پانزدهم ماه صفر
يَاأبَا عَبْدِ اللهِ الحُسَين
باد صبا درآمد فردوس گشت، صحرا
آراست بوستان را، نيسان به فرش ديبا
دست از جهان بشويم، عزّ و شرف نجويم
مدح و غزل نگويم، مقتل كنم تقاضا
ميراث مصطفى را، فرزند مرتضى را
مقتول كربلا را، تازه كنم تولاّ
آن ميرِ سر بريده، در خاك خوابُنيده
از آب ناچشيده، گشته اسير غوغا
تخمِ جهانِ بى بر، اينست و زين فزون تر
كهتر، عدوى مهتر! نادان عدوى دانا!
بر مقتل، اى كسائى! برهان همى نمايى
گر هم برين بپايى بى خارگشت خرما
تا زنده اى چنين كن، دلهاى ما حزين كن
پيوسته آفرين كن بر اهل بيت زهرابخشي از قديمي ترين شعر مرثيه باقيمانده فارسي از
ابـوالحـسـن مـجـدالدّيـن كـسائى مَرْوزى (متولّد 341 ه . ق)روز: شروع بيماري حضرت پيامبر (بنا بر نقلي) سال 11 هجرتروز : (بنا بر نقلي) شهادت جناب زيد بن علي بن الحسين (عليهما السلام) سال 131 هجرتاز كرامت زيد نزد خداوند اين بود كه: پوست شكم و كمر ايشان بر روي دار؛ آنچنان شل و به طرف پائين آويزان شده بود؛ كه روي عورتين ايشان را پوشانده بود، و عنكبوتي نيز بر بدن شريف ايشان بالاي دار؛ تار تنيده بود آنچنان كه پوششي بر بدن ايشان ايجاد كرده بود، و هر گاه كه آن تارها را كنار مي زدند؛ فورا تارهايي جديد بر آن تنيده مي شد، رضوان الله تعالى عليه.