------
آئين هنگام
روز : ولادت حضرت امام حسن عسكري (صلوات الله عليه)
بالجمله، علماء گفته اند كه اين روزى است شريف و عظيم البركة و مستحب است روزه آن و علامه مجلسى گفته كه زيارت آن حضرت و ساير اعمال خير در اين روز با بركت، مناسب است.اعمال شايسته اين هنگام:
1- سعي در معرفت بيشتر حضرتش.
2- مطالعه و تلاوت كلام خازنان وحي، درباره حضرتش.
3- برگزاري جشنواره و مجلس معرفت و مذاكره كلام شريف درباره ولادت وفضائل و مناقب و آيات الهي حضرتش.
4- زيارت حضرت و والدينشان و عرض تبريك، از نزديك (در مشهد عسكري) و از دور در امام بارگاه و بالاي بلندي و منزل خود.
5- انجام عبادات از نماز و تلاوت و اذكار؛ و همچنين احسان و انعام به مؤمنين و اهداء ثواب به حضرتش.اشعاری چند در ولادت
أبا محمّد امام حسن بن علي العسكري (عليهم السلام)
باز شده بی پرده پیدا حُسْنِ حَیِّ ذُوالمِنَن = شد عیان در خانهء چارم علی، دوّم حَسَنْ
از کویر خاک می رویند یاس و ارغوان = در ریاض قدس می رقصند سرو و نسترن
حبّذا مولود مسعودی که چون قرآن ورا = حضرت هادی شده از پای تا سر بوسه زن
سرو قد، طوبی، دهان گنجینه سرّ خدا = دل، بهشت قرب حق، رخسار، باغ یاسمن
وصف مدح او نشاید گر چه چون ریگ روان = ریزد از لعل لب روح القدس درّ عدن
هم "ابوالمهدیش" می خوانند هم ابن الرّضا = هم ولی الله هم نجل امام ممتحن
کنيهء او عسکری و عسکرش جنّ و ملک = حکمران آسمان، میر زمین، پیر زمن
صلب پاک او به دُرِّ سیزده دریا صدف = قامت او چارده معصوم را سرو چمن
می کند سیراب از شهد لبش خورشید را = طفل نوزادی که نوشد با ولای او لبن
می شود با تیغ غیب "مهدی اش" از تن جدا = هر کجا بیرون شود از آستین دست فتن
بغض او سوزان تر است از آتش سوزان دل = مهر او شیرین تر است از جان شیرین در بدن
خود امام بن امام بن امام و نجل او = مصلح کل جهان "مهدی"، امام بت شکن
گر بپرسی کیست خاک راه سامرّای او = بر فراز آسمان خورشید می خندد که من
نی عجب در صحن او، کز طور سینا برتر است = گردو صد موسی فتد مدهوش از آوای لن
خود حَسَن، بابش علی، جدّش جواد ابن رضا = بلکه اجدادش امامان، تا رسول ممتَحَن
خیل آبائش زآدم تا گرامی شخص وی = اتقیای روزگار، اولیای ذوالمِِنَن
گر برد در مصر بوی تربت او را نسیم = می درد از شوق او با خنده یوسف پیرهن
عیسی گردون نشین با مهدی اش آرد نماز = موسی آرد التجاء بر او در امواج محن
چشم بد دور، الله الله زین همه حسن و جمال = هم جمال اندر جمال و هم حُسن(حَسن) اندر حَسن
مدح او گویم که در وصفش به هر صبح و مساء = می دمد مضمون نو از دامن چرخ کهن
بنگرد بی پرده حسنی را که در يثرب ندید = گر اویس آید به سامرّاء ز صحرای قَرَن
من نمی خوانم خدایش، لیک گویم در جلال = خالق و مخلوق را چون او ندیدم مقترن
گر به دوزخ پا گذارد می شود دارالسّرور = ور زجنت دست شوید (مى شود) بیت الحزن
ای وجودت آخرین دُرِّ الهی را صدف = وی به خاکت برترین پاکان عالم را وطن
نیست قابل در مدیحت نیست لایق در ثنات = گر زلب یاقوت، یا گوهر فشانم از دهن
تو "امام عسکری"، من عبد سر تا پا گناه = من سیاهی در سیاهی تو چراغ انجمن
بس که شیرین وصف و مدح تو در کام جان = می سزد گردند عالم کوه کن در کوهکن
من نه وصفت را از آن گفتم که می دانم که ای = بلکه مدح توست همچون جان شیرینم به تن
هر که هستم (میثم) دار غم عشق توام = گر چه ناید از من بی دست و پا میثم شدن
شاعر و مداح اهلبیت(علیهم السلام) غلامرضا سازگار