همت و تلاش

نشر گزارشات مفید برای توجه به حیات اعلی

مديران انجمن: najm134, najm134, najm134

زنی که رکورددار نماز و روزه در جهان است

پستتوسط najm134 » دوشنبه جولاي 30, 2012 7:53 pm

خانم «یامنه التیطری» زن 117 ساله الجزایری است که او را می توان رکورددار روزه گرفتن در جهان دانست. تصوير
وی که از سن 6 سالگی روزه گرفتن را شروع کرده، تاکنون 111 سال پیاپی است که روزه گرفته و امسال نیز به رغم کهولت سن، اما روزه گرفتن را ترک نکرده است.
او همچنین در طول عمر خود بیش از 200 هزار نماز واجب خوانده است. تعداد نمازهای مستحبی خود را به یاد نمی آورد.
این پیرزن الجزایری اکنون 160 نوه دارد. او می گوید: برخی از آنان را حتی نمی شناسم اما همه آنها به من محبت دارند و به من کمک می کنند. من زمان های قدیم را خیلی بیشتر از زمان حاضر دوست دارم زیرا مردم اخلاص بیشتری داشتند و خیلی بیشتر از مردم زمان حال به عبادت خداوند متعال می پرداختند و این جای تأسف دارد.
najm134
 
پست ها : 2044
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

فرهاد كوه‌كن در هند پيدا شد!

پستتوسط najm134 » سه شنبه اکتبر 16, 2012 5:39 pm

کوه عظمتی دارد که کمتر انسانی توانایی رویارویی با آن را دارد و همچنین جابه جا کردن کوه نیز کاری است غیر ممکن اما یک پیرمرد هندی توانسته است بر عظمت کوه غلبه کند.
باشگاه خبرنگاران خبرداد كه "Dasrath Manjhi" پیرمرد هندی است که توانست بر کوه غلبه کند و راه خودش را در میان آن باز کند. او با کاری که انجام داد اسم خودش را در تاریخ هند به ثبت رساند.
تصوير
او بیش از دو دهه برای راحت تر بودن اهالی روستایش تلاش کرد و با استفاده از ابزارهای بسیار ساده به جنگ با کوه رفت و راهی را در دل آن به وجود آورد تا باقی اهالی بتوانند با دنیای بیرون ارتباط داشته باشند.
تصوير
به گفته خودش این کوه سالیان بسیار زیادی باعث شده بود تا اهالی روستا نتوانند با دنیای بیرون به خوبی ارتباط داشته باشند و برای خرید مایحتاج زندگیشان مجبور بودند دور این کوه را سفر کنند که ساعت ها زمان می‌برد.
او در ادامه می‌گوید مردم روستا تقاضای زیادی از دولت داشتند تا فکری به حال این کوه بکنند، اما آن‌ها توجه نداشتند و به همین علت خودم تصمیم گرفتم تا حرکتی را انجام بدهم.
تصوير
این مرد توانسته است در مدت طولانی بیش از دو دهه گذرگاهی با طول 109 در عرض 9 متر را در دل این کوه ایجاد کند و به سبب همین رفت و آمد تقریبا 60 روستای آن اطراف بسیار بهتر شده است.
دانش آموزان در گذشته برای رسیدن به مدرسه باید تقریبا 8 کیلومتر پیاده روی می کردند اما با درست شدن این گذرگاه این مسیر به 3 کیلومتر کاهش پیدا کرده است.
"Dasrath Manjhi" انگیزه اصلی خودش را مرگ همسرش اعلام کره است چرا که همسرش در هنگام آوردن آب از این کوه پرت شده و بعد از مدتی مرده است. این باعث شد تا این پیرمرد به فکر باز کردن راهی در دل این کوه باشد.
او می گوید در این مدت هیچکس به او کمکی نکرده است و البته در ابتدا افراد زیادی هم او را مسخره می‌کردند و به نام «مرد دیوانه» صدایش می‌کردند، اما او دست از این کار نکشیده و راه را ایجاد کرده است.
najm134
 
پست ها : 2044
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

هزار کیلومتر سفر با پای پیاده برای ادای فریضه حج

پستتوسط najm134 » جمعه دسامبر 14, 2012 9:01 am

یک شهروند بوسنیایی مسافت 6 هزار کیلومتری از شهر خودش تا مکه مکرمه را برای ادای فریضه حج با پای پیاده طی کرد.
به گزارش روسیا الیوم، اسند هادریچ شهروند 47 ساله بوسنیایی تبار، طی چندین ماه پیاده روی و با طی کردن بیش از 6 هزار کیلومتر مسافت از کشورش تا عربستان، برای ادای فریضه حج وارد این کشور شد.
بنا بر این گزارش هادریچ 47 ساله ماه ژوئن گذشته سفر خود را از شهری در شمال کشور بوسنی آغاز کرده و هر روز حدود 20 تا 30 کیلومتر را طی کرده تا به مکه رسیده است.
وی در گفتگو با رسانه های خبری اعلام کرده که در طی سفر در خیابانها و مساجدی که بر سر راهش قرار داشت، به استراحت می پرداخت و خیرین نیز غذا و نوشیدنی در اختیار وی می گذاشته اند.
این شهروند بوسنیایی ضمن ابراز خوشحالی از موفقیت خود و نائل شدنش به خانه خدا، دلیل سفر با پای پیاده برای ادای فریضه حج را بضاعت مالی اندک خود عنوان کرد و تصریح داشت که فقط 200 یورو موجودی داشته است.
وی همچنین در پاسخ به سوال خبرنگاران در خصوص اینکه آیا از حیوانات درنده و دزدان و بیابانها ترسیده است یا نه، تاکید کرد که هرگز به خود ترس راه ندادم چرا که خداوند با من بود.
najm134
 
پست ها : 2044
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

نابینای های شگفت انگیز

پستتوسط najm134 » پنج شنبه نوامبر 07, 2013 10:41 am

نابینایی یک نوع معلولیت به شمار می رود اما اگر افراد نابینا تنها کمی اراده کنند می توانند پا به پای آن هایی که از نعمت بینایی بهره مند هستند افتخار آفرینی کرده و زندگی خوبی داشته باشند.
نابینایان انسان های قدرتمندی هستند که شاید از قدرت بینایی ناتوان باشند اما قدرت های بی نظیر دیگری دارند که می تواند جای خالی بینایی را برای آنها پر کند. نابینایان بعضی مواقع دست به کارهای جالبی می زنند که شاید انسان های بینا هم درانجام دادن آن ها ناتوان باشند.

موج سوار نابینا
تصوير

موج سواری ورزشی سخت و طاقت فرساست که کمتر کسی از پس آن بر می آید ولی "درک رابلو" با اینکه نابیناست یک موج سوار حرفه ای شده است که برخی مواقع درس هایی را نیز در این زمینه می دهد. این جوان۲۰ ساله برزیلی از زمانی که سه ساله بود موج سواری را آموخت و از همان زمان عزمش را برای تبدیل شدن به فردی حرفه ای جمع کرد. او اعتقاد دارد با یاد خدا همه چیز ممکن است چرا که شاید خدا بینایی به اونداده است اما حواس برتر دیگری در اختیار او قرار داده است.

نقاش نابینا

تصوير
نقاشی نیاز به استعداد و البته چشمان بینا دارد تا تمامی جزئیات را مشاهده کند و سپس بر روی بوم پیاده سازی شود. "جان برامبلیت" از این دو اصل تنها استعداد نقاشی کردن را دارد و از بینایی محروم شده است. او در سال ۲۰۰۱ و زمانی که تنها سی سال داشت چشمانش را از دست داد ولی اراده اش را از دست نداد و حالا به نقاشی معروف تبدیل شده است. او نقاشی های خود را با احساس و لمس کردن می کشد. او می گوید هر رنگی دارای حس متفاوتی است و من با دستانم این حس را می گیرم. او این روزها نقاشی های زیبایی می کشد و با قیمت های خوبی نیز به فروش می رساند.

