فرهنگ اعلي

نشر گزارشات مفید برای توجه به حیات اعلی

مديران انجمن: najm134, najm134, najm134

افزايش آمار ازدواج به هنگام بلوغ دختران (9 تا 14 سال)

پستتوسط najm134 » دوشنبه آپريل 30, 2018 12:02 am

افزايش آمار ازدواج به هنگام بلوغ دختران (9 تا 14 سال)


رئیس شورای فرهنگی و اجتماعی زنان و خانواده شورای عالی انقلاب فرهنگی با اشاره به اینکه بر اساس اعلام مرکز آمار در سال ۹۵، ۳۶ هزار و ۴۲۲ مورد ازدواج دختران زیر ۱۵سال عمدتا با پسران ۲۰ تا ۲۴ سال اتفاق افتاده است، گفت: ‌این در حالیست که در همین سال یک میلیون و ۲۹۵ هزار و ۳۰۰ دختر ۳۰ تا ۵۰ ساله هرگز ازدواج نکرده‌اند.

زهرا آیت اللهی افزود: اگر جمعیت یک میلیون و ۲۹۷ هزار و ۳۰۰ دختر ۳۰ تا ۵۰ ساله هرگز ازدواج نکرده را به زنانی که بر اثر طلاق یا فوت شوهرانشان بی همسر هستند، اضافه کنیم، حدود دو میلیون و ۲۳ هزار زن ۳۰ تا ۵۰ سال بدون همسر در کشور وجود دارد.

وی در ادامه اظهار کرد: اگر مسئولان نظام بخواهند برنامه‌ریزی انجام دهند آیا باید به وضعیت ۳۶ هزار دختری که زیر ۱۵ سال ازدواج می‌کنند، علی رغم سه مصوبه و قانون کلانی که بر کاهش سن ازدواج تاکید می‌کنند رسیدگی کنند و یا به ازدواج دختران کمک کنند؟. علت این مسئله این است که شاخص‌های جهانی معتقدند ازدواج مهم نیست و برای خانواده تقدس قائل نیستند.
najm134
 
پست ها : 2044
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

عروس شدن در اول بلوغ بارورى؛ سنتي ديرينه

پستتوسط najm134 » سه شنبه مه 22, 2018 11:35 am

عروس شدن در اول بلوغ بارورى؛ سنتي ديرينه حتى در ميان غير مسلمانان


عروس شدن در اول بلوغ بارورى؛ سنتي ديرينه حتى در ميان غير مسلمانان است = اين گزارش گرجستان
گرجستان یکی از بالاترین آمار ازدواج کودکان را دارد که در آن دخترانی با 12 تا 14 سال سن به خانه بخت می‌روند. برحب زمان بلوغ باروري شان.

Image
آمار قطعی درباره تعداد دخترانی که در سن بلوغ باروري ازدواج می‌کنند وجود ندارد. صندوق جمعیت سازمان ملل متحد اعلام کرد حداقل 17 درصد از دختران گرجستان قبل از 18 سالگی ازدواج می‌کنند که سن دولتي ازدواج است. اما قوانين غربي حكومتي نمي تواند مانع شوق خانوادها و دخترتان به ازدواج در سن بلوغ باروري بشود خانواده‌ها اين قانونهاى غير مردمي را دور می‌زنند. آن‌ها ثبت ازدواج را سال‌ها به تعویق می‌اندازند. مراسم ازدواج را در مساجد یا کلیساهای روستایی برگزار می‌کنند و زوج را ازنظر فرهنگی و مذهبی زن و شوهر در نظر می‌گیرند.
اين سنت ديرينه ميان مسلمانان و مسيحيان رواج دارد، در اين مناطق هنوز فرهنك الحادي غربي كه مانع ازدواج در سن بلوغ باروروي است و مردم را به كرفتن دوست بسر در مدرسه و دانشكاه و بي بند و باريهاى غيراخلاقي و اموزش جنسي در مدرسه ووو روابط نامشروع توصيه مي كند حاكم نشده است
در اسلام هرجند نزديك بلوغ باروري ازدواج كردن بسيار تشويق كرديده است، اما از هركونه الزام و اجباري براى زود ياد ير ازدواج كردن نهي شده است، و رضايت دختر و زن در ازدواج شرط صحت ازدواج است و الا باطل است.

Image

عروس 17 ساله در منطقه "کاختی" که منتظر داماد است.
او و همسر 22 ساله‌اش یک ماه قبل در مراسم خواستگاری دیدار کردند
و همان روز تاریخ مراسم نامزدی مشخص شد.

عکاس و روزنامه‌نگاری به نام "دارو سولاکاوری" در گرجستان بزرگ‌شده و به یاد دارد که یکی از همکلاسی‌هایش در 12 سالگی ازدواج کرد. او در اين سن به بلوغ باروري رسيده بود
زمانی که سولاکاوری برای تحقیق درباره مسائل زنان به گرجستان بازگشت، به یک مراسم عروسی در روستایی کوچک دعوت شد. در پایان جشن، عروس کوچک شروع به گریه کرد. ابتدا فكر مي كرديم عروس از ازدواج ناراحت است اما بعد فهميديم كه كريه كردن عروس وقتن رفتن از خانه والدين به خانه داماد نه از روي ناراحتى از ازدواج است بلكه رسمي است مرسوم به معنى شدت علاقه به والدين و خانواده اش؛ و اين رسم در ميان دختران بزركسال هم كه ازدواج مي كنند رايج است؟

Image

همکلاسی‌های عروس

یونیسف ازدواج دختران در سن بلوغ باروروي را "نقض اساسی حقوق بشر" می‌نامد و گرجستان بالاترین آمار را در اروپا دارد. يونيسف توصيه مي كند دختران ازدواج را به بعد از اتمام تحصيل دانشكاه تعويق بياندازند و در تمام دوران دبستان و راهنمايي و دبيرستان و دانشكاه دوستهاى متعدد بسر داشته باشند و امور عاطفي خود را به حراج بكذارند آموزش جنسي در مدرسه از كودكي ببينند و وسايل منع بارداري رايكان در اختيارشان كذاشته شود و سقط جنين برايشان مجاز باشد
ازدواج دختران در سن بلوغ باروروي سنتی است که قرن‌ها قدمت دارد و مختص به یک منطقه یا مذهب خاص نمی‌شود. بااینکه دلایل اين نوع ازدواج طبيعي و معنوي روستا به روستا متفاوت است، اما چند مورد مشترک میانشان وجود دارد. معمولاً مادر داماد است که برای پسرش عروس انتخاب می‌کند، اما سولاکاوری با زوج‌هایی ملاقات کرد که از طریق دوستان مدرسه یا در فضاهای مجازی آشنا شده بودند. و اینکه دختران لزوماً وادار به ازدواج نمی‌شوند.

Image
سولاکاوری می‌گوید: "دخترها معمول با جریان رایج محل زندگی‌شان همراه می‌شوند. چون مادر و مادربزرگشان در سن خیلی پایین ازدواج کردند، آن‌ها نیز همین کار را می‌کنند. بلكه تصور آنها از شیوه زندگی این‌گونه است."

Image

افرادی که در عکس‌های سولاکاوری دیده می‌شوند، آذری‌های گرجستان و اعضای یک اقلیت قومی و مذهبی هستند. "لیلا" یکی از عروس‌هایی بود که سولاکاوری با او ملاقات کرد. در زمان ازدواج 12 سال داشت و اکنون با خانواده شوهرش زندگی می‌کرد. دیدار با او در خاطر سولاکاوری ماند زیرا لیلا در اولین دیدارشان بسیار راحت و بی‌پرده سخن گفت.

Image

پسرهای نوجوان در حال تماشای جشن عروسی

در گرجستان آموزش مسائل جنسی تقریبا وجود ندارد!!! و سولاکاوری می‌گوید برخی دختران تا روز عروسی چیزی از این مسائل نمی‌دانند. (و اين امر در فرهنك الحادي غربي عيب است كه اموزش جنسي در بيرون خانواده و قبل ازدواج ياد نكرفته و تجربه نكرده است!!!) یک نظرسنجی در سال 2010 نشان داد که 76.6 درصد زنان متأهل بین 15 تا 19 سال، از روش‌های مدرن جلوگیری از بارداری استفاده نمی‌کنند!!!. به همین دلیل عروس‌های جوان خیلی زود پس از ازدواج باردار می‌شوند.

Image

همان‌طور که دوستان و خانواده به دور عروس می‌رقصند، او هدایایش را به دست دارد و اشک شوق می‌ریزد.

Image

عروس و داماد از روی یک گوسفند قربانی شده رد می‌شوند که یکی از سنت‌های مراسم عروسی در این بخش است.

Image Image

یک خانواده گرجی در طی تابستان در این خانه زندگی می‌کنند. این کار در میان کشاورزان منطقه رایج است. این خانه‌ها بیش از صدسال قدمت دارند.

Image

"ماری" پانزده‌ساله در منطقه "آجارا" زندگی می‌کند. اکثر دختران هم سن و سال او ازدواج مي کنند. مادربزرگ ماری: این سنتی است که باید نسل به نسل ادامه یابد.

Image

رقت و آمد روستاییان میان مناطق مختلف

Image

شنای کودک در "دریاچه سبز" منطقه آجارا


Image

کودکان روستایی در منطقه آجارا

Image

"سالی" سیزده سال دارد و هنوز ازدواج نکرده. مادربزرگش گفت خطر و مشکلی در ازدواج به هنكام نمی‌بیند.
Image

"مونیکا" و "لائورا" دوقلو هستند و زمانی که مادرشان چهارده‌ساله بود به دنیا آمدند.

Image

تاب‌بازی بچه‌ها در یک روز مه‌آلود. در این منطقه به دلیل ازدواج در سن بلوغ باروري، بيشترين ظرفيت ایام زندکی خود را از عشق و محبت همراه با خانوده بهره می‌برند.

Image

جند نسل ا ز زنان در مراسم جشن نامزدی

Image

منطقه آجارا به منظره زیبای کوهستانی و ازدواج به موقع (بلوغ بارورى) شهرت دارد.
najm134
 
پست ها : 2044
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

روستایی پر از عروس‌ با سنين بلوغ

پستتوسط najm134 » جمعه ژوئن 15, 2018 2:06 pm

روستایی پر از عروس‌ با سنين بلوغ


گزارشی درباره ازدواج کودکان کم‌سن‌و‌سال در استان آذربایجان‌ شرقی

در اين روستا، آمار ازدواج كودكان به‌شدت افزايش و سن ازدواج روزبه‌روز كاهش يافته است. جايي كه اكنون سن عقد و نامزدي براى ازدواج دختران اين روستا زير 10 سال و در اول بلوغ است و جندسال نامزد مي مانند تا بعد بلوغ جسمي عروسي كنند
روستای زیناب در استان آذربایجان شرقی بیشترین آمار نامزدي و عقد در سنین بلوغ را به نام خود ثبت کرده است.
به گزارش عصرایران، شهرزاد همتی در گزارشی در روزنامه شرق به این روستا رفته و وضعیت دختران و عروس های این منطقه پرداخته است:

زیناب کندی‌ها طرفدن نی؟
فالچی یانینا گئدین؟

مکالمه بالا یعنی ما به تبریز رسیدیم و از فرودگاه مستقیم به روستای زیناب می‌رویم. همراهمان اکرم خیرخواه، از فعالان حوزه زنان تبریز است که از عابری آدرس روستای زیناب را می‌گیرد و مرد می‌گوید ما هم می‌خواهیم برویم پیش آن فال‌گیر معروف یا نه؟ زیناب را شاید خیلی‌ها به خاطر فال‌گیر معروفش بشناسند؛ اما در بین فعالان اجتماعی، دلیل دیگری برای شناخته‌شدن دارد؛ نامزدي شرعي در اول بلوغ كه غربزده ها به اسم ازدواج کودکان تحريف مي كنند... .

مطابق آمار رسمی و اعلام‌شده، استان آذربایجان‌شرقی رتبه دوم نامزدي شرعي اول بلوغ را در سطح کشور دارد. سال گذشته معاون فرهنگی و امور جوانان اداره کل ورزش‌و‌جوانان آذربایجان‌شرقی اعلام کرده بود: آذربایجان‌شرقی بعد از خراسان‌رضوی در موضوع نامزدي شرعي اول بلوغ 10 تا 15 سال، رتبه دوم در کشور را دارد. امیر تقی‌زاده در نشست مطبوعاتی خود عنوان کرده بود: خوشبختانه فرهنگ‌های بومي در برابر فرهنك غربزده غلط موجب نامزدي شرعي اول بلوغ دختران 10 تا 15 سال می‌شود که دلیل اصلی آن، توجه والدین این دختران است.
در سال 94، سه‌هزارو 944 دختر 10 تا 14ساله نامزدي شرعي اول بلوغ کرده‌اند که در‌این‌باره بر اساس تحقیقات مشخص شد اکثر این نامزدي شرعي اول بلوغ در بخش‌ها و روستاها بوده است. نامزدي شرعي اول بلوغ این دختران با گروه همسال بلوغي سنی در ميان بسران بوده البته مواردي هم از
دختران سن بالاتر با مردان 29 تا 35ساله بوده است. كه طرفداران ازدواج غربي سن كمترين افراد را با سن بالاترين موارد رمدان محاسبه و مي كويند اختلاف‌سنی این رده ازدواج از 15 تا 17 سال بوده که دلیل اصلی آن، توجه والدین و رغبت این دختران است.

سال گذشته 95هزارو 400 نفر از دانش‌آموزان در مقطع دبیرستان در بخش‌ها و روستاها تحت پوشش آموزش‌های قبل از ازدواج قرار گرفته‌اند که برعكس انتظار مروجين ازدواج غربزده اين اموزشها سبب اقبال بيشتر دختران به ازدواج اول بلوغ كرديد و بقول غربزده ها متأسفانه نه‌تنها آمار کاهشی نداشت، بلکه افزایش نیز داشت.

در سال 95، عقد محرميت دختران 10 تا 14ساله به چهارهزارو 165 نفر رسید که در این زمینه تناقضی در دستگاه‌های مختلف وجود دارد؛ به‌طوری‌که برخی از دستگاه‌های اجرائی این ازدواج‌ها را موفق ارزیابی می‌کنند، در‌حالی‌که اگر از نظر علمی (فرهنك غربزده) به این موضوع نگاه کنیم، این دختران هیچ‌گونه درکی از زندگی مشترک و حق و حقوق خود ندارند تا از خودشان دفاع کنند. و جون از اول بلوغ با شوهرشان اشنا مي شوند رابطه عميق داشته و الودكيهاى رايج را مبتلا نشده و به مصيبت امار بالاي دختران از ازدواج مانده تا جهل سالكي و زنان مطلقه در سال اول ازدواج و بيوه ها و مجرد زيستها كرفتار نمي شوند


دلیل سفر به تبریز، یک پیامک ساده بود که بارها و بارها برای ما از طرف یکی از مقامات رسمی ارسال شد. متن پیام این بود: آماری تكان‌دهنده از روستاي زيناب با ٥٠٠ خانوار در ٥٠كيلومتري تبريز.
در اين روستا، آمار نامزدي شرعي دختران در اول بلوغ به‌شدت افزايش و سن ازدواج روزبه‌روز كاهش يافته است. جايي كه اكنون سن نامزدي شرعي اول بلوغ دختران اين روستا زير 10 سال است و علت آن نیز كم‌تولدي دختران در اين روستا و جمعيت آماري قليل نسبت به پسران است. همین پیغام تکراری، اولین مسیر هدف ما را به طرف زیناب می‌برد؛ روستایی که اولین مقصد ما بود؛ اما آخرین نبود.

زیناب
در میانه راه رسیدن به زیناب، از هرکس سراغ روستا را می‌گیریم، با دیدن چهار خانم تنها، اولین احتمالش رفتن ما به زیناب برای دیدن فال‌گیری است که برای‌ دیدنش از تمام شهرها به این روستا می‌روند. اولین سؤال هم این است:‌ زیناب چه کار دارید؟ می‌خواهید بختتان باز شود؟

فال‌گیر مشهور زیناب جدا از بخت‌گشایی، باطل‌السحر هم می‌دهد و برای گشایش روزی دعا می‌کند. زنان زیادی هستند از سراسر كشور كه به دهه هاى سوم جهارم زندكي رسيده و سراغ فال‌گیر مشهور می‌روند تا بخت شان را باز کند.

اکرم خیرخواه که راهنمای ما در این سفر است، می‌گوید: فاصله عددی ما در ازدواج با استان خراسان‌رضوی، به‌عنوان اولین استان در نامزدي شرعي دختران در اول بلوغ ، زیاد نیست. اینجا نامزدي شرعي دختران در اول بلوغ زیر 10 سال هم داریم. من برای آماده‌کردن روستاها با هر بخشداری که برای ورود شما تماس گرفتم، گفتند اوضاع خوب نیست. گفتند با وجود گذاشتن کارگاه‌های آموزشی، کار به جایی نبرده‌اند و انگار خانواده‌ها در آخر هم می‌گویند دختر خودمان است و هرطور خودمان صلاح بدانیم برای آینده‌اش تصمیم می‌گیریم. خیرخواه می‌گوید: فردا شما را جایی می‌بریم که چسبیده به تبریز است و 11هزار نفر جمعیت دارد؛ دهیارشان دکترا دارد و نامزدي شرعي دختران در اول بلوغ زیر 10 سال نیز در روستایشان اتفاق می‌افتد. در خود شهر تبریز نیز اگر بگردید، احتمالا پیدا می‌کنید.

دور میدان اصلی روستای زیناب ایستاده‌ایم؛ خانه‌های کاهگلی، شبیه همه روستاهای دیگر، دور میدان چیده شده‌اند. گوشه‌ای از میدان پیرمردهای ده گعده کرده‌اند، روبه‌روی جایی که ما ایستاده‌ایم هم مغازه کوچکی است که مایحتاج روزانه را می‌فروشد. تک‌وتوک زنی از میانه میدان رد می‌شود و به ترکی به ما می‌گوید فال‌گیر از ساعت سه بعدازظهر فال می‌بیند و ما خیلی زود آمده‌ایم. فروشنده مغازه، زن جوانی است با چادری رنگی و پر از گل‌های درشت و دختر چهار، پنج‌ساله‌ای را در آغوش دارد. جلو می‌رویم و از او سؤال می‌کنم: دخترته؟‌ با سر جواب مثبت می‌دهد. می‌پرسم چندسالگی شوهرش می‌دهی؟ سرش را تکان می‌دهد و می‌گوید: ‌13-14سالگی. می‌پرسیم چرا و او می‌گوید: خب دیگه باید شوهر کنه. هرچی زودتر بهتر، نباید طوری بشه که بعدا آبرومون بره و بگن عیب و ایرادی داشته که شوهرش ندادیم.

