يبروح الصنم‏

مدير انجمن: pejuhesh237

يبروح الصنم‏

پستتوسط pejuhesh237 » دوشنبه ژانويه 28, 2013 12:21 pm

بسم الله الرحمان الرحیم
pejuhesh237
 
پست ها : 9693
تاريخ عضويت: چهارشنبه دسامبر 08, 2010 12:09 am

يبروح الصنم‏

پستتوسط pejuhesh237 » دوشنبه ژانويه 28, 2013 12:33 pm

يبروح: لغة سريانى و به معنى ذو صورتين و اسم جنس هر زوجى
فارسی:
عربی:
یونانی:
انگلیسی:
فرانسه:
آلمانی:
ایتالیائی:
pejuhesh237
 
پست ها : 9693
تاريخ عضويت: چهارشنبه دسامبر 08, 2010 12:09 am

معرفی گیاه

پستتوسط pejuhesh237 » چهارشنبه نوامبر 13, 2013 5:31 pm

و شامل بيخ لفاح جبلى و بري است

(+چنانکه لفاح شامل ثمر اوست

و از مطلق او مراد قسم جبلی و چون بیخ هر نوع لفاح که بزرگ باشد

بشکافند شبیه به دو صورت انسان مشاهده گردد

و او را از این جهة به این اسم نامیده اند

و بیخ لفاح جبلی ادنی شباهتی به صورت انسان دارد

به خلاف بری که بسیار مشابهست یبروج الصنم)

به شكل دو انسان كه روى بر روى يكديگر گذاشته باشند

و او را مهر گياه و سگ كن نيز نامند چه در ميان عوام مشهور است

كه هر كه او را قلع كند باعث هلاك اوست لهذا بعد از خالى كردن

(+اطراف) بيخ او سكى به او مى بندند تا از حركة سک منقطع گردد

و اين معنى اصلى ندارد و در خواص او احدى بيان ننموده

و نبات مزبور شبيه بعليق كه به تركى بكورتكن نامند و به قدر زرعى

و برگش شبيه به برگ انجير و باريكتر از آن

و ثمرش سرخ و به قدر زيتونى و در بوى شبيه به ميعهء سايله

و گلش سفيد گويند در شب مي درخشد

و بيخش به صورت دو انسان مواجه و مستور به ليفهاى اشقر شبيه به موى
به خلاف ساير اقسام بيخ لفاح كه ليفهاى مذكور را ندارند

و مادامي كه سر اين صورت را جدا نكند کتاب تحفه حکیم مومن-طبع قدیم-ص264-265[

متن مخزن الادويه مراجعه شد و مطالب آن موافق تحفه بود با اين اضافات:

‏: و گفته‏ اند كه يبروح به معنى صنم طبيعى است يعنى نباتى كه در صورت شبيه به انسان باشد

اعم از آنكه معنى آن اسم موجود باشد يا غير موجود و بسيارى از اسما دلالت مى‏كند بر معنى غير موجوده

و صورت يبروح موجود خشبى است اغبر از قسط بزرگتر و بيخ آن لفاح برى است.

ديسقوريدوس گفته بعضى مردم آن را فطيمس و بعضى موقولن و بعضى درقيانا ناميده‏اند

يعنى بيخ مهيج حب و آن دو صنف مى‏باشد يكى معروف به ماده و رنگ آن مايل به سياهى و خشبى

و برگ آن شبيه به برگ كاهو و از آن باريكتر و كوچكتر و با زهومت و ثقيل الرايحه و منبسط بر روى زمين

و نزديك برگ آن ثمرى شبيه به تفاح و از آن كوچكتر و خوشبو و در آن تخم شبيه به تخم امرود

و بيخ آن بزرگ و دو عدد يا سه عدد متصل به هم و ظاهر آن سياه و باطن آن سفيد و بر آن پوستى غليظ و ساقى

و صنف دويّم موصوف به ذكر و بعضى مردم اين را موريون نامند

و برگ اين سفيد و املس بزرگ عريض شبيه به برگ سلق

و لفاح آن دو چند بيخ ماده و بقدر خيارى و رنگ آن زعفرانى خوشبو و ثقيل الرايحه

و راعيان آن را مى‏خورند و سبات ايشان را عارض مى‏گردد

و بيخ آن شبيه به ماده يعنى به صورت انسان ماده است

و از بيخ صنف ماده آن اندك طولانى‏تر و بى‏ساق و نيز صنفى در اماكن سايه‏دار و گودالها مى‏رويد

