کوفه تا حله و شهر حله

Re: کوفه تا حله

پستتوسط Najm151 » شنبه دسامبر 07, 2019 6:58 am

22= مقام معجزه تکلم مولا علی علیه السلام با جمجمه؛

مختصات:
32°31'20.3"N 44°25'36.5"E
یا
32.522306, 44.426806

لینک مختصات:
https://goo.gl/maps/EvAnApWdVftDvSm9A

Image

روي نقشه گوگل مپ نوشته پارک بحيره الجمجمه
مردم آن منطقه را به نام جمجمه و مزار عمران بن علي عليه السلام که نزديک آن است مي شناسند

مكان يافتن جمجمه و استفسار حضرت سرگذشت او را
تپه بزرگ روي معبر مولا علي عليه السلام در بازگشت از نهروان


حضرت به اين مکان که رسيدند جمجمه اي را مشاهده نمودند و با آن تکلم نمودند و احوال او را استفسار نمودند
و تکلم با جمجمه در چندين موضع اتفاق افتاده که يکي از مواضعش اين مکان است
و در اينجا حديث آن را مذاکره نماييد

اينجا در طول تاريخ به اين مکان معجزه مولا چنان شهرت داشته که در آنجا قريه اي که ساخته شده از قديم به نام قريه جمجه است
و مسجدي کهن براي مقام امام علي و اين معجزه در اين مکان بوده است

در دوره اخير، شيخ عباس قمي گزارش داده است که مسجد جمجمه در گذر زمان، متروک و نزد شيعيان فراموش شده بود،
تا اينکه محدّث نوري با هدف شناسايي اين مسجد به حلّه سفر کرد و با سختي فراوان،
موقعيت آن را در نخلستان واقع در انتهاي شرقي روستاي جمجمه شناسايي کرد. بر اساس اين گزارش، گنبد و ساختمان
مسجد [يا در واقع، زيارتگاه] در آن زمان ويران شده و بقاياي آن در دل خاک پنهان شده بود که با تلاش محدّث نوري شناسايي و از دل خاک بيرون آورده شد

در عصر اخير
که صدام لعين بر آن خاک ريخته و تپه اي درست کرد و آن را مدفون کرد

روستاي «جمجمه» که شيخ عباس قمي نيز بدان اشاره کرده، امروزه روستاي کوچکي است که در حد فاصل شهر حلّه و مزار عمران بن علي (ع) ـ واقع در حاشيه ويرانه‌هاي
شهر بابِل ـ قرار دارد. نگارنده در سفر تحقيقاتي خود به اين روستا، اثري از «مشهد جمجمه» نيافت؛ اما برخي اهالي منطقه به نگارنده تأکيد کردند که اين زيارتگاه تا زمان
رژيم حزب بعث، در نقطه‌اي در شرق روستا باقي بوده، اما در اين دوره، روي آن را با تپه‌اي از خاک پوشانيدند و محل آن به طور کامل زير خاک مدفون گرديد.

----------------------------

شيخ عباس قمي در منتهي الامال:
و شيخ ما علاّمه نورى طاب ثراه در اواخر عـمر خويش وقتى به جهت استکشاف امر اين مسجد شريف به جانب حلّه سفر کرد و به زحمت شديدى در قريه
جمجمه که نزديک حلّه واقع است و در آنجا قبر امامزاده معروف به عمران فـرزنـد امـيرالمؤ منين عليه السّلام واقع است موضع مسجد جمجمه را در باغ آخر قريه از طـرف شـرق
پـيـدا نـمـود، و پـيـرمـردان قـريـه از پـيـرمـردان سـابـق نـقـل کـرده انـد کـه قـبـّه آن مـسـجـد را درک کـرده بـودنـد

و از مـسـلّمـات اهل آنجا بوده که اگر کسى از آجر اساس آن قبّه که فعلاً معلوم است برداشته و جزء خانه يـا چـاه آب خـود نـمـوده هر دو خراب شده لهذا کسى را جرئت برداشتن آجر آن نيست و اساس بـنـاء مـسـجـد آن مـعـلوم گـشـت

