کام او ریزند. بعد از آن همچون گوسفند از پشت، سر از پیکرش جدا میسازند و دشمنانش به چپاول زاد و راحله او میپردازند، و سرانجام سر او و یارانش را در شهرها میگردانند. در حالی که بانوان (حرم) را نیز با خود (به اسارت ) دارند.
این چنین در علم خدای یگانه منان گذشته است. پس آدم و جبرئیل (علیهما السلام) همچون مادر فرزند مرده، (بر این مصیبت عظمی) گریستند.
← آیه پنجم
واذ ابتلی ابراهیم ربه بکلمات فاتمهن [۵] و آن هنگام که ابراهیم علیهالسّلام را پروردگارش به کلماتی آزمود پس آنها را به پایان رساند.
از امام صادق علیهالسّلام سئوال شد مقصود از این کلمات چیست؟ فرمود: آنها کلماتی بودند که آدم علیهالسّلام از پروردگارش فرا گرفت و به واسطه آنها توبه او پذیرفته شد و آن کلمات اینها بود. یا رب اسالک بحق محمد و علی و فاطمة والحسن والحسین الا تبت علی، فتاب الله علیه انه هو التواب الرحیم. پروردگارا! تو را به حق محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین میخوانم که بر من ببخشایی. پس خداوند او را بخشید که او توبه پذیر و بخشنده است.
آنگاه سئوال شد، یابن رسول الله «فاتمهن» چیست؟ فرمود: «یعنی اتمهن الی القائم علیهالسّلام اثنی عشر اماما تسعة من ولد الحسین علیهالسّلام » یعنی آن کلمات را به قائم علیهالسّلام به پایان رساند، و آنان دوازده امام میباشند که نه نفر آنان از نسل حسین علیهالسّلام هستند.
← آیه ششم
ان الله اصطفی آدم ونوحا وآل ابراهیم وآل عمران علی العالمین [۶]
به حقیقت ، خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برگزیده است.
در روایات متعددی از اهل بیت رسیده که به این آیه شریفه بر عصمت انبیاء و امامان علیهالسّلام استدلال شده است، زیرا هرگز خداوند: افراد گنهکار و آلوده به شرک و کفر و فسق را بر نمیگزیند. و امام حسین علیهالسّلام بر منزلت و مقام خود به این آیه استدلال کرده است.
در روز عاشورا محمد بن اشعث (از فرماندهان لشکر عمر سعد) به امام حسین علیهالسّلام گفت:
ای حسین پسر فاطمه! کدام منزلت و برتری از پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم در شماست که در دیگری وجود ندارد؟ امام علیهالسّلام آیه ان الله اصطفی آدم... را قرائت کرد و فرمود: به خدا قسم، پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم از خاندان ابراهیم علیهالسّلام و عترت هدایتگر از خاندان پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم میباشند.
در دیگر روایتی که گفتگوی امام رضا علیهالسّلام و مامون را حکایت کرده است، مامون پرسید: «هل فضل الله العترة علی سائر الناس؟» آیا خدا، عترت را بر سایر مردم برتری داده است؟
امام رضا علیهالسّلام فرمود: خداوند برتری عترت بر سایر مردم را در آیات محکمش علنی کرده است. مامون گفت: آن آیات چیست؟ امام رضا علیهالسّلام فرمود: «ان الله اصطفی آدم...»
از امام باقر علیهالسّلام روایت شده که آن حضرت آیه شریفه «ان الله اصطفی... ذریة بعضها من بعض» را قرائت کرد و فرمود «نحن منهم و نحن بقیة تلک العترة» ما از آن ذریه هستیم و ماییم بقیه آن عترت.
← آیه هفتم
← آیه هشتم
ولا تقتلوا النفس التی حرم الله الا بالحق ومن قتل مظلوما فقد جعلنا لولیه سلطانا. [۸] و کسی را که خداوند خونش را حرام شمرده، نکشید، جز بحق! و آن کس که مظلوم کشته شده، برای ولیش سلطه (و حق قصاص ) قرار دادیم.
حرمت قتل نفس و احترام خون انسانها در همه شرایع آسمانی آمده است، و آن را یکی از بزرگترین گناهان شمردهاند. یکی از خونهایی که مظلومانه ریخته شد، خون اباعبدالله الحسین علیهالسّلام و اصحاب او بود. روایات فراوانی وجود دارد که آیه فوق را بر امام حسین علیهالسّلام تطبیق دادهاند.
امام صادق علیهالسّلام فرمود:قتل النفس التی حرم الله، فقد قتلوا الحسین علیهالسّلام فی اهل بیته؛
کسی را که خداوند خونش را حرام شمرده بود، کشتند. هر آینه حسین بن علی علیهالسّلام را در میان خانواده اش به قتل رساندند.
همچنین در روایتی دیگر فرمود: آیه شریفه در مورد حسین علیهالسّلام نازل شده است.
سلام بن مستنیر از امام باقر علیهالسّلام در مورد آیه «و من قتل مظلوما...» فرمود: «هو الحسین بن علی علیهالسّلام قتل مظلوما و نحن اولیاءه والقائم منا اذا قام طلب بثار الحسین علیهالسّلام»؛ او حسین بن علی است که مظلوم کشته شد و ما ولی او هستیم و قائم ما وقتی قیام کند به خونخواهی حسین علیهالسّلام اقدام میکند.
← آیه نهم
ویطعمون الطعام علی حبه مسکینا ویتیما واسیرا• انما نطعمکم لوجه الله لا نرید منکم جزاء ولا شکورا [۹] و غذای (خود) را با اینکه به آن علاقه (و نیاز) دارند، به «مسکین» و « یتیم » و «اسیر» میدهند! (و میگویند) ما شما را به خاطر خدا اطعام میکنیم؛ و هیچ پاداشی و سپاسی از شما نمیخواهیم.
ابن عباس میگوید: حسن و حسین علیهالسّلام بیمار شدند، علی و فاطمه و فضه (خادمه آنان) نذر کردند اگر آنها شفا یابند سه روز روزه بگیرند، طبق برخی روایات حسن و حسین علیهالسّلام نیز گفتند: ما هم نذر میکنیم روزه بگیریم. آن دو بزرگوار شفا یافتند و خانواده علی علیهالسّلام ، از لحاظ مواد غذایی دستشان خالی بود، امام علی علیهالسّلام سه من جو قرض نمود و فاطمه یک سوم آن را آرد کرد و نان پخت، به هنگام افطار مستمندی به در خانه آمد، آنان همگی سهم خود را به او دادند، و با آب افطار کردند. شب دوم یتیمی به در خانه آمد و تقاضای کمک کرد، آنان همه نان خود را به او دادند و شب سوم اسیری در خانه را کوبید و همه سهم غذای خود را به او دادند و با آب افطار کردند. صبح هنگام علی علیهالسّلام دست حسن و حسین علیهالسّلام را گرفت و خدمت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم برد در حالی که از گرسنگی میلرزیدند. رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم با دیدن آنان بسیار ناراحت شد. به خانه فاطمه سلاماللهعلیهم آمد، دید در حال عبادت است و بی رمق. در این حال جبرئیل نازل شد و سوره هل اتی را بر آن حضرت نازل کرد.
← آیه دهم
← آیه یازدهم
اذن للذین یقاتلون بانهم ظلموا وان الله علی نصرهم لقدیر. [۱۱]
به کسانی که جنگ بر آنان تحمیل گردیده، اجازه جهاد داده شده است؛ چرا که مورد ستم قرار گرفتهاند، و خداوند بر یاری آنها تواناست.
امام باقر علیهالسّلام در باره آیه شریفه فرمود: مراد علی و حسن و حسین علیهالسّلام هستند.
← آیه دوازدهم
الله نور السماوات والارض مثل نوره کمشکاة فیها مصباح المصباح فی زجاجة الزجاجة کانها کوکب دری. [۱۲] خداوند نور آسمانها و زمین است، مثل نور خداوند همانند چراغدانی است که در آن چراغی (پرفروغ) باشد، آن چراغ در حبابی قرار گیرد، حبابی شفاف و درخشنده همچون یک ستاره فروزان.
در برخی روایات آیه شریفه به امیرمؤمنان علیهالسّلام ، فاطمه زهرا سلاماللهعلیهم ، امام حسن و امام حسین علیهالسّلام تفسیر شده است. امام صادق علیهالسّلام فرمود: مراد از «مشکوة» فاطمه سلاماللهعلیهم ، و «مصباح»، حسن علیهالسّلام و «زجاجة» حسین علیهالسّلام میباشد.
← آیه سیزدهم
وجعلها کلمة باقیة فی عقبه. [۱۳]
و آن را کلمهای پاینده در نسلهای بعد از خود قرار داد.
از امیر مؤمنان علیهالسّلام روایت شده که فرمود:
و فینا نزلت هذه الایة «و جعلها...» والامامة فی عقب الحسین علیهالسّلام الی یوم القیامة»
این آیه درباره ما نازل شده است، یعنی امامت در نسل حسین علیهالسّلام تا روز قیامت پاینده است.
← آیه چهاردهم
ووصینا الانسان بوالدیه احسانا حملته امه کرها ووضعته کرها وحمله وفصاله ثلاثون شهرا. [۱۴] ما به انسان سفارش کردیم به پدر و مادرش نیکی کند، مادرش او را با ناخشنودی حمل نمود و با ناراحتی بر زمین گذاشت و دوران حمل و از شیر بازگرفتنش سی ماه است.
امام صادق علیهالسّلام فرمود: لما حملت فاطمة بالحسین علیهالسّلام جاء جبرئیل الی رسول الله فقال: ان فاطمة ستلد غلاما تقتله امتک من بعدک فلما حملت فاطمة بالحسین کرهت حمله و حین وضعته کرهت وضعه. ثم قال: ابوعبدالله: لم تر فی الدنیاام تلد غلاما تکرهه و لکنها کرهته لما علمت انه سیقتل. قال: و فیه نزلت هذه الایة: «و وصینا الانسان...»
چون فاطمه سلاماللهعلیهم به حسین علیهالسّلام باردار شد. جبرئیل علیهالسّلام نزد رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم آمد و گفت: از فاطمه سلاماللهعلیهم به زودی پسری به دنیا میآید که امتت بعد از تو او را میکشند. از این رو هنگامیکه فاطمه سلاماللهعلیهم به حسین علیهالسّلام بار دار شد، از بارداریش ناخشنود بود و زمان زایش هم به دنیا آمدن فرزندش را خوش نمیداشت.
سپس امام صادق علیهالسّلام فرمود: در دنیا مادری دیده نشده که پسری به دنیا آورد و از این پدیده ناخشنود باشد. اما علت ناخشنودی فاطمه سلاماللهعلیهم آگاهی او به کشته شدن فرزندش در آیندهای نزدیک بود. و فرمود: این آیه (و وصینا الانسان...) در همین مورد نازل شده است.
← آیه پانزدهم
مرج البحرین یلتقیان• بینهما برزخ لا یبغیان• .... • یخرج منهما اللؤلؤ والمرجان. [۱۵]
دو دریا را کنار هم قرار داد در حالی که با هم تماس دارند. میان آن دو برزخی است که یکی بر دیگری غلبه نمیکند... از آن دو دریا مروارید و مرجان بیرون میشود.
امام صادق علیهالسّلام در تفسیر آیه فرمود:
علی و فاطمة علیهالسّلام بحران من العلم عمیقان لا یبغی احدهما علی صاحبه «یخرج منهما اللؤلؤ والمرجان:» الحسن والحسین علیهالسّلام .
علی و فاطمه علیهالسّلام دو دریای ژرف و لبریز از دانش هستند که یکی بر دیگری طغیان نمیکند.
«از آن دو دریا در و مرجان خارج میشود» یعنی حسن و حسین علیهالسّلام .
← آیه شانزدهم
← آیه هفدهم
ولتعلن علوا کبیرا• فاذا جاء وعد اولاهما بعثنا علیکم عبادا لنا اولی باس شدید فجاسوا خلال الدیار. [۱۷] و برتری جویی بزرگی خواهید نمود، هنگامی که نخستین وعده فرا رسد، گروهی از بندگان پیکارجوی خود را بر ضد شما میانگیزیم (تا شما را سخت درهم کوبند؛ حتی برای به دست آوردند مجرمان)، خانهها را جستجو میکنند، و این وعدهای است قطعی!
از امام صادق علیهالسّلام در تفسیر آیه شریفه روایت شده که فرمود: «ولتعلن علوا کبیرا» یعنی کشتن حسین بن علی، «فاذا جاء وعد اولاهما» یعنی هنگامی که زمان یاری حسین بن علی علیهالسّلام فرا رسد. گروهی برمی انگیزانیم و اینان قومی هستند که خداوند قبل از قیام قائم آنان را بر میانگیزد.
← آیه هجدهم
وفدیناه بذبح عظیم [۱۸] و ما قربانی بزرگی را فدای او (اسماعیل) کردیم.
ابن قتیبه از فضل روایتی از امام رضا علیهالسّلام را چنین نقل میکند: از امام رضا علیهالسّلام شنیدم که فرمود: خدای عزیز و بزرگ به ابراهیم علیهالسّلام امر نمود که به جای فرزندش اسماعیل گوسفندی را که خدا برایش فرستاده بود قربانی کند، و ابراهیم درخواست نموده بود که فرزندش اسماعیل را با دستش ذبح کند، و اگر به کشتن گوسفند امر نمیشد همین کار را میکرد، تا آن داغی را که به قلب پدری که عزیزترین فرزندانش را با دست خود قربانی نموده، به دل او هم وارد شود و سزاوار درجات اهل ثواب بر بلاها گردد.
خداوند به او وحی کرد: ای ابراهیم از آفریدگانم چه کسی را بیشتر دوست داری؟ او گفت: پروردگارا! کسی را نیافریدی که از دوستت محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلّم محبوب تر باشد.
خداوند فرمود: او را بیشتر دوست داری یا خود را؟ گفت: او را بیشتر از خود دوست دارم. فرمود: فرزند او نزد تو محبوب تر است یا فرزند خودت؟ گفت: فرزند او.
فرمود: کشته شدن فرزند او به ستم و ظلم به دست دشمنانش دل تو را بیشتر به درد میآورد یا کشته شدن فرزندت به دست خود در راه اطاعت از من؟
عرض کرد: پروردگارا! کشته شدن او به دست دشمنانش قلب مرا بیشتر به درد میآورد فرمود: ای ابراهیم! گروهی که گمان میکنند که از امت محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلّم هستند به زودی بعد از او دست به خون فرزندش آغشته میسازند و او را به ستم چون گوسفندی ذبح میکنند و بدین وسیله موجب خشم من خواهند شد. ابراهیم علیهالسّلام بی تاب شد و دلش به درد آمد و گریست. خدای بزرگ و بلند مرتبه به او وحی کرد: ای ابراهیم! فدیه بی تابی بر فرزندت اسماعیل- اگر او را قربانی میکردی- به اندوهگینی ات بر حسین علیهالسّلام و کشته شدندش برابر گشت، و برای تو بلندترین درجات اهل ثواب بر مصیبتها خواهد بود. و آن سخن خدای عزوجل است که فرمود: و فدیناه بذبح عظیم.
پانویس
[ویرایش]
۱. ↑ شوری/سوره۴۲، آیه۲۳.
۲. ↑ احزاب/سوره۳۳، آیه۳۳.
۳. ↑ آل عمران/سوره۳، آیه۶۱.
۴. ↑ بقره/سوره۲، آیه۳۷.
۵. ↑ بقره/سوره۲، آیه۱۲۴.
۶. ↑ آل عمران/سوره۳، آیه۳۳.
۷. ↑ ابراهیم/سوره۱۴، آیه۲۴.
۸. ↑ اسراء/سوره۱۷، آیه۳۳.
۹. ↑ انسان/سوره۷۶، آیه۸- ۹.
۱۰. ↑ مریم/سوره۱۹، آیه۱.
۱۱. ↑ حج/سوره۲۲، آیه۳۹.
۱۲. ↑ نور/سوره۲۴، آیه۳۵.
۱۳. ↑ زخرف/سوره۴۳، آیه۲۸.
۱۴. ↑ احقاف/سوره۴۶، آیه۱۵.
۱۵. ↑ رحمن/سوره۵۵، آیه۱۹- ۲۲.
۱۶. ↑ فجر/سوره۸۹، آیه۲۷- ۲۸.
۱۷. ↑ اسراء/سوره۱۷، آیه۴- ۵.
۱۸. ↑ صافات/سوره۳۷، آیه۱۰۷.
آیات فراوانی در قرآن کریم درباره امام حسین(ع) وجود دارد. آیاتی که بر اساس منابع تفسیری و روایی، مربوط به حضرت سیدالشهدا(ع) است:
۱) سوره مبارکه اسراء/آیه ۳۳
«وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتی حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً فَلا یُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ إِنَّهُ کانَ مَنْصُوراً : وَلاَ تَقْتُلُواْ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللّهُ إِلاَّ بِالحَقِّ وَمَن قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِیِّهِ سُلْطَانًا فَلاَ یُسْرِف فِّی الْقَتْلِ إِنَّهُ کانَ مَنْصُورًا»؛
و نفس محترمی را که خدا قتلش را حرام کرده نکشید مگر به حکم حق و آن کسی که کشته شده برای ولی او سلطه (حق قصاص) قرار دادیم اما در قتل اسراف نکنید چرا که او مورد حمایت است.
در جلد دوم تفسیر «عیاشی» ذیل این آیه از امام باقر (ع) روایتی نقل شده که حضرت میفرماید: «این آیه در مورد امام حسین (ع) است که مظلوم کشته شد، و امام زمان(عج) ولی اوست وقتی قیام کند، از قاتلان آن حضرت خونخواهی خواهد کرد».
۲)سوره مبارکه مریم/ آیه یکم
«کهیعص». در جلد سیزدهم تفسیر نمونه روایتى است که این حروف مقطعه را به داستان قیام امام حسین(ع) در کربلا تفسیر کرده است: «کاف» اشاره به «کربلا»، «هاء» اشاره به «هلاک خاندان پیامبر» صلىالله علیه و آله و «یاء» به «یزید» و «عین» به مسأله «عطش» و «صاد» به «صبر و استقامت» حسین و یاران جانبازش.
۳) سوره مبارکه حج/ آیه ۶۰
«ذلِکَ وَ مَنْ عاقَبَ بِمِثْلِ ما عُوقِبَ بِهِ ثُمَّ بُغِیَ عَلَیْهِ لَیَنْصُرَنَّهُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ»؛ (آرى، مطلب) چنین است! و هر کس به همان مقدار که به او ستم شده مجازات کند، سپس مورد تعدى قرار گیرد، خدا او را یارى خواهد کرد؛ یقیناً خداوند بخشنده و آمرزنده است!
۴)سوره مبارکه احقاف/آیه ۱۵
«وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ إِحْساناً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ کُرْهاً وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً حَتَّى إِذا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعینَ سَنَةً قالَ رَبِّ أَوْزِعْنی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَ عَلى والِدَیَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَصْلِحْ لی فی ذُرِّیَّتی إِنِّی تُبْتُ إِلَیْکَ وَ إِنِّی مِنَ الْمُسْلِمین».
در این آیه آمده است: وَوَضَعَتْهُ کرْهًا وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا طبق روایتی از رسول خدا(ص)، آیه مذکور در حق امام حسین (ع) نازل شده است.(حسین بن حمدان الخصیبی، الهدایة الکبری، ص۲۰۲)
۵) سوره مبارکه الرحمن/ آیه ۲۲
«یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجان»
در جلد بیست و سوم تفسیر نمونه، حدیثى از امام صادق علیهالسلام نقل شده است که در تفسیر آیه «مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ ...» فرمود: عَلِىُّ وَ فاطِمَةُ علیهما السلام بَحْرانِ عَمِیْقانِ، لایَبْغِی أَحَدُهُما عَلى صاحِبِهِ، یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ، قالَ: الحَسَنُ وَ الْحَسَیْنُ علیهما السلام: «على و فاطمه دو دریاى عمیقند که هیچ یک بر دیگرى تجاوز نمىکند و از این دو دریا، لؤلؤ و مرجان یعنى حسن و حسین خارج شدهاند».
علاوه بر آیاتی که در شأن امام حسین (ع) ذکر شد برخی از آیات و سورههای قرآن در شأن اهل بیت پیامبر(ص) مثل حضرت زهرا (س) و امیر مؤمنان و یا امام حسن و امام حسین (ع) هستند. از جمله آیاتی که در شأن اهل بیت (ع) نازل شده و امام حسین (ع) را نیز شامل میشود میتوان به آیات زیر اشاره کرد:
۷) آیه تطهیر؛ آیه ۳۳ سوره مبارکه احزاب
در این آیه خداوند متعال میفرماید: «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکمْ تَطْهِیرًا»؛ از ام سلّمه روایت شده که این آیه در خانه من نازل شد و در خانه هفت نفر بودند. رسول خدا (ص)، جبرئیل، میکائیل، علی، فاطمه، حسن و حسین (ع).
۸) سوره مبارکه آلعمران/ آیه ۶۱، که به آیه «مباهله» مشهور است، نیز به همین شکل است: «فَمَنْ حاجَّـکَ فِـیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ العِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْنآءَنا وَأَبْنآءَکُمْ وَنِسآءَنا وَنِسآءَکُمْ وَأَنْفُسَنا وَأَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللّهِ عَلی الکاذِبِـینَ».
مفسران و محدثان شیعه تصریح کردهاند که این آیه مزبور در حق اهلبیت (ع)نازل شده است و منظور از «أبناءنا» منحصراً امام حسن و امام حسین(ع) است.
در کتاب خصائص الحسینیه، مطالبی در خصوص نکات و نشانه هایی در مورد امام حسین (علیه السلام) در چند سوره از قرآن مجید ذکر کرده است.
آنچه در ادامه می خوانید معرفی این سوره ها و آیات مربوطه است.
سوره رعد
در این سوره از عبادت ویژه موجودات و از جمله عبادت رعد سخن به میان می آورد که:
«وَیُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ وَالْمَلاَئِكَةُ مِنْ خِیفَتِهِ؛ و رعد با ستایش او، و فرشتگان از بیم او تسبیح می گویند.»
در حدیثی نقل شده که هیچ ابری نیست که رعد و برق داشته باشد مگر اینکه قاتل امام حسین(علیه السلام) را لعنت می نماید.
در این سوره شریفه، آیه 37 سرگذشت اسکان یافتن خانواده حضرت ابراهیم (علیه السلام) را در بیابان بدون آب و علف «بِوَادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ» بیان می کند که با نحوه اسکان یافتن خاندان امام حسین(علیه السلام) در کربلا مطابقت دارد و از موارد شگفت انگیز آن، خداحافظی و گفتگوی آن حضرت با خاندانش در واپسین لحظات حیات شریف ایشان است که پس از آن به سوی شهادتگاه خویش می شتابد.
این سوره که با خطاب به پیامبر گرامی آغاز می گردد، در ضمن خود اشاراتی به آن حضرت دارد، زیرا باطن این سوره از آن جناب است و این معنا از ظاهر آیات آشکار بوده و بر همین اساس مدثر که پیامبر(صلی الله و علیه وآله) است از امام حسین(علیه السلام) و ایشان هم از مدثر است
سوره کهف
این سوره، یادآور سر بریده آن گرامی است که بر فراز نیزه دژخیمان، قرآن تلاوت می کرد.
زید بن ارقم در کوفه شنید که زبان مبارک آن حضرت آیه ای از سوره کهف تلاوت می فرمود که:
«أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَالرَّقِیمِ كَانُوا مِنْ آیَاتِنَا عَجَبًا؛ آیا پنداشته ای که اصحاب کهف و رقیم از نشانه های شگفت انگیز ما بوده اند؟
گروهی دیگر از مردم در سرزمین شام شنیدند که می فرمود: «إِنَّهُمْ فِتْیَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَزِدْنَاهُمْ هُدًى؛
آنان جوانمردانی بودند که به پروردگارشان ایمان آورده بودند و ما نیز بر هدایتشان افزودیم.»
تلاوت چنین آیاتی آن هم از سر بریده آن حضرت بر فراز نیزه های ظلم و ستم، بیانگر حکمت ویژه ای است و جای تعمق بسیار دارد، زیرا سرگذشت آن حضرت، شگفت انگیزتر از اصحاب کهف و رقیم است و شهدای کربلا از بارزترین مصادیق هدایت یافتگان هستند.