برگ آن كوچك و عريض و طول آن بقدر شبرى و بى‏ساق

و بيخ آن به سطبرى ابهامى و طولانى و سفيد و بى‏گل و ثمر و اين قوى‏ترين اصناف يبروح الصنم است

و صاحب اختيارات بديعى گفته كه در حدود گرم سير شيراز نزديك به قلعه شهريار نوعى يبروح به هم مى‏رسد

طول آن از يك وجب كوتاه‏تر و با دست و پا و رنگ آن سفيد و بهترين آن اقوى فربه آنست

و گاه عصاره پوست صنف نر آن را در هنگام ترى و تازگى كوبيده و فشرده در ظرف سفالى

و در آفتاب خشك نموده اقراص مى‏سازند و گاه عصاره بيخ آن را گرفته چنانچه از پوست آن به دستور خشك مى‏نمايند

و در قوّت ضعيفتر از عصاره پوست بيخ آنست

و بعضى پوست بيخ آن را كوفته به ريسمان كتانى پيچيده مى‏آويزانند تا خشك گردد

و بعضى بيخ آن را طبخ مى‏دهند با شراب تا آنكه دو ثلث آن برود و صاف مى‏نمايند و منعقد مى‏گردانند

و گاه دمعه آن را استخراج مى‏نمايند بدين نحو كه بيخ آن را چند جا خراشيده ظرفى بدان نصب مى‏نمايند

تا دمعه آن در آن مجتمع گردد و عصاره آن قوى‏تر از دمعه آنست

و از هرمس نقل نموده‏اند كه بهترين زمان قلع آن آنست كه مريخ در خانه شرف يا در خطى از خطوط شرف

و متصل به سعدين و يا به يكى از سعدين و با قمر در يك برج باشد

و روز سه شنبه وقت طلوع آفتاب بهتر از ساير اوقات است..کتاب مخزن الادویه طبع قدیم ص 797
pejuhesh237
 
پست ها : 9693
تاريخ عضويت: چهارشنبه دسامبر 08, 2010 12:09 am

محل رویش

پستتوسط pejuhesh237 » چهارشنبه نوامبر 13, 2013 5:32 pm

.
pejuhesh237
 
پست ها : 9693
تاريخ عضويت: چهارشنبه دسامبر 08, 2010 12:09 am

اجزا مصرفی و سمی گیاه

پستتوسط pejuhesh237 » چهارشنبه نوامبر 13, 2013 5:32 pm

.
pejuhesh237
 
پست ها : 9693
تاريخ عضويت: چهارشنبه دسامبر 08, 2010 12:09 am

طبع گیاه

پستتوسط pejuhesh237 » چهارشنبه نوامبر 13, 2013 5:32 pm

قوتش تا شصت سال باقيست در اول سيم سرد و در آخر آن خشك کتاب تحفه حکیم مومن-طبع قدیم-ص264-265

متن مخزن الادويه مراجعه شد و مطالب آن موافق تحفه بود با اين اضافات:

سرد و خشك در دويّم و با اندك قوّت حرارت و با رطوبت فضليه .کتاب مخزن الادویه طبع قدیم ص 798
pejuhesh237
 
پست ها : 9693
تاريخ عضويت: چهارشنبه دسامبر 08, 2010 12:09 am

منع مصرف

پستتوسط pejuhesh237 » چهارشنبه نوامبر 13, 2013 5:33 pm

.
pejuhesh237
 
پست ها : 9693
تاريخ عضويت: چهارشنبه دسامبر 08, 2010 12:09 am

خواص و کاربرد های گیاه

پستتوسط pejuhesh237 » چهارشنبه نوامبر 13, 2013 5:34 pm

و مخدر و هر عضو قسم ماده او دواى همان عضو مرادن و از قسم نر او دواى زنان

و شرب او با زعفران جهة مفاصل و عرق النسا و نقرس و با مقل جهة بواسير

و با سكنجبين جهة خفقان و با كاسنى جهة حرقة البول

و ذرور بيخ و ثمر او جهة آكله و قروح خبيثه نافع

و مغلظ خون و مبلّد ذهن و مصلحش روغنها

و قدر شربتش چهار قيراط است

و چون ثمر نارسيدهء او را با روغن گل سرخ سائيده زن حامله بر كمر و شكم طلا كند از اسقاط ايمن باشد

و چون يك عدد گل شكفته او را كوبيده در روغن زيتون بجوشانند طلاى او رافع عسر ولادتست

و هر گاه يك عدد گل نشكفته را در كتانى به ريسمان پشمى كه هفت رنگ باشد

پيچيده بر طفل مصروع تعليق نمايند رفع صرع او گردد.کتاب تحفه حکیم مومن-طبع قدیم-ص264-265

متن مخزن الادويه مراجعه شد و مطالب آن موافق تحفه بود با اين اضافات:

پوست بيخ آن مقوى و مجفف و مخدر و مغز بيخ آن ضعيف و برگ آن تر و خشك هر دو مستعمل.