نابینای راننده مسابقات ناسکار

تصوير
رانندگی کاری است که تنها با چشمانی سالم می توان آن را انجام داد زیرا نیاز بالایی به چشم ها برای تعامل با محیط دارد. اما "مارک ریکوبونو" کاری بسیار عجیب در سال ۲۰۱۱ انجام داد، او با اینکه از هر دوچشم نابیناست توانست با خودروی خود در مسابقات ناسکار شرکت کند. او برای به پایان رساندن دور خود نیاز به دستگاه های خاصی داشت که خیلی به آن ها اطمینانی نیست و بیشتر کنترل خودرو در اختیار مارک بود. این کار او باعث شد تا بسیاری از راننده ها از او به عنوان متفاوت ترین راننده ناسکار نام ببرند.

نابینای عکاس
تصوير

"پت اکرت" نابینای شکفت انگیزی است که عکاسی را به عنوان شغل محبوب خود انتخاب کرده است. او در جوانی و قبل از نابینا شدن درس های صنعتی را به اتمام رساند ولی پس از یک بیماری سرطانی بینایی اش را از دست داد. پس از نابینایی او به سمت عکاسی رفت و حتی توانست عکس های بسیار جالبی را نیز در این مدت بگیرد. او میگوید با استفاده از صداها و درکی که از محیط اطرافش بدست می آورد عکاسی می کند.

معمار نابینا
تصوير

کریستوفر دانوی در سال ۲۰۰۸ دید خود را از دست داد ولی این مشکل نتوانست مانع از ادامه شغلش شود. او از ابتدا علاقه به نقشه کشی ساختمانی داشت و حتی پس از نابینایی نیز کارش را ادامه داد. این روزها او با استفاده از خط بریل نقشه های ساختمانی خود را می کشد و حتی گاهی اوقات اصول نقشه کشی ساختمانی را تدریس می کند.
najm134
 
پست ها : 2044
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

درآمد میلیاردی مرد روستایی از هتل بی‌ستاره

پستتوسط pejuhesh232 » پنج شنبه آگوست 21, 2014 3:31 pm

درآمد میلیاردی مرد روستایی از هتل بی‌ستاره

کارآفرین‌میلیارد دلاری ایران کارش را از دستفروشی و درآمد روزانه ٣‌هزار تومان شروع کرده است. او تنها ٣٨‌سال دارد و درآمدزایی چشمگیرش با یک اتفاق معجزه‌آسا استارت خورده است. «عباس برزگر»، زاده و ساکن یک روستای بسیار کوچک به نام «بزم» شهرستان بوانات در استان فارس است. روستایی که نه‌چندان حاصلخیز است و نه جاذبه خاصی دارد اما با موقعیت‌شناسی درست این جوان روستایی توانسته در کتاب راهنمای گردشگری یونسکو، عنوان شگفت‌انگیزترین تجربه گردشگری ایران را از آن خود کند.

Image

به گزارش شهروند، برزگر در یک شب بارانی ٢ گردشگر آلمانی را به خانه فقیرانه خود میهمان و از آنها با دمپختک و ترشی لیته پذیرایی می‌کند. میهمانان خارجی برزگر با پذیرایی صمیمانه و بی‌ریای او ٢ روز تمام به سبک روستاییان ایرانی زندگی می‌کنند و گویا این تجربه منحصربه‌فرد آن‌قدر برایشان جذاب بوده است که به سرعت موضوع را رسانه‌ای می‌کنند و برزگر را با انبوهی میهمان ناخوانده از آن سوی مرزها مواجه می‌کنند.

هوشمندی او برای بهره‌برداری از این اتفاق، به سرعت برزگر را شهره عام و خاص می‌کند و شبکه‌های تلویزیونی از سراسر جهان کارآفرین روستایی ایران را روی آنتن خود می‌برند. برزگر حالا علاوه بر دهکده توریستی‌اش در تدارک یک تور عشایری با ١٥‌هزار سیاه چادر است. تور عشایری او تا‌ سال ٩٥ رزرو شده است و کارشناسان می‌گویند این تور می‌تواند درآمدزایی برزگر را به اندازه تمام صادرات نفت کشور برساند.

تا ٥‌سال آینده به اندازه چاه‌های نفت کشور درآمد خواهد داشت

عباس برزگر درحال حاضر مشغول آماده سازی ١٥‌هزار سیاه چادر عشایری است. او با بزرگان طایفه‌های قشقایی و بختیاری به توافق رسیده است تا میهمانان خارجی را در سیاه چادرهایشان بپذیرند و هر خانواده عشایری در ازای پذیرایی از میهمانان‌درصدی از هزینه اقامت مسافران را دریافت کند. حالا شهرت عباس برزگر به اندازه‌ای رسیده است که تمام ظرفیت هتل منحصر به فردش در ٣٦٥ روز ‌سال اشغال می‌شود. می‌گویند درآمدش تا ٥‌سال آینده به اندازه تمام صادرات نفت ایران خواهد رسید. یونسکو در کتاب راهنمای گردشگری خود، تور عشایری او را به‌عنوان شگفت‌انگیزترین تجربه گردشگری در ایران معرفی کرده است و مسافران خارجی تا آخر ‌سال ٩٥ تمام سیاه چادرهایش را رزرو کرده‌اند.

درحال حاضر هزینه هر شب اقامت در دهکده گردشگری او چیزی حدود ٣‌میلیون تومان است. کارشناسان صنعت گردشگری می‌گویند اگر او بتواند استانداردهای هتل خاص و منحصر به فردش را ارتقا دهد به راحتی می‌تواند درآمدش را به‌عنوان یکی از گرانقیمت‌ترین هتل‌های خاورمیانه و جهان افزایش دهد.

درحال حاضر هتل برج‌العرب دوبی گرانقیمت‌ترین هتل خاورمیانه به شمار می‌آید، هزینه اقامت در این هتل شبی ١٩‌هزار دلار است و تنها برای ورود به آن حدود ٢٠ دلار دریافت می‌شود. گران‌ترین هتل جهان هتل رویال ژنو است که برای هر شب اقامت ٥٣‌هزار دلار دریافت می‌کند. در توکیو نیز هتلی با عنوان سوئیت ریاست‌جمهوری که یک هتل خاص محسوب می‌شود شبی ٢٥‌هزار دلار قیمت دارد. زهرا استادی، کارشناس گردشگری می‌گوید اگر هزینه اقامت در دهکده عباس برزگر نصف قیمت گرانترین هتل خاورمیانه و حتی کمتر باشد می‌تواند معادل کل صادرات نفت کشور درآمد داشته‌باشد. با این حساب اگر برزگر به ازای هر شب اقامت در ١٥‌هزار سیاه چادر حدود ١٠‌هزار دلار دریافت کند تنها در یک روز‌ سال حدود ١٥٠‌میلیون دلار درآمد خواهد داشت. این درآمد در یک‌سال به حدود ٥٤‌میلیارد دلار می‌رسد که معادل درآمد نفتی ایران است.

گردشگران خارجی زندگی عشایر ایران را تجربه می‌کننداو این روزها مشغول آموزش خانواده‌های عشایری برای پذیرایی از میهمانان خارجی است. می‌گوید ١٠٠ نفر از جوانان خانواده‌های عشایر زبان انگلیسی آموخته‌اند تا بتوانند به راحتی با میهمانان ارتباط برقرار کنند. آنها قرار است میهمانان خود را به تماشا و تجربه تمام روزمر‌گی‌های زندگی ایل قشقایی و بختیاری ببرند. میهمانان از دامنه‌های کوه بالا می‌روند و همراه با دختران جوان گیاهان دارویی می‌چینند. با چوپانان به صحرا می‌روند و در کنار آنها غذا می‌خورند. به سوگواری‌ها و جشن‌های عشایری دعوت می‌شوند. شبانه و در سکوت کوهستان به پیرمردهای نی انبان و سرنا نواز گوش می‌دهند و کنار دارهای زمینی گلیم و گبه می‌نشینند و بر تارهای آن گره می‌زنند. قصه‌های جن و پری کهنسالان ایل و تجربه‌های شگفت انگیزشان از مواجهه با طبیعت را می‌شنوند و باورهایشان درباره تولد یک نوزاد جدید و رسوماتشان را تماشا می‌کنند. برزگر می‌گوید، تور عشایری در مراحل نهایی راه‌اندازی است و تا آخر‌سال ٩٥ مسافران خارجی تمام سیاه چادرها را رزرو کرده‌اند. بیشتر مسافرانش از اسپانیا، پرتغال و لهستان می‌آیند و او درحال حاضر همان ٧٠٠ یورو برای هر شب اقامت در مجموعه‌اش را دریافت می‌کند. او می‌گوید: تا ٥‌سال آینده کیفیت‌ها را با نظر کارشناسان بین‌المللی بالا خواهم برد و قیمت‌ها افزایشی نخواهد داشت.