شرع و قانون اسلام می‌گوید دختر و پسر 12 تا 15‌ساله باید ازدواج کنند. شما با قانون شرع مشکلی دارید؟ این را یکی از پیرمردهایی می‌گوید که دور میدان نشسته. دوباره دستش را تکان می‌دهد و می‌گوید: ولی الان می‌بینیم دختر 11ساله ازدواج می‌کند، دختر 15ساله و 20ساله هم ازدواج می‌کند و دختری هم هست که کلا ازدواج نمی‌کند؛ اما خب اگر ازدواج نکند شما چه می‌کنید؟ جواب مردم و خدا را چه باید داد؟

از پیرمرد سؤال می‌کنیم اینجا دختران و پسران در چه سنی ازدواج می‌کنند و او می‌گوید: اینجا دختران 12ساله به خانه بخت می‌روند و پسر نهایتا 18ساله ازدواج می‌کند. (يعني كه تناسب سني برقرا است برخلاف شانتازي كه خبرنكار از ابتدا مي سازد) ما از پیرمردها سؤال می‌کنیم که آیا راضی هستید که این‌قدر فرزندانتان زود ازوداج کنند و او می‌گوید: ما موافق هستیم، دخترها و پسرها موافقت نمی‌کنند؛ ولی بالاخره قبول می‌کنند.

آقای جاویدنیا، دهیار زیناب است. او می‌گوید: اینجا دختران رسمی ازدواج می‌کنند. دختر را مثلا 10سالگی نامزد می‌کنند و یک صیغه می‌نویسند، وقتی به سن تکلیف و قانونی می‌رسند، همان وقت آن را در محضر ثبت می‌کنند. یک عده از دختران سه سال نامزد می‌مانند و عده‌ای هم همان دوره نامزدی به خانه بخت می‌روند.

وقتی ما دلیل این نامزدي شرعي دختران در اول بلوغ در سنین پایین را می‌پرسیم، آقای جاویدنیا این‌طور جواب می‌دهد: پیغمبر می‌فرماید دختران در 9سالگی برای ازدواج آماده هستند و پسرها هم 16سالگی در سن تکلیف هستند. همین مسئله و تقید به مسائل شرعی باعث می‌شود که مردم تصمیم بگیرند دختران خود را در روستا زود شوهر بدهند.

جاویدنیا اما روایت دیگری هم برای بالابودن آمار ازدواج کودکان در روستایشان دارد. او می‌گوید: هرچقدر ما هم بخواهیم فرهنگ‌سازی (غربي) کنیم اما مسئله اینجاست که دختر کم شده. در زمانی که من ازدواج کردم، تعداد دختران زیاد بود. خیلی هم زیاد بود، یعنی در ازای يك نفر پسر در روستا سه دختر وجود داشت؛ همان زمان جنجالی پیش‌ آمد و دختران زیادی در خانه ماندند. اینجا محیط بسته است و شهر نیست، کسی نمی‌تواند بیاید داخل میدان داد بزند که مردم من دختر دارم، برایش خواستگار پیدا کنید. دخترها در خانه ماندند و سنشان بالا رفت. دخترها با سن 28 و 30 سال در خانه ماندند. همان زمان‌ها یک موجی از بیرون و اطراف روستا پیش آمد که دختران دم ‌بخت، حتی آنهایی که 30‌ساله بودند، شوهر کردند. یعنی از روستاهای دیگر برایشان خواستگار پیدا شد. حالا هم ما در روستایمان فقط یک دختر مجرد داریم، یعنی در کل روستا که هزارو 100 نفر جمعیت دارد، فقط یک خانم مجرد 30ساله در خانه مانده است. حالا که دختر کم شده، بین مردها رقابت است، خیلی زود برای اینکه مجبور نشوند از خارج از روستا زن بگیرند، دختران را نامزد می‌کنند. حالا برای اینکه رودربایستی هم بین مردم زیاد است، دخترها زود شوهر می‌کنند.
وی ادامه می‌دهد: موج دیگر هم در دهه 70 اتفاق افتاد؛ در سن کمتر مثلا دختران از 12 تا 20 سال، اگر دختری شوهر کرد که چه بهتر اما اگر شوهر نمی‌کرد، دیگر در خانه مانده بود. همه اینها باعث می‌شود که مردم ترجیح بدهند دخترانشان را زود شوهر بدهند.

موقع خروج از روستا با جمعی از دختران روبه‌رو می‌شویم که از مدرسه تعطیل شده‌اند. عکاس می‌خواهد آنهایی که عروس شده‌اند، دستشان را بالا ببرند تا از ‌آنها عکس بگیرند. دست‌ها که بالا می‌رود، چندین دست پر از النگوهای طلا روی آسمان می‌چرخند.
دستهاى درشت و قدهاي رشيد اين دختران مشت كزارشكر دروغنويس را باز مي كند كه اينها زير 9 سال نيست اكر در سالهاي اخر دبيرستان نباشند!!!!
جلوتر که می‌رویم یکی از دخترها می‌گوید: خانم این اسمش گلچهره است، هفته پیش عروسی‌اش بوده؛ دیگه رفته خونه شوهرش... . گلچهره، جثه‌اش نسبت
به دیگر دخترها بزرگ نیست، ابروهای تازه رنگ کرده و صورتی و موهای مش‌شده‌اش شبیه تازه‌عروس‌هاست. گلچهره زن پسرعمه‌اش شده و امسال آخرین سالی است که در مدرسه درس می‌خواند. گلچهره حالا کلاس هشتم است.

Image

زهرا ساعی، نماینده مردم آذربایجان شرقی در مجلس شورای اسلامی درباره ازدواج کودکان در تبریز می‌گوید: طرح اصلاح سن ازدواج دختران در فراکسیون زنان مجلس در حال بررسی و پیگیری است. در طرح مذکور دنبال جلوگیری از ازدواج زیر ۱۳ سال هستیم تا دختران بتوانند درک درستی از مقوله ازدواج داشته باشند و تبعات و آسیب‌های بعد از آن کاهش یابد. ازدواج زودهنگام مشکلات زیادی را برای کودکان به وجود می‌آورد که عمده آن محروم بودن از تحصیل و طلاق در سنین پایین است. و طبق مرسوم غربزده بمانند بعد ورود به دهه سوم عمرشان ازدواج كنند و تا سي و جهل هم برسند و تازه اكر ازدواج كردند اول تاخيرهاى در زندكي و ناهماهنككيها و اختلافات و بيوستن به خيل ميلوني زنان مطلقه و بيوه و يا ماندن ميان جميعيت ميليونهايي زنان مجرد) اين است حق زنان و تحصيل و طلاق و اشنايي با حقوقشان مجموعا تضييع حقوق زنان بيشتر اتفاق مي افتد تا خير براى زنان
ساعی با بیان اینکه اصلاح قانون (تغيير از بلوغ جسمي 14 سال به بلوغ غربي 18 سال و كودك شمردن زير 18 سال) تنها راهکار جلوگیری از ازدواج زير 18 سال نیست بلکه در کنار آن باید فرهنگ‌سازی مناسب غربی انجام شود، گفت: ما روی طرح جلوگیری از عقد زير 18 سال در مجلس کار کرده‌ایم و به‌زودی برای بررسی به صحن می‌رود اما باید چند نکته را به‌صورت جدی در نظر بگیرید: ما نمی‌توانیم ساختارشکنی کنیم اما باید با آموزش و بالابردن سطح سواد مسئله را پیش ببریم. ما یکباره نمی‌توانیم در جاهایی که فرهنگ و رسم‌و‌رسوم خاص (بومي و شرعي حاكم است و هنوز به فرهنك غربي الوده نشده اند) و التزام دارد، به‌ویژه روستاهای کشور سنت‌شکنی بکنیم.

در چنین مراکزی اگر قانونی هم وضع شود، با آن مقاومت می‌شود و قانون را دور می‌زنند. بخش اعظمی از این مسائل با فرهنگ‌سازی غربزده و منحط و به مرور زمان حل خواهد شد. زنی که کتک می‌خورد و رضایت دارد (كه در كشورهاي اروبايي با سن بالا هم رايج است و ربطي به ازدواج اول بلوغ كه سازكاري بيشتر است ندارد)، اول باید با حقوق خودش به‌عنوان یک انسان آشنا شود، دوم باید تکالیف و حقوق زن و شوهر نسبت به یکدیگر را بشناسد و نتيجتا بشود كه مثل غربيها يك زن براى اينكه شوهري داشته باشد برود دو شيفت كار كند و خانه و ماشين داشته باشد و براى شوهرش هم بول توجيبي بدهد!!!!. اما یکباره نمی‌شود اینها را به زن داد.

با ‌آموزش و به مرور زمان وقتی سطح سواد و فکر زنان بالا برود، خود این مسئله مشکلات بسیاری را حل می‌کند. اما اگر بخواهیم با قانون جلو برویم، مطمئنا مقاومت خواهد شد. البته نباید فراموش کرد که قانون بازدارندگی خودش را دارد، اكر ازدواج با اجبار و اکراه باشد و اینکه در سنین کم يا زياد افراد را وادار به ازدواج بکنند، يا اينكه با منع ازدواج كنند باید در مقابلش از طریق قانون و شرع ایستاد.
najm134
 
پست ها : 2044
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

تعظیم دنیا به فرهنگ ژاپنی‌ها

پستتوسط najm134 » سه شنبه آگوست 14, 2018 8:30 am

تعظیم دنیا به فرهنگ ژاپنی‌ها

بدون شک و تردید فرهنگ هواداران ژاپنی در جام جهانی ۲۰۱۸ روسیه پررنگ‌ترین بخش حاشیه‌ای این جام خواهد بود.
لقب‌شان سامورایی‌ها و حالا جان‌سخت‌ها. با نمایشی فوق‌العاده مقابل بلژیک که تحسین‌ بسیار زیادی را به دنبال داشت. تیمی که تا آستانه شکست بلژیک پیش رفت و در ثانیه‌های پایانی حذف شد، اما حذف تلخ هم در حرکت پایان بازی اعضای تیم ملی و هواداران ژاپن تأثیری نداشت. ژاپنی‌ها در جام جهانی ۲۰۱۸ روسیه فرهنگی تحسین برانگیز را از خود به نمایش گذاشتند و آن هم جمع‌آوری زباله‌های ورزشگاه پس از پایان بازی بود.
این اتفاق در رسانه‌های سراسر دنیا بازتابی بسیار خوب داشت. تصاویر بسیار زیادی از در دست گرفتن کیسه‌های زباله و جمع‌آوری زباله‌های روی سکوها توسط ژاپنی‌ها به ثبت رسیده است. تصاویری که بارها و بارها در شبکه‌های اجتماعی دست به دست چرخیده است. ژاپنی‌ها که از کودکی فرهنگ درست زندگی کردن و انسان واقعی بودن را آموخته‌اند و حالا در آوردگاهی چون جام جهانی که چشم میلیاردها نفر به آن دوخته شده، این فرهنگ خود را به رخ می‌کشند. هرچند هدف آنها به رخ کشیدن نیست و آنها خودشان هستند و فقط سبک زندگی‌شان اینجا بیشتر به چشم می‌آید.
جالب اینجاست نتیجه بازی برای هواداران ژاپنی تفاوتی ندارد. اینکه به پیروزی برسند، شکست بخورند یا مساوی بگیرند. آنها در هر حالتی و با کسب هر نتیجه‌ای در هر مرحله‌ای ایستاده بازیکنان خود را تشویق می‌کنند و پیش از ترک ورزشگاه نیز زباله‌های خود را از روی سکوها جمع‌آوری می‌کنند. این فرهنگ ستودنی است. در تمام دنیا و دنیا باید به این فرهنگ هواداران ژاپنی تعظیم کند. باید ممنون حضور چنین هوادارانی بود که درس درست زندگی کردن را به همه می‌دهند تا بیشتر مراقب دنیای اطراف‌مان باشیم.

Image

نکته‌ای که نباید فراموش کرد، سپاسگذاری آنهاست. وقتی می‌گوییم این فرهنگ بین ژاپنی‌ها نهادینه شده و برای آنها نتیجه فرقی ندارد، فرقی هم ندارد لباس هواداری به تن دارند یا لباس ۲۳ بازیکنی که در جام جهانی هستند یا کادری که روی نیمکت می‌نشینند. این را می‌توان از تصویر رختکن ژاپن در ورزشگاه روستوف آره‌نا متوجه شد. آنها پس از حذف از جام جهانی رختکن ورزشگاه را به بهترین شکل نظافت کرده و بدون کوچک‌ترین زباله‌ای تحویل روسیه‌ای‌ها دادند. هنگام خروج هم یادداشتی به زبان روسی نوشتند: «ممنون از پذیرایی». حالا این دنیاست که باید از حضور ژاپنی‌ها ممنون باشد، آنها که با عملکرد فنی‌شان به هواداران غرور هدیه می‌دهند و هواداران‌شان به مردم دنیا فرهنگ درست زندگی کردن.
najm134
 
پست ها : 2044
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

زنداني با حداقل امكانات عادلانه (كار براى معيشت و همراهي خان

پستتوسط najm134 » سه شنبه سپتامبر 25, 2018 12:14 pm

زنداني با حداقل امكانات عادلانه (كار براى معيشت و همراهي خانواده و حداقل مسكن)
بوليوي متمدنتر از امريكا و اروپا


زندانی با امکاناتی عجیب و باور نکردنی
تصاویری از زندانی در بولیوی را که امکانات جالب و عجیبی در اختیار زندانیان خود قرار می‌دهد، مشاهده خواهید کرد.

به گزارش خبرنگار حوزه اخبار داغ گروه فضای مجازی باشگاه خبرنگاران جوان؛ با شنیدن کلمه زندان، ناخودآگاه میله‌های آهنی در ذهن تداعی می‌شود که نمیتوان از آن خارج شد و مجرم محکوم است تا به دور از اجتماع مابقی زندگی خود را تنها بگذراند.

این تصویر گویا در همه زندان‌ها صدق نمی‌کند و زندانی وجود دارد که همانند یک شهر، میزبان مجرمانی است که به آنها امکان زندگی بدون حصر را می‌دهد.این زندان اجازه می‌دهد که مجرمان در کنار خانواده خود زندگی و کار کنند و اجاره بهای سلول خود را بپردازند.

این زندان سن پدرو San Pedro نام دارد که مجرمان می‌توانند آزادانه هرکاری که دلشان می‌خواهد انجام دهند و شب نیز به سلول و کنار خانواده‌هایشان بروند.

این زندان در ابتدا برای 250 زندانی طراحی شده بود اما اکنون حدود 1300 تا 1500 زندانی به همراه خانواده‌هایشان در آنجا ساکن هستند. هیچ مأمور و پلیسی در این زندان وجود ندارد و زندانیان با رأی گیری مسئولین زندان را ازمیان خود انتخاب می‌کنند و اداره این مکان براساس قوانین وضع شده خود زندانیان است.

Image Image
Image Image
Image Image
najm134
 
پست ها : 2044
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

با دعای خیر پدر شفا گرفتم/ علامه معتقد بود مهریه نه زیاد باش

پستتوسط najm134 » جمعه مارس 08, 2019 1:30 am


با دعای خیر پدر شفا گرفتم/ علامه معتقد بود مهریه نه زیاد باشد نه کم

فریده جعفری دختر علامه جعفری(ره) می‌گوید: علامه یک بار به من گفتند که این خانم‌های بدحجاب را ببینید! از اینها دیگر ابن سینا، فارابی و اشخاص عالم خلق نخواهد شد چرا که مسیر دیگر نسبت به گذشته متفاوت شده و حیا از بین رفته است.

به گزارش «شیعه نیوز»، یکی ـ دو هفته پیش بود که خیلی اتفاقی با خانواده مرحوم علامه جعفری آشنایی پیدا کردم شنیدن از زندگی علمای بزرگی چون ایشان و خواندن درباره آنها همیشه برایم افتخار بزرگی محسوب می‌شد، مخصوصاً زمانی که در کتابخانه علامه جعفری که روزگاری علامه در این مکان زندگی می‌کرده، مطالعه داشته و با اساتید و دانشجویان قرار ملاقات می‌گذاشته، حضور پیدا کردم و از نزدیک با خانواده این بزرگ مرد علم و فضل که تا سن 73 سالگی بیش از 80 مقاله و کتاب منتشر کرده، در 23 سالگی به درجه اجتهاد رسیده و به او لقب علامه دادند و همینطور فیلسوف و مولوی‌شناس متبحری بوده است.

فریده جعفری پنجمین دختر علامه فقید محمدتقی جعفری است. او درباره مهمترین ویژگی‌های شخصیتی پدرش می‌گوید که نظم و ترتیب مهمترین عنصر زندگی ایشان بود من تمام برنامه زندگی ایشان را با وجود اینکه تنها هجده سال در خانه‌شان زندگی کردم از حفظ هستم و می‌توانم از نماز صبح تا زمان خوابشان در شب را برایتان پشت سرهم بگویم!

این فرزند علامه، همسر منوچهر صدوقی سها (استاد دانشگاه و وکیل دادگستری) از سیستم فیلترینگ پدر برای انتخاب خواستگارهایشان می‌گوید و البته متذکر می‌شود که ایشان در نهایت حق انتخاب و آزادی عمل را به خودمان واگذار می‌کرد و خوشبختانه همه‌ بچه‌ها ازدواج‌های موفقی داشته‌اند.

وی بیان می‌کند که پدر معتقد بود مهریه یک مقداری باید پشتوانه برای دختر هم باشد، البته زمانی که 150 هزار تومان مهریه را برای من پیشنهاد کردند، پدر گفتند که این میزان زیاد است!

جعفری درباره روابط حسنه پدر و مادرش با یکدیگر می‌گوید و حتی زمانی که پدرشان در قضیه‌ای مقصر هم نبودند، باز دست مادر را می‌بوسیدند و عذرخواهی می‌کردند!