در کتاب تهذیب و بحارالانوار از امام سجاد (علیه السلام) در تفسیر این آیه نقل شده که می فرماید: «فَحَمَلَتْهُ فَانْتَبَذَتْ بِهِ مَکاناً قَصِیًّا» وقتی که مریم به او باردار شد، او را به مکانی دور افتاده برد، مریم از شهر دمشق خارج و به کربلا آمد، و عیسی (علیه السلام) را در محل شهادتگاه امام حسین (علیه السلام) به دنیا آورد و در همان شب بازگشت.
سوره طه
در این سوره به مناسبت های مختلف، شباهت هایی میان امام حسین (علیه السلام) و داستان موسی (علیه السلام) بیان شده از جمله در آیه «إِذْ رَأى ناراً فَقالَ لِأَهْلِهِ امْکُثُوا إِنِّی آنَسْتُ ناراً»، زمانی که موسی آتشی را دید، به خانواده خود گفت: درنگ کنید، زیرا از دور آتشی را می بینم، شاید بتوانم برای شما شعله ای از آن بیاورم.
امام حسین (علیه السلام) نیز در حالی که در مدینه بود از جانب کربلا نوری را مشاهده کرد و به خاندان خویش فرمود: همراه من حرکت کنید. از او پرسیده شد چرا خانواده را با خود می برید، فرمود: «اراده الهی بر این امر تعلق گرفته که آنان را اسیر ببیند.»
نکات دیگری از سوره هایی که می توان در رابطه با جایگاه امام حسین (علیه السلام) بیان نمود، به طور خلاصه عبارتند از: سوره هایی که با حروف مقطعه ای مانند طس، طسم، حم، یس، ص، المر، ق و نون شروع می شوند، در این حروف تأثیرگذاری خاص و اشاراتی به اسماء الهی دارد و اسراری در خود نهفته دارد که شناخت آنها تنها برای پیامبر(علیه السلام) و امامان علیهم السلام میسر است که مخاطبان حقیقی وحی الهی هستند.
سوره هایی که با سوگند آغاز می شوند
باطن و حقایق این سوره ها نیز بر حالات و شرایط و پیکر مطهر، و قلب توانمند آن حضرت منطبق است و همچنین بر یاران وفادار و شرایط سخت آنان مطابقت دارد.
برای نمونه آیاتی که می فرماید:
«وَالصَّافَّاتِ صَفًّا فَالزَّاجِرَاتِ زَجْرًا فَالتَّالِیَاتِ ذِكْرًا: سوگند به آنان که برای انجام فرمان خدا صف بسته اند. سوگند به آنان که با سختی می رانند، سوگند به تلاوت کنندگان قرآن.»
این آیات بر امام حسین (علیه السلام) و لشکر فداکارش که برای جهاد در راه حق به صف در آمده بودند، تطبیق می کند و همچنین بر صف آرایی مجاهدین در راه حمایت دین خدا، و صفوف پیوسته آنان در حال نماز، صف آرایی پیکرهای غلتیده در خاک و خون، و صف آرایی سرهای بریده ای که در یک قبر دسته جمعی دفن شدند.
برخي از آیات قرآني كه سر مبارک امام حسین تلاوت کرد

ارسال شده در:
سه شنبه سپتامبر 10, 2019 12:11 am
توسط إشراف
برخي از آیات قرآني كه سر مبارک امام حسین تلاوت کرد
پس از شهادت امام حسین (ع) سرِ مطهّر حضرت را به کوفه و شام بردند در هر دو شهر، افراد متعدد، آیاتی را از رأس مطهّر شنیده و روایت کرده اند.
در روایتی از زید بن ارقم آمده است: سر مبارک حضرت امام حسین را بر نیزه در کوفه در حال خواندن آیات قرآن دیدم: «اَم حَسِبتَ اَنَّ اَصحـَابَ الکَهفِ والرَّقیمِ کانوا مِن ءایـَتِنا عَجَبـا؛ (۱) آیا گمان کردی اصحاب کهف و رقیم از آیات عجیب ما بودند؟».
موی بر تنم راست شد و گفتم. این ماجرا عجیبتر از جریان اصحاب کهف است. (۲)
در نقل دیگری آمده: وقتی راس و سر مبارک را در جایگاهی که در صیارفه برایش معین کرده بودند، نهادند، چون آن جا در اثر ازدحام جمعیت و عبور و مرور شلوغ بود، سر مبارک برای متوجه ساختن مردم ابتدا به صدای بلند گلو صاف کرد به گونهای که همه به تعجب به نظاره سر نشستند و سر مبارک به تلاوت آیات سوره کهف پرداخت و تا: «انهم فتیه آمنوا بربهم فزدناهم هدی و لا نزد الظالمین الا ضلالا» تلاوت کرد. (۳)
سر مبارک را بر چوبی نصب کرده و مردم به نوری که از سر به آسمان ساطع بود، نگاه میکردند که این آیه را تلاوت فرمود:: «و سیعلم الذین ظلمواای منقلب ینقلبون» (۴) (۵)
سلمه بن کهیل از سر مبارک شنید که بر نیزه میخواند: (فسیکفیکهم الله و هو السمیع العلیم) (۶) (۷)
ابن وکیده گوید: از سر مبارک شنیدم که سوره کهف را میخواند. شک کردم که صدا از سر هست یا از جای دیگر که ناگاه سر مبارک تلاوت را ترک کرد و متوجه من شد و فرمود::ای فرزند وکیده! مگر نمیدانی که ما امامان زنده و نزد پروردگارمان روزی خوریم. با شنیدن این کلام او تصمیم میگیرد سر را دزدیده و دفن کند که سر مبارک به او میفرماید:ای فرزند وکیده! تو را به این تصمیم راهی نیست و اقدام آنان در ریختن خون من نزد خدا عظیمتر از بردن سرم بر نیزه در شهرها میباشد. پس آنها را واگذار "اذ الاغلال فی أعناقهم و السلاسل یسحبون؛ (۸) در آن هنگام که غل و زنجیرها بر گردن آنان قرار گرفته و آنها را میکشند». (۹)
منهال ابن عمرو گوید: سر مبارک را در دمشق بر نیزه دیدم که آیات سوره کهف تا: (ام حسبت ان اصحاب الکهف و الرقیم کانوا من آیاتنا عجبا) تلاوت میکرد و در این جا به آشکاری تمام فرمود:: عجیبتر از اصحاب کهف قتل من و بر نیزه کردن سرم میباشد. (۱۰)
وقتی یزید در پی اعتراض سفیر روم به ظلم رفته بر اباعبدالله، دستور به کشتن او داد، سر مبارک با صدای بلند فرمود:: (لا حول و لا قوه الا بالله). (۱۱)
مورخان گفته اند که:، چون یزید بن معاویه نواده پیامبر (ص)، حسین بن علی (ع) را کشت، سر او را بر بالای نیزه گذاشت و فرمان داد تا برای عبرت مردم آن را در شهرها بگردانند، و آن سر در این مسیر پیوسته آیه مبارکه را قراءت میکرد.
شاید قرائت این آیه به این امر اشاره می کند که جهان در ضمن معادلهای حکیمانه جریان می کند که یکی از جملههای آن حمایت کردن خداوند متعال از مظلومان و ستمدیدگان است، بدان جهت که یاری دادن به ستمدیدگان جزئی از آن معادله به شمار میرود که پروردگار ما سبحانه و تعالی در همه ابعاد جهان به جریان انداخته بوده است.
معنی این آیه آن است که:ای انسان! آیا چنان گمان میکنی که آنچه بر آنان گذشت چیزی عجیب و غریب است؟ هرگز چنین نیست
زمانی که سر امام حسین ـ. علیه السّلام بالای نیزه حمل میشد، شیخ مفید به نقل از زید بن أرقم آورده است، روز دوّم که عبیدالله دستور داد تا سرهای شهدا را در کوفه بگردانند «من سر امام حسین را دیدم که آیهای از سوره کهف را که ـ. ام حسبت ان اصحاب الکهف و الرقیم کانوا من آیاتنا عجبا را تلاوت میکرد
آنچه مورّخین و علماء و بزرگان علوم اسلامی پیرامون مسأله شهادت امام حسین علیه السّلام و حمل سر مبارک ایشان به مجلس ابن زیاد در کوفه و از آنجا به شام نقل کردهاند عبارت از این است: که در آخرین لحظات که سپاه دشمن بر امام حسین علیه السّلام یورش بردند، توسط سنان بن أنس سر امام از تن ایشان جدا شد و سر حضرت توسط خولی به نزد ابن زیاد در کوفه برده شد. بعد از چند روزی که سرهای شهداء کربلاء به همراه کاروان اسراء در کوفه بود عبید الله دستور داد که اسراء و سرهای شهدا را به همراهی ۵۰۰ نفر نیرو به شام به نزد یزید بن معاویه بفرستند و در حالیکه سرهای شهدا بر روی نیزهها حمل میشد وارد شام شدند و از آنجا به نزد یزید برده شد.
شیخ مفید میفرمایند: بامداد روز بعد که عبید الله بن زیاد سر از بالش ستم برداشت دستور داد سر مبارک حضرت امام حسین را با دیگر سرها در میان تمام کوچهها و قبیلههای کوفه بگردانند.
علامة مجلسی هم در بحار به ذکر این مطلب اشاره کرده است و میگوید: از زید بن ارقم روایت شده است که میگوید من شنیدم که سر امام حسین این آیه را تلاوت میکرد [ ۱۲]«أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقِیمِ کانُوا مِنْ آیاتِنا عَجَباً» [ ۱۳].
امّا روضة الشهداء ملا حسین کاشفی به این مطلب اشاره میکند و مینویسد: وقتی کاروان اسراء به همراه سرها در حالیکه بر روی نیزهها حمل میشدند و به طرف شام برده میشدند، در بین راه یک مردی یهودی بنام یحیی حرّانی به استقبال این کاروان آمد، ناگاه چشمش به سری افتاد که لبهای وی به هم میخورد. میگوید راوی که این یهودی گفت: من نزدیکتر رفتم و گوش فرا داشتم که این کلمات را شنیدم «وَ سَیعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَی مُنْقَلَبٍ ینْقَلِبُونَ» [ ۱۴]یحیی از مشاهدة این جریان متعجّب شد و پرسید این سر کیست؟ گفتند: آن سر حسین بن علی که مادرش فاطمه دختر پیامبر است و در این زمان که یحیی این جریان را دید مسلمان شد. [ ۱۵]پی نوشت ها:
۱. کهف (۱۸)، آیه ۹.
۲. الارشاد، شیخ مفید، ج. ۲، ص. ۱۱۶، کنگره شیخ مفید.
۳. مقتل الحسین، مقرم، ص. ۳۳۲.
۴. شعراء (۲۶)، آیه ۲۲۷.
۵. مناقب، ابن شهراشوب، ج. ۲، ص. ۱۸۸.
۶. بقره (۲)، آیه ۱۳۷.
۷. اسرار الشهادة، ص. ۴۸۸.
۸. غافر (۴۰)، آیه ۷۱.
۹. شرح قصیدة ابیفراس، ص. ۱۴۸.
۱۰. خصائص سیوطی، ج. ۲، ص. ۱۲۷.
۱۱. مقتل العوالم، ص. ۱۵۱.
[ ۱۲]. مجلسی، بحار الانوار، نشر بیروت، چاپ سوّم، ۱۴۰۳ هجری، ج. ۴۵، ص. ۱۲۱.
[ ۱۳]. کهف/ ۹.
[ ۱۴]. شعراء/ ۲۲۷.
[ ۱۵]. کاشفی سبزواری، حسین، روضه الشهداء، قم، نشر نوید آلام، چاپ اوّل، ۱۳۷۹، ص. ۴۵۸.
Re: آيات قرآني كه امام حسين در نهضتش تلاوت كرد

ارسال شده در:
سه شنبه سپتامبر 10, 2019 12:33 am
توسط إشراف
آیه ای که امام حسین زمان خروج از مدینه خواند
رابطه تنگاتنگ و به هم تنیده قرآن کریم و اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) آن قدر عمیق و ریشه دار است که قلم و بیان از عهده ترسیم آن برنمی آیند.
حدیث مشهور و متواتر ثقلین این حقیقت را به طور کامل روشن می سازد; زیرا رسول اکرم ـ ارواحنافداه ـ در آن حدیث شریف فرموده اند: «من می روم و دو متاع سنگین، گران بها و ارزشمند در میان شما می گذارم: یکی کتاب خدا، قرآن کریم و دیگری عترت اهل بیت من ، و این دو هرگز از هم جدا نمی شوند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند.
کربلا
در میان امامان معصوم و حجت های بالغه الهی، پیشوای عزّت و آزادی و رهبر جهاد و شهادت و فداکاری، حضرت سیّدالشهدا، حسین بن علی (علیه السلام) امتیازی ویژه دارد!
پیوند امام حسین با قرآن کریم، فوق العاده ریشه دار است; چنان که عبارات زیارتنامه های آن حضرت و غیر آن، به روشنی گویای این حقیقت انکارناپذیر است.
در زیارت آن حضرت در عید فطر و قربان می خوانیم:
«اشهد انّک التّالى لکتاب الله; من شهادت مى دهم که تو[اى امام حسین] تلاوت کننده کتاب خداوند بودى.»
و در زیارت آن حضرت در شب قدر می خوانیم:
«اشهد انّک قد اقمت الصلوة ... و تلوت الکتاب حق تلاوته; شهادت مى دهم که تو [اى حسین بن على] نماز را به پا داشتى... و قرآن را بدان گونه که شایستگى تلاوت داشت تلاوت فرمودى.»
و در بعضی از زیارت های آن سیّد ابرار و امام احرار و آزادگان ـ مانند همان زیارت عید فطر و قربان ـ می خوانیم:
«السلام علیک یا شریک القرآن; سلام بر تو [اى حسین] اى که شریک و همتاى قرآنى.»
تجسّمی از آیات قرآن
مِهر و قَهر امام حسین (علیه السلام) به قرآن بازگشت می کرد و رایحه طیّبه و معطّر قرآن از همه کارهای وی پدیدار بود و در مواردی خود، به آیه مربوط استشهاد می کردند و تصریح می نمودند که در این رفتار مخصوص، استنادشان به آن آیه کریمه است و یا رفتارشان از قرآن کریم سرچشمه می گیرد; به بیان دیگر، اخلاق و رفتار آن بزرگوار، تجسّم و ترسیم آیه های پربرکت قرآن بود و بار رفتار بزرگوارانه خود، آیه های قرآن را زنده می کرد و در میان جامعه گسترش می داد و امّت را به سوی قرآن، تشویق می کرد.
آیه ای که هنگام خروج از مدینه خوانده شد
با تحقیق در منابع تاریخی و حدیثی که ما به آنها دسترسی داشتیم؛ چنین بر میآید که امام حسین (علیه السلام) در مسیر حرکتشان از مدینه تا کربلا در جایگاههای مختلف به تناسب آیاتی را تلاوت فرمود.
ظلم همان نادیده گرفتن حق دیگری است و هرچه فرد مظلوم بالاتر و مهم تر باشد ظلم به او هم به همان اندازه بدتر و قبیح تر است تا به ظلم به خدا که بالاترین و برترین موجود خداست و همان طور که در صفات نامتناهی است اگر ظلم به او شود نیز شدت بدی ان بی نهایت می باشد. که در قران از ظلم به خدا به ظلم عظیم تعبیر شده است یعنی ظلم بسیار بزرگ
در شب یکشنبه بیست و هشتم ماه رجب، هنگام خروج از مدینه و رهسپار شدن به سوی مکّه که فرزندان، برادرزادگان و برادرانش نیز با بیشتر خاندانش همراه او بودند جز برادرش محمّد ابن حنفیّه؛ این آیه شریفه را قرائت فرمود: [ شیخ مفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج 2، ص 35، طبرسی، فضل بن حسن، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج 1، ص 435]
فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً یَتَرَقَّبُ قالَ رَبِّ نَجِّنی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمینَ»؛ [ قصص، 21.] موسی ترسان و نگران از آنجا بیرون رفت [در حالی که] میگفت: «پروردگارا، مرا از گروه ستمکاران نجات بخش».
طبق این آیه؛ حضرت موسی (علیه السلام) برای رهایی از شرّ فرعونیان از مصر به سوی مدین خارج شد.[ قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق و مصحح: موسوی جزائری، طیب، ج 2، ص 137، ؛ طبری، ابو جعفر محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج 20، ص 34]
امام حسین (علیه السلام) با خواندن این آیه حال خروج خود را از شهر مدینه به حال خروج حضرت موسی (علیه السلام) از مصر تشبیه کرده که آن حضرت از ترس فرعون مصر ناچار به ترک شهر و دیار و فرار از شهر گردید، و امام حسین (علیه السلام) نیز به خاطر فرعون زمان خود مجبور به ترک دیار و خانه و کاشانه خود شد.
تلاوت این آیه شریف نشان دهنده تصمیم بنی امیه بر قتل سید الشهدا است و خروج از مدینه به این علت است که اگر امام حسین اصرار بر توقف در مدینه میکردند ، در نهایت بنی امیه مجبور بودند که امام حسین علیه السلام را در مدینه به شهادت برسانند. (الارشاد، شیخ مفید، ج 2، ص 35)
ظلم
ظالم کیست که حسین علیه السلام از خدا راه نجات می خواهد؟
ظلم به معنای منظور نکردن حق و حقوق دیگری است. و اگر انسان در دنیا حقوق پروردگار را در مد نظر نداشته باشد و به آنها بی توجهی کند در حقیقت ظلم به خدا کرده است.
خدای تعالی همه نعمت ها را در دنیا برای رفاه و آسایش بندگان خلق فرموده است و خواسته است که آنها در دنیا با داشتن همه نعمت ها و وسایل رفاهی فقط به رشد روحی خود بپردازند و معارف و حقایق را بیاموزند و اگر ما انسان ها به جای استفاده از نعمت ها و عمل به معارف و حقایق ، فقط به دنبال هوی و هوس های زودگذر خود برویم و پشت پا به همه حقایق بزنیم ، در حقیقت بزرگترین ظلم را به خدای تعالی کرده ایم و حق خدا را پوشاندیم.
گناه و نافرمانی پروردگار از یک نظر ظلم به خود است زیرا سبب می شود خوشی و نعمت را از خود سلب کنیم اما از نظر دیگر ظلم به پروردگار است.
خدای تعالی با کرامت و بزرگواری همه نعمت ها را به ما داده و خواسته تا ما بهترین زندگی را داشته باشیم. گناه و معصیت پروردگار مانند این است که به این میزبان پر محبت و کریم که همه چیز را برای ما مهیا کرده است سیلی بزنیم و بگویم حال که اجازه می دهد به او سیلی بزنیم پس چرا نزنیم؟! این نهایت پستی و بی ارزشی انسان را نشان می دهد.
در آیه ای از قرآن کریم خدای تعالی می فرماید: «ان الشرک لظلم عظیم» زیرا ظلم همان نادیده گرفتن حق دیگری است و هرچه فرد مظلوم بالاتر و مهم تر باشد ظلم به او هم به همان اندازه بدتر و قبیح تر است تا به ظلم به خدا که بالاترین و برترین موجود خداست و همان طور که در صفات نامتناهی است اگر ظلم به او شود نیز شدت بدی آن بی نهایت می باشد. که در قرآن از ظلم به خدا به ظلم عظیم تعبیر شده است یعنی ظلم بسیار بزرگ.
امام حسین (علیه السلام) با خواندن این آیه حال خروج خود را از شهر مدینه به حال خروج حضرت موسی (علیه السلام) از مصر تشبیه کرده که آنحضرت از ترس فرعون مصر ناچار به ترک شهر و دیار و فرار از شهر گردید، و امام حسین (علیه السلام) نیز به خاطر فرعون زمان خود مجبور به ترک دیار و خانه و کاشانه خود شد.
و کسی می تواند مرتکب چنین ظلم و گناه بزرگی شود که در مقابل پروردگار و محبت او کسی یا چیزی را علم کرده و به جای دوست داشتن و محبت داشتن به پروردگار, آن چیز را دوست داشته باشد.
همان طور که با مطالعه تاریخ به آن پی می بریم ، بنی امیه و آنانی که در مقابل بزرگترین نعمت خداوند ؛ ولایت حسین علیه السلام ایستادند ، بزرگترین ظالمان عالم بوده و بزرگترین ظلم را انجام دادند.
همان هایی که زر و زیور دنیا و قدرت ناپایدار این دنیا کورشان کرد و چشم بسته به جای لبیک گفتن به امام زمانشان به هوس های خود لبیک گفتند.
آنهایی که محبت دنیا و مادیات در دلهایشان رخنه کرده و برای رسیدن به آن از هیچ عملی ولو کشتن پسر فاطمه و اسارت خاندان او مضایقه نکردند.
گویا آنان این آیات را نشنیده اند و یا نه ، قطعاً خود را به نشنیدن زده اند که می فرماید :
«لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمینَ» (بقره/258) افرادی که ظلم می کنند خدا لطفش را از آنها برمی دارد. هدایتشان نمی کند. راه حق را پیدا نمی کنند و در باطل گم می شوند.
«إِنَّهُ لا یُفْلِحُ الظَّالِمُونَ» (انعام/21) افرادی که ظلم می کنند رستگار نمی شوند «لَنُهْلِکَنَّ الظَّالِمینَ» (ابراهیم/13)
قرآن میگوید: «أَلا لَعْنَه یُ اللَّهِ عَلَی الظَّالِمینَ» (هود/18) «بُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمینَ» (هود/44) «وَ ما لِلظَّالِمینَ مِنْ أَنْصارٍ» (بقره/270)
روز قیامت ظالم یار و یاور ندارد. «وَ سَیَعْلَمُ الَّذینَ ظَلَمُواای مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ» (شعراء/227)
«ما لِلظَّالِمینَ مِنْ حَمیمٍ وَ لا شَفیعٍ یُطاعُ» (غافر/18) افرادی که ظلم می کنند ممکن است اینجا یک باندی باشند و کمک هم بکنند، ولی روز قیامت دوست صمیمی و حمیمی نیست.
«ما لِلظَّالِمینَ مِنْ حَمیمٍ». «فَوَیْلٌ لِلَّذینَ ظَلَمُوا مِنْ عَذابِ یَوْمٍ أَلیمٍ» (زخرف/65) وای بر ظالمین. «وَ أَمَّا الْقاسِطُونَ فَکانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً» (جن/15) آتش گرفته و در دوزخند. «تَرَی الظَّالِمینَ مُشْفِقینَ مِمَّا کَسَبُوا» (شوری/22)روز قیامت که پرونده باز میشود، ظالم سرش را پایین می اندازد و شرمنده است.
وای کاش ما نیز در این دوران خود را به نشنیدن نزنیم و با اعمال و کردارمان ، چون آنان رفتار نکنیم!!
امام حسین(ع)در مسیر مدینه تا کربلا به کدام آیات استناد و آنرا تلاوت کردند
امام حسين(علیه السلام) در روز عاشورا پيش از شروع جنگ، براي اصحاب خود سخنراني كردند و در آن، فرمايش جدش رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را در مورد شهادت خود و يارانش متذکر شدند و به آیاتی در این باره استناد کردند.
*آیات شنیده شده از امام حسین(ع)
آیات شنیده شده از امام حسین (علیه السلام) در این حرکت انقلابی به سه دسته تقسیم می شود:
1. آیات شنیده شده از آغاز حرکت (مدینه) تا لحظة ورود به کربلا؛
2. آیات شنیده شده در کربلا تا لحظة شهادت؛
3. آیات شنیده شده از رأس مطهّر آن شهید مظلوم.