اشتغالزایی برای بیشتر از ٢٥‌هزار نفر

برزگر پیش از این برای ٩‌هزار نفر از ساکنان روستای بزم شهرستان بوانات استان فارس اشتغال ایجاد کرده است و حالا ١٥‌هزار خانواده دیگر در درآمد و کسب و کار او شریک می‌شوند. عباس به «شهروند» می‌گوید: تمام درآمدها به‌طور عادلانه بین مجموعه‌ام تقسیم می‌شود. از تمام صاحبان مشاغل و کالاها به‌طور مساوی خرید می‌کنم و آنها به این شیوه من احترام می‌گذارند و باکیفیت‌ترین کالاها را برای پذیرایی از میهمانانم آماده می‌کنند. مجموعه بزرگ او قدرشناس حسن نیت عباس برزگر هستند. روستاییان فقیر دهکده نه چندان حاصلخیز بزم حالا با کارآفرینی نمونه عباس و خانواده‌اش چند برابر گذشته درآمد دارند و مجموعه موفقی تشکیل داده‌اند.

همه‌چیز از یک اتفاق ساده شروع شد

مرد جوان روستایی که با نبوغ و خوش‌شانسی توانسته سرانجام صنعت توریسم ایران را به ایده‌آل‌های ارز‌آوری‌اش نزدیک کند کارش را با دستفروشی آغاز کرده است. عباس برزگر ٣٨ ساله به «شهروند» می‌گوید: دستفروشی برایم تنها روزی ٣‌هزار تومان درآمد داشت که این مبلغ هرگز جوابگوی مخارج زندگی من و خانواده‌ام نبود. مسیر کسب و کار و زندگی عباس در یک شب بارانی به‌طور معجزه آسایی تغییر کرد. او می‌گوید: با موتورسیکلتم از کوچه پس کوچه‌های روستایمان عبور می‌کردم که ناگهان به دو گردشگر خارجی و مترجمشان رسیدم. باران، تاریکی و گم شدن در راه برگشت حسابی خسته و کلافه‌شان کرده بود. آنها را به خانه خود دعوت کردم تا شب را در آن‌جا بگذرانند.

میهمانان آلمانی سرزده آمده بودند و در سفره فقیرانه عباس برزگر به جز دمپختک گوجه‌فرنگی، ماست محلی و ترشی لیته چیز دیگری پیدا نمی‌شد. آنها شب را هم درکنار خانواده برزگر و در رختخواب‌ها و ملحفه‌های دست‌دوز همسرش گذراندند. یکی از میهمان‌ها که پسر جوان ٢٠ ساله‌ای بود بی‌نهایت غمگین و پکر به نظر می‌رسید. مترجم در جواب کنجکاوی عباس می‌گوید که فردا روز تولد اوست و او از این‌که نتوانسته است به کشورش برگردد و تولدش را در کنار خانواده، دوستان و در زادگاهش جشن بگیرد ناراحت است. علی و زهرا فرزندان خردسال عباس برزگر موضوع را می‌شنوند. میز کوچک چرخ خیاطی مادر، چند بادکنک و کیک خانگی تنها بضاعت آنها برای خوشحال کردن میهمان آلمانی است. میهمان جوان از دیدن جشن تولد روستایی‌اش هیجان‌زده می‌شود و از صحنه‌ها فیلمبرداری می‌کند. خانواده برزگر بعدتر می‌فهمند که مادر روزنامه‌نگار آن میهمان آلمانی جشن تولد در ایران را رسانه‌ای کرده است. استقبال مخاطبان خانواده برزگر را به سرعت محبوب می‌کند از سازمان میراث فرهنگی به عباس برزگر خبر می‌دهند که میهمانان جدیدش در راهند. این سرآغاز توسعه هتل روستایی عباس برزگر می‌شود. حالا سیاه چادرهای عشایری هم به مجموعه هتل روستایی او اضافه می‌شوند. در همان محل اسکان واقعی عشایر...

راز موفقیت: میهمانانم را فریب نمی‌دهم

عباس می‌گوید:کار خاصی انجام ندادم تنها گردشگران خارجی را مانند اقوام و فامیل خودم در خانه پذیرایی کرده‌ام، با غذاهای محلی خودمان، چای آتشی، ماست و پنیر گوسفندی. البته میهمانان هم توقع زیادی نداشتند تنها می‌خواستند چند روز زندگی روستایی در ایران را تجربه کنند. عباس برزگر میهمانانش را به تماشای علف‌چینی و میوه‌چینی روستاییان می‌برد، در عروسی‌ها و حنابندان‌های روستایی میهمان می‌کند و به شب‌نشینی‌های هم ولایتی‌هایش کنار آتش دعوت می‌کند. با آنها سیب زمینی کباب شده و چای آتشی می‌خورد. گاهی هم میهمانانش با او شیر می‌دوشند و کشک درست می‌کنند اما این تمام کاری نیست که خانواده برزگر انجام می‌دهند.

عباس به «شهروند» می‌گوید: من با میهمانانم صادق هستم و هیچ‌وقت نخواستم آنها را فریب بدهم یا چند برابر قیمت واقعی چیزی را به آنها بفروشم. صنایع دستی و تمام سوغات روستایی که در فروشگاهم گذاشته‌ام برای مشتریان ایرانی و خارجی یک قیمت دارد. من از ناآگاهی آنها نسبت به بازار ایران و قیمت‌هایش سوءاستفاده نکرده‌ام. او می‌گوید: برای غذای میهمانانش سنگ‌تمام می‌گذارد. تمام غذاها از باکیفیت‌ترین و مرغوب‌ترین مواد اولیه محلی و روستایی تهیه می‌شوند. ١٠ دقیقه پیش از غذا از مزرعه برای میهمانانش سبزیجات تازه می‌چیند و صبح‌ها قبل از طلوع آفتاب عسل تازه از کندو خارج می‌کند و سرمیز صبحانه می‌برد. میهمانانش در دفتر یادگاری هتلش نوشته‌اند «احساس می‌کنند در کنار خانواده خود زندگی می‌کنند.» و این تفاوت اساسی کسب و کار عباس برزگر با دیگرانی است که اعتماد مشتریان خود را خدشه‌دار می‌کنند.
pejuhesh232
 
پست ها : 8630
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

زن‌ ایرانی‌ که با سوسک ثروتمند شد

پستتوسط pejuhesh232 » سه شنبه اکتبر 28, 2014 11:02 pm

زن‌ ایرانی‌ که با سوسک ثروتمند شد!


به گزارش گروه اجتماعی مشرق، شکوه السادات هاشمی یکی از کسانی است که نامش میان زنان موفق ایران ثبت شده و شما همین جای مطلب باید بپرسید : «چرا؟» که پاسخش می شود این : او تلاش کرد مشکل بزرگش را حل کند و از آنجایی که این مشکل برای تمام زنان جهان وجود دارد، تبدیل به یکی از ثروتمندترین زنان ایران شد. حالا باید بپرسید:« چطوری؟!» و ... سوسسسسسسسسسسسسسسسسسک!

به همین راحتی!

