چون داخل شهر کوفه شدى بگو:بِسْمِ اللهِ وَبِاللهِ وَفي سَبیلِ اللهِ، وَعَلى مِلَّةِ رَسُولِ اللهِ (صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ)،
اَللّـهُمَّ اَنْزِلْني مُنْزَلا مُبارَکًا، وَاَنْتَ خَیْرُ الْمُنْزِلینَ
اَللهُ اَکْبَرُ، وَلا اِلهَ اِلاَّ اللهُ، وَالْحَمْدُللهِ،وَسُبْحانَ اللهِتا به در مسجد برسى، در آنجا بایست و بگو:
اَلسَّلامُ عَلى سَیِّدِنا رَسُولِ اللهِ، مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِاللهِ وَآلِهِ الطّاهِرینَ،
اَلسَّلامُ عَلى مَوْلانا اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ عَلِىِّ بْنِ اَبیطالِب، وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ،
وَعَلى مَجالِسِهِ، وَمَشاهِدِهِ وَمَقامِ حِکْمَتِهِ، وَآثارِ آبائِهِ آدَمَ وَنُوح، وَاِبْرهیمَ وَاِسْمعیلَ، وَتِبْیانِ بَیِّناتِهِ،
اَلسَّلامُ عَلَى الاِْمامِ الْحَکیمِ الْعَدْلِ الصِّدّیقِ الاَْکْبَرِ، اَلْفارُوقِ بِالْقِسْطِ
الَّذي فَرَّقَ اللهُ بِهِ بَیْنَ الْحَقِّ وَالْباطِلِ، وَالْکُفْرِ وَالاْیمانِ، وَالشِّرْكِ وَالتَّوْحیدِ،
لِیَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَیِّنَة، وَیَحْیى مَنْ حَيَّ عَنْ بَیِّنَة،
اَشْهَدُ اَنَّكَ اَمیرُ الْمُؤْمِنینَ، وَخاصَّةُ نَفْسِ الْمُنْتَجَبینَ، وَزَیْنُ الصِّدّیقینَ،
وَصابِرُ الْمُمْتَحَنینَ، وَاَنَّكَ حَکَمُ اللهِ في اَرْضِهِ، وَقاضي اَمْرِهِ، وَبابُ حِکْمَتِهِ،
وَعاقِدُ عَهْدِهِ، وَالنّاطِقُ بِوَعْدِهِ، وَالْحَبْلُ الْمَوْصُولُ بَیْنَهُ وَبَیْنَ عِبادِهِ،
وَکَهْفُ النَّجاةِ، وَمِنْهاجُ التُّقى، وَالدَّرَجَةُ الْعُلْیا، وَمُهَیْمِنُ الْقاضِي الاَْعْلى،
یا اَمیرَ الْمُؤْمِنینَ بِكَ اَتَقَرَّبُ اِلَى اللهِ زُلْفى، اَنْتَ وَلیِّي وَسَیِّدي وَوَسیلَتي فِي الدُّنْیا وَالاْخِرَةِپس داخل مسجد می شوی
که بهتر آن است که از دری که در عقب مسجد است که مشهور است به باب ثعبان داخل شوی پس می گوئی:
"اَللهُ اَکْبَرُ اَللهُ اَکْبَرُ اَللهُ اَکْبَرُ، هذا مَقامُ الْعائِذِ بِاللهِ"
"وَبِمُحَمَّد ]حَبیبِ اللهِ[ (صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ)، وَبِوِلایَةِ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ،"
"وَالاَْئِمَّةِ الْمَهْدِیّینَ الصّادِقینَ النّاطِقینَ الرّاشِدینَ،"
"الَّذینَ اَذْهَبَ اللهُ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَطَهَّرَهُمْ تَطْهیرًا،"
رَضیتُ بِهِمْ اَئِمَّةً وَهُداةً وَمَوالِيَّ،
سَلَّمْتُ لاَِمْرِ اللهِ لا اُشْرِكُ بِهِ شَیْئًا، وَلا اَتَّخِذُ مَعَ اللهِ وَلِیًّا،"
کَذِبَ الْعادِلُونَ بِاللهِ وَضَلُّوا ضَلالًا بَعیدًا، حَسْبِيَ اللهُ وَاَوْلِیآءُ اللهِ،"
اَشْهَدُ اَنْ لا اِلـهَ اِلاَّ اللهُ، وَحْدَهُ لا شَریكَ لَهُ،"
وَاَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، (صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ)،"
وَاَنَّ عَلِیّاً وَالاَْئِمَّةَ الْمَهْدِیّینَ مِنْ ذُرِّیَّتِهِ (عَلَیْهِمُ السَّلامُ) اَوْلِیآئي وَحُجَّةُ اللهِ عَلی خَلْقِهِ. مشهد آثار مهدوی (علیه السلام)
در دكه و سكوي داخل درب ورودي آن دكه اي كه بر سمت شرق و جانب چپ وارد شونده - میان مسجد - مزار مسلم
در تشرف شيخ حسين آل رحيمشيخ حسين آل رحيم = آل رحيم فاميلي و نام عشيره شان است و نام شخص شيخ حسين است
مرحوم حاج شيخ عباس قمي در كتاب منتهى الآمال ج 2 ص20 در باب تشرفات غيبت كبرى نقل كرده است:
فصل پنجم : در ذكر حكايات و قصص آنان كه در غيبت كبرى خدمت امام زمان عليه السلام مشرف شده اندچه آنكه در حال شرفيابى شناختند آن جناب را يا پس از مفارقت معلوم شد از روى قرائن قطعيه كه آن جناب بود و آنانكه واقف شدند بر معجزه اى از آن جناب در بيدارى يا خواب يا بر اثرى از آثار داله بر وجود مقدس آن حضرت .
بدان كه شيخ ما در ( نجم ثاقب ) در اين باب صد حكايت ذكر كرده و ما در اين كتاب مبارك به ذكر بيست و سه حكايت از اين حكايات اكتفا مى كنيم و دو حكايت كه يكى حكايت حاج على بغدادى و ديگرى حكايت حاج سيد احمد رشتى باشد در ( مفاتيح الجنان ) نقل كرديم
حكايت بيست و دوم قصه تشرف شيخ حسين آل رحيم است به لقاى آن حضرت :
شيخ عالم فاضل شيخ باقر نجفى نجل عالم عابد شيخ هادى كاظمى معروف به آل طالب نقل كرد كه مرد مؤمنى بود در نجف اشرف از خانواده معروف به آل رحيم كه او را شيخ حسين رحيم مى گفتند
و نيز خبر داد ما را از عالم فاضل و عابد كامل مصباح الا تقياء شيخ طه از آل جناب عالم جليل و زاهد عابد بى بديل شيخ حسين نجف كه حال امام جماعت است در مسجد هنديه نجف اشرف و در تقوى و صلاح و فضل مقبول خواص و عوام ، كه
شيخ حسين مزبور مردى بود پاك طينت و فطرت و از مقدسين مشتغلين مبتلا به مرض سينه و سرفه كه با آن خون بيرون مى آمد از سينه اش با اخلاط و با اين حال در نهايت فقر و پريشانى بود و مالك قوت روز نبود و غالب اوقات مى رفت نزد اعراب باديه نشين كه در حوالى نجف اشرف ساكنند به جهت تحصيل قوت هرچند كه جو باشد و با اين مرض و فقر دلش مايل شد به زنى از اهل نجف و هرچند از او خواستگارى مى كرد به جهت فقرش كسان آن زن او را اجابت نمى كردند و از اين جهت نيز در هم و غم شديدى بود، و چون مرض و فقر و مايوسى از تزويج آن زن كار را بر او سخت ساخت عزم كرد بر كردن آنچه معروف است در ميان اهل نجف كه هركه را امر سختى روى دهد چهل شب چهارشنبه مواظبت كند رفتن به مسجد كوفه را كه لامحاله حضرت حجت عليه السلام را به نحوى كه نشناسد ملاقات خواهد نمود و مقصدش به او خواهد رسيد.
مرحوم شيخ باقر نقل كرد كه شيخ حسين گفت كه من چهل شب چهارشنبه بر اين عمل مواظبت كردم چون شب چهارشنبه آخر شد و آن ، شب تاريكى بود از شبهاى زمستان و باد تندى مى وزيد كه با آن بود اندكى باران و من نشسته بودم در دكه اى كه داخل مسجد است و آن دكه شرقيه مقابل در اول است كه واقع است در طرف چپ كسى كه داخل مسجد مى شود و متمكن از دخول در مسجد نبودم به جهت خونى كه از سينه مى آمد و چيزى نداشتم كه اخلاط سينه را در آن جمع كنم و انداخت آن هم در مسجد روا نبود و چيزى هم نداشتم كه سرما را از من دفع كند دلم تنگ و غم و اندوهم زياد شد و دنيا در چشمم تاريك شد و فكر مى كردم كه شبها تمام شد و اين شب آخر است نه كسى را ديدم و نه چيزى برايم ظاهر شد و اين همه مشقت و رنج عظيم بردم و بار زحمت و خوف بر دوش كشيدم كه در چهل شب از نجف مى آيم به مسجد كوفه و در اين حال جز ياس برايم نتيجه ندهد و من در اين كار خود متفكر بودم و در مسجد احدى نبود، آتش روشن كرده بودم به جهت گرم كردن قهوه كه از نجف با خود آورده بودم و به خوردن آن عادت داشتم و بسيار كم بود، كه ناگاه شخصى از سمت در اول مسجد متوجه من شد چون از دور او را ديدم مكدر شدم و با خود گفتم كه اين اعرابى است از اهالى اطراف مسجد آمده نزد من كه قهوه بخورد و من امشب بى قهوه مى مانم و در اين شب تاريك ، هم و غمم زياد خواهد شد در اين فكر بودم كه او به من رسيد و سلام كرد بر من و نام مرا برد و در مقابل من نشست تعجب كردم از دانستن او نام مرا و گمان كردم كه او از آنهايى است كه در اطراف نجف اند و من گاهى بر ايشان وارد مى شدم . پس پرسيدم از او كه از كدام طايفه عرب است ، گفتم كه از بعض ايشانم پس اسم هر يك را از طوايف عرب كه در اطراف نجف اند بردم ، گفت : نه از آنها نيستم . پس مرا به غضب آورد از روى سخريه من تبسم كرد و گفت : بر تو حرجى نيست من از هر كجا باشم ، تو را چه محرك شده كه به اينجا آمدى ؟ گفتم : به تو هم نفعى ندارد سؤ ال كردن از اين امور، گفت : چه ضرر دارد كه مرا خبر دهى ؟
پس از حسن اخلاق و شيرينى سخن او متعجب شدم و قلبم به او مايل شد و چنان شد كه هرچه سخن مى گفت محبتم به او زياد مى شد پس براى او تتن سبيلى ساختم و به او دادم .
گفت : تو آن را بكش من نمى كشم . پس براى او در فنجان قهوه ريختم و به او دادم ، گرفت و اندكى از آن خورد آنگاه به من داد و گفت : تو آن را بخور. پس گرفتم و آن را خوردم و ملتفت نشدم كه تمام آن را نخورده و آنا فآنا محبتم به او زياده مى شد. پس گفتم : اى برادر امشب تو را خداوند براى من فرستاده كه مونس من باشى آيا نمى آيى با من كه برويم بنشينيم در مقبره جناب مسلم ؟ گفت : مى آيم با تو، حال خبر خود را نقل كن . گفتم : اى برادر واقع را براى تو نقل مى نمايم ، من به غايت فقير و محتاجم از آن روز كه خود را شناختم و با اين حال چند سال است كه از سينه ام خون مى آيد علاجش را نمى دانم و عيال هم ندارم و دلم مايل شده به زنى از اهل محله خودم در نجف اشرف و چون در دستم چيزى نبود گرفتنش برايم ميسر نيست و مرا اين ملائيه [ملاهاى ] ملاعين مغرور كردند و گفتند به جهت حوائج خود متوجه شو به صاحب الزمان عليه السلام و چهل شب چهارشنبه متوجه شو در مسجد كوفه بيتوته كن كه آن جناب را خواهى ديد و حاجتت را خواهد برآورد و اين آخر شبهاى چهارشنبه است و چيزى نديدم و اين همه زحمت كشيدم در اين شبها اين است سبب زحمت آمدن به اينجا و اين است حوائج من .
پس گفت در حالتى كه من غافل بودم و متلفت نبودم اما سينه تو پس عافيت يافت و اما آن زن پس به اين زودى خواهى گرفت و اما فقرت پس به حال خود باقى است تا بميرى . و من ملتفت نشدم به اين بيان و تفصيل ، پس گفتم : نمى رويم به سوى جناب مسلم ؟ گفت : برخيز! پس برخاستم و در پيش روى من افتاد چون وارد زمين مسجد شديم گفتم به من آيا دو ركعت نماز تحيت مسجد نكنيم ؟ گفتم : مى كنيم ، پس ايستاد نزديك شاخص سنگى كه در ميان مسجد است و من در پشت سرش ايستادم به فاصله ، پس تكبيرة الاحرام را گفتم و مشغول خواندن فاتحه شدم كه ناگاه شنيدم قرائت فاتحه او را كه هرگز نشنيدم از احدى چنين قرائتى پس از حسن قرائتش در نفس خود گفتن شايد او صاحب الزمان عليه السلام باشد و شنيدم پاره اى از كلمات از او كه دلالت بر اين كرد و آنگاه نظر كردم به سوى او پس از خطور اين احتمال در دل در حالتى كه آن جناب در نماز بود ديدم كه نور عظيمى احاطه نمود به آن حضرت به نحوى كه مانع شد مرا از تشخيص شريفش و در اين حال مشغول نماز بود و من مى شنيدم قرائت آن جناب را و بدنم مى لرزيد و از بيم حضرتش نتوانستم نماز را قطع كنم پس به هر نحو بود نماز را تمام كردم و نور از زمين بالا مى رفت پس مشغول شدم به گريه و زارى و عذرخواهى از سوء ادبى كه در مسجد با جنابش نموده بودم و گفتم اى آقاى من وعده جناب شما راست است مرا وعده دادى كه با هم برويم به قبر مسلم . در بين سخن گفتن بودم كه نور متوجه قبر مسلم شد پس من نيز متابعت كردم و آن نور داخل در قبه مسلم شد و در قضاى قبه قرار گرفت و پيوسته چنين بود و من نيز مشغول گريه و ندبه بودم تا آنكه فجر طالع شد و آن نور عروج كرد چون صبح شد ملتفت شدم به كلام آن حضرت كه اما سينه ات پس شفا يافت ديدم سينه ام صحيح و ابدا سرفه نمى كنم و هفته اى نكشيد كه اسباب تزويج آن دختر فراهم آمد ( مَنْ حَيْثُ لا اَحْتَسِبُ ) و فقر هم به حال خود باقى است چنانچه آن جناب فرمود ( وَالْحَمْدُللّهِ)
نكته اولي كه براى هر واقعه مهدوي به آن پرداخت تعيين موقعيت واقعه در روي زمين و ثبت مختصات انست
1- شيخ حسين در دالان مسجد از سمت باب ثعبان نشسته بوده است
2- در دكه وسكوي داخل درب ورودي آن دكه اي كه بر سمت شرق و جانب چپ وارد شونده است نشسته بوده همان ابتداى مدخل؛ بنحوي كه هم زير باران نباشد هم بتواند خلط خوني بيرون مسجد بياندازد يا نزديك باشد برود تا دم درب و بركردد به سكوي نشستن
بنابراين محل ملاقات همان ابتداى ورودي واوايل دالان درب اصلي باب الثعبان بوده
3- مقصود از درب اول درب بيروني است و ظاهرا انوقت دو درب در اين مدخل بوده
و حضرت هم از همين درب وارد مي شوند و كنار او در دكه و سكوى داخل دالان مي نشينند
حضرت تا وارد صحن مسجد مي شوند مي گويند نماز تحيت بخوانيم يعني تا قبل آن وارد نشده بودند و آن صحبتها در همان مدخل و دالان ورودي رخ داده است
4- ابتداي مسير حضرت داخل مسجد از دالان ورودي تا ستون شاخص بوده است
5- محل نماز تحيت توسط حضرت نزديك شاخص بوده است
6- موقعيت بعدي هم مسير تا مقام ميان مسجد است
7- مقام وسط مسجد نزدیک شاحث زوال
8- بعد نماز مي بيند كه حضرت از زمين بالا مي روند در ميان هاله نور به سمت مسلم و داخل قبه مسلم شدند و تا فجر هم آنجا بودند
9- مسير مسلم و به سمت گوشه مسجد سمت مسلم رفتند؛ (البته اگر در تاريخ واقعه مزار مسلم به مسجد كوفه راه داشته و الا مي شود مسير به درب صحن مسلم)
10- و نهايتا مزار مسلم
خوب است زائران اين مواضع مشهد آثار مهدوي (علیه السلام) را توجه نمایند
نكات متن:
1- در برخي منابع نام او شيخ محمد ذكر شده با لقب حسن السريرة = خوش ذات
2- شب چهلم در مسجد احدي نبوده است
3- شيخ حسين ابتدا بخاطر نشناختن و زي ناشناس حضرت به ايشان بدبين بوده كه مبادا قهوه اش بخورند و بعد هم كه نمي گويند كه از كدام عشيره اند عصباني شده و استهزاء مي كند حضرت را
4- و حاجت مربوط به آن دختر را هم عرض كرده و حضرت هم در جوابشان بيان فرموده اند
5- موضوع قرائت زيباي حضرت در نماز از نكات مفيد و آموزنده است كه توصيف شده است
6- البته موضوع سؤر و نيم خورده مؤمن كه مستحب است و نمي خواهم بگويم چون اين حكم هست و يا اين داستان بيان شد از هر جا خوردن توصيه شود، اما مقصودم اين بود كه شخص با اينكه ابتدايش سوء ظن داشته به حضرت بخاطر ناشناس بودن و بخاطر اينكه چهل شب آمده و هيچ نديد و حالش هم سخت بود از روحانيان نجف تعبير ملعون مي كند كه گول حرفشان خورده و اين همه وقت هرهفته آمده مسجد كوفه ووو؛ اما در ادامه وقتي به او نيم خورده داده مي شود فورا مي خورد، يعني بر خيال خودش سرسختي نداشته و الا امتناع مي كرد و محروم مي شد
7- نكته مهمتر از همه نكات و كاربردي:
ازين واقعه استفاده مي شود كه كسي كه چهل شب چهارشنبه مسجد كوفه برود و اعمال بجاى بياورد اما مانعي در بيتوته داخل مسجد تا صبح داشته باشد
مثل شيخ حسين كه براى طهارت نمي توانسته در مسجد بيتوته كند و درب مسجد بيتوته كرده
و يا زائران امروزي كه چون دربها را قبل نيمه شب تا صبح مي بندند فلذا نمي توانند همه شب را در مسجد بيتوته كنند؛ از نتيجه گرفتن عمل استجاره به مسجد كوفه ازين جهت محروم نشده و موفق مي گردند اگر شرايط ديگرش را داشته باشند
فلذا كسي نگويد ما ازين جهله استجاره نمی توانيم استفاده كنيم چون دربها شبها بسته مي شود
و مي توانند از اول غروب در مسجد كوفه باشند و اعمال بجاى بياورند و بعد بستن در بيرون درب و هرچه نزديكتر بيتوته كنند؛
ضمن اينكه چه بسا در اثر مداومت راهي هم باز شود و اجازه بيتوته تا صبح را به او بدهند
----------------------------
مشهد آثار مهدوی (علیه السلام)
از ورودی تا مقام دکة القضاء و تا مزار مسلم
در تشرف سيد محمد قطيفى با همراهان در مسجد كوفهعبقری الحسان ج 6 عبقریه هفتم _ یاقوت ۲۸ (سید محمد قطیفی) و کتاب نجم الثاقب محدث نوری
عالم عامل , سيد محمد قطيفى رحمهالله فرمود: شب جمعه اى قصد كردم به مسجد كوفه بروم.
در آن زمان راه مخوف و تردد بسياركم بود مگر آن كـه كسى با جمعى كه مستعد باشند و بتوانند خود را از شر دزدان و قطاع الطريق رها كنند, به آن جا برود.
به همراه من يك نفر از طلاب بود.
وقتى وارد مسجد شديم كسى غير از يك مرد صالح در آن جا نبود ما هم شروع به انجام اعمال و آداب مسجد كرديم تا آن كه نزديك غروب آفتاب شد.
در ايـن وقـت در مسجد را بستيم وپشت آن به قدرى سنگ و كلوخ و آجر ريختيم كه مطمئن شديم معمولا نمى شود آن را باز كرد.
بعد هم برگشتيم و مشغول بقيه اعمال شديم.
پس از اتمام عبادات , من و رفيقم در دكة القضاء (محلى كه اميرالمؤمنين عليهالسلام درآن جا بين مردم قـضـاوت مـى كـرده انـد) رو به قبله نشستيم.
آن مرد صالح در دهليز, نزديك باب الفيل با صداى حزن آورى مشغول خواندن دعاى كميل بود.
شـب صـاف و مهتابى بود.
من به طرف آسمان نگاه كردم ناگاه ديدم بوى خوشى در هوا پيچيد و فـضـا را پـر كرد عطرى بود كه از بوى مشك و عنبر خوشبوتر بود.
بعد هم شعاع نورى را ديدم كه مـثـل شـعله آتش در خلال شعاع نور ماه ظاهر شده است.
اين نور بر نور ماه غالب شد.
در اين حال صـداى آن مـؤمـن كـه به خواندن دعا بلند بود,خاموش شد و ناگاه شخص جليلى را ديدم كه از طـرف در بـسـتـه مـسجد وارد شد.
او درلباس اهل حجاز و بر كتف شريفش سجاده اى بود همان طورى كه معمول اهل حرمين (مكه و مدينه ) است.
آن بـزرگـوار در نـهايت آرامش و وقار و هيبت و جلال راه مى رفت و متوجه آن درى كه به سمت مـقـبره جناب مسلم عليهلسلام باز مى شود, بود.
در اين جا براى ما از حواس چيزى جز چشم خيره شده , نمانده بود و دلهايمان هم از جا كنده شده بود.
وقتى مقابل مارسيد, سلام كرد.
رفـيقم به طور كلى مدهوش و توانايى رد سلام برايش نمانده بود, ولى من خيلى سعى كردم تا به زحـمت جواب سلام را دادم.
وقتى وارد صحن جناب مسلم شد, به حال طبيعى خود برگشتيم و گـفتيم : اين شخص كى بود و از كجا وارد شد؟ به طرف آن شخصى كه مشغول دعا خواندن بود, رفـتـيـم ديـديـم جامه خود را دريده و مانندمصيبت زدگان گريه مى كند.
سؤال كرديم : جريان چيست ؟ گـفـت : مـن چـهـل شب جمعه به نيت ملاقات با امام زمان عليهالسلام به اين مسجد آمده وامشب شب جـمـعه چهلم است و نتيجه زحماتم به دست نيامد جز آن كه در اين جاهمان طورى كه ديديد به خـواندن مشغول بودم ناگاه ديدم كه آن حضرت بالاى سرمن ايستاده اند.
به طرف ايشان متوجه شدم فرمودند: چه مى كنى ؟ (يا چه مى خوانى ؟) من نتوانستم جوابى بدهم.
ايشان هم همان طورى كه ديديد, تشريف بردند.
دراين جا سه نفرى به طرف در مسجد رفتيم , ولى با كمال تعجب ديديم , به همان شكل كه آن را بسته بوديم , بسته است.
با افسوس و شكرگذارى مراجعت نموديم(٤) .
مسير باب الفيل (ثعبان) بسوي مرقد مسلم راحضرت آمده انداولين جا باب مسجد
بعد دهليز و دالان مسجد بالاي سرشخص
بعد رفته اند از نزديك دكة القضاء رد شده به صحن مسلم رسيده اند
نقشه مسيرحضرت در واقعه قطيفي
نکته:در این تشرف حضرت با سجاده ای بر دوش توصیف شده اند
جزو زي مردان اهل حجاز: عمامه داشتن (كه تحت الحنكش زير گلو بسته است و بدون و رها انداخته نيست)
و
انداختن سجاده تاكرده بر يكى از شانه هاست
ولذا كسي حرمين مشرف شد فراوان مي بيند مرداني را كه سجاده را يكي از كتف ها انداخته اند وقتي در حال حركت در بيرون هستند هم براى آماده بودن جهت نماز و نافله در هر جا و هم نشستن در جاي تميز و محفوظ
اهل يمن هم همين زي {انداختن سجاده روي شانه} را دارند
البته در تصویر فوق عمامه دقیق نیست؛ برخی تصاویر از اهل یمن می باشند
حافظ شيرازي:
به روی یار بنوشیم و بانگ نوشانوش.
ز کوی میکده دوشش به دوش میبردند.
امام شهر که سجاده میکشید به دوش
مولانا در مثنوي
یا بگوید صوفیی دیدی تو دوش ** در میان خواب سجاده به دوش
http://www.masnavi.net/2/50/eng/2/3586/مقام ابراهیم (علیه السلام):
در مقام حضرت ابراهيم عليه السلام پس چهار رکعت نماز کن
دو رکعت آن را با حمد و قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ و دو رکعت ديگر را با حمد و إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ
پس چون فارغ شدی از نماز تسبيح حضرت زهرا عليها السلام را بگو و بعد از آن بگو:
السَّلامُ عَلَی عِبَادِ اللَّهِ الصَّالِحِينَ الرَّاشِدِينَ الَّذِينَ أَذْهَبَ اللَّهُ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرَهُمْ تَطْهِيرا وَ جَعَلَهُمْ أَنْبِيَاءَ مُرْسَلِينَ وَ حُجَّةً عَلَی الْخَلْقِ أَجْمَعِينَ وَ سَلامٌ عَلَی الْمُرْسَلِينَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ ذَلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِو هفت مرتبه بگو
سَلامٌ عَلَی نُوحٍ فِي الْعَالَمِينَپس بگو
نَحْنُ عَلَی وَصِيَّتِكَ يَا وَلِيَّ الْمُؤْمِنِينَ الَّتِي أَوْصَيْتَ بِهَا ذُرِّيَّتَكَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ وَ الصِّدِّيقِينَ [وَ الصَّادِقِينَ] وَ نَحْنُ مِنْ شِيعَتِكَ وَ شِيعَةِ نَبِيِّنَا مُحَمَّدٍ (صَلَّی اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) وَ عَلَيْكَ وَ عَلَی جَمِيعِ الْمُرْسَلِينَ وَ الْأَنْبِيَاءِ وَ الصَّادِقِينَ [الصِّدِّيقِينَ] وَ نَحْنُ عَلَی مِلَّةِ إِبْرَاهِيمَ وَ دِينِ مُحَمَّدٍ النَّبِيِّ الْأُمِّيِّ وَ الْأَئِمَّةِ الْمَهْدِيِّينَ وَ وِلايَةِ مَوْلانَا عَلِيٍّ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ السَّلامُ عَلَی الْبَشِيرِ النَّذِيرِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ رَحْمَتُهُ وَ رِضْوَانُهُ وَ بَرَکَاتُهُ وَ عَلَی وَصِيِّهِ وَ خَلِيفَتِهِ الشَّاهِدِ لِلَّهِ مِنْ بَعْدِهِ عَلَی خَلْقِهِ عَلِيٍّ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ الصِّدِّيقِ الْأَکْبَرِ وَ الْفَارُوقِ الْمُبِينِ الَّذِي أَخَذْتَ بَيْعَتَهُ [أُخِذَتْ بَيْعَتُهُ] عَلَی الْعَالَمِينَ
رَضِيتُ بِهِمْ أَوْلِيَاءَ وَ مَوَالِيَّ وَ حُکَّاما فِي نَفْسِي وَ وُلْدِي [وَلَدِي] وَ أَهْلِي وَ مَالِي وَ قِسْمِي وَ حِلِّي وَ إِحْرَامِي وَ إِسْلامِي وَ دِينِي وَ دُنْيَايَ وَ آخِرَتِي وَ مَحْيَايَ وَ مَمَاتِي
أَنْتُمُ الْأَئِمَّةُ فِي الْکِتَابِ وَ فَصْلُ الْمَقَامِ وَ فَصْلُ الْخِطَابِ وَ أَعْيُنُ الْحَيِّ الَّذِي لا يَنَامُ وَ أَنْتُمْ حُکَمَاءُ اللَّهِ وَ بِکُمْ حَکَمَ اللَّهُ وَ بِکُمْ عُرِفَ حَقُّ اللَّهِ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ أَنْتُمْ نُورُ اللَّهِ مِنْ بَيْنِ أَيْدِينَا وَ مِنْ خَلْفِنَا أَنْتُمْ سُنَّةُ اللَّهِ الَّتِي بِهَا سَبَقَ الْقَضَاءُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ أَنَا لَکُمْ مُسَلِّمٌ تَسْلِيما لا أُشْرِكُ بِاللَّهِ شَيْئا وَ لا أَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِ وَلِيّا
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدَانِي بِکُمْ وَ مَا کُنْتُ لِأَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدَانِيَ اللَّهُ اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَی مَا هَدَانَا.مقام حضرت موسی (علیه السلام)
مقام حضرت عیسی (علیه السلام)در نقشه مقامات مسجد كوفه جهانگرد الماني در سال 1179 هـ ق آمده و نشانه داشته و نقشه اش را كشيده است
به محاذات ستون مقام ابراهیم علیه السلام در ضلع غربی مسحد دربی بوده به نام باب الانماط (انماط جمع نمط است و معرب نمد نوعی فرش) که بازار نمد فروشها به این درب منتهی می شده از این درب به فاصله چهار طاق به شرق مصلای ابراهیم است و و مصلای بعدی یعنی طاق بعدی به سمت شرق مصلای موسی کلیم الله است فلذا
مقام موسی (علیه السلام) یک صفه بعد مقام ابراهیم (علیه السلام) (هر صفه 7 ذرع حدود سه و نیم چهار متر امروز)
مقام عیسی (علیه السلام) یک صفه بعد مقام موسی (علیه السلام)
در هر مقام دو رکعت نماز می خوانیم
مقام خضر (علیه السلام) دو رکعت نماز (آن را به صورت نماز حضرت خضر می توان خواند که در ذیل توضیح شده است)
در هرجا منسوب به حضرت خضر است و دعایی ندارد و یا فرصت هست می توان خواند
دعا از حضرت خضر (علیه السلام)
بسمِ اللهِ، ما شاءَ اللهُ لا يَسوقُ الخيرَ إلا اللهُ، ولا يصرِفُ السُّوءَ إلا اللهُ، ما شاءَ اللهُ ما بِكُم من نِعمةٍ فمنَ اللهِ، ما شاءَ اللهُ لا حَولَ ولا قوَّةَ إلا باللهِپس کسی که این دعا را در غروب بخواند از حریق و سرقت و غرق شدن در امان می ماند تا صبح و کسیکه صبح 3 مرتبه آن را بگوید پس از اینها در امان است تا شب
دعاء فرج از خضر
اللهمَّ إني عبدُك وابنُ عبدِك وابنُ أَمَتِك ناصيتي بيدِك ماضٍ فيَّ حكمُك عَدْلٌ فيَّ قضاؤُك أسئلُك بكلِّ اسمٍ هو لك سميتَ به نفسَك أو أنزلتَه في كتابِك أو علَّمتَه أحدًا مِنْ خلقِك أو استأثرتَ به في علمِ الغيبِ عندَك .
أنْ تجعلَ القرآنَ ربيعَ قلبي ونورَ صدري وجلاءَ حُزْني وذَهابَ هَمِّي.
اللَّهمَّ رَحمَتَكَ أرْجو، فلا تَكِلْني إلى نَفْسي طَرْفةَ عَيْنٍ، أصْلِحْ لي شَأْني كُلَّهُ، لا إلهَ إلَّا أنتَ.
لا إلَهَ إلَّا اللَّهُ العَظِيمُ الحَلِيمُ، لا إلَهَ إلَّا اللَّهُ رَبُّ السَّمَوَاتِ والأرْضِ، ورَبُّ العَرْشِ العَظِيمِ.