بـعـد از آنـکـه خـاکـهـاى آنـجـا را برداشته اند لکن تا به حـال کـسـى در صـدد تـعـمـيـر آن بـرنـيـامـده
امـيـد مـى رود کـه بـعـضـى از اهل ثروت که پيوسته در ترويج دين و تشييد
مبانى شرع همراهى دارند عِرق غيرت دينى و عـصـبـيـت مذهبى او را محرّک شود تنها يا به اعانت و شراکت راغبين در خير اقدام نموده اين خـانه خراب خداوند را آباد و
مُصَلاى اميرالمؤ منين عليه السّلام را معمور و کلمات محو شده آن کـلّه پـوسـيـده را زنـده و مـعـجزه اميرالمؤ منين عليه السّلام را پاينده و جماعت شيعيان را مـفـتـخـر و
سـرافـراز نـمـايند و از زراعت بانضارت اِنَّما يَعْمُرُ مَس اجِدَ اللّهِ توشه براى آخرت خويش بردارند. و سالهاى سال اسم خود را باقى و خود را زنده بدارند
Najm151
 
پست ها : 101
تاريخ عضويت: چهارشنبه سپتامبر 06, 2017 6:05 am

Re: کوفه تا حله

پستتوسط Najm151 » شنبه دسامبر 07, 2019 7:47 am

23= مرقد عمران بن علي عليه السلام و بعضی از شهدای نهروان؛
که در جنگ زخمی و در بازگشت به شهادت رسیدند و دراینجا دفن شدند

مختصات:
32°31'56.3"N 44°25'16.6"E
یا
32.532306, 44.421278

لینک مختصات مزار:
https://goo.gl/maps/C781oa7LHkizVwrv6

Image

مسير از جاي مناسب توقف ماشين کنار تپه تا مرقد عمران بن علي عليه السلام
لینک مختصات مسیر
https://goo.gl/maps/aquPyd2WXFVv5Crd9

فاصله مزار تا تپه يک کيلومتر است
جاي مناسب ايستادن با ماشين کنار تپه در تصوير مشخص شده است
Image

============================================================

ارض ملعونه و محل تبري و عبرت:

از بالاي تپه اي که مزار عمران بن علي است اطراف را مشاهده نماييد
در پايين تپه قريه جمجمه است
و در پشت تپه در سمت ديگر، اراضي ملعونه بابل است
و اين مزار عمران بن علي عليه السلام و مسجد جمجمه در انتها و بيرون آن بوده است

از محل مزار عمران بن علي، سه تپه واضح است که اينها را صدام لعين ساخته است
و بر يکي هم کاخي ساخته است در مجموعه اثار تاريخي بابل
و يکي هم همان تپه بر موضع مسجد جمجمه است

البته توقف در زمين بابل كه ارض ملعونه بود هم خوب نيست و بايد با توجه به مقام امام علي و مرقد عمران كه قطعا بيرون زمين ملعونه بوده مشخص كرد از كجا تا كجا مي شود و مقدارش هم طوري باشد كه عبورش موجب گذشتن وقت نماز عصر تا غروب باشد يعني از قبل عصر تا بعد غروب زمان براى عبور لازم داشته باشد و تا اين مقدار طول داشته باشد

مقام رد الشمس
مکاني که حضرت به تاخت حدود 40 کيلومتر را طي کردند و از منطقه ملعونه بابل، براي اداي نماز شان در اين محل رد الشمس تشريف اوردند، که غروب شده بود و با معجزه ايشان خورشيد برگشت، و وقت نماز عصر شد و حضرت مولا عليه السلام نمازشان را خواندند

مقام رد الشمس
مکاني که حضرت به تاخت حدود 40 کيلومتر را طي کردند و از منطقه ملعونه بابل، براي اداي نماز شان در اين محل رد الشمس تشريف اوردند، که غروب شده بود و با معجزه ايشان خورشيد برگشت، و وقت نماز عصر شد و حضرت مولا عليه السلام نمازشان را خواندند

در تصویر زیر موقعیت سه تپه و مزار عمران بن علی علیهم السلام و اراضی ملعونه مشخص شده است

Image
Najm151
 
پست ها : 101
تاريخ عضويت: چهارشنبه سپتامبر 06, 2017 6:05 am

Re: کوفه تا حله

پستتوسط Najm151 » شنبه دسامبر 07, 2019 9:01 am

يك درس بيان مي كنم كه قبلا اينجا بيان نشده است:
و از تذكرات به عبرتهاى الهي در كنار سرزمين بابل اين است كه:
اين سرزمين مركز تمدن بابل بوده و آنقدر بناهاي باشكوه و باغستانهاي معلق و جند طبقه داشته است

Image

Image

و از عجايب جندكانه دنيا بوده است
امام بخاطر الحاد و انكار و دشمني با خداوند
بامر الهي زمين دهان باز كرده و همه را فروبرده است بطوري كه هيج اثري باقي نمانده كويا اصلا اينجا هيج نبوده است
و انقدر خسف و فروبردن زمين عميق بوده و اثري نمانده كه طواغيت اخير مثل صدام و دول انكليس و غربي براى اينكه بتوانند نشاني از بابل رويزمين درست كنند و موضوع خسفرا ببوشانند و به مرور زمان منسوب كنند
سه تبه مصنوعي در بابل درست كرده اند
كه يعني اينها اثار ان شهرهاى جند طبقه بابل است كه بطور فرسايشي ازبين رفته است
و بخاطر نزول عذاب الهي و فرو بردن زمين اين شهرها را اين سرزمين از بلاد ملعونه و سرزمين نزول عذاب است
فلذا توقف در ان هم نمي شود و شروعش از بيست و جند كيلومتري شمال بابل فعلي بايد بوده باشد كه الان جزو مراكز كاوش نيست
و براى همين حضرت مولا وقتي به اين سرزمين رسيدند از خواندن نماز واجبشان در اين سرزمين برهيز كردند تا بتوانند عبور كنند ولذا افتاب نزديك غروب شد و رد الشمس اتفاق افتاد كه نماز حضرت در وقت افتاب روشن و برنور باشد
فلذا عبرت و درسهاي بسياري در اين ملاحظه بابل است
و الان ناجار شدهاند جند تبه مصنوعي بسازند و جند مجسمه بياورند كه در زمين فرور رفته بوده و انها را نصب كنند در انتهاي بابل و يا حتى بيرون بابل كه صورت اثار بابل باشذ

Image

تصاوير ارسالي گوشه اي از بيان ترسمي انجه در تواريخ در توصيفات جزئيات بابل بوده است مي باشد

Image

و برخي از اين مناظر را مثل شهركهاى سينمايي باز سازي كرده اند
براى ديدن نقوش ترسيمي بيشتر از بابل قديم كه بقدرت الهي از بين رفته است در جستوي تصوير كوكل بنتويسيد:
حدائق بابل المعلقة

Image
Najm151
 
پست ها : 101
تاريخ عضويت: چهارشنبه سپتامبر 06, 2017 6:05 am

Re: کوفه تا حله

پستتوسط Najm151 » شنبه دسامبر 07, 2019 9:07 am

Image

Image

Image

Image

Image

Image

Image

و تمدن بابل از نامورترين تمدنهاي جهان بوده است كه روم و يونان و ايران و تخت جمشيد و طاق كسرى كه اثارش بيشتر مانده و قابل مقايسه است به كرد ان هم نمي رسيده اند
و همه بخاطر مغرور شدن به اين زرق و برقها و غفلت و كرفتار مكر و مهلت الهي شدن و انكار و الحاد با جند طوفان و زلزله عميق از بين رفته است كويا كه اصلا نبوده است و با اينكه امروز كل نظام الحاد و سازمانهاى جهاني مرتبا مقاله مي نويسند و كتابها و روايات اريخي را ترسيم تجسمي مي كنند و كاوشهاى باستاني بيش از صدساله در اين منطقه بوده جندان اثاري نتوانستند بدست بياورند
بناه مي بريم به خداوند - خدايا ما را به حال خود وامكذار و كرفتار مكر خود مكن و از ترديد و غفلت و انكار حفظ كن