بیشتر زنان از سوسک می ترسند در حد مرگ. شکوه السادات هاشمی از همین نقطه ضعف استفاده کرد و به ثروت رسید. داستانش را بخوانید و یاد بگیرید تا با دقت روی اطرافتان و البته اطرافیان، حتی در دشوارترین شرایط اقتصادی هم می توانید به موفقیت برسید.

آشنایی با بازار کار

یک آگهی دیدم و جذب آن شدم. آموزشگاه اقتصاد ایران در میدان فردوسی، به مناسبت تاسیس اش اعلام کرده بود که دفترداری، حسابداری، منشی گری و تایپ فارسی و لاتین را رایگان درس می دهد. این اطلاعیه بهانه ای شد که من به آنجا بروم و این دوره ها را ببینم. البته در یادگیری آن دوره ها زیاد موفق نبودم ولی با این حال گواهینامه اش را گرفتم. این دورانی بود که پدر کم کم داشت موقعیتش ضعیف می شد و شرایط سختی برای خانواده به وجود می آمد. نزدیک خانه ما یک نمایندگی ایران ناسیونال وجود داشت که در سال ۶۴ تاسیس شده بود. آقایی به نام محمدرضا کلانتری، آن موقع قطعات پیکان را تولید می کرد.

من با درخواست از وی و کمکش، در جایی مشغول به کار شدم. یادم هست روز اول مهر بغض کرده بودم وقتی می دیدم بچه ها به مدرسه می روند و من باید سرکار بروم. رفتن من به سرکار، مقارن با روز اول مهر شده بود. نزدیک به ۲ ماه در تعمیرگاه شماره ۸۱ ایران ناسیونال، در خیابان هفده شهریور شمالی فعلی کار کردم. از آنجا که بیرون آمدم فقط یک روز بیکار بودم. زنگ زدم به جایی و گفتم آیا شما «کاردکس من» می خواهید؟ کاردکس من کسی بود که موجودی های لوازم یدکی را در برگه هایی وارد و خروجی ها را خارج می کرد. ۳،۴ سال هم در جای جدید کار کردم و همزمان با آن درس هم می خواندم. کلاس هفتم بودم که ۵،۶ تا تجدید آوردم و شوکه شدم. مگر می شد من تجدید آورده باشم؟ تجدیدهایم به این دلیل بود که مادرم می گفت باید همه کارها را انجام بدهم و بعد کتاب یا درس بخوانم. خانواده ما هم خانواده شلوغی شده بود. ۲زن پدرم با هم زندگی می کردند و مدام با هم درگیری داشتند. بعدتر پدرم صلاح دید که آنها را از هم جدا کند.

نگهداری از ۶ بچه

روزها کار می کردم و شب ها درس می خواندم. در کلاس دهم همان بلای کلاس هفتم سرم آمد و بعد دوباره به خودم آمدم و تا دیپلم همه درس ها ، به خصوص درس های ریاضی نمره هایم بالا بود. در سال ۵۴ در همان محیط کار با آقایی آشنا شدم و ازدواج کردم. ماجرای ازدواج ما هم طولانی است. وی قبل از آن ازدواج کرده و دو بچه داشت. به سفارش پدرم، قرار بود من آن بچه ها را قبول نکنم اما در یک مقطع دیدم لازم است و قبول کردم. ۲ بچه شوهرم داشت و ۴ بچه هم خودم به دنیا آوردم. در همین شرایط هم هر سال در دانشگاه شرکت می کردم و قبول هم می شدم اما خانواده موافقت نمی کردند. زندگی ادامه داشت تا سال ۷۳ که مقطع دیگری از زندگی ام شروع شد.

Image

حمله سوسک ها به ساختمان

من اصولا زن بی نظمی نبودم که زندگی ام را کثیف اداره کنم، اما ساختمان ما یک ساختمان قدیمی در حوالی نارمک بود که سوسک زیادی داشت چون این ساختمان همجوار با یک حمام عمومی و رودخانه بود. مانده بودیم چه کار کنیم که این سوسک ها از بین بروند. اعضای خانواده با هم فکر می کردیم و با همسایه ها بررسی می کردیم، اما نمی شد. کتاب ها را بررسی و از سوسک کش های مختلف استفاده می کردیم اما مشکل حل نمی شد.

کشف فرمول سوسک کش

به نظرم عوامل زیادی در موفقیت آدم ها تاثیر می گذارد. این نیست که بگوییم، اگر یک نفر خلاق و مبتکر باشد، حتما موفق می شود. خلاقیت هم مسئله خیلی مهمی است اما تنها عامل نیست و عوامل مهمی در این مسئله دخیل هستند. یکی از آنها عوامل روانی و انسانی آن است که آدم ها خالص باشند. وقتی آدم ها روح خود را درگیر دروغ، سخن چینی، خیانت، بدجنسی، بدذاتی، غیبت و ... نکنند و درون شان خالص باشد، خداوند به آنها پاداش هایی می دهد و آنها را به راه های خوبی راهنمایی می کند. اول دنبال ماده ای بودم که سوسک های خانه خودمان از بین برود. از هرچه که استفاده می کردیم، سوسک ها از بین نمی رفتند. ساکنان ساختمان ما از لحاظ مالی قوی نبودند با این حال حاضر شدیم کل ساختمان را یکی، دو بار سم پاشی کنیم. ساختمان یکی، دو روز بوی گند سم می داد ولی بعد از این یکی، دو روز، باز سر وکله سوسک ها پیدا می شد. در ذهنم بود که باید کاری انجام دهم و به صورت اتفاقی و با آزمون و خطا به ترکیبی رسیدم که سوسک ها را نابود می کرد. نه، بهتر است بگویم ترکیب من سوسک ها را امحا می کرد.

من هم مثل ادیسون

خیلی از کارهایی که بشر انجام داده از سر اتفاق است. بشر به صورت اتفاقی آتش را کشف کرد، ادیسون از سر اتفاق لامپ را ساخت. من هم از سر نیاز به فرمول خمیر سوسک رسیدم. شکل رسیدن به فرمول هم جالب بود. وقتی قورمه سبزی درست می کنید، یک نفر در آن آبغوره می ریزد، یکی آبلیمو، دیگری اسفناج هم استفاده می کند و هرکس مطابق با ذائقه و سلیقه اش قورمه سبزی را درست می کند. یک نفر هم هست که می گوید چطور می شود از همه اینها استفاده کنم. او تن نمی دهد به اینکه کاری را که همه انجام داده اند، انجام بدهد. اگر کسی به مزه معمول و متداول قورمه سبزی تن ندهد، به قورمه سبزی خیلی خوشمزه تری می رسد.

ثبت اختراع

یکی، دو سال طول کشید تا توانستم تاییدیه بگیرم؛ گواهی نوآوری از سازمان پژوهش های علمی و صنعتی و گواهی غیر سمی بودن فرمول. در آن گواهی نوشته شده بود: «این خمیر بدون استفاده از سموم ساخته شده و برای انسان هم هیچ مسمومیتی ندارد.» من موفق شده بودم این خمیر را ثبت اختراع کنم. از همان اول اسمش را امحا ثبت کرده بودم چون یک بار استفاده از این خمیر باعث می شود که سوسک محو شود و حتی جنازه اش هم توی محیط نیفتد. این از مزیت های آن است چون از جنازه سوسک پروتئین مضری آزاد می شود. سوسک ها وقتی خمیر ما را می خورند یک حالت تشنگی به آنها دست می دهد و می روند توی راه آب ها و از بین می روند. اسم امحا یک اسم با مسما و خوب بود. وقتی رفتم لوگو را طراحی کنم، به آقایی که آن را طراحی می کرد، گفتم: این لوگو را خیلی خوب طراحی کن، چون این اسم یک روزی اسم خیلی مهمی در ایران می شود.