آشاميدن آن مسبت و منوم و چون در شراب اندازند سكر شديد آورد

و بوييدن آن نيز باعث سبات و حمول آن در مقعده نيز و اين خاصيت مخصوص به سفيد الورق بى‏ساق آنست كه ذكر يافت

و اكثار آن شرباً و شماً باعث سكته و گاه شرابى از آن مى‏سازند

براى ازاله سهر به اين نحو كه سه من از پوست بيخ‏

آن را در يك مطريطوس شراب حلو مى‏اندازند و سه قوانسات از آن مى‏آشامند

و گاه طبخ مى‏دهند پوست آن را در شراب تا اينكه اخذ نمايد قوّت آن را

و استعمال مى‏نمايند براى سبات مقدار بسيارى از آن را

و بعضى از پوست بيخ صنف سيّم شراب به عمل مى‏آورند

به اين قسم كه سه من آن را در يك مكيال شراب حلو مى‏اندازند

و بعد از رسيدن مقدار سه قبوسات از آن مى‏آشامند براى تخدير و بى‏حسى عضو شخصى را كه خواهند قطع نمايند

و عصاره آن نيز باعث سبات و بى‏حسى عضو است و تعليق آن جهت صرع.

ضماد برگ آن جهت وجع چشم و رمد و دمعه آن را در ادويه مسكنه اوجاع داخل مى‏نمايند.

و آشاميدن دمعه آن بقدر يك اوقيه با ماء القراطن يعنى ماء العسل مقى مره صفرا و بلغم مانند خربق و زياده بر آن كشنده

و نيز آشاميدن آن مسهل بلغم و مره صفرا چون اطفال و غير ايشان تناول نمايند گاهى به سبب شدت قوّت هلاك مى‏نمايند

و حمول دمعه آن بقدر نيم دانگ مخرج جنين

و چون بيخ آن را با كبريت آتش نديده خلط نموده حمول نمايند قطع نفث الدم رحم نمايد

و آشاميدن آن با مقل جهت بواسير.

آشاميدن آن با عسل و زيت جهت لسع هوام خصوص صنف اخير آن كه شبيه به صنف ابيض الورق است كه بادزهر عنب الثعلب قاتل است

و چون نوع قاتل يبروح را كسى بخورد اولًا او را اختناق رحم و سرخى چهره و برآمدگى آن و زوال عقل و حالت شبيه به مستان و افيون

خورده عارض كردد پس موت تدبير آن قى نمودن

و آشاميدن روغن و آب گرم و عسل و تنقيه بدن است

و نيز قى فرمودن به ماء افسنتين مطبوخ و عسل و خورانيدن فلفل و شبت و مصطكى

و صعتر و مرو سفيد و شير تازه دوشيده و جندبيدستر و سداب و خردل و آشاميدن لبن حامض در صورت كثرت اسهال.

مقدار شربت آن‏: و تا يك دانگ گفته ‏اند و آشاميدن آن بدون اصلاح جايز نيست

و اصلاح آن ممزوج نمودن با نشاسته و روغن بادام شيرين و روغن بنفشه است

و نيز برگ گل ساييده و رب السوس و صبر و تربد و هليلج و افسنتين و غافث و نمك هندى و زعفران و بسفايج است

و بدون اصلاح مفسد مزاج و باعث تهبج وجه و وجع كبد و فساد معده و اعراض ديگر رديه.

. طلاى آن محلل اورام صلبه و رخوه و خنازير و چون نرم كوبيده با سركه سرشته بر حمره گذارند زايل سازد و بثور را نيز.

ضماد آن با سويق جهت وجع مفاصل و آشاميدن آن جهت داء الفيل.

دلوك برگ آن زايل كننده برش بدون تقرح خصوصاً كه برگ آن تازه باشد و لبن آن جهت قلع نمش و كلف بدون لذع و قرحه نافع.