وی معتقد به بسیاری کرامات و معجزات پدر هستند مخصوصاً می‌گوید زمانی که حتی دکترها از وی قطع امید کرده بودند پس از یک دوره بیماری سخت و مشخص شدن اینکه شش ماه بیشتر نمی‌توانم زنده بمانم، با یک نماز و دعای پدر دوباره به زندگی عادی با صحت و سلامت بازگشتم و این دعا درباره خیلی‌ها به جز خانواده ما تأثیر کرده بود.

فریده جعفری با اشاره به برخی بدحجابی‌ها و مشکلاتی که امروز در جامعه دیده می‌شود، بیان می‌کند، علامه یک بار به من گفتند که این خانم‌ها را ببینید! از اینها دیگر ابن سینا، فارابی و اشخاص عالم خلق نخواهد شد چرا که بستر و مسیر دیگر نسبت به گذشته متفاوت شده است.

Image

*خانم جعفری لطفاً ابتدا از خودتان بگویید؟

- من فریده جعفری پنجمین دختر خانواده جعفری هستم اکنون در دبیرستان مشغول کارم و زمانی که بچه‌ها هستم فی البداهه درباره سبک زندگی پدر صحبت می‌کنم ولی اینکه به صورت مشخص بخواهم از خاطراتم بگویم، درباره زندگی ایشان برای ما سخن بسیار است چه پیش و چه پس از ازدواج، همیشه پدر به زندگی ما اشراف داشتند، جلساتی در منزل برگزار می‌کردند و ما را به دامادهایشان سفارش می کردند و آنها را به ما سفارش می‌کردند و این سفارش‌ها خیلی در زندگی ما تأثیر داشت، گاهی که یک رکودی، خمودی و افسردگی در زندگی پیش می‌آمد با همسرمان خدمت پدر می‌رسیدیم حاج آقا انرژی خاصی به ما می‌دادند و تا چند ماه زندگی بسیار عالی پیش می‌رفت، ایشان واقعاً پشتوانه ما بودند، پس از فوتشان این جای خالی را عمیق احساس کردیم.

*چند فرزند هستید؟

-9 بچه بودیم که یکی جوان از دنیا رفت، بنابراین من پنجمین دختر خانواده هستم.

*خدا رحمت کند، تا چند سالگی مجرد بودید؟

-تا 18 سالگی و در دوران انقلاب ازدواج کردم.

*ازدواجتان به چه صورتی بود؟

-خب ازدواج‌ها که آن دوره سنتی بود اما خانواده همیشه ما را آزاد می‌گذاشتند البته خواستگارهای ما را پدر ابتدا باید می‌دیدند و از فیلترشان رد می‌شد و سپس تصمیم با ما بود، البته هیچ زمان ثورت و مکنت دنیا برایشان ارزش نداشت هر کسی که می‌آمد و می‌گفت من مالی ندارم ولی ایمان دارم ایشان موافق بود و هیچ وقت به مال و ثروت کسی تکیه نمی‌کرد، الحمدالله دامادهای خوبی هم دارند، بنابراین خواستگار که برای ما می‌آمد اگر انتخاب خودشان می‌شد اجازه می‌دادند که ما چند جلسه‌ای صحبت کنیم.

*پس خواستگار زیاد داشتید؟

-بله بهرحال آن دوره آشنایی‌های پیش از ازدواج نبود پدر من هم واقعاً انسان روشنی بودند همه جوانب را می‌سنجیدند و نظر ما را هم جویا می‌شدند نظر خودشان را هم می‌گفتند اما در نهایت حق انتخاب را برای ما می‌گذاشتند، تحقیقات ایشان هم خیلی خوب بود مثلاً همسر من آن دوره در قزوین قاضی بودند فرستاده بودند حتی تمام قضاوت‌های ایشان را هم بررسی کنند، زندگی خانوادگی ایشان را گفته بودند و بعد گفتند که ایشان موجه هستند و نظر خودشان را گفتند.

خارج از کشور رفتن بچه‌ها باید با فرهنگ سازی قوی صورت گیرد

*بله جناب صدوقی سها بسیار انسان والا و برجسته‌ای هستند... البته از شاگردان استاد نبودند؟

- خیر اما روزی ایشان منزل برای درس حاج آقا آمده بودند شنیده بودند که مرحوم پدرم دختر دارند از پدر پرسیده بودند که امکان وصلت با خانواده شما وجود دارد، پدر گفته بودند که ما باید یک تحقیقاتی و صحبت‌هایی داشته باشیم که البته بعد وصلت انجام شد حتی یک زمان که برای خارج می‌گفتند حاج آقا راضی نبودند و می‌گفتند که جوان هستید و باید پخته شوید، الان زود است!

تجربه ثابت کرده آنها که بی‌گدار به آب می‌زنند، بچه‌ها را می‌فرستند خارج ما ناظر هستیم که زندگی‌های بسیار ناموفقی داشتند بنابراین ایشان فرمودند اگر می‌خواهید تحصیلاتی در خارج هم داشته باشید چند سال باید تحت نظر والدین باشید تا یک مقدار جابه جا بشوید و سرد و گرم روزگار را بچشید بهرحال آن محیط بسیار باز با آن وضعیت فرهنگی است، یک زمان بسیاری دانشجویان ما می‌روند سوی خودشان و خانواده‌هایشان متزلزل شده است ما اینها را از نزدیک مشاهده کردیم مگر اینکه آن خانواده فرهنگ سازی قوی بر روی اعضایش داشته باشد.

*علامه یا خود شما خارج از کشور زندگی نکردید؟

-خیر زندگی که نه ولی برای همایش یا سمیناری ایشان به کشورهای مختلف سفر می‌کردند.

Image
از سمت راست (فریده جعفری ـ عذرا جعفری)

*درباره مهریه‌تان بفرمایید؛ چه کسی مهریه را تعیین کرد؟

-من خاطرم هست که خانواده آقای صدوقی برای صحبت به خانه ما آمدند، حاج آقا گفتند هرچه دخترم بگوید من مهر السنة را انتخاب کردم ولی پدر اعتقاد داشتند که یک مقدار پشتوانه برای خانم باید باشد، آن زمان 150 هزار تومان مهریه برای من گفتند، حاج آقا گفتند زیاد است ولی دیگر بقیه گفتند شما که می‌گویید پشتوانه، پس این خوب است(با خنده) ولی خیلی خواهران من با مهرالسنة یا 14 سکه رفتند و گفتند که مهم اصل زندگی است. بنابراین با اینکه آقای صدوقی واقعاً انسان موجهی از خانواده روحانی زاده بودند ولی باز حاج آقا خیلی دقت داشتند و همین دقتشان باعث شد که زندگی‌های ما واقعاً دوام داشته باشد الان خیلی‌ها اعتقادی به ازدواج‌های سنتی ندارند و ضرر می‌کنند.

خاطرات از علامه جعفری بسیار زیاد است. من رشته روانشناسی را بعد از ازدواج شروع به خواندن کردم، بلا از همه دور باشد دو سالی در بستر بیماری بودم و سخت مریض شدم، درسم نیمه کار ماند دیگر نتوانستم ادامه بدهم و بعد هم دوباره مریض شدم اما الان در دبیرستان مسئول کتابخانه هستم و بیشتر مطالعه جانبی دارم.

*همسرتان برای کار بیرون از منزل مشکلی نداشتند؟

-خیر آقای صدوقی خودشان استاد دانشگاه و وکیل دادگستری هستند البته جایی که الان تدریس می‌کنند با هم یک جا هستیم ایشان دانشگاه شهید مطهری هستند و من در دبیرستان همانجا هستم.

*چند فرزند دارید؟

-دو فرزند دارم که پسرم فوق لیسانس فلسفه غرب است، دخترم هم فیزیک خوانده و ازدواج کرده منتها ایران نیستند البته خدا را شکر می‌کنم که فرهنگ سازی قوی ما جواب داد و زندگی خیلی خوبی دارد و من به ایشان افتخار می‌کنم که هم درس حوزوی وابسته به المصطفی العالمیه می‌خواند و هم بیوشیمی در یکی از دانشگاه‌های آمریکا، راجع به ایشان خیلی زحمت کشیدیم حافظ کل قرآن هستند در 22 سالگی ازدواج کردند و زمانی که در ایران بودند هنوز درسشان تمام نشده بود دیگر قسمت به رفتن شد.

علامه به زندگی همه ما اشراف داشت/ او محرم اسرار ما بود

* از علامه جعفری بفرمایید؟ ارتباط ایشان با خانوادتان؟

-ایشان واقعاً به زندگی همه ما اشراف داشتند و محرم اسرار ما بودند همیشه ما را آزاد می‌گذاشتند که صحبت کنیم، من حتی یک شب خواب ایشان را دیدم که ایشان از دنیا رفتند آنقدر متأثر شدم که بعد از نماز صبح بیرون رفتم تا تلفن بزنم (آن زمان هنوز منزل تلفن نداشتیم) به ایشان تلفن زدم و گفتم شنیدم حاج آقا از دنیا رفته، یادم است که هشت صبح آماده شدم و به منزل پدر رفتم و بعد به من گفتند که تعبیر خوابتان چیز دیگری است، بنابراین با ایشان صبحانه خوردم و آرامش روحی پیدا کردم.

خاطرم است که با همسرم در مهمانی بودیم، در آن جمع یکی از اساتیدی -که متأسفانه در تلویزیون هم سخنرانی دارد- پشت سر پدر من حرفی ناحق زد و خیلی ناراحت شدم. ایشان اصلاً نمی‌توانست خود را با پدرم مقایسه کند، همه چیز پدر برای خدا بود این آقا برایشان بسیار سنگین بود حاج آقا چنین آثاری دارند.

من خیلی آن شب ناراحت شدم و فردای آن روز با حال گریه منزل پدر رفتم، ایشان پرسیدند که چه اتفاقی افتاده و من تعریف کردم و اشک می‌ریختم. پدر خندیدند و گفتند به ما گفته، شما چرا به دل گرفتید؟ چند سالی نگذشت که حرفی که ناحق برای پدر من گفته بود در یک بحث فلسفی شروع به مطرح کردن آن کرد و این خیلی برایم جالب بود، نقل است که وقتی به شما حرف ناهنجاری می‌زنند همیشه گوش کن و چیزی نگو! دو فرشته ایستادند و آن را یادداشت می‌کنند که اگر پاسخ ندهی آنها روزی جوابی دندان‌شکن به وی خواهند داد.

با دعای خیر پدرم شفا پیدا کردم

از حاج آقا خیلی کرامات و معجزات دیدیم حاج آقا کتاب عرفان اسلامی دارند از این عرفان‌های امروزی خیر، ولی عرفان عمیق که دوره آن را دیده بودند و در متنش قرار داشتند، من دورانی که مریض بودم دکترها دیگر از من قطع امید کرده بودند ایشان مرا فرستادند نزد یک عارفی که دستوراتی به من بدهد، عارف به من گفت که تو نباید شیمی درمانی کنی، بعد من گفتم که پدرم گفته شیمی درمانی بکن و نزد شما هم بیا. عارف گفت پس بلند شو برو. یا دارو یا من! من هم خیلی ناراحت شدم و به اتفاق همسرم هم نزد او رفته بودم خلاصه منزل آمدم و با گریه به پدر ماجرا را تعریف کردم پدر همان لحظه انگار پرده‌ای از جلوی چشمش کنار رود، گفت من هم خدایی دارم! و تلفن را قطع کرد در آن حال ایشان نماز می‌خواند و به من تماس می‌گیرد و می‌گوید که دخترم تو خوب می‌شوی ان‌شاءالله. یک ساعت نگذشت که اشتهایی گرفتم که کسی باور نمی‌کرد و بلافاصله صحت و سلامتی را کسب کردم درصورتی که به من گفته بودند شش ماه بیشتر عمر نخواهی کرد دیگر اسم آن عارف هم نیاوردم الان هم معروف است خیلی‌ها نزدش می‌روند.

حوزه روحانی بی‌سواد نمی‌خواهد!

علامه با بچه پنج ساله، پنج ساله رفتار می‌کردند با بزرگسالان و دیگر اقشار سنی هم به مناسبت سن خودشان بودند، یادم می‌آید که پسرم در سیزده سالگی تصمیم گرفته بود که طلبه شود من نگران بودم که سنش کم است و هنوز پایه‌ای که باید بسته شود را ندارد، بلافاصله پدر زنگ زدند و صدرا را نزد خود خواندند پدر به صدرا گفتند که اول باید درس کلاسیک خود را بخوانی بعد برو حوزه ، حوزه روحانی بی سواد نمی‌خواهد! تو بخواهی صحبت کنی باید درس خوانده باشی، خود حاج آقا آنچنان از فیزیک حرف می‌زدند که انگار صد سال درس فیزیک، شیمی و ریاضی خواندند، ایشان واقعاً مطالعه داشتند بعد دیگر فرزندم نظرش تغییر و قبول کرد، الان هم که خدا را شکر درس خوانده هستند.

علامه با ملایمت ما را برای نماز صبح بیدار می‌کرد

*درباره مطالعات پدرتان بگویید. در طول روز به چه صورتی زندگیشان می‌گذشت؟

-ایشان بسیار منظم بودند، نظم حرف نخست را در زندگی ایشان می‌زد ما هیچ زمان در زندگی روزمره ایشان به خاطر نمی‌آوردیم که یک زمان نماز، مطالعه و غذایشان تغییر زمان بدهد حتی استحمامشان! من الان حفظ هستم به این دلیل که زندگیشان نظم داشت دفترچه‌ای داشتند ملاقات‌هایشان یادداشت می‌شد مثلاً اذان صبح را می‌گفتند صدای پای پدر می‌آمد با ملاطفت ایشان بچه‌ها را بیدار می‌کردند، مادرمان هم بسیار زحمتکش بودند صبحانه را آماده می‌کردند اگر مدرسه می‌خواستیم برویم ما را راهی می‌کردند، پدر اتاق بالا می‌آمدند، ادعیه و بعد مطالعه، می‌نوشتند و می‌نوشتند ساعت هشت صبح صبحانه می‌خوردند، ساعت 10 با کاغذ و مداد پایین می‌آمدند برای تهیه مایحتاج مادرم. البته بعد از انقلاب خطرناک زیادی برای ایشان از جانب منافقین در پیش بود مجبور بودند کسانی را برای خرید بفرستند به‌هرحال همه مایحتاج مادر را یادداشت می‌کردند و برای خرید می‌رفتند ما مقید به نماز جماعت بودیم بیشتر مغرب و عشاء اینطور بود اما ظهر دیگر نماز می‌خواندند و ناهار می‌خوردند و مادر همه را به سکوت وا می‌داشتند، تا حاج آقا یک مقدار استراحت کنند. ساعت ۳ هر روز هم استحمام می‌کردند و بعد با ما شوخی می‌کردند ما را رها نمی‌کردند، ما بچه‌ها هیچ‌گاه رها نشدیم.

علامه دست همسرش را می‌بوسید

*رابطه‌شان با مادرتان چگونه بود؟

-بسیار عالی. خدا می‌داند که اگر حتی اشکالی از سوی پدر هم بود ایشان دست مادرم را می‌بوسیدند و می‌گفتند ببخشید من اشتباه کردم، کدام مردی این اندازه به زن و بچه‌اش اشراف دارد؟ زمانی که دیگر دانشگاه‌ها شروع می‌شد که من ازدواج کرده بودم، هشت صبح می‌آمدند درب منزل ما و می‌گفتند من دانشگاه می‌روم دخترم آبِ آب گوشتت را زیاد کن من ظهر منزلتان می‌آیم، بنابراین هم ایشان به صله رحم اهمیت می‌دادند هم یک سفارشی به من و همسرم می‌کردند زمانی که ایشان منزل ما می‌آمدند واقعاً منزلمان نورانی می‌شد بچه‌ها ذوق می‌کردند و حاج آقا را نگاه می‌کردند، وقتی صحبت می‌کردند دلمان نمی‌خواست ما را ترک کنند،حتی ایشان منزل ما هم می‌آمدند بعد از ناهار می‌خوابیدند(با خنده) همین نظمشان باعث موفقیتشان بود.

از این نسل دیگر فارابی و ابن سینا تربیت نمی‌شود!

یادم می‌آید مسافرتی با ایشان بودیم یک جا پیاده شدیم چیزی بخوریم خانم‌هایی که حجاب رعایت نکرده بودند، پدر می‌گفت دخترم می‌بینی چه وضعیتی شده از اینها دیگر ابن سینا، فارابی و ... دنیا نمی‌آید، زندگی عوض شده است دیگر ما عالمی و دانشمندی در این دوره نمی‌بینیم چون خانم‌ها بسترشان و مسیرشان عوض شده و آن حیاء و عفت از بین رفته است، این را قشنگ به خاطر دارم و واقعاً هم به وقوع پیوست همیشه هم خیلی تأکید می‌کردند که من دو چیز را به خانوم‌ها سفارش می‌کنم اگر اینها را رعایت کنند من بهشت را به آنها تضمین می‌کنم یکی غیبت نکنند و دیگری عفت و پاکدامنی‌شان را حفظ کنند، من قول صد در صد بهشت را به آنها می‌دهم اگر به الان نگاه کنیم می‌‌بینیم حاج آقا چقدر درست گفته است یا خیر. الان جامعه ما خیلی پس روی داشته است می‌گویند فرهنگ سازی ضعیف شده و تهاجم فرهگی است، الحمدلله تهاجم فرهنگی در زندگی من تأثیر نداشته چون بچه‌هایم را با دقت بزرگ کردم تلاش کردم، فرهنگ سازی کنم.