* آیات دسته اول:
الف) هنگام خروج از مدینه و ورود به مکه
مورّخین از لحظة حرکت امام حسین (علیه السلام) از مدینه تا هنگام ورود به کربلا، آیاتی را در مواقع مختلف از ایشان شنیده و روایت کرده اند که به برخی از آنها اشاره می شود:
پس از رسیدن خبر مرگ معاویه به مدینه و درخواست گرفتن بیعت از امام حسین (علیه السلام) برای یزید توسط فرماندار مدینه (ولید) و امتناع آن حضرت از بیعت، امام (ع) آمادة حرکت شد، لذا پس از نوشتن وصیتنامه و تحویل آن به برادرش «محمد حنفیه» و وداع با قبر پیامبر(صلی الله علیه و آله) روز یکشنبه، دو روز مانده به آخر ماه رجب سال 60 هجری، به همراه خانواده و خویشاوندان خود به سوی مکة مکرمه حرکت کرد؛ آن گاه که شهر مدینه را پشت سر می گذاشت، این آیة شریفه را که بیانگر حال حضرت موسی (علیه السلام) هنگام خروج از مصر است، تلاوت نمود: «فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً يَتَرَقَّبُ قالَ رَبِّ نَجِّني مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمينَ»؛[1] [موسی] از شهر خارج شد، در حالی که ترسان بود و [هر لحظه] در انتظار حادثه ای؛ عرض کرد: پروردگارا! مرا از این قوم ظالم رهایی بخش!.
و پس از پیمودن فاصلة مدینه تا مکه در پنج روز، در شب جمعه سوم ماه شعبان به مکه معظمه وارد شد و به هنگام ورود، این آیه را تلاوت فرمود: «وَ لَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقاءَ مَدْيَنَ قالَ عَسى رَبِّي أَنْ يَهْدِيَني سَواءَ السَّبيلِ»؛[2] و هنگامی که متوجه جانب مدین شد، گفت: امیدوارم پروردگارم مرا به راه راست هدایت کند.[3]
* علت انتخاب این دو آیه
شاید علت انتخاب دو آیة مربوط به حضرت موسی (علیه السلام) (یکی بیانگر زمان خروج از مصر و دیگری بیانگر زمان ورود به مدین)، این باشد که امام(علیه السلام) می خواهد با تشبیه حال خودش به حضرت موسی(علیه السلام)، مردم را به این نکته توجه دهد که موسی(علیه السلام) در ترک وطن مألوف خویش بی جهت و بی هدف نبود؛ بلکه این حرکت که ظاهراً به خاطر ترس از ظالمان بود؛ مقدمه ای شد برای یک انقلاب بزرگ که منجر به نابودی فرعون گردید.
همچنین است حرکت امام(علیه السلام) که مقدمه ای برای یک انقلاب بزرگ قرار می گیرد و در نهایت منجر به نابودی دستگاه ظالم بنی امیه می گردد. این کار بزرگ، در هر لحظه، نیاز به هدایت و امداد الهی دارد، لذا هر دو رهبر الهی متذکر این مطلب می شوند که: «عَسى رَبِّي أَنْ يَهْدِيَني سَواءَ السَّبيلِ».[4]
ب) خطاب به مسلمانان جنّ:
در روایتی از امام صادق(علیه السلام) آمده است: هنگامی که امام حسین(علیه السلام) از مدینه خارج شد، گروه هایی از فرشتگان سلاح به دست آمدند؛ سلام دادند و عرض کردند: ای حجت الهی! در موارد بسیاری خدا به وسیلة ما جدّ تو را یاری کرده و اکنون ما را به یاری تو فرستاده است.
امام فرمود: وعده گاه ما با شما همان مکانی است که در آنجا شهید خواهم شد و آن «کربلا» است. وقتی که به آنجا وارد شدم، بیایید. گفتند: ای حجت خدا! ما امر تو را اطاعت می کنیم، آیا ترس از دشمن هست که در این سفر همراه تو باشیم؟. فرمود: هیچ خطری مرا تهدید نمی کند تا به آن مکان (کربلا) برسیم.
پس از آن، گروه هایی از مسلمانان جنّ آمدند و گفتند: ای مولای ما! ما شیعیان و یاوران تو هستیم. هر دستوری بدهی، اطاعت خواهیم کرد، اگر دستور بدهی، تمام دشمنانت را خواهیم کشت، و تو در اینجا بمان.
امام(علیه السلام) برای آنان دعا کرد و فرمود: آیا کتاب خدا را که بر جدّم پیامبر(صلی الله علیه و آله) نازل شده، نخوانده اید؟ آن جا که می فرماید: «أَيْنَما تَكُونُوا يُدْرِكْكُمُ الْمَوْتُ وَ لَوْ كُنْتُمْ في بُرُوجٍ مُشَيَّدَةٍ»؛[5] هر جا باشید، مرگ شما را درمی یابد، هر چند در برج های محکم باشید. و در آیة دیگر فرموده است: «لَبَرَزَ الَّذينَ كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقَتْلُ إِلى مَضاجِعِهِم»[6] آن هایی که کشته شدن بر آنان مقرّر شده، قطعاً به سوی آرامگاه های خود خواهند آمد.
اگر من اینجا بمانم، این مردم به چه وسیله ای امتحان بشوند؟ و چه کسی در جایگاه من در کربلا بخوابد؟ در حالی که خدا آنجا را در روز «دحو الارض» برای من انتخاب کرده و آن مکان را پناهگاه شیعیان ما قرار داده است؛ و قبر من در دنیا و آخرت برای شیعیان، مایة امنیت خواهد بود: «وَ یَکُونُ لَهُمْ اَمَاناً فِی الدُّنیَا وَ الْآخِرَة»؛ امّا شما روز شنبه که عاشورا است، حاضر شوید، در آخر آن روز کشته می شوم و سرم برای یزید ـ لَعَنَهُ اللهُ ـ برده می شود.
جنّ ها گفتند: ای حبیب خدا و فرزند حبیبش! به خدا سوگند! اگر نبود که اطاعت امر تو واجب است و مخالفت با دستور تو جایز نیست، تمام دشمنان تو را پیش از آن که به تو برسند، می کشتیم!.
امام(علیه السلام) فرمود: «نَحْنُ وَ اللهِ اَقْدَرُ عَلَیْهِمْ مِنْکُمْ وَلَکِنْ «لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَيِّنَةٍ وَ يَحْيى مَنْ حَيَّ عَنْ بَيِّنَةٍ وَ إِنَّ اللَّهَ لَسَميعٌ عَليمٌ» [7]؛ به خدا سوگند! ما بر کشتن آنها تواناتر از شما هستیم؛ ولی [به فرمودة خداوند]: "باید کسانی که هلاک (و گمراه) می شوند، از روی اتمام حجت باشد و کسانی که زنده می شوند (و هدایت می یابند)، از روی دلیل روشن باشد".[8]
* آيات دستة دوم:
آیات شنیده شده در کربلا تا لحظه شهادت
امام حسین(علیه السلام) در كربلا علاوه بر تلاوت هاي مكرر قرآن، برخي از آيات را در موارد خاص قرائت فرموده كه به بعضی از آنها اشاره مي شود:
* شب عاشورا:
پس از مهلت گرفتن از دشمن براي عبادت در شب عاشورا و پس از سخنراني امام(علیه السلام) در جمع اصحاب خود، در خيمه هاي امام و يارانش جنب و جوش و نشاط فوق العاده اي به چشم مي خورد؛ بعضي مشغول نماز، بعضي مشغول مناجات، بعضي به تلاوت قرآن و بعضي شمشير خود را اصلاح و براي جنگ آماده مي كردند و...؛ «ضحاك بن عبد الله» مي گويد: شب عاشورا گروهي از لشكر عمر بن سعد براي سركشي به طرف خيمه هاي ما آمدند. در آن لحظه امام(علیه السلام) اين دو آيه را با صداي بلند مي خواند: «وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذينَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلي لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهينٌ * ما كانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنينَ عَلى ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَميزَ الْخَبيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ...»؛[9] آنها كه كافر شدند (و راه طغيان پيش گرفتند) تصور نكنند اگر به آنها مهلت مي دهيم، به سودشان است؛ بلكه ما به آنان مهلت مي دهيم فقط براي اينكه بر گناهان خود بيفزايند و براي آنها عذاب خواركننده اي (آماده شده) است؛ چنين نبود كه خداوند مؤمنان را به همان گونه كه شما هستيد، واگذارد، مگر آن كه ناپاك را از پاك جدا سازد و خدا بر آن نیست که شما را از غیب آگاه گرداند... .
يكي از لشكريان عمر سعد به نام «عبدالله بن سمير» گفت: اين افراد پاك، ما هستيم كه خدا ما را از شما جدا كرده است!؛ در اينجا «بُرَير بن خُضَير» گفت: اي فاسق! آيا خدا تو را از پاكان قرار مي دهد؟!. [10]
* صبح عاشورا هنگام سخنراني بر لشكر دشمن:
امام(علیه السلام) پس از تنظيم صفوف لشكر خويش، سوار بر مركب شد و در مقابل لشكر دشمن با صداي بلند و رسا فرمود: «أَيُّهَا النَّاسُ اِسْمَعُوا قَوْلِي وَ لَا تَعْجَلُوا حَتَّى أَعِظَكُمْ بِمَا يَحِقُّ لَكُمْ عَلَيَّ وَ حَتَّى اِعْتَذِرَ إِلَيْكُمْ مِنْمَقْدَمي عَلَيْكُمْ، فَاِنْقَبِلْتُمْعُذْري وُ صَدِّقْتُمْقَوُلي وَ أَعْطَيْتُمُونِيَ النَّصَفَ، كُنْتُمْ بِذَلِكَ أَسْعَدَ وَ لُمْيَكُنْلَكُمْعَلَيَّ سَبيلٌ، وَ اِنْلم تَقْبَلوُا مِنّي الْعُذْرَ، وَ لَمْتَعْطوُا النِّصْفَ مِنْ أَنْفُسِكُمْ «فَأَجْمِعُوا رَأْيَكُمْ ثُمَّ لا يَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيْكُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَيَّ وَ لا تُنْظِرُونِ»؛[11] «إِنَّ وَلِيِّيَ اللَّهُ الَّذِي نَزَّلَ الْكِتابَ وَ هُوَ يَتَوَلَّى الصَّالِحِينَ»؛[12] مردم! حرف مرا بشنويد و "در جنگ با من" عجله نكنيد تا من وظيفة خود را كه موعظه و نصيحت شما است، انجام دهم و دليل آمدنم به اين سرزمين را توضيح دهم، اگر دليل مرا پذيرفتيد و با من از راه انصاف درآمديد، راه سعادت را دريافته ايد و ديگر با من جنگ نخواهيد كرد، و اگر نپذيرفتيد و از راه انصاف نيامديد، «پس امر خود و قدرت معبودهايتان را جمع كنيد، سپس هيچ چيز بر شما پوشيده نماند (تمام جوانب كارتان را بنگريد) سپس به حيات من پايان دهيد و (لحظه اي) مهلتم ندهيد»؛ «وليّ و سرپرست من، خدايي است كه اين كتاب را نازل كرده و او تمام صالحان را سرپرستي ميكند».
آية اول، از زبان حضرت نوح(علیه السلام) خطاب به بت پرستان و آيه دوم نيز از زبان پيامبر(صلی الله علیه و آله) خطاب به بت پرستان است. انتخاب آية مربوط به بت پرستان و خطاب آن به كساني كه ادعاي اسلام مي كنند، خالي از نكته نمي باشد.
در ادامة همين خطبه، پس از گفتگوهاي مكرر بين طرفين، هنگامي كه از طرف دشمن گفته شد: چرا بيعت نمي كني تا هيچ گزندي به تو نرسد؟!. حضرت فرمود: «لَا وَ اللَّهِ لَا أُعْطِيكُمْ بِيَدِي إِعْطَاءَ الذَّلِيلِ وَ لَا أُفِرُّ ِفِرَارَ الْعَبِيدِ. ثُمَّ نَادَى يَا عِبَادَ اللَّهِ «إِنِّي عُذْتُ بِرَبِّي وَ رَبِّكُمْ أَنْ تَرْجُمُونِ»؛[13] «وَ أَعُوذُ بِرَبِّي وَ رَبِّكُمْ مِنْ كُلِّ مُتَكَبِّرٍ لا يُؤْمِنُ بِيَوْمِ الْحِسابِ»؛[14] نه، به خدا سوگند! نه دست ذلت به آنان مي دهم و نه مثل بردگان فرار مي كنم. اي بندگان خدا! «من به پروردگار خودم و پروردگار شما پناه مي برم، از اين كه مرا متهم كنيد»، «به پروردگارم و پروردگار شما پناه مي برم، از هر متكبري كه به روز حساب (قيامت) ايمان نمي آورد!».»[15]
هر دو آيه از زبان حضرت موسي(علیه السلام) به فرعون و فرعونيان است. انتخاب اين دو آيه نيز نكته هايي دارد كه بر خوانندگان محترم مخفي نمي باشد.
* سخنراني براي اصحاب خويش:
«جابر جعفي» از امام باقر (علیه السلام) روايت كرده كه حضرت فرمود: امام حسين(علیه السلام)در روز عاشورا پيش از شروع جنگ، براي اصحاب خود سخنراني كرد و در آن، فرمايش جدش رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را در مورد شهادت خود و يارانش و عدم احساس درد آهن و شمشير را با استناد به آية مربوط به حضرت ابراهيم(علیه السلام): «قُلْنا يا نارُ كُونِي بَرْداً وَ سَلاماً عَلى إِبْراهِيم»؛[16] بيان كرد و فرمود: «فَأَبْشِرُوا فَوَ اللَّهِ لَئِنْ قَتَلُونَا فَإِنَّا نَرِدُ عَلَى نَبِيِّنَا»؛ مژده باد بر شما! به خدا سوگند! اگر ما را بكشند، ما پيش پيامبرمان مي رويم.»
سپس به قيام امام دوازدهم(علیه السلام) و به رجعت خودش و امامان ديگر و برخي از پيامبران اشاره كرد و در توصيف آن زمان فرمود: در آن زمان هيچ كور، زمينگير و گرفتار ديگري باقي نمي ماند، مگر اين كه خدا به خاطر ما اهل بيت(علیهم السلام) شفا مي دهد، بركت از آسمان به زمين نازل مي گردد، به گونه اي كه زيادي ميوه بر درختان سنگيني مي كند و مردم ميوة زمستان را در تابستان و ميوة تابستان را در زمستان مي خورند؛ اين است مضمون كلام خدا در قرآن «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُون»؛[17] و اگر اهل شهرها و آبادي ها ايمان مي آوردند و تقوا پيشه مي كردند، بركات آسمان و زمين را بر آنها مي گشوديم؛ ولي (آن ها حق را) تكذيب كردند، ما نيز آنان را به كيفر اعمالشان مجازات كرديم.
حضرت در پايان خطبه فرمود: «ثُمَّ إِنَّ اللَّهَ لَيَهَبُ لِشِيعَتِنَا كَرَامَةً لَا يَخْفَى عَلَيْهِمْ شَيْءٌ فِي الْأَرْضِ وَ مَا كَانَ فِيهَا حَتَّى إِنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ يُرِيدُ أَنْ يَعْلَمَ عِلْمَ أَهْلِ بَيْتِهِ فَيُخْبِرَهُمْ بِعِلْمِ مَا يَعْمَلُونَ»؛ [18] سپس خدا به شيعيان ما چنان كرامتي عطا مي كند كه هر چيزي در زمين است، بر آنان مخفي نمي شود، حتّي اگر مردي از آنان اراده كند، مي تواند از تمام اطلاعات اهل خانه اش و از كارهايي كه انجام مي دهند، آگاه گردد.
* در بالين «مسلم بن عوسجه»:
هنگام شهادت «مسلم بن عوسجه»، امام(علیه السلام) همراه «حبيب بن مظاهر» به بالين او آمدند. هنوز رمق داشت كه امام(علیه السلام) فرمود: «رَحِمَكَ اللهُ يَا مُسْلِمُ»؛ اي مسلم! خدا رحمتت كند. سپس اين آيه را خواند[19]: «فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِيلا»؛[20]
همچنان كه گذشت امام(علیه السلام) اين آيه را بين راه، هنگام شنيدن خبر شهادت «قيس بن مسهّر صيداوي» نيز تلاوت كرد. البته ظاهر اين است كه امام(علیه السلام)، اين آيه را چندين بار تكرار نموده است؛ زيرا طبق نقل شخصي به نام «محمد بن ابي طالب»: هر يك از ياران امام(علیه السلام) هنگام رفتن به ميدان، محضر امام مي آمدند و با اين جمله وداع مي كردند: «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ» و امام در پاسخ آنان مي فرمود: «وَ عَلَيْكَ السَّلَامُ وَ نَحْنُ خَلْفَكَ»؛ و سلام بر تو، ما نيز پشت سر تو خواهيم آمد؛ سپس اين آيه را تلاوت مي كرد: «فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِيلا».[21]
* در پاسخ «محمد بن اشعث»:
هنگامي كه «محمد بن اشعث» جسارت كرد و ارتباط امام حسين(علیه السلام) را با رسول خدا و احترام او را انكار نمود؛ امام اين آيه را خواند: «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهيمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمينَ * ذُرِّيَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَميعٌ عَليمٌ»؛[22] خداوند، آدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران را بر جهانيان برتري داد؛ آن ها فرزندان (و دودماني) بودند كه (از نظر پاكي و تقوا و فضيلت) بعضي از بعض ديگر گرفته شده بودند. پس از تلاوت آيه فرمود: «وَ اللَّهِ إِنَّ مُحَمَّداً لَمِنْ آلِ إِبْرَاهِيمَ وَ إِنَّ الْعِتْرَةَ الْهَادِيَةَ لَمِنْ آلِ مُحَمَّد»؛ به خدا سوگند! (جدم) محمد از آل ابراهيم است، و عترت هدايتگر نيز آل محمد هستند. بعد فرمود: آن مرد كيست؟. گفتند: محمد بن اشعث است. سپس بر او چنين نفرين كرد: «اللَّهُمَّ أَرِ مُحَمَّدَ بْنَ الْأَشْعَثِ ذُلًّا فِي هَذَا الْيَوْمِ لَا تُعِزُّهُ بَعْدَ هَذَا الْيَوْمِ أَبَدا»؛ خدايا! امروز بر محمد بن اشعث ذلّت و خواري نشان بده، و بعد از اين هرگز او را عزيز نكن!؛ چند لحظه بعد از اين نفرين، او براي قضاي حاجت از لشكر فاصله گرفت و در گوشه اي نشست، عقربي را خدا بر او مسلط كرد، چنان به او نيش زد كه در همان حال كه عورتش مكشوف بود، هلاك شد.[23]
پاورقی:
[1]. قصص/21.
[2]. همان /22.
[3]. الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، شیخ مفید، مؤسسه آل البیت، قم، چاپ اول، 1413ق، ج2، ص35؛ موسوعة کلمات الامام الحسین(علیه السلام)، معهد تحقیقات باقر العلوم(علیه السلام)، دار المعروف، قم، چاپ اول، 1415ق، ص299 و 305.
[4]. ر.ک: سخنان حسین بن علی(علیهما السلام) از مدینه تا کربلا، محمدصادق نجمی، بوستان کتاب، قم، چاپ سیزدهم، 1388ش، ص61.
[5]. نساء/ 78.
[6]. آل عمران/ 154.
[7]. انفال/ 42.
[8]. بحار الانوار، محمدباقر مجلسی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق، ج44، ص300 ـ 301؛ موسوعة کلمات الامام الحسین(علیه السلام)، ص300 ـ 301؛ اللهوف علی قتلی الطفوف، سید بن طاووس، (علی بن موسی)، انتشارات جهان، تهران، چاپ اول، 1348ش، ص66 ـ 69. البته لهوف این قضیه را مربوط به هنگام خروج از مکه دانسته است.
[9]. آل عمران /178 و 179.
[10]. الارشاد في معرفة حجج الله علي العباد، شيخ مفيد، كنگره شيخ مفيد، قم، چاپ اول، 1413ق، ج2، ص95؛ بحار الانوار، مجلسي، ج45، ص3 ـ 4. همان.
[11]. يونس/ 71.
[12]. اعراف/ 196.
[13]. دخان/ 20.
[14]. متّخذ از غافر/ 27.
[15]. ارشاد، شيخ مفيد، ج2، ص97 ـ 98؛ بحار الانوار، ج45، ص6 ـ 7؛ موسوعة كلمات الامام الحسين(علیه السلام)، ص418 ـ 421.
[16]. انبياء/ 69.
[17]. اعراف/ 96.
[18]. الخرائج و الجرائح، قطب الدين راوندي، مؤسسة امام مهدي(عج)، قم، چاپ اول، 1409ق، ج2، ص848 ـ 850، ح 63؛ بحار الانوار، ج45، ص80 ـ 82، ح 6، و ج53، ص61 ـ 63، ح 52.
[19]. لهوف، ابن طاووس، ص106 ـ 107؛ بحار الانوار، ج45، ص20؛ موسوعة كلمات الامام الحسين(علیه السلام)، ص441؛ عوالم العلوم و المعارف، عبد الله بحراني اصفهاني، با تحقيق موحد ابطحي، مؤسسه امام مهدي(عج)، قم، چاپ اول، 1413ق، ج17، ص263.
[20]. احزاب/ 23.
[21]. عوالم العلوم و المعارف، بحرانی، ج17، ص275؛بحارالانوار، ج45، ص31، سخنان حسین بن علی(علیهما السلام)، نجمی، ص275.
[22]. آل عمران/ 33 و 34.
[23]. مناقب آل ابي طالب(علیهم السلام)، ابن شهر آشوب مازندراني (محمد بن علي)، انتشارات علامه، قم، چاپ اول، 1379ق، ج4، ص58؛ عوالم العلوم، بحراني اصفهاني، ج17، ص166؛ موسوعة كلمات الامام الحسين(علیه السلام)، ص454 ـ 455.
آیاتی که امام حسین (ع) در مسیر کربلا تلاوت کردند
حجت الاسلام قرائتی در سخنانی با محوریت «آیاتی که امام حسین علیه السلام در مسیر کربلا به مناسبت های مختلف تلاوت کردند» مطالبی بیان کرد و درباره هر یک توضیحاتی داد.
در ادامه سلسله مباحث شب های محرم در مسجد امام کرمان با محوریت «آیاتی که امام حسین علیه السلام در مسیر کربلا به مناسبت های مختلف تلاوت کردند» گفت: یکی از این آیات زمانی است که در نزدیکی کربلا، آنجا که حر{بن یزید ریاحی} جلوی حضرت را گرفت که آمدی کربلا چکنی؟ حضرت فرمودند شماها نامه دادید که بیایم اما «..فَمَنْ نَکَثَ فَإِنَّمَا یَنْکُثُ عَلَىٰ نَفْسِهِ …»(۱۰/فتح) قول تان را شکستید.
حجت الاسلام قرائتی به تناسب این مطلب با بیان اینکه اسلام روی قول تأکید کرده، «..اوفوا بالعقود…»(۵/مائده) لذا خداوند از کسانی که قول می دهند و زیر آن می زنند گله می کند؛ به آیه ۷۶ سوره مائده اشاره کرد« فَلَمَّا آتَاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ…» و ثعلبه را مصداق این آیه دانست که بعد از آنکه وضع مالی او خوب شد از دادن زکات بخل ورزید.
وی با بیان مثال هایی از عهدشکنی پس از رسیدن به نعمت و… تصریح کرد: ماجرای کربلا، نامردی بود زیرا به امام حسین علیه السلام گفتند بیا اما زیر قول خود زدند؛ در حالیکه اگر قول دادی باید به آن عمل کنی حتی اگر آن قول را به دشمن داده باشی؛ امام سجاد (ع) فرمود: اگر شمر آن خنجری که سر پدرم را با آن برید نزد من امانت بگذارد، بعد از من بخواهد به او میدهم.»
حجت الاسلام قرائتی با اشاره به اینکه اسلام درباره سه چیز تأکید دارد حتی اگر درباره غیرمسلمان باشد؛ افزود: امانت را ولو به کافر باید برگرداند؛ والدین را ولو کافر باید احسان کرد و قول دادن؛ انسان هم خودش را نمی شناسد فکر می کند حزب اللهی است اما پای آزمایش که به میان می آید{آن وقت معلوم می شود}
وی آیه دیگری را که امام حسین علیه السلام تلاوت کردند، آیه ۲۳ سوره احزاب « فَمِنهُم مَن قَضىٰ نَحبَهُ وَمِنهُم مَن یَنتَظِرُ…» عنوان و بیان کرد: حضرت، این آیه را در شهادت قیس بن مسهر صیدوای و زمانی که خبر شهادت این خبرنگار حزب اللهی به ایشان رسید تلاوت کردند.
مفسر قرآن کریم درخصوص «من ینتظر» ایشان را کسانی دانست که در ایدئولوژی آنان تغییری ایجاد نمی شود و ادامه داد: با اخلاص کسی است که در معده سیاسیون هضم نشود، در انتخابات اگر شهرت باشد یا گمنامی پول باشد یا بی پولی و… طبق عقل و شرع خط سیاسی را قبول کند؛ کسی که خود را برای کاری معرفی کند و بداند بهتر از او در جامعه است به خدا و رسول او خیانت کرده است.
وی اظهار داشت: انسان گاهی خودش را می بیند و حق را نمی گوید، این «منم» ها نمی گذارد انسان ببیند زیرا هر کس خودش را ببیند پا روی خودش نمی گذارد و حرکت نمی کند؛ ۳ میلیون لیسانس بیکار و سه میلیون افغانی کار کُن داریم که معنایش این است {این لیسانس ها} کار را بد می دانند؛ نه مشکل شرق و نه غرب است، خودمان مشکل داریم.
حجت الاسلام قرائتی با تصریح به این مطلب کسی که هدفی بزرگ دارد نباید از نیش و نوش ها بترسد؛ متذکر شد: دنیا آیا خوابگاه، آخور و عشرتکده است یا میدان رشد؟ نگاه مان را باید عوض کنیم؛ کسی از بازار رد می شد دید لیوان فروش لیوان را برعکس گذاشته، نگاهی کرد و گفت چرا دَر لیوان بسته و ته آن سوراخ است؟ لیوان فروش لیوان را بالا آورد و گفت اینطوری که نگاه کنی هر دو اشکال رفع می شود! نصف اشکالات ما به خدا برای همین است که دنیا را اینگونه می بینیم که آمدیم بخوریم و خوش باشیم.
وی ادامه داد: {برای همین} اصول دین (براى منحرفين) شده سه تا خوراک، پوشاک، مسکن؛ خانه، ماشین، استخدام رسمی؛ پول، زور، رشوه؛ زیرا نگاه ما به دنیا عیاش خانه است و تا یک تلخی پیش می آید گله می کنیم زیرا دنیا را جای عیش می دانیم نه رشد؛ چرا حضرت زینب سلام الله علیها فرمود «ما رأیت الا جمیلا» زیرا روح وقتی بزرگ شد همه چیز زیباست.
حجت الاسلام قرائتی، آیه دیگری که امام حسین علیه السلام آن را تلاوت کردند، آیه ۴۱ سوره قصص «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّهً یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ..»عنوان کرد که آن زمانی که حُر به امام گفت من مأمورم از طرف ابن زیاد راه شما را ببندم؛ امام این آیه را تلاوت کردند {که نشان می دهد}هر کس که به آدم دستور داد که نباید عمل کرد زیرا در قرآن، دو نوع امام؛ امام نار و امام نور داریم.
وی بیان داشت: امام علیه السلام در کربلا به دخترشان سکینه {درباره جبهه مقابل} فرمود «استحوذ علیهم الشیطان…»(مجادله/۱۹) شیطان بر (دل) آنها سخت احاطه کرده که فکر و ذکر خدا را به کلی از یادشان برده، آنان حزب شیطان هستند.
مفسر قرآن کریم گفت: شیطان ۴ نوع برخورد می کند؛ یکی «القی الشیطان»(حج/۵۲) که نسبت به اولیا است و از دور وسوسه هایی به سمت ایشان پرتاب می کند؛ دوم «إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَکَّرُوا…»(اعراف/۲۰۱) مؤمنین را یک هُل هم می دهد اما{مؤمنین} فوری می روند چون می دانند شیطان است؛ سوم «یوسوس فی صدور..»(ناس) آدم های عادی که شیطان داخل آنها فرو می رود و چهارم« فهو له قرین»( زخرف/۳۶) شیطان داخل آنها که رفت همانجا می ایستد.
وی با بیان اینکه شیطان، همین عزاداری را چقدر وسوسه (و القاء شبهه) می کند؛ یادآور شد: اما روضه خوانی ها خیلی مهم است، چقدر اطعام می شود، چقدر مردم همدیگر را می بینند و رشد می کنند.
شباهتهاى امام حسين عليه السلام با قرآن كريم

ارسال شده در:
سه شنبه سپتامبر 10, 2019 12:35 am
توسط إشراف
آيت الله كريمي جهرمي در مقاله ای با عنوان «امام حسين(عليه السلام) آينه آيههاي قرآن» به تبیین شباهت های این امام همام با کتاب قرآن پرداختهاند.
رابطه تنگاتنگ و به هم تنيده قرآن كريم و اهلبيت عصمت و طهارت(عليهم السلام)آنقدر عميق و ريشهدار است كه قلم و بيان از عهده ترسيم آن برنميآيند. حديث مشهور و متواتر ثقلين، اين حقيقت را به گونه كامل، آشكار ميسازد. رسولاكرم(صلي الله عليه وآله) در آن حديث شريف فرمودهاند: من ميروم و دو متاع سنگين، گرانبها و ارزشمند در ميان شما ميگذارم: يكيكتابخدا، قرآن كريم و ديگري عترت اهلبيتم و اين دو، هرگز از هم جدانميشوند تا در كنار حوض كوثر، بر من وارد شوند.[1]
در ميان امامان معصوم و حجتهاي بالغه الهي، پيشواي عزّت و آزادي و رهبر جهاد و شهادت و فداكاري، حضرت سيّدالشهدا، حسين بن علي(عليه السلام) امتيازي ويژه دارد. پيوند امام حسين با قرآن كريم، بسيار ريشهدار است; چنانكه عبارتهاي زيارتنامههاي آن حضرت و غير آن، به روشني گوياي اين حقيقت انكارناپذير است. در زيارت آن حضرت در عيد فطر و قربان ميخوانيم:
اشهد انّك التّالي لكتاب الله.[2] من شهادت ميدهم كه تو[ اي امام حسين!] تلاوتكننده كتاب خداوند بودي.
و در زيارت آن حضرت در شب قدر ميخوانيم:
اشهد انّك قد اقمت الصلوة ... و تلوت الكتاب حق تلاوته.[3] شهادت ميدهم كه تو[ اي حسين بن علي!] نماز را به پا داشتي... و قرآن را بدانگونه كه شايستگي تلاوت داشت، تلاوت فرمودي.
و در بعضي از زيارتهاي آن سيد ابرار و امام آزادگان (مانند زيارت عيد فطر و قربان) ميخوانيم:
السلام عليك يا شريك القرآن.[4] سلام بر تو[ اي حسين!] اي شريك و همتاي قرآن!
*آن بزرگوار، از جهات مختلف، شريك قرآن بود:
* هر دو، حجّت الهي بودند.
* هر دو از عالَم بالا به اهل زمين داده شده بودند.
* هر دو، وديعه و يادگار پيامبراكرم(صلي الله عليه وآله) بودند.
* هر دو، نور خدايند كه در ظلمات ارض و عالم ناسوت نورافشاني ميكنند.
* هر دو، هادي جامعه انساني به راه خير و صلاح و سوقدهنده ملتها به صراط مستقيم حق و عدالتجويي، آزادگي، عزت و شرف انسانياند.
* هر يك، ذكر و ورد روز و شب اهل ايمان و آزادگان جهانند.
* هر دو، تا ابد، تازه و زنده و جديدند و گرد كهنگي بر سيماي زيباي درخشان هيچ يك از آن دو نور الهي نخواهد نشست.
* تكرار قرائت آيات قرآن، خستگي نميآورد و هر بار، گويا نخستين بار است كه آن را قرائت ميكند; زيرا هر روز، طراوت و تازگي مخصوص به خود را دارد. ذكر نام امام حسين(عليه السلام)، فضايل و مناقب بي شمار و سخنان دلنشين و جذاب و خلاصه، بيان هر يك از ابعاد شخصيت درخشان آن حضرت نيز هر چه تكرار شود، اندكي از بها، نورانيت و جلوههاي خيرهكننده آنها را نميكاهد.
* هر دو، در جهان تحولي به وجود آوردند كه تا ابد، در عرصه زندگي انسان جلوه نموده، به پيش ميروند، انسانها را تربيت ميكنند و تا نقطه اوج شرف، مجد، عزت و افتخار، عروج ميدهند.
* هر دو، نويدِ رحمت و مبشّر عنايت و لطف خدايند. از اين رو، دلها هنگام قرائت يا شنيدن آيههاي قرآن كريم به پرواز درميآيند. از سخنان امام حسين(عليه السلام) و بيان زندگاني ايشان نيز جانها نوازش يافته، شيفته پرواز به سوي بهشت خدا ميشوند.
* هر دو، صاعقه عذاب بر سر دشمنان دين و بشر و ستمگران خيرهسر بودند. بههمين دليل، جنايتكاران وحشيانه به هر دو حمله كردند.
وليد بن عبدالملك به قرآن تفأل زد. اين آيه آمد:
(وَاسْتَفْتَحُوا وَخابَ كُلُّ جَبّار عَنِـيد).[5] طرفداران انبيا از خدا تقاضاي فتح و پيروزي كردند و سرانجام، هر گردنكش منحرفي نوميد و نابود شد.
او قرآن را بر هم گذاشت و آن را نشانه تير خود قرار داد و آن قدر بدان تير زد كه پاره پاره شد. آن گاه اين شعر را خواند:
تهدّدني بجبّار عنيد***فها أنا ذاك جبّار عنيد
إذا ما جئت ربّك يوم حشر***فقل يا ربّ مزّقني الوليد[6]
يعني اي قرآن! مرا به «جبّار عنيد» تهديد ميكني؟ اينك من آن جبّار عنيدم. در روزمحشر هنگامي كه نزد پروردگارت آمدي، بگو: پروردگارا! وليد مرا پاره پاره كرد.
امام حسين(عليه السلام) نيز مانند صاعقه عذاب بر سر دشمنان اسلام بود. او بر بنياميه و آلابيسفيان نهيب ميزد و فرياد ميكشيد. ازاينرو، هدف تير، نيزه و شمشير آنان قرار گرفت و سر از بدن مطهرش جدا و بدنش را پاره پاره كردند.
*حکایتی شگفت انگیز
امام حسين(عليه السلام) سخت مجذوب جذبههاي معنوي قرآن كريم بود; عبدالرحمان سلمي سوره حمد را به فرزند امام حسين(عليه السلام) آموخت. كودك آن سوره مباركه را براي پدر بزرگوارش قرائت كرد. حضرت، هزار دينار و هزار حُلّه به عبدالرحمان عطا فرمود و دهان او را نيز پر از درّ و جواهر كرد. بعضي به آن حضرت عرض كردند كه اين همه عطا و بخشش، براي تعليم سوره حمد؟! امام در پاسخ فرمودند: «و اين يقع هذا من عطائه؟»;[7] يعني چيزي كه من دادم، كجا ميتواند پاسخگوي حق عظيم و كار بزرگ او باشد؟
بنگريد كه آن حضرت، در برابر آموزش سوره حمد، چه لطفها ميكند و بااينحال ميفرمايد: پيشكش من كجا و عطاي او كجا. كار خود را پيشكش(كه از كوچك به بزرگ داده ميشود) مينامد و عمل او را عطا ميداند كه رفتارانسان بزرگ در برابر زيردستان است و اين خود از آن همه بخشش مال، بهتر وبالاتر است.
اين داستان شگفتانگيز حاكي از آن است كه همه وجود امام حسين(عليه السلام)مجذوب كششهاي عميق قرآن كريم بود و قرآن در اعماق جان آن بزرگوار نفوذ داشت. بنابراين همه اعمال ايشان از قرآن سرچشمه ميگرفته و همه جا با هدايتهاي قرآني حركت ميكرده است. ديگران هم با ارشاد او به پيش ميرفتند. مِهر و قَهر امامحسين(عليه السلام)به قرآن باز ميگشت و رايحه پاك و معطّر قرآن از همه كارهاي ايشان پديدار بود و در مواردي، ايشان خود، به آيه مربوط استشهاد ميكرد و تصريح ميفرمود كه در اين رفتار مخصوص، استناد من به آن آيه كريمه است و يا از قرآنكريم الهام ميگيرد. به بيان ديگر، اخلاق و رفتار آن بزرگوار، تجسّم و ترسيم آيههاي پربركت قرآن بود و با رفتار بزرگوارانه خود، آيههاي قرآن را زنده ميكرد و در جامعه رواج ميداد و امت را به سوي قرآن، تشويق ميكرد.
*فروتني براي مؤمنان
(... إِنَّـهُ لايُحِبُّ المُسْتَكْبِرِينَ).[8] او گردنكشان را دوست نميدارد.
رفتار امام حسين(عليه السلام) با طبقات تهيدست، متواضعانه بود و با افراد محروم و نيازمند جامعه، بسيار دوستانه و صميمانه رفتار ميكرد. آنان كه در نظرسطحينگر و ظاهر بين دنيادوستان و مادهپرستان، ارزشي نداشتند، در نظرژرفنگر و خدابينانه امام حسين(عليه السلام) احترام داشتند و از مهر و صفاي آنحضرت برخوردار ميشدند. او از تكبر و خودبيني، سخت پرهيز ميكرد و از آن بيزار بود.
آري، بنابر كلام صريح آنحضرت، اين منش انسان دوستانه، برگرفته از قرآن كريم است; چنان كه خداوند درباره مستكبران ميفرمايد:
(لا جَرَمَ أَنَّ اللّهَ يَعْلَمُ ما يُسِرُّونَ وَما يُعْلِنُونَ إِنَّـهُ لايُحِبُّ المُسْتَكْبِرِينَ).[9] قطعاً خداوند به آنچه آنان در پنهاني انجام ميدهند و آنچه آشكارا مرتكب ميشوند; آگاهي دارد و خداوند، مستكبران را دوست نميدارد.
مسعدة بن صدقه نقل ميكند كه حضرت حسين بن علي(عليه السلام) گروهي مستمند را درراه ديد كه نشستهاند پارههاي ناني را ميخورند. آنان از امام حسين(عليه السلام)خواستند كه بر بساط آنان بنشيند و از غذاي آنان تناول فرمايد. حضرت در كنار آنان نشست و باآنان غذا خورد. آنگاه اين آيه را تلاوت فرمود:
(إِنَّـهُ لايُحِبُّ المُسْتَكْبِرِينَ). راستي كه خداوند، مستكبران را دوست نميدارد.
آن گاه فرمود: «من شما را اجابت كردم. اكنون شما مرا اجابت كنيد». عرض كردند: «آري، اي زاده رسولالله!» و با آن حضرت، به خانه ايشان آمدند. حضرت به رباب فرمود: «آن چه را ذخيره كردهاي، بياور.»[10] و همه را در راه خدا به آنان بذل فرمود.
حضرت سيدالشهدا(عليه السلام) با آن تواضع بينظيرشان و قرائت آيه كريمه، به وضوح بهما فهماند كه آن اخلاق كريمانه و رفتار بزرگوارانه، برگرفته از قرآن كريم است.
*هديه برتر
(وَإِذا حُيِّيتُمْ بِتَحِـيَّة فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها أَوْ رُدُّوها...).[11]
و چون بر شما درود گفته شده است، شما بهتر از آن، پاسخ دهيد يا همان را [در پاسخ]برگردانيد....
اين آيه، چگونگي رفتار انسان را با كساني كه به او تحيت ميفرستند و به وي احترام ميگذارند، بيان فرموده است. خلاصه مضمون آيه، اين است كه خوبي، تحيّت و احترام فرد را ناديده نگيريد و از كنار آن، بيتوجه عبور نكنيد، بلكه دست كم، همانند تحيت، احترام و بزرگداشتي كه او براي شما به كار برده است، درباره او بهكاربريد و البته كرامت نفس، ايجاب ميكند كه با كيفيت بهتر و بالاتري، احسان اورا جبران كنيم.
اَنس ميگويد: من در نزد حضرت امام حسين(عليه السلام) بودم كه كنيزي وارد شد و دسته گلي را به آن حضرت تقديم كرد. حضرت فرمود: «تو در راه خدا آزادي و من تو را براي خاطر خداوند، آزاد كردم».
انس ميگويد: من عرض كردم: كنيز به شما، يك دسته گل تقديم كرد، دسته گلي كه مهم نيست و بهاي چنداني ندارد; ولي شما او را آزاد ميسازيد؟!. امام حسين(عليه السلام) در پاسخ فرمود: «و كذا أدَّبنا الله; (خداوند، ما را اينگونه تأديب كرده است). او ميفرمايد: (وَإِذا حُيِّيتُمْ بِتَحِـيَّة فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها أَوْ رُدُّوها) و بهتر از دسته گل او آزادي وي بود.[12]
امام حسين(عليه السلام) در اين رفتار والا به قرآن كريم استناد كرده، به صراحت، اخلاق بسيار والاي خود را الهام گرفته از تعليم و تربيت خداوندي و از رهگذر آيه شريفه قرآني ميداند.
راستي چه افتخارآفرين است كه امام بزرگوار شيعه، خود و خاندان خود را تربيتيافته خداوند و ادب شده مكتب قرآن كريم قلمداد و بدان فخر و مباهات ميكند.
چه اندازه جمله «كذا ادّبنا الله»، كه امام حسين(عليه السلام) فرمود، زيبا و دلربا است و چه قدر كلام خداوند: (وَإِذا حُيِّيتُمْ...) شيرين و جذاب است!
اينك بر رهبران جهان است كه اين ادب الهي را از قرآن مقدس و از ترجمان آن، امام حسين(عليه السلام)فرابگيرند تا خوبيهاي مردم را به بهتر از آن پاسخ دهند.
[1]. ر.ك: سنن الدارمي، ج 2، ص 524; سنن البيهقي، ج 10، ص 113; مسند احمد، ج 3، ص 14 و 17; الطبقاتالكبري، ج 2، ص 194; كافي، ج 1، ص293.
[2]. المزار، ص 158.
[3]. همان، ص 168.
[4]. همان، ص 143.
[5]. ابراهيم (14) آيه 15.
[6]. دميري، حياة الحيوان (به نقل از: تتمةالمنتهي، ص 91; الطرائف، ص 167; بحارالانوار، ج 38، ص 193).
[7]. مناقب آل ابيطالب، ج 4، ص 66; تفسير برهان، ج 1، ص 34.
[8]. نحل (16) آيه 23.
[9]. نحل (16) آيه 23.
[10]. تفسير عياشي، ج 2، ص 257; بحارالانوار، ج 44، ص 189.
[11]. نساء (3) آيه 86.
[12]. كشفالغمّه، ج 2، ص 31; مناقب آل ابيطالب، ج 4، ص 18.
منبع: برگرفته از کتاب امام حسین(ع) آینه آیه های قرآن
اشاره ای به سيره قرآنى امام حسين(علیه السلام)

ارسال شده در:
سه شنبه سپتامبر 10, 2019 12:58 am
توسط إشراف
اشاره
امام حسين(علیه السلام) گوهر تابناك و چراغ درخشانى است كه هماره بر تارك تاريخ درخشيده و خواهد درخشيد. طالبان هدايت و انسانهاى خسته از ظلم و تبعيض و ذلت و ستيزه، نامردمى و ناجوانمردى را به حق رهنمون ساخته و بيدار نموده است. عنصر جاودانهاى كه به يقين رمز ماندگاريش را در الهى بودنش بايد جُست. سيرهى ارجمندش را در قرآن بايد نگريست تا به حقيقتش يا شمهاى از حقيقتش دست يافت. امام حسين(ع) نه تنها شاگرد مكتب قرآن كه عِدْل و شريك قرآن است از اينروست كه در فرازى از زيارتنامهى شريفش مىخوانيم: «السَّلامُ عَلَيكَ يا شريكَ القُران؛(1) سلام بر تو اى شريك قرآن» و در حديث «ثقلين» نيز همدوشى امام به عنوان قرآن ناطق و قرآن به عنوان امام صامت گرديده است.
رسولُ اللَّه(ص) فرمودند: «انى تاركٌ فيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كتابَ اللَّه و عترَتى اهلَ بَيْتى فَأِنَّهُمَا لَنْ يَفتَرِقا حتَّى يَردِا عَلَىّ الحوض»(2) حال كه ائمه(ع) بطور عام و امام حسين(ع) به طور خاص چنين نسبت و خويشاوندى محكمى با قرآن دارند بايد تفسير قرآن را در آنان جُست كه در «وجود آنها كرامتها و فضيلتهاى قرآن و گنجهاى الهى نهفته است.» «فيِهْم كوائِمُ القرآن و هُمْ كُنوُز الرَّحمان»(3) در اين نوشتار بر آنيم كه فرازهايى از آيات نورانى قرآن را در سيرهى علمى و عملى آن امام همام جستجو كنيم و آيات اين كتاب صامت را با نور وجود اين پرتو درخشنده به نطق آوريم.
اگر چه ما را هرگز ياراى آن نيست كه عمق شخصيت آن درياى علم و معرفت و اخلاق و معنويت را بپيمايد ولى از باب عرض ارادات به پيشگاه آن شفيع روز محشر چند جملهاى را به تحرير در مىآوريم.
80.jpg
1. انس با قرآن
انس آدمى با هر چيز ريشه در ارج و اهميتى دارد كه انسان براى آن چيز قائل است رهپويان راه يقين و سالكان وادى علم و معرفت از آنجا كه محبوبترين محبوب را ذات اقدس خداوند مىدانند و فقط دل در گرو او دارند، كتاب او را كه پرتوى از ذات او و واسطه سخن خداوند با بندگان است - پر منزلت و تنها طريق هدايت مىدانند از اينرو با آن انس ويژهاى داشته و قلب و جان و اعمال خويش را با آن گوهر حياتبخش خدايى مىكنند.
قرآن كريم به لزوم اين انس اشاره كرده است. از مؤمنان مىخواهد با تلاوت آيات آن، اولين مرحلهى انس را بپيمايند. «فَاقْرَءُواْ مَا تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْءَان؛(4) هر آنچه برايتان امكان دارد قرآن بخوانيد».
در آيهى ديگر آنانكه در قرآن انديشه نمىكنند مورد نكوهش قرار داده، مىفرمايد: «أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْءَانَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا؛(5) آيا به آيات قرآن نمىانديشند؟ يا بر دلهايشان قفلهايى نهاده شده است؟»
امام حسين(ع) انس ويژهاى با قرآن داشت چون منزلتى بزرگ براى آن قائل بود. نمونهاى از اين منزلت را مىتوان در حكايت زير مشاهده كرد:
«عبدالرحمان» به فرزند امام حسين(ع) «الحمدللَّه رب العالمين» را آموخت، وقتى كه آن را بر پدر خواند، حضرت هزار دينار را به او بخشيد و دهان او را پر از طلا كرد. از آن حضرت دليل آن سؤال شد. حضرت پاسخ دادند: «چگونه مىتوان كار او را [تعليم قرآن ]با اين پاداش مقايسه كرد؟!»(6)
انس امام حسين با قرآن را مىتوان در تمام زواياى زندگيش ملاحظه كرد، نصايح و مواعظش، سيرهى علمى و عملىاش و حماسه خونينش همه و همه در قرآن و الهام گرفته از آن بود. بنابراين كوتهبينانى كه شخصيت حماسى و قيام مردانهاش را زير سؤال مىبرند و گاه بر چسب خشونتطلبى، عدم توجه به مصالح، بىسياستى، انتقامجويى و... را به آن حضرت نسبت مىدهند اگر ريشههاى قرآنى عمل آن بزرگوار را بدانند و واقعاً در پى حق و يقين باشند نه بهانهجويى، به حقيقت رهنمون خواهند شد.
آرى، اهلبيت و بويژه امام حسين(ع) فرزندان پيامبر و شاگرد مكتب قرآنند پس چگونه گفتار و مواعظشان متكى به قرآن نباشد حركت و قيام حسينى از همان آغاز بر مبناى قرآن همراه بود. نه تنها ريشههاى اين حماسه را مىتوان با قرآن بدست آورد بلكه امام(ع) خود با استناد به آيات قرآن حركت خود را الهام گرفته از آن مىدانست كه نمونههايى از آن را ذكر مىكنيم.
الف) در نخستين برخورد با والى مدينه، خود و اهلبيت را معدن رسالت و... معرفى مىكند و مىفرمايد: «در حالىكه يزيد مردى فاسق و شرابخوار و... است پس چگونه امام را شايسته است كه با او بيعت كند.»(7)
ب) هنگامى كه مروان اصرار مىكند كه والى مدينه از امام حسين(ع) بيعت بگيرد امام(ع) او را پليد و خود را با استناد به قرآن «مُطهّر» بيان مىدارد: «اِلَيك عَنّى، أَنا مِنْ بَيْتِ الطَّهارةِ الّذين أنْزلَ اللَّهُ فيهم عَلى نَبيّه: «إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا»(8)
ج) آنگاه كه با كاروان خود از مدينه بيرون آمد اين آيه را تلاوت فرمود: «رَبِّ نَجِّنِى مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِين»(9) و اين همان دعايى است كه حضرت موسى(ع) به هنگام خروجش با بنىاسرائيل آن را بر زبان جارى ساخت.
د) آنگاه كه به مكه رسيد اين آيه را تلاوت نمود: «وَ لَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقَاءَ مَدْيَنَ قَالَ عَسَى رَبِّى أَن يَهْدِيَنِى سَوَاءَ السَّبِيل»(10) به اين ترتيب هجرت خود را به هجرت موسى كه هر دو در جهت كوبيدن بيداد و ظلم بود تشبيه مىكند.
ه) پس از ورود به مكه نامهاى براى سران قبايل بصره نوشت و آنان را به كتاب خدا دعوت كرد: «وَ اَنا ادعوكم اِلى كتابِ اللَّه و سُنة نبيّهِ»(11)
و) وقتى كه عصر پنجشنبه نهم محرّم عمر بن سعد فرمان حمله داد و لشكر به حركت در آمد از برادرش اباالفضل(ع) درخواست مىكند كه يك شب از امويان مهلت بگيريد تا در آن شب فقط دعا، نماز، تلاوت قرآن، استغفار و راز و نياز با خدا داشته باشد:
«فَهُوَ يَعْلَمُ أنّى كُنتُ قَدْ اُحِبُّ الصَّلوة و تلاوة كتابِهِ و كثرة الدَّعاء و الاستغفار» و خداوند مىداند كه من نماز براى خدا و تلاوت قرآن و بسيارى دعا و استغفار را دوست مىداشتم» امام آن شب به خيمه باز مىگردد و تمام شب را چنين مىكند.(12)
اُنس امام با قرآن به دوران حيات جسمى محدود نمىشود بلكه بعد از شهادت نيز ادامه دارد: «منهال بن عمرو» گويد، چون سر مطهّر امام(ع) را به دمشق آورده بر نى حمل مىكردند، من پيش روى او بودم. شخصى سورهى كهف را مىخواند تا رسيد به آيهى شريفهى «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَ الرَّقِيمِ كَانُواْ مِنْ ءَايَتِنَا عَجَبًا؛(13) آيا پنداشتى كه داستان اصحاب كهف و رقيم از آيات شگفت ماست؟!» به خدا سوگند ناگاه آن سر مطهر به سخن آمد و با زبان فصيح فرمود: «شگفتتر از اصحاب كهف، واقعهى شهادت و بردن من بر نى است»(14)
«سلمة بن كهيل» گويد: سر مطهّر را ديدم كه بر نى اين آيه را مىخواند «فَسَيَكْفِيكَهُمُ اللَّهُ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيم؛(15) خداوند شما را از شر ايشان نگه خواهد داشت و او شنواى داناست».(16)
2. اخلاص و رضايت الهى
اكسير حياتبخشى كه به كارها و افكار رنگ جاودانگى مىبخشد اخلاص و انجام عمل براى رضاى الهى است خداوند در قرآن از بندگان مؤمن خويش خواسته است كه كارها را فقط براى رضاى او انجام دهند.
«صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَة؛(17) رنگ الهى بگيريد و چه چيز از رنگ الهى نيكوتر است».
و در آيهى ديگر خداوند به پيامبر مىفرمايد: «أَن تَقُومُواْ لِلَّهِ مَثْنَى وَ فُرَ دَى؛ دو دو به تنهايى براى خدا به پا خيزيد»
قرآن در ستايش طبقهاى از مجاهدان راه حق و تشويق آنها مىفرمايد: «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّة؛(18) در حقيقت خدا از مؤمنان جان و مالشان را به [بهاى ]اينكه بهشت براى آنان باشد خريده است».
چنانكه ملاحظه مىشود خداوند در اين آيه بهشت را بهاى جان و مال مؤمنان جهادگر مىشمارد اما در آيهاى ديگر در ستايش تعدادى از انسانهاى بلند پرواز مىفرمايد: «وَمِنَ النَّاسِ مَن يَشْرِى نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّه»(19) در اين آيه آنانكه جانشان را با عشق به خدا مىفروشند هدفشان در بهشت فقط رضاى الهى است.(20)
امام حسين(ع) هدف اصلى سفر به كربلا را تحصيل رضاى الهى مىداند از اينرو در آغاز سفر و كنار قبر جدّ بزرگوارش(ص) از خداوند مىخواهد كه او را به اين همه موفق بدارد و راهى در پيش رويش بگذارد كه رضاى او و رضاى رسولش در آن است.(21)
اين معنا در خطابههاى ديگر آن بزرگوار نيز كاملاً مشهود است.(22)
3.اخلاق كريمانه
سخاوت، عفو و گذشت، احسانگرى و دستگيرى بينوايان نمودهايى از اخلاق كريمانهاى است كه در جاى جاى قرآن مىتوان آنها را جست و امام حسين، شاگرد مكتب قرآن تجسم عينى اين صفات و اوصاف ديگر قرآنى است و ما در اينجا به عنوان نمونه به ذكر پارهاى از آنها مىپردازيم.
3-1. گذشت
گذشت عالىترين كرامت انسانى است بويژه آنكه آدمى قدرت بر انتقام نيز داشته باشد آموزههاى قرآنى نه تنها به عفو در مقابل بدى تأكيد دارند بلكه در سطحى بالاتر توصيه مىكنند كه جواب را با خوبى پاسخ دهيد «وَأَن تَعْفُواْ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى؛(23) گذشت كردن شما به تقوى نزديكتر است».
«وَ لَا تَسْتَوِى الْحَسَنَةُ وَ لَا السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِى هِىَ أَحْسَن؛(24) و نيكى با بدى يكسان نيست [بدى را] به آنچه بهتر است دفع كن».
«عصام بن المصطلق» گويد: وارد مدينه شدم، حسين بن على(ع) را مشاهده نموده و خوشنامى و مقام و منزلتش مرا به شگفت آورد به گونهاى كه حسدى كه در سينه نسبت به پدرش داشتم مرا به شدت برانگيخت به او گفتم: تو پسر ابوتراب هستى؟ ايشان فرمود: آرى. شروع كردم به شتم و سب او و پدرش، حسين(ع) نگاهى رئوفانه به من كرد و فرمود: «اعوذ باللَّه من الشيطان الرجيم. بسم اللَّه الرحمن الرحيم * خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلِين»
آنگاه فرمود: آرام باش و براى من و خودت از خداوند طلب مغفرت كن اگر از ما يارى مىخواستى ما تو را كمك مىكرديم و اگر طالب حمايت بودى، تو را پشتيبانى مىنموديم و اگر هدايت و ارشاد طلب مىكردى تو را رهنمون مىشديم... عصّام مىگويد آثار ندامت و پشيمانى در چهرهام نقش بست. آنگاه امام فرمود: سرزنشى بر تو نيست خداوند تو را مىبخشايد كه مهربانترين مهربانان است. آيا تو اهل شامى؟ گفتم: بلى، گفت: خداوند ما و تو را زنده نگه دارد، هر حاجت و نيازى داشتى با ما در ميان بگذار، اميدوارم كه به خواست خدا هرچه مىخواهى به بهترين وجهى آن را بيابى. عصّام گويد: زمين با تمام وسعتش بر من تنگ شد. دوست داشتم كه مرا در خود فرو برد. در همان لحظه ناگهان فكر كردم كه در سرتاسر زمين محبوبتر از او و پدرش نزد من هيچ كس وجود ندارد.»(25)
3-2. تواضع و فروتنى
تواضع صفت ارزشمند مردان الهى است و آنان كه پيشواى مردمند و الگوى آنان، وجود اين صفت در آنان لازمتر است. تواضع در مقابل بندگان خوب و انسانهاى ستمكشيده نوعى جوانمردى، صبر و شجاعت، اما در مقابل مستكبران و كافران نشانهى ذلت است. قرآنكريم از يك سو به نكوهش تكبر مىپردازد:«وَ لَا تَمْشِ فِى الْأَرْضِ مَرَحًا؛(26) در روى زمين با تكبّر راه مرو»؛ «فَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِين؛(27) بد جايگاهى است جايگاه متكبران» و از سوى ديگر لزوم تواضع را گوشزد مىكند «وَ عِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا؛(28) بندگان خداى رحمان كسانىاند كه در روى زمين به نرمى [و بدون تكبّر] گام بر مىدارند»؛ «وَ اخْفِضْ جَنَاحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِين»(29) امام حسين(ع) نيز صاحب اين سيرهى ارزشمند قرآنى بود.
«مسعده» گويد: گذر امامحسين(ع) به فقيرانى افتاد كه گليم خود را پهن كرده و خود را بر آن افكنده بودند (و غذا مىخوردند) و حضرت را دعوت نمودند، حضرت(ع) به زانو، نشست و با آنان هم خوراك شد. سپس اين آيه فوق را تلاوت نمود آنگاه فقرا را به منزل خويش دعوت نمود. پس برخاستند و همراه حضرت(ع) به منزل او آمدند. حضرت(ع) به كنيز خود فرمود: «آنچه را ذخيره مىكردى بيرون بياور.»(30)
3-3. سخاوت
«جود و سخاوت» از فضايل مهم اخلاقى است، هر اندازه «بُخل» نشانهى پستى و حقارت و ضعف ايمان و فقدان شخصيت است «جود و سخاوت» نشانهى ايمان و شخصيت والاى انسانى است. در آيات قرآن هر چند واژهى «جود» و «سخاوت» به كار نرفته اما تعبيراتى ديده مىشود كه بر اين دو مفهوم منطبق است، انفاق اموال در راه خدا، ايثار اموال و جانها، انفاق از آنچه خود به آن نيازمنديم يا آن را دوست داريم، و... از جمله تعبيرات قرآن براى توصيف سخاوت است كه اكنون به چند مورد آن اشاره مىكنيم:
«يُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَيْهِمْ وَ لَا يَجِدُونَ فِى صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِّمَّا أُوتُواْ وَ يُؤْثِرُونَ عَلَى أَنفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَة...؛(31)[انصار]... هر كس را كه به سوى آنان كوچ كرد. دوست دارند و نسبت به آنچه به ايشان داده شده در دلهايشان حسد نمىيابند، هر چند در خودشان احتياجى، [مبرم ]باشد.»
«وَ يُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَ يَتِيمًا وَ أَسِيرًا * إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنكُمْ جَزَاءً وَ لَا شُكُورًا؛(32) و غذاى (خود) را با اين كه به آن، علاقه (و نياز) دارند به مسكين و يتيم و اسير مىدهند (و مىگويند) ما شما را به خاطر خدا اطعام مىكنيم و هيچ پاداش و سپاسى از شما نمىخواهيم.»
امام حسين(ع) اسوهى سخاوت بود. روايت شده كه «ابوهشام قناد» از بصره براى حسين(ع) كالا مىآورد و آن حضرت از جاى برنخاسته همه را به مردم مىبخشيد.(33)
«ابن عساكر» روايت كرده است: گدايى، ميان كوچههاى مدينه قدم برمى داشت و گدايى مىكرد تا به در خانهى حسين(ع) رسيد در را كوبيد و اين چنين سرود «نااميد بر مىگردد امروز آن كسى كه به تو اميدوار باشد و حلقهى درخانه تو را حركت دهد. تو صاحب جود و معدن بخششى و پدرت كشندهى فاسقان بود».
حسين(ع) مشغول نماز بود. نماز را به زودى به جاى آورد و بيرون آمده و در سيماى اعرابى اثر تنگدستى را مشاهده كرد. برگشت و قنبر را صدا زد. قنبر جواب داد (لبيّك يابن رسولاللَّه) فرمود: از پول مخارج ما چه قدر مانده است. عرض كرد دويست درهم كه فرمودى در بين اهل بيت تقسيم كنم. فرمود: آن را بياور، كسى آمده كه از آنها به اين پول سزاوارتر است... اعرابى پولها را گرفت و رفت در حالى كه مىگفت: «اللَّهُ اَعْلم حَيْثُ يجعل رسالَتَهُ؛(34) خداوند داناتر است به اينكه رسالت خويش را نزد چه كسى قرار دهد»
3-4. احسانگرى
«أنس» گويد نزد امام حسين(ع) نشسته بودم در اين هنگام يكى از كنيزان آن حضرت وارد شد و با دستهى ريحانى كه به آن حضرت هديه كرد سلام و تحيّت گفت، حضرت نيز به او فرمود: تو در راه خدا و براى خدا آزادى.
أنس مىگويد: من به آن حضرت عرض كردم: اين كنيز با چند شاخهى ريحان كه اهميتى ندارد به شما تحيّت گفت، حال شما او را آزاد مىكنيد؟ حضرت فرمود: حقتعالى ما را چنين تربيت كرده و فرموده است:
«وَإِذَا حُيِّيتُم بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّواْ بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا؛(35) و چون به شما درود گفته شد شما به [صورتى] بهتر از آن درود گوييد يا همان را [در پاسخ] بر گردانيد».
4. امر به معروف و نهى از منكر
امر به معروف و نهى از منكر محور تحقق يافتن حكميت ارزشها و محو پليديها است بناى رفيع جامعهى اسلامى بر ستون مستحكم امر به معروف و نهى از منكر گذاشته شده و امت مسلمان بهترين امتى هستند كه براى امر به معروف و نهى از منكر برانگيخته شدند.
امام حسين(ع) مصداق اين آيه بود: «وَلْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَأُوْلَكَ هُمُ الْمُفْلِحُون؛(36) بايد از ميان شما گروهى به نيكى دعوت كنند و به كار شايسته وادارند و از زشتى بازدارند و آنان همان رستگارانند»
آن بزرگوار هدف قيام خود را اصلاحطلبى و امر به معروف و نهى از منكر معرفى كرد از اولين مراحل امر به معروف كه همان اندرز و نصيحت است آغاز كرد و بارها و بارها يزيديان را پند داد(37) و تا آخرين مرحله كه گذشتن از جان خويش است در راه احياى اين عنصر مهم كوشا بود. آن حضرت در اينباره چنين مىفرمايد: «اِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الأِصلاح فى أَمّةِ جَدّى محمد(ص) اُريدُ أَن آمُرَ بِالمَعروف وَانهى عنِ المُنكر...؛ من براى اصلاح در امت جدّم محمد(ص) قيام كردم و امر به معروف و نهى از منكر را طالبم...»(38)
5. ايثار
ايثار يكى از جلوههاى عرفانى قيام امام حسين(ع) و بلكه از زيباترين آنهاست، جلوهاى كه قرآن كريم بسيار بر آن تأكيد كرده و در نمودهاى مختلف ظاهر گشته است، شهادت در راه خدا و انفاق مال كه آيات بسيارى درباره آنها نازل شده از اين جمله است؛ اوج ايثار و از خودگذشتگى را در ليلةالمبيت كه على(ع) به جاى پيامبر خوابيد مىتوان ملاحظه كرد و خداوند مدال «وَمِنَ النَّاسِ مَن يَشْرِى نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّه...»(39) را دربارهى آن بزرگوار نازل كرد.
در سورهى انسان نيز درخشش ديگرى از اين فداكارى را كه ناظر بر اهلبيت است ملاحظه مىكنيم «وَ يُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَ يَتِيمًا وَ أَسِيرًا * إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّه...»(40)
اساس قيام امامحسين(ع) و ياران آن بزرگوار كه برگرفته از مكتب آن حضرت است بر محور از خودگذشتگى است. عدم قبول بيعت امام با امويان و از خود گذشتن براى اثبات حقيقت نمونهى بارز ايثار آن بزرگوار بود.
دستيابى حضرت اباالفضل العباس(ع) به آب و نياشاميدن آن، جانفشانى دو تن از ياران امام(ع) در ظهر عاشورا كه جهت اقامهى نماز تن خود را سپر بلاى آن حضرت ساختند و به شهادت رسيدند، ارادتهايى كه اصحاب آن حضرت در شب عاشورا ابراز كردند و در روز عاشورا تا زنده بودند نگذاشتند كه از بنىهاشم وارد ميدان شود و بنىهاشم نيز تا زنده بودند نگذاشتند امام(ع) وارد ميدان شود و(41)... همه و همه نمونههايى بىمانند ايثارند كه در قيام امام حسين جلوهگر شد.
«محمدعلى جناح» سياستمدار پاكستانى در اينباره مىگويد: «هيچ نمونهاى از شجاعت بهتر از آنكه امام حسين(ع) از لحاظ فداكارى نشان داد در عالم پيدا نمىشود»(42) دانشمند اروپايى «موريس دوكبرى» نيز مىنويسد: «امام حسين براى حفظ شرف و ناموس مردم و بزرگى مقام و مرتبه از جان و مال و فرزند گذشت...»(43)
6. توكّل
يكى ديگر از آموزههاى ارجمند قرآنى توكل است، كارها را به خدا سپردن و دل از هر چه غير اوست بركندن، به يك مبدأ خبير قادر تكيه كردن و در راه او گام برداشتن است چرا كه قرآن خود فرموده است: «و مَن يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُه؛(44) هر كس بر خدا توكل كند خدا او را كافى است»: «عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُون»(45)
امامحسين(ع) در طول سفر خود به كربلا، خدا را تنها تكيه گاه خود مىداند، در دومين سخنرانى خود در روز عاشورا پس از آنكه هر دو سپاه آمادهى نبرد شدند خطاب به سربازان عمر سعد فرمود: «سخن مرا بشنويد و عجله نكنيد... پس [در] كارتان با شريكان خود همداستان شويد تا كارتان بر شما مشتبه ننمايد پس درباره من تصميم گرفته مهلتم ندهيد»؛ «بىترديد سرور من آن خدايى است كه قرآن را فرو فرستاده و همواره دوستدار شايستگان است.»(46)
7. جامع اضداد
عدهاى چنين مىپندارند كه انسانهايى كه اهل عبادت و تهجّد، عرفان و خلوت گزينىاند در صحنهى اجتماع حضورى مؤثر نداشته و بالعكس انسانهاى حماسى و قاطع، از روحيه لطيفى برخوردار نيستند.
اما انسان قرآنى در عين صلابت و قاطعيت، رؤوف و در عين تهجّد شبانگاهى چون شير در روز، بر دشمنان مىغرّد قرآن رهبانيت را نمىپذيرد و در عين حال قطع ارتباط با خالق را نيز رد مىكند.
از يكسو بر جهاد و شهادت، هجرت و امر به معروف و نهى از منكر به عنوان عناصر كليدى شجاعت و حضور مؤثر در جامعه تأكيد مىكند و از ديگر سو مؤمنانى را مىستايد كه شبها به نجواى با معبودشان مىپردازند.
قرآن از يك سو نجواى «وَ مِنَ الَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّك»(47) سر مىدهد و از سوى ديگر بانگ «وَقَاتِلُواْ الْمُشْرِكِينَ كَآفَّة»(48) بر مىآورد و حسين(ع) نيز چنين بود، آميزهاى از حماسه و دلاورى و شجاعت و عرفان و معنويت، دعاى عرفهى امام حسين(ع) سراسر زمزمههاى عارفانه او با معبود خويش است: «اِلهى مَنْ كانَتْ مَحاسِنُهُ مساوىِ فكيف لايكون مساويه مساوى؛(49) خدايا كسى كه خوبىهايش بدى است چگونه بديهايش بدى نباشد».
جملات عارفانهى امام حسين تنها يك روى سكهى شخصيت است اما روى ديگر شخصيت حماسى و قهرمانى است كه با سلاح خون به ديدار شمشير مىرود و چنين مىسرايد كه:«اِنْ كانَ دينُ مُحَمَّدٍ لَمْ يَسْتَقِم اِلاَّبِقتلى يا سيوف خذينى؛(50) اگر دين محمد(ص) جز با كشتن من پايدار نمىماند پس اى شمشيرها مرا دريابيد.»
8. جاودانگى
قرآن كريم كتابى است كه با گذشت زمان رنگ كهنگى بر چهرهى مفاهيم بلندش نمىنشيند و همواره ماندگار و جاودانه است. مردى از امام صادق(ع) سؤال كرد چگونه است كه قرآن با بحث و گفتگو در مورد آن فرسوده نمىشود و همواره شاداب و تازه است؟ حضرت فرمودند: «بدان جهت كه خداوند قرآن را مخصوص عصر و دورانى خاص قرار نداد. همچنانكه آن را به مردم خاصى اختصاص نداده است بلكه قرآن براى همهى اعصار جديد و نزد هر گروهى تا به قيامت تازه است.»(51)
از آنجا كه سرشت سيرهى گفتارى و رفتارى امامحسين(ع) با آموزههاى قرآنى عجين گشته است، شخصيت او، قيام او و سيرهى او جاودانه است. حضرت زينب، شير زن كربلا، اين جاودانگى را پيشبينى كرده و خطاب به امام سجاد در دلدارى آن حضرت بعد از واقعه دلخراش عاشورا مىفرمايد: «... بر فراز آرامگاه پدرت قبلهاى ترتيب خواهد داد كه نشانههايش كهنه نمىگردد و گذشت روزگار آن را از بين نمىبرد، هر چه ستمگران براى نابودى آن كوشش كنند، هرگز به خواستهى خود نائل نمىشوند، پيوسته شكوه و جلال آن رو به افزايش است»(52)
شيخ «عبدالحسين الاعم» شاعر متعهّد عرب در سوگ شهادت آن حضرت شعرى ناظر به همين معنا دارد كه:
«گرچه جسم مطهّر حسين(ع) در صحراى كربلا مدتى اندك بدون دفن باقى ماند... ليكن قبر او در درون سينه و قلب دوستدارانش تا ابد جاى دارد»(53)
9. حق تلاوت قرآن
در قرآن، ايمانآورندگان به اين كتاب الهى كسانى معرفى شدند كه حق تلاوت را به جاى آورند:«الَّذِينَ ءَاتَيْنَهُمُ الْكِتَابَ يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلَاوَتِهِ أُوْلئكَ يُؤْمِنُونَ بِه؛(54) كسانى كه كتاب آسمانى به آن داديم و آنرا چنانكه بايد مىخوانند ايشانند كه بدان ايمان دارند...»
امام صادق(ع) دربارهى چگونگى رعايت حق تلاوت قرآن مىفرمايد: «آياتش را روشن و شمرده مىخوانند، سعى مىكنند معنايش را بفهمند، احكام و فرامينش را به كار مىبندند و به وعدههايش اميدوارند و از عذابش مىترسند... به خدا سوگند كه حق تلاوت قرآن به حفظ آيات و پشتسر هم خواندن حروف و كلمات و تلاوت سورهها و مطالعه حواشى و هوامش آن نيست...»(55)
امام حسين از كسانى بود كه در گفتار و كردار حق تلاوت قرآن را رعايت كرد از اينرو در قسمتى از زيارتنامهاش مىخوانيم: «أشهد أنّكَ...تَلَوتَ الكتاب حَقَّ تِلاوَتِهِ...؛(56) گواهى مىدهم كه تو حق تلاوت قرآن را ادا نمودى» و نيز آن حضرت خدا را به خاطر فراگيرى معناى قرآن و رسيدن به مقام فقاهت دينى حمد و سپاس مىگويد: «اللهم اِنى اَحْمَدُكَ عَلى ان اَكْرَمْتَنا بِالنَّبُوَّةِ وَعلَّمْتنَا القرآن وفقَّهتَنا فى الدّين»(57)
10. حقگويى
قرآن كريم خود سخن حق است «وَ إِنَّهُ لَحَقُّ الْيَقِين»(58)؛«وَأَنزَلْنَآ إِلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ...»(59)
امام حسين(ع) نيز زندگى و گفتارش بر مبناى حق و راستى بود چرا كه بر مبناى آيهى تطهير امامان از هر گونه ناحق و پليدى مبرّايند. در بخشى از زيارت آن بزرگوار كه خطاب به ايشان است مىخوانيم: «أَنَّ الحقَّ مَعَكَ و اِلَيْكَ وَ أنتَ أهْلُهُ و مَعْدِنُه؛(60) همانا حق با تو و به سوى توست و تو اهل حق و معدن آن هستى»
11. چند بُعدى بودن
قرآن كريم كتابى است كه از زواياى مختلف مىتوان به آن نگريست هر چند همهى اين ابعاد در يك جهت و آن هم هدايتگرى است آيةاللَّه جوادى آملى در اينباره چنين مىنويسد: «آيات قرآن كه خود را هدايتگر مردم مىداند «هدىً للنّاس»(61) طورى تنظيم شده است كه هر كس مىتواند به مقدار سطح فكر خود از خرمن معارف و مآثر آن خوشهاى بر گيرد، هم براى عارفان، حكيمان و ساير انديشوران برنامهى هدايتى دارد و هم براى تودهى مردم و اعراب بيابانگرد... سالار شهيدان، حسينبن على(ع) همانند قرآن در چهرههاى گوناگون براى مردم جهان درخشيد، براى عارفان در چهرهى دعاى عرفه، براى زمامداران حامى قسط و عدل و حامى مستضعفان و محرومان در چهرهى نهضت و قيام عليه طغيانگران امويان، براى پرهيزكارى در چهرهى تارك دنيا و براى ديگران در چهرههاى ديگر...»(62)
12. حضور در محضر الهى
عارف، عالَم را محضر خدا مىداند و او را شاهد و ناظر بر جميع امور مىشمارد. در قرآن كريم مىخوانيم كه «قُلِ اعْمَلُواْ فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُون ...؛(63) و بگو [هر كارى مىخواهيد] بكنيد كه به زودى خدا و پيامبر و مؤمنان در كردار شما خواهند نگريست»
امام حسين(ع) در روز عاشورا بعد از شهادت اصحاب سرش را به آسمان بلند كرد و گفت: «الَّلهُمَّ اِنّك تَرى ما يُصْنَعُ بولد نبيّك؛(64) خدايا تو شاهدى كه با پسر پيغمبر تو چه مىكنند» همچنانكه پس از شهادت طفل شيرخوار دست مبارك خود را زير گلوى او گرفت وقتى كه دستش پر از خون شد آن را به طرف آسمان پاشيد و گفت: «هَوّن عَلىّ ما نَزَل بىِ أنّه بعين اللَّه؛ آنچه كه اين مصيبت را بر من آسان مىكند اين است كه اين مصايب در محضر خدا و منظر او واقع مىشود»
13. خوف و خشيت الهى
قرآن كريم مؤمنان را مىستايد كه فقط از خدا مىترسند و جز او از كس ديگر هراس ندارند:«الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَيَخْشَوْنَهُ وَ لَا يَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّه ...؛(65) كسانى كه پيامهاى خدا را ابلاغ مىكنند و از او مىترسند و از هيچ كس جز خدا بيم ندارند...»
سيرهى عملى امام حسين در جريان كربلا مصداق واقعى اين آيه است چرا كه اگر ترس از نابودى خود و فرزندانش داشت هرگز پاى به اين صحنهى پرمخاطره نمىگذاشت. امام در زمرهى عارفانه خود در دعاى عرفه چنين مىفرمايد كه: «الّلهم اخشاك كأنى أراك؛(66) خدايا مرا آنچنان قرار ده كه از تو بيمناك باشم بطورى كه گويا تو را مىبينم»
14. مقام ذكر
از ديگر اوصاف پارسايان رسيدن به مقام ذكر است. ياد خدا را در دل داشتن و همواره به ياد او بودن، ياد خدا مايهى آرامش است: «أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَنُّ الْقُلُوب»(67) و مؤمنان راستين آنانند كه خريد و فروش و مشغولات دنيوى آنها را از ياد خدا غافل نمىسازد.«رِجَالٌ لَّا تُلْهِيهِمْ تَجارَةٌ وَ لَا بَيْعٌ عَن ذِكْرِ اللَّه...»(68)
سرور و سالار شهيدان از جمله كسانى بود كه به اين مقام شريف نائل گشته بود و همواره ياد خدا مىكرد موقع حمله به دشمن ذكر «لاحول ولاقوّة اِلّا باللَّه العلىّ العظيم»مىگفت(69) هنگام احساس خطر مرگ «اناللَّه و انا اليه راجعون» بر زبان جارى مىساخت(70) هنگام رسيدن به كربلا از بلاها و مصيبتهاى آن به خدا پناه مىبرد «الّلهم أَعوذُبِكَ مَنِ الكَربِ وَ البَلاء»(71)
و بالاخره دشمنان خود را سرزنش مىكند كه: «شيطان بر شما مسلط شده و ياد خداى بزرگ را فراموشتان ساخته، ننگ بر شما و آنچه مىخواهيد، ما از خداييم و به سوى خدا باز مىگرديم.»(72)
15. صبر و تسليم
صبر در برابر مصيبتها و تسليم در برابر اراده الهى يكى ديگر از خصلتهاى نيك عارفان است. عارف معتقد است كه آنچه در عالم وجود واقع مىشود قضاى الهى است و تا چيزى از جانب او مقدّر نشده باشد واقع نمىشود. اگرچه حركت و تلاش براى دگرگونى وضع موجود و تغيير ناهنجارىهاى خود، قضا و قدر الهى و مرزى جدا از آن ندارد.
در قرآن كريم هفتاد بار مقولهى صبر مطرح شده كه ده مورد آن مرتبط با پيامبر اكرم(ص) است. خداوند به مؤمنان دستور داده از صبر و صلوة براى حل مشكلات كمك بگيريد. «يا أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ اسْتَعِينُواْ بِالصَّبْرِ وَ الصَّلَوة» (73) و در آيه ديگر «صبر و تقوى» از استوارترين امور شمرده شده است «وَإِن تَصْبِرُواْ وَتَتَّقُواْ فَإِنَّ ذَ لِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُور» (74)
«تسليم» نيز اگرچه از جنس صبر است اما مقامى بالاتر است در مقام تسليم «خود»ى باقى نمىماند تا انسان بگويد آنچه را جانان مىپسندند مورد پسند من است بلكه خود و هرچه را در اختيار دارد تسليم مولاى خود مىكند.
سخن حضرت اسماعيل كه در جواب «يا بُنَىَّ إِنِّى أَرَى فِى الْمَنَامِ أَنِّى أَذْبَحُك» (75) گفت: «يَأَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِى إِن شَآءَ اللَّهُ مِنَ الصَّبِرِين؛ (76) مأموريت خود را انجام بده كه اگر خدا بخواهد مرا صابر خواهى يافت» نشانهى دستيابى آن حضرت به مقام تسليم و تفويض است.» (77)
حسين(ع) قهرمان صبر و تسليم است و گفتار و كردارش بر آن گواه، آن بزرگوار در وصيتنامهى خود كه به محمد بن حنفيه نوشته فرموده است: «هر كس مرا رد كند و از يارى من سر باز زند صبر مىكنم تا خدا بين من و قوم اموى حكم كند كه او بهترين حكمكنندگان است.» (78)
صبحگاه عاشورا ياران خويش را چنين به صبر فرا مىخواند كه: «اى كريم زادگان! صبورى كنيد زيرا مرگ چونان پلى است كه شما را از سختىها و آسيبها عبور داده و به بهشتهاى پهناور و نعمتهاى جاودانه مىرساند...» (79)
در قتلگاه و عروجگاه، عصر عاشورا در نيايشى عاشقانه با تن و بازوى زخمدار چنين عرضه مىدارد: «بر قضا و حكم تو صبر مىكنم، اى خداى من، جز تو خدايى نيست. اى فريادرس فريادگران.» (80)
16. عبادت
«عبادت» پيوند مخلوق با خالق و اوج كمال انسانى و ارج بخشيدن خداوندى است كه نعمات فراوانى به ما عطا كرده است. قرآن كريم، گاه پرستش را هدف آفرينش و گاه عامل نفى سلطههاى شيطانى، و گاه زمينهى وحى و پيامبرى و... معرفى مىكند. خداوند در اين زمينه مىفرمايد «وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُون؛57.(81) و جن و انس را نيافريديم جز براى آنكه مرا بپرستند.»
امام حسين(ع) عبدصالح خدابود و تجسم عينى آيات الهى، در عين حال كه پهلوانى بزرگ بود، عابدى تمام عيار و عارفى كامل در پيشگاه الهى بود. از «مصعب زبيرى» روايت شده كه گفت: « حسين(ع) با فضيلت و متمسّك به دين بود و نماز و روزه و حج او بسيار بود.» (82)
«عقاد» نيز گويد: علاوه بر نمازهاى پنجگانه نمازهاى ديگر بجاى آورد و علاوه بر روزهى ماه رمضان در ماههاى ديگر هم روزهائى را روزه مىگرفت و در هيچ سال حج خانهى خدا از او فوت نشد مگر آنكه ناچار به ترك شده باشد. (83)
امام حسين(ع) انس ويژهاى با نماز داشت. چنانكه قبلاً بيان شد از برادرش حضرت اباالفضل خواست يك شب از امويان مهلت بگيرد تا در آن شب فقط به دعا، نماز، تلاوت قرآن و استغفار و راز و نياز با خدا بپردازد.
در ظهر عاشورا نيز كه تنور جنگ به شدت گرم شده بود وقتى صحبت از نماز شد به فكر اقامهى نماز افتاد و به شخصى كه وقت نماز را به ايشان يادآورى كرد فرمود: «نماز را به يادمان آوردى خدا تو را از نمازگران قرار دهد، بلكه اكنون وقت آن است، از دشمنان بخواهيد كه دست از جنگ بشويند تا نمازمان را بخوانيم.» و چون آنان حاضر به اين امر نشدند، سعيدبن عبداللَّه حنفى و زهير بن قين، پاسدارى از جان امام را بر عهده گرفته و در اين راه شهيد شدند. (84)
17. عزتطلبى و ذلّت ستيزى
عزّت از آن خداست و هركس طالب عزت است بايد آن را نزد خدابجويد «مَن كَانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعًا» (85) در قرآن كريم خطاب به پيامبر خود مىفرمايد كه: «وَ لَن تَرْضَى عَنكَ الْيَهُودُ وَ لَا النَّصارى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُم؛ (86) يهود و نصارى هرگز از تو خشنود نخواهند شد تا زمانى كه از آنان تبعيت كنى» بنابراين در صورتى كه پيامبر ذلت تبعيت از آنان را بپذيرد تا آنها از او خشنود مىگردند و توطئه نكنند. اما در ادامه آيه خداوند به پيامبر دستور مىدهد كه بگويد: «إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى» (87) به طور قاطع و با عزت تمام سخن آنان را رد كند.
اساساً نفوذناپذيرى از صفات قرآن است، هرگونه بطلان، دروغ، تحريف، تغيير و شكست در آن راه ندارد. از اينرو دربارهى صفت قرآن در اين كتاب مىخوانيم «إِنَّهُ لَكِتابٌ عَزِيزٌ * لَّا يَأْتِيهِ الْباطِلُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لَا مِنْ خَلْفِه؛ (88) اين كتاب نفوذناپذير [و صاحب عزّت ]است هيچ باطلى چه از پيشِ رو يا از پشت سر به آن راه نمىيابد...»
سيرهى امام حسين(ع) نيز بر مبناى همين حبل متين الهى بود و لحظهاى تن به ذلت و سر به خوارى نداد و سطر سطر قيام او نشانگر عزتمدارى و پايدارى بر راه هدايت الهى بود.
امام(ع) در روز عاشورا در مقابل سپاه دشمن فرياد بر آورد كه: «آگاه باشيد كه زنازاده پسر زنازاده (ابن زياد) مرا بين دو چيز مخيّر ساخته يا شمشير كشيده آماده جنگ شوم و يا لباس ذلّت بپوشم و با يزيد بيعت نمايم ولى ذلت از ما بسيار دور است.» (89)
پی نوشت :
1. بحار الانوار، ج 98، ص 355.
2. منبع پيشين، ج 23، ص 133: مرحوم سيد هاشم بحرينى در كتاب غاية المرام اين حديث را با سى و نه سند از دانشمندان اهل تسنن و با هشتاد سند از دانشمندان شيعه نقل كرده است.
3. نهج البلاغه، خطبهى 154.
4. مزمل/ 20.
5. محمد/ 24.
6. تفسير البرهان، ج 1، ص 100.
7. الفتوح، ج 5، ص 14.
7. احزاب/ 33.
9. قصص/ 21 و 22.
10. قصص/ 22 ؛ الفتوح، ج 2، ص 25.
11. تاريخ طبرى، ج 3، ص 28.
12. بحارالانوار، ج 44، ص 392 و ج 45، ص 3.
13. كهف/ 9.
14. بحار الانوا، ج 45، ص 32 و 188.
15. بقره/ 137.
16. معالى السبطين، ج 2، ص 115.
17. بقره/ 138.
18. توبه/ 111.
19. بقره/ 207.
20. حماسه و عرفان/ 247.
21. بحار الانوار، ج 44، ص 328.
22. بحارالانوار، ج 44، ص 377.
23. بقره/ 237.
24. فصلت/ 34.
25. سفينةالبحار، مادّهى خ ل ق، ج 2، ص 116.
26. اسراء/ 37.
27. زمر/ 72.
28. فرقان/ 63.
29. شعراء/ 215.
30. بحارالانوار، ج 44، ص 189.
31. حشر/ 9.
32. انسان/ 8 و 9.
33. پرتوى از عظمت حسين(ع)، به نقل از سمعوالمعنى، ص 150 - 151.
34. پرتوى از عظمت حسين(ع)، ص 168 - 169، به نقل از سمعوالمعنى، ص 151.
35. نساء/ 86.
36. آل عمران/ 104.
37. ر.ك: «نصيحتگرى و خيرخواهى» در همين مقاله.
38. بحار الانوار، ج 44، ص 329.
39. بقره/ 207.
40. انسان/ 8 و 9.
41. حماسه عرفان، ص 246.
42. مجله نور دانش، سال دوم، ش 3.
43. تاريخ سياسى اسلام، ج 1، ص 451.
44. طلاق/ 3.
45. ابراهيم/ 12.
46. بحارالانوار، ج 45، ص 6؛ تاريخالطبرى، ج 3، ص 318، برگرفته از آيات: اعراف196/ و يونس/ 71.
47. اسراء/ 79.
48. توبه/ 36.
49. دعاى عرفه، مفاتيج الجنان.
50. اعيان الشيعه/ 581.
51. بحار الانوار، ج 17، ص 213.
52. مقتل مقرم، ص 397 - 398.
53. قرآن،حسين،شهادت، ص 118.
54. بقره/ 121.
55. تنبيه الخواطر و نزهه النواظر، ج 2، ص 236، نقل از ميزان الحكمه، ج 10، ص 4824.
56. كامل الزيارات، ص 371.
57. تاريخ الطبرى، ج 3، ص 315.
58. حاقه/ 51.
59. مائده48/.
60. بحار الانوار/ ج 100، ص 294 و 20.
61. بقره/ 185.
62. حماسه و عرفان، ص 229 - 230.
63. توبه/ 105.
64. بحارالانوار، ج 44، ص 321.
65. احزاب/ 39.
66. مفاتيح الجنان، دعاى عرفه.
67. رعد/ 28.
68. نور/ 37.
69. بحارالانوار، ج 45، ص 50.
70. بحارالانوار، ج 44، ص 379.
71. پيشين، ص 381.
72. پيشين، ج 45، ص 6.
73. بقره/ 153.
74. آلعمران/ 186.
75. صافات/ 102.
76. صافات/ 102.
77. حماسه و عرفان، ص 258.
78. بحارالانوار، ج 44، ص 330.
79. معانى الاخبار، ص 289.
80. مقتل مقرّم، ص 283.
81. ذاريات/ 56.
82. پرتوى از عظمت حسين(ع)، ص 165، به نقل از اسدالغابه، ج 2، ص 20.
83. منبع پيشين، به نقل از: ابوالشهداء/ 73.
84. پيشين.
85. فاطر/ 10.
86. بقره/ 120.
87. بقره/ 120.
88. فصّلت/ 41 - 42.
89. لهوف، ص 139، مقتل الحسين للخوارزمى، ص 9 و 10.
منبع:ماه نامه پاسدار اسلام
امام-حسین عليه السلام و-عاشورا از نگاه-قرآن

ارسال شده در:
سه شنبه سپتامبر 10, 2019 7:33 am
توسط إشراف
سوره مبارکه الصافات: آيه 107
وَفَدَيْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ(107)
ما ذبح عظيمى را فداى او كرديم، (107)
و" فديناه بذبح عظيم."
«و ما قرباني بزرگي را فداي او ساختيم.»
امام رضا عليهالسلام فرمود:
چون خداي عزيز و شکوهمند ابراهيم عليهالسلام را امر نمود که جاي فرزندش اسماعيل گوسفندي را که خدا برايش فرو فرستاده بود قرباني نمايد، ابراهيم درخواست نمود که فرزندش اسماعيل را با دستش ذبح نمايد و اگر او به کشتن گوسفند امر نميشد همين کار را ميکرد تا آن داغي را که به قلب پدري که عزيزترين فرزندانش را با دست خود قرباني نموده وارد شده به دل او هم وارد شود، و به اين ترتيب سزاوار بلندترين درجات اهل ثواب بر بلاها گردد.
پس خداي بزرگ و بلندمرتبه به او وحي نمود:
اي ابراهيم چه کسي از آفريدگانم را بيشتر دوست داري؟ گفت: پروردگارا تو کسي را نيافريدي که از دوستت محمد صلياللهعليهوآله محبوبتر باشد. خدا بدو وحي نمود: آيا او را بيشتر دوست داري يا نفس خود را؟ گفت: بلکه من او را بيشتر از خود دوست دارم. فرمود: فرزندش نزد تو محبوبتر است يا فرزند خودت؟ گفت:
بلکه فرزند او. فرمود: کشته شدن فرزند او به ستم و ظلم به دست دشمنانش دل تو را بيشتر به درد ميآورد يا کشته شدن فرزندت به دست خودت در راه اطاعت از من؟
پروردگارا بلکه کشته شدن او به دست دشمنانش قلب مرا بيشتر به درد ميآورد. فرمود:
اي ابراهيم، پس همانا گروهي که گمان ميکنند که از امت محمد صلياللهعليهوآله هستند بزودي بعد از او دست به خون فرزندش آغشته ميسازند و او را به ظلم و ستم همچون گوسفندي ميکشند، و بدين واسطه مستوجب خشم من خواهند شد.
پس ابراهيم بخاطر آن بيتاب شد و دلش به درد آمد و به گريستن پرداخت. خداي بزرگ و بلند مرتبه بدو وحي فرمود:
اي ابراهيم به تحقيق فدية بيتابي بر فرزندت اسماعيل يعني اگر او را ذبح ميکرديبه اندوهگينيات بر حسين عليهالسلام و کشته شدنش برابر گشت، و براي تو بلندترين درجات اهل ثواب بر مصيبتها خواهد بود، و آن سخن خداي عزوجل است .
که فرمود: «ما قرباني بزرگي را فداي او ساختيم.»
سوره مبارکه مريم: آيه 7
يَا زَكَرِيَّا إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلَامٍ اسْمُهُ يَحْيَى لَمْ نَجْعَل لَّهُ مِن قَبْلُ سَمِيًّا(7)
اى زكريا! ما تو را به فرزندى بشارت مىدهيم كه نامش «يحيى» است و پيش از اين، همنامى براى او قرار ندادهايم! (7)
امام صادق عليهالسلام فرمود:
ما از قبل براي او همنامي قرار نداديم، حسينبنعلي عليهما السلام و يحييبن زکريا است که از قبل همنامي نداشتند و آسمان فقط بر آن دو چهل روز گريست. گفته شد: گريستنش چگونه بود؟ فرمود:
به سرخي طلوع ميکرد و به سرخي نيز غروب مينمود.
سوره مبارکه الانبياء: آيه 90
فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَوَهَبْنَا لَهُ يَحْيَى وَأَصْلَحْنَا لَهُ زَوْجَهُ إِنَّهُمْ كَانُوا يُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ وَيَدْعُونَنَا رَغَبًا وَرَهَبًا وَكَانُوا لَنَا خَاشِعِينَ(90)
ما هم دعاى او را پذيرفتيم، و يحيى را به او بخشيديم و همسرش را (كه نازا بود) برايش آماده (باردارى) كرديم چرا كه آنان (خاندانى بودند كه) همواره در كارهاى خير بسرعت اقدام مىكردند و در حال بيم و اميد ما را مىخواندند و پيوسته براى ما (خاضع و) خاشع بودند. (90)
«فاستجبنا له و وهبنا له يحيي.»
«ما هم دعاي او (زکريا) را پذيرفتيم و به او يحيي را بخشيديم.»
امام عصر عليهالسلام در ضمن بيان داستان زکرياي پيامبر فرمودند:
... بعد از آن زکريا ميگفت: خدايا مرا فرزندي بخش که به هنگام پيري روشنايي بخش چشمم باشد و پس از آنکه وي را به من ارزاني داشتي مرا به محبت او مبتلا ساز و از آن پس داغ او را بر دلم گذار همانگونه که محمد صلياللهعليهوآله حبيبت را در فراق فرزندش ميگذاري.
پس خداوند يحيي را به او بخشيد و او را به مصيبتش گرفتار ساخت. دوران بارداري (مادر) يحيي شش ماه بود، همانگونه که دوران حمل حسين عليهالسلام همچنين بود.
سوره مبارکه النور: آيه 52
وَمَن يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَخْشَ اللَّهَ وَيَتَّقْهِ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ(52)
و هر كس خدا و پيامبرش را اطاعت كند، و از خدا بترسد و از مخالفت فرمانش بپرهيزد، چنين كسانى همان پيروزمندان واقعى هستند! (52)
پيامبر اکرم صلياللهعليهوآله در حديثي فرمود:
سعادتمند آنان که از دوستان و پيروان حسين عليهالسلام هستند. بخدا سوگند ايشان در قيامت پيروز و نيکبخت هستند.
سوره مبارکه الانبياء: آيه 69
قُلْنَا يَا نَارُ كُونِي بَرْدًا وَسَلَامًا عَلَى إِبْرَاهِيمَ(69)
(سرانجام او را به آتش افكندند ولى ما) گفتيم: «اى آتش! بر ابراهيم سرد و سالم باش!» (69)
امام حسين عليهالسلام قبل از شهادت به يارانش فرمود:
همانا رسول خدا صلياللهعليهوآله به من فرمود: پسرم! بزودي به عراق کشانده خواهي شد، و آن سرزميني است که در آن پيامبران و جانشينان آنها از آن ديدار نمودهاند، و سرزميني است که «عمورا» ناميده ميشود.
تو در آنجا شهيد ميشوي و گروهي از يارانت نيز با تو شهيد ميگردند. آنان درد تماس آهن را (بر پيکر خود) نمييابند، و اين آيه را تلاوت فرمود:
گفتيم اي آتش بر ابراهيم سرد و سلامت باش.
(به همين ترتيب) جنگ بر تو و آنها سرد و سلامت خواهد شد. (يعنى بي رنج و درد) سپس امام حسين عليهالسلام به اصحاب فرمود:
پس مژده باد شما را که بخدا اگر ما کشته شويم بر پيامبرمان وارد خواهيم شد.
سوره مبارکه النساء: آيه 73
وَلَئِنْ أَصَابَكُمْ فَضْلٌ مِّنَ الله لَيَقُولَنَّ كَأَن لَّمْ تَكُن بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُ مَوَدَّةٌ يَا لَيتَنِي كُنتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزًا عَظِيمًا(73)
و اگر غنيمتى از جانب خدا به شما برسد، درست مثل اينكه هرگز ميان شما و آنها دوستى و مودتى نبوده، مىگويند: «اى كاش ما هم با آنها بوديم، و به رستگارى (و پيروزى) بزرگى مىرسيديم!» (73)
امام رضا عليهالسلام فرمود:
اي پسر شبيب، اگر دوست داري که در مکانهاي بنا شده در بهشت با پيامبر و خاندانش جاي گيري، پس کشندگان حسين عليهالسلام را لعنت نما.
اي پسر شبيب، اگر دوست داري که تو برخوردار از ثواب کساني باشي که همراه حسين عليهالسلام شهيد شدهاند، هر زمان که او را يادکني بگو:
اي کاش با آنان بودم و به فيروزي و کاميابي (جاوداني) ره مييافتم.
سوره مبارکه الاعراف:آيه 46
وَبَيْنَهُمَا حِجَابٌ وَعَلَى الأَعْرَافِ رِجَالٌ يَعْرِفُونَ كُلاًّ بِسِيمَاهُمْ وَنَادَوْاْ أَصْحَابَ الْجَنَّةِ أَن سَلاَمٌ عَلَيْكُمْ لَمْ يَدْخُلُوهَا وَهُمْ يَطْمَعُونَ(46)
و در ميان آن دو ( بهشتيان و دوزخيان)، حجابى است و بر «اعراف» مردانى هستند كه هر يك از آن دو را از چهرهشان مىشناسند و به بهشتيان صدا مىزنند كه: «درود بر شما باد!» اما داخل بهشت نمىشوند، در حالى كه اميد آن را دارند. (46)
از امام صادق عليه السلام درباره قول خداي عزوجل: « و بينهما حجابُ و علي الاعراف رجال يعرفون کلاً بسيماهم » سؤال شد. حضرت فرمودند:
« بينهما حجاب » ديواري است بين بهشت و جهنم که محمد و علي و فاطمه و حسن و حسين و خديجه عليهم السلام بر آن ايستاده اند، و ندا مي کنند: دوستان ما کجايند؟ شيعيان ما کجايند؟ در اين هنگام دوستان و شيعيان به سوي آنها روي مي آورند،
و آنان دوستان و شيعيان را به اسم خود و پدرانشان مي شناسند و اين همان قول خداست که فرمود: « يعرفون کلاً بسيماهم » پس دست دوستان و شيعيانشان را مي گيرند و از صراط عبور مي دهند و آنها را وارد بهشت مي کنند.
در روايتي ديگر آمده است که دوستانشان را به سفيدي صورتشان و دشمنانشان رابه سياهي چهره مي شناسند.
و در ميان بهشتيان و دوزخيان حجابي است و بر اعراف مرداني هستند که هر يک از بهشتيان و دوزخيان را از چهرشان مي شناسند « سوره اعراف، آيه 46 »
منابع
بحار الانوار، ج 24، ص 255، حديث 18 و 19 - کنز جوامع الفوائد، ص 89.
سوره مبارکه الفرقان : آيه 20
وَما أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا إِنَّهُمْ لَيَأْكُلُونَ الطَّعَامَ وَيَمْشُونَ فِي الْأَسْوَاقِ وَجَعَلْنَا بَعْضَكُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً أَتَصْبِرُونَ وَكَانَ رَبُّكَ بَصِيرًا(20)
ما هيچ يك از رسولان را پيش از تو نفرستاديم مگر اينكه غذا مىخوردند و در بازارها راه مىرفتند و بعضى از شما را وسيله امتحان بعضى ديگر قرارداديم، آيا صبر و شكيبايى مىكنيد (و از عهده امتحان برمىآييد)؟! و پروردگار تو همواره بصير و بينا بوده است. (20)
از موسي بن جعفر عليه السلام روايت شده است که رسول خدا صلي الله عليه و آله، اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب و فاطمه و حسن و حسين عليهم السلام را جمع کرد و در خانه را بر روي خود و آنها بست و فرمود: اي اهل من و اهل خدا، همانا خداي عزوجل به شما سلام مي رساند و اين جبرئيل است که در خانه با شماست مي گويد: من دشمنان شما را موجب فتنه و امتحان و آزمايش براي شما قرار دادم در اين باره چه مي گوييد؟
اهل بيت گفتند: اي رسول خدا ما بر امر خدا و آنچه از قضاي او بر ما فرود مي آيد صبر مي کنيم تا بر خداي عزوجل وارد شويم و ثواب گرانقدرش را به نهايت برسانيم؛ چه آن که از او شنيده ايم که همه خير و خوبي را براي صابران مهيا فرموده است.
در اين هنگام رسول خدا صلي الله و عليه و آله و سلم گريست به گونه اي که صداي گريه و ناله اش از بيرون خانه شنيده مي شد. در همين وقت بود که اين آيه نازل شد: « و جعلنا بعضکم لبعض فتنه اتصبرون و کان ربٌک بصيراً »؛ يعني: « بعضي از شما را وسيله امتحان بعضي ديگر قرار داديم، آيا صبر و شکيبايي مي کنيد « و از عهده امتحان بر مي آييد »؟! و پروردگار تو همواره بصير و بينا بوده است » و اهل بيت همان گونه که گفتند، شکيبايي مي ورزند.
منابع
بحار الانوار، ج 24، ص 219، حديث 16 - کنز جوامع الفوائد، ص 190.
سوره مبارکه الاسراء: آيات 4 – 5
وَقَضَيْنَا إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ فِي الْكِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الأَرْضِ مَرَّتَيْنِ وَلَتَعْلُنَّ عُلُوًّا كَبِيرًا(4) فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولاهُمَا بَعَثْنَا عَلَيْكُمْ عِبَادًا لَّنَا أُوْلِي بَأْسٍ شَدِيدٍ فَجَاسُواْ خِلاَلَ الدِّيَارِ وَكَانَ وَعْدًا مَّفْعُولاً(5)
ما به بنى اسرائيل در كتاب (تورات) اعلام كرديم كه دوبار در زمين فساد خواهيد كرد، و برترىجويى بزرگى خواهيد نمود. (4) هنگامى كه نخستين وعده فرا رسد، گروهى از بندگان پيكارجوى خود را بر ضد شما ميانگيزيم (تا شما را سخت در هم كوبند حتى براى به دست آوردن مجرمان)، خانهها را جستجو مىكنند و اين وعدهاى است قطعى! (5)
"و لتعلن علوا کبيراً .فاذا جاء وعدا وليهما بعثنا عليکم عبادا لنا اولي باس شديد فجاسوا خلال الديار"
«و برتري جويي بزرگي خواهيد نمود. هنگامي که نخستين وعده فرا رسد، گروهي از بندگان پيکارجوي خود را بر ضد شما برميانگيزيم (تا شما را سخت درهم کوبند؛ حتي براي به دست آوردن مجرمان) خانهها را جستجو ميکنند.»
امام صادق عليهالسلام در اين سخن خداي صاحب عزت و شوکت:
و برتريجويي بزرگي خواهيد نمود، فرمود:« (يعني) کشتن حسينبنعليعليهماالسلام.
هنگامي که نخستين وعده فرا رسد، فرمود: هنگامي که (زمان) ياري حسينبنعلي عليهماالسلام فرا رسد.
گروهي از بندگان بيکار جوي خود را بر ضد شما برميانگيزانيم که خانهها را جستجو کنند»، (اينان) گروهي هستند که خداوند قبل از قيام قائم آنان را برميانگيزد...
سوره مبارکه طور: آيه 21
وَالَّذِينَ آمَنُوا وَاتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُم بِإِيمَانٍ أَلْحَقْنَا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَمَا أَلَتْنَاهُم مِّنْ عَمَلِهِم مِّن شَيْءٍ كُلُّ امْرِئٍ بِمَا كَسَبَ رَهِينٌ(21)
كسانى كه ايمان آوردند و فرزندانشان به پيروى از آنان ايمان اختيار كردند، فرزندانشان را (در بهشت) به آنان ملحق مىكنيم و از (پاداش) عملشان چيزى نمىكاهيم و هر كس در گرو اعمال خويش است! (21)
از ابن عباس درباره قول خداي تعالي: « والذين امنوا و اتٌبعتهم ذٌريٌتهم بايمان الحقنابهم ذٌريٌتهم » روايت شده است که اين آيه درباره پيامبر و علي و فاطمه و حسن و حسين عليهم السلام نازل شده است.
منابع
بحار الانوار، ج 25، ص 241، حديث 23 - کنز جوامع الفوائد، ص 355.
سوره مبارکه الاحزاب: آيه 23
مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا(23)
در ميان مؤمنان مردانى هستند كه بر سر عهدى كه با خدا بستند صادقانه ايستادهاند بعضى پيمان خود را به آخر بردند (و در راه او شربت شهادت نوشيدند)، و بعضى ديگر در انتظارند و هرگز تغيير و تبديلى در عهد و پيمان خود ندادند. (23)
من المؤمنين رجال صدقوا ما عاهدوا الله عليه فمنهم من قضي نحبه و منهم من ينتظر و ما بدلوا تبديلاً.
«برخي از آن مؤمنان، مرداني هستند که به عهد و پيماني که با خدا بستند صادقانه وفا کردند، پس برخي پيمان خود را به آخر بردند (تا به راه خدا شهيد شدند) و برخي به انتظار (فيض شهادت) هستند و هيچ تغيير و تبديلي در عهد و پيمان خود راه ندادند.»
(در روز عاشوراء) ياران امام حسين عليهالسلام يکي بعد از ديگري نزد امام ميآمدند و ميگفتند:
سلام بر تو اي زادة پيامبر خدا، و حسين عليهالسلام به ايشان پاسخ ميفرمود:
سلام بر تو، ما پس از تو (منتظر شهادت) خواهيم بود. سپس اين آيه را تلاوت ميفرمود:
پس برخي پيمان خود را به آخر بردند (تا به راه خدا شهيد شدند) و برخي ديگر در انتظارند، تا اينکه همگي آنان که رضوان خدا بر آنان باد شهيد شدند و با حسين عليهالسلام جز خانوادهاش کسي باقي نماند.
سوره مبارکه طه: آيه 115
وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِن قَبْلُ فَنَسِيَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا(115)
پيش از اين، از آدم پيمان گرفته بوديم اما او فراموش كرد و عزم استوارى براى او نيافتيم!(115)
از امام صادق عليه السلام روايت شده است که حضرت درباره قول خداي تعالي: « و لقد عهدنا الي ادم من قبل فَنَسيَ » فرموده است: يعني پيش از اين از آدم در مورد کلماتي درباره محمد و علي و فاطمه و حسن و حسين و امامان از نسل او عهد و پيماني رفته بوديم، اما او فراموش کرد.
منابع
بحارالانوار، ج 24، ص 176، حديث 7 - بصائر الدرجات، ص21
سوره مبارکه آل عمران: آيه 33
إِنَّ اللّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ(33)
خداوند، آدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران را بر جهانيان برترى داد. (33)
در روز عاشورا شخصي از لشکريان عمربن سعد بنام محمدبن اشعث پسر قيس کندي به امام حسين عليهالسلام عرض کرد:
اي حسين پسر فاطمه! کدام منزلت و برتري از پيامبر خدا صلياللهعليهوآله در شماست که در ديگري وجود ندارد؟
امام حسين عليهالسلام اين آيه را تلاوت فرمود:
همانا خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهيم و خاندان عمران را بر جهانيان برگزيد.
پس امام حسين عليهالسلام فرمود:
بخدا قسم پيامبر اکرم صلياللهعليه و آله از خاندان ابراهيم عليهالسلام و عترت هدايتگر عليهمالسلام از خاندان پيامبر اکرم صلياللهوعليهوآله ميباشد.
سوره مبارکه النور: آيه 35
اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَكَةٍ زَيْتُونِةٍ لَّا شَرْقِيَّةٍ وَلَا غَرْبِيَّةٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَن يَشَاءُ وَيَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ(35)
خداوند نور آسمانها و زمين است مثل نور خداوند همانند چراغدانى است كه در آن چراغى (پر فروغ) باشد، آن چراغ در حبابى قرار گيرد، حبابى شفاف و درخشنده همچون يك ستاره فروزان، اين چراغ با روغنى افروخته مىشود كه از درخت پربركت زيتونى گرفته شده كه نه شرقى است و نه غربى (روغنش آنچنان صاف و خالص است كه) نزديك است بدون تماس با آتش شعلهور شود نورى است بر فراز نورى و خدا هر كس را بخواهد به نور خود هدايت مىكند، و خداوند به هر چيزى داناست. (35)
امام صادق عليهالسلام فرمود:
اينکه خداي صاحب عزت و شوکت فرموده است:
خداوند نور آسمانها و زمين است؛ مثل نور او همانند چراغداني است، آن چراغدان يعني فاطمه عليهاالسلام.
در آن چراغي است (يعني) حسن عليهالسلام.
چراغ در حبابي است (حباب يعني) حسين عليهالسلام.
حبابي شفاف و درخشنده همچون يک ستاره فروزان (يعني) فاطمه سلاماللهعليها که در ميان بانوان بهشتي چون ستارهاي فروزان ميدرخشد...
سوره مبارکه آل عمران : آيه 61
فَمَنْ حَآجَّكَ فِيهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءنَا وَأَبْنَاءكُمْ وَنِسَاءنَا وَنِسَاءكُمْ وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَةُ اللّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ(61)
هرگاه بعد از علم و دانشى كه (در باره مسيح) به تو رسيده، (باز) كسانى با تو به محاجه و ستيز برخيزند، به آنها بگو: «بياييد ما فرزندان خود را دعوت كنيم، شما هم فرزندان خود را ما زنان خويش را دعوت نماييم، شما هم زنان خود را ما از نفوس خود دعوت كنيم، شما هم از نفوس خود آنگاه مباهله كنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم. (61)
امام موسيبن جعفر عليهالسلام فرمودند:
خداوند تبارک و تعالي فرمايد: هرگاه بعد از علم و دانشي که به تو رسيده (باز) کساني با تو به محاجه و ستيز برخيزند،
به آنها بگو:
بياييد ما فرزندان خود را دعوت کنيم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خويش را دعوت نماييم، شما هم زنان خود را؛
ما از نفوس خود دعوت ميکنيم، شما هم از نفوس خود. پس تأويل پسران ما، امام حسن و امام حسين عليهماالسلام، و زنان ما، فاطمه سلاماللهعليها و نفوس ما، حضرت علي عليهالسلام ميباشد.»
سوره مبارکه النساء : آيه 77
أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ قِيلَ لَهُمْ كُفُّواْ أَيْدِيَكُمْ وَأَقِيمُواْ الصَّلاَةَ وَآتُواْ الزَّكَاةَ فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ إِذَا فَرِيقٌ مِّنْهُمْ يَخْشَوْنَ النَّاسَ كَخَشْيَةِ اللّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْيَةً وَقَالُواْ رَبَّنَا لِمَ كَتَبْتَ عَلَيْنَا الْقِتَالَ لَوْلا أَخَّرْتَنَا إِلَى أَجَلٍ قَرِيبٍ قُلْ مَتَاعُ الدَّنْيَا قَلِيلٌ وَالآخِرَةُ خَيْرٌ لِّمَنِ اتَّقَى وَلاَ تُظْلَمُونَ فَتِيلاً(77)
آيا نديدى كسانى را كه (در مكه) به آنها گفته شد: «فعلا) دست از جهاد بداريد! و نماز را برپا كنيد! و زكات بپردازيد!» (اما آنها از اين دستور، ناراحت بودند)، ولى هنگامى كه (در مدينه) فرمان جهاد به آنها داده شد، جمعى از آنان، از مردم مىترسيدند، همان گونه كه از خدا مىترسند، بلكه بيشتر! و گفتند: «پروردگارا! چرا جهاد را بر ما مقرر داشتى؟! چرا اين فرمان را تا زمان نزديكى تاخير نينداختى؟!» به آنها بگو: «سرمايه زندگى دنيا، ناچيز است!و سراى آخرت، براى كسى كه پرهيزگار باشد، بهتر است! و به اندازه رشته شكاف هسته خرمايى، به شما ستم نخواهد شد! (77)
از امام باقر عليه السلام روايت شده است که حضرت فرمودند: به خدا سوگند کار حسن بن علي عليه السلام « صلح » براي اين امت بهتر بود از آنچه خورشيد بر آن بتابد، به خدا سوگند اين آيه درباره آن نازل شده است: « الم تر الي الذين قيل لهم کفوا ايديکم و اقيمواالصلاة و آتواالزکاة » يعني آيا نديدي کساني را که وقتي به آنها گفته شد از جهاد دست نگهداريد و نماز بگذاريد و زکات بدهيد که مراد اطاعت از امام حسن عليه السلام است آنها گفتند: ما بايد جهاد کنيم.
« فلمٌا کتب عليهم القتال » هنگامي که جهاد در کنار حسين عليه السلام بر آنها واجب شد « قالوا ربٌنالم کتبت علينا القتال» گفتند: چرا جهاد را بر ما مقرر داشتي؟ چرا اين فرمان را تا زمان نزديکي تأخير نينداختي.
از امام صادق عليه السلام در روايتي ديگر آمده است: « فلما کتب عليهم القتال » درباره حسين بن علي عليه السلام نازل شده است. خداوند بر او و همه اهل زمين مقرر کرد تا در کنار او جهاد کنند و از امام باقر «ع» روايت شده است که اگر همه اهل زمين در کنار او جهاد مي کردند همگي کشته مي شدند.
منابع
بحارالانوار، ج 44، ص 220، حديث 14.
بحار الانوار، ج 44، ص 217، جديث2
سوره مبارکه آل عمران: آيه 154
ثُمَّ أَنزَلَ عَلَيْكُم مِّن بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُّعَاسًا يَغْشَى طَآئِفَةً مِّنكُمْ وَطَآئِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنفُسُهُمْ يَظُنُّونَ بِاللّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِيَّةِ يَقُولُونَ هَل لَّنَا مِنَ الأَمْرِ مِن شَيْءٍ قُلْ إِنَّ الأَمْرَ كُلَّهُ لِلَّهِ يُخْفُونَ فِي أَنفُسِهِم مَّا لاَ يُبْدُونَ لَكَ يَقُولُونَ لَوْ كَانَ لَنَا مِنَ الأَمْرِ شَيْءٌ مَّا قُتِلْنَا هَاهُنَا قُل لَّوْ كُنتُمْ فِي بُيُوتِكُمْ لَبَرَزَ الَّذِينَ كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقَتْلُ إِلَى مَضَاجِعِهِمْ وَلِيَبْتَلِيَ اللّهُ مَا فِي صُدُورِكُمْ وَلِيُمَحَّصَ مَا فِي قُلُوبِكُمْ وَاللّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ(154)
سپس بدنبال اين غم و اندوه، آرامشى بر شما فرستاد. اين آرامش، بصورت خواب سبكى بود كه (در شب بعد از حادثه احد،) گروهى از شما را فرا گرفت اماگروه ديگرى در فكر جان خويش بودند (و خواب به چشمانشان نرفت.) آنها گمانهاى نادرستى -همچون گمانهاى دوران جاهليت- درباره خدا داشتند و مىگفتند: «آيا چيزى از پيروزى نصيب ما مىشود؟!» بگو: سخللّههمه كارها (و پيروزيها) به دست خداست!» آنها در دل خود، چيزى را پنهان مىدارند كه براى تو آشكار نمىسازند مىگويند: «اگر ما سهمى از پيروزى داشتيم، در اين جا كشته نمىشديم!» بگو: «اگر هم در خانههاى خود بوديد، آنهايى كه كشتهشدن بر آنها مقرر شده بود، قطعا به سوى آرامگاههاى خود، بيرون مىآمدند (و آنها را به قتل مىرساندند). و اينها براى اين است كه خداوند، آنچه در سينههايتان پنهان داريد، بيازمايد و آنچه را در دلهاى شما (از ايمان) است، خالص گرداند و خداوند از آنچه در درون سينههاست، با خبر است. (154)
«قل لو کنتم في بيوتکم لبرز الذين کتب عليهم القتل الي مضا جعهم.»
بگو (اي پيغمبر) اگر در خانههاي خود هم بوديد، باز آنان که کشته شدن برايشان مقرر شده بود، قطعاً به سوي آرامگاههاي خود بيرون ميآمدند.
امام حسين عليهالسلام در روز عاشورا فرمود:
آيا کتاب خدا را که بر جدم پيامبر خدا صلياللهعليهوآله فرو فرستاده شده نخواندهايد:
هر جا که باشيد مرگ شما را در مييابد اگر چه در دژهاي محکم و سرافراشته باشيد. و خداي منزه و پاک فرمايد:
قطعاً آنان که کشته شدن برايشان مقرر شده بود به سوي آرامگاههاي خود بيرون ميآمدند.
اگر من در جاي خود بمانم، اين مردم نگونبخت چگونه آزموده ميشوند؟
به چه چيزي مورد آزمايش قرار ميگيرند؟
و چه کسي در گودال من در کربلا ميآرمد؟
و به تحقيق در روزي که خدا زمين را گسترانيد، آن (کربلا) را براي من برگزيده و آن را پناهگاه شيعيان ما قرار داد تا در آنجا در دنيا و آخرت امن و آسايش يابند.
سوره مبارکه المؤمنون: آيات 1-11
قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ(1) الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ(2) وَالَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ(3) وَالَّذِينَ هُمْ لِلزَّكَاةِ فَاعِلُونَ(4) وَالَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ(5) إِلَّا عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ(6) فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاءَ ذَلِكَ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْعَادُونَ(7) وَالَّذِينَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ(8) وَالَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلَوَاتِهِمْ يُحَافِظُونَ(9) أُوْلَئِكَ هُمُ الْوَارِثُونَ(10) الَّذِينَ يَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ(11)
مؤمنان رستگار شدند (1) آنها كه در نمازشان خشوع دارند (2) و آنها كه از لغو و بيهودگى روىگردانند (3) و آنها كه زكات را انجام مىدهند (4) و آنها كه دامان خود را (از آلودهشدن به بىعفتى) حفظ مىكنند (5) تنها آميزش جنسى با همسران و كنيزانشان دارند، كه در بهرهگيرى از آنان ملامت نمىشوند(6) و كسانى كه غير از اين طريق را طلب كنند، تجاوزگرند! (7) و آنها كه امانتها و عهد خود را رعايت مىكنند (8) و آنها كه بر نمازهايشان مواظبت مىنمايند (9) (آرى،) آنها وارثانند! (10) (وارثانى) كه بهشت برين را ارث مىبرند، و جاودانه در آن خواهند ماند! (11)
از موسي بن جعفر عليه السلام درباره قول خداي عزوجل: « قد افلح المؤمنون الذين هم في صلاتهم خاشعون والذين هم عن اللغو معرضون. . . هم فيها خالدون »؛ (سوره مؤمنون، آيات 1 ـ 11) روايت شده است که اين آيه درباره رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم و درباره اميرالمؤمنين عليه السلام و فاطمه و حسن و حسين عليهم السلام نازل شده است.
منابع
بحار الانوار، ج 23، ص 337، حديث 7 - تفسير فرات، آيه 8.
سوره مبارکه المؤمنون : آيات 57 -61
إِنَّ الَّذِينَ هُم مِّنْ خَشْيَةِ رَبِّهِم مُّشْفِقُونَ(57) وَالَّذِينَ هُم بِآيَاتِ رَبِّهِمْ يُؤْمِنُونَ(58) وَالَّذِينَ هُم بِرَبِّهِمْ لَا يُشْرِكُونَ(59) وَالَّذِينَ يُؤْتُونَ مَا آتَوا وَّقُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلَى رَبِّهِمْ رَاجِعُونَ(60) أُوْلَئِكَ يُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ وَهُمْ لَهَا سَابِقُونَ(61)
مسلما كسانى كه از خوف پروردگارشان بيمناكند، (57) و آنان كه به آيات پروردگارشان ايمان مىآورند، (58) و آنها كه به پروردگارشان شرك نمىورزند، (59) و آنها كه نهايت كوشش را در انجام طاعات به خرج مىدهند و با اين حال، دلهايشان هراسناك است از اينكه سرانجام بسوى پروردگارشان بازمىگردند، (60) (آرى) چنين كسانى در خيرات سرعت مىكنند و از ديگران پيشى مىگيرند (و مشمول عنايات ما هستند). (61)
از امام موسي بن جعفر عليه السلام درباره آيات « ان الذين هم من خشيه ربهم مشفقون و الذين هم بايات ربهم يومنون. . . و هم لها سابقون »؛ (سوره مؤمنون، آيات 57 ـ 61) روايت شده است که اين آيات درباره اميرالمؤمنين و فرزندانش عليهم السلام نازل شده است.