ماجرای عرضه و تقاضا

وقتی آن ماده را درست کردم و دیدم سوسک های خانه ام از بین رفت، نگفتم این خمیر مال خودم باشد. مدام این خمیر را می ساختم و به در و همسایه می دادم. به شاگردان کلاس صبحگاهی و معلم های مدرسه ای که کار می کردم هم دادم. هر کس می گفت خانه ام سوسک دارد، می گفتم من یک ماده درست کردم که سوسک ها را از بین می برد. یک شب در خانه مان صحبت شد، همسرم گفت می توانید با بچه های تیم کوهنوردی جمع شوید و این را در قوطی بریزید و بفروشید اما من همین طور درست می کردم و به متقاضیان می دادم تا اینکه تقاضا آنقدر زیاد شد که من به این نتیجه رسیدم که باید سفارش بگیرم و تولید کنم.

وام برای توسعه

آن موقع سازمان پژوهش ها به کسانی که این گواهینامه را می گرفتند وام می داد. صندوق توسعه تکنولوژی به مخترعین، مبتکرین و مکتشفین وام می داد و من هم این وام را گرفتم. البته وامی که برای من ۲۱ میلیون تصویب شده بود، شد ۴میلیون. یک وام دیگر گرفتم با عنوان « طرح اعطای کمک های فنی و تکنولوژی» از وزارت صنایع که همیشه دعای شان می کنم. بدون بهره و بدون هیچ اذیت و آزاری این وام را به من دادند و من با قسط اول این وام توانستم در فیروزکوه سوله بخرم و کارم را گسترش بدهم.

خدا مرا دوست دارد

با وجود آنکه به من توصیه شده بود که شرکت نزنم، شرکت زدم و با همسرم شریک شدم اما بعدا مشکلاتی به وجود آمد. نزدیک بود دوباره صفر شوم اما خدایی که جایزه را به من داده بود، دوباره به من کمک کرد. دوباره از پستوی دفترم شروع کردم و البته این دفعه پول داشتم. رفتم یک همزن خمیر نانوایی خریدم و آنجا شروع به کار کردم. لطف خدا به من این بود که آن موقع که اسم را ثبت می کردم، این اسم را به نام شرکت نکرده بودم.

وقتی که به وزارت بهداشت می رفتم که مجوز بگیرم، نوشت: «حسب ارائه مدارک و محصول توسط شکوه السادات هاشمی، چون از سموم استفاده نشد، مشمول اخذ مجوزهای بهداشتی نیست.» در بحبوحه مشکلات ما، وزارت بهداشت گفته بود که باید پروانه ساخت بگیرید و معلوم شده بود که این سوسک کش چقدر کارایی دارد. ما توانسته بودیم سوسک های همه جا را ریشه کن کنیم. دیده بودند کم کم داریم سوسک زندان ها، اداره ها، اداره های دولتی، بهزیستی ها که نمی توانستند معلولان را تکان بدهند و همین طور زندان ها را ریشه کن می کنیم، بنابراین گفتند باید مجوز بگیرید و مجوز را به کسی می دادند که اسم فرمول به نام او بود، یعنی شکوه السادات. در آذر سال ۸۱ یک شرکت تازه به نام «توره شیمی پارس» تاسیس کردم و دوباره بلند شدم. الان حدود ۵۰ پرسنل دارم. اول در ناحیه صنعتی حاجی آباد بودم و بعد در شهرک صنعتی ایوانکی یک کارخانه را خریدم و الان آنجا کار می کنم. کارخانه خوبی است. همه چیز را هم مکانیزه کردم.

فرآیند تولید خانگی

در خانه یک لگن داشتم که جنس آن از روی بود و توی آن لباس ۸ نفر را می شستم و با همه این کارها و مسئولیت ها که داشتم در همین لگن خمیر امحا درست می کردم و توی تیوپ های آکواریوم می ریختم و با دم باریک ته آن را می بستم و توی پلاستیک هایی که از پله های نوروز خان می خریدم، می ریختم. بروشور هایی هم درست می کردیم و کنار این خمیر ها می گذاشتیم. البته آن موقع دیگر در خانواده هم به من کمک می شد و آنها هم در پیشرفت کار تاثیر داشتند. من نمی خواهم بی انصاف باشم و بگویم همه کارها را خودم می کردم.
pejuhesh232
 
پست ها : 8630
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

مولتـی میلیـاردر ایـرانـی از زنـدگی اش می گویـد

پستتوسط najm134 » يکشنبه مارس 29, 2015 10:33 am

احـد عظیـم زاده مولتـی میلیـاردر ایـرانـی از زنـدگی اش می گویـد


اگر نخستین سال های زندگی مشقت بار این تاجر فرش و مولتی میلیاردر ایرانی را در نظر بگیریم و آن را با موقعیت كنونی اش قیاس كنیم، شگفت زده خواهیم شد. كسی كه در هفت سالگی و از همان روز اول مدرسه، مجبور می شود پشت دار قالی بنشیند، اكنون با اتكا به خلاقیت و كار طاقت فرسای خودش، یكی از بزرگ ترین تاجران فرش در دنیا است و به قول خودش هربار كه برای خرید به بازار تبریز می رود، این بازار را تكان می دهد. آن هم در هنگامه ای كه بحران در تار و پود تولید و تجارت فرش دستباف ایران تنیده شده و آمار رسمی دال بر كاهش 33درصدی صادرات این محصول ملی در ماه اول سال جاری است.
تصوير
من "احد عظیمزاده" هستم. در 10 آذر 1336 در ده اسفنجان در شهرستان اسكو متولد شدم. هفت ساله بودم كه پدرم را از دست دادم و یتیم شدم. امكانات مالیمان اجازه نمیداد به مدرسه بروم و فقط پس از رفتن به كلاس اول مجبور شدم پشت دار قالی بنشینم و قالیبافی كنم. تا 13 سالگی روزها قالی میبافتم و شبها درس میخواندم. چارهای نبود، وسع مالی ما جز این اجازه نمیداد.

خاك خوردم و زحمت بسیار كشیدم. در سال 2 بار بیشتر نمیتوانستیم برنج بخوریم. یك بار روز 21 ماه رمضان و بار دوم شب چهارشنبهسوری. آرزو داشتم یا خلبان شوم یا پولدار و برای رسیدن به این آرزوها بسیار زحمت كشیدم.
تصوير
كارم را با به دوش كشیدن پشتی و قالیهای كوچك و بردن آن از اسفنجان یا اسكو برای فروش آغاز كردم. در آغاز كار از هركدام از آنها یك یا دو تومان (نه هزار یا 2هزار تومان) سود میكردم. پنج سال اینچنین سخت كار كردم. بسیار دشوار بود. اما پشتكار و اعتقاد به هدف با توكل به خدا تحمل سختیها را آسان میكرد. در 18 سالگی توانستم 20 هزار تومان پسانداز كنم، اما فشارها همچنان ادامه داشت تا اینكه مجبور به ترك تحصیل شدم.

غصه یتیمی چون باری سنگین به دوشم بود. (بغض میكند) یتیم هیچكس را ندارد. كارمند، كارگر، بانكی، كاسب و هركس دیگری شب كه به خانهاش میرود دستی به سر و روی بچهاش میكشد. اما یتیم این محبت بزرگ را ندارد. شبها، شبهای جمعه پاهایش را در بغل میگیرد و به انتظار مینشیند. در انتظار آن كس كه دستی به سرش بكشد...

در این فكر بودم كه سرمایهام را افزایش بدهم تا بتوانم كاری بكنم. میخواستم یك كارگاه فرشبافی راه بیندازم. سراغ پسرعموی پدرم رفتم و از او 20 هزار تومان قرض كردم و 60 هزار تومان هم از بانك وام گرفتم. سرمایهام شد 100 هزار تومان یعنی به اندازه یك تراول صد تومانی امروزی.
تصوير
وقتی این پول دستم آمد تازه به فكر افتادم كه چه بكنم. چه ایده جدیدی داشته باشم؟ ماهها فكر كردم. آن روزها چون انقلاب پیروز شده بود تا 2 سال به هیچ ایرانی پاسپورت نمیدادند. در این مدت فكر كردم و فكر كردم تا به این نتیجه رسیدم كه با صادرات كارم را شروع كنم.

اما هیچ اطلاعاتی نداشتم. شنیده بودم آلمان مركز تجارت فرش است. ویزا گرفتم و به هامبورگ رفتم و در یك مسافرخانه یا پانسیون مستقر شدم. به سالنها و انبارهای فرش آنجا سرزدم و با سلیقهها آشنا شدم. آنجا به من گفتند ثروتمندان برای خرید فرش به سوئیس میروند. ویزای 15 روزه سوئیس گرفتم و به ژنو رفتم.

زبان هم نمیدانستم. در یك هتل با تاجری آشنا شدم و او ایده اصلی را به من داد: فرش گرد بباف. در آن دوران در ایران فرش گرد بافته نمیشد و كیفیت تولید فرش و رنگبندیها هم مناسب نبود. چای و قهوهام را خوردم و همان روز به ایران برگشتم. به ده خودمان آمدم و ساختمانی اجاره كردم. دستگاه خریدم، با 10 درصد نقد و بقیه اقساط. ابریشم هم قسطی خریدم. انسان باید ریسكپذیر باشد و من هم ریسك كردم. با دست خالی و از هیچ.

شروع به بافتن فرش گرد كردم و چند نمونه كه بیرون آمد سر و كله تاجران آلمانی پیدا شد و آنان به اسفنجان آمدند. باور میكنید یا نه؟ در اولین معامله 6.5 میلیون تومان نقد پرداختند و شش میلیون تومان هم چك دادند! آن شب از شدت هیجان نخوابیدم. احساس آن شب را خوب به خاطر دارم. سرمایه 100 هزار تومانی من كه 80 هزار تومانش قرض بود در كارخانه اجارهای اینچنین سودی نصیب من كرده بود، در اولین قدم... كسب و كارم رونق گرفت و صادراتم را به آلمان، ایتالیا، سوئیس، انگلیس، بلژیك و دیگر كشورها آغاز كردم.

بسیار سفر كردم و ایدههای جدید دادم. از موزههای فرش كشورها بازدید میكردم و از طرحها اقتباس یا از آنها عكس میگرفتم و با الهام از آنها و تلفیق طرحها، ایدههای نو بیرون میدادم. در این مدت سلیقه مشتریان را شناختم. اصول كار خودم را پیدا كردم. من شریك ندارم. هیچگاه نداشتهام و نخواهم داشت. اگر شریك خوب بود، خدا برای خودش شریك میگذاشت.

اصل دیگر من احترام به مشتری است، هر كه میخواهد باشد. پیش مشتری مثل سربازی كه جلوی تیمسار خبردار میایستد، با احترام میایستم. اتكای خودم اول به خدا و دوم به ایده و تفكر و پشتكار و ریسكپذیری خودم است. بسیار ریسك میكنم، بسیار.

كمی بعد در بازدید از هتلهای معروف جهان تصمیم گرفتم وارد كار ساخت بزرگترین پروژه هتل كشور شوم. تاكنون 180 میلیارد تومان در این پروژه سرمایهگذاری كردهام. تمام مصالح این پروژه خارجی و بهترین است. سنگ برزیل، شیشه بلژیك، دستگیره در انگلیس و تاسیسات آلمانی است. كابین چهار آسانسور نیز از طلای 18 عیار است.

پروژه قو الماس خاورمیانه در سلمانشهر مازندران

این هتل 340 واحد مسكونی در 25 طبقه، هفت طبقه سالن ورزشی، 34 طبقه هتل، 7 رستوران روی دریاچه، 10 هزار متر شهر آبی، 70 هزار متر زمین آمفیتئاتر، 90 هزار متر زمین گلف و 2 باند هلیكوپتر دارد. فقط قرارداد نورپردازی این پروژه با فرانسویها 9 میلیون دلار است. این پروژه آبروی كشور است و من با افتخار روی آن سرمایهگذاری كردهام. من ایران را دوست دارم. بروید بگردید حتی یك دلار و ریال در خارج كشور ندارم و سرمایهگذاری یا ذخیره نكردهام ...


میپرسید چه احساسی نسبت به پول دارم؟ پول دیگر مرا ارضا نمیكند. هدف من كارآفرینی است. تنها در پروژه آن هتل 600 نفر به طور مستقیم كار میكنند. من 2 بار برنده تندیس الماس بزرگترین بیزینسمن جهان شدم و بزرگترین صادركننده فرش كشور هستم. اما میدانید بزرگترین افتخار من چیست؟ "یتیمنوازی".

افتخار میكنم 2 سال خیر نمونه كشور شدم. افتخار میكنم جزو 100 كارآفرین برتر كشور هستم. دوست دارم اشتغالزایی كنم. دوست دارم سفره مرتضی علی باز كنم، معتقدم خدا من را وسیله قرار داده است. هماكنون 1070 بچه یتیم را زیر پوشش دارم و با خودم پیمان بستم تا عمر دارم هر سال 100 بچه به آنها اضافه كنم. وصیت كردهام وقتی مردم تا 10 سال بعد از عمرم هر سال 100 بچه یتیم اضافه شود و مخارج همه یتیمها را از محل ارثم بپردازند.

بعد از 10 سال هم اگر بازماندگانم لیاقت داشتند، راه من را ادامه میدهند. سفره كه میاندازیم برای یتیمها و میآیند و غذا میخورند، كیف میكنم. گریه میكنم و حال میكنم.

در یك مراسمی بچهها دورم جمع شده بودند و هر كس چیزی میخواست. در این میان دختربچهای به من نزدیك شد و به جای آن كه چیزی بخواهد، فقط خواست دستم را ببوسد. مهرش بدجور به دلم نشست. خواستم فردا بیایند دفترم. آن دختر الان دخترخوانده من است. روی پایم نشست و بابایی صدایم كرد. من به هر دخترم 50 میلیون تومان جهاز دادم و مقرر كردم به این یكی 100 میلیون تومان جهاز بدهند. این دست خداست كه مهر این دختر را به دل من انداخت. یتیمی سخت است. بهترین ساعات عمر من زمانی است كه در خدمت یتیمان هستم. پول را برای چه میخواهیم؟ خدا به ما داده و ما هم باید به بقیه بدهیم.

ما وسیله هستیم. باید بخشید و بیمنت و زیاد بخشید. این توصیه من به همكارانم است. من از زیر صفر شروع كردم. توصیه من به جوانان این است كه منطقی فكر كنند. این گونه نبوده كه شب بخوابم، صبح پولدار شوم. خاك خوردم و رنج كشیدم و آثار این رنج هنوز در من هست. امیدشان به خدا و فكر و بازوی خودشان باشد. درستكار باشند و تلاش و تلاش و تلاش كنند. این فرمول من است...
najm134
 
پست ها : 2044
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

ثروتمند عاقل

پستتوسط pejuhesh232 » پنج شنبه جولاي 23, 2015 1:23 pm

ثروتمند عاقل


حرف‌های دومین مرد ثروتمند جهان!
Image

شادترین مردم کسانی نیستند که لزوما بهترین چیزها را داشته باشند، بلکه افرادی هستند که قدر امکاناتی را که دارند می دانند.
به گزارش خبرآنلاین، وارن بافت، دومین مرد ثروتمند جهان، طی یک مصاحبه ای جذاب عقاید خود را درباره ثروت و لذت فاش کرد. در زیر می توانید توصیه های دلنشین و نکاتی از زندگی او را بخوانید و کمی برای موفقیت و داشتن زندگی سعادتمند ترمزدستی زندگی خود را بکشید.


**او اولین سهام خود را در ۱۱ سالگی خرید و هنوز هم عقیده دارد که خیلی دیر شروع کرده است.

* *دارایی ها در آن زمان بسیار ارزان بود، پس فرزندان خود را به سرمایه گذاری تشویق کرد.