دخترم اصرار کرد یک سال حفظ قرآن بخواند سپس در دبیرستان تحصیل کند

*شما خودتان در منزلتان با بچه‌ها چطور برخورد می‌کردید؟ آیا در منزل ماهواره داشتید؟ اینترنت را چطور کنترل می‌کردید؟

-اولاً که ما ماهواره نداریم، دختر من دبیرستان روشنگر تحصیل کرد و خیلی زود به اینترنت و چنین امکاناتی در این مدرسه مجهز شدند اما من از دور نظارت می‌کردم ایشان به من گفتند که نمی‌خواهد مرا نظارت کنی ما همه سایت‌های بد را بیرون ریختیم و سایت‌های خوب را استفاده می‌کنیم، یک بار کار بدی کردم و سیستمش را کنترل کردم به والله چیزی ندیدم در سیستمش. یادم می‌آید سوم راهنمایی‌اش که تمام شد اصرار کرد که باید برای حفظ قرآن برود راستش من ناراحت شدم درحالی که نباید ناراحت می‌شدم، پدرش هم جا خورد اما خیلی بهتر برخورد کرد ما گفتیم شما باید اول نظری بخوانی اما اصرار کرد که یک سال حفظ قرآن برود و بعد ادامه بدهد پدرش گفت بگذار این کار را بکند، حتماً یک نوری در قلبش افتاده است نباید آن را از او بگیریم. من با کدورت او را فرستادم قرآن‌پژوهان این خیلی در زندگی‌اش تأثیر داشت، در آمریکا که الان رفته همین قرآن راهش را مشخص کرده و زندگی خوبی درست کرده است، بنابراین خوشبختانه دخترم خیلی خوب زندگی را در دست گرفت بهرحال دو فرهنگ جدا با هم بودند این خیلی سخت بود اما الحمدلله توانست زندگی‌اش را حفظ کند، تمام حرف زدنش با قرآن و روایت است در حالی که بسیار شیک و تمیز در اجتماع حاضر می‌شود او باید اسوه باشد الان در جلسات مختلف قرآن تفسیر می‌کند، بهرحال او با این قرآن به آمریکا رفت و خدا را شکر موفق شد.

ما این درس‌ها را در منزل پدر دیدیم آنجا فرهنگ سازی شدیم ایشان زمانی که برای ما خواستگار می‌آمد و جواب منفی می‌داد، احساس می‌کردند هنوز زمانش نیست الان بچه‌ها خیلی قوی تر هستند اما دقت در ازدواج کمتر شده، این فرهنگ‌سازی‌ها باید صورت گیرد من همیشه اعتقاد دارم که باید خانواده‌ها اشراف بر فرزندانشان داشته باشند بنابراین خانواده‌ها اندازه‌ای که اهمیت باید به تربیت فرزندان بدهند آمریکا نقش مؤثر منفی ایفا نمی‌کند!

کوه‌نوردی و گردش‌های علامه جعفری با خانواده ترک نمی‌شد

*علامه اهل گردش و تفریح و رفت و آمد هم بودند؟

-بله بسیار زیاد، من یادم می‌آمد زمان طاغوت که مدرسه می‌رفتیم و وضعیت هم خراب بود در آن محیط ‌ها بهرحال ترجیح می‌دادیم زیاد بیرون نرویم اما حاج آقا برای ما برنامه گردش می‌گذاشتند مثلاً می‌گفتند دخترها و پسرها جمعه هشت صبح باغ وحش قرار داریم، این موقع صبح را انتخاب می‌کردند تا دید ما از برخی افراد دور باشد و این باعث شد تا آخر عمر چادر و حجاب برای ما بماند الان خیلی خانواده‌های روحانی هستند که یک مقدار لغزیدند، اما ما اینطور نشدیم چرا که به ما فهماندند محیطی که هستیم و حرکت می‌کنیم باید پاک باشد بنابراین ما که می‌رفتیم باغ وحش حیوانات هم خواب بودند یا وقت غذایشان بود (باخنده) ایشان پرندگان و حیوانات را برای ما معرفی می‌کردند.

یک وقت دیگر ما را کوه می‌بردند از یک هفته زودتر اعلام می‌کردند و بار و بندیل می‌بستیم با اینکه هر هفته اتفاق می‌افتاد ولی بازهم هیجان داشتیم در مسیرهای کوه نوردی بسیار ما را تشویق به رفتن می‌کردند تا به قله برسیم. ایشان به تمام معنا برای ما پدری کردند و ما را به امان خدا رها نکردند بنابراین برایشان اهمیت داشت که ما چگونه زندگی می‌کنیم.

اکنون یک دانش‌آموزی که به کتابخانه می‌آید و می‌گوید که مثلاً کتاب بینوایان را بدهید، هفده سالش است هنوز این قطعه ادبی را نخوانده برایم عجیب است! ما این را چهارم دبستان می‌خواندیم داستان‌های خارجی را ایشان برای ما می‌خواندند و تفسیر می‌کردند.

آیت‌الله مطهری که شهید شد تصور کردیم پدرمان را از دست دادیم

*از علمایی که آن زمان به دیدار ایشان می‌آمدند، کسی را به خاطر می‌آورید؟

-خیلی‌ها می‌آمدند و می‌رفتند حتی خارجی‌ها، منتها ما اندرونی و بیرونی داشتیم دری که دانشجویان و اساتید وارد می‌شدند را حاج آقا طوری طراحی کرده بودند که در معرض دید خانواده نباشد اما حاج آقا برای ما تعریف می‌کردند که مثلاً امروز شهید مطهری، دکتر حسابی یا سایر علما آمده بودند، اما برخی که صلاح بود با خانواده رفت و آمد می‌کردیم نظیر شهید مطهری که هنوز رفت و آمد خانوادگی داریم، آنقدر ما به ایشان علاقه داشتیم که زمانی شهید مطهری شهید شدند عیناً ما تصور کردیم پدرمان از دنیا رفته و واقعاً ما در منزل یک سال عزاداری داشتیم، خیلی با ایشان راحت بودیم و وابستگی روحی با خودشان و خانواده‌شان داشتیم و هنوز هم اینطور است ایشان قبل از پدر وفات کردند ولی همیشه متأثر از دست دادن ایشان هستیم.

نمازشب‌های شهید مطهری را در دل شب زمانی که در اصفهان منزل دیگر خواهرم بودیم به خاطر می‌آورم و اینها برایم همیشه ماندنی است.

*ازاینکه وقتتان را در اختیار ما گذاشتید بسیار سپاسگزارم. امیدوارم که بازهم فرصت برای گپ‌وگفت بیشتر با شما و خانواده متحرمتان فراهم شود.

-من هم از زحمات شما تشکر می‌کنم. موفق باشید.
najm134
 
پست ها : 2044
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

ایران از نگاه دختر سفیر سوئیس

پستتوسط najm134 » يکشنبه آپريل 07, 2019 7:06 pm


ایران از نگاه دختر سفیر سوئیس


ایو رُسی، قائم مقام سابق وزارت خارجه سوئیس نامه‌ای جالب برای مهدی سنایی سفیر ایران در روسیه ارسال کرده و در آن از سفر توریستی سه هفته‌ای دخترش ماری به ایران نوشته است.
Image

به گزارش مشرق، هفته گذشته ایو رُسی، سفیر سوئیس در مسکو و قائم مقام سابق وزارت خارجه این کشور نامه‌ای جالب برای مهدی سنایی سفیر ایران در روسیه ارسال کرده و در آن از سفر توریستی سه هفته‌ای دخترش ماری به ایران نوشته بود؛ سفری که تأثیری عمیق بر ماری گذاشته تا جایی که او نوشتاری در همین باب در یک روزنامه سوئیسی منتشر کرده است!
به پیوست این نامه نیز متن این نوشتار کوتاه که حاوی تجارب منحصربه‌فرد ماری در ایران است ارسال شده بود که نسخه‌ای از آن توسط سفارت کشورمان در مسکو منتشر شده است:

فرزند این دیپلمات سوئیس در این مقاله با عنوان "ایران را فراتر از کلیشه‌ها کشف کنید" نوشته است: «حالا که هواپیما از تهران بلند شده، سه هفته‌ای که در ایران بودم را به یاد می‌آوردم. به عنوان زنی تنها، چه اتفاقات خوبی در این سفر رخ داد. حالا که به فرایبورگ بازمی‌گردم، از اینکه -خارج از ایران- می‌گفتند "این چه ایده‌ای است؟ "، "این سفر خطرناک است! " و "آنجا یک کشور اسلامی است؟! " خسته و ناراحت هستم.

کلیشه‌های منفی که درباره ایران وجود دارد مردم این کشور را آزار می‌دهد. خیلی از آنها از من می‌پرسیدند: «آیا فکر می‌کنید ما تروریست هستیم؟ ایران جایی است که می‌توانید اصفهان "نصف جهان" را کشف کنید، تهران مدرن، یزد فریبنده و شیراز خیره‌کننده را ببینید و تماشاگر شکوه تخت جمشید باشید… ایران جایی است که مردم صندلی خود در مترو را به شما می‌دهند چون از جای دیگری آمده‌اید!»

-ایران جایی است که- وقتی پلیس می بیند در کنار جاده دست خود را بلند کرده‌اید، می‌ایستد و خود برای‌تان یک ماشین پیدا می‌کند. تعارف را در همه چهره‌ها می‌بینید و حتی مجبور می‌شوید دعوت به غذا، محلی برای خواب و نوشیدن چایی را رد کنید چون این دعوت‌ها خیلی زیاد هستند. بله درست است که سیاست کمی پیچیده است، اقتصاد ایران دچار بحران است و متأسفانه بسیاری از جوانان ایرانی از آینده نگرانند و می‌خواهند کشورشان را ترک کنند، اما از شما دعوت می‌کنم تا این گوهر -ایران- را کشف کنید و حتماً وقتی بازمی‌گردید، عوض شده‌اید.»

در پایان این نامه نیز ماری از کسانی که در این سفر با آنها آشنا شده نام برده و نوشته است: "ممنون" یا همانطور که خودشان می‌گویند "مرسی"!

منبع: مهر
najm134
 
پست ها : 2044
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

حجاب از فینیقی‌ها تا رضا خان

پستتوسط najm134 » يکشنبه آگوست 04, 2019 4:07 pm


حجاب از فینیقی‌ها تا رضا خان


نقش‌ها و تصویرهایى که از زنان اسپارتى باقى‌مانده است، حکایت از این دارد که زنان اسپارتى، سر را مى‏‌پوشاندند و صورت را باز مى‏ گذاشتند و هنگامى که به کوچه و بازار مى ‏رفتند، داراى حجاب بودند.


به گزارش خبرگزاری تسنیم، محمدمهدی دانی در مقاله‌ای حجاب و سبک‌های مختلف آن را از 4 هزار سال قبل از میلاد تا دوران پهلوی بررسی کرده است:

معنای لغوی حجاب
«حجاب» واژة عربی است و زبان شناسان عرب، برای آن، دو معنای اصلی بر شمرده‌اند:
1- حجاب، به مفهوم مانع و حایل میان دو چیز است، خواه آن دو چیز از امور مادی واشیای محسوس باشد ویا از امور معنوی و غیرمحسوس.
راغب چنین می گوید:الحجب والحجاب المنع من الوصول1«حجب و حجاب به معنای منع از وصول و رسیدن دو چیز به همدیگر است.»
حجبة حجبا من باب قتل: منعه ومنه قیل للستر حجاب لانه یمنع المشاهده وقیل للبواب حاجب لانه یمنع من الدخول و الاصل فی الحجاب، جسم حائل بین جسدین وقد استعمل فی المعانی فقیل:« العجزحجاب بین الانسان و مراده» و«المعصیة حجاب بین العبد و ربّه.»2
«حَجَبَ به معنای منع است و از همین رو به پوشش حجاب گفته می شود زیرا پوشش مانع از مشاهده می شود و به دربان حاجب گفته می شود چون مانع و بازدارندة از ورود دیگران است. اصل معنای حجاب، جسمی است که بین دو جسد حائل می شود و گاه بر امور معنوی نیز به کار می رود؛ از این رو گفته شده است: «عجز» حجاب میان انسان و مراد اوست و «معصیت» حجاب بین بنده و پرورد گار اوست.»
2- حجاب به معنای ستر وپوشش
صحاح اللغه معنای پوشش را برای حجاب یاد آور شده وگفته است:
الحجاب الستر وحجاب الجوف ما یحجب بین الفوأد و سایره3«حجاب یعنی پوشش وحجاب درون انسان، یعنی آن چه که بین قلب وسایرآن حائل می شود.»
چنان که ابن منظور نیز در لسان العرب، حجاب را به معنای ستر دانسته وگفته است:
الحجاب الستر ...حجبه: ستره وامرأه محجوبه قد سترت بستر4 «حجاب به معنای ستر و پوشش است؛ «حجبه» یعنی آن را پوشانید، زن محجوب، زنی است که پوشیده باشد.»
در این که از میان این دو معنا کدام یک اصلی ویا هر دو معنا در عرض یکدیگر معانی اصلی به شمار می آید، نظرمؤلف «التحقیق فی کلمات القرآن» نزدیکتر به صواب و نیز جامع ترین دیدگاه ها در بیان سایر خصوصیات معنای حجاب می باشد:ان الحجاب هوالحائل الحاجز المانع عن تلاقی شیئین او أثرهما سواء کانا مادیین او معنویین او مختلفین و سواء کان الحاجب مادیا او معنویا5«حجاب در اصل به معنای مانع از تلاقی دو چیز یا اثرآن دو است؛ چه هر دو چیز مادی باشند یا معنوی، یا یکی مادی و دیگری معنوی و نیز بدون تفاوت از این ناحیه که آن مانع وحجاب، شیء مادی باشد یا امر معنوی»
کاربرد قرآنی حجاب نیز دلالت بر آن دارد که اصل معنای حجاب منع است و اگر به پوشش و ساتر، حجاب گفته می شود، از آن رو است که پوشش، مانع از دیدن و از مصداق های حجاب است. چنان که خصوصیات پیش گفته معنایی دربارة حجاب را نیز می توان در کاربردهای قرآنی سراغ گرفت مانند:
1- وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ...6«و هنگامی که چیزی از وسایل زندگی را(به عنوان عاریت) از آنان [=همسران پیامبر] می خواهید از پشت پرده بخواهید.»
دراین آیة شریفه، حجاب به معنای مانع(مانع دیدن) است وحجاب خود و هر دو طرف آن جملگی امور مادی و محسوس اند.
2- وَبَیْنَهُمَا حِجَابٌ...7«و در میان آن دو[= بهشتیان و دوزخیان]حجابی است.»
حجاب در این آیة نیز به معنای مانع رسیدن دو گروه به یکدیگر است و همچنین نوع حجاب میان بهشتیان و دوزخیان و دو طرف آن، هر دو گونه مادی و معنوی را(براساس معاد جسمانی و یا روحانی) بر می تابد.
3- وَمَا کَانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُکَلِّمَهُ اللَّهُ إِلا وَحْیًا أَوْ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ...8«وچنین نبوده است که خدا با انسانی سخن بگوید، مگر از راه وحی یا از پشت حجاب.»
حجاب میان انسان و خداوند به مفهوم وجود مانع دیدن خداوند از سوی انسان و بی تردید، امر معنوی است چنان که دو طرف حجاب- خدا وانسان- یکی مادی و دیگری معنوی است.
بدین سان می توان نتیجه گرفت که اصل معنای حجاب، منع است و پسوند و خصوصیتمادی و یا معنوی بودن حجاب و یا اطراف آن، در مفهوم این واژه نهفته نیست بلکه متناسب با مقام و قرائن بیرونی می توان به مادی و یا معنوی بودن حجاب و اطراف آن راه یافت.

معنای اصطلاحی حجاب
کلمه «حجاب» در اصطلاح اهل دین ، به معنای پوشش تمام زن به وسیله چادر و نقاب ، بسیار شایع است و این اصطلاح از معنای لغوی ریشه می گیرد و از آن جهت که پرده ، سبب پوشیدن هر چیز است که پشت آن قرار گیرد ، زیبایی های زن هم به وسیله نقاب و چادر مستور می گردد و پشت آن واقع می شود و فقها بدین جهت کلمه «حجاب» را در پوشش کامل زنان به کار برده اند ؛ نه از آن جهت که زن همیشه پشت پرده و در خانه محبوس و زندانی باشد ، بلکه اسلام پوشش را برای زنان مقرر کرد که هنگام بیرون آمدن از خانه پشت پرده حجاب و نقاب قرار گیرد تا زیور آنان در برابر دیدگان اجانب قرار نگیرد.
حجاب ، پوشش مناسب برای زنان است تا قسمت هایی که تحریک کننده غرایز مردانه است را بپوشانند و این کار به دلیل ارزش و احترام زن‌هاست، تا این که به عفاف شناخته شود و مورد آزار و اذیت افراد شرور قرار نگیرند.

حجاب در ادیان و مذاهب الهی
همواره برای رسیدن به ریشه یک مطلب و پی بردن به عمق مسئله، باید آن را از دیدگاه و سیر تحولات تاریخی مورد بررسی قرار داد تا به اهمیت بیش از پیش آن دست یافت. نگرشی به دیگر ادیان الهی انسان را به این مهم منتج می کند که «عفاف و حجاب » و حفظ آن همواره مورد تأکید خداوند متعال در تمام ادوار و در دوران همه پیامبران الهی بوده است.
در آیین زرتشت، یهود، مسیحیت و اسلام که به بررسی آن‌ها می‏‌پردازیم حجاب بر زنان امری لازم بوده است. کتاب‏‌های مقدس مذهبی، دستورات و احکام دینی، آداب و مراسم و سیره عملی پیروان این ادیان چهارگانه، بهترین شاهد و عالی‌‏ترین گواه بر اثبات این مدعاست.
حجاب زنان، از سنن قدیمی تمدن‌های بشری بوده است و در ادیان الهی به خصوص زرتشت، یهود و مسیحیت مسئله حجاب و رعایت آن مطرح بوده است در بعضی از ادیان مثل دین یهود، مسئله حجاب سخت تر از حجابی است که اسلام می گوید. البته حجاب در بعضی از ادیان الهی گذشته کمی سخت‌‏تر از حجاب اسلامی بوده است، هر چند امروزه به آن پایبند نیستند.

حجاب در شریعت زرتشت
پژوهش‏‌ها نشان می‌‏دهد که زنان ایران زمین، از زمان مادها که نخستین ساکنان این دیار بودند، دارای حجاب کاملی، شامل پیراهن بلند چین‏دار، شلوار تا مچ پا و چادر و شنلی بلند بر روی لباس‏‌ها بوده‏اند.9
این حجاب در دوران سلسله‌‏های مختلف پارس‌‏ها نیز معمول بوده است.10
بنابراین، در زمان بعثت زرتشت و قبل و بعد از آن ، زنان ایرانی از حجابی کامل برخوردار بوده‌‏اند. برابر متون تاریخی ، در همه آن زمان‌‏ها پوشاندن موی سر و داشتن لباس بلند و شلوار و چادر رایج بوده است و زنان هر چند با آزادی در محیط بیرون خانه رفت و آمد می‌‏کردند و همپای مردان به کار می‌‏پرداختند ولی این امور با حجاب کامل و پرهیز شدید از اختلاط های فسادانگیز همراه بوده است.

Image

جایگاه فرهنگی پوشش در میان زنان نجیب ایران‏زمین به گونه‌‏ای است که در دوران سلطه کامل شاهان، هنگامی که خشایار شاه به ملکه «وشی» دستور داد که بدون پوشش به بزم بیاید تا حاضران، زیبایی اندام او را بنگرند، وی امتناع کرد و از انجام فرمان پادشاه سر باز زد و به خاطر این سرپیچی، به حکم دادوَران، عنوان «ملکه ایران» را از دست داد.11
در زمان ساسانیان که پس از نبوت زرتشت است افزون بر چادر، پوشش صورت نیز در میان زنان اشراف معمول شد. به گفته «ویل دورانت» پس از داریوش، زنان طبقات بالای اجتماع، جرأت نداشتند که جز در تختِ روانِ روپوش دار از خانه بیرون بیایند و هرگز به آنان اجازه داده نمی‌‏شد که آشکارا با مردان آمد و رفت کنند. زنان شوهردار حق نداشتند هیچ مردی حتی پدر و برادرشان را ببینند. در نقش‌‏هایی که از ایران باستان بر جای مانده است، هیچ صورت زنی دیده نمی‌‏شود و نامی از ایشان نیامده است12
تجلیّات پوشش در میان زنان ایران چنان چشم‏گیر است که برخی از اندیشمندان و تمدن‏نگاران، ایران را منبع اصلی ترویج حجاب در جهان معرفی کرده‌‏اند.13
از آن‌‏جا که مرکز بعثت « اشو زرتشت» ایران بوده است و آن حضرت در زمینه اصل حجاب و پوشش زنان در جامعه خویش کمبودی نمی‏‌دیده است، با تأیید حدود و کیفیت حجاب رایج آن دوران، کوشید تا با پندهای، خود ریشه‌‏های درونی حجاب را تعمیق و مستحکم کرده، عامل درون را ضامن اجرا و پشتوانه استمرار و استواری حجاب معمول قرار دهد.
به پند و اندرزهای «اشوزرتشت» که تلاش وی برای تعالی و آموزش مبانی حجاب و بیان لزوم توأم کردن حجاب ظاهری با عفّت باطنی، است؛ او می‏‌فرماید:
ای نوعروسان و دامادان!... با غیرت، در پی زندگانی پاک‏ منشی بر آیید ... .
ای مردان و زنان! راه راست را دریابید و پیروی کنید. هیچ گاه گردِ دروغ و خوشی‌های زودگذری که تباه کننده زندگی است، نگروید؛ زیرا لذّتی که با بدنامی و گناه همراه باشد، همچون زهر کشنده‌‏ای است که با شیرینی درآمیخته و همانند خودش دوزخی است. با این گونه کارها، زندگانی گیتی خود را تباه مسازید. پاداش رهروان نیکی، به کسی می‌‏رسد که هوا، هوس، خودخواهی و آرزوهای باطل را از خود دور ساخته، بر نفس خویش چیره شود و کوتاهی و غفلت در این راه، پایانش جز ناله و افسوس نخواهد بود.فریب خوردگانی که دست به کردار زشت زنند، گرفتار بدبختی و نیستی خواهند شد و سرانجامشان خروش، فریاد و ناله است.14
در دین زرتشت، لباس یا کیفیت خاصی برای حجاب زنان واجب نشده است؛ بلکه لباس رایج آن زمان که شامل لباس بلند، شلوار و سرپوش یعنی چادر یا شنلی بر روی آن بوده است، مورد تقریر و تنفیذ قرار گرفته است. هر چند که استفاده از «سِدرِه و کُشتی» لباس مذهبی ویژه زرتشتیان توصیه شده است.
در توضیح این دو واژه لازم است بیان شود که «سدره» از نه پاره پارچه سفید و نازک دوخته شده و در زیر پیراهن، چسبیده به بدن پوشیده شود. سدره که در اوستا (ستره) نامیده شده، به معنای آن نیز هست. علمای اسلام نیز برای بیان حکم حجاب از واژه ستر استفاده کرده‏‌اند. «کُشتی»، کمربند باریکی است که از پشم گوسفند بافته شده و باید پیوسته آن را بر روی سدره به کمر بندند البته بر هر مرد و زن واجب است که هنگام انجام مراسم عبادی و نیایش، سر خود را بپوشاند.15
بنا به گفته موبد «رستم شهرزادی»:پوشش زنان باید به گونه‏‌ای باشد که هیچ یک از موهای سرِ زن از سرپوش بیرون نباشد.
بر اساس آموزه‏‌های دینی، یک زرتشتی مؤمن، باید از نگاه ناپاک به زنان دوری جوید و حتی از به کارگیری چنین مردانی خودداری کند.
پوشش موی سر و داشتن نقاب بر چهره، پس از سقوط ساسانیان نیز ادامه یافته است. نقل است که پس از فتح ایران، هنگامی که سه تن از دختران کسری، شاهنشاه ساسانی را برای عمر آوردند، شاهزادگان ایرانی همچنان با نقاب، چهره خود را پوشانده بودند. عمر دستور داد تا پوشش از چهره بر گیرند تا خریداران پس از نگاه، پول بیشتری مبذول دارند. دوشیزگان ایرانی خودداری کردند و به سینه مأمور اجرای حکم عمر مشت زده، آنان را از خود دور ساختند. عمر بسیار خشمناک شد؛ ولی امام علی (علیه السلام) او را به مدارا و تکریم آنان توصیه فرمود.16

حجاب در دین یهود
رواج حجاب در بین زنان قوم یهود، مطلبی نیست که کسی بتواند آن را مورد انکار یا تردید خود قرار دهد. مورخان، نه تنها از مرسوم بودن حجاب در بین زنان یهود سخن گفته‌اند، بلکه به افراط ها و سخت‌گیری‌های بی شمار آنان نیز در این زمینه تصریح کرده‌اند.

Image

در کتاب حجاب در اسلام آمده است: «گر چه پوشش در بین عرب مرسوم نبود و اسلام آن را به وجود آورد ولی در ملل غیر عرب، به شدیدترین شکل، رواج داشت. در ایران و در بین یهود و مللی که از فکر یهود پیروی می‌کردند، حجاب به مراتب شدیدتر از آن‌چه اسلام می‌خواست وجود داشت. در بین این ملت‌ها وجه و کفین (صورت و کف دست‌ها) هم پوشیده می‌شد. حتی در بعضی از ملت‌ها سخن از پوشیدن زن و چهره زن نبود، بلکه سخن از مخفی کردن زن بود و این فکر را به صورت یک عادت سفت و سخت درآورده بودند.»
ویل دورانت که معمولاً سعی می‌کند موارد برهنگی یا احیاناً تزیینات و آرایش‌های زنان هر قوم را با آب و تاب نقل کند تا آن را طبیعی جلوه دهد، در این‌باره می‌گوید: «در طول قرون وسطی، یهودیان همچنان زنان خویش را با البسه فاخر می‌آراستند، لکن به آن‌ها اجازه نمی‌دادند که با سر عریان به میان مردم روند. نپوشاندن موی سر، خلافی بود که مرتکب را مستوجب طلاق می‌ساخت. از جمله تعالیم شرعی یکی آن بود که مرد یهودی نباید در حضور زنی که موی سرش هویداست، دست دعا به درگاه خدا بردارد.»
او در توصیف زنان یهودی می‌گوید: «زندگی جنسی آنان علی‌رغم تعدد زوجات، به طرز شایان توجه، منزه از خطایا بود. زنان آنان دوشیزگانی محجوب، همسرانی ساعی، مادرانی پرزا، و امین بودند و از آن‌جا که زود وصلت می‌کردند، فحشا به حداقل، تخفیف پیدا می‌کرد».

در کتاب مقدس یهودیان، موارد متعددی یافت می‌شود که به طور صریح و یا ضمنی، حجاب و پوشش زن و مسائل مربوط به آن، مورد تأیید قرار گرفته است. در برخی از آن‌ها لفظ چادر و برقع به کار رفته است که نشانگر کیفیت پوشش زنان آن عصر است.
درباره پوشش کامل در مقابل نامحرم در سفر پیدایشتورات چنین می‌خوانیم: «و رفقه، چشمان خود را بلند کرد و اسحاق را دید و از شتر خود فرود آمد زیرا که از خادم پرسید: این مرد کیست که در صحرا به استقبال ما می‌آید؟ و خادم گفت: آقای من است. پس برقع خود را گرفته، خود را پوشانید».17

و درباره عدم تشبه مرد و زن به یکدیگر در تورات آمده است: «متاع مرد، بر زن روا نباشد و مرد، لباس زن نپوشد زیرا هر که این کند، مکروه یهود (خدای تو) است».18 حتی به نزول عذاب در اثر آرایش دختران یهود برای بیگانگان پرداخته است.
در تورات، از چادر و برقع و روبنده‌ای که زنان با آن سر و صورت و اندام خویش را می‌پوشانده‌اند، صریحاً نام برده شده است، که نشانگر کیفیت پوشش زنان است.

ویل دورانت درباره لزوم پوشاندن سر از نامحرمان در آیین یهود می‌نویسد: اگر زنی به نقض قانون یهود می‌پرداخت، چنان‌که مثلاً بی آن که چیزی بر سر داشت به میان مردم می‌رفت، و یا در شارع عام نخ می‌رشت، یا بر هر سنخی از مردان، درد دل می‌کرد، یا صدایش آن قدر بلند بود که چون در خانه‌اش تکلم می‌کرد، همسایگانش می‌توانستند سخنان او را بشنوند، در آن صورت، مرد حق داشت بدون پرداخت مهریه‌ای او را طلاق دهد. او همچنین می‌نویسد: ...و به استعمال سرخاب و سرمه، نکوهیده می‌شمردند. موافق بودند که مرد، باید برای پوشاک زن خویش سخاوتمندانه خرج کند ولی غرض آن بود که زن، خود را برای شوهر خویش بیاراید نه برای سایر مردها. در کتاب حکمةالحجاب و ادلة وجوب النقاب، برای تأیید این که منشاء حجاب زنان یهودی، وجوب حجاب در شریعت موسی‌(ع) بوده، به داستان حضرت موسی و دختران شعیب اشاره شده است که در آن، حضرت موسی به آنان امر کرد تا پشت سر او حرکت کرده و از پشت سر، او را به منزل پدرشان هدایت کنند.

حجاب در مسیحیت
ادیان الهی، به خاطر تناسبشان با فطرت و احکام کلی، جهت و شیوه واحدی دارند. در مسیحیت، همانند دین زرتشت و یهود، حجاب زنان امری واجب به شمار می‌آمده است. جرجی زیدان، دانشمند مسیحی در این‌باره می‌گوید: «اگر مقصود از حجاب، پوشانیدن تن و بدن است، این وضع، قبل از اسلام و حتی پیش از ظهور دین مسیح، معمول بوده و آثار آن هنوز در خود اروپا باقی مانده است».
مسیحیت نه تنها احکام دین یهود درباره حجاب زنان را تغییر نداده و قوانین شدید آن را استمرار بخشیده است، بلکه در برخی موارد، قدم را فراتر نهاده و با تأکید بیش‌تری وجوب حجاب را مطرح ساخته است‌ زیرا در شریعت یهود، تشکیل خانواده و ازدواج، امری مقدس محسوب می‌شد و حتی در کتاب تاریخ تمدن آمده است که: «ازدواج در سن 20 سالگی اجباری بود اما از دیدگاه مسیحیت که تجرد، مقدس شمرده شده است جای هیچ شبهه‌ای باقی نخواهد ماند که برای از بین رفتن تحریک و تهییج، این مکتب، زنان را به رعایت پوشش کامل و دوری از آرایش و تزیین، به صورت شدیدتری فراخوانده است.»

در این ارتباط، در انجیل‌می‌خوانیم: «و همچنین زنان خویشتن را بیارایند به لباس مزین به حیا و پرهیز، نه به زلف‌ها و طلا و مروارید و رخت گرانبها. بلکه چنان که زنانی را می‌شاید که دعوای دینداری می‌کند به اعمال صالحه....» 19
در روایات ما نیز چنین آمده است: حضرت عیسی‌(ع) فرمود: از نگاه کردن به زنان بپرهیزید زیرا شهوت را در قلب می‌رویاند و همین، برای ایجاد فتنه در شخص نگاه کننده کافی است.20
حواریون و پس از آن‌ها پاپ‌ها و کاردینال‌های بزرگ که دستورهای دینی آنان از طرف کلیسا و مذهب مسیحیت لازم‌الاجرا شمرده می‌شد، با شدتی هرچه تمام‌تر زنان را به پوشش کامل و دوری از آرایش‌های جسمی فرا می‌خوانده‌اند.

دکتر حکیم الهی استاد دانشگاه لندن در کتاب زن و آزادی پس از تشریح وضعیت زن نزد اروپاییان، درباره حکم پوشش و حجاب زن نزد مسیحیت، عقاید کلمنتو ترتولیان، (دو مرجع مسیحیت و دو اسقف بزرگ) را درباره حجاب بازگو می‌کند: «زن باید کاملاً در حجاب و پوشیده باشد، مگر آن که در خانه خود باشد‌زیرا فقط لباسی که او را می‌پوشاند، می‌تواند از خیره شدن چشم‌ها به سوی او مانع شود. زن نباید صورت خود را عریان ارائه دهد تا دیگری را با نگاه کردن به صورتش وادار به گناه کند. برای زن مؤمن عیسوی، در نظر خداوند، پسندیده نیست که نزد بیگانگان به زیور آراسته و حتی زیبایی طبیعی آن نیز باید مخفی شود زیرا برای بینندگان خطرناک است.

-حجاب در شریعت اسلام
اسلام که آخرین آیین الهی و بالطبع کامل‌ترین دین است و برای همیشه و همه بشریت، از طرف خداوند عالم، نازل شده است، لباس را «هدیه الهی» معرفی کرده و وجوب پوشش زنان را با تعدیل و انتظام مناسبی به جامعه بشری ارزانی داشته است. از انحرافات و یا افراط و تفریط هایی که درباره پوشش زنان وجود داشته است اجتناب کرده و در تشریح قانون، حد و مرزی متناسب با غرایز انسانی را در نظر گرفته است.
در حجاب اسلامی، سهل‌انگاری‌های مضر و سخت‌گیری‌های بی‌مورد، وجود ندارد. حجاب اسلامی آن‌گونه که غرب تبلیغ می‌کند، به معنای حبس زن در خانه یا پرده‌نشینی و دوری از شرکت در مسائل اجتماعی نیست، بلکه به این معناست که زن در معاشرت خود با مردان بیگانه، موی سر و اندام خود را بپوشاند و به جلوه‌گری و خود‌نمایی نپردازد.
با توجه به غریزه قدرتمند جنسی، احکام و دستورهای اسلام، تدابیری است که خداوند برای تعدیل و رام کردن و همچنین ارضای صحیح این غریزه، تشریح فرموده است.
در قرآن کریم، آیاتی چند به طور صریح، درباره وجوب حجاب و حد و کیفیت آن نازل شده است. در سوره نور، طی آیه مفصلی آمده است:
« ... و به مردان مؤمن بگو که چشم‌های خود را فرو پوشند و نیز دامان خویش را، که برای ایشان پاکیزه‌تر است. همانا خداوند به آن‌چه انجام می‌دهند، آگاه است و به بانوان با ایمان بگو چشم‌های خود را فرو پوشند و عورت‌های خود را از نگاه دیگران پوشیده نگاه دارند و زینت‌های خود را جز آن مقداری که ظاهر است، ننمایند و زینت‌های خود را آشکار نسازند، مگر برای شوهرانشان، پدرانشان، پدر شوهرانشان، پسران همسرانشان، برادرانشان، پسر برادرانشان، زنان هم کیششان، کنیزانشان، مردان سفیهی که تمایلی به زنان ندارند و یا کودکانی که از امور جنسی بی‌اطلاعند (غیرممیز) و پاهای خود را بر زمین نکوبند تا زینت‌های پنهانشان آشکار شود و همگی به سوی خداوند بازگردید، ای مؤمنان! باشد که رستگار شوید»21
همچنین در سوره احزاب آمده است:
«ای پیامبر! به همسران و دختران خویش و بانوان با ایمان بگو که روپوش خود را برگیرند تا به عفاف و حریت شناخته شوند و مورد آزار و تعرض هوسرانان قرار نگیرند و خداوند، آمرزنده و مهربان است»22
«ای زنان پیامبر! شما اگر تقوا داشته باشید، همانند دیگران نیستید. بنابراین، هرگز نرم و نازک با مردان، سخن مگویید تا آن که دلش بیمار است، به طمع افتد. بلکه متین و نیکو سخن بگویید و خانه را منزلگاه خویش قرار دهید و هرگز مانند دوره جاهلیت نخستین، [برای نامحرمان] آرایش و خود آرایی نکنید و نماز را برپا دارید زکات را بپردازید و از خدا و رسولش اطاعت کنید»23
پیامبر گرامی اسلام (ص) و معصومین (ع) علاوه بر تاکیداتی که بر رعایت حجاب داشته‌اند، با ارائه دستورالعمل‌هایی، جامعه اسلامی را به سوی تهذیب و پاکی، رهنمون گشته‌اند که در این قسمت، برخی از آن‌ها را نقل می‌کنیم.
روزی اسماء - که خواهر زن پیامبربود، با جامه بدن نما و نازکی به خانه پیامبر آمد. پیامبر، روی خود را از او برگرداند و فرمود: «ای اسماء، زن به حد بلوغ رسید، نباید جایی از بدن و اندامش دیده شود، مگر صورت و دست‌ها»24
پیامبر، در ضمن حدیثی، نهی فرمودند از این که زن، برای دیگران، خود را بیاراید، و فرمود: «اگر برای غیر شوهر، خود را آرایش کرد، لازم است خداوند او را با آتش بسوزاند»25

حجاب در تاریخ اروپا و ایران باستان
به سند تاریخ تا قرن نوزدهم میلادی، زنان دارای حجاب بودند و به ندرت حتی در اقوام بدوی پیدا می‌شد که زنان دارای حجاب مناسب نبوده یا به صورت برهنه در اجتماع ظاهر می‌شدند. تعداد این اقوام به قدری نادر است که در مقام مقایسه، به قول اندیشمندان، قابل ذکر نیستند و شاید بتوان گفت: وجود برخی موانع سبب جلوگیری از بروز تمایلات و استعدادهای فطری و طبیعی آنان شده و یا عواملی باعث انحراف آنان از مسیر فطرت شده است.26
به گونه‌ای که در تمدن فینیقى‌ها که 4 هزار سال پیش از میلاد مى‏‌زیستند، زنان آن‌ها داراى حجاب بودند و براى پوشش خویش از ‌پارچه‌هاى سرخ رنگ استفاده مى‌کردند و شکل لباس زنان مشابه مردان بود با این تفاوت که در لباس آن‌ها از پارچه‌های عریض‌تر و بلندتری استفاده می‌شد.

کهن‌ترین نشانه‌های حجاب از زنان بین‌النهرین، مصر، یونان و روم باستان درمجسمه‌هایی که در موزه‌هایی از جمله لوور، برلن، متروپلیس و ... حاکی از آن است که زنان دارای پوششی با لباس و کلاه‌های بلند بودند و در یونان نیز «آرتیمس» الهه عفت عالی‌ترین نمونه دختران جوان بود.27 و تنها کنیزان، روسپی‌ها و رقصندگان که از نازل‌ترین طبقات جامعه بودند گاه برهنه دیده شده‌اند‌ و رومی‌های باستان کسانی را که تن پوش قالب تن می‌پوشیدند مجرم شناخته و مجازات اعدام برای آن‌ها قائل می‌شدند.
از قرن اول میلادی بر میزان حجاب و پوشیدگی افزوده شد و از قرون هفتم تا دهم میلادی یک زن هر چقدر از نظر طبقه اجتماعی و اشراف زادگی بالاتر بود، از پوشش بیش‌تری نیز برخوردار بوده و پوشش، نشانی از جایگاه اجتماعی افراد محسوب می‌شد.

از قرن یازدهم زنان اسپانیا چادر بزرگی می‌پوشیدند که تنها شکافی برای دیدن داشت و در انگلستان زنان موی سر خود را زیر روسری یا هدریل از پارچه کتان پنهان می‌ساختند و در بیزانس زنان اشراف به ندرت در انظار عمومی ظاهر می‌شدند و تاریخ حاکی از آن است که در این دوران لباس منزل زنان بیزانس به رنگ روشن با تزیینات جواهردوزی بوده و بر روی لباس بیرون از خانه از پالای تیره (پارچه‌ای همچون شال بلند و عریض) استفاده می‌کردند و در بین یونانیان رسم بود که زنان حتى صورت‌هاى خویش را با قسمتى از روپوش بسیار ظریف بپوشانند و زنان مجبور به نشستن در حرم‏سراها بودند و حتى تعلیم و تعلم، توسط مادران و دایگان انجام مى‌شد.28
در تصاویر کتاب پوشش ملل از کهن‌ترین زمان تا قرن نوزدهم، شاهد آن هستیم که زنان لندن، لهستان، ژاپن، چین، ایتالیا، اسپانیا، دانمارک، آلمان، نروژ، هندوستان، بلغار، روسیه، مصر، سریلانکا، اتریش، یوگسلاوی، سوئیس و هلند، هر چه از موقعیت اجتماعی بالاتری برخوردار بودند، پوشش بیش‌تری داشتند و لباس‌هایشان پوشیده‌تر و زیبایی‌هایشان پنهان بود.

ویل دورانت می‌گوید: در زمان فیلیپ دوم(1556) در اسپانیا، عفاف و عصمت زنان نه تنها به وسیله مذهب و قانون، بلکه به وسیله شرافت حفظ می‌شد.

زنان عفیف دور از مردها غذا صرف می‌کردند و به ندرت در انظار ظاهر می‌شدند و هنگامی که از خانه قدم بیرون می‌نهادند، در کالسکه‌های در بسته می‌نشستند‌ و در انگلستان نیز در زمان شکسپیر، زن حق نداشت که روی صحنه بیاید، نقش زنان را پسران بازی می‌کردند و شیلر(آلمانی) در اثر معروف خود، آواز زنگ، تصویر کمال مطلوب یک زن خانه‌دار را این گونه ترسیم می‌کند که بسیار با عفت بود و با عقل و درایت خانواده را اداره می‌کرد.29
زنان آریایى نیز داراى حجاب بودند؛ به ویژه زنان طبقات بالاى اجتماعى آنان که برایشان حجاب داراى ارزش ‌ویژه‌اى بود.آشوریان و کلدانیان نیز داراى حجاب بودند، یکى از نویسندگان می‌‏گوید: «زنان بابل و آشور، تنها آنان که عفیف بودند و شوهر داشتند، داراى حجاب بودند».
دختران اسپارتى، پس از شوهر کردن، حجاب مى‌‌گرفتند. نقش‌ها و تصویرهایى که از زنان اسپارتى باقى‌مانده است، حکایت از این دارد که زنان اسپارتى، سر را مى‏‌پوشاندند و صورت را باز مى‏ گذاشتند و هنگامى که به کوچه و بازار مى ‏رفتند، داراى حجاب بودند.30
جیمز لیور می‌نویسد: «در نقش برجسته‌هایی که در نینوا یافت شده است، چهره زن‌ها به ندرت دیده می‌شود، در حالی که لباس مردان فراوان به چشم می‌خورد. به موجب قانونی که 1200 سال پیش از میلاد وضع شده بود، زنان شوهردار آشوری در ملأعام نقاب (روبند) به چهره داشتند.»
در ایران باستان حجاب و پوشش زنان، جلوه عفت و حیا بوده و در دوران حکومت‌های گوناگون و در مناطق گوناگون لباس‌ها بلند تا ساق پا و زنان سر پوشیده هستند و از دوره مادها تا دوران هخامنشیان، اشکانیان، ساسانیان و ... این پوشش وجود داشته است و در دوره هخامنشیان، در زمان داریوش، زنان طبقات بالای اجتماع جز در تخت روان و روپوش دار از خانه بیرون نمی‌آمدند.31 و حجاب زنان اشکانی از زنان هخامنشی پیشرفته‌تر بوده و کلاه عمامه وار آنان تقریباً بیش‌تر موهای آن‌ها را می‌پوشانید.

استرابون می‌نویسد: ایرانیان اگر بخشی از بدنشان برهنه باشد، آن را بی‌شرمی می‌دانند و از این رو همیشه بلند لباس می‌پوشند. در داستان ویس و رامین که حکایت کننده از عصر پارت‌هاست نیز ویس نه تنها در پشت پرده نشسته است، بلکه نقابی نیز بر صورت دارد. و اثر نویسندگان، هنرمندان و سفرنامه‌ها بهترین گواه بر پوشش زنان در سرزمین‌ها و دوران‌های متفاوت است؛ چنان‌که در کتاب «خاطرات و فطرت زنانه پوشش در ملل مختلف» آمده است: «اگر به لباس ملی کشورهای جهان بنگریم به خوبی حجاب و پوشش زن را درمی‌یابیم. براون واشنایور، نویسنده غربی، در کتابی به نام پوشاک اقوام مختلف، پوشاک اقوام گوناگون جهان از عهد باستان تا قرن بیستم را به صورت مصور ارائه کرده‌اند. نگاهی کوتاه به این کتاب روشنگر این واقعیت است که در عهد باستان در میان یهودیان، مسیحیان، زرتشتی‌ها، یونانیان و اهالی روم، آلمان، خاور نزدیک و برخی مناطق دیگر پوشش زن به طور کامل رعایت می‌شده است، به گونه ای که زنان چین در معابر عمومی جز در پرده و ملحفه ظاهر نمی‌شدند و در خانه نیز دارای اندرونی و بیرونی بوده‌اند.»32

شروع بی‌حجابی در اروپا و ایران
در تمدن فینیقی‌‏ها که 4 هزار سال پیش از میلاد می‌‏زیستند، زنان آن‌ها داراى حجاب بودند و براى پوشش خویش از پارچه‏‌هاى سرخ رنگ استفاده می‌کردند.
زنان آریایى نیز داراى حجاب بودند؛ به ویژه زنان طبقات بالاى اجتماعى آنان که برایشان حجاب داراى ارزش ویژه‌‏اى بود.
در بین یونانیان رسم بود که زنان حتى صورت‏‌هاى خویش را با قسمتى از روپوش بسیار ظریف بپوشانند و زنان مجبور به نشستن در حرم‏سراها بودند و حتى تعلیم و تعلم، توسط مادران و دایگان انجام می‌‏شد.
آشوریان و کلدانیان نیز داراى حجاب بودند، یکى از نویسندگان می‌‏گوید: «زنان بابل و آشور، تنها آنان که عفیف بودند و شوهر داشتند، داراى حجاب بودند».
همچنین زنان اسپارتى، محجبه بودند. دختران اسپارتى، پس از شوهر کردن، حجاب می‌‏گرفتند. نقش‌‏ها و تصویرهایى که از زنان اسپارتى باقى مانده است، حکایت از این دارد که زنان اسپارتى، سر را مى‌‏پوشاندند و صورت را باز مى‏‌گذاشتند و هنگامى که به کوچه و بازار مى‌‏رفتند، داراى حجاب بودند.
همین طور رومیان، کارتاژى‌‏ها، چینى‌‏ها، هندى‌‏ها، ایرانیان باستان، ایرانیان اشکانى و ساسانیانى، همه داراى حجاب بوده‌‏اند.
با این حال، موج فساد، برهنگى و بدحجابى، در غرب جدید آغاز شد و کم کم به جوامع دیگر سرایت کرد.
ویل دورانت مى‏‌گوید: «فساد اخلاقى [در جامعه آن روز غرب‏]، نشانه آزادگى و خردمندى بود و هرزه‏گى، به صورت نوعى‌ ‏آداب رایج در آمده بود.
در فرانسه قرن 18، زنى که تنها به شوهر خود دل بسته بود، یادگار دوران‏‌هاى گذشته به شمار مى‌‏آمد و زناشویى، فقط وسیله‌اى براى حفظ نام خانوادگى و انتقال ثروت بود».
مونتسکیو مى‏‌نویسد: «مردم پاریس، هر مردى را که زنش را تنها از آن خود بداند، مخل آسایش اجتماعى مى‏‌دانند و هر زن، عاشقى داشت و هر شوهرى، معشوق‌ه‏اى».
این فساد و بى‏‌بندوبارى، با رنسانس علمى در اروپا شروع شد و توسط روشنفکران غرب زده، به جهان سوم راه یافت؛ ابتدا در دولت عثمانى و کم کم به کشورهاى دیگر نفوذ کرد.
بنابراین، آغاز بى‌‏حجابى و بدحجابى را مى‏توان دوران تحول و رنسانس در اروپا دانست.
کارخانه‌داران برای استفاده از نیروی کار ارزان قیمت، یعنی (زنان) زمینه ‌حضور ایشان در محل کار را به اسم آزادی فراهم کردند.
نخستین کشور اسلامی که مبادرت به کشف حجاب کرد، افغانستان بود. امان‌الله خان، پادشاه افغانستان به اروپا مسافرت کرد و بعد در سال 1306 به ایران و پس از مراجعـت به افغـانستان، دستور کشف حجاب را داد ولی درمقـابل قیام عمومی مجبـور بـه استعفا و ترک کشور شد.

دومین کشور هم ترکیه است. بعد از سقوط دولت عثمانی در ترکیه، آتاتورک درسال 1313 فرمان منع حجاب را صادرکرد.
در ایران نخستین نشانه‌های کشف حجاب از دربار ناصرالدین شاه قاجار آغاز شد. مسافرت‌های شاه به اروپا و مشاهدات وی از وضعیت پوشش زنان اروپائی در انتقال فرهنگ آن دیار به کشور و در ابتدا به دربار دارالخلافه تأثیر به سزایی داشت. به تدریج موضوع کشف حجاب در قالب تجددخواهی به محافل روشنفکری و اشعار شعرا نفوذ کرد و در مطبوعات منعکس شد.

در ایران نیز آغازگر بی‌حجابی زنی به نام قره‌العین بود که در خانواده‌ای مذهبی در قزوین به دنیا آمـده بود، او از مـروجین فـرقه ضالّه بهائیت بود که با آرایش در مجامع حاضر شد و سرانجام بر اثر فشار افکار عمومی بر دولت ناصرالدّین شاه، معدوم شد.

نخستین شایعات درباره قانون جدید هنگامی پیدا شد که رضاشاه تحت تأثیر اصلاحات دموکراتیک در افغانستان قرار گرفته بود و امان‌الله خان و ملکه ثریا، شاه و ملکه افغانستان در سال 1307 به ایران آمدند.
ملکه افغانستان بی‌حجاب بود و جنجالی در میان روحانیون برانگیخت. آنان از رضاشاه خواستند ملکه افغانستان را در ایران مجبور به داشتن حجاب کند که رضاشاه نپذیرفت. در همین زمان شایعاتی درباره تصویب قانون منع حجاب پخش شد.
برای رسمیت یافتن کشف حجاب، قانون اتحاد شکل البسه و تبدیل کلاه در 4 ماده و 8 تبصره در جلسه 6 دی 1307 و در سومین سال پادشاهی رضاخان دوره هفتم قانونگذاری مجلس شورای ملی به تصویب رسید.
گرچه بسیاری از روحانیون از جمله مراجع، ائمه جمعه، مفتی‌های اهل سنت و ... از این مقررات مستثنی شدند، اما اجرای این قانون با مقاومت گسترده‌ای در تهران و چند شهر دیگر روبه‌رو شد و روحانیون نیز پیشتاز این مخالفت‌ها بودند.
مجلس شورای ملی در سال 1310 مجوز ورود هیأتی از سوی «جامعه ملل» را برای جلوگیری از آن‌چه که «تجاوز به حقوق زن در شرق» خوانده می‌شد، صادر کرد. در این سال به دستور رضاخان «زنان باید در برداشتن حجاب خود آزاد باشند و اگر فردی یا ملایی متعرض آنان شد، شهربانی باید از زنان بی‌حجاب حمایت کند.»
تشکیل «کنگره زنان شرق» سال1311در تهران و دعوت از زنان بی‌حجاب از سایر کشورها، از دیگر گام‌های رضاخان برای مبارزه با حجاب بانوان بود. در این کنگره که به ریاست «شمس پهلوی» برگزار شد، از بی‌حجابی به عنوان مظهری از تمدن یاد شد و درباره آن تبلیغات فراوان به عمل آمد.
استفاده از مراکز تعلیم و تربیت و ایجاد مدارس آموزشی به سبک اروپا از دیگر عوامل زمینه‌ساز کشف حجاب در ایران عصر رضاخان بود. گرچه سابقه ایجاد این مدارس به دوره ناصرالدین شاه باز می‌گشت اما رضاخان در آستانه اعلام کشف حجاب، مشوق توسعه این مدارس بود.
سفر رضاشاه به ترکیه در خرداد 1313 و مشاهدات وی از بی‌حجابی در آن کشور، او را در پیگیری روند مقابله با حجاب مصمم‌تر ساخت. رضاشاه در جریان این سفر به سفیر کبیر ایران «مستشارالدوله صادق» گفت:«ما عقب هستیم و فوراً باید با تمام قوا به پیشرفت سریع مردم خصوصاً زنان اقدام کنیم.»

رضاشاه به محمود جم رئیس الوزرا گفت:«نزدیک دو سال است که این موضوع کشف حجاب سخت فکر مرا به خود مشغول داشته است، خصوصاً از وقتی که به ترکیه رفتم و زن‌های آن‌ها را دیدم که «پیچه» و «حجاب» را دور انداخته و دوش بدوش مردهایشان در کارهای مملکت به آن‌ها کمک می‌کنند، دیگر از هر چه زن چادری است بدم آمده است. اصلاً چادر و چاقچور دشمن ترقی و پیشرفت مردم است. درست حکم یک دمل را پیدا کرده که باید با احتیاط به آن نیشتر زد و از بینش برد.»
شاه پهلوی در اردیبهشت 1314 «جمعیت زنان آزادیخواه ایران» را تحت ریاست شمس پهلوی به عنوان گام تازه‌ای برای پیشبرد روند بی‌حجابی در کشور تأسیس کرد. در مرحله بعد وزارت داخله برای ایجاد هماهنگی بیش‌تر میان لباس متحدالشکل مردان و کشف حجاب زنان، مقررات جدیدی درباره نوع پوشش وضع کرد. سپس شاه نیز به وزرا و نمایندگان مجلس اعلام کرد که حذف حجاب زنان را آغاز کنند.
حکومت، قانون کشف حجاب را پیش از اعلام رسمی آن در 17 دی1314، به ولایات ابلاغ کرده بود. این قانون در مرحله اجرا با مقاومت‌های خونینی روبرو شد و قیام در مسجد گوهر شاد در تیر 1314 از نمونه‌های آن است.
آیت‌الله قمی، آیت‌الله شیخ عبدالکریم حائری، آیت‌الله سید یونس اردبیلی، آیت‌الله سیدمحمدتقی خوانساری، آیت‌الله حجت کوه کمره‌ای و آیت‌الله میرزا محمد آقازاده از جمله مراجع و علمای سرشناسی بودند که نسبت به اقدامات رضاخان در ترویج بی‌حجابی شدیداً اعتراض کردند؛ بسیاری از علما و روحانیون نیز در اعتراض به کشف حجاب تبعید شدند.
بخشنامه کشف حجاب برای تصویب رضاشاه در این تاریخ از طرف رئیس الوزرا به دربار فرستاده شد تا در اول دی‌ سال1314، دستورالعمل اجرای غیررسمی قانون کشف حجاب به تمام ولایت ایران ارسال شود.
در این تاریخ رضاشاه با همسر و دختران بدون حجاب خود، در مراسم جشن فارغ‌التحصیلی دختران دانشسرای مقدماتی حضور یافت. همة مسئولان کشوری که در این جشن دعوت شده بودند، طبق یک برنامه از پیش طراحی شده با همسران بدون حجاب خود شرکت کردند. رضاشاه در این مجلس سخنرانی کرد و گفت:«باید خیاط ها و کلاهدوزها را تشویق کرد که مدهای قشنگ به بازار بیاورند. ما میله‌های زندان را شکستیم. حالا خود زندانی آزاد شده وظیفه دارد که برای خودش به جای قفس، خانه قشنگی بسازد.»

مراسم ‌17 دی 1314 در حقیقت رسمیت بخشیدن به کشف حجاب در کشور بود. پس از آن، مطبوعات به تجلیل از این رویداد پرداختند و بی‌حجابی را آزادی زن، تجدد او و همپایی‌اش با پیشرفت و ترقی مردم اروپا تلقی کردند.

امام خمینی‌(ره) در بیان خاطرات خود می‌فرماید: امروز 17 دیاست. من یادم است که این آدم (رضاخان) در 17 دی چه شرارتی کرد و چه اختناقی به وجود آورد. چه محرّماتی هتک شد، چقدر سقط جنین شد،کارهایی او کرده است که نمی‌توان شرحش داد.

کشف حجاب در سال‌های باقی مانده حکومت رضاخان اجباری بود و حجاب اسلامی مظهر عقب ماندگی شمرده می‌شد. به همین دلیل نیز، برداشتن چادر از سر زنان به اجبار، بخشی از وظیفه مأموران ژاندارمری شده بود.
کشف حجاب بسیاری از مفاسد اخلاقی را در جامعه دامن زد و خشم بسیاری از مردم را برانگیخت. بسیاری از زنان مؤمنه، برای حفظ حجاب از منازل خارج نمی‌شدند و خود را در خانه حبس کردند. بسیاری نیز تلاش کردند تا حجاب خود را در کوچه و خیابان، به دور از چشم مأموران، حفظ کنند.
پس از سقوط رضا شاه، ظاهراً قید اجبار از کشف حجاب برداشته شد اما مطبوعات حکومتی همچنان در ستایش اقدام رضاخان قلم می‌زدند و درباره مظاهر«تمدن» و «تجددخواهی» و «عقب نماندن از پیشرفت اروپائی‌ها» مطلب می نوشتند. برنامه کلی حکومت نیز در دوره حکومت پهلوی دوم همچنان تبلیغ بی‌حجابی بود و با کسانی که علیه آن اقدام می‌کردند و یا تبلیغ به حجاب در برنامه‌هایشان بود، برخورد می‌شد.
ترویج کشف حجاب از طریق استفاده از صدا و سیما، انتشار مقاله، آموزش غیرمستقیم کودکان در مدارس، ممنوعیت چادر برای دانشجویان و کارمندان و... از جمله راه‌هایی بود که محمدرضا برای بی‌حجابی استفاده کرد و از پدرش خیلی موفّق‌تر بود.

نویسنده: محمدمهدی دانی

پی نوشت ها:
1- راغب اصفهانی/219
2- فیّومی/ 47
3- جوهری/107
4- ابن منظور1/298
5- مصطفوی 2/177
6- سوره احزاب/53
7- سوره اعراف/46
8- سوره شوری/51
9- پوشاک باستانی ایرانیان از کهن‏ترین زمان، ص17 26 و ص51، 54، 56
10- پوشاک زنان ایران، ص 64 194
11- آزادی یا اسارت، ص106؛ تورات، باب استر، آیه 1
12- تاریخ تمدن، ج1، ص552
13- تاریخ تمدن، ج2، ص78 / زناشوئی و اخلاق، ص135
14- یسنا، ص53، پندهای5 8
15- موبد موبدان، رستم شهرزادی، دین و دانش، انجمن زرتشتیان تهران، سال 1357
16- حجاب در اسلام، ص59، به نقل از السیرة الحلبیه، ج2، ص49
17- سفر پیدایش، باب 24، فقره 64 و 65
18- تورات، سفر تثنیه، باب 22، فقره 5
19- انجیل، رساله پولس به تیموناوس، باب دوم، فقره 9- 15
20- سفینه البحار، ج 2، ص 596
21- سوره نور، آیه 31.
22- سوره احزاب ، آیه 59.
23- همان
24- سنن ابی داود، ج2، ص383،
25- بحارالانوار، ج103، ص242.
26- محمدی آشنانی، علی، حجاب در ادیان الهی، ص22
27- ویل دورانت، تاریخ تمدن، ص520
28- همان ج 2، ص 235
29- همان، ج10، ص687-686
30- فساد، سلاح تهاجم فرهنگى، ص 259
31- تاریخ تمدن، ج2، ص78
najm134
 
پست ها : 2044
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

Re: فرهنگ اعلي

پستتوسط pejuhesh232 » شنبه فبريه 01, 2020 8:24 pm

روایتی از زندگی طلبه جوان، همسر و 11 فرزندش


پدر 38 ساله و مادر 36 ساله قمی که یازدهمین فرزندشان در راه است، از خدا می‌خواهند که این آخرین فرزندشان نباشد. می‌گویند اگر به گذشته برگردیم، باز هم قدم در این راه می‌گذاریم و فرزندان زیاد می‌خواهیم.

Image

خبرگزاری فارس- فاطمه جمالزاده: 23 سال است که ازدواج کرده و 21 سال است که ساکن قم هستند. حالا یازدهمین فرزندشان در راه است و از خدا می‌خواهند که این آخرین فرزندشان نباشد. حجت الاسلام محمد مسلم وافی، پدر خانواده، طلبه جوانی است که 38 سال سن دارد و عفت حداد رباطی مادر خانواده است که 36 سال سن دارد.

محمد مسلم 15 ساله و همسرش 14 ساله بودند که با هم ازدواج می‌کنند و از همان سال نخست ازدواج فرزندآوری را آغاز می‌کنند تا امروز به پرجمعیت‌ترین خانواده جوان ایرانی تبدیل می‌شوند.

دیدار با مقام معظم رهبری و لبخند رضایت ایشان نسبت به تعداد فرزندانشان را شیرینی ماندگار زندگیشان می‌دانند.

می‌گویند اگر به گذشته برگردیم باز هم قدم در این راه می‌گذاریم و فرزندان زیاد می‌خواهیم. نحوه اداره امور منزل، مدیریت مخارج، تحصیل فرزندان و دیگر جزئیات زندگی‌پرشور و نشاط آنان موضوع گفت‌وگوی فارس با پدر و مادر جوان این خانواده 13 نفره است که در ادامه می‌خوانید:

فارس: چند پسر دارید و چند دختر؛ نام‌هایشان از بزرگ به کوچک چیست؟

خانم حداد: هفت دختر و چهار پسر به نام‌های مطهره، محدثه، مهدی، مهدیه، کوثر، ابوالفضل، فاطمه، عباس، زینب، معصومه و اگر خدا بخواهد آقا هادی.

آقای وافی: چند فرزندمان هم سقط شده‌اند که یکی از آنان که بالای چهار ماه داشته است را اگر حساب کنیم می‌شود 12 فرزند یعنی پنج پسر. نام انتخابی برای آن فرزندمان که بالاتر از چهارماهگی سقط شد جواد بود.

فارس: اسامی فرزندان را چه کسی انتخاب می‌کند؟ پدر یا مادر؟

آقای وافی: انتخاب اسامی معمولا با اتفاق نظر من و همسرم صورت می‌گیرد ولی وقتی به توافق نرسیم اسم پیشنهادی من در شناسنامه ثبت می‌شود و با اسم پیشنهادی همسرم فرزندمان را صدا می‌زنیم. این مسئله دغدغه‌ای برایمان ایجاد نمی‌کند و جز در دو مورد بیشتر اتفاق نیفتاده است.

فارس: در چند سالگی ازدواج کردید؟

خانم حداد: 14 ساله بودم که با همسرم ازدواج کردم و با هم به قم آمدیم.

آقای وافی: 15 سالم بود که با همسرم که یک سال و نیم از من کوچکتر است ازدواج کردم.

فارس: چه زمانی نخستین فرزندتان یعنی مطهره خانم به دنیا آمد؟

آقای وافی: سال نخست ازدواجمان یعنی پانزده سالگی من و چهارده سالگی همسرم.

*فرزند زیاد خواسته هر دو ما بوده است

فارس: کدامیک بیشتر مشتاق بودید برای داشتن فرزند زیاد ؟

خانم حداد: وقتی ازدواج کردیم و به قم آمدیم کم سن بودم و کسی را هم در قم نداشتیم و فقط خانواده همسرم اینجا بودند. بچه‌های اول و دوم را برای اینکه خودم را از تنهایی در آورم به دنیا آوردم. ولی بعد طی صحبت‌هایی که با همسرم داشتیم تصمیم به داشتن فرزندان بیشتر گرفتیم، البته به این تعداد فکر نکرده‌ بودیم ولی بعدا با ابراز نگرانی مقام معظم رهبری نسبت به کاهش جمعیت ایران به فکر فرزندان بیشتر افتادیم.

آقای وافی: داشتن فرزند زیاد تصمیم هر دو ما بود، برای این تصمیم مبنا داشته‌ایم و این نتیجه همراهی، صبر و تحمل هر دو نفرمان بوده است.

فارس: فرزندی که در راه دارید آخرین فرزندتان است؟

آقای وافی: نه. خدا نکند این آخرین فرزندمان باشد. این آقا پسری که در راه داریم فعلا یازدهمین فرزندمان است.

فارس: فاصله سنی بچه‌ها چقدر است؟

خانم حداد: فاصله سنی بچه‌ها هر کدام دو سال است. همه شان دو سالی که باید شیر می‌خوردند را به طور کامل شیر خورده‌اند.

Image

فارس: بارداری‌های متعدد برایتان سخت نبوده است؟ حتی چند بار هم سقط فرزند را تجربه کرده‌اید!

خانم حداد: هر چیزی سختی خودش را دارد و مسلماً بارداری هم مجموعه سختی‌هایی به همراه دارد ولی میزان آن سختی بستگی به نگاه فرد به این سختی‌ها دارد. وقتی برای رسیدن به هدف مورد نظرت با جان و دل پذیرای این سختی‌ها باشی آنگاه طعم سختی‌ها شیرین می‌شود.

پیامبر(ص) در حدیثی فرموده‌اند:« هر چه جمعیت امت مسلمان و لا‌اله‌الا‌الله گویان بیشتر شود در قیامت مایه فخر و مباهات من در برابر دیگر امت‌ها خواهد بود.» توجه به اینکه حضرت رسول اکرم(ص) چقدر از بارداری و فرزند‌آوری من به عنوان مادر چند فرد مسلمان خوشحال می‌شوند حقیقتاً شیرینی خاصی دارد.

تجربه نشان‌داده که هر چه در سختی‌ها بیشتر آه و ناله کنی و سختی پیش رویت را بزرگ تصور کنی ضریب‌ سختی‌ها بیشتر می‌شود ولی اگر با ملایمت و متانت با این سختی‌ها مواجه شوی شرایط واقعاً آسانتر می‌شود. سعی کرده‌ام با برخورد ملایم سختی‌ها را راحت‌تر پشت سر بگذارم.

*مهریه دخترانمان فقط پنج سکه است

فارس: در بین فرزندانتان کسی هم ازدواج کرده است؟

حداد: بله، دو تا از دخترهایمان، مطهره خانم و محدثه خانم ازدواج کرده‌اند. یکی در 14 سالگی و دیگری در 15 سالگی. مطهره خانم دانشجوی رشته علوم‌ قرآن و حدیث است و محدثه خانم هم طلبه است.

فارس: دامادهایتان چقدر تحصیلات دارند؟

حداد: هر دو دامادهایمان طلبه هستند و در حال حاضر مشغول تحصیل درس خارج هستند.

فارس: مهریه دختر خانم‌ها چقدر است؟

خانم حداد: هر کدام پنج سکه بهار آزادی.

فارس: به نظرتان این تعداد سکه برای مهریه کم نیست؟

خانم حداد: قصدمان از تعیین این تعداد مهریه کمک به ترویج فرهنگ ازدواج آسان جوانان بوده است. برای دامادهایمان دو شرط گذاشته‌ایم نخست اینکه «متدین» باشند و دوم اینکه «انقلابی» باشند چرا که کسی که متدین باشد حتی اگر زندگی‌اش سخت شد و به طلاق هم رسید اهل اذیت کردن همسرش نیست ولی کسی که دین ندارد و خدا ترس نیست در شرایط عادی زندگی هم همسرش را اذیت می‌کند.

فارس: در زمینه مسائل مادی شرط و شروطی برای دامادهایتان تعیین نکردید؟

‌خانم حداد: بحث مسائل مادی را اصلا پیش نکشیدیم، اینطور نبوده که بگوییم آیا داماد خانه دارد؟ چقدر درآمد دارد؟ ولی شکر خدا خداوند در پاسخ به اعتمادی که به الطافش داشته‌ایم عنایت فرموده و در حال حاضر هر دو دامادهایمان صاحب خانه شده‌اند.

فارس: برای تأمین جهیزیه دچار مشکل نشدید؟

خانم حداد: اگر می‌خواستیم برای تأمین جهیزیه مثل خیلی از خانواده‌ها با چشم‌ و هم‌چشمی خود را به سختی بیندازیم و لوازم خانگی آنچنانی تهیه کنیم حتما به سختی می‌افتادیم ولی اینطور عمل نکردیم و با کمک دامادهایمان لوازم اولیه زندگی تکمیل شد.

وقتی دخترهایمان کوچک بودند من به همسرم می‌گفتم خوب است که از الان شروع کنیم به تهیه جهیزیه دخترانمان، ولی همسرم مخالف بودند و می‌گفتند هر گاه زمان ازدواجشان فرا رسید هر چه در توان داشتم برایشان فراهم می‌کنم و لازم نیست از حالا خود را به سختی بیندازیم. خدا را شکر زمان ازدواجشان جهیزیه خوبی هم برایشان فراهم شد.

فارس: نوه هم دارید؟

خانم حداد: بله، مطهره خانم صاحب دو فرزند دختر است و ما فعلا همین دو نوه را داریم.

فارس: نام نوه‌هایتان چیست؟

خانم حداد: فاطمه حُسنا و فاطمه سَلما.

*فرزندان در فضای خانه آرامش دارند و این یعنی رضایت

فارس: فرزندانتان از فضای پرجمعیت خانه احساس رضایت دارند؟ گله‌ای نمی‌کنند از اینکه چرا اینقدر جمعیت دارند؟

خانم حداد: (با خنده می‌گوید) مواقعی که با هم دعوا می‌کنند به من می‌گویند: « مامان آخه واسه چی اینو به دنیا آوردی؟ یا چرا اونو به دنیا آوری؟!» بعضی مواقع مقطعی دعوا می‌کنند و در این حین ممکن است یک چیزی هم بگویند ولی قلباً از بودن در کنار هم بسیار راضی‌اند. زمانی که دو تا از دخترانم سقط شدند همه فرزندانم به شدت ناراحت شدند.

پسرهایم می‌گویند چرا تعداد ما از تعداد خواهرانمان کمتر است؟ باید باز هم برادر برایمان به دنیا بیاورید تا تعدادمان یکسان شود. از سویی دیگر هم دخترها می‌گویند برادرانمان اذیت می‌کنند و شما باید چند دختر دیگر به دنیا بیاورید.

خیلی عجیب هست برایم که فرزندانم هنوز هم بچه کوچک که می‌بینند مثل بچه ندید‌ه‌ها خیلی دور و برش را می‌گیرند و محوش می‌شوند که این نشان می‌دهد به خواهر و برادران کوچکترشان هم چقدر علاقه دارند. حالا هم که فهمیده‌اند من باردار هستم آنقدر ذوق می‌کنند که حد و حساب ندارد.

آقای وافی: بستگی دارد که رضایت را چگونه معنا کنیم. اگر رضایت را به معنای آرامش بدانیم اعتقاد دارم که همه فرزندانم از فضای خانه رضایت دارند؛ چه آنان که ازدواج کرده‌اند و چه آنان که در شرف ازدواج هستند و چه آنان که فعلا در کنارمان هستند.

فارس: فرمودید فرزندتان در شرف ازدواج است. کدام یک از فرزندتان در شرف ازدواج است؟

آقای وافی: یکی از دخترهایم چند خواستگار دارد که احتمال دارد بعد از ماه صفر به یکی از آنان پاسخ مثبت دهد. برای ازدواج پسرم هم به دنبال دختر خوب می‌گردیم. پسرم اکنون 17 ساله است و نسبت به من که 15 ساله ازدواج کردم دو سال هم از زمان ازدواجش دیر شده. البته به همه توصیه نمی‌کنم که در این سنین برای ازدواج فرزندشان اقدام کنند. بستگی به رشد فکری، سبک زندگی و مدل تربیتی فرزندان دارد. مدل تربیتی فرزندان و میزان مسؤلیت‌پذیری و رشد فکری فرزندان من به گونه‌ای است که در این سنین می‌توانند مسؤولیت یک زندگی را بپذیرند.

فارس: خودتان چند خواهر و برادر هستید؟

خانم حداد: ما خانواده‌ای با 6 خواهر و دو برادر هستیم.

آقای وافی: خانواده‌ ما هم 21 نفره با 10 خواهر و 11 برادر است که 10 نفر از ما برادرها طلبه هستیم.

فارس: خواهرها و برادرهایتان هم مثل شما علاقه به فرزند‌آوری زیاد دارند؟

‌خانم حداد: (با خنده می‌گوید) نه! آن‌ها نه تنها علاقه ندارند بلکه هر دفعه که خداوند به ما فرزندی عنایت می‌کند چیزی به ما می‌گویند.

آقای وافی: همه خواهرها و برادرهای من به داشتن فرزند زیاد علاقه بسیار دارند و معمولا سه، چهار و یا پنج فرزند هم دارند. البته بنا بر خواست خداوند یکی از برادرهایم هم فرزنددار نمی‌شوند. در مجموع تحمل، روحیه و همراهی زن برادرها و خواهرهایم با همسرانشان در این قضیه مهم است.