منابع
بحارالانوار، ج 23، ص 382، حديث 74
سوره مبارکه البقره: آيه 84
وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ لاَ تَسْفِكُونَ دِمَاءكُمْ وَلاَ تُخْرِجُونَ أَنفُسَكُم مِّن دِيَارِكُمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَأَنتُمْ تَشْهَدُونَ(84)
و هنگامى را كه از شما پيمان گرفتيم كه خون هم را نريزيد و يكديگر را از سرزمين خود، بيرون نكنيد. سپس شما اقرار كرديد (و بر اين پيمان) گواه بوديد. (84)
رسول خدا صليالله عليه و آله فرمود: شأن نزول آية:
و آن هنگام که پيمان از شما برگرفتيم که خونهايتان را نريزيد، دربارة يهود است، آنان که پيمان خدا را شکستند و پيامبران الهي را تکذيب کردند و اولياء خدا را کشتند.
سپس فرمودآيا شما را آگاه نسازم از کساني که همانند يهوديان اين امت هستند؟
گفتند: بلي اي رسول خدا. فرمود:
آنان گروهي از امت من هستند که گمان ميبرند بر آيين من ميباشند، و حال آنکه فرزندان گرانمايه و نسل پاک مرا ميکشند، و شريعت و سنت مرا دگرگون ميکنند، و دست به خون دو فرزندم حسن و حسين را ميآلايند چنانکه گذشتگان يهود، زکريا و يحيي را کشتند.
سوره مبارکه المؤمنون : آيه 111
إِنِّي جَزَيْتُهُمُ الْيَوْمَ بِمَا صَبَرُوا أَنَّهُمْ هُمُ الْفَائِزُونَ(111)
ولى من امروز آنها را بخاطر صبر و استقامتشان پاداش دادم آنها پيروز و رستگارند!» (111)
از ابن مسعود روايت شده است که قول خداوند که فرموده است: « انٌي جزيتهم اليوم بما صبروا »؛ يعني صبر علي بن ابي طالب و فاطمه و حسن و حسين عليهم السلام در دنيا بر طاعات و گرسنگي و فقر. آنها براي خدا در دنيا بر بلاها صبر کردند« انهم هم الفائزون » (سوره مؤمنون، آيه 111. )« من امروز آنها را به خاطر صبر و استقامتشان پاداش دادم؛ آنها پيروز و رستگارند! ».
منابع
بحار الانوار، ج 41، ص 4، حديث 4 - مناقب آل ابي طالب، ج 1، ص 321.
سوره مبارکه البقره: آيات 136-137
قُولُواْ آمَنَّا بِاللّهِ وَمَآ أُنزِلَ إِلَيْنَا وَمَا أُنزِلَ إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَقَ وَيَعْقُوبَ وَالأسْبَاطِ وَمَا أُوتِيَ مُوسَى وَعِيسَى وَمَا أُوتِيَ النَّبِيُّونَ مِن رَّبِّهِمْ لاَ نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ(136) فَإِنْ آمَنُواْ بِمِثْلِ مَا آمَنتُم بِهِ فَقَدِ اهْتَدَواْ وَّإِن تَوَلَّوْاْ فَإِنَّمَا هُمْ فِي شِقَاقٍ فَسَيَكْفِيكَهُمُ اللّهُ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ(137)
بگوييد: «ما به خدا ايمان آوردهايم و به آنچه بر ما نازل شده و آنچه بر ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و پيامبران از فرزندان او نازل گرديد ، و (همچنين) آنچه به موسى و عيسى و پيامبران (ديگر) از طرف پروردگار داده شده است، و در ميان هيچ يك از آنها جدايى قائل نمىشويم، و در برابر فرمان خدا تسليم هستيم (و تعصبات نژادى و اغراض شخصى، سبب نمىشود كه بعضى را بپذيريم و بعضى را رها كنيم.)» (136) اگر آنها نيز به مانند آنچه شما ايمان آوردهايد ايمان بياورند، هدايت يافتهاند و اگر سرپيچى كنند، از حق جدا شدهاند و خداوند، شر آنها را از تو دفع مىكند و او شنونده و داناست. (137)
از امام باقر عليه السلام درباره قول خداي تعالي؛ « امنا بالله و ما انزل علينا»؛ (سوره بقره، آيه 136) روايت شده است که: پيامبر خدا از ضمير « امنٌا »: « ما ايمان آورديم » علي و فاطمه و حسن و حسين را قصد کرده است و بعد از اينها در ائمه عليهم السلام نيز جاري است يعني ما به خدا و آنچه بر ما نازل شده است ايمان آورديم .
پس از آن خدا درباره مردم مي فرمايد: « فان امنوا» اين مردم اگر ايمان آوردند « بمثل ما انتم به » به مثل آنچه علي و فاطمه و حسن و حسين و امامان بعد از ايشان ايمان آوردند « فقد اهتدوا و ان تولوٌا فانٌما هم في شقاق »؛ (سوره بقره، آيه 137 ) البته هدايت يافته اند و اگر سرپيچي کنند از حق جدا شده اند.
منابع
بحار الانوار، ج 24، ص 5، حديث 16 - تفسير قمي، ص 716.
سوره مبارکه التوبه: آيه 36
إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِندَ اللّهِ اثْنَا عَشَرَ شَهْرًا فِي كِتَابِ اللّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّمَاوَات وَالأَرْضَ مِنْهَا أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ فَلاَ تَظْلِمُواْ فِيهِنَّ أَنفُسَكُمْ وَقَاتِلُواْ الْمُشْرِكِينَ كَآفَّةً كَمَا يُقَاتِلُونَكُمْ كَآفَّةً وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ(36)
تعداد ماهها نزد خداوند در كتاب الهى، از آن روز كه آسمانها و زمين را آفريده، دوازده ماه است كه چهار ماه از آن، ماه حرام است (و جنگ در آن ممنوع مىباشد.) اين، آيين ثابت و پابرجا(ى الهى) است! بنابر اين، در اين ماهها به خود ستم نكنيد (و از هرگونه خونريزى بپرهيزيد)! و (به هنگام نبرد) با مشركان، دسته جمعى پيكار كنيد، همان گونه كه آنها دسته جمعى با شما پيكار مىكنند و بدانيد خداوند با پرهيزگاران است! (36)
جابر جعفي مي گويد: از امام باقر عليه السلام درباره تأويل قول خداي عزوجل: « انٌ عدة الشهور عندالله اثنا عشر شهراً في کتاب الله يوم خلق السماوات و الارض منها اربعة حرم ذلک الدين القيم فلاتظلموا فيهن انفسکم » سؤال کردم .
حضرت آهي کشيد و فرمود: اي جابر، اما سنه « سال » جدٌم رسول خدا صلي الله عليه و آله است و ماههاي آن 12 ماه است که از اميرالمؤمنين شروع مي شود تا من و تا امام دوازدهم حضرت مهدي.
در روايتي ديگر آمده است که چهار شهر حرام، علي و حسن و حسين و قائم عليهم السلام هستند به دليل «ذلک الدين القيم»
منابع
بحار الانوار، ج 24، ص 240، حديث 2و3
سوره مبارکه الصافات: آيات 88 - 89
فَنَظَرَ نَظْرَةً فِي النُّجُومِ(88) فَقَالَ إِنِّي سَقِيمٌ(89)
سپس نگاهى به ستارگان افكند. (88) و گفت: «من بيمارم و با شما به مراسم جشن نمى آيم» (89)
از امام صادق عليه السلام درباره معني اين آيه سوال شد: « فنظر نظرة في النجوم فقال انٌي سقيم » ــ سوره صافات، آيه 88 ـ 89.( آنگاه نگاهي به ستارگان افکند و گفت « من بيمارم.»)
امام فرمود: اين آيه اشاره به زماني دارد که حضرت ابراهيم به آسمان نگاهي افکند و مصائبي را که بر حسين عليه السلام وارد ميشود مشاهده نمود. پس گفت من بيمار شدهام.
منابع
بحار الانوار، ج 44، ص 22، حديث 13 - کافي، ج 1، ص 465.
سوره مبارکه الحجر:آيه 75
إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَاتٍ لِّلْمُتَوَسِّمِينَ(75)
در اين (سرگذشت عبرتانگيز)، نشانههايى است براى هوشياران! (75)
از امام رضا عليه السلام سؤال شد: چگونه است که شما از آنچه در دل مردم است خبر مي دهيد؟
حضرت فرمود: آيا فرمايش پيامبر خدا به شما نرسيده است که فرمودند: « اتٌقوا فراسة المؤمن فانٌه ينظر بنور الله؟ » سوال کننده پاسخ داد: بله.
حضرت فرمود: هيچ مؤمني نيست جز آنکه براي او فراست و زيرکي و تيزهوشي است، به اندازه ايمان و روشن بيني و دانشش با نور خدا مي بيند « و به باطن افراد و اشياء پي مي برد » و خداوند آنچه را از اين فراست در تمامي مؤمنان پراکنده ساخته است، همه را براي امامان ما جمع نموده است و در کتابش فرموده است: « ان في ذلک لايات للمتوسٌمين ».
اولين از « متوسٌمين » رسول خدا صلي الله عليه و آله است، پس از آن علي بن ابي طالب و بعد از آن حسن و حسين و امامان از فرزندان حسين عليهم السلام تا روز قيامت هستند.
منابع
بحار الانوار، ج 24، ص 133، حديث 1 - مناقب آل ابي طالب، ص153
سوره مبارکه الحج:آيه 39
قَالَ رَبِّ بِمَآ أَغْوَيْتَنِي لأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الأَرْضِ وَلأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ(39)
گفت: «پروردگارا! چون مرا گمراه ساختى، من (نعمتهاى مادى را) در زمين در نظر آنها زينت مىدهم، و همگى را گمراه خواهم ساخت، (39)
از امام صادق عليه السلام روايت شده است که:
آيه « اذن للذين يقاتلون بانٌهم ظلموا و انٌ الله علي نصرهم لقدير » درباره حضرت قائم عليه السلام است هنگامي که براي خونخواهي حسين عليه السلام به پا مي خيزد.
در روايتي ديگرآمده است که مراد از اين آيه حسن و حسين عليهما السلام هستند.
در روايتي نيز آمده است اين آيه درباره علي و جعفر و حمزه نازل شده و پس از آن در مورد حسين عليه السلام جاري شده است.
منابع
بحار الانوار، ج 24، ص 223، حديث 12و 13، ص 227، حديث 22.
سوره مبارکه الانعام: آيه 151
قُلْ تَعَالَوْاْ أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ أَلاَّ تُشْرِكُواْ بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَلاَ تَقْتُلُواْ أَوْلاَدَكُم مِّنْ إمْلاَقٍ نَّحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَإِيَّاهُمْ وَلاَ تَقْرَبُواْ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَلاَ تَقْتُلُواْ النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ(151)
بگو: «بياييد آنچه را پروردگارتان بر شما حرام كرده است برايتان بخوانم: اينكه چيزى را شريك خدا قرار ندهيد! و به پدر و مادر نيكى كنيد! و فرزندانتان را از (ترس) فقر، نكشيد! ما شما و آنها را روزى مىدهيم و نزديك كارهاى زشت نرويد، چه آشكار باشد چه پنهان! و انسانى را كه خداوند محترم شمرده، به قتل نرسانيد! مگر بحق (و از روى استحقاق) اين چيزى است كه خداوند شما را به آن سفارش كرده، شايد درك كنيد! (151)
امام صادق عليهالسلام فرمود:
«کسي را که خداوند خونش را حرام شمرده بود کشتند: حسين عليهالسلام را در ميان خانوادهاش به قتل رساندند.»
سوره مبارکه الحج: آيه 60
ذَلِكَ وَمَنْ عَاقَبَ بِمِثْلِ مَا عُوقِبَ بِهِ ثُمَّ بُغِيَ عَلَيْهِ لَيَنصُرَنَّهُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ(60)
(آرى،) مطلب چنين است! و هر كس به همان مقدار كه به او ستم شده مجازات كند، سپس مورد تعدى قرار گيرد، خدا او را يارى خواهد كرد يقينا خداوند بخشنده و آمرزنده است! (60)
ذلک و من عاقب بمثل ما عوقب به ثم بغي عليه لينصرنه الله.»
«(آري) چنين است. هر کس به همان مقدار که به او ستم شده به مجازات پردازد، سپس مورد تعدي قرار گيرد، البته خدا او را ياري خواهد کرد.»
عليبن ابراهيم در تفسير آيه:
(آري) چنين است. هر کس به همان مقدار که به او ستم شده به مجازات پردازد، سپس مورد تعدي قرار گيرد، البته خدا او را ياري خواهد کرد.
ميگويد:
او رسول خدا صلياللهعليهوآله است که چون قريش از مکه او را بيرون کردند و از (بيم) آنان به سوي غار گريخت، به جستجويش پرداختند تا او را به قتل برسانند، پس خدا در جنگ بدر آنها را به سزاي اعمالشان رساند، روزي که عتبه و شيبه و وليد و ابوجهل و حنظله بن ابي سفيان و ديگران کشته شدند.
چون رسول خدا صلياللهعليهوآله رحلت نمود، در مقام خونخواهي گذشتگان خود برآمدند، و از اين روي بود که حسين و آل محمد عليهمالسلام به ظلم و ستم کشته شدند.
سوره مبارکه الاعراف: آيه 141
وَإِذْ أَنجَيْنَاكُم مِّنْ آلِ فِرْعَونَ يَسُومُونَكُمْ سُوَءَ الْعَذَابِ يُقَتِّلُونَ أَبْنَاءكُمْ وَيَسْتَحْيُونَ نِسَاءكُمْ وَفِي ذَلِكُم بَلاء مِّن رَّبِّكُمْ عَظِيمٌ(141)
(به خاطر بياوريد) زمانى را كه از (چنگال) فرعونيان نجاتتان بخشيديم! آنها كه پيوسته شما را شكنجه مىدادند، پسرانتان را مىكشتند، و زنانتان را (براى خدمتگارى) زنده مىگذاشتند و در اين، آزمايش بزرگى از سوى خدا براى شما بود. (141)
حضرت زينالعابدين عليبنالحسين عليهالسلام فرمود:
ما در ميان قوم خود همچون بني اسرائيل در ميان خاندان فرعون گشتهايم که پسران ما را ميکشند و زنان ما را زنده ميگذارند
سوره مبارکه البقره: آيه 143
وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِّتَكُونُواْ شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا وَمَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِي كُنتَ عَلَيْهَا إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَن يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّن يَنقَلِبُ عَلَى عَقِبَيْهِ وَإِن كَانَتْ لَكَبِيرَةً إِلاَّ عَلَى الَّذِينَ هَدَى اللّهُ وَمَا كَانَ اللّهُ لِيُضِيعَ إِيمَانَكُمْ إِنَّ اللّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُوفٌ رَّحِيمٌ(143)
همانگونه (كه قبله شما، يك قبله ميانه است) شما را نيز، امت ميانهاى قرار داديم (در حد اعتدال، ميان افراط و تفريط) تا بر مردم گواه باشيد و پيامبر هم بر شما گواه است. و ما، آن قبلهاى را كه قبلا بر آن بودى، تنها براى اين قرار داديم كه افرادى كه از پيامبر پيروى مىكنند، از آنها كه به جاهليت بازمىگردند، مشخص شوند. و مسلما اين حكم، جز بر كسانى كه خداوند آنها را هدايت كرده، دشوار بود. (اين را نيز بدانيد كه نمازهاى شما در برابر قبله سابق، صحيح بوده است) و خدا هرگز ايمان ( نماز) شما را ضايع نمىگرداند زيرا خداوند، نسبت به مردم، رحيم و مهربان است. (143)
از امام باقر عليه السلام درباره قول خداي تعالي: « و کذلک جعلناکم امٌة وسطاً لتکونوا شهداء علي الناس و يکون الرسول عليکم شهيداً »؛ (سوره بقره، آيه 143) آمده است که در هر زمان از ما شاهد و گواهي هست؛ علي بن ابي طالب «ع» در زمان خودش گواه و شاهد بر مردم بود و حسن عليه السلام در زمان خودش و حسين عليه السلام در زمان خودش و هر کسي از ما که مردم را به امر خدا فرا مي خواند گواه و شاهد بر مردم زمان خودش است.
منابع
بحارالانوار، ج 23، ص 382، حديث 74 - کنز جوامع الفوائد، ص 180
سوره مبارکه مريم : آيه 1
كهيعص(1)
از سعد بن عبدالله روايت شده است که حضرت قائم عليه السلام درباره تأويل « کهيعص » پرسيدم.
حضرت فرمود: اين حروف از خبرهاي غيبي است که خداوند بنده اش زکريا را بر آن آگاه ساخت. آن گاه داستان آن را براي محمد صلي الله و عليه و آله و سلم بيان کرده است، و داستان آن از اين قرار است که زکريا از پروردگارش درخواست نمود که وي را بر نامهاي پنج تن « پيامبر و اهل بيتش » آگاه سازد پس جبرئيل بر او فرود آمد و نام پنج تن را بر وي تعليم داد.
زکريا هرگاه ياد و ذکري از محمد و علي و فاطمه و حسن و حسين عليهم السلام مي کرد، ناراحتي و اندوهش برطرف مي شد و هرگاه متذکر نام حسين عليه السلام مي شد اشک چشمانش را مي گرفت و نفسش به شماره مي افتاد.
روزي گفت: خدايا، چرا هرگاه چهار تن از آنها را ياد مي کنم به وسيله نامهايشان از اندوه تسلاي خاطر مي يابم و هرگاه حسين را ياد مي کنم اشک در چشمانم حلقه مي زند و آه از دلم بلند مي شود؟
خداي تبارک و تعالي وي را از داستان کربلا آگاه ساخت و فرمود: « کهيعص » پس: « کاف » نشان کربلاست و « ها » نشان هلاکت عترت پاک او و « يا » نشان يزيد، کسي که در حق حسين ظلم کرد و « عين » نشان عطش است و « صاد » نشان صبر حسين عليه السلام است.
چون زکريا عليه السلام قصه کربلا را شنيد، سه روز از مسجد خارج نشد و با مردم نيز ملاقات نکرد و در اين مدت در گريه و سوگواري بسر برد و اين چنين مرثيه مي خواند: خدايا، آيا بهترين خلقت را به فرزندش سوگوار مي سازي.
خداي من، آيا اين مصيبت بزرگ را بر آستان او فرود مي آوري؟ خداي من، آيا بر قامت علي و فاطمه لباس مصيبت مي پوشاني؟ آيا اندازه اين مصيبت را بر درگاه آنان وارد مي سازي؟
پس از آن مي گفت: خدايا، به من فرزندي عطا کن که در پيري مايه چشم روشني من باشد. و چون اين فرزند را به من عطا کردي مرا ديوانه محبتش بگردان، آن گاه مرا در مصيبتش سوگوار کن همان گونه که محمد، حبيب خودت را به فرزندش سوگوار کردي. پس خداوند يحيي را به او عنايت کرد و او را در غم مصيبت « يحيي » سوگوار ساخت. و مدت حمل يحيي 6 ماه بود، همانند حسين عليه السلام.
منابع
بحارالانوار، ج 44، ص 223، حديث 1 - احتجاح، ص 239.
سوره ی مبارکه البقره: آيه 124
وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ(124)
(به خاطر آوريد) هنگامى كه خداوند، ابراهيم را با وسايل گوناگونى آزمود. و او به خوبى از عهده اين آزمايشها برآمد. خداوند به او فرمود: «من تو را امام و پيشواى مردم قرار دادم!» ابراهيم عرض كرد: «از دودمان من (نيز امامانى قرار بده!)» خداوند فرمود: «پيمان من، به ستمكاران نمىرسد! (و تنها آن دسته از فرزندان تو كه پاك و معصوم باشند، شايسته اين مقامند)». (124)
از امام صادق عليه السلام که درباره قول خداي عزوجل: « و اذا ابتلي ابراهيم ربٌه بکلمات فاتمهٌن » سؤال شد. که اين کلمات چه بود؟
حضرت فرمود: اين کلماتي بود که آدم عليه السلام آنها را از پروردگارش دريافت نمود و بر اثر آنها توبه اش پذيرفته شد.
حضرت آدم گفت: « اسألک بحق محمد و علي و فاطمة و الحسن و الحسين الاٌ تبت علٌي »؛ يعني خدايا، تو را به حق محمد و علي و فاطمه و حسن و حسين مي خوانم که توبه مرا بپذيري و خداوند توبه اش را پذيرفت چرا که او بسيار توبه پذير و مهربان است.
منابع
بحارالانوار، ج 24، ص 176، حديث 7 - بصائر الدرجات، ص 21
سوره مبارکه البقره: آيه 124
وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ(124)
(به خاطر آوريد) هنگامى كه خداوند، ابراهيم را با وسايل گوناگونى آزمود. و او به خوبى از عهده اين آزمايشها برآمد. خداوند به او فرمود: «من تو را امام و پيشواى مردم قرار دادم!» ابراهيم عرض كرد: «از دودمان من (نيز امامانى قرار بده!)» خداوند فرمود: «پيمان من، به ستمكاران نمىرسد! (و تنها آن دسته از فرزندان تو كه پاك و معصوم باشند، شايسته اين مقامند)». (124)
از امام صادق عليه السلام که درباره قول خداي عزوجل: « و اذا ابتلي ابراهيم ربٌه بکلمات فاتمهٌن » سؤال شد. که اين کلمات چه بود؟
حضرت فرمود: اين کلماتي بود که آدم عليه السلام آنها را از پروردگارش دريافت نمود و بر اثر آنها توبه اش پذيرفته شد.
حضرت آدم گفت: « اسألک بحق محمد و علي و فاطمة و الحسن و الحسين الاٌ تبت علٌي »؛ يعني خدايا، تو را به حق محمد و علي و فاطمه و حسن و حسين مي خوانم که توبه مرا بپذيري و خداوند توبه اش را پذيرفت چرا که او بسيار توبه پذير و مهربان است.
منابع
بحارالانوار، ج 24، ص 176، حديث 7 - بصائر الدرجات، ص 21
سوره مبارکه الشعراء: آيه 219
وَتَقَلُّبَكَ فِي السَّاجِدِينَ(219)
و (نيز) حركت تو را در ميان سجده كنندگان! (219)
از امام باقر عليه السلام درباره قول خداي عزوجل: « و تقلبک في الساجدين »؛ « و خداوند حرکت تو را در ميان سجده کنندگان مي بيند»؛ « سوره شعرا، آيه 219 » روايت شده است که اين آيه درباره علي و فاطمه و حسن و حسين و اهل بيت پيامبر خدا عليهم السلام است.
منابع
بحار الانوار، ج 24، ص 280، حديث 1 - کنز جوامع الفوائد، ص 388
سوره مبارکه الانعام: آيه 62
ثُمَّ رُدُّواْ إِلَى اللّهِ مَوْلاَهُمُ الْحَقِّ أَلاَ لَهُ الْحُكْمُ وَهُوَ أَسْرَعُ الْحَاسِبِينَ(62)
سپس (تمام بندگان) به سوى خدا، كه مولاى حقيقى آنهاست، بازمىگردند. بدانيد كه حكم و داورى، مخصوص اوست و او، سريعترين حسابگران است! (62)
امام صادق عليهالسلام فرمود:
مروانبن حکم وارد مدينه شد و بر تخت نشست. يکي از غلامان امام حسين عليهالسلام آنجا بود. مروان گفت:
به سوي خدا که مولاي حقيقي آنهاست باز ميگردند بدانيد که حکم مخصوص اوست و او سريعترين حسابگران است.
امام حسين عليهالسلام به غلامش فرمود:
مروان هنگام ورود چه گفت؟ غلام گفت: بر تخت نشست و اين آيه را خواند:
به سوي خدا که مولاي حقيقي آنهاست باز ميگردند...» غلام گفت: امام حسين عليهالسلام فرمود:
آري بخدا من و دوستانم به بهشت باز ميگرديم و او و دوستانش به سوي آتش