اللهُ؛ اللهُ ربي، لا أُشركُ به شيئًانماز حضرت حضر علیه السلام:
نماز حضرت خضر که به صلاة لالف الحاجه (نماز براى هزار حاجت) نیز مشهور است
این نماز دارای برکات و آثار بسیار زیادی است که خواندن برای برآورده شدن حاجت بسیار مجرب است.
علمای زیادی هم گفته اند که با خواندن نماز حضرت خضر به بسیاری از حاجت های خود و حقایقی از حکمت الهی دست پیدا کرده ایم.
در مورد سند این نماز
سید بن طاووس در کتاب جمال الأسبوع برای شب جمعه نمازهای متعدی عنوان کرده است که از جملهی آنها می توان به «نماز حضرت خضر(علیه السلام)» اشاره کرد.
طریقه خواندن نماز حضرت خضر
دو رکعت دارد و در رکعت اول: سوره حمد و 10 مرتبه سوره کافرون، و در رکعت دوم: سوره حمد و 10 مرتبه سوره توحید خوانده شود.
بعد از اتمام نماز به سجده بروید و اذكار زیر را بخوانید:
10 مرتبه : اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد
10 مرتبه : (سُبْحانَ اللَّهِ والحمدلله ولااله الاالله وَ اللَّهِ اکبر وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قَوِّهِ الابالله العلی العظیم )
10 مرتبه (رَبَّنا آتِنا فی الدنیا حَسَنَةً وَ فی الآخره حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ )
در این لحظه حاجت خود را از خدا بخواهید.
در معرفت و یاد حضرت حضر علیه السلام:
امام رضا (عليه السلام) فرمـود: خضر از آب حیات نـوشید پـس او زنده است تا نفخ صور دمیده شود.
امام صادق (عليه السلام) فرمـود: بر هیچ تخته خشکیده ای نمی نشست مگر آنکه سبز مـی گشت و بر هیچ زمینـی بـی آب و علف قرار نمی گرفت مگر آن که سرسبز مـی گشت و به همیـن جهت خضر نامیده شـد.
همچنیـن گفته شـده که هر گاه به نماز مـی ایستاد اطرافـش سـرسبز مـی گشت.
از نكات ديگر:
حضور همه ساله در مراسم حج است.
حضرت امام رضا (عليه السلام) مـی فرماید:
«و انه لیحضر المـوسـم کل سنه فیقضی جمیع المناسک و یقف بعرفه فیومـن علی دعاء المـومنیـن» ترجمه: همه سـاله در مـراسـم حج حضـور مـی یابد و تمـام مناسک حج را نیز انجام می دهد، و در عرفات در کنار سایر حجاج خانه خدا مـی ایستـد و بر دعای مومنین آمین می گوید.
از بركات ارتباط با حضرت خضر حتى درحد ياد كردن
هر کجا نامـش برده شـود فـورا حاضر می گردد.
امام رضا (علیه السلام) در باره ایـن ویژگی می فرماید: «و انه لیحضر حیث ما ذکر فمـن ذکره منکـم فلیسلم علیه»؛
هر کجا از او یاد شود همانجا حاضر می شود، پـس هـر یک از شمـا به یـاد او افتـاد بـر او سلام کنـد.
و اين علامت لطف عام حضرت خضر است = حجج الهى ديگر ممكن است اكتفا به توجه به ياد كننده شان كنند ولي حاضرشدن و خودشان را رساندن به محلهايي كه يادشان مي شود و لو همزمان؛ اين لطف عام و شامل حضرت خضر به متوسلين را مي رساند
پس از اين خصوصيت ايشان استفاده كنيم
و اينقدر اين حضور خضر جدي و حتمي است كه حضرت امام رضا (علیه السلام) مي فرمايند تا نامش برديد به او سلام كنيد چون آنجا نزدتان حاضر شده است
فلذا چه در اين مقامات مرتبط با حضرت خضر و چه اينجا كه بطورخاص منزل و مسكن ايشان هم هست در هر زمان و هرجا بوديم و توسلي و ذكري از ايشان نموديم با توجه و رعايت شرايط باشد و سلام عرض كنيم
السلام عليك ياابالعباس يا ابا محمد الخضر حي الدارين وأُقسمك بوجه الله أن تشفع لنا عند الله في حاجاتنا و مهماتنا بجاه محمدوآله الطاهرين
محراب و مصلای امام حسن و امام حسین (علیهما السلام):محرابي هم در فضاي ميان مسجد مطابق موقعيت در نقشه زير بوده به عنوان مصلاي امام حسن و امام حسين (علیهماالسلام)
اين غير از مصلاي امام حسن براى جماعت در زمان امامتشان است
حدودا محاذات میان مسجد و در شمال بیت الطشت
مقام بيت الطشتکه متصل است به دکه قضا نماز کن در آنجا دو رکعت و بعد از سلام تسبيح کن پس بگو:
اللَّهُمَّ إِنِّي ذَخَرْتُ تَوْحِيدِي إِيَّاكَ وَ مَعْرِفَتِي بِكَ وَ إِخْلاصِي لَكَ وَ إِقْرَارِي بِرُبُوبِيَّتِكَ وَ ذَخَرْتُ وِلايَةَ مَنْ أَنْعَمْتَ عَلَيَّ بِمَعْرِفَتِهِمْ مِنْ بَرِيَّتِكَ مُحَمَّدٍ وَ عِتْرَتِهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَيْهِمْ لِيَوْمِ فَزَعِي إِلَيْكَ عَاجِلا وَ آجِلا وَ قَدْ فَزِعْتُ إِلَيْكَ وَ إِلَيْهِمْ يَا مَوْلايَ فِي هَذَا الْيَوْمِ وَ فِي مَوْقِفِي هَذَا وَ سَأَلْتُكَ مَا زَکَی مِنْ نِعْمَتِكَ وَ إِزَاحَةَ مَا أَخْشَاهُ مِنْ نَقِمَتِكَ وَ الْبَرَکَةَ فِيمَا رَزَقْتَنِيهِ وَ تَحْصِينَ صَدْرِي مِنْ کُلِّ هَمٍّ وَ جَائِحَةٍ وَ مَعْصِيَةٍ فِي دِينِي وَ دُنْيَايَ وَ آخِرَتِي يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ[/size_2][/font]
و نقل شده که حضرت صادق (علیه السلام) در بيت الطشت دو رکعت نماز کردند
حدیث معحزه در بیت الطشت:
در این واقعه هم يكنفر بي گناه را نجات داد از حد زدن و نيز كشته شدن توسط خاندانش
هم در آن احضار برف از مسافت بعيد بود
هم نكته علمى: در زیر پای دحتر لجن و برف قرار داده شد؛ لجن براى اخراج زالو بوده - برف هم براى قطع خونريزي
لجن و برف دو نقل نیست اما جدا روايت شده در برخي لحن آورده شده و در برخی برف
و در این واقعه وزن دقيق زالو را که بزرگ شده بوده قبل اخراج معين كردند و بعد اخراج وزن شد و مطابق بود
هم مردم استسقاء نمودند و با اشاره حضرت باران باريد
حديث اعجاز علوي و ماجراى بيت الطشت
التاسع والستون: عن عيون المعجزات قال: حدثني هذا قال: حدثني هذا الشيخ- يعني أبا الحسن علي ابن محمد بن إبراهيم بن الحسن بن الطيب المصري المعروف بأبي التحف- قال : حدثني العلا بن طيب بن سعيد المغازلي البغدادي ببغداد، قال : حدثني نصر بن مسلم بن صفوان بن الجمال المكي قال : حدثني أبو هاشم المعروف بابن أخي طاهر بن زمعة، عن أصهب بن جنادة، عن بصير بن مدرك، قال :
حدثني عمار بن ياسر ذو الفضل والمآثر قال :
(كنت بين يدي أمير المؤمنين علي بن أبي طالب ع، وكان يوم الاثنين لسبع عشرة ليلة خلت من صفر،
وإذا بزعقة قد ملأت المسامع، وكان علي ع على دكة القضاء،
فقال : يا عمار ائت بذي الفقار - وكان وزنه سبعة أمنان وثلثا من بالمكي - فجئت به، فصاح من غمده ، وتركه
وقال : يا عمار هذا يوم أكشف فيه لأهل الكوفة جميعا الغمة، ليزداد المؤمن وفاقا، والمخالف نفاقا،
يا عمار ائت بمن على الباب،
قال عمار: فخرجت وإذا بالباب امرأة في قبة على جمل وهي تصيح: يا غياث المستغيثين، ويا غاية الطالبين، ويا كنز الراغبين، ويا ذا القوة المتين، ويا مطعم اليتيم، ويا رازق العديم، ويا محيي كل عظم رميم، ويا قديما سبق قدمه كل قديم، يا عون من لا عون له، ويا طود من لا طود له، وكنز من لا كنز له، إليك توجهت، وإليك توسلت، بيض وجهي، وفرج عني كربي،
قال: وحولها ألف فارس بسيوف مسلولة، قوم لها وقوم عليها،
فقلت: أجيبوا أمير المؤمنين ع،
فنزلت عن الجمل ونزل القوم معها ودخلوا المسجد،
فوقعت المرأة بين يدي أمير المؤمنين ع، وقالت: يا علي إياك قصدت، فاكشف ما بي، إنك ولي ذلك، والقادر عليه،
فقال أمير المؤمنين ع: يا عمار ناد في الكوفة لينظروا إلى قضاء أمير المؤمنين ع،
قال عمار : فناديت، فاجتمع الناس حتى صار القدم عليه أقدام كثيرة،
ثم قام أمير المؤمنين وقال: سلوا عما بدا لكم يا أهل الشام، فنهض من بينهم شيخ أشيب عليه بردة أتحمية، وحلة عدنية، وعلى رأسه عمامة خز سوية،
فقال: السلام عليك يا كنز الضعفاء، ويا ملجأ اللهفاء، يا مولاي هذه الجارية ابنتي وما قربتها ببعل قط، وهي عاتق حامل، وقد فضحتني في عشيرتي، وأنا معروف بالشدة والنجدة والبأس والسطوة والشجاعة والبراعة، والنزاهة والقناعة، أنا قلمس بن غفريس وليث عسوس، ووجهه على الأعداء عبوس، لا تخمد لي نار، ولا يضام لي جار، عزيز عند العرب بأسي ونجدتي وسطواتي ، أنا من أقوام بيت آبائهم في بيت مجد في السابعة، فينا كل عبوس لا يرعوي، وكل حجاج عن الحرب لا ينتهي، وقد بقيت يا علي حائر في أمري، فاكشف هذه الغمة فهذه عظيمة لا أجد أعظم منها،
فقال أمير المؤمنين ع : ما تقولين يا جارية فيما قال أبوك؟
قالت: أما قوله إني عاتق فقد صدق فيما يقول،
وأما قوله إني حامل، فوالله ما أعلم من نفسي خيانة قط يا أمير المؤمنين، وأنت أعلم به مني، وتعلم أني ما كذبت فيما قلت ففرج عني غمي يا عالم السر وأخفى،
فصعد أمير المؤمنين ع المنبر وقال: الله أكبر ﴿جاء الحق وزهق الباطل إن الباطل كان زهوقا﴾
فقال ع: علي بداية الكوفة، فجاءت امرأة يقال لها لبنا، وكانت قابلة نساء الكوفة،
فقال: اضربي بينك وبين الناس حجابا، وانظري هذه الجارية أعاتق حامل؟
ففعلت ما أمرها أمير المؤمنين ع
وقالت : نعم يا أمير المؤمنين، عاتق حامل = باكره آبستن
فقال: يا أهل الكوفة أين الأئمة الذين ادعوا منزلتي؟ أين من يدعي في نفسه أن له مقام الحق فيكشف هذه الغمة ؟
فقال عمرو بن حريث كالمستهزئ: ما لها غيرك يا بن أبي طالب، واليوم تثبت لنا إمامتك،
فقال أمير المؤمنين ع لأبي الجارية: يا أبا الغضب، ألستم من أعمال دمشق؟
قال: بلى يا أمير المؤمنين قال: من قرية يقال لها: إسعاد طريق بانياس الجولة؟
فقال: بلى يا أمير المؤمنين،
فقال: هل فيكم من يقدر على قطعة من الثلج؟
فقال أبو الغضب: الثلج في بلادنا كثير،
قال أمير المؤمنين ع : بيننا وبين بلادكم مائتا فرسخ وخمسون فرسخا،
قال: نعم يا أمير المؤمنين،
قال عمار : فمد ع يده وهو على منبر الكوفة، وردها وفيها قطعة من الثلج تقطر ماء،
ثم قال لداية الكوفة: ضعي هذا الثلج مما يلي فرج هذه الجارية،
سترمي علقة وزنها خمس وخمسون درهما ودانقان،
قال: فأخذتها وخرجت بها من الجامع وجاءت بطشت ووضعت الثلج على الموضع منها، فرمت علقة كبيرة
فوزنتها الداية فوجدتها كما قال ع،
وكان قد أمسك المطر عن الكوفة منذ خمس سنين،
فقال أهل الكوفة: استسق لنا يا أمير المؤمنين، فأشار بيده قبل السماء فدمدم الجو وأسجم وحمل مزنا، وسال الغيث
وأقبلت الداية مع الجارية فوضعت العلقة بين يديه،
فقال: وزنتها؟
فقالت: نعم يا أمير المؤمنين وهي كما ذكرت،
فقال ع: وإن كان مثقال حبة من خردل أتينا بها وكفى بنا حاسبين،
ثم قال: يا أبا الغضب خذ ابنتك فوالله ما زنت، ولكن دخلت الموضع فدخلت فيها هذه العلقة وهي بنت عشر سنين، فربت في بطنها إلى وقتنا هذا،
فنهض أبوها وهو يقول: أشهد أنك تعلم ما في الأرحام وما في الضمائر).
مقام دکة القضا:پس برو بسوی « دکة القضاء » و در آنجا دو رکعت نماز کن به حمد و هر سوره که خواهی
و چون فارغ شدی بگو تسبيح زهرا (عليها السلام) را و بگو:
يَا مَالِکِي وَ مُمَلِّکِي وَ مُتَغَمِّدِي بِالنِّعَمِ الْجِسَامِ مِنْ غَيْرِ اسْتِحْقَاقٍ وَجْهِي خَاضِعٌ لِمَا تَعْلُوهُ الْأَقْدَامُ لِجَلالِ وَجْهِكَ الْکَرِيمِ لا تَجْعَلْ هَذِهِ الشِّدَّةَ وَ لا هَذِهِ الْمِحْنَةَ مُتَّصِلَةً بِاسْتِيصَالِ الشَّأْفَةِ وَ امْنَحْنِي مِنْ فَضْلِكَ مَا لَمْ تَمْنَحْ بِهِ أَحَدا مِنْ غَيْرِ مَسْأَلَةٍ أَنْتَ الْقَدِيمُ الْأَوَّلُ الَّذِي لَمْ تَزَلْ وَ لا تَزَالُ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْ لِي وَ ارْحَمْنِي وَ زَكِّ عَمَلِي وَ بَارِك لِي فِي أَجَلِي وَ اجْعَلْنِي مِنْ عُتَقَائِكَ وَ طُلَقَائِكَ مِنَ النَّارِ بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ.مشهد آثار مهدوی (علیه السلام): در مقام دکة القضاءدر تشرف سيد محمد قطيفى با همراهان در مسجد كوفه - در مقام دکة القضاء =ذکر شده است = شرح آن در مبحث ورود به مسجد ذکر شد.