و اين ساختكي بودن تبه ها بر عموم كه بيرون منطقه از سراسر جهان مي ايند مكتوم است و فقط با تحقيق ميداني از اهالي ساكن منطقه معلوم شد كه اينها را دستي ساخته اند
تا ان همه توصيف از شهرهاي جندطبقه و به تعبيرشان بهشتهاى بابل باطل نشود
جون طوفان و و حوادث معمولي و مرور زمان بايد لااقل تبه هايي از ان بناها باقي بكذارد
اما اين خسف و فروبردن زمين بوده است كه سبب اخفاء كلي اين شهرها شده است
و اكر اين امر معلوم باشد و رحفش بشود در نزد جهانيان انوقت ثابت مي شود صدق كلام مولاعلي كه اينجا ارض مخسوفه و ملعونه است و حكمت يكسره تاختن و عبورشان و بعد اين معجزه معلوم مي شود كه جطور حضرت بعد جند هزارسال از خسف اين ارض و زوال اين تمدن و بنهان شدن اثارش هم مطلع بوده جون اين مطلب را نمي گويند بخاطر اينكه بحث نزول عذاب مطرح و معلوم نشود
و همينطوري تسلسلي ايات ديگر الهي و توجه به معنويات بيش مي ايد و عبرتها

فلذا راه حلشان در ساختن تبه هاى ساختكي وبوشاندن واقعه خسف است

-------------------

و از عبرتها و موعظه هايي كه براى من و امثال من هست اين است كه:
اهالي كاخها و باغستانهاى معلق بابل قطعا دغذغه مسكن نداشته اند كه در بهترين مساكن دنيا سكونت داشته اند و مثل ماها نبوده اند كه منهاى آرزويمان يك مسكن مهر يا يك واحد ابارتمان با صد قرض و وام يا حتى خانه وسيع و راحت كه از مستحبات شرعي هرجند امروز جندين ملياردي هزينه مي برد
با همه اينها اهل بابل اگر كمي دغدغه خداوند و معرفت او را داشتند به خسف مبتلا نمي شدند كه هيج اثري از انها عليرغم كاوشها باشد
بياييد حالا كه جنين توفيق معرفت و تذكر و عبرتي نصيبمان شده از صميم قلب بيشتر از داشتن ان خانه هاي با رفاه خوشحال باشيم تا به شكر واقعي موفق شده و اگر بي خانه و آواره اماكن مباركه هستيم يا مستاجر مانده در اجاره ماهانه يا خانه رهن و كرايه يا مالك خانه مختصر مضطر به فروش براى ضرورتهاى ديگر معيشت يا حتی مالك خانه با رفاه كامل و وسيع چندين ملياردي در هر صورت قدر ان معرفت و توفيقات الهي را بيشتر بدانيم
و وقت و جال خود را در بهترين حال رضايت و شكر حفظ كنيم
چه آنكه مانند حضرت مريم و عيسى آواره باشيم يا مثل حضرت سليمان عليهم السلام در كاخ سلطنتي به عبادت و زهد بگذرانيم
درهر صورت دلمشغولي بي خانگي مشكل را حل نمي كند و اگر روزيمان باشد نصيب مي شود آنجه مهم است صرف و حفظ هر لحظه در حال خوب است ان شاء الله

========================

دیدن تصاوير تمدن در راه رفتن به بابل خوب است
كه قبل از رسيدن به محل بابل تصويري ديده باشند كه چقدر عظيم بوده و بدرجه صد تخت جمشيد و ممشيد بوده
و بعد وقتي مي رسند به محل ببينند روي زمين چيزي باقي نمانده و آن سه تپه مصنوعي هم که در سالهاى اخير ايجاد شده = سپس در محل ادامه بيان عبرتها و برنامه هم به زائر گفته شده باشد

در نزديک آن
مجموعه اثار تاريخي بابل است
از موزه و مجسمه معروف اسد بابل و برخ اثار تاريخي که درست کرده اند
که وقت جداگانه اي براي ديدن مي خواهد

===========================================

كشف باستاني شواهد نزول عذاب بر سرزمين ملعونه بابل

1- جزو مواضع برائت سرزمين ملعونه بابل است
كه حضرت مولا علي عليه السلام حتى براى ادي فريضه هم در ان توقف نفرموده و از آن عبور كردند و نياز به ردالشمس شد كه خود آيتي الهي يود

2- ولذا جزو برنامه معرفتي شهر حله می باشد

3- بجز گزارشهاى ديني در كتاب مقدس بني اسرائيل و نيز اسلام
اما عليرغم دهها سال كاوش باستاني نشانه اى از ساختمان بابل كهن و بخصوص عذاب نازله بر آنجا كه موجب نابودي كلي اين مكان شده است بدست نيامده بود و امروزه تنها دشت صاف و تله هاى مصنوعي و برخي قطعات كاوش شده از آن باقي است

