نوزدهم ماه ذي قعده

نوزدهم ماه ذي قعده

پستتوسط najm152 » دوشنبه مارس 15, 2010 11:46 am

هو الله العلي الأعلى
بسم الله الرّحمان الرّحيم
najm152
 
پست ها : 2010
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:26 am

مرسولات منتشره

پستتوسط najm152 » چهارشنبه آپريل 28, 2010 12:17 pm

روزنامه گاه شناسى : تقويم نجومي جامع

19 ذيقعده 1428
http://www.4shared.com/file/30602520/97 ... _1428.html

19 ذي قعده 1429
http://www.4shared.com/file/71538085/97 ... e1429.html

19 ذيقعده 1430
http://www.4shared.com/file/147669756/3 ... e1430.html
najm152
 
پست ها : 2010
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:26 am

فضيلت اين روز

پستتوسط najm152 » چهارشنبه آپريل 28, 2010 12:24 pm

نوزدهم ماه ذى قعده

ولادت حضرت اسحاق نبي (عليه السلام)
داستان بشارت به ولادت اسحاق در سوره هود با تفصيل ذكر شده كه ترجمه آن چنين است :و همانا فرستادگان ما با نويد نزد ابراهيم آمدند و بدو سلام گفتند و او هم سلام گفت و طولى نكشيد كه گوساله بريانى (براى پذيرايى آنان ) آورد، و چون ديد كه دستشان به سوى آن دراز نمى شود آن ها را ناآشنا شمرد و ترسى در دلش جاى گرفت، فرستادگان بدو گفتند: نترس كه به سوى قوم لوط فرستاده شده ايم، زنش (در آن حال) ايستاده بود و بخنديد، ما (به وسيله همان فرستادگان ) آن زن را به اسحاق و از پى او با يعقوب مژده داديم، زن با تعجب گفت: واى بر من چگونه خواهم زاييد با آن كه پيرزنى هستم و اين شوهرم نيز مردى پيروفرتوت است براستى كه

تصوير

چگونه خواهم زاييد با آن كه پيرزنى هستم و اين شوهرم نيز مردى پيروفرتوت است براستى كه اين داستان شگفت انگيزى است؟! بدو گفتند: از كار خدا تعجب مى كنى كه رحمت و بركت هاى او بر شما خاندان (شامل) بوده و براستى كه خدا ستوده و بزرگوار است .(359)
خداى تعالى چند تن از فرشتگان را و جبرئيل، ميكائيل و اسرافيل نيز از آن ها بودند، مأمور نابودى قوم لوط كرد و به آن ها دستور داد كه ابتدا نزد ابراهيم بروند و ولادت اسحاق را به وى بشارت دهند و سپس به دنبال مأموريت خويش رهسپار گردند.
علت اين دستور نيز آن بود كه ابراهيم بسيار مهمان دوست بود و هرگاه ميهمان نداشت به سراغ او از خانه بيرون مى رفت تا ميهمانى بيابد، آن روز ميهماني بر او وارد نشده و او ناراحت بود. ناگهان ميهمانانى خوش سيما و زيباروى را مشاهده كرد كه بروى وارد شدند. ابراهيم خوشحال شد و با خود گفت: بايد خدمت كارى اينان را خود انجام دهم. به دنبال اين تصميم برخاست و گوساله اى را كه جز آن در خانه اش چيزى نبود ذبح كرد و پس از بريان كردن براى ميهمانان آورد. خود نيز در پيش روى آنان نشست و به خوردن غذا مشغول شد.
اما ضمن خوردن، متوجه شد كه آن ها به غذا دست نمى زنند، از اين رو وحشتى در دلش افتاد ترسيد كه مبادا آن جوانان نيرومند كه شبانه به خانه او آمده اند، قصد آسيب رساندن به او يا دزدى داشته باشند، امّا وقتى مشاهده كرد كه غذا نمى خورد، دانست كه آن ها فرشته اند، ولى ترسيد كه مبادا براى عذاب قوم او آمده باشند. به هر حال ترس خود را به آنان اظهار كرد.
فرشتگان كه دانستند ابراهيم از آن ها بيمناك شده، خود را به او معرفى كردند و ترس او را برطرف ساخته و مأموريتشان را به اطلاع وى رسانيدند، سپس مژده ولادت فرزندى دانا را بدو دادند.
ابراهيم در كمال تعجب گفت: آيا پس از آن كه من پير شده ام و اميد فرزنددار شدن در من نيست مرا به فرزندى بشارت مى دهيد؟ فرشتگان گفتند: تو را به حق بشارت مى دهيم. و اين موضوع تحقق خواهد يافت و تو از نوميدان مباش .
ساره ايستاده بود. وقتى اين بشارت را شنيد خنديد و چنان كه در حديثى از امام باقر (عليه السلام) نقل شده خنده اش از تعجب بود كه چگونه در جوانى كه به اميد بچه دار شدن آن ها اميد مى رفت، داراى فرزند نشدند و اكنون كه به سن پيرى رسيده اند، خداوند بدان ها فرزندى مى دهد، زيرا از سن ساره در آن وقت، به اختلاف روايات، 98 يا 99 سال گذشته و ابراهيم نيز 100 يا 120 ساله بود.
ولى فرشتگان گذشته از اسحاق به فرزند او هم - كه نامش يعقوب بود - مژده دادند كه باقى خواهد ماند و داراى فرزند و نسل خواهد شد. ساره مانند ابراهيم از تعجب گفت : واى بر من چگونه من داراى فرزندى مى شوم با آن كه پيرزنى هستم و شوهرم نيز پيرى فرتوت است؟
ساره پس از اين بشارت، به اسحاق حامله شد. پس از گذشت دوران آبستنى، اسحاق متولد شد.
najm152
 
پست ها : 2010
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:26 am

آئين هنگام

پستتوسط najm152 » چهارشنبه آپريل 28, 2010 12:25 pm

آئين هنگام
najm152
 
پست ها : 2010
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:26 am


بازگشت به ماه ذي قعده


Aelaa.Net