**او اولین زمین کشاورزی خود را در ۱۴ سالگی خریداری کرد؛ آن هم با جمع کردن درآمدهای ناشی از فروش روزنامه.

* *هر کسی می تواند با پس انداز پول های خود به امکانات زیادی برسد. فرزندان خود را به شروع یک تجارت تشویق کنید.

**او هنوز در خانه ۳ اتاق خوابه ای که ۵۰ سال پیش خریداری کرده بود زندگی می کند. او می گوید هرچه می خواهد در این خانه وجود دارد. نکته جالب این است که خانه او هیچ حصار و دیواری ندارد.

- هیچگاه بیش از آن چیزی که احتیاج دارید خرید نکنید.

**او همواره اتومبیل خود را می راند و هیچ راننده و محافظی ندارد.

* *شما همان هستید که هستید نه آنچه که دارید.

**او هیچگاه با هواپیمای شخصی خود مسافرت نمی کند، درصورتی که او خود مالک بزرگترین شرکت تولیدکننده جت خصوصی است.

**همواره به این فکر کنید که چگونه می توانید با اقتصادی اندیشیدن از زندگی لذت ببرید.

* *شرکت او به نام Berkshire Hathaway / برکشایر هاتوی ۶۳ شرکت تابعه دارد.

او هر سال یک نامه به مدیران آنها می نویسد و اهداف را مشخص می کند. او هیچ گاه جلسات متعدد و تماس های معمول شرکت ها را با آنها ندارد.

**او همواره به مدیران خود ۲ قانون را یادآور می شود: «همواره مراقب پول سهامداران باشید» و " قانون اول را فراموش نکنید".

* *اهداف را تعیین کنید و مطمئن شوید که افراد شما روی آنها متمرکز هستند.

**او هیچ گاه با جامعه شلوغ ارتباط برقرار نمی کرد. تنها تفریح او یک پاپ کورن و تماشای تلویزیون بود.

* *سعی نکنید که با اموال خود به دیگران فخر بفروشید، تنها از چیزهایی که دارید خودتان لذت ببرید.

**وارن بافت هیچ گاه یک موبایل یا حتی یک کامپیوتر نداشته است.

* *بیل گیتس، ثروتمندترین مرد روی زمین ۵ سال پیش او را ملاقات کرد. او تصور می کرد که هیچ نقطه مشترکی از لحاظ عقیده ای با او ندارد، بنابراین برای نیم ساعت برنامه ریزی کرده بود در صورتی که ملاقات آنها ۱۰ ساعت طول کشید و پس از آن از طرفداران وارن بافت شد.

توصیه او به جوانان:

* *از وام های بانکی دوری کنید و روی خودتان سرمایه گذاری کنید و همواره به یاد داشته باشید که: پول انسان ها را خلق نمی کند، بلکه انسان ها هستند که پول را خلق می کنند«زندگی را به سادگی خودتان زندگی کنید.»

**براساس حرف های دیگران عمل نکنید، فقط به آنها گوش کنید ولی هرچه را که احساس خوبی به آن دارید، انجام بدهید.

**به دنبال پوشیدن یا داشتن برندها نباشید، بلکه آنچه را که در آن احساس راحتی می کنید خریداری کنید.

**پول خود را روی چیزهای غیرضروری خرج نکنید، بلکه روی چیزهایی سرمایه گذاری کنید که واقعا به آنها احتیاج دارید.


**در نهایت اینکه این زندگی شماست، پس چرا این فرصت را در اختیار دیگران قرار می دهید تا روی زندگی شما حاکم باشند؟

** و نکته آخر: شادترین مردم کسانی نیستند که لزوما بهترین چیزها را داشته باشند، بلکه افرادی هستند که قدر امکاناتی را که دارند می دانند.


تایر، مارک (۱۳۸۹) ۲۳اصل موفقیت وارن بافت؛ ترجمه محمد حسینی بهشتیان و امیر کامگار. تهران: انتشارات نوآور
http://www.abedini.info/?p=618
pejuhesh232
 
پست ها : 8630
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

بانوى با همت و پيگيري ازدواج (برای اولین بار) در سن107 سالگى

پستتوسط pejuhesh232 » پنج شنبه فبريه 11, 2016 3:25 pm

بانوى با همت و پيگيري ازدواج (برای اولین بار) در سن 107 سالگى


Image

روز نو/ معمولا می گویند وقتی سن بالا میرود تمایل به ازدواج کردن نیز کاهش پیدا میکند, مثلا یک زن 50ساله تمایل کمتری برای ازدواج نسبت به یک زن22ساله دارد. حالا فرض کنید یک زن 107ساله که تمام عمر از ازدواج کردن می ترسید حالا تصمیم گرفته است که ازدواج کند. بله یک زن 107ساله چینی که تمام عمرش از داشتن شوهر می ترسید, حالا تصمیم دارد که ازدواج کند! او می گوید در کودکی شاهد رفتار بسیار بد عمویش با همسرش (یعنی زن عمویش) بوده و می دیده که عمویش چگونه همسرش را کتک می زند و بخاطر همین مسئله هیچگاه دوست نداشته که ازدواج کند.اما الان شرایط عوض شده و تصمیم دارد ازدواج کند و تنها شرط وی این است که داماد بیش از 100سال سن داشته باشد!
pejuhesh232
 
پست ها : 8630
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

پایان احتمالی معضل آلودگی هوا توسط اختراع یک نخبه ایرانی

پستتوسط pejuhesh232 » شنبه سپتامبر 24, 2016 3:20 pm

پایان احتمالی معضل آلودگی هوا توسط اختراع یک نخبه ایرانی


Image

مخترع جوان ۲۵ ساله روستایی، نخستین عضو باشگاه پژوهشگران جوان و نخبگان دانشگاه آزاد اسلامی و دارای چندین اختراع ثبت شده است، این پژوهشگر جوان با اختراع وسیله ای قابل نصب در خودرو می خواهد علاوه بر کاهش مصرف سوخت به جنگ آلودگی هوا برود.

به گزارش کلیک، در طول دهه های گذشته سرمایه گذاری و توجه شایسته به نسل جوان به خصوص جوانان نخبه همواره از دغدغه های دولت ها بوده است، جوانانی پرشور، خلاق و ارزشمندی که دل در گرو این آب و خاک دارند.
سیدمحسن روستا، اهل روستای کورکی شهر زرقان استان فارس یکی از جوانان نخبه و توانمند کشورمان است، او فارغ التحصیل دوره کارشناسی رشته مهندسی کامپیوتر در ۷ ترم از دانشگاه پیام نور واحد زرقان و عضو باشگاه پژوهشگران جوان و نخبگان دانشگاه آزاد اسلامی و دارای ۴ ثبت اختراع در اداره ثبت اختراعات کشوراست.

Image

چاپ دو مقاله ISI و یک کنفرانس ملی انجام دو طرح پژوهشی حضور در نمایشگاه دستاوردهای باشگاه پژوهشگران جوان و نخبگان در مجلس شورای اسلامی و دریافت لوح تقدیر به عنوان مخترع منتخب و برتر کشور از دکترعلی لاریجانی رییس مجلس شورای اسلامی از افتخارات این جوان است.
وی مدعی است که نخستین عضو باشگاه پژوهشگران جوان و نخبگان دانشگاه آزاد اسلامی است که اختراع خود را در فهرست عرضه بازار دارایی فکری فرابورس ایران عرضه کرده و تنها عضو باشگاه پژوهشگران جوان و نخبگان این دانشگاه می باشد که در هفتمین جشنواره کسب و کار و توسعه کارآفرینی دانشگاه صنعتی شریف در آذرماه سال گذشته حضور داشته است.