4- ولي اخير نشانه معتبر گوبنده منكرين در كشفهاى اخير بدست امده است
در گزارش خبرگزاري روسي زير مطرح شده است
https://ir.sputniknews.com/world/202111068446033
متن خبر:
باستان شناسانی که در قلمرو عراق معاصر کار می کردند، از یک یافته منحصر به فرد خبر دادند.
به گزارش اسپوتنیک آنها بقایای آجری را کشف کردند که به دستور نبوکدنصر دوم ، حاکم بابل باستان ساخته شده بود. مواد مورد استفاده برای ساخت این مواد ، در روایت درباره برج بابل در کتاب عهد عتیق (بخشی ازانجیل) توصیف شده است.

Image

5- آجر یافت شده با نام نبوکدنصر دوم مهر شده است. علاوه بر این، آثار قیر سیاه گل آلود روی آجر وجود دارد که با توضیحات کتاب مقدس بني اسرائيل و مسيحيان و تعاليم مكتب وحى و اسلام (درباره نزول عذاب آسماني سوزاننده و ويرانگر) مطابقت دارد

طبق روایات، برج بابل پس از طوفان در سرزمین سنار ساخته شد. کتاب مقدس مسیحیان می گوید که در آن زمان همه مردم به یک زبان صحبت می کردند اما عذاب آسمانی آنها را فرا گرفت و آنها فراموش کردند که چگونه یکدیگر را درک کنند. این برج در زمان سلطنت نبوکدنصر دوم ساخته شد و صدها یهودی که توسط او اسیر شده بودند، در ساخت آن شرکت کردند.
باستان شناسان خاطرنشان کردند که این یافته دقیقاً با نوشته انجیل مطابقت دارد.
Najm151
 
پست ها : 101
تاريخ عضويت: چهارشنبه سپتامبر 06, 2017 6:05 am

Re: کوفه تا حله

پستتوسط Najm151 » شنبه دسامبر 07, 2019 9:24 am

مشهد مهدوي مسير حله طويريج به کربلا

از مسير طويريج مي رويد شرح دسته طويريج ووو حضور حضرت در ان ووو را هم بكوييد خود اين مسير از مشاهد مهدوي است

از مشاهد مهدوي: مسير حله - طويريج به کربلا

براي رفتن به کربلااز مسير طويريج مي رويد
ابتدا بدانيد که اين مسير از مشاهد مهدوي و مسير تشرف حضرت به کربلا و تشرفات در اين مسير به خدمت حضرت بوده است
فلذا زيارت مشاهد مهدوي از همين مسيرتان آغاز مي شود
واقعه تشرف خدمت حضرت را در مسير مذاکره نماييد و بر زبان ياد و نام حضرت در اين مسير مبارک داشته باشيد

آيت الله سيد مهدي قزويني دو تشرفشان را آشنا مي شويد
يکي در حله است و بيت او که محل تشريف آوردن حضرت است
ديکري در مسير کربلا در واقعه زير


شيخ نوري در جنة المأوى؛ حکايت 24، و علامه مجلسي در بحار؛ ج‏53، ص‏288.
از آيت الله سيد مهدي قزويني نقل مي نمايند:


سيد مهدى قزوينى فرمود: روز چهاردهم ماه شعبان , از حله به قصد زيارت حضرت ابى عبداللّه الحسين (ع )بيرون آمدم .
وقتى بـه شط هنديه رسيدم (شعبه اى است از رود فرات كه بعد از منطقه مسيب جدا و به كوفه مى رود.
آبادى معتبرى كنار اين شط است كه طويريج نام دارد ودر راه حله به سمت كربلا واقع شده است ) از سـمـت غـرب شط عبور كردم .
ديدم زوارى كه از حله و اطراف آن و آنهايى كه از نجف اشرف و حوالى وارد شده بودند,تماما در خانه هاى بنى طرف , از عشاير هنديه محصور شده اند و راهى براى