------------------------------------
مقام سفینه نوح (علیه السلام)اينجا الان به صورت دايره كوچك سنگي سفيد هست و مي گويند نقطه شروع ساخت سفينه نوح در مسجد اينجا بوده كه امتداد داشته تا كارگاه بيرون مسجد
قبلا سردابي بود بزرگ كه سقفش باز بود
و قبلا مسجد كوفه كوچک بوده است برحسب سطح زمانهاي سابق که حدود 4 تا 5 متر سطح مسجد پایینتر بوده است
و سيد بحرالعلوم براى محفوظيت و طهارت مسجد سطح آن را كه از سطح آن سرداب بود بالا آوردند و با خاك طاهر پر كردند كه سطح امروز از بناي سيدبحرالعلوم است
و فقط آن سرداب بزرگ مقام سفينه نوح به سطح سابق بود و در تصاوير قديمي هم معلوم است كه نرده داشت
و آن را نیز پر کردند و به سطح امروزی مسحد در آمده است به صورت آبخوری و محل وضو
این مقام محرابی در سمت قبله آن داشته است و دایره امروزی کوچکتر از قدیم است
محراب به اندازه یک صفه (حدود 3.5 متر) به سمت قبله دایره امروزی است
که آنحا نماز خوانده شود
مشهد آثار مهدوی (علیه السلام): در مقام سفینه نوح (علیه السلام)مرحوم محدث نوري در نجم الثاقب نقل فرموده است:
يکي از صلحاي نجف اشرف به نام «سيدمرتضي نجفي» که محضر شيخ جعفر کبير (کاشف الغطاء) را درک کرده، سالها ملازم سيدمحمدباقر قزويني بوده، و در نزد علما به تقوا و پرهيزکاري مشهور بود، گفت:
در مسجد کوفه با جمعي از اهل دل بوديم، وقت مغرب فرا رسيد.
درصدد بر آمديم با يکي از علماي برجستهاي که در آن جا حضور داشت، نماز مغرب و عشاء را به جماعت برگزار کنيم.
در آن ايام در وسط مسجد کوفه در محلّي که به «تنّور» معروف بود (در همان محل سفينه نوح)، (آنجا را چون آب داشت مردم آنرا باقيمانده آب جوشيده از تنور خانه نوح مى دانستندو تنور مى گفتند)
مقدار اندکي آب بود که از مجرای قنات مخروبهاي ميآمد و راه تنگي داشت که گنجايش بيش از يک نفر را نداشت.
براي تجديد وضو به محل تنور رفتم،
شخص جليل القدري را در آن جا ديدم که جامه عربي بر تن داشت و با متانت تمام در کنار آب نشسته مشغول وضو گرفتن بود.
من عجله داشتم که به نماز جماعت برسم و او همچنان با متانت وضو ميساخت،
لذا به ايشان گفتم: آيا شما نميخواهيد در نماز جماعت شرکت کنيد؟ فرمود: «نه، زيرا آن شيخ دُخُني است».
ارزن را در عربى دخنة مى گويند
منظور ايشان را از اين جمله متوجه نشدم، منتظر ماندم تا وضویشان تمام شد،
آنگاه من وضو گرفتم و با آن عالم معروف نماز خواندم.
بعد از پراکنده شدن مردم، جريان را به آن شيخ گفتم. حالش متغير شد، رنگ از چهرهاش پريد و در فکر عميقي فرو رفت.
آنگاه به من گفت: تو حضرت حجت (عليهالسّلام) را ديدهاي ولي نشناختهاي.
زيرا آن حضرت از چيزي خبر داده که جز خدا، احدي از آن آگاه نبود.
من امسال در «رحبه» (يك منزلي كوفه)، ارزن کاشتهام؛
چون به نماز ايستادم به فکر آن زراعت افتادم که جايش امن نيست.
اين انديشه به کلّي فکر مرا به خود مشغول ساخت و از حالت نماز بيرون برد.
و لذا آن حضرت از اعماق دل من خبر داده است.
توضیح:
از تاريخ و شرح واقعه معلوم مي شود در همان زمان بوده كه كف مسجد بالا نياورده بودند و كف سرداب سفينة باكف بقيه مسجد هم سطح بوده است و پائين رفته نياز نداشته و در همان سطح انوقت قنات آب در دسترس بوده است
محل وضو و دریچه قنات در میان حوض امروزی می باشد
از تعميركنندگان بخش سرداب مقام سفينه نوح مرحوم آيت الله قاضي بودند:
مرحوم حاج جاسم اَعسم (از شاگردان مرحوم قاضى در ناحيه كوفه و سهله) میگوید:
اوائل آمدن مرحوم سید علی آقا قاضی به نجف اشرف بود که برای اعتکاف یا فراغت بال برای عبادت بسیار به مسجد کوفه و مسجد سهله تردد داشتند.
آن موقع در وسط حیاط مسجد کوفه مقام سفينه نوح سرداب بزرگی بود که بخاطر اينكه سالها بود كسى براى نماز پائين نمي رفت متروك شده و در آنجا آشغال بسیار جمع میشد.
ما از سید علی آقا خواستیم تا این مشکل را حل نماید و آنجا را پاکسازی ومرمت و تجديد بنا کند.
ایشان به گرمی از این پیشنهاد استقبال کردند و با همکاری جمعی آنجا را تنظيف و تعمير و مرمت كرده و بنای مناسبى در آنجا ساختند.
بعد از چند ماه تلاش آن زحمات به ثمر نشست.
كه آن مقام سفينه نوح (مقام حضور امام زمان عليه السلام هم بود) احياء شد و مى شد راحت بروند آنجا نماز و عبادت بجاى بياورند
مرحوم آيت الله سيد علی آقا قاضی روز آخر اتمام مرمت آمدند بالای سرداب که معروف به «سفینه نوح» است... ایستادند
و از همه همکاران تشکر نمودند و از بناها و معماران که در ترميم انجا و نظارت بر بنای آنجا داشتند تفقد به عمل آوردند.
هنگامی که می خواست از آنجا خارج شود ناگهان چشمشان به تابلوی سمت راست در سرداب افتاد که در آن نوشته شده بود که
این بنا به همت و مساعدت سيد علی آقا قاضی برپا شده است
با توجه به اینکه ایشان بسیار در این امر مساعدت فرموده بود و برای تهیه بودجه تلاش کرده بود
= ما این اقدام را کرده بودیم و كتيبه كاشيكارى را نصب كرده بوديم
مرحوم قاضى وقتی این كتيبه را دید رنگش متغیر شد
و ما به توجیه پرداختیم که باید این مطلب نوشته میشد...
ولی هر چند از این توجیهات میآوردیم ایشان خشمناکتر میشد
با اينكه كوجكترين تعميرات در مساجد و مزارات و مشاهدمشرفه كتيبه تعمير نصب مي شود به اسم ساعي و باني
و امري رايج و معمولي بود حتى به اسم افرا ناشناس و آن كتيبه جيزخاصي نبود از نظر ظاهري
اما ايشان تحمل وجود كتيبه به اسم خودش را نداشت
تا اینکه خودمرحوم قاضى کلنگ را از دست یکی از کارگران گرفت و آن کاشی را در هم شکست و به جای آن مقداری گچ مالید تا با دیوار مجاور مساوی باشد.
زمانی که این کار پایان پذیرفت دیدم مرحوم سيد علی آقا قاضی بشاش شده و آثار ناراحتی از صورت مبارکش محو گشته است و به حالت طبیعی خود برگشت و به ذکر نکتههای لطیف پرداخت.
تاريخ واقعه حدودا 1315 ق مي باشد
توسل به حضرت يونس (علیه السلام)
حضرت يونس از حجج الهي هستند كه به مسجد كوفه آمده و نماز و توسل داشته اند
دو ركعت نماز به نيت توسل به ايشان خوب است:
در یک مصلی قبل ميانه مسجد:
بعد نماز پس برو به سجده و در سجده بگو:
يَا مَنْ يَقْدِرُ عَلَی حَوَائِجِ السَّائِلِينَ وَ يَعْلَمُ مَا فِي ضَمِيرِ الصَّامِتِينَ يَا مَنْ لا يَحْتَاجُ إِلَی التَّفْسِيرِ يَا مَنْ يَعْلَمُ خَائِنَةَ الْأَعْيُنِ وَ مَا تُخْفِي الصُّدُورُ يَا مَنْ أَنْزَلَ الْعَذَابَ عَلَی قَوْمِ يُونُسَ وَ هُوَ يُرِيدُ أَنْ يُعَذِّبَهُمْ فَدَعَوْهُ وَ تَضَرَّعُوا إِلَيْهِ فَکَشَفَ عَنْهُمُ الْعَذَابَ وَ مَتَّعَهُمْ إِلَی حِينٍ قَدْ تَرَی مَکَانِي وَ تَسْمَعُ دُعَائِي وَ تَعْلَمُ سِرِّي وَ عَلانِيَتِي وَ حَالِي صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اکْفِنِي مَا أَهَمَّنِي مِنْ أَمْرِ دِينِي وَ دُنْيَايَ وَ آخِرَتِيپس هفتاد مرتبه بگو:. يَا سَيِّدِي
پس میگذاری طرف راست رو را بر زمين و میگويی:
اللَّهُمَّ إِنَّ يُونُسَ بْنَ مَتَّی عَبْدَكَ وَ نَبِيَّكَ دَعَاكَ فِي بَطْنِ الْحُوتِ فَاسْتَجَبْتَ لَهُ وَ أَنَا أَدْعُوكَ فَاسْتَجِبْ لِي بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍو دعا کن به آنچه میخواهی
پس طرف چپ را بگذار و بگو:
اللَّهُمَّ إِنَّكَ أَمَرْتَ بِالدُّعَاءِ وَ تَکَفَّلْتَ بِالْإِجَابَةِ وَ أَنَا أَدْعُوكَ کَمَا أَمَرْتَنِي فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اسْتَجِبْ لِي کَمَا وَعَدْتَنِي يَا کَرِيمُپس پيشانی را بر زمين گذار و بگو :.
يَا مُعِزَّ کُلِّ ذَلِيلٍ وَ يَا مُذِلَّ کُلِّ عَزِيزٍ تَعْلَمُ کُرْبَتِي فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ [وَ آلِ مُحَمَّدٍ] وَ فَرِّجْ عَنِّي يَا کَرِيمُمقام معراجمقام حضرت رسول الله صلوات الله علیه و آله و سلّم ( = مقام معراج )
دو رکعت نماز میکنی در وسط مسجد در رکعت اول حمد میخوانی با قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ و در رکعت دوم حمد و قُلْ يَا أَيُّهَا الْکَافِرُونَ
پس وقتی که سلام دادی تسبيح زهرا عليها السلام را بخوان و بگو:
اللَّهُمَّ أَنْتَ السَّلامُ وَ مِنْكَ السَّلامُ وَ إِلَيْكَ يَعُودُ السَّلامُ وَ دَارُكَ دَارُ السَّلامِ حَيِّنَا رَبَّنَا مِنْكَ بِالسَّلامِ اللَّهُمَّ إِنِّي صَلَّيْتُ هَذِهِ الصَّلاةَ ابْتِغَاءَ رَحْمَتِكَ وَ رِضْوَانِكَ وَ مَغْفِرَتِكَ وَ تَعْظِيما لِمَسْجِدِكَ اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ ارْفَعْهَا فِي عِلِّيِّينَ وَ تَقَبَّلْهَا مِنِّي يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ.سلام به انبيا و اوصياء الهي:
عن ابي عبد الله (علیه السلام)، قال: نعم المسجد مسجد الكوفة، صلى فيه ألف نبي وألف وصي ومنه فار التنور وفيه نجرت السفينة، ميمنته رضوان الله ووسطه روضة من رياض الجنة
از امام صادق علیه السلام، فرمود: مسجد کوفه چه نیکو مسجدی است، در آن هزار نبی و هزار وصی نماز خوانده اند؛ و از آن فوران کرد تنور (تنور نوح علیه السلام) و در آن کشتی نجاری شد، سمت راست آن رضوان الله است و
وسط آن باغی از باغهای بهشت است.
ميان مسجد کوفه بهترین و با فضیلت ترین جای مسجد کوفه است (مانند کعبه در وسط بیت الله الحرام) و مصلای حضرت پیامبر (صلی الله علیه وآله) در شب معراج و بالتبع محل حضور جبرییل علیه السلام؛ و نیز محل نماز سایر انبیاء و اوصیای الهی علیهم السلام و محل توجه آنهاست
فلذا سلام می دهیم به حجج الهی علیهم السلام
سلام به انبیا و اوصیای الهی (علیهم السلام):اللهم انت السلام ومنك السلام و اليك السلام
السلام على جبرئيل أمين الله
السلام على آدم صفوة الله، السلام على هابيل؛ اول مظلوم قتيل،
السلام على شيث هبة الله، وعلى الأنبياء والأوصياء من ذريته: انوش، وقَيْنَانَ، ومهلائيل ، و يَرِدْ، واخنوخ (ادريس)، ومتوشلح، ولمك، حجج الله
السلام على نوح نجيّ الله، السلام على سام وصي نوح، وعلى الأنبياء والأوصياء من ذريته: ارفخشد، وشالح، وعابر، وفالغ، وأرغو، وساروغ، وناحور، وتارح، حجج الله
السلام على هود وصالح و خضر والياس ولوط وشعيب وأيوب؛ انبياء الله
السلام على ابراهيم خليل الله
السلام على اسماعيل ذبيح الله، السلام على اسحاق و الأنبياء والأوصياء من ذريته يعقوب، ويوسف والأسباط،
السلام على موسى كليم الله، وعلى هارون والأئمة من ولده، وعلى داوود وسليمان وآصف، واليسع وذي الكفل ويونس وزكريا ويحيى
السلام على عيسى روح الله وأوصيائه حجج الله
السلام على الأوصياء من ذرية اسماعيل من قيدار الى عبدالمطلب وابي طالب وعبدالله حجج الله
السلام على محمد حبيب الله سيد الأنبياء والمرسلين
السلام على سيد الأوصياء المعظمين عليّ وصي رسول الله وخليفته و اميرالمؤمنين
السلام على الأوصياء من ولده؛ الأئمة المعصومين الحسن والحسين وعلي ومحمد وجعفر و موسى وعلي ومحمد وعلي والحسن حجج الله على الخلق اجمعين
السلام على مولانا الإمام محمد المهدي القائم بامر الله خاتم الوصيين.
السلام عليكم جميعا ورحمة الله وبركاتهزیارت رجبیهجناب ابوالقاسم حسينبنروح كه نايب خاصّ حضرت صاحبالامر عليه السلام است روايت كرده كه آن حضرت فرمود: در ماه رجب در هر زيارتگاهي از زيارتگاههاي شريف كه باشي به اين زيارت صاحبِ مزار را زيارت كن:
الْحَمْدُ لِلهِ الَّذِي أَشْهَدَنَا مَشْهَدَ أَوْلِيَائِهِ فِي رَجَبٍ وَ أَوْجَبَ عَلَيْنَا مِنْ حَقِّهِمْ مَا قَدْ وَجَبَ وَ صَلَّى اللهُ عَلَى مُحَمَّدٍ الْمُنْتَجَبِ وَ عَلَى أَوْصِيَائِهِ الْحُجُبِ اللهُمَّ فَكَمَا أَشْهَدْتَنَا مَشْهَدَهُمْ [مَشَاهِدَهُمْ] فَأَنْجِزْ لَنَا مَوْعِدَهُمْ وَ أَوْرِدْنَا مَوْرِدَهُمْ غَيْرَ مُحَلَّئِينَ عَنْ وِرْدٍ فِي دَارِ الْمُقَامَةِ وَ الْخُلْدِ وَ السَّلامُ عَلَيْكُمْ إِنِّي [قَدْ] قَصَدْتُكُمْ وَ اعْتَمَدْتُكُمْ بِمَسْأَلَتِي وَ حَاجَتِي وَ هِيَ فَكَاكُ رَقَبَتِي مِنَ النَّارِ وَ الْمَقَرُّ مَعَكُمْ فِي دَارِ الْقَرَارِ مَعَ شِيعَتِكُمُ الْأَبْرَارِ وَ السَّلامُ عَلَيْكُمْ بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ
أَنَا سَائِلُكُمْ وَ آمِلُكُمْ فِيمَا إِلَيْكُمُ التَّفْوِيضُ وَ عَلَيْكُمُ التَّعْوِيضُ فَبِكُمْ يُجْبَرُ الْمَهِيضُ وَ يُشْفَى الْمَرِيضُ ، وَ مَا تَزْدَادُ الْأَرْحَامُ وَ مَا تَغِيضُ إِنِّي بِسِرِّكُمْ مُؤْمِنٌ [مُؤَمِّمٌ] وَ لِقَوْلِكُمْ مُسَلِّمٌ وَ عَلَى اللهِ بِكُمْ مُقْسِمٌ فِي رَجْعِي بِحَوَائِجِي وَ قَضَائِهَا وَ إِمْضَائِهَا وَ إِنْجَاحِهَا وَ إِبْرَاحِهَا [إِيزَاحِهَا] وَ بِشُئُونِي لَدَيْكُمْ وَ صَلاحِهَا وَ السَّلامُ عَلَيْكُمْ سَلامَ مُوَدِّعٍ وَ لَكُمْ حَوَائِجَهُ مُودِعٍ [مُودِعٌ] يَسْئلُ اللهَ إِلَيْكُمُ الْمَرْجِعَ وَ سَعْيَهُ [سَعْيُهُ] إِلَيْكُمْ غَيْرَ [غَيْرُ] مُنْقَطِعٍ وَ أَنْ يَرْجِعَنِي مِنْ حَضْرَتِكُمْ خَيْرَ مَرْجِعٍ إِلَى جَنَابٍ مُمْرِعٍ وَ خَفْضِ عَيْشٍ مُوَسَّعٍ وَ دَعَةٍ وَ مَهَلٍ إِلَى حِينِ [خَيْرِ] الْأَجَلِ وَ خَيْرِ مَصِيرٍ وَ مَحَلٍّ فِي النَّعِيمِ الْأَزَلِ وَ الْعَيْشِ الْمُقْتَبَلِ وَ دَوَامِ الْأُكُلِ وَ شُرْبِ الرَّحِيقِ وَ السَّلْسَلِ [السَّلْسَبِيلِ] وَ عَلٍّ وَ نَهَلٍ لا سَأَمَ مِنْهُ وَ لا مَلَلَ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكَاتُهُ وَ تَحِيَّاتُهُ عَلَيْكُمْ حَتَّى الْعَوْدِ إِلَى حَضْرَتِكُمْ وَ الْفَوْزِ فِي كَرَّتِكُمْ وَ الْحَشْرِ فِي زُمْرَتِكُمْ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكَاتُهُ عَلَيْكُمْ وَ صَلَوَاتُهُ وَ تَحِيَّاتُهُ وَ هُوَ حَسْبُنَا وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ مشهد آثار مهدوی (عليه السلام) در مقام وسط مسجد كه مقام نماز حضرت رسول الله (صلى الله عليه وآله) در شب معراج است:
در تشرف شيخ حسين آل رحيم - در محراب ومقام میان مسجد = ذكر شده است = شرح آن در مبحث ورود به مسجد ذکر شد.