چون خواهند عضو كسى را قطع نمايند مقدار سه دانگ آن را با شراب بياشامند سبات آورد به حدى كه احساس به قطع ننمايد

و نيز چون يك مثقال از صنف سيّم آن را به تنهايى و يا با بعضى طبيخ‏ها و يا نان و يا با سويق بياشامند

در ساعت اختلاط عقل و سبات آورد كه تا سه چهار ساعت به همان حالت بماند كه تعقل و احساس به چيزى ننمايد

به سبب جمع حرارت در باطن و تخدير و تبليد حس و بعضى از اطبا مى‏نشانند

صاحب آن را در آب سرد تا اينكه شفا يابد به همه جهات

و گفته‏اند چون عضوى از اعضاى بيخ و ثمر آن را با قليلى روغن بان و روغن زيتون يا روغن خلاف نرم بسايند

و پيشانى و چشمها و روى را بدان تدهين نمايند و نزديك ملوك روند بغايت مكرم و معزز باشند

و هر حاجتى كه روى دهد روا گردد و چون مجموع آن را و يا عضوى از آن را شكسته در پارچه بسته بر بازو بندند

و يا بر گردن آويزند از كل آفات از غرق و حرق و صاعقه و دزدان و قطاع الطريقان محفوظ مانند

و تعليق آن جهت تسكين غضب ملوك بغايت مؤثر و بعضى شرط دانسته ‏اند كه اول ماه آن را تعليق نمايند

و بخور آن جهت دفع فساد عقل و جنون و دورى شياطين و جن و انس موذى مؤثر کتاب مخزن الادویه طبع قدیم ص 797-798
pejuhesh237
 
پست ها : 9693
تاريخ عضويت: چهارشنبه دسامبر 08, 2010 12:09 am

نسخه ها

پستتوسط pejuhesh237 » چهارشنبه نوامبر 13, 2013 5:34 pm

و مخدر و هر عضو قسم ماده او دواى همان عضو مرادن و از قسم نر او دواى زنان

و شرب او با زعفران جهة مفاصل و عرق النسا و نقرس و با مقل جهة بواسير

و با سكنجبين جهة خفقان و با كاسنى جهة حرقة البول

و ذرور بيخ و ثمر او جهة آكله و قروح خبيثه نافع

و مغلظ خون و مبلّد ذهن و مصلحش روغنها

و قدر شربتش چهار قيراط است

و چون ثمر نارسيدهء او را با روغن گل سرخ سائيده زن حامله بر كمر و شكم طلا كند از اسقاط ايمن باشد

و چون يك عدد گل شكفته او را كوبيده در روغن زيتون بجوشانند طلاى او رافع عسر ولادتست

و هر گاه يك عدد گل نشكفته را در كتانى به ريسمان پشمى كه هفت رنگ باشد

پيچيده بر طفل مصروع تعليق نمايند رفع صرع او گردد
.کتاب تحفه حکیم مومن-طبع قدیم-ص264-265

متن مخزن الادويه مراجعه شد و مطالب آن موافق تحفه بود با اين اضافات:

پوست بيخ آن مقوى و مجفف و مخدر و مغز بيخ آن ضعيف و برگ آن تر و خشك هر دو مستعمل.

آشاميدن آن مسبت و منوم و چون در شراب اندازند سكر شديد آورد

و بوييدن آن نيز باعث سبات و حمول آن در مقعده نيز و اين خاصيت مخصوص به سفيد الورق بى‏ساق آنست كه ذكر يافت

و اكثار آن شرباً و شماً باعث سكته و گاه شرابى از آن مى‏سازند

براى ازاله سهر به اين نحو كه سه من از پوست بيخ‏

آن را در يك مطريطوس شراب حلو مى‏اندازند و سه قوانسات از آن مى‏آشامند

و گاه طبخ مى‏دهند پوست آن را در شراب تا اينكه اخذ نمايد قوّت آن را

و استعمال مى‏نمايند براى سبات مقدار بسيارى از آن را

و بعضى از پوست بيخ صنف سيّم شراب به عمل مى‏آورند

به اين قسم كه سه من آن را در يك مكيال شراب حلو مى‏اندازند

و بعد از رسيدن مقدار سه قبوسات از آن مى‏آشامند براى تخدير و بى‏حسى عضو شخصى را كه خواهند قطع نمايند

و عصاره آن نيز باعث سبات و بى‏حسى عضو است و تعليق آن جهت صرع.

ضماد برگ آن جهت وجع چشم و رمد و دمعه آن را در ادويه مسكنه اوجاع داخل مى‏نمايند.