حضور در جشنواره فرهیختگان دانشگاه آزاد اسلامی به عنوان یکی از مخترعین منتخب باشگاه پژوهشگران جوان و نخبگان دانشگاه آزاد اسلامی(اردیبهشت ۹۵)، دریافت لوح تقدیر از دانشگاه آزاد اسلامی واحد داریون به عنوان پژوهشگر برتر واحد و همچنین دریافت لوح تقدیر از دانشگاه پیام نور واحد زرقان به عنوان دانشجوی ممتاز دانشگاه، نفر ممتاز علمی در تمام مقاطع تحصیلی و نفر ممتاز در مسابقات قرآن و نهج البلاغه در تمام مقاطع تحصیلی از دیگر افتخارات این جوان نخبه است.
بالابر هیدرولیکی برداشت میوه جات درختی، چراغ مطالعه خورشیدی همراه و دستگاه خرد کننده سنگ های کلیوی و از همه مهمتر اختراع دستگاه بازیافت بخارات سوخت از جمله نوآوری های ثبت شده این جوان نخبه استان فارس است.

اختراع بالابر هیدرولیکی برداشت میوه جات درختی

این مخترع جوان در گفت و گو با خبرنگار علمی ایرنا در باره نخستین اختراع خود گفت: از آنجایی که پدرم کشاورز است و اکثر اهالی روستای ما کار کشاورزی و باغبانی انجام می دهند و برای چیدن میوه با مشکلات زیادی روبرو بودند و قسمت قابل توجهی از میوه باغات چیده نمی شد و یا به درستی برداشت نمی شد و به میوه و درخت و حتی خود انسان آسیب رسانده می شد.
روستا افزود:در اوایل ورود به دانشگاه دنبال این بودم که دستگاهی طراحی کنم تا این مشکلات را رفع کند که با راهنمایی اساتید و تحقیق از باغبانان و تجارب شخصی نخستین اختراع خود را با عنوان’ بالابر هیدرولیکی برداشت میوه جات درختی ‘ در اداره ثبت اختراعات کشور به ثبت رساندم.
وی افزود: با وجود اینکه این اختراع را نساخته ام دارای تائیدیه از دانشگاه شیراز، جهاد کشاورزی استان فارس و پارک فناوری پردیس تهران است و همچنین یک مقاله آی اس آی در مورد روند ساخت و کارکرد این دستگاه چاپ و بعنوان یک طرح پژوهشی در باشگاه نخبگان دانشگاه آزاد آنرا به اتمام رسانده ام.
این پژوهشگر جوان ادامه داد: این طرح از جمله نخستین طرح هایی بوده که در فهرست عرضه بازار دارایی فکری فرابورس ایران قرار گرفت و درهفتمین جشنواره توسعه کسب و کار و کار آفرینی دانشگاه صنعتی شریف به مرحله نهایی رسید.

وی در ارتباط با نحوه استفاده از این دستگاه برای چیدن میوه نیز با بیان اینکه، این بالابر هیدرولیکی به جلوی تراکتور باغی متصل می شود و چندین نیروی انسانی روی بازوهای این بالابر قرار می گیرند افزود: بوسیله سیستم هیدرولیکی تغییرات ارتفاع و زاویه ای بالابر با توجه به اندازه های درختان مختلف صورت می گیرد و موجب می شود تا نیروهای انسانی روی بازوهای بالابر به تمام شاخه ها و میوه های آن ها دسترسی داشته باشند.
روستا ادامه داد: بااین وسیله بدون نیاز به بالارفتن از درختان و تنها با تکان دادن شاخه ها و از طریق ضربه زدن با چوب میوه چیده شده و از مجرایی به داخل صندوق های تعبیه شده هدایت می شوند.
این پژوهشگر جوان مقدار سرمایه مورد نیاز برای ساخت نمونه اولیه دستگاه را ۵۰۰ میلیون ریال و قیمت نهایی این دستگاه در تولید نهایی را ۱۵۰ میلیون ریال (۱۵ میلیون تومان) ذکر کرد.

وی مزایای رقابتی این دستگاه را استفاده از سیستم ها و جک های هیدرولیکی به جای سیستم های مکانیکی و الکترونیکی، استفاده از دستگاه هم برای برداشت میوه ها،هرس کردن شاخه ها و سمپاشی، افزایش برداشت همراه با افزایش کیفی برداشت انواع مختلف میوه های درختی، کاهش زمان برداشت میوه ها، کاهش آسیب رساندن به درختان و نیروی انسانی برشمرد.

دستگاه بازیافت بخارات از سوخت

این مخترع جوان همچنین در خصوص اختراع ‘دستگاه بازیافت بخارات سوخت’ با بیان اینکه به هنگام بنزین زدن متوجه شده است که درجه آمپر بنزین ماشین بالا نمی آید، گفت: هنگام بازکردن درب باک بنزین مشاهده کردم که مقداری بخار که به بادکنک های کوچک شباهت دارد ترکیده می شود.
روستا افزود:پس از انجام یکسری تحقیقات با دوستانم پی بردم که به دلیل حرکت مداوم خودرو و تانکرها، وجود گرما و ضرباتی که ذرات سوخت بهم و به بدنه باک و مخزن می زنند، قسمتی از سوخت در سه مرحله بخار می شود و زمانی که درب باک خودرو یا تانکر حمل سوخت باز می شود این بخارات سوخت همراه با هوا وارد فضا می شود.

وی گفت: دولت نیز از سال ۸۷ با طرحی با عنوان کهاب(کاهش، هدایت، انتقال و بازیافت بخارات سوخت) درصدد رفع این مشکل بوده است و تمهیداتی نیز در جایگاه های سوخت انجام داده اند و هزینه زیادی نیز صرف کرده اما نه تنها از بخار شدن ذرات سوخت جلوگیری نشده بلکه با لوله کشی های زیادی که در جایگاه ها انجام داده اند بخارات سوخت افزایش یافته است.
این مخترع جوان با اشاره به اینکه، بخش مهمی از آلودگی هوا مربوط به ورود بخارات سوخت به هوا است افزود: این ذرات سوختی که احتراق نشده از اثرات زیانبار فیزیولوژیکی و زیست محیطی قابل توجهی برخوردار است، ضمن اینکه موجب کاهش مرغوبیت بنزین مصرفی نیز می شود.
روستا ادامه داد: این درحالی است که با وسیله طراحی شده و نصب آن در خودورمی توان از ورود این بخارات سوخت به هوا و ریه های مردم جلوگیری کرد و در مصرف سوخت نیز صرفه جویی کرد.
وی تصریح کرد:پس از یک سال تحقیق و آزمایش قادر به ساخت نمونه آزمایشگاهی این دستگاه با حمایت باشگاه پژوهشگران جوان و نخبگان دانشگاه آزاد اسلامی شده ایم.

این مخترع جوان اظهارکرد: این دستگاه طوری طراحی شده که با توجه به شرایط آب و هوایی منطقه و مقدار مسافت طی شده خودرو و تانکر به طور میانگین از هر ۱۰ لیتر سوخت ،۳۰۰ سی سی بازیافت بخارات سوخت را برای ما داشته باشد.
به گفته این پژوهشگر جوان، هزینه استفاده از دستگاه بازیافت بخارات سوخت بعد از تجاری سازی برای نصب روی انواع خودروها کمتر از ۱۰۰ هزار تومان و برای نصب روی تانکرهای حمل سوخت نیز کمتر از یک میلیون تومان است.
وی گفت: این درحالی است که میزان هزینه مورد نیاز اجرای طرح کهاب در کشور پیش از سال ۸۷، حدود ۱۸۳میلیارد تومان بود و این هزینه در سال ۸۸ به ۲۳۰میلیارد تومان و هم اکنون با رشد چند برابری به ۶۷۳ میلیارد تومان افزایش یافته است.
روستا در ادامه با اشاره به نمایش این اختراع در نمایشگاه دستاوردهای باشگاه پژوهشگران جوان در خانه ملت و چهارمین جشنواره فرهیختگان دانشگاه آزاد و بازدید مسئولان کشوری از این دستگاه، درعین حال گفت:تاکنون هیچ گونه حمایتی از این اختراع نشده است.
pejuhesh232
 
پست ها : 8630
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

قبليبعدي

بازگشت به نشر گزارشات رسانه حيات اعلى


Aelaa.Net