آموزش اعلى

نشر گزارشات مفید برای توجه به حیات اعلی

مديران انجمن: najm134, najm134, najm134

قاری سه ساله قرآن در هند

پستتوسط pejuhesh232 » پنج شنبه مه 19, 2016 7:12 pm

قاری سه ساله قرآن در هند


ه گزارش خبرگزاری اهل‌بیت(ع) ـ ابنا ـ یکی از قرآن آموزان سه ساله مرکز قرآنی "فاطمة البنات"، وابسطه به "جامعة المومنیة" در "حیدرآباد" هندوستان، با حضور در کلاس های این مرکز، اکنون می تواند قرآن کریم را با رعایت کامل قواعد تجویدی، قرائت کند.

به گفته رئیس این مرکز قرآنی، «صبا بیگوم» سه ساله، کوچک ترین قرآن آموز این مرکز محسوب می شود که با علاقه قلبی و جدیتی مثال زدنی، امر قرائت قرآن را دنبال می کند.

خانم «انیس فاطمه» همچنین اظهار داشت: این قرآن آموز خردسال، به تمام سوالات تجویدی به خوبی پاسخ می گوید و اخیرا در امتحانات قرائت « حفص از عاصم کوفی» که به صورت سالانه برگزار می شود نیز موفق به کسب بهترین نمره شد.

Image
pejuhesh232
 
پست ها : 8748
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

ابتكار دانش اموزان براى توليد جوجه بيرون تخم مرغ

پستتوسط pejuhesh232 » پنج شنبه ژوئن 23, 2016 3:01 pm

ابتكار دