صفحه 1 از 2
غرفه پاسخگويي به سؤالات درباره آموزش قبل از پنج
ارسال شده در:
يکشنبه مه 08, 2011 6:50 pm
توسط najm127
غرفه پاسخگويي به سؤالات درباره آموزش قبل از پنج
بسم الله الرحمان الرحيم
غرفه پاسخگويي به سؤالات درباره آموزش قبل از پنج
ارسال شده در:
چهارشنبه مه 25, 2011 3:15 pm
توسط najm137
سؤال:
مطلبي كه ميخواستم بدانم و از جوابيه قبلي دريافت كردم و شايد تا قبل از اين نميدانستم اين بود كه آموزش اعلي اين است كه به فرزندمان هم معارف الهي و هم دروسي ضروري مثل رياضيات و ادبيات و برخي موارد علوم را آموزش دهيم.
من به دخترم معارف الهي را آموزش ميدادم، اما مطالب مدرسه را نيز مو به مو اجرا ميكردم،
البته اين روش را از يكي از خانمها كه در اين زمينه پيشگام بود، متوجه شدم و فكر ميكردم كه ديگر نبايد مدرسه بروند
و اگر نظر شما اين باشد كه مطالب مدرسه تا دانشگاه را بگذاريم در وقت خودش برود ياد بگيرد و در وقت معمول و جهشي مورد قبول رايج درسهاي رايج را بخواند و با آنها امتحان دهد تا حساسيتي را جلب نكند، ما اين كار را مينماييم و تا الآن به طور صريح هدف آموزش اعلي را نميدانستيم
البته خواهشمند است در اين زمينه راهنمايي بيشتري بفرماييد كه آيا مطلب را درست متوجه شدهام و اگر اشتباه فهميدم من را به راه درستتر هدايت فرماييد.
و مطلب ديگر اين كه نظر شما راجع به علوم برتر و امور مفيد چه ميباشد چه مطالبي را فرا ميگيرد؟ تا إنشاء الله دقيقاً مطالبي كه ميفرماييد به فرزندانمان آموزش دهيم؟
جواب:
1- اصل برنامه آموزش اعلى براى قبل از پنج: توجه دادن به اهميت و كارآئي اين مرحله: قبل از پنج
2- ضروريترين مقدار آموزش قبل از پنج: آموزش خواندن، نوشتن، توجه كردن آداب مسؤوليت، معنويت، آموزش نماز و تلاوت...
3- تكميلي: يادگرفتن زبان وحي، رياضيات ساده، مهارتهاى لازم در اداره زندگي، زنانه و مردانه، سرگرميهاى علمي كه شكل آزمايش و بازي را دارد و آموزنده است، نجوم، فيزيك، شيمي، زيستشناسي (برخي در درسهاى مدرسه نمونهاش هست، و برخي كتابهاى مستقلي هم چاپ شده است)
4- توسعه: ادبيات زبان مادري، دانش ديني، مهارتهايي كه ميتواند سرگرمي بوده و قوت بدني لازم نداشته و ميتواند سرمايه كسب آتي هم باشد، مانند زمينه طراحي رايانهاى و... ،تحصيلات رايج
5- تحصيلات خانگي: انجام تحصيلات رايج در خانه چه شروع قبل از پنج يا ديرتر: نياز به عزم قوي و اعتقاد به پرورش فرزند در غير محيط بيرون است، اگر چنين چيزي مهم باشد، همين كه اين را موفق شده بقيه موانع برايش مهم نيست و سعي ميكند با تلاش و جديت و صبر حل شود و فقدان يا تأخيرش را نگران نيست.
اگر فرزند مستعد بوده و والدين اين طوري باشند آن وقت به اين امر وارد شوند.
لذا در اين زمينه خانوادههاي همراه با آموزش اعلى سه دستهاند:
الف: برخي كه آمادگي تفصيلي ندارند، موارد 1 تا 3 را فقط دنبال كرده و وارد 4 و 5 نميشوند. مثل آنچه شما فوقاً بيان كردهايد.
ب: كمي آمادگي داشته و مقداري به مرحله 4 هم ميپردازند. مثل آنچه شما در نظر داشتهايد.
ج: آمادگي كامل داشته و وارد مرحله 5 هم ميشوند. مثل آنچه از نوآموزان خانم... نقل كردهايد،
كه البته اين دسته خودشان چند نوع هستند:
اول: برخي صرفاً تحصيل رايج را داشته
دوم: برخي رايج را در حد داشتن مدرك ولي برنامه تحصيلي اصليشان مستقل است، چه معارف دين يا علوم ديگر يا آميخته هر دو.
و افراد اين مرحله از نظر استقامت و استمرار چند نوع هستند:
1- سالهاي اوليه دبستان
2- تا آخر دوره دبستان
3- تا آخر دوره دبيرستان
تذكر:
سؤال كردن از تفصيل مراتب و عناويني كه عنوانش به اشاره در جوابيه آمده منوط به طي مراحل قبلي و بودن نوآموز در يك برنامه آموزشي و وجود يك ارتباط مستمر است. و الا سؤال از مالايعني است.