كربلانيست , زيرا عشيره عنى زه در مسير, فرود آمده و راه عبور و مرور زوار را قطع كرده بودند و نمى گذاشتند كسى از كربلا خارج و يا داخل شهر شود.
هركس هم مى رفت اورا غارت مى كردند.
مـن نزد عربى فرود آمدم و نماز ظهر و عصر را بجا آوردم و نشستم .
منتظر بودم ببينم كار زوار به كـجـا مـى انجامد.
آسمان هم ابر داشت و باران كم كم مى باريد.
در اين حال كه نشسته بودم , ديدم تـمـام زوار از خانه ها بيرون آمدند و به سمت كربلا متوجه شدند.
به شخصى كه با من بود, گفتم : برو سؤال كن چه خبر است ؟ بيرون رفت و برگشت گفت : عشيره بنى طرف با اسلحه بيرون آمده و متعهد شده اندكه زوار را به كربلا

برسانند, هر چند كار به جنگ با عشيره عنيزه بكشد.
وقتى اين سخن را شنيدم به آنها كه با من بودند, گفتم : اين مطلب واقعيت ندارد, زيرا بنى طرف قـدرت ندارند در بيابان با عنيزه مقابله كنند.
گمان مى كنم اين حيله اى است براى آن كه زوار را از خانه هاى خود بيرون كنند, زيرا پذيرايى آنها بر ايشان سنگين شده است .
در همين احوال بوديم كه زوار برگشتند و معلوم شد جريان همان است كه من گفته ام .
زوار داخـل خانه ها شده و بعضى هم در سايه آنها نشستند.
آسمان را ابر گرفته بود.

دراين جا من دلم به خاطر آنها شكست , لذا به خداوند تبارك و تعالى متوجه شدم و به پيغمبر و آل او (ع ) متوسل گـشـتم و از ايشان يارى زوار را از آن بلايى كه به آن مبتلاشده اند, خواستم ناگاه ديدم سوارى مى آيد كه بر اسب نيكويى ,
مانند آهو كه مثل آن را نديده بودم , سوار است .

در دست او نيزه اى بلند بود و آستينها را بالا زده و اسب رامى دوانيد.
نزد خانه اى كه آن جا بودم , ايستاد.
آن خانه , خانه اى از مو بود كه اطرافش رابالا زده بودند.
سلام كرد و ما جواب او را داديم .
فرمود: يا مولانا (اسم را برد), كسانى كه بر تو سلام مى رسانند مرا بدنبال تو فرستادند.
ايشان گنج مـحـمـد آغـا و صفر آغا هستند (دو نفر از صاحب منصبان ارتش عثمانى ) ومى گويند: حتما زوار بيايند, كه ما عشيره عنيزه را از مسير دور كرديم و با لشكريان خود

پشت سليمانيه در جاده منتظر آنهاييم .
به او گفتم : تو با ما تا پشت سليمانيه مى آيى ؟ فرمود: آرى .
سـاعـت را از جـيـب بيرون آوردم , ديدم تقريبا دو ساعت و نيم از روز مانده است .
گفتم اسب مرا حـاضر كردند.
آن عرب بدوى كه ما در خانه اش بوديم , به من چسبيد و گفت :مولانا, جان خود و اين زوار را به خطر نينداز.
امشب را نزد ما باشيد تا مطلب معلوم شود.
بـه او گـفـتم : به خاطر درك زيارت مخصوصه امام حسين (عليه السلام) در شب نيمه شعبان ,چاره اى جز سوار شدن نيست .
هـمـيـن كـه زوار ديدند ما سوار شديم , پياده و سواره پشت سر ما حركت كردند.
براه افتاديم و آن سـوار, مـانـنـد شـيـر بـيشه جلوى ما حركت مى كرد و ما پشت سر اومى رفتيم تا به تپه سليمانيه رسيديم .
سـوار از آن جـا بالا رفت و از طرف ديگر پايين آمد و ما هم رفتيم تا به بالاى تپه رسيديم در آن جا نـظـر كرديم , اما با كمال تعجب از آن سوار اثرى نديديم , گويا به آسمان يا به زمين رفته باشد.
نه لشكرى ديدم و نه فرمانده لشكر.
به كسانى كه با من بودند گفتم : آيا شك داريد كه ايشان حضرت صاحب الامر (منه السلام ) بوده اند؟ گفتند: نه .
مـن در آن وقتى كه آن جناب جلوى ما حركت مى كرد, در ايشان تامل زيادى كردم كه گويا پيش از اين حضرتش را ديده ام , اما به خاطرم نيامد.
همين كه از ما جدا شد, يادم آمد او شخصى است كه در حله به منزل من آمده و مرا به واقعه سليمانيه خبر داد.
(شرح اين قضيه قبلا گذشت که حضرت يعد زيارت مرقد محمد ذو الدمعه به بيت سيد قزويني تشريف آورده بودند .