مشهد آثار مهدوی (عليه السلام) در مقام وسط مسجد = كه مقام نماز حضرت رسول الله (صلى الله عليه وآله) در شب معراج است
تشرف شيخ محمد كوفي هم در اين مقام مرتبا تذكر شده مشهد آثار مهدوی (علیه السلام) در مقام وسط مسجد = كه مقام نماز حضرت رسول الله (صلى الله عليه وآله) در شب معراج استدر تشرف شيخ محمد طاهر نجفى- در دکه ای نزدیک محراب = ذکر شده است
صـالح متقى , شيخ محمد طاهر نجفى سالها است كه خادم مسجد كوفه مى باشد و باخانواده خود در هـمـان جـا مـنـزل دارد و اكثر اهل علم نجف كه به آن جا مشرف مى شوند, او را مى شناسند و تاكنون چيزى جز حسن و صلاح از او نقل نكرده اند وايشان الان از هر دو چشم نابينا است .
او مـى گفت : هفت يا هشت سال قبل , به علت نيامدن زوار و جنگ بين دو طايفه در نجف اشرف، كـه بـاعـث قـطـع تـردد اهل علم به آن جا شد؛ (طايفه شمرتيها وطايفه ذكرتيها؛ كه هر وقت درگير مي شدند شهر نجف به صحنه جنگ تبديل مي شد؛ و ديگر كسي نمي توانست بيرون برود) زندگانى بر من تلخ گشت ,چون راه درآمد من مـنـحـصـر بـه ايـن دو دسته (زوار و اهل علم ) بود, به طورى كه اگرآنها نمى آمدند, زندگى ام نـمـى چـرخيد.
با اين حال و با كثرت عيال خود و بعضى ازايتام , كه سرپرستى آنها با من بود, شب جمعه اى هيچ غذايى نداشتيم و بچه ها ازگرسنگى ناله مى كردند.
بسيار دلتنگ شدم .
من غالبا به بعضى از اوراد و ختوم مشغول بودم .
در آن شب كه بدى حال به نهايت خود رسيده بود, رو بـه قـبـله , ميان محل سفينه (معروف به جاى تنور) و دكة القضاء(جايى كه اميرالمؤمنين (علیه السلام ) براى قضاوت مى نشسته اند) نشسته بودم و شكايت حال خود را به خداى متعال مى نمودم و اظهار مى كردم كه خدايا به همين حالت فقر وپريشانى راضى هستم .
و باز عرض كردم : چيزى بهتر از آن نيست كه چهره مبارك سيد و مولاى عزيزم را به من نشان دهى و ديگر هيچ نمى خواهم .
نـاگهان خود را سر پا ديدم كه در يك دستم سجاده اى سفيد و دست ديگرم در دست جوان جليل الـقدرى كه آثار هيبت و جلال از او ظاهر است , قرار داشت .
ايشان لباس نفيسى مايل به سياه در بر داشـت .
مـن ظـاهـربـيـن , خيال كردم كه يكى از سلاطين است ,اما عمامه به سر مبارك داشت و نـزديـك او شـخص ديگرى بود كه لباس سفيدى به تن كرده بود.
با اين حالت به سمت دكه اى كه نزديك محراب است براه افتاديم وقتى به آن جا رسيديم , آن شخص جليل كه دست من در دست او بود فرمود: يا طاهر افرش السجادة (اى طاهر سجاده را فرش كن) .
آن را پهن نمودم ديدم سفيد است و مى درخشد و با خط درخشان چيزى بر آن نوشته شده بود ولى جـنـس آن را تشخيص ندادم .
من با ملاحظه انحرافى كه در قبله مسجدبود, سجاده را رو به قبله فرش كردم .
فرمود: چطور سجاده را پهن كردى ؟ من از هيبت آن جناب از خود بى خود شدم و ازشدت حواس پرتى گفتم : فرشتها بالطول و العرض (سجاده را به طول و عرض پهن نمودم .
) فرمود: اين عبارت را از كجا گرفته اى ؟ گـفـتـم : ايـن كـلام از زيـارتـى اسـت كه با آن , حضرت بقية اللّه عجل اللّه تعالى فرجه الشريف را زيارت مى كنند.
در روى مـن تبسم كرد و فرمود: اندكى فهم دارى .
بعد هم بر آن سجاده ايستاد و براى نماز تكبير گفت و پيوسته نور عظمت او زياد مى شد به طورى كه نظر بر روى مبارك ايشان ممكن نبود.
آن شـخص ديگر به فاصله چهار وجب پشت سر ايشان ايستاد.
هردو نماز خواندند و من روبروى ايشان ايستاده بودم .
ناگهان در دلم راجع به او چيزى افتاد و فهميدم ايشان از آن اشخاصى كه من خيال كرده ام , نيست .
وقتى از نماز فارغ شدند, حضرتش را ديگر در آن جا نديدم اما مشاهده كردم كه آن بزرگوار روى يك كرسى حدود دومترى كه سقف هم داشت , نشسته اند و آن قدر نورانى بودند كه چـشـم را خـيـره مـى كـرد.
از هـمان جا فرمودند: اى طاهر احتمال مى دهى من كدام سلطان از اين سلاطين باشم ؟ عرض كردم : مولاى من , شما سلطان سلاطينيد و سيد عالميد و از اين سلاطين معمولى نيستيد.
فرمود: اى طاهر به مقصد خود رسيدى ديگر چه مى خواهى ؟ آيا ما شما را هر روزرعايت نمى كنيم ؟ آيا اعمال شما بر ما عرضه نمى شود؟ بعد هم وعده گشايش ازتنگدستى را به من دادند.
در هـمـيـن لـحظه شخصى كه او را مى شناختم و كردار زشتى داشت از طرف صحن مسلم وارد مـسـجـد شـد.
آثـار غـضـب بر آن جناب ظاهر و روى مبارك را به طرف او كردو رگ هاشمى در پـيـشانيش پديدار شد و فرمود: اى فلان , كجا فرار مى كنى ؟ آيا زمين و آسمان از آن ما نيست و در آنها احكام و دستورات ما جارى نمى شود؟ تو چاره اى جز آن كه زيردست ما باشى ,ندارى ؟ آنگاه به من توجه كرد و تبسم نمود و فرمود: اى طاهر به مراد خود رسيدى , ديگر چه مى خواهى ؟ بـه خـاطـر هـيـبت آن جناب و حيرتى كه از جلال و عظمت او به من دست داد, نتوانستم سخنى بـگـويـم .
باز ايشان سخن خود را تكرار فرمودند, اما شدت حال من به وصف نمى آمد.
لذا نتوانستم جـوابـى بـدهـم و سـؤالـى از حـضرتش بنمايم .
ودر اين جا به فاصله چشم برهم زدنى نگذشت كه ناگهان خود را در ميان مسجد, تنها ديدم .
به طرف مشرق نگاه كردم , ديدم فجر طلوع كرده است .
شيخ طاهر گفت : با آن كه چند سال است كه كور شده ام و بسيارى از راه هاى كسب درآمد بر من بـسته شده , كه يكى از آنها خدمت علماء و طلابى بود كه به كوفه مشرف مى شدند, اما طبق وعده حـضـرت , از آن تاريخ تا به حال الحمدللّه در امر زندگى گشايش شده و هرگز به سختى و تنگى نيفتاده ام.
نکات و بررسی واقعه:
1- در تشرف مذكور مهم نيست كه راوي كجا بوده چون او به دنبال حضرت مي رود ونهايتا در مكاني نماز مي خواند
اول كلي ميگويد محراب
محل شروع روايت = ميان محل سفينه (معروف به جاى تنور) و دكة القضاء(جايى كه اميرالمؤمنين (علیه السلام ) براى قضاوت مى نشسته اند) نشسته بودم
با اين حالت به سمت دكه اى كه نزديك محراب است براه افتاديم وقتى به آن جا رسيديم ,
توضیح: دكه جاى بلندتر از زمين را مي گويند
قبلا تمام مقامات ميان مسجد يك ايوان كوچک نيم متر بلندتر از زمين بود تا جالسين از آفت حشرات عقرب وو اينها محفوظ باشند
و هم محل عبور كه تميز نيست؛ محل نماز و دعا تميز باشد و بارانهاى سيل آسايی كه مي آيد و آب راه مي افتد محل نشستن در مسير آب نباشد
بنابراين دكه محراب همان صفه اى است كه براى محراب است
اما چون عنواني و قيد و وصفي براى محراب ذكر نكرده ابتداء مبهم بنطر مي رسد
ولى حضرت از ابتداى ورود قاصد اين محراب بوده اند
از اطلاق و بي قيد و وصف ذكركردن مي شود حدس زد كه مقصود محراب ميان مسجد باشد
كه در تصاوير قديمي هم هست
اما آخر روايت فقره اى هست كه ديگر صريحا معين مي كند مقصود از اين محراب چيست
(در اين جا به فاصله چشم برهم زدنى نگذشت كه ناگهان خود را در ميان مسجد, تنها ديدم .)
يعني كه محراب ميان مسجد و همان محراب وسط و معراج بايد باشد
2- اشاره درگیری در نجف در واقعه: طايفه شمرتيها وطايفه ذكرتيها
كه هر وقت درگير مي شدند شهر نجف به صحنه جنگ تبديل مي شد و ديگركسي نمي توانست بيرون برود
3- فقره از زیارت حضرت که شیخ طاهر اشاره کرده بود:
تمتعه فيها طويلا طولا وعرضا
مقام دیگر امام سجاد (علیه السلام):
دیگر مصلای امام سجاد (علیه السلام) قبل ستون هفتم از باب الحجه می باشد (یک صفه در شرق مقام آدم علیه السلام)
دو رکعت نماز می خوانیم
مقام حضرت آدم (علیه السلام)
جایی که توبه حضرت آدم علیه السلام پذیرفته شد
پس برو بطرف ستون هفتم و بايست در نزد آن رو به قبله و بگو:
بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلَی مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ السَّلامُ عَلَی أَبِينَا آدَمَ وَ أُمِّنَا حَوَّاءَ
السَّلامُ عَلَی هَابِيلَ الْمَقْتُولِ ظُلْما وَ عُدْوَانا عَلَی مَوَاهِبِ اللَّهِ وَ رِضْوَانِهِ السَّلامُ عَلَی شَيْثٍ [شَيْثَ] صَفْوَةِ اللَّهِ الْمُخْتَارِ الْأَمِينِ وَ عَلَی الصَّفْوَةِ الصَّادِقِينَ مِنْ ذُرِّيَّتِهِ الطَّيِّبِينَ أَوَّلِهِمْ وَ آخِرِهِمْ السَّلامُ عَلَی إِبْرَاهِيمَ وَ إِسْمَاعِيلَ وَ إِسْحَاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ عَلَی ذُرِّيَّتِهِمُ الْمُخْتَارِينَ
السَّلامُ عَلَی مُوسَی کَلِيمِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَی عِيسَی رُوحِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَی مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ خَاتِمِ النَّبِيِّينَ السَّلامُ عَلَی أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ ذُرِّيَّتِهِ الطَّيِّبِينَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ السَّلامُ عَلَيْکُمْ فِي الْأَوَّلِينَ السَّلامُ عَلَيْکُمْ فِي الْآخِرِينَ السَّلامُ عَلَی فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ السَّلامُ عَلَی الْأَئِمَّةِ الْهَادِينَ شُهَدَاءِ اللَّهِ عَلَی خَلْقِهِ السَّلامُ عَلَی الرَّقِيبِ الشَّاهِدِ عَلَی الْأُمَمِ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَپس نماز میکنی نزد آن ستون چهار رکعت میخوانی در رکعت اول حمد و إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ و در رکعت دوم حمد و قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ
و در رکعت سوم و چهارم به همين نحو
و چون فارغ شدی بگو تسبيح زهراء (عليها السلام) را
پس بگو:
اللَّهُمَّ إِنْ کُنْتُ قَدْ عَصَيْتُكَ فَإِنِّي قَدْ أَطَعْتُكَ فِي الْإِيمَانِ مِنِّي بِكَ مَنّا مِنْكَ عَلَيَّ لا مَنّا مِنِّي [بِهِ] عَلَيْكَ وَ أَطَعْتُكَ فِي أَحَبِّ الْأَشْيَاءِ لَكَ [إِلَيْكَ] لَمْ أَتَّخِذْ لَكَ وَلَدا وَ لَمْ أَدْعُ لَكَ شَرِيکا وَ قَدْ عَصَيْتُكَ فِي أَشْيَاءَ کَثِيرَةٍ عَلَی غَيْرِ وَجْهِ الْمُکَابَرَةِ لَكَ وَ لا الْخُرُوجِ عَنْ [مِنْ] عُبُودِيَّتِكَ وَ لا الْجُحُودِ لِرُبُوبِيَّتِكَ وَ لَکِنِ اتَّبَعْتُ هَوَايَ وَ أَزَلَّنِي الشَّيْطَانُ بَعْدَ الْحُجَّةِ عَلَيَّ وَ الْبَيَانِ فَإِنْ تُعَذِّبْنِي فَبِذُنُوبِي غَيْرَ ظَالِمٍ لِي وَ إِنْ تَعْفُ عَنِّي وَ تَرْحَمْنِي فَبِجُودِكَ وَ کَرَمِكَ يَا کَرِيمُ اللَّهُمَّ إِنَّ ذُنُوبِي لَمْ يَبْقَ لَهَا إِلا رَجَاءُ عَفْوِكَ وَ قَدْ قَدَّمْتُ آلَةَ الْحِرْمَانِ فَأَنَا أَسْئلك اللَّهُمَّ مَا لا أَسْتَوْجِبُهُ وَ أَطْلُبُ مِنْكَ مَا لا أَسْتَحِقُّهُ اللَّهُمَّ إِنْ تُعَذِّبْنِي فَبِذُنُوبِي وَ لَمْ تَظْلِمْنِي شَيْئا وَ إِنْ تَغْفِرْ لِي فَخَيْرُ رَاحِمٍ أَنْتَ يَا سَيِّدِي اللَّهُمَّ أَنْتَ أَنْتَ وَ أَنَا أَنَا أَنْتَ الْعَوَّادُ بِالْمَغْفِرَةِ وَ أَنَا الْعَوَّادُ بِالذُّنُوبِ وَ أَنْتَ الْمُتَفَضِّلُ بِالْحِلْمِ وَ أَنَا الْعَوَّادُ بِالْجَهْلِ اللَّهُمَّ فَإِنِّي أَسْئلك يَا کَنْزَ الضُّعَفَاءِ يَا عَظِيمَ الرَّجَاءِ يَا مُنْقِذَ الْغَرْقَی يَا مُنْجِيَ الْهَلْکَی يَا مُمِيتَ الْأَحْيَاءِ يَا مُحْيِيَ الْمَوْتَی أَنْتَ اللَّهُ لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ أَنْتَ الَّذِي سَجَدَ لَكَ شُعَاعُ الشَّمْسِ وَ دَوِيُّ الْمَاءِ وَ حَفِيفُ الشَّجَرِ وَ نُورُ الْقَمَرِ وَ ظُلْمَةُ اللَّيْلِ وَ ضَوْءُ النَّهَارِ وَ خَفَقَانُ الطَّيْرِپس برو به سجده و در سجده بگو:
يَا مَنْ يَقْدِرُ عَلَی حَوَائِجِ السَّائِلِينَ وَ يَعْلَمُ مَا فِي ضَمِيرِ الصَّامِتِينَ يَا مَنْ لا يَحْتَاجُ إِلَی التَّفْسِيرِ يَا مَنْ يَعْلَمُ خَائِنَةَ الْأَعْيُنِ وَ مَا تُخْفِي الصُّدُورُ يَا مَنْ أَنْزَلَ الْعَذَابَ عَلَی قَوْمِ يُونُسَ وَ هُوَ يُرِيدُ أَنْ يُعَذِّبَهُمْ فَدَعَوْهُ وَ تَضَرَّعُوا إِلَيْهِ فَکَشَفَ عَنْهُمُ الْعَذَابَ وَ مَتَّعَهُمْ إِلَی حِينٍ قَدْ تَرَی مَکَانِي وَ تَسْمَعُ دُعَائِي وَ تَعْلَمُ سِرِّي وَ عَلانِيَتِي وَ حَالِي صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اکْفِنِي مَا أَهَمَّنِي مِنْ أَمْرِ دِينِي وَ دُنْيَايَ وَ آخِرَتِيپس هفتاد مرتبه بگو:. يَا سَيِّدِي
پس سر از سجده بردار و بگو:
يَا رَبِّ أَسْئلك بَرَکَةَ هَذَا الْمَوْضِعِ وَ بَرَکَةَ أَهْلِهِ وَ أَسْئلك أَنْ تَرْزُقَنِي مِنْ رِزْقِكَ رِزْقا حَلالا طَيِّبا تَسُوقُهُ إِلَيَّ بِحَوْلِكَ وَ قُوَّتِكَ وَ أَنَا خَائِضٌ فِي عَافِيَةٍ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَمقام جبرئیل (علیه السلام)
دو رکعت نماز کن به حمد و هر سوره که خواهی
و چون سلام گفتی و تسبيح نمودی پس بگو:اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْئلك بِجَمِيعِ أَسْمَائِكَ کُلِّهَا مَا عَلِمْنَا مِنْهَا وَ مَا لا نَعْلَمُ وَ أَسْئلك بِاسْمِكَ الْعَظِيمِ الْأَعْظَمِ الْکَبِيرِ الْأَکْبَرِ الَّذِي مَنْ دَعَاكَ بِهِ أَجَبْتَهُ وَ مَنْ سَئلَكَ بِهِ أَعْطَيْتَهُ وَ مَنِ اسْتَنْصَرَكَ بِهِ نَصَرْتَهُ
وَ مَنِ اسْتَغْفَرَكَ بِهِ غَفَرْتَ لَهُ وَ مَنِ اسْتَعَانَكَ بِهِ أَعَنْتَهُ وَ مَنِ اسْتَرْزَقَكَ بِهِ رَزَقْتَهُ وَ مَنِ اسْتَغَاثَكَ بِهِ أَغَثْتَهُ وَ مَنِ اسْتَرْحَمَكَ بِهِ رَحِمْتَهُ وَ مَنِ اسْتَجَارَكَ بِهِ أَجَرْتَهُ وَ مَنْ تَوَکَّلَ عَلَيْكَ بِهِ کَفَيْتَهُ وَ مَنِ اسْتَعْصَمَكَ بِهِ عَصَمْتَهُ وَ مَنِ اسْتَنْقَذَكَ بِهِ مِنَ النَّارِ أَنْقَذْتَهُ وَ مَنِ اسْتَعْطَفَكَ بِهِ تَعَطَّفْتَ لَهُ وَ مَنْ أَمَّلَكَ بِهِ أَعْطَيْتَهُ الَّذِي اتَّخَذْتَ بِهِ آدَمَ صَفِيّا وَ نُوحا نَجِيّا وَ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلا وَ مُوسَی کَلِيما وَ عِيسَی رُوحا وَ مُحَمَّدا حَبِيبا وَ عَلِيّا وَصِيّا (صَلَّی اللَّهُ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ)
أَنْ تَقْضِيَ لِي حَوَائِجِي وَ تَعْفُوَ عَمَّا سَلَفَ مِنْ ذُنُوبِي وَ تَتَفَضَّلَ عَلَيَّ بِمَا أَنْتَ أَهْلُهُ وَ لِجَمِيعِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ لِلدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ يَا مُفَرِّجَ هَمِّ الْمَهْمُومِينَ وَ يَا غِيَاثَ الْمَلْهُوفِينَ لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ سُبْحَانَكَ يَا رَبَّ الْعَالَمِينَ.=====
مقام امام حسن (علیه السلام):
چهار صفه بعد باب الحجه می باشد که محل نماز جماعتشان در زمان امامتشان بوده است
یک صفه قبل مقام حبرییل
مقام امام زین العابدین (علیه السلام)
پس نماز کن در آنجا دو رکعت و بخوان در آن حمد و هر سوره که خواستی پس همينکه سلام دادی و تسبيح نمودی پس بگو:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اللَّهُمَّ إِنَّ ذُنُوبِي قَدْ کَثُرَتْ وَ لَمْ يَبْقَ لَهَا إِلا رَجَاءُ عَفْوِكَ وَ قَدْ قَدَّمْتُ آلَةَ الْحِرْمَانِ إِلَيْكَ فَأَنَا أَسْئلك اللَّهُمَّ مَا لا أَسْتَوْجِبُهُ وَ أَطْلُبُ مِنْكَ مَا لا أَسْتَحِقُّهُ اللَّهُمَّ إِنْ تُعَذِّبْنِي فَبِذُنُوبِي وَ لَمْ تَظْلِمْنِي شَيْئا وَ إِنْ تَغْفِرْ لِي فَخَيْرُ رَاحِمٍ أَنْتَ يَا سَيِّدِي
اللَّهُمَّ أَنْتَ أَنْتَ وَ أَنَا أَنَا أَنْتَ الْعَوَّادُ بِالْمَغْفِرَةِ وَ أَنَا الْعَوَّادُ بِالذُّنُوبِ وَ أَنْتَ الْمُتَفَضِّلُ بِالْحِلْمِ وَ أَنَا الْعَوَّادُ بِالْجَهْلِ اللَّهُمَّ فَإِنِّي أَسْئلك يَا کَنْزَ الضُّعَفَاءِ يَا عَظِيمَ الرَّجَاءِ يَا مُنْقِذَ الْغَرْقَی يَا مُنْجِيَ الْهَلْکَی يَا مُمِيتَ الْأَحْيَاءِ يَا مُحْيِيَ الْمَوْتَی
أَنْتَ اللَّهُ الَّذِي لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ أَنْتَ الَّذِي سَجَدَ لَكَ شُعَاعُ الشَّمْسِ وَ نُورُ الْقَمَرِ وَ ظُلْمَةُ اللَّيْلِ وَ ضَوْءُ النَّهَارِ وَ خَفَقَانُ الطَّيْرِ
فَأَسْئلك اللَّهُمَّ يَا عَظِيمُ بِحَقِّكَ يَا کَرِيمُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الصَّادِقِينَ وَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الصَّادِقِينَ عَلَيْكَ وَ بِحَقِّكَ عَلَی عَلِيٍّ وَ بِحَقِّ عَلِيٍّ عَلَيْكَ وَ بِحَقِّكَ عَلَی فَاطِمَةَ وَ بِحَقِّ فَاطِمَةَ عَلَيْكَ وَ بِحَقِّكَ عَلَی الْحَسَنِ وَ بِحَقِّ الْحَسَنِ عَلَيْكَ وَ بِحَقِّكَ عَلَی الْحُسَيْنِ وَ بِحَقِّ الْحُسَيْنِ عَلَيْكَ فَإِنَّ حُقُوقَهُمْ مِنْ أَفْضَلِ إِنْعَامِكَ عَلَيْهِمْ وَ بِالشَّأْنِ الَّذِي لَكَ عِنْدَهُمْ وَ بِالشَّأْنِ الَّذِي لَهُمْ عِنْدَكَ صَلِّ يَا رَبِّ عَلَيْهِمْ صَلاةً دَائِمَةً مُنْتَهَی رِضَاكَ وَ اغْفِرْ لِي بِهِمُ الذُّنُوبَ الَّتِي بَيْنِي وَ بَيْنَكَ وَ أَتْمِمْ نِعْمَتَكَ عَلَيَّ کَمَا أَتْمَمْتَهَا عَلَی آبَائِي مِنْ قَبْلُ يَا کاف ها يا عين صاد، اللَّهُمَّ کَمَا صَلَّيْتَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ فَاسْتَجِبْ لِي دُعَائِي فِيمَا سَئلْتُكَ.پس برو به سجده و جانب راست رو را بر زمين گذار و بگو:
« يَا سَيِّدِي يَا سَيِّدِي يَا سَيِّدِي صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْ لِي وَ اغْفِرْ لِي »و بسيار بگو اين کلمه را با خشوع و گريه
پس جانب چپ رو را به زمين گذار و همین کلمات را بسيار بگو
« يَا سَيِّدِي يَا سَيِّدِي يَا سَيِّدِي صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْ لِي وَ اغْفِرْ لِي » پس دعا کن به آنچه میخواهی.
خانه حضرت نوح (علیه السلام) و تنور نوح (علیه السلام):در مسحد سمت جنوب غربی آن خانه حضرت نوح (علیه السلام) قرار داشته و تنور خضرت نوح (علیه السلام) در خانه او واقع بوده است که آب از آن وشش کرد و به تعبیر کلام وحی: وَفَارَ التَّنُّورُ (40 هود) با اینکه جوشش آب از تنور مخالف طبع تنور (آتش) است
تنور موضع بروز آیت الهی و اعجاز بوده است که با جوشیدن آب از آن همه زمین را آب می گیرد
موضع تنور مقام و نشان زیارتی داشته است که آثار آن محو و شده است و در گوشه جنوب غربی مسجد واقع بوده است
مقام حضرت نوح (علیه السلام)
پس چهار رکعت نماز کن به حمد و هر سوره که خواستی از قرآن و چون فارغ شدی تسبيح کن پس بگو:
اللَّهُمَّ إِنِّي حَلَلْتُ بِسَاحَتِكَ لِعِلْمِي بِوَحْدَانِيَّتِكَ وَ صَمَدَانِيَّتِكَ وَ أَنَّهُ لا قَادِرَ [قَادِرا] عَلَی قَضَاءِ حَاجَتِي غَيْرُكَ وَ قَدْ عَلِمْتُ يَا رَبِّ أَنَّهُ کُلَّمَا شَاهَدْتُ نِعْمَتَكَ عَلَيَّ اشْتَدَّتْ فَاقَتِي إِلَيْكَ وَ قَدْ طَرَقَنِي يَا رَبِّ مِنْ مُهِمِّ أَمْرِي مَا قَدْ عَرَفْتَهُ لِأَنَّكَ عَالِمٌ غَيْرُ مُعَلَّمٍ وَ أَسْئلك بِالاسْمِ الَّذِي وَضَعْتَهُ عَلَی السَّمَاوَاتِ فَانْشَقَّتْ وَ عَلَی الْأَرَضِينَ فَانْبَسَطَتْ وَ عَلَی النُّجُومِ فَانْتَشَرَتْ وَ عَلَی الْجِبَالِ فَاسْتَقَرَّتْ وَ أَسْئلك بِالاسْمِ الَّذِي جَعَلْتَهُ عِنْدَ مُحَمَّدٍ وَ عِنْدَ عَلِيٍّ وَ عِنْدَ الْحَسَنِ وَ عِنْدَ الْحُسَيْنِ وَ عِنْدَ الْأَئِمَّةِ کُلِّهِمْ (صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ) أَنْ تُصَلِّيَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَقْضِيَ لِي يَا رَبِّ حَاجَتِي وَ تُيَسِّرَ عَسِيرَهَا وَ تَکْفِيَنِي مُهِمَّهَا وَ تَفْتَحَ لِي قُفْلَهَا فَإِنْ فَعَلْتَ ذَلِكَ فَلَكَ الْحَمْدُ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَلَكَ الْحَمْدُ غَيْرَ جَائِرٍ فِي حُکْمِكَ وَ لا حَائِفٍ فِي عَدْلِكَپس میگذاری طرف راست رو را بر زمين و میگويی:
اللَّهُمَّ إِنَّ يُونُسَ بْنَ مَتَّی عَبْدَكَ وَ نَبِيَّكَ دَعَاكَ فِي بَطْنِ الْحُوتِ فَاسْتَجَبْتَ لَهُ وَ أَنَا أَدْعُوكَ فَاسْتَجِبْ لِي بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و دعا کن به آنچه میخواهیپس طرف چپ را بگذار و بگو:
اللَّهُمَّ إِنَّكَ أَمَرْتَ بِالدُّعَاءِ وَ تَکَفَّلْتَ بِالْإِجَابَةِ وَ أَنَا أَدْعُوكَ کَمَا أَمَرْتَنِي فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اسْتَجِبْ لِي کَمَا وَعَدْتَنِي يَا کَرِيمُپس پيشانی را بر زمين گذار و بگو :.