والحمدلله رب العالمين
غرفه پاسخگويي به سؤالات درباره آموزش قبل از پنج
ارسال شده در:
چهارشنبه مه 25, 2011 3:30 pm
توسط najm137
سؤال:
سلام عليكم و رحمة الله
بنده كودكي در سن قبل از پنج دارم ميخواستم قبل از اين كه كودكم را مورد آموزش قبل از پنج قرار بدهم از خصوصيات اين آموزش خبردار شوم اگر براي شما مقدور است در اين مورد توضيح دهيد؟
و آيا براي اين نوع آموزش توجيه علمي هم وجود دارد اگر امكان دارد آن را مفصلاً بيان نماييد تا با آگاهي بيشتر در اين زمينه قدم بردارم؟
جواب:
خصوصيات آموزش قبل از پنج در چند مورد است كه به ترتيب بيان ميكنيم:
1- با استفاده از انواع روشهاي آموزش قبل از پنج، ميتوانيم ضمن عمق بخشيدن ارتباط بيشتر با كودك و جهت بخشي رشدآميز آن، دربهاى ترقّي و موفّقيت را به روي وي باز كنيم، قبل از اين كه مديريت ذهن و روح كودك را همسالان نوزاد او يا محيط اطرافش به عهده بگيرد.
2- تعهد بچه نسبت به خانواده.
3- حفظ كودك، در دوران كودكي و نوجواني و بلوغ: عدم تقليد و كم تأثير پذيري از محيط اطراف و هم سن و سالان خودش است.
4- پيشرفت از نظر علمي و فكري را به همراه دارد و بيشتر مطالب را ميفهمد.
5- شكلگيري شخصيت كودك.
6- عدم عصيان و اطاعت پذيري.
7- عدم انحراف از مسير ارزشي ايدهآل خانواده.
8- هرز نرفتن استعدادهاي كودك.
9- درس نخوان يا ضعيف نبودن كودك در دوران مدرسه.
10- سخت و سنگين نبودن درس يا دين براى كودك.
نظريههاي جديد براي توجيه علمي آموزش مقدماتي كودك قبل از پنج به شرح زير است:
1-بر خلاف نظريههاي سابق نظريات جديد علمي تاكيد دارند كه: هوش كودكان و ميزان رشد آن ثابت نيست و بر حسب محيطي كه در آن رشد ميكند خصوصاً در 5 سال اول زندگي ميتواند افزايش يا كاهش يابد.
2- تغييرات ظرفيت مغز، هنگامي كه به منتهاي سرعت رشد خود ميرسد (از تولد تا 5 سالگي) در بالاترين سطح قرار ميگيرد ولي اين ميزان تغييرات، چند سالي پس از تولد به تدريج تقليل پيدا ميكند.
هر چه طفل كوچكتر باشد محيط اطراف در او اثر بيشتري دارد و همانطور كه ميتواند او را سست، بيمسؤوليت، منحرف و... بنمايد همين طور ميتواند سطح هوشي و استعداد وي را بيشتر تغيير دهد.
از اين رو آموزش خواندن و یا آموزش هر موضوع دیگر كه نوعي تحريك مغزي محسوب شده و كودك فرايند فراگيري را خيلي آسانتر از بزرگسالان انجام ميدهد سطح هوش و نيروي فكري را بالا ميبرد.
اكنون ثابت شده كه پرورش فكري در طول زندگي به شكل يكنواخت پيش نميرود بلكه سير آن نزولي است بنابراين آنچه كه قبل از دبستان از دست ميرود جبران آن مشكل يا غير ممكن است.
آموزشهاي آينده بر مبناي آنچه كه در گذشته آموخته شده، صورت ميگيرد. اگر كودك به حدي برسد كه بياموزد و از آموختن لذت ببرد در آينده با هم قطاران خود تفاوتهاي بسياري خواهد داشت.
دكتر بنيامين اس. بلوم، استاد تعليم و تربيت دانشگاه شيكاگو و رئيس سابق انجمن تحقيقات تعليم و تربيت امريكا اميدوار است با درك بيشتر آثار و نتايج مراحل آموزش اوليه و انجام تغييرات لازم در طرز توجه به كودكان بتوانيم نسبت اطفال باهوش را در اجتماع خود در مقايسه با اطفال ضعيف به اندازهي زيادي بالا برده و ره آورد ارزندهاي در جامعه بدست آوريم.
طبق گفتهي دكتر بلوم آنچه يك كودك در شروع زندگي ميآموزد، دوام و خصوصيتي دارد كه در كودك فاقد آن آموزشها ديده نميشود. اين خود دليل ديگري است كه چرا والدين بايد به آموزش اوليهي و قبل از پنج كودك توجه داشته باشند.
3- رشد ظرفيت فكري افراد از تولد تا 5 سالگي 50 درصد از 5 تا 8 سالگي 20 درصد و بعد از 8 سالگي 30 درصد ميباشد. اين ارقام بر پايه كشفيات دكتر بلوم بوده است. بنابراين محيط مناسب آموزشي در منزل بسيار لازم و مؤثر است.
4- پوشش خاكستري مغز كودكان را ميتوان به كامپيوتر تشبيه نمود كه بايستي قبل از استفاده مؤثر از آن برايش برنامهريزي كرد. كودكان از طريق تحريكات عصبي حواس پنجگانه به آن برنامه ميدهند و هر اندازه اين تحريكات بيشتر باشد ظرفيت مغز بزرگتر ميشود در نتيجه هوش و استعداد آنان افزونتر ميگردد.
5- براي هر نوع آموزش ويژه در زندگي كودك دورانهاي حساسي وجود دارد، اين دورانهاي حساس مراحلي از رشد هستند كه حالت فيزيولوژيكي رشد مغز و فراگرفتن نوع خاصي از آموزش را براي وي آسانتر ميكنند. پس از گذشت اين دوران فراگيري آن نوع معين از آموزش مشكل و احتمالاً غير ممكن ميگردد.
6- با پي بردن به ارزش رشد هوش كودكان ثابت شده كه كودك تا قبل از 5 سالگي اگر زمينه فراگيري آن فراهم شود تا پنج زبان خارجي را كاملاً ميتواند به راحتي ياد بگيرد و در مغز خود 5 فايل جداگانه ايجاد كند. ولي بعد از 7 سالگي براي يادگيري زبان دوم از همان يك فايل زبان مادري كه فراگرفته براي زبان دوم شاخه باز شده به همين دليل آموختن زبان دوم با دشواري همراه است.
علت يادگيري سريع و آسان زبان دوم و در سنين پائين، خصوصيات فيزيولوژيكي ويژهي مغز در اين سنين ميباشد.
اگر كودكي در دوران مناسب آموزش زبان با سه زبان روبرو باشد، يكي در منزل، يكي در مدرسه و يكي را معلم سرخانه، او نميداند كه سه زبان ياد ميگيرد، بلكه اين حقيقت را ميداند كه در منزل بايد به يك طريق، در مدرسه به يك طريق و با معلم سرخانه به طريقي ديگر صحبت كند.
گر چه در مغز يك جدايي تشريحي براي چگونگي صحبت كردن سه زبان مختلف وجود ندارد ولي به هر حال يك كليد حساس و مؤثري موجود است كه به هر شخص اجازه ميدهد از يك زبان برگشته و به زبان ديگر صحبت كند. اين كليد را «رفلكس معين يا برگشت دهنده» مينامند.
7- هر كودكي داراي كششي براي پيگيري، تحقيق، تلاش و كوشش، جستجوي تازگيها و سوژههاي مهيج، آموختن با استفاده از هر يك از حواس پنجگانه، براي ارضاء و كنجكاوي بي پايان خود ميباشد. اين كشش نيز مانند احساس گرسنگي، تشنگي، ناراحتي از درد و غيره غريزي است.
اطفال كوچك كه داراي كنجكاوي زيادي هستند، اكثراً در مدرسه مزاحم و شيطان تشخيص داده ميشوند، آموزگاران نميتوانند نياز بسيار زياد آنان را به محركهاي فكري تشخيص دهند.
8- كودكان غريزه و تمايلي براي احراز شايستگي و صلاحيت دارند، يك ميل باطني كه چگونه بدان دست يابند. آنان سعي ميكنند چيزي درست كنند. ميگيرند، كوشش ميكنند يا تكرار ميكنند، جستجو ميكنند و سعي ميكنند براي لذت بردن به محيط اطراف خود مسلط شوند. براي اينكه بدانيم اين كوشش چقدر در كودك قوي است كافي است ملاحظه كنيم وي با چه تلاش سعي دارد تمام كارهاي خود را شخصاً انجام دهد. حال هر چه ميخواهد انجام آن كار خسته كننده باشد.
دكتر روبرت روانشناس ميگويد هر چه بيشتر طفوليت انسان را بررسي كنيم در مييابيم اين سنين صرفاً براي رشد دستگاه عصبي و عضلات نيست بلكه زمان فعال كسب آموزشي و معلوماتي است كه اساس زندگي آتي را تشكيل ميدهد. طفلي كه داراي شانس جمعآوري ادراكات و تجربيات در مغز خود و سپس كسب آموزش است، ميتواند در زندگي فرد باهوش و مسلطي گردد.
9- آموختن ميتواند در حقيقت لذت بخش و شادي آفرين باشد. كودكان با ميل و رغبت، آموزشهاي لازم را فرا ميگيرند. به شرط آن كه سعي و تلاش آنها با تنبيهات و پرهيز و هشدار، ترس رقابت يا فشار منحرف نگردد.
والحمدلله رب العالمين
غرفه پاسخگويي به سؤالات درباره آموزش قبل از پنج
ارسال شده در:
چهارشنبه مه 25, 2011 4:05 pm
توسط najm137
سؤال:
منظورتان در رعايت استاندارد ايماني در رابطه با آموزش كودكان قبل از پنج كه بايد در فضا و محيط خانه، فضاي مناسب و رعايت همان بايدها و نبايدها، فراهم باشد، چيست كه فرموديد؟
جواب:
منظور اين است خانوادهايي كه مؤمن و متعهد و آگاه باشد، كودك ميتواند دوران كودكياش را در چنين محيطي آزاد و رها باشد و با رغبت خودش هر چه را خواست دنبال كند و اين چنين فضايي را فضايي گويند با استاندارد ايماني.
استاندارد ایمانی برمیگردد به اعتقادات دینی ما و در مرحله اول اعتقاد و عقیده ایمانی مثبت و مورد نظر کلام خازنان وحی علیهم السلام که آن را به اجرا گذاشتن و عمل نمودن به اوامر و نواحی الهی که به ما میرسد تا بتوانیم یک انسان مؤمن و متعهد نسبت به وظایف خود باشیم، نه اینکه خود عمل نکنیم و به فرزند بگوییم این کار خوب است، انجام بدهد.
پس در نتیجه استاندارد ایمانی به اعتقاد و التزام فرد متعهد برمیگردد.
نکته بعد مقدار این استاندارد ایمانی میباشد که نمیتوان به چند مورد سطحی اکتفا نمود.
موارد آن بايد در جهات مختلف رعايت شود:
- دستورات معنوي
- آداب و مستحبات به مناسبتهايي كه به اين مسئله مربوط ميشود.