) و اما عشيره عنيزه را اصلا در منزلهايشان نديديم , حتى كسى از آنها نبود كه سؤال كنيم , جز آن كه ديديم غبار شديدى در وسط بيابان بلند شده است .
پـس از آن اسـبها ما را به سرعت مى بردند تا به دروازه شهر رسيديم و لشكريان راديديم كه بالاى قلعه ايستاده اند.
گـفتند: از كجا آمديد و چگونه رسيديد؟ بعد هم به سوى زوار و كثرت آنها نظر كردندو گفتند: سبحان اللّه , اين صحرا از زوار پر شده است , پس عشيره عنيزه كجارفته اند.
بـه ايـشـان گفتم : شما در شهر خود بنشينيد و حقوق خودتان را بگيريد و لمكة رب يرعاها, يعنى بـراى مكه پروردگارى است كه آن را حفظ و حراست مى كند.
(اين جمله , مضمون سخن حضرت عبدالمطلب است در وقتى كه براى پس گرفتن شتران خود به نزد ابرهه سلطان حبشه رفت , در آن جـا ابـرهـه گفت : چرا از من نخواستى

دست از خرابى كعبه بكشم ؟ فرمود: من صاحب شتران خودم هستم و مكه هم صاحبى دارد).
آنگاه داخل شهر كربلا شديم .
در آن جا ديديم گنج آغا بر تختى نزديك دروازه نشسته است .
سلام كردم .
به احترام من برخاست .
به او گفتم : تو را همين افتخار بس , كه نامت بر زبان آن حضرت جارى شد.
گفت :قضيه چيست ؟ من جريان را براى او نقل كردم .
گفت : آقاجان , من از كجا مى دانستم كه به زيارت آمده ايد تا برايتان قاصد بفرستم .
من و لشكريانم پـانـزده روز اسـت كه در اين شهر محاصره شده ايم و از ترس عنيزه قدرت بيرون آمدن را نداريم .
آنگاه از من پرسيد: آنها كجا رفتند؟ گفتم : نمى دانم , جز آن كه غبار شديدى در وسط بيابان ديديم كه گويا غبار كوچ كردن آنها باشد.
بـعد از اين صحبتها ساعت را بيرون آوردم , ديدم يك ساعت و نيم از روز مانده و تمام زمان سير ما يك ساعت شده است , در حالى كه بين منزلهاى بنى طرف تا كربلا سه فرسخ راه است .
بـه هـر حال شب را در كربلا به سر برديم .
وقتى صبح شد, سراغ عشيره عنيزه را گرفتيم .
يكى از كشاورزان كه در باغهاى كربلا بود, خبر داد عنيزه در منزل و خيمه هاى خودبودند.
ناگاه سوارى بـر ايـشـان ظاهر شد كه بر اسب نيكو و فربهى آمده بود و در دست نيزه بلندى داشت .
او با صداى بلند و مهيب آنها را صدا زد و گفت : اى عشيره عنيزه ,بدانيد كه اجل و مرگ حتمى بالاى سر شما اسـت .
ارتـش دولـت عـثـمانى با سوارها وپياده هايشان رو به شما مى آيند و اينك پشت سر من در راهند.
كوچ كنيد, ولى فكرنمى كنم از دست ايشان جان سالم بدر بريد.
بعد از اين سخنان ترس و ذلت بر عنيزه مسلط شد, به طورى كه بعضى افراد اثاثيه خود را به خاطر عجله و ترس رها كرده و مى رفتند و لذا ساعتى طول نكشيد كه تمام آنها كوچ كرده و رو به بيابان آوردند.
بـه آن كشاورز گفتم : اوصاف سوار را براى من نقل كن وقتى نقل نمود, ديدم همان سوارى است كه با ما بود
Najm151
 
پست ها : 101
تاريخ عضويت: چهارشنبه سپتامبر 06, 2017 6:05 am

قبلي

بازگشت به بلاد عراق


Aelaa.Net