يَا مُعِزَّ کُلِّ ذَلِيلٍ وَ يَا مُذِلَّ کُلِّ عَزِيزٍ تَعْلَمُ کُرْبَتِي فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ [وَ آلِ مُحَمَّدٍ] وَ فَرِّجْ عَنِّي يَا کَرِيمُ==============
باب السُدَّة
درب کوچکی است در مجاور و سمت راست مقام نوح علیه السلام که حضرت امام علی (علیه السلام) از این درب برای نمازهای نوافل و فریضه وارد مسجد می شدند
محراب امیر المؤمنین (علیه السلام) محراب غربی مسجد از محرابهای نافله حضرت امیر المونین (علیه السلام) است (در رایج به محراب معروفه یا محراب شهادت شهرت دارد ولی اینجا محراب نافله و نماز تحیت حضرت است در مجاور دربی که حضرت وارد می شدند؛ و محراب نماز فریضه محراب اصلی مسجد و در میانه ضلع قبله مسجد است و محل ضربت خوردن حضرت (در رایج معروف به محراب نافله)
همه مساجد معمولا وسط مسجد ديوار قبله؛ محراب را نصب مي كنند تا نماز جماعت برگزار مي شود صفوف از طرفين مساوي باشد؛
مسجد كوفه هم از مساجد قديمه طبق همين قاعده بوده است
بنابراين محراب رايج كه ضريح دارد جزو محراب نوافل است
دو رکعت نماز در هر یک از محرابهای امیر المومنین (علیه السلام) گذارده می شود
از مناجاتهای مولا:
المناجاة المنظومة لأمير المؤمنين علي بن أبي طالب
لَكَ الْحَمْدُ يا ذَا الْجُودِ وَالْمجْدِ وَالْعُلى ** تَبارَكْتَ تُعْطي مَنْ تَشاءُ وَتَمْنَعُ
اِلـهي وَخَلاّقي وَحِرْزي وَمَوْئِلي ** اِلَيْكَ لَدى الاِْعْسارِ وَالْيُسْرِ اَفْزَعُ
اِلـهي لَئِنْ جَلَّتْ وَجَمَّتْ خَطيئَتى ** فَعَفْوُكَ عَنْ ذَنْبي اَجَلُّ وَاَوْسَعُ
اِلـهي تَرى حالي وَفَقْري وَفاقَتي ** وَاَنْتَ مُناجاتي الخَفِيَّةَ تَسْمَعُ
اِلـهي فَلا تَقْطَعْ رَجائي وَلا تُزِغْ ** فُؤادي فَلي في سَيْبِ جُودِكَ مَطْمَعٌ
اِلـهي لَئِنْ خَيَّبْتَني اَوْ طَرَدْتَني ** فَمَنْ ذَا اَّلذي اَرْجُو وَمَنْ ذا اُشَفِّعُ
اِلـهي اَجِرْني مِنْ عَذابِكَ اِنَّني ** اَسيرٌ ذَليلٌ خائِفٌ لَكَ اَخْضَعُ
اِلـهي فَآنِسْني بِتَلْقِينِ حُجَّتي ** اِذا كانَ لي في الْقَبْرِ مَثْوَىً وَمَضْجَعٌ
اِلـهي لَئِنْ عَذَّبْتَني اَلْفَ حِجَّة ** فَحَبْلُ رَجائي مِنْكَ لا يَتَقَطَّعُ
اِلـهي اَذِقْني طَعْمَ عَفْوِكَ يَوْمَ لا ** بَنُونَ وَلا مالٌ هُنا لِكَ يَنْفَعُ
اِلـهي لَئِنْ لَمْ تَرْعَني كُنْتُ ضائِعاً ** وَاِنْ كُنْتَ تَرْعاني فَلَسْتُ اُضَيَّعُ
اِلـهي إذا لَمْ تَعْفُ عَنْ غَيْرِ مُحْسِن ** فَمَنْ لِمُسيء بِالهَوى يَتَمَتَّعُ
اِلـهي لَئِنْ فَرَّطْتُ فِي طَلَبِ التُّقى ** فَها اَنَا اِثْرَ الْعَفْوِ اَقْفُو وَاَتْبَعُ
اِلـهي لَئِنْ اَخْطاْتُ جَهْلاً فَطالَما ** رَجَوْتُكَ حَتّى قيلَ ما هُوَ يَجْزَعُ
اِلـهي ذُنُوبي بَذَّتِ الطَّوْدَ وَاْعتَلَتْ ** وَصَفْحُكَ عَنْ ذَنْبي اَجَلُّ وَاَرْفَعُ
اِلـهي يُنَحّي ذِكْرُ طَوْلِكَ لَوْعَتي ** وَذِكْرُ الْخَطايَا الْعَيْنَ مِنّي يُدَمِّعُ
اِلـهي اَقِلْني عَثْرَتي وَامْحُ حَوْبَتي ** فَاِنّي مُقِرٌّ خائِفٌ مُتَضَرِّعٌ
اِلـهي اَنِلْني مِنْك رَوْحاً وَراحَةً ** فَلَسْتُ سِوى اَبْوابِ فَضْلِكَ اَقْرَعُ
اِلـهي لَئِنْ اَقْصَيْتَني اَوْ اَهَنْتَني ** فَما حيلَتي يا رَبِّ اَمْ كَيْفَ اَصْنَعُ
اِلـهي حَليفُ الْحُبِّ في اللَّيْلِ ساهِرٌ ** يُناجي وَيَدْعُو وَالْمُغَفَّلُ يَهْجَعُ
اِلـهي وَهذَا الْخَلْقُ ما بَيْنَ نائِم ** وَمُنْتَبه في لَيْلَهِ يَتَضَرَّعُ
وكُلُّهُمْ يَرجُو نَوالَكَ راجِيًا ** لِرَحْمَتِكَ الْعُظْمى وَفِي الْخُلْدِ يَطْمَعُ
اِلـهي يُمَنّيني رَجائِي سَلامَةً ** وَقُبْحُ خَطيئاتِي عَلَيَّ يُشَنِّعُ
اِلـهي فَاِنْ تَعْفُو فَعَفْوُكَ مُنْقِذي ** وَاِلاّ فَبِالذَّنْبِ الْمُدَمِّرِ اُصْرَعُ
اِلـهي بِحَقِّ الْهاشِميِّ مُحَمَّد ** وَحُرْمَةِ اَطْْهار هُمُ لَكَ خُضَّعٌ
اِلـهي بِحَقِّ الْمُصْطَفى وَابْنِ عَمِّهِ ** وَحُرْمَةِ اَبْرار هُمُ لَكَ خُشَّعٌ
اِلـهي فَاَنْشِرْني عَلى دينِ اَحْمَد ** مُنيباً تَقِيّاً قانِتاً لَكَ اَخْضَعُ
وَلا تَحْرِمْني يا اِلـهي وَسَيِّدي ** شَفاعَتَهُ الْكُبْرى فَذاكَ الْمُشَفَّعُ
وَصلِّ عَلَيْهِمْ ما دَعاكَ مُوَحِّدٌ ** وَناجاكَ اَخْيارٌ بِبابِكَ رُكَّعٌ[/size_2][/font]
مشهد آثار مهدوی (علیه السلام) محراب امیر المؤمنین (علیه السلام)
تشرف مقدس اردبیلیعلامهي مجلسي از گروهي از اساتيد خود، از سيد فاضل «امير علاّم» شاگرد برجسته مقدس اردبيلي روايت ميکند که گفت:
شبي در صحن مقدس مولاي متقيان اميرمؤمنان (عليهالسّلام) بودم، مقدار زيادي از شب گذشته بود، من در صحن مطهّر قدم ميزدم، ناگاه ديدم که شخصي به سوي حرم مطهر در حرکت است، نزديک رفتم، ديدم استاد بزرگوارم عالم پرهيزکار، فاضل عالي مقدار، مولي احمد اردبيلي است.
من خود را مخفي کردم، تا استاد به درب حرم رسيد، درب حرم بسته بود، به مجّرد اين که استاد به درب حرم رسيد، درب به رويش باز شد.
او وارد حرم شد و من ميشنيدم که با کسي در داخل حرم گفت و گو ميکند. پس از دقايقي از حرم بيرون آمد، درب حرم بسته شد، ايشان حرکت کرد و من نيز به دنبالاش روان گشتم.
مقدس اردبيلي از نجف اشرف خارج شد و راه مسجد کوفه را در پيش گرفت. من نيز چون شايد به دنبالاش در حرکت بودم، به گونهاي که متوجّه من نميشد. تا داخل مسجد اعظم کوفه شد و در محرابي که محلّ شهادت اميرمؤمنان (عليهالسّلام) بود، قرار گرفت.
مدّت طولاني در آن جا توقّف نمود، آنگاه از مسجد بيرون رفت و راه نجف را در پيش گرفت.
تا نزديکي مسجد «حنّانه» [2] پشت سرش در حرکت بودم، آن جا مرا سرفهاي در گرفت، که نتوانستم خودداري کنم، پس به سوي من نگاهي کرد و در آن تاريک شب مرا شناخت و فرمود: «تو مير علاّم هستي؟». گفتم: آري. پرسيد: تو اين جا چه کار ميکني؟!
گفتم: از لحظهاي که شما قدم در صحن مطهر نهادي، تا الان پشت سرِ شما بودم، شما را قسم ميدهم به صاحب آن قبر مطهر علي (عليهالسّلام) آنچه امشب براي تو پيش آمد، از آغاز تا فرجام برا ي من بازگوي.
فرمود: ميگويم، به شرط اين که تا من زنده هستم به احدي بازگو نکني و من تعهد کردم، هنگامي که از عهد و ميثاق من مطمئن شد فرمود: در مورد برخي از مسايل ميانديشيدم، برخي از آنها بر من مشکل شد، به دلم گذشت که به محضر مولاي متقيان (عليهالسّلام) برسم و مشکل خود را از محضر آن حضرت بپرسم.
چون به درب حرم رسيدم، به طوري که مشاهده کردي، درب حرم به رويم گشوده شد، وارد حرم شدم،
از خداوند منّان مسألت نمودم که اميرمؤمنان مشکل مرا بازگشايد. ناگهان صدايي از قبر مطهر به گوشم رسيد که:
«اِئتِ مَسِجدَ الکُوفَه وَسَل عَنِ القائِمِ (عليهالسّلام) فَاِنهُ امامُ زَمانِکَ»:
«به مسجد کوفه برو، و مسايلت را از حضرت قائم (عليهالسّلام) بپرس، که امام زمانت او ميباشد».
پس به مسجد کوفه آدم و در محراب مسجد پرسشهاي خود را از آن حضرت پرسيدم و پاسخهاي لازم را دريافت کردم، و اينک به منزل خود باز ميگردم. [3] .
اين داستان را با اندک تغييري در تعبير، معاصر علامهي مجلسي، محّدث والامقام، مرحوم سيد نعمه اللّه جزايري (متوفّاي 1112ه-.) توسّط استادش «سيدهاشم احسائي» [4] از استاد وي «مير علاّم» شاگرد برجستهي مقدّس اردبيلي نقل کرده است. [5] .
اين داستان در منابع فراواني به نقل از علامهي مجلسي [6] و در منابع ديگر به نقل از مرحوم جزايري آمده است. [7] .
مقام خاص حضرت صاحب الامر (منه السلام) در مسجد کوفه
مشهد آثار مهدوی در واقعه تشرف شیخ مخمد کوفی در شب 21 ماه مبارک رمضان
(دو طاق بعد محراب شهادت زایج)
شرح اعمال: نماز و دعای فرج برای حضرتش ووو
viewtopic.php?f=2505&t=12126#p731031- مشهد آثار مهدوی (علیه السلام)
مقام خاص حضرت صاحب الامر منه السلام در مسجد کوفه (مقام بیتوته حضرت)
محل تشرف شیخ محمد کوفی در شب 19 ماه مبارک رمضان
دو طاق بعد محراب معروفه
شرح واقعه تشرف:
کتاب اصحاب استجاره به مسجد سهله؛ شرح تشرف شیخ محمد کوفی (ص 293)
viewtopic.php?f=264&t=10653&start=0نحوه دعاى براى حضرت صاحب الامر منه السلام
كه توسط خود حضرت به خواص تعليم فرموده اندبسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین.
از مرحوم آیت الله سید نصرالله مستنبط در نجف اشرف نقل شده
که از مرحوم ثقه مومن، شیخ محمد کوفی شنیده اند که گفت:
امام الحجة المهدی مرا امر کرد و فرمود:
این چنین برایم دعا کنید–یعنی مومنین:
متن دعاى تعليمى حضرت
اللهم إنّ هذا دينُك قد أصبح باكيا لفقد وليّك
فصلّ على محمد و آل محمد و عجّل فرج وليّك رحمةً لدينك.
و هذا كتابُك قد أصبح باكيا لفقد وليّك
فصلّ على محمد و آل محمد و عجّل فرج وليّك رحمةً لكتابِك
و هذه عيون المؤمنين قد أصبحت باكيةً لفقد وليّك
فصلّ على محمد و آل محمد و عجّل فرج وليّك رحمةً لعيون المؤمنين.ترجمه
خدایا [خدایا] این دین توست که گریان شده است در فقدان ولیّت.
پس بر محمد وآل محمد درود فرست و فرج ولیّت را نزدیک گردان از روی ترحم بر دینت.
و این کتاب (قران) توست که گریان شده است در فقدان ولیّت.
پس بر محمد و آل محمد درود فرست و فرج ولیّت را نزدیک گردان از روی ترحم بر کتابت.
و اینها چشمان مومنیناند که گریان شدهاند در فقدان ولیّت.
پس بر محمد و آل محمد درود فرست و فرج ولیّت را نزدیک گردان از روی ترحم بر چشمان مومنین.
نكته:دعاى مختصر و بسيار عميقى است
علاوه كه حضرت توصيه فرموده اند به آن
و مى توان آخرش آن الفاظ دعاى براى
ختم دوران ستر و غيبت حضرت آنًا
و غليه حضرت بر همه طواغيت جهان فورًا
رسيدن فرج مواليان آل محمد و مستضعفان سريعًا
را خواند
نمونه ياد و نام بردن حضرت مشتمل بر دعاى فوري و صريحسلام الله على مولانا صاحب الامروالعصر و الزمان محمد بن الحسن المهدي القائم بأمر الله
وأنهى الله غيبته وستره بظهوره الفورى على العالم وجعلنا الله من الموفقين للاتصال بحضرتهنمونه دعاى فارسى مشتمل بر دعاى فورى و صريح:خداوندا بعد 1185 سال تاخير در فرج حضرت صاحب الزمان = ديكر دوران ستر و غيبت حضرتش را خاتمه بده آنـًا = و حضرتش را بر همه طواغيت عالم ظاهر و غالب بفرما فورا و او را سريعا به مدد ما برسان
نمونه دعاى عربى با مقدمه و مؤخره توسل:اللّهم صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَبِحَقِّكَ عَلَيْهِمْ وَبِحَقِّهِمْ عَلَيْكَ
اَنْجِز وَعدَك في مولانا محمد القائم المهدي فَوْرًا،
وآت بظهوره على العالَم آنـًـا، وانْصُرهُ على طواغيتِ الأرض سريعًا،
واَخْتِم بغَيبَتِهُ عاجلًا، وأَنْهِ بِسَترَهُ مُعَجَّلًا،
وأسرع بغوثنا وغياث المؤمنين قريبًا قريبًا، كلمح بالبصر أو هو أقرب من ذلك،
اللّهم إِنّي أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذي خَلَقْتَهُ مِنْ كُلِّكَ فَاسْتَقَرَّ فيكَ، فَلا يَخْرُجُ مِنْكَ إِلى شيء أَبَداً، أَيا كَيْنُونُ أَيا مَكْنُونُ، أَيا مُتَعالُ، أَيا مُتَقَدِّسُ، أَيا مُتَرَحِّمُ، أَيا مُتَرَئِّفُ، أَيا مُتَحَنِّنُ. إِنَّما أَمْرُكَ إِذا أَرَدْتَ شَيْئاً أَنْ تَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ.
آمين رب العالمينتصوير نود سال قبل مسجد كوفه = براى تصور دقيق از ایوانها و اندازه آنها و موقعيت مقامات سمت قبله مسجد كوفه
اندازه ايوانها و حجرات مسجد کوفه (در قدیم)
===================
محراب چوبی (از محرابهای نافله مولا)دو رکعت نماز در هر یک از محرابهای امیر المومنین (علیه السلام)
در هر سه محراب مولا نماز خوانده شود
محراب و مصلای ابراهیم (علیه السلام):
در ایوانی بین محراب نافله حضرت (محراب شهادت رایج) و محراب شهادت مولا (محراب نافله رایج) ؛ محرابی بوده که مصلای حضرت ابراهیم (علیه السلام) بوده است
در محدوده آن دو ركعت نماز مي خوانيم
مقام ادریس (علیه السلام):
کنار کارگاه نوح (علیه السلام)، عبادتگاه حضرت ادریس (معبد جضرت ادریس علیه السلام) قرار دارد
كه اينها را ابن بطوطه جهانگرد مسلمان در سفرنامه اش ذكر كرده است
كه در نقشه با مربع كرمي جلوي ديوار قبله مسجد كوفه مشخص شده است
مقام محراب شهادت و ضربت مولا امیرالمومنین (علیه السلام)
محراب مياني ديوار قبلي مسجد می باشد (که در رایج به محراب نافله معروف است و محراب اصلی و میانی ضلع قبله مسجد بوده است و محل نماز فریضه حضرت بوده و بقیه محرابها محراب نافله حضرت بوده اند)
محراب مياني و اصلي مسجد = محل خطبه هاى حضرت غالبا در منبر كنار آن بوده است
و هكذا چون محراب اصلي مسجد بوده است؛ طواغيت مسلطين برمسجد هم اينجا مردم را جمع مي كرده اند
فلذاى اسراى اهل بيت (علیهم السلام) را از كربلا كه آوردند در كنار همين محراب بايد جاى داده باشند قاعدتا در بخش از وقتي كه در كوفه بوده اند.زیارت و سلام مختصر به حضرت:
خلاصه برگزيده زيارت ششم و هفتم :السَّلامُ عَلَيْكَ يَا بابَ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ اللّٰهِ النَّاظِرَةَ، وَيَدَهُ الْباسِطَةَ، وَأُذُنَهُ الْواعِيَةَ،
السَّلامُ عَلَى الْأَصْلِ الْقَدِيمِ، وَالْفَرْعِ الْكَرِيمِ .