فارس: فرزندانتان چطور؟ آنان هم اعتقاد و علاقه به فرزند‌آوری زیاد دارند؟

خانم حداد: همگی به ویژه پسرهایمان داشتن فرزند زیاد را دوست دارند. دخترهایمان هم فرزندآوری زیاد را دوست دارند ولی آن را در گرو جور بودن روحیه همسرشان می‌دانند. در واقع همگی باید وارد زندگی شوند ببینند چقدر در توانشان هست.

آقای وافی: اگر انتقال منطق ما به فرزندانمان صحیح صورت گرفته باشد حتما نظر آنان هم همین خواهد بود و من فکر می‌کنم همینطور هم بوده است و همه آنان مشتاق داشتن فرزند زیاد هستند و خودشان هم این را بیان می‌کنند. همیشه هر تعداد که بوده‌اند تفریحات لازم، امکانات لازم و برنامه‌های لازم برای آنان در نظر گرفته شده است. مسافرت‌های زیارتی و سیاحتی، بازی کردن، تفریح کردن، سینما رفتن و ... برای همه آنان به جای خود بوده و کسی جای دیگری را نگرفته است و این احساس درون آنان مهم است. البته باید زمان بگذرد تا فرزندان پاسخ قاطعانه به این سؤال بدهند.

Image
*ابراز نگرانی مقام معظم رهبری نسبت به کاهش جمعیت ایران

فارس: شما به فرزندانتان توصیه می‌کنید که همانند شما فرزندان زیاد بیاورند؟

خانم حداد: به دوستان و فرزندانم می‌گویم نگاه به من نکنید من شرایطم به گونه ای است که داشتن این تعداد فرزند در توانم بوده است؛ شما باید به شرایط زندگی خودتان نگاه کنید و آنگاه تصمیم بگیرید. ممکن است شرایط زندگی کسی به گونه ای باشد که از پس دو تا فرزند بیشتر بر نیاید. این مسئله بستگی زیادی به روحیه و کمک همسر دارد.

آقای وافی: به دو دخترم که ازدواج کرده‌اند و همسرانشان و بقیه سفارش می‌کنم. مقام معظم رهبری نسبت به کاهش جمعیت ایران بسیار نگران هستند و وقتی نایب امام زمان(عج) نگران باشند یعنی امام زمان(عج) هم از این قضیه ناخشنود هستند. باید هر کسی در حد توان قدمی در این راه بردارد.

فارس: آقای وافی در منزل به شما کمک می‌کند؟

خانم حداد: آقای وافی صبر و حوصله‌اش در زمینه بچه‌داری خیلی خوب است خدا را شکر. کمک کردن همیشه در این خلاصه نمی‌شود که شوهر بیاید ظرف‌ها را بشوید یا خانه را تمیز کند. گاهی کمک کردن این است که اگر یک زمانی خانم خانه فرصت نکرده ‌است غذا درست کند همسرش ناراحت نشود و یا اگر خانه بهم ریخته است گلایه نکند، این‌ها مصداق کمک کردن است و آقای وافی در این مسائل کمک حال بنده است.

*زیاد بودن تعداد فرزندان تربیتشان را راحت‌تر کرده است

فارس: زیاد بودن تعداد فرزندان تربیت کردن آنان را سخت‌تر کرده است؟

خانم حداد: زیاد بودن تعداد فرزندان تربیتشان را راحت‌تر کرده است، این مسئله را مصداقی توضیح می‌دهم؛ دختر دو ساله‌ام در صحبت کردن با من و پدرش فعل جمع به کار می‌برد، مثلا آب که می‌خواهد می‌گوید:« مامان شما بهم آب بدید.» یا دختر چهار ساله‌ام به هیچ عنوان بدون چادر بیرون نمی‌آید و حتی وقتی دامادهایمان به منزلمان می‌آیند چادر می‌پوشد، من و پدرش در این باره تاکنون چیزی به او نگفته‌ایم ولی او به خواهرهایش نگاه می‌کند که بیرون از منزل یا جلوی دامادهایمان چادر سر می‌کنند؛ فرزندان کوچکتر قشنگ دارند از خواهرها و برادرهایشان الگوبرداری می‌کنند و این الگوبرداری‌ها تربیت فرزندان را بسیار راحت‌تر می‌کند.

تعداد بالای فرزندان در خانواده تعامل اجتماعی، بلوغ رفتاری، مسؤولیت‌پذیری، قانع بودن و کم توقع بودن را بهتر شکل می‌دهد.

فارس: تصور عموم جامعه نسبت به این مسئله شاید برعکس باشد.

خانم حداد: قصدم تعریف از فرزندان خود نیست و فقط می‌خواهم صادقانه به سؤالتان پاسخ بدهم. طی تعاملاتی که فرزندان در خانه با هم دارند بلوغ رفتاری و اجتماعی بهتری پیدا می‌کنند. تقسیم وظایف که بین آنان صورت می‌گیرد مثلاً کارهای منزل مثل ظرف شستن و مرتب کردن خانه بین دخترها و کارهای بیرون مثل خرید کردن بین پسرها تقسیم می‌شود و این تقسیم وظایف به مسؤولیت‌پذیر بار آمدن فرزندان کمک می‌کند. وقتی تعدادشان زیاد باشد کسی از زیر بار مسؤولیتش شانه خالی نمی‌کند و همگی در کنار هم کارهایشان را انجام می‌دهند. البته من و همسرم همواره به ویژه در ایام امتحانات بچه‌ها برای انجام این امور به آنان کمک می‌کنیم.

Image

فارس: رسیدگی به درس و مشق‌ بچه‌ها سخت نیست؟

خانم حداد: دخترها و پسرهایم در درس‌هایشان خیلی به هم کمک می‌کنند و به هم درس یاد می‌دهند. چون بچه‌هایم خودشان با همدیگر درس‌هایشان را کار می‌کنند و رفع اشکال می‌کنند اصلا نیازی به ورود من نیست و کارم راحت‌تر شده است. خدا را شکر همه بچه‌ها در رشته‌های مختلف درسی، هنری و ورزشی جزء ممتازان هستند.

فارس: پس با این وجود فرزندانتان هم خواهر و برادرند و هم رفیق.

خانم حداد: در واقع هم خواهر و برادرند، هم رفیق و هم معلم همدیگر هستند. حتی حین آموزش به خواهر و برادرهایشان خودشان هم بهتر مطالب را می‌فهمند و برایشان تثبیت می‌شود.

*نمی‌خورم نداریم

فارس: در هر وعده غذایی رسیدن به اتفاق نظر برای پختن غذایی که باب میل همگی باشد دشوار نیست؟ آن هم برای بچه‌های نسل امروز که در غذا خوردن بهانه‌گیر هستند!

خانم حداد: این بهانه‌ها مربوط به خانواده‌هایی است که یکی یا دو تا بچه دارند و والدین باید طبق میل آنان پیش بروند. اتفاقاً من به خانم‌های اطرافم که یکی یا دو تا بچه‌ دارند می‌گویم شما از سختی‌هایی که در مسیر بزرگ کردن بچه‌هایتان دارید بگویید؛ آنان غذا که می‌پزند یکی از بچه‌ها می‌گوید می‌خورم و یکی می‌گوید نمی‌خورم و مادر مجبور است برایش غذای دیگری درست کند.

در خانه‌های ما اینطور نیست. بچه‌ها دور هم که باشند حتی چیزی را هم که خیلی باب میلشان نیست می‌خورند. بعضی از مادرها عنوان می‌کنند که فرزندم فلان غذا را نمی‌خورد ولی وقتی در جمع بچه‌های دیگر قرار می‌گیرد می‌خورد! در خانه‌های ما هم همینطور است و البته نمی‌خورم هم نداریم.

فارس: یعنی هر چه درست کردید باید بخورند و نظرشان را نمی‌پرسید؟

خانم حداد: چرا، معمولا غذاهایی که درست می‌کنم را دوست دارند و فقط در ترکیب غذاها ممکن است کمی تفاوت نظر داشته باشند که آن هم قابل حل است و با این قضیه سازگاری دارند؛ مثلا سالاد ماکارونی که درست می‌کنم یکی از بچه‌ها ذرت داخل غذا را دوست ندارد و آن را از داخل غذایش جمع می‌کند و به آن یکی می‌دهد که دوست دارد. مسئله به همین راحتی حل می‌شود.

* گذران زندگی 13 نفره فقط با ماهانه 800 هزار تومان

فارس: ماهانه چقدر شهریه طلبگی می‌گیرید؟

آقای وافی: اکثر مردم با زندگی طلبگی و درآمد طلاب آشنا نیستند. طلاب از دولت حقوق نمی‌گیرند بلکه از مراجع تقلید شهریه دریافت می‌کنند که میزان آن معمولاً 800 هزارتومان تا یک میلیون تومان است.

مدیریت مخارج زندگی بر پایه شهریه با مدیریت زندگی بر پایه حقوق خیلی فرق دارد. شهریه گاهی ممکن است کمتر پرداخت شود، گاهی ممکن است مقداری بیشتر پرداخت شود.

فارس: شهریه طلبگی کفاف زندگی‌ چنین خانواده پرجمعیتی را می‌دهد؟

خانم حداد: زندگی طلبگی پایه‌اش شهریه است و نمی‌توانم توصیف کنم که چقدر این شهریه طلبگی برکت دارد. این مسئله را کسی درک می‌کند که در زندگی طلبگی حضور دارد و برکت شهریه را لمس می‌کند.

آقای وافی: خداوند خَرج زندگی را می‌رساند ولی بَرج زندگی را که شامل هزینه‌های اضافی است نمی‌رساند. یعنی خداوند برای تهیه موارد مهم و تأمین آسایش در زندگی کمک می‌کند ولی مثلاً برای بالا بردن اینچ تلویزیون، به‌روز کردن مدل یخچال، ست کردن مدل پرده و مبل و این قبیل هزینه‌های الکی و اضافی کمک نمی‌کند و فردی که می‌خواهد به هر سختی شده حتی با وام این‌ها را تهیه کند گرفتار می‌شود.

این روزها خانواده‌ها برای فرزندانشان تبلت‌ها و موبایل‌های چند میلیونی می‌گیرند و با این روند در خرج و بَرج یک بچه می‌مانند ولی ما سراغ هزینه‌های اضافی نمی‌رویم.

Image

فارس: خانم حداد و فرزندان برای کمک به تأمین معاش خانه فعالیتی در خانه یا بیرون از منزل انجام می‌دهند؟

خانم حداد: خیر، فعالیتی در این زمینه انجام نمی‌دهیم.

فارس: مستأجر هستید یا صاحب خانه‎اید؟

خانم حداد: تا سه سال پیش اجاره نشین بودیم. ما تجربه زندگی کردن در یک اتاق با چهار بچه را هم داشته‌ایم. بگذارید از خیلی قبل‌تر بگویم که باور کنید اگر یک قدم بخاطر خدا بردارید خداوند چند قدم برایتان بر می‌دارد.

14 سال پیش از بابل به قم برگشتیم و خیلی هم دنبال خانه برای اجاره می‌گشتیم ولی گیرمان نمی‌آمد. آن زمان به حضرت معصومه(س) متوسل شدم و در همان روز وکیل یکی از علمای بحرین که دوست پدرشوهرم بود با ما دیداری داشت و فهمید که در قم به دنبال خانه هستیم. پیشنهاد داد مستأجر منزل یکی از علمای بحرین که در خیابان سمیه بود و آن را برای اجاره گذاشته بود بشویم.

موافقت کردیم و با 500 هزار تومان ودیعه در آن خانه ساکن شدیم. 13 سال در آن خانه ساکن بودیم و سه سال پیش با یکی از دوستان همسرم که ساکن تهران است در نقطه دیگری از قم شریکی خانه‌ای خریدیم که سه دانگ مال ما و سه دانگ مال ایشان است. فعلا اینجا زندگی می‌کنیم.

آقای وافی: البته شریک خانه ما بعضاً فشارهایی وارد می‌آورد ولی مشکلی ندارد یا خداوند می‌رساند و سهم شریکمان را می‌خریم و در این خانه می‌مانیم یا بلند می‌شویم و در خانه دیگری سکونت می‌کنیم. در هر حال به کمک‌های خداوند اعتماد داریم.

*تفریحات خانوادگیمان سر جای خودش است

فارس: خودرو دارید؟ می‌خواهید بیرون بروید در یک خودرو جا می‌شوید؟

آقای وافی: فعلاً که ماشین نداریم. قبلا پیکان داشتیم. بعد سمند خریدیم و سمند را هم حالا برای خرید چند دانگ خانه فروخته‌ایم. برای مسافرت به شهرهای دیگر با قطار می‌رویم؛ بعضی اوقات هم از رفقایم ماشین می‌گیرم و به اطراف شهر یا روستاهای اطراف می‌رویم. چون دو تا از دخترهایم عروس شده‌اند و پسر بزرگم هم مشغول کار و درس است بقیه‌مان در یک ماشین جا می‌شویم. در شهر هم معمولاً با اسنپ تردد می‌کنیم.

فارس: اطرافیانتان درباره تعداد فرزندانتان چه می‌گویند؟

خانم حداد: اوایل ابراز مخالفت می‌کردند ولی وقتی که مقام معظم رهبری درباره ضرورت این مسئله صحبت کردند نظرشان کاملا عوض شد. مادرم قبلا به من می‌گفت:« دخترم دیگه بچه نیار، برای سلامتیت خوب نیست.» من هم در پاسخ می‌گفتم:« مادر جان، آیا طرافیانمان که تعداد بچه‌هایشان کم است سالم‌تر از ما هستند؟ اگر برای مبتلا نشدن به کمر درد و پا درد باشد که دختران توی خانه هم این روزها کمر درد دارند، اگر هم ترس از بیماری‌های دیگر است پس چرا این همه نازایی و سرطان رحم و سرطان سینه و ... زیاد شده است! » مادرم هم در برابر حرفهای منطقی من دیگر چیزی نمی‌گویند.

آقای وافی: تا حالا یک نفر هم در بین دوستان، بزرگان، اساتید و ... ندیده‌ام که ما را تشویق کرده باشد؛ چه تشویق مادی و چه معنوی. مثلاً کسی نگفته است امسال هفت نفر از بچه‌هایت به مدرسه می‌روند این نوشت افزار برای بچه‌هایت. خدا را شکر ما گرفتار و وابسته نیستیم ولی رفتار تشویقی از سوی کسی تا به حال ندیده‌ام.

فارس: طی دیداری که با مقام معظم رهبری داشتید واکنش ایشان به تعداد فرزندان شما چه بود؟

خانم حداد: حضرت آقا خیلی خرسند شدند و لبخندی زدند و برای ما و فرزندانمان دعا کردند. در مدح کارمان هم صحبت کردند و گفتند:«کار شما جهاد است.» لبخند حضرت آقا یعنی لبخند امام زمان (عج‌) و این برای ما خیلی شیرین بود.

فارس: داشتن خانواده پرجمعیت به شما قدرت می‌دهد؟

خانم حداد: بله، خیلی زیاد.

آقای وافی: صد در صد. قاعده مسئله همین است.

فارس: خانه‌تان چند متر است و چند اتاق دارد؟

خانم حداد: منزل قبلی 100 متر با دو اتاق بود. این منزل جدید 150 متر است که طبقه پایین دو اتاق و یک هال و طبقه بالا یک اتاق و یک هال دارد. ما طبقه پایین زندگی می‌کنیم و طبقه بالا مخصوص مهمان است.

فارس: بچه‌ها غر نمی‌زنند و بگویند خانه‌مان با توجه به جمعیتمان کوچک است؟ یا اینکه چرا اتاق مخصوص خود نداریم؟

خانم حداد: نه. سطح توقعات بچه‌ها در خانواده‌های پرجمعیت خیلی کمتر از بقیه خانواده‌‌ها است. غالبا فرزندان خانواده‌هایی که تعداد فرزندانشان کم است پرتوقع بار می‌آیند. اینجا گرچه بچه‌ها اتاق‌های دیگر هم در اختیارشان است ولی مدام دور هم و دور ما جمع می‌شوند.

فارس: از سفرهای تبلیغی خاطره ای دارید؟

خانم حداد: یک نکته جالب که طی یکی از سفرهای تبلیغی فهمیدم می‌خواهم بگویم. برای تبلیغ به یکی از مناطق سنی‌نشین ایران رفته بودیم، دکتری که در آن منطقه بود به من گفت خانواده‌های اهل تسنن به شدت مخالف استفاده از وسایل ضدبارداری هستند، هم خانم‌ها و هم آقایان. سنی‌ها برای افزایش جمعیت مسلمانان تلاش می‌کنند ولی شیعیان چطور؟ بعضی‌ها واقعا شرایط فرزند‌آوری بیش از یک الی دو تا را ندارند ولی بعضی‌ها بهانه می‌تراشند.

کسانی که می‌توانند تعداد بیشتری فرزند بیاورند این کار را بکنند یا اگر هم نمی‌توانند بچه زیاد بیاورند حداقل مشوق دیگران باشند و در زمینه توسعه این فرهنگ مؤثر باشند.

فارس: اگر به گذشته برگردید باز هم می‌خواهید این تعداد فرزند داشته باشید؟

خانم حداد: بله، صد در صد. نمی‌گویم بچه‎داری کار راحتی است چرا که واقعا اینطور نیست. تعبیر مقام معظم رهبری که فرموده‌اند:« فرزند‌داری جهاد است» واقعا تعبیر درستی است. ولی بچه‌داری با تمام سختی‌هایش، شیرینی‌های خاص خودش را دارد.

آقای وافی: چون با مبنا جلو رفته‌ایم باز هم اگر به گذشته برگردیم همین تعداد فرزند را می‌خواهیم.

انتهای پیام/78005/ح
pejuhesh232
 
پست ها : 8630
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

عرضه عروسكى كه تلاوت مي كند , نماز مي خواند

پستتوسط pejuhesh232 » پنج شنبه دسامبر 17, 2020 12:49 pm

عرضه عروسكى كه تلاوت مي كند نماز مي خواند و ذكراسماء الحسني مي گويد


Image

https://arabic.sputniknews.com/photo/20 ... %B3%D8%B7/

ساخت روسيه براى بازارهاى جهاني بخصوص مسلمان
جهت آموزش قران و نماز به كودكان
pejuhesh232
 
پست ها : 8630
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

قبليبعدي

بازگشت به نشر گزارشات رسانه حيات اعلى


Aelaa.Net