- طرح دستورات مقدمات در زندگي حلال و تحصيل لقمه حلال.
- مکارم اخلاق
بنابراين اگر محیط خانه که رعایت همان بایدها و نبایدها میباشد فراهم باشد، بچه دارد دوران كودكياش را بر حسب رغبت خودش و عواطف خودش ميگذراند، ولي در ضمن يك فرهنگ درست متعالي را نيز به خودش ميگيرد و اين ذخيره ميشود براي پيشرفتش.
در آن مرحله حداقل ضروري چه مقدار چيزها بايد آموزش داده شود، طبيعي است ما يك سري چيزها ضروريات آداب و غيره براي ما خوب نيست كه اينها بايستهها و نبايستهها است.
در زمـان پـيامبر صلي الله عليه و آله و سلم طفلى بسيار خرما مىخورد.
هر چه او را نصيحت مىكردند كه زياد خوردن خرما ضرر دارد فايده نداشت.
مادرش تصميم گرفت او را به نزد پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم بياورد تا او را نـصـيـحت كند.
وقتى او را به حضور پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم آورد، از پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم خواست تا به طفل بفرمايد كه خرما نخورد.
اما حضرت صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: امروز برويد و او را فردا دوباره بياوريد.
روز ديـگر زن به همراه فرزندش خدمت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم حاضر شد.
حضرت به كودك فرمود كه خرما نـخورد.
در اين هنگام زن كه نتوانست كنجكاوى و تعجب خود را مخفى كند از ايشان سؤال كرد: يارسول اللّه، چرا ديروز به او نفرموديد خرما نخورد؟
حـضـرت صلي الله عليه و آله و سلم فـرمـود: ديـروز وقتى اين كودك را حاضر كرديد، خودم خرما خورده بودم و اگر او را نصيحت مىكردم، تأثيرى نداشت.
حضرت امـام جعفر صـادق عليه السلام فـرمود: به راستى هنگامى كه عالم به علم خود عمل نكرد، موعظه او در دلهاى مردم اثر نمىكند همان طور كه باران از روى سنگ صاف مىلغزد و در آن نفوذ نمىكند.
نكته: مثال ديگر در رابطه با حجاب دختران ميباشد، كه تأثیر التزام عملي خانواده و معاشرين را به عنوان نقش اول در تريبت كودك داشته و بعد از آن توجیه و توضیح مناسب كودك به بايستهھا و نبايستهھا، تأثیر مھمي دارد، اگر اين امور رعايت شود، خود كودك به تقلید از بزرگترھايش حتى بدون اين كه خواسته باشند،حجاب ميپوشد، و اگر نداشته باشد، مال بزرگترھا را استفاده ميكند.
مثال ديگر اين كه، در كشورهاى مسلمان كه زبانشان عربي نيست، بچهها را از پنج سالگي در دار التحفيظ ميگذارند، و صرفاً با گوش دادن به تلاوت و روخواني و تكرار حافظ قرآن ميشوند.
وقتي در هفت سالگي به مدرسه ميروند، خيليها حافظ كل قرآن و تقريباً همه حافظ بيشتر از ثلث قرآن هستند.
ولى اينجا با ادعاى ام القرى و بزرگتري ديگران؛ ذهن بچهها را تا قبل از هفت سالگي با شعرهايي از قبيل: توپ قلقلي و اتل و متل و امثالهم پر ميكنند، و اخيراً با موسيقي و رقص و زبان خارجي و برنامهها و انس مخلوط دختر و پسر تربيت ميكنند.
وقتي كودك هفت ساله شد، با چند كتاب درسي تازه قرآن ياد ميدهند، آن وقت كه ذهنش شلوغ است، حداكثر هم حمد و چند سوره!
با توجه به تجربه مستمر ميليوني كشورهاى فوق الذكر قطعاً كودكان ايراني كمتر نبوده و تواناييهاي آنها را دارند.
والحمدلله رب العالمين
غرفه پاسخگويي به سؤالات درباره آموزش قبل از پنج
ارسال شده در:
شنبه مه 28, 2011 9:45 am
توسط najm137
سؤال:
سلام عليكم و رحمة الله
آموزش قبل از پنج از چه سني مناسب است براي بچهها شروع شود؟ براي شروع بهتر است چه نوع آموزشهايي را به كودك بدهيم؟
جواب:
كودكان هر چقدر كه اشياء جديدي را ببينند به همان نسبت بيشتر ميخواهند اشياء جديدتري را آزمايش كنند و هر چه بيشتر با محركهاي مختلف محيط خود روبرو شوند ظرفيت مقابله با آنها در آنان افزايش پيدا ميكند.
دكتر پياژه ميگويد: تغييرات محركها در محيط زندگي كودك موجب تغييرات در سازمان و عمل تركيبهاي بيولوژيكي و افزايش رشد مغز وي ميگردد هر چه سامانه اين محركها قابل انعطافتر باشند عكسالعملهاي هوشي و استعداد كودك تواناتر ميشود.
اگر كودك به اندازه كافي محرك براي انجام كارهايي كه ميتواند بكند، نداشته باشد، رشد فكري وي به علت نبودن موقعيتهاي آموزشي كند ميشود.
اين هنر اساسي مقام پدر و مادر و مسئولين آموزش جامعه است كه در محيط كودك كه توانايي آموختن وي در حال رشد است، لوازم آموزشي محركها و وسايل انجام كار را با هم جور كنند.
در سيستم آموزشي گذشته كه هنوز رايج است، توانايي آموختن كودكان ناديده گرفته ميشد ولي تحقيقات جديد راههاي علمي زيادي براي افزايش هر چه بالاتر ظرفيت آموزش طفل در اختيار او ميگذارد كه سادهترين و كم هزينهترين و قابل دسترسترين آنها روش دكتر گلن دومان و دكتر كارل دلاكاتو از طريق ديدن كلمات ميباشد.
كار اين دو پزشك معالجهي اطفالي بود كه به مغز آنها آسيب وارد شده بود. تلاش آنها صرف وارد كردن انواع انگيزههاي احساسي به مغز كودكان بيمار گرديده به اين اميد كه بتوانند سلولهاي قسمت آسيب نديده و مورد استفاده قرار نگرفتهي مغز را به كار وا دارند.
اين دو دانشمند دريافتند كه با روشي كه در پيش گرفتند، موفق شدند خواندن را به بيماران سه و حتي دو ساله بياموزند، اطفال بيمار نيز با علاقه و شادي فراوان براي آموختن از خود رغبت نشان ميدادند.
اين دو محقق براي دستيابي به استعداد نهاني بشري، شروع به تشويق والدين به آموزش اطفال سالم خود نمودند و اطفال نيز در سنين پايين خواندن را به راحتي آموختند.
آنچه بيش از همه موجب تحت تأثير قرار گرفتن والدين بود حرارت و لذتي بود كه نوآموزان از آموزش خواندن برده و از اين كار نشاط و شادي زايد الوصفي به آنان دست ميداد.
دكتر دلاكاتو ميگويد كودك دو يا سه سالهاي كه خواندن را آموخته است، از طفلي كه نياموخته شادتر و خوشحالتر است. اين كودك كمتر سركش است و كنترل وي نيز آسان ميباشد. براي اينكه به وي راه خوبي براي ارضاء سيري ناپذيرش به آموختن ارائه گرديده است.
بعد از آموزش خواندن ميتوانيم جهت يادگيري كودكان را به فراگيري زبان دوم سوق دهيم. قصد ما بوجود آوردن مشكلات اجتماعي نيست مثلاً بچه شش ساله در كلاس پنجم ابتدايي بنشيند يا كودك از كودكي خود دست بردارد و به تعليمات خشك بپردازد، بلكه هدف ايجاد نوعي فضاي بازي است كه به كلمات كارتها و يا در قالب مدرسه بازي انجام ميشود كه به باروري هوش و استعداد كودك كمك ميكند.
آموزش اوليه اين نيست كه از طفل سه ساله يك كودك 6 ساله درست كنيم يا سعي كنيم كه فرزند ما در پانزده سالگي حتماً وارد دانشگاه شود بلكه آموزش قبل از پنج بدين معني است كه كشش و ظرفيت آموزشي طفل خود را درك كنيم و خواستههاي مغز در حال رشد وي را بفهميم و او را به آموختن آنچه دوست دارد راضي كنيم. ما نميخواهيم مغز او را پر كرده و از او يك فيلسوف بسازيم.
بلكه ميخواهيم اطلاعاتي در اختيار او بگذاريم كه مغز در حال رشد كودك به آن نياز دارد تا در اولين سالهاي شكلگيري مغز و فكرش بتواند به رشد ممكنهي خود برسد، در اين صورت است كه كودكان، با استعدادتر و با نشاطتر خواهند شد.
والحمدلله رب العالمين
غرفه پاسخگويي به سؤالات درباره آموزش قبل از پنج
ارسال شده در:
شنبه مه 28, 2011 10:02 am
توسط najm137
سؤال:
فرزند ما طبق متد پيشرفته قبل از پنج تحصيل ميكند، درباره آموزشھا؛ آموزش زبان عربي را كه سنگينتر از زبان فارسي است از چه سني براي دخترمان شروع كنيم؟ (قبل از كلاس اول يا بعد از آن)
جواب:
1- آموزش زبانھاي متعدد جزو برنامه قبل از پنج است، چطور شد قبلاً حرف زبان انگليسي ياد گرفتن براي نوزاد و كودك بود، وقتي عربي ھم جزو زبانھاي غير مادري و اولي بر ديگران مطرح شد، ترديد پيش آمد.
2- سنگين بودن ھر زباني بخاطر تأخير در سن فراگيري و روش آموزش است، اخيراً در تحقيقات علمي دانشمندان ثابت شده است كه ھر چند زباني قبل از سن ھفت سالگي فرا گرفته شود، به تعداد آنھا شاخه در مغز ايجاد ميشود، و لذاست كه فراگيري آسان و سريع بوده و مانند زبان مادري فراموش نميشود، ولي اگر ھمان طور كه رايج است، بعد از ھفت سالگي فراگيري زبان شروع شود، كودك تنھا يك شاخه كه براي زبان مادري كه در مغز ايجاد شده است را دارا خواھد بود، و ھر قدر زبان فراگيرد، اطلاعات آن روي ھمين شاخه زبان مادري ذخيره شده، و لذاست كه فراگيري زبان غيرمادري عموما زحمت داشته و با اندك عدم ممارستي زبان فراموش يا ضعيف شده و از دست ميرود.