و آشاميدن دمعه آن بقدر يك اوقيه با ماء القراطن يعنى ماء العسل مقى مره صفرا و بلغم مانند خربق و زياده بر آن كشنده

و نيز آشاميدن آن مسهل بلغم و مره صفرا چون اطفال و غير ايشان تناول نمايند گاهى به سبب شدت قوّت هلاك مى‏نمايند

و حمول دمعه آن بقدر نيم دانگ مخرج جنين و چون بيخ آن را با كبريت آتش نديده خلط نموده حمول نمايند قطع نفث الدم رحم نمايد

و آشاميدن آن با مقل جهت بواسير.

آشاميدن آن با عسل و زيت جهت لسع هوام خصوص صنف اخير آن كه شبيه به صنف ابيض الورق است كه بادزهر عنب الثعلب قاتل است

و چون نوع قاتل يبروح را كسى بخورد اولًا او را اختناق رحم و سرخى چهره و برآمدگى آن و زوال عقل و حالت شبيه به مستان و افيون

خورده عارض كردد پس موت تدبير آن قى نمودن

و آشاميدن روغن و آب گرم و عسل و تنقيه بدن است

و نيز قى فرمودن به ماء افسنتين مطبوخ و عسل و خورانيدن فلفل و شبت و مصطكى

و صعتر و مرو سفيد و شير تازه دوشيده و جندبيدستر و سداب و خردل و آشاميدن لبن حامض در صورت كثرت اسهال.

مقدار شربت آن‏: و تا يك دانگ گفته ‏اند و آشاميدن آن بدون اصلاح جايز نيست

و اصلاح آن ممزوج نمودن با نشاسته و روغن بادام شيرين و روغن بنفشه است

و نيز برگ گل ساييده و رب السوس و صبر و تربد و هليلج و افسنتين و غافث و نمك هندى و زعفران و بسفايج است

و بدون اصلاح مفسد مزاج و باعث تهبج وجه و وجع كبد و فساد معده و اعراض ديگر رديه.

. طلاى آن محلل اورام صلبه و رخوه و خنازير و چون نرم كوبيده با سركه سرشته بر حمره گذارند زايل سازد و بثور را نيز.

ضماد آن با سويق جهت وجع مفاصل و آشاميدن آن جهت داء الفيل.

دلوك برگ آن زايل كننده برش بدون تقرح خصوصاً كه برگ آن تازه باشد و لبن آن جهت قلع نمش و كلف بدون لذع و قرحه نافع.

چون خواهند عضو كسى را قطع نمايند مقدار سه دانگ آن را با شراب بياشامند سبات آورد به حدى كه احساس به قطع ننمايد

و نيز چون يك مثقال از صنف سيّم آن را به تنهايى و يا با بعضى طبيخ‏ها و يا نان و يا با سويق بياشامند

در ساعت اختلاط عقل و سبات آورد كه تا سه چهار ساعت به همان حالت بماند كه تعقل و احساس به چيزى ننمايد

به سبب جمع حرارت در باطن و تخدير و تبليد حس و بعضى از اطبا مى‏نشانند

صاحب آن را در آب سرد تا اينكه شفا يابد به همه جهات

و گفته‏اند چون عضوى از اعضاى بيخ و ثمر آن را با قليلى روغن بان و روغن زيتون يا روغن خلاف نرم بسايند

و پيشانى و چشمها و روى را بدان تدهين نمايند و نزديك ملوك روند بغايت مكرم و معزز باشند

و هر حاجتى كه روى دهد روا گردد و چون مجموع آن را و يا عضوى از آن را شكسته در پارچه بسته بر بازو بندند

و يا بر گردن آويزند از كل آفات از غرق و حرق و صاعقه و دزدان و قطاع الطريقان محفوظ مانند

و تعليق آن جهت تسكين غضب ملوك بغايت مؤثر و بعضى شرط دانسته‏اند كه اول ماه آن را تعليق نمايند

و بخور آن جهت دفع فساد عقل و جنون و دورى شياطين و جن و انس موذى مؤثر
کتاب مخزن الادویه طبع قدیم ص 797-798
pejuhesh237
 
پست ها : 9693
تاريخ عضويت: چهارشنبه دسامبر 08, 2010 12:09 am

تحقيقات و تجربيات براي نتايج كاربرد درماني

پستتوسط pejuhesh237 » چهارشنبه نوامبر 13, 2013 5:35 pm

.
pejuhesh237
 
پست ها : 9693
تاريخ عضويت: چهارشنبه دسامبر 08, 2010 12:09 am

بعدي

بازگشت به ی


Aelaa.Net