السَّلامُ عَلَىٰ صاحِبِ الدَّلالاتِ، وَالْآياتِ الْباهِراتِ، وَالْمُعْجِزاتِ الْقاهِراتِ ، وَالْمُنْجِي مِنَ الْهَلَكاتِ، الَّذِي ذَكَرَهُ اللّٰهُ فِي مُحْكَمِ الْآياتِ، فَقالَ تَعالىٰ: ﴿وَ إِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتٰابِ لَدَيْنٰا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ ﴾. السَّلامُ عَلَى اسْمِ اللّٰهِ الرَّضِيِّ، وَوَجْهِهِ الْمُضِيءِ، وَجَنْبِهِ الْعَلِيِّ، وَرَحْمَةُ اللّٰهِ وَبَرَكَاتُهُ،
وَأَشْهَدُ أَنَّكَ جَنْبُ اللّٰهِ وَبابُهُ، وَأَنَّكَ حَبِيبُ اللّٰهِ وَوَجْهُهُ الَّذِي يُؤْتىٰ مِنْهُ،
اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَصَلِّ عَلَىٰ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ عَبْدِكَ الْمُرْتَضىٰ، وَأَمِينِكَ الْأَوْفىٰ، وَعُرْوَتِكَ الْوُثْقىٰ، وَيَدِكَ الْعُلْيا، وَجَنْبِكَ الْأَعْلىٰ، وَكَلِمَتِكَ الْحُسْنىٰ،
السَّلامُ عَلَى اسْمِ اللّٰهِ الرَّضِيِّ، وَوَجْهِهِ الْعَلِيِّ، وَصِراطِهِ السَّوِيِّ،
السَّلامُ عَلَى الْمَوْلُودِ فِي الْكَعْبَةِ الْمُزَوَّجِ فِي السَّماءِ،
السَّلامُ عَلَى النَّبَاَ الْعَظِيمِ، السَّلامُ عَلَىٰ مَنْ أَنْزَلَ اللّٰهُ فِيهِ: ﴿وَ إِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتٰابِ لَدَيْنٰا لَعَلِيٌّ، حَكِيمٌ﴾، السَّلامُ عَلَىٰ صِراطِ اللّٰهِ الْمُسْتَقِيمِ، السَّلامُ عَلَى الْمَنْعُوتِ فِي التَّوْرةِ وَالْإِنْجِيلِ وَالْقُرْآنِ الْحَكِيمِ وَرَحْمَةُ اللّٰهِ وَبَرَكاتُهُ.برائت مختصر از دشمنان و اضداد حضرت مولا امیرالمومنین (علیه السلام)
صلى الله عليك يامولاي يا اخارسول الله ووصيه وأميره على امته يا ابالحسن يا علي بن ابيطالب
لعن الله من أنكر شأنك وحسدك و لَمَزك وآذاك وعاداك وغصب حقك؛ سيّما ابابكر و عمر و عثمان و معاوية وعمرو بن العاص و اصحاب السقيفة والجبابرة الثلاث عشر والطغاة الثلاثمأة ومن كان معهم و تابعهم،
ولعن الله من قاتلك سيّما المشركين والكافرين واليهود والمنافقين واصحاب الجمل وجنود الشام و خوارج النهروان وطلحة و زبير وعائشة واتباعهم؛
ولعن الله من قتلك سيّما ابن ملجم و وردان و قطام
ولعن الله من ناصبك سيّما الحجاج الثقفي؛ واتباع ابن تيمية والوهابية وسائر النواصب
لعنهم الله جميعا و عذبهم عذابا اليما
پس نماز کن در مکانی که ضربت زدند در آنجا حضرت امير المؤمنين (علیه السلام) را دو رکعت به حمد و سوره و هر گاه که سلام دادی و تسبيح کردی پس بگو:
يَا مَنْ أَظْهَرَ الْجَمِيلَ وَ سَتَرَ الْقَبِيحَ يَا مَنْ لَمْ يُؤَاخِذْ بِالْجَرِيرَةِ وَ لَمْ يَهْتِكِ السِّتْرَ وَ السَّرِيرَةَ يَا عَظِيمَ الْعَفْوِ يَا حَسَنَ التَّجَاوُزِ يَا وَاسِعَ الْمَغْفِرَةِ يَا بَاسِطَ الْيَدَيْنِ بِالرَّحْمَةِ يَا صَاحِبَ کُلِّ نَجْوَی يَا مُنْتَهَی کُلِّ شَکْوَی يَا کَرِيمَ الصَّفْحِ يَا عَظِيمَ الرَّجَاءِ يَا سَيِّدِي صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ افْعَلْ بِي مَا أَنْتَ أَهْلُهُ يَا کَرِيمُ=============
مقام امام صادق (علیه السلام)
پس برو بسوی مقام حضرت صادق (علیه السلام) و آن واقع است در نزديکی مسلم بن عقيل رضوان الله عليه و آنجا دو رکعت نماز کن و چون سلام دادی و تسبيح نمودی پس بگو :
يَا صَانِعَ کُلِّ مَصْنُوعٍ وَ يَا جَابِرَ کُلِّ کَسِيرٍ وَ يَا حَاضِرَ کُلِّ مَلَإٍ وَ يَا شَاهِدَ کُلِّ نَجْوَی وَ يَا عَالِمَ کُلِّ خَفِيَّةٍ وَ يَا شَاهِدا [شَاهِدُ] غَيْرَ غَائِبٍ وَ يَا غَالِبا [غَالِبُ] غَيْرَ مَغْلُوبٍ وَ يَا قَرِيبا [قَرِيبُ] غَيْرَ بَعِيدٍ وَ يَا مُونِسَ کُلِّ وَحِيدٍ وَ يَا حَيّا حِينَ لا حَيَّ غَيْرُهُ يَا مُحْيِيَ الْمَوْتَی وَ مُمِيتَ الْأَحْيَاءِ الْقَائِمَ عَلَی کُلِّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ. پس بخوان هر چه خواهی
مشهد آثار مهدوی (علیه السلام)
موضعش جند قدم شمال محاذي مقام امام صادق
در اول فضاى صحن و قسمت غيرمسقف (قَبلى = جون قسمت مسقف امروزي وسيعتر از مسقف قديم و صحن امروز كوچكتر از صحن قديم است)
واقعه اش:
علامه شيخ على اكبر نهاوندى نقل كرده اند
جناب آقا میرزا هادی – ایده الله تعالی – از شیخ جلیل فاضل نبیل، شیخ علیاکبر روضهخوان حکایت کرد که گفت:
من دو مرتبه خدمت حضرت ولیعصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مشرف شدم.
تشرف در مسجد کوفه
مرتبه اول؛ شبی در مقام حضرت صادق (علیهالسلام) در مسجد کوفه خسته شده بودم
و از شدت گریه، گویا پوستی به صورت کشیده بودم.
به دیوار مسجد، سمت حرم مسلم (علیهالسلام) تکیه داده بودم.
در دل آن شب تار نظر افکندم، ناگاه چند قدم دورتر از مقام (امام صادق) در فضای مسجد،
شَبَح بزرگواری ظاهر شد که نور به زمین میافکند
گویی چراغی زیر عبا دارد.
هرچه نظرم را بالاتر بردم، به همین نحو نور میدیدم؛
گویا سرپوشی بر روی او گذاردهاند و او را مستور کردهاند
لکن روشنی آن نمایان است
و هکذا تا نهایت قامت ایشان، کامل و تمام به این نحو نمایان بود.
از مشاهده آن، محو تماشا شدم
و ابدا خیالی در خاطرم خطور نمیکرد.
نفهمیدم مشغول عبادت بود یا صرف قیام بود.
مدتی بدین منوال بود تا آنکه حرکت کردند
و از مد نظر به طرف پشت سر (آن زائر) رفتند.
تا برگشتم، (بشت سرم نكاه كردم) كسی را ندیدم.
برخاستم و به سمت صحن مسلم دویدم، اثری ندیدم.
بلافاصله به سمت حرم هانی دویدم، اثری ندیدم.
باز به سمت مسجد مراجعت نمودم و فریاد از نهاد برکشیدم.
از شدت ناله و افسوس من،
والده از حجره بیرون جست، مرا بغل گرفت و گفت:
تو را چه شده است؟
حکایت حال را بیان نمودم.
توضيح:
قديم؛ حجرات مسجد كوفه باز بود براى و بيتوته و استراحت زوار استفاده مي شد افراد؛ خصوصا آنها كه با خانواده مي رفتند ابتدا حجره اى را مفروش كرده، و وسايل گذارده؛ و سپس به اعمال مي پرداختند
احتمالا از حجرات شرقى مسجد بوده كه مادرش صدايش را شنيده است
نكته:
اين موضع مشهد اثر مهدوي (منه السلام) احتمالا يكي از مقامات حجج الهي (عليه السلام) است كه از اطلاع عموم مستور و بي نشان مانده است
محل سجاده در تصویر
وفقنا الله لزيارة حضرته ومشاهد آثاره آمين رب العالمين
========================
زیارت مسلم بن عقیل
چون از اعمال مسجد کوفه فارغ شدی برو بسوی مزار مسلم بن عقيل رضوان الله عليه و بايست نزد او و بگو:
اين زيارتنامه براى مسلم كه فهرستوار شناسنامه مسلم را بيان مي كند
چند سطر است اما او را معرفي مي كند و الفاظ مشترك و كلي ميان ساير ناصران نيست
االسلام عليك يا مسلم بن عقيل اول ناصر و قتيل من وُلد أبي طالب وعقيل
السلام عليك يابن اخي سيدالوصيين علي ابوالأئمة المعصومين
السلام عليك يا صهر حيدر المرتضى و أبي احفاده من اميرالمؤمنين
السلام عليك يا زوج اخت السبطين الأمامين الحسن والحسين
السلام عليك يا ابا الشهداء من ولد مسلم بن عقيل
السلام عليك يا اخ الشهداء من ولد عقيل
السلام عليك يا سفير الحسين الى اهل الكوفة
السلام عليك وعلى من بايعك بصدق و نصرك
لعن الله يزيد وابن زياد وابن الأشعث ولعن الله من خذلك ونكل عن نصرتك و نافقك ولعن الله من هجم عليك وحاصرك وجرحك ولعن الله من قتلك وقطع راسك و القى جسدك من فوق دار الإمارة على الارض ولعن الله من هتك جسدك سحلًا في الاسواق اللهم العنهم جميعاالسَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ الْمُطِيعُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ (عَلَيْهِمُ السَّلامُ) الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ سَلامٌ [سَلامُهُ] عَلَی عِبَادِهِ الَّذِينَ اصْطَفَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ السَّلامُ عَلَيْکُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ وَ مَغْفِرَتُهُ وَ عَلَی رُوحِكَ وَ بَدَنِكَ أَشْهَدُ أَنَّكَ مَضَيْتَ عَلَی مَا مَضَی عَلَيْهِ [بِهِ] الْبَدْرِيُّونَ الْمُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ الْمُبَالِغُونَ فِي جِهَادِ أَعْدَائِهِ وَ نُصْرَةِ أَوْلِيَائِهِ فَجَزَاكَ اللَّهُ أَفْضَلَ الْجَزَاءِ وَ أَکْثَرَ الْجَزَاءِ وَ أَوْفَرَ جَزَاءِ أَحَدٍ مِمَّنْ وَفَی بِبَيْعَتِهِ وَ اسْتَجَابَ لَهُ دَعْوَتَهُ وَ أَطَاعَ وُلاةَ أَمْرِهِ أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ بَالَغْتَ فِي النَّصِيحَةِ وَ أَعْطَيْتَ غَايَةَ الْمَجْهُودِ حَتَّی بَعَثَكَ اللَّهُ فِي الشُّهَدَاءِ وَ جَعَلَ رُوحَكَ مَعَ أَرْوَاحِ السُّعَدَاءِ وَ أَعْطَاكَ مِنْ جِنَانِهِ أَفْسَحَهَا مَنْزِلا وَ أَفْضَلَهَا غُرَفا وَ رَفَعَ ذِکْرَكَ فِي الْعِلِّيِّينَ وَ حَشَرَكَ مَعَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَدَاءِ وَ الصَّالِحِينَ وَ حَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقا أَشْهَدُ أَنَّكَ لَمْ تَهِنْ وَ لَمْ تَنْکُلْ وَ أَنَّكَ قَدْ مَضَيْتَ عَلَی بَصِيرَةٍ مِنْ أَمْرِكَ مُقْتَدِيا بِالصَّالِحِينَ وَ مُتَّبِعا لِلنَّبِيِّينَ فَجَمَعَ اللَّهُ بَيْنَنَا وَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَ رَسُولِهِ وَ أَوْلِيَائِهِ فِي مَنَازِلِ الْمُخْبِتِينَ فَإِنَّهُ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ.پس نماز کن دو رکعت در طرف سر و آن را هديه آن جناب کن
زیارت دو دختر شهید امام حسین (علیه السلام)
دو دختر شهید امام حسین (علیه السلام) ، جناب سکینه ثانیه و عاتکه (رحمت الله علیهما) که در شرق ضریح مرقد جناب مسلم مدفون هستند
السلام على عاتكة و سكينة الصغيرة بنتي الحسين (علیه السلام)
لعن الله امة خذلتكما واسرتكما وآذتكما؛ أصلاها الله جهنم وسعيرازیارت مختار ثقفی
السلام عليك يا ابا اسحاق مختار بن ابي عبيدة الثقفي
[b]مشهد آثار مهدوی (علیه السلام) در مزار جناب مسلم
در تشرف شيخ حسين آل رحيم - تا مزار مسلم = ذکر شده است = شرح آن در مبحث ورود به مسجد ذکر شد.مشهد آثار مهدوی (علیه السلام) در مزار جناب مسلم
در تشرف سيد محمد قطيفى با همراهان در مسجد كوفه- تا مزار مسلم = ذکر شده است = شرح آن در مبحث ورود به مسجد ذکر شد.=====
زیارت جناب هانی بن عروه
سَلامُ اللَّهِ الْعَظِيمِ وَ صَلَوَاتُهُ عَلَيْكَ يَا هَانِيَ بْنَ عُرْوَةَ السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ النَّاصِحُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ (عَلَيْهِمُ السَّلامُ) أَشْهَدُ أَنَّكَ قُتِلْتَ مَظْلُوما فَلَعَنَ اللَّهُ مَنْ قَتَلَكَ وَ اسْتَحَلَّ دَمَكَ وَ حَشَا قُبُورَهُمْ نَارا أَشْهَدُ أَنَّكَ لَقِيتَ اللَّهَ وَ هُوَ رَاضٍ عَنْكَ بِمَا فَعَلْتَ وَ نَصَحْتَ وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ بَلَغْتَ دَرَجَةَ الشُّهَدَاءِ وَ جُعِلَ رُوحُكَ مَعَ أَرْوَاحِ السُّعَدَاءِ بِمَا نَصَحْتَ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ مُجْتَهِدا وَ بَذَلْتَ نَفْسَكَ فِي ذَاتِ اللَّهِ وَ مَرْضَاتِهِ فَرَحِمَكَ اللَّهُ وَ رَضِيَ عَنْكَ وَ حَشَرَكَ مَعَ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ وَ جَمَعَنَا وَ إِيَّاکُمْ [إِيَّاكَ] مَعَهُمْ فِي دَارِ النَّعِيمِ وَ سَلامٌ عَلَيْكَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ لعن و برائت در آخر زيارت جناب هاني :لعن الله يزيد وابن زياد وشُرَيح القاضي، ولعن الله من خذلك ونكل عن نصرتك و نافقك ولعن الله من هجم عليك وجرحك ولعن الله من قتلك وقطع راسك و القى جسدك من فوق دار الإمارة على الارض ولعن الله من هتك جسدك سحلًا في الاسواق اللهم العنهم جميعا