3- تجربه فراگيري زبانھاي متعدّد در دوره كودكي حتّي بدون آموزش و درس، بسيار اتفاق افتاده است، كودكي پدر و مادري داشته داراي دو زبان مختلف، كه ھر كدام با او با زبان خودشان صحبت ميكردهاند، پدر و مادر شاغل بوده و بچه پرستاري داشته كه زبان سومي داشته كه در نگھداري بچه طبق آن با او صحبت ميكرده است، خانواده در مجتمع مسكوني زندگي ميكردهاند كه از كشورھاي مختلف بودهاند، ھمبازي كودك زبان چھارمي داشته كه بچه در بازيھايش با آن زبان آشنا شده است، زبان كشور محل اقامت با زبانھاي سابق الذكر مختلف بوده است، و وقتي بچه در ارتباط با بيرون قرار گرفته خود به خود زبان محيط را نيز فرا گرفته است، تا اينجا 5 زبان را بدون درس و كار آموزش فرا گرفته است، وقتي به مدرسه رفته طبق برنامه آموزشي آن كشور بايد محصل دو زبان ياد بگيرد يكي زبان رسمي آن كشور و ديگري زبان دومي كه به انتخاب اوست، (مثل بعضي جاھا نيست كه بايد به عنوان زبان دوم حتماً انگليسي ياد بگيرند و نتواند زبان خارجي ديگري را انتخاب كنند)، والدين كودك زبان ششمي را به فرزندشان توصيه كردهاند، و او ھم ھمين كار را كرده و نيامده از روي تنبلي زبانھاي فرا گرفته را در مدرسه انتخاب كند، در مقطع دبيرستان كه طبق برنامه آموزشي بايد زبان سوم را نيز براي تحصيل انتخاب كنند، او زبان ھفتم را زبان سوم تحصيليش انتخاب كرده است.
حالا از تفاوت و تعدّد زبان والدين و پرستار و ھمبازي و محيط و مدرسه كه بگذريم،
در سيستم آموزشي قبل از پنج، تا پنج زبان براي كودكان قابل برنامهريزي است،
با ھمان روش آموزشي بازيگونه كه آشنا ھستيد.
من منتظر بودم شما به غير از عربي و انگليسي سراغ تعيين زبانھاي چھارم و پنجم و اينكه كدام زبان اولويت دارد سؤال كنيد!!
والحمدلله رب العالمين
غرفه پاسخگويي به سؤالات درباره آموزش قبل از پنج
ارسال شده در:
شنبه مه 28, 2011 10:14 am
توسط najm137
سؤال:
در تربيت قبل از پنج آيا ميتوان يك سري آموزشها را به برخي مؤسسات كه مورد خاص را آموزش ميدهند واگذار كرد؟
به عنوان مثال آموزش زبان را در آموزشگاههاي خصوصي يا مثلاً خواندن را در منزل و نوشتن را در مدرسه اجرا كرد؟
جواب:
اولا انكيزه واقعي تان يادكَيري زبان باشد نه پزدادن كه مثلا كودك ما استاد خصوصي زبان انكليسي دارد
خيلي ها كه انكليسي را با ذوق و شوق بذيرفته ولي براى عربي با همه اشتراكات وازكان آن اما و اكر دارند بخاطر همين بزدادن است كه در جو غربزده اينجا بزدادن با عربي زمينه ندارد
ثانيا موضوع ياد گرفتن زبان هم مانند بقيه آموختهها نبايد به صورت تحصيلات مدرسهاي جدي و خشك باشد،
مثلاً كودك همان طور كه الفباي زبان مادرياش را ياد گرفته الفباي زبان كلام وحي را نيز با فصاحت ياد ميگيرد و شكلش را ميشناسد، مانند همان كارتهاي الفباي فارسي،
بعد الفباي مثلاً زبان انگليسي را ياد ميگيرد، يا يك زبان چيني و همين طور بقيه زبانها
اين نوع آموزش هم مدتش كوتاه است و هم مربي و كودك از نتيجه سريعش تشويق ميشوند،
بعد مثلاً سلام و احوالپرسي با افراد مختلف را در هر زبان ياد ميگيرد
بعد اعداد هر زبان را ياد ميگيرد
بعد بقيه محاورات روزمره و...
ثالثا: انتخاب موارد به طور كاربردي و مورد نياز باشد، كه هم سريع نتيجه حاصل شود، هم قابل استفاده باشد.
اگر اين روش را دنبال كنند آموزشش هم آسان است
و لازم نيست استاد زباني در كار باشد
و خود مربي پدر باشد يا مادر ميتواند سريع الفباي هر زباني را به آن زبان فصيح ياد گرفته، بعد تعليم كودك بنمايد،
البته اگر مربي اهل آن زبان فراهم بود اشكالي ندارد
ولي آن هم به همين روش باشد، نه روش كتاب و مدرسهاي سنگين.
* در ارتباط با موضوع دوم كه خواندن را در منزل و نوشتن را در مدرسه اجرا كرد،
بايد بدانيد كه خواندن و نوشتن دو چيزي هستند كه به هم نياز دارند و لازم و ملزوم همديگر هستند،
اگر فرزند شما خواندن را ياد گرفت و خواستيد هر آموزش ديگر از جمله زبان و مطالبي ديگر، آموزش دهيد او نياز دارد كه نوشتن را هم بداند
و ما در بحث آموزش برتر گفتيم كه بچه بايد يك سري بايستها را ياد بگيرد و يك كليد ضروري هم نياز دارد كه ياد بگيرد آن كليد ضروري خواندن و نوشتن است.
* تأثير از محيط بيرون و همسالان و مقدار خالص بودن و همراه بودن آن مديريت آموزشي، مطلب مهمي است كه قبل از هر چيز بايد ملاحظه شود،
ما هنوز بچه ايمن و مقاوم نسبت به محيط درست نكرده، نبايد آن را در محيطي كه التزامات و انگيزههاى خانواده را ندارد، رها كنيم،
اين تضييع زحمات و اخلال در كل برنامه آموزشي است.
نكته ديگر كه مهمترين است و آن داشتن انگيزه و جديت خانواده و والدين براى تربيت قبل از پنج است،
لذا هر گونه سؤال كه ناشي از سر وا كردن و از زير كار رفتن يا فورماليته كردن امور است،
باسخش معلوم است و با اين شرط اساسي آموزش قبل از پنج مخالف است،
اگر كسي فرصت ندارد به حداقلهاى قبل از پنج اكتفا كند،
به جاي اين كه بچه را زودتر از وقت در محيط نامطمئن و مخلوط بيرون وارد كند.
والحمدلله رب العالمين
غرفه پاسخگويي به سؤالات درباره آموزش قبل از پنج
ارسال شده در:
شنبه مه 28, 2011 11:21 am
توسط najm137
سؤال:
ترتيب زبانها را اگر ميشود دوباره برايمان بگوييد؟
جواب:
بعد از يادگرفتن زبان مادري خواندن و نوشتن، ابتدا زبان قرآن و کلام وحي که همان عربي ميباشد، که آموزشهاي آن هم مراتبي دارد، از ياد گرفتن الفبا و نام اشياء مورد نياز كه با فارسي هم مختلف است، تا جملات محاوره روزمره تا خواندن قرآن به صورت فصيح و لهجه عربي مورد نظر حيات اعلي گرفته تا روانخواني و واژگانشناسي عربي را آموزش دهيد كه بتواند مسلط شود و صحبت كند و بعد يكي از زبانهاي بينالمللي را آموزش دهيد كه الان زبان بين المللي زبان انگليسي است و بعد هم زبان چيني، اگر شرايط مساعد را براي آموزش داشتند، آموزش دهيد. در ياد گرفتن زبان كودكان با بزرگسالان مقايسه نشوند كودكان دهها برابر بهتر و سريعتر ياد ميگيرند.
والحمدلله رب العالمين
Re: غرفه پاسخگويي به سؤالات درباره آموزش قبل از پنج
ارسال شده در:
شنبه مه 28, 2011 11:26 am
توسط najm137
سؤال:
چگونه ميشود كه كودكي را قدر شناس بار آورد و همين طور سپاسمندي نسبت به افراد را به او آموزش داد؟
جواب:
مراحل آموزش: رفتاري - توضيحي - تشويقي - توبيخي
آموزش رفتاري: در تمام آموزشهاي قبل از پنج؛ آموزش رفتاري والدين مقدم بر همه آموزشهاست.
قبل از همه رفتار والدين است كه در رفتارشان بين هم و با كارهاي فرزندانشان رفتار قدرشناسانه داشته باشند شرح اين به قدر نوع بعدي بايد باشد.
آموزش توضيحي: موارد زير را يكجا به او نميگويند، بلكه هر كدام را در محل خودش ميگويند و ابتداي امر در هنگام موارد به خودشان توضيح ميدهند، نه موارد مربوط به كودك.
در مرحله اول او را با نعمتهاي خداوند که هم به ما و به همه ارزاني بخشيده آشنا کنيد.
دوم بايستهاست چه در رفتار و چه در آداب، چه در كارهاي شخصي، نرم نرم با كمك خودش كه بداند آن چه را كه مصرف ميكند از دور و بر خودش اينها يك فراهم كنندهاي دارد كه براي اين كه اينها به راحتي براي او فراهم باشد، تلاش كرده و بنابراين انسان چون چيزي را دارد دريافت ميكند يك چيزي را بايد به خاطرش بدهد.
اول كه قدرشناس باش و شكرگذار و سپاسگذار باشد به آن كه از طريق او آن چيزي را كه ميخواسته به دست آورده، دوم كه بداند اين چيزها مجاني نيست و هر چيزي را ديگري برايش تلاش كرده كه تو داري راحت استفاده ميكني، سوم سپاسمند باشد، چهارم جبران كند نسبت به شخص و نسبت به جمع با اين چند اصل كه به او ياد ميدهيد.
مادر هم بايد مدام اين خدمات، از قبيل درآمد پدر، آموزشهاي مختلف از ناحيه مادر يا پدر به بچه را گوشزد کند که اينها همينطوري به وجود نيامده.
تا چيزي را از دست ندهيم قدر آن را نميدانيم.
اما اگر افق ديد و بينش خود را بسط داده و به شناسايي و توجه آنچه که زندگي به ما عطا کرده است، بپردازيم، متوجه خواهيم شد که با دنيايي از درجات والاي عنايات و نعمات و حمايتهاي بينظير احاطه شدهايم، قدرشناسي مشروط و منوط به توجه، ديد و نگرش به درون خود است. بدون يک توجه واقعي نميتوان به وجود تعداد بيشماري از رخدادهاي تکراري که به نفع ما در جريان است، پي برد و آنها را ديد.
افراد شكرگزار کمتر از امراض جسماني گلهمند بوده و به هنگام وجود مشکلات شخصي به ياري يکديگر ميشتابند و بيشتر از ديگران حمايت احساسي و معنوي خودشان را به يکديگر ابراز ميکنند. همچنين بيشتر در کارهاي اجتماعي (و عام المنفعه و خيريه بدون چشمداشت مالي) شرکت ميکنند.
انسانهاي شکرگزار ارزش کمتري براي ماديات قايلاند. آنها ارزش خويش و ديگران را با داشتن و دارايي، مقام و موفقيت نميسنجند. آنان حسادت نميورزند و تقسيم و اشتراک براي آنها قابل قبولتر از ديگر انسانهايي است که با احساس قدرداني غريبهاند.
در يك نظر سنجي از اشخاصي که از يک بيماري عصبي عضله رنج ميبردند دعوت شد که در مدت سه هفته دلايلي را که براي شکرگزار بودن دارند يادداشت کنند. در پايان آزمايش آنها از خلق و خوي بهتري برخوردار بودند و آنها از روابط محکمتر اجتماعي خودشان، بهبود وضع خواب و خوشبينتر شدنشان گزارش ميکردند.
قدرداني و سپاسگزاري منوط به موقعيت خوشبخت و بهتر زندگي و همچنين مشروط به يک حساب بانکي پر و پول زياد هم نيست. انسانهايي که قدر آنچه را که دارند و آنچه را که تجربه ميکنند، ميدانند، خوشبختترند و توانايي غلبه بر رويدادهاي منفي زندگي در آنها مانند قدرت بر حذر بودن آنها از حسادت، ناراحتي و خشم و افسردگي بيشتر ميشود.
سپاسگزاري و اعمال متعاقب آن روابط اجتماعي را قويتر کرده و دوستيها را تقويت ميکند. اين عمل به نوبه خود سلامت روحي و جسمي را افزايش ميدهد.
برخي عوامل قدرناشناسي و بيسپاسي عبارتاند از: بيتوجهي و تأخير در سپاسگزاري، فراموشي، تنبلي و... و اينکه فرض را بر اين ميگذاريم که ديگران بايد بدانند که چقدر من قدردان و سپاسگزارم، گفتن اين که:
اين حق من است،
آنها فقط وظيفه خود را انجام ميدهند، اين کار زحمت زيادي نداشته است،
اين شخص بعدها براي من مشکلاتي ايجاد کرده است.
آدمي ميتواند براي بسياري از چيزها متشکر و قدردان باشد. براي يک هديه، براي يک حرکت دوستانه، براي زيبايي طبيعت، براي سکوت بعد از سر و صدا، براي به دست آوردن دوباره سلامتي، براي نور خورشيد و خنده بچهها.
هر چه که ما شکرگزارتر باشيم، دلايل بيشتري هم براي شکرگزاري خواهيم يافت.
انسانهاي قدرشناس توفيق خواهند داشت که به يک رويداد منفي معناي مثبتي ببخشند. به اين ترتيب آنها در از دست دادن کار خود، شانس آغاز دوباره را ميبينند، به هنگام مرگ عزيزان خويش، آگاهانه محبت و صميميت و حمايت دوستان خود را تجربه ميکنند و در يک بيماري فلسفه و مفهومي را مشاهده ميکنند. چنين اشخاصي حتي در يک فاجعه ميتوانند نقاط مثبت و خوبيها را کشف کنند.
والحمدلله رب العالمين
غرفه پاسخگويي به سؤالات درباره آموزش قبل از پنج
ارسال شده در:
شنبه مه 28, 2011 11:31 am
توسط najm137
سؤال:
آيا با كودك قبل از پنج ميشود براي اينكه به او اعتماد به نفس بدهيم و يا حس مسئوليتپذيري را در او شكوفا كنيم، با او در زمينههايي مشورت كنيم؟
جواب:
در بعضی از مسائل عادي، با توجه به سن کودک با او مشورت كنيم، كه البته در خيلي از جاها در زمينه تربيت كودك مشورت با كودك را قيد ميكنند، ولي اين صحيح نيست و معناي واقعي ندارد، كودك نوعاً در سني نيست كه مشورت بدهد، ميتواند به شما بگويد چه ميل دارد، ولي چه چيزي مفيد است؟ يا چكار بايد كرد؟ از توان او معمولاً بيرون است و نوعاً در پاسخ چنين سؤالاتي يا متحير ميماند يا همينطور جوابي اللابختگي ميگويد، آن وقت شماي رشيد عاقل بالغ اگر به مشورت بيدانش او عمل كنيد، شرعا و عقلاً مسؤوليد، و اگر نكنيد كودك ميفهمد كه مشورت شما دروغكي بوده و اعتمادش به شما لطمه ميخورد، و همينطور اگر در موارد بيارزش با او مشورت كنيد ولي در موارد جدي مشورت نكنيد، افزون بر اينها شما يك بناي غلط هم بر پا كردهايد كه در طرف مشورت واقع شدن هر كسي صلاحيت دارد و تفوّق دانائي و تجربه ملاك نيست.
بله، انتخاب كردن را به او واگذار كردن در جايي كه هر دو طرفش بيضرر است، و اثر خوب دارد كه به او اهميت داده شده و در تبعيت از مشورت كودك هم ريسكي وجود ندارد.
در تعليمات مكتب وحي با رعايت سير آموزشي و تربيتي لازم فرزند در هفت ساله سوم (از 15 تا 22 سالگي) وزير بوده و مورد مشورت واقع ميشود. كه در مسائل مختلف زندگي راههاى مختلف با او مورد بررسي واقع شده و با مشاركت او به نتيجه بهتر و انتخاب مناسبتر ميرسند، هم آموزش چگونگي تصميمگيري است و هم اهميت دادن به فرزند و ساختن شخصيت او.
والحمدلله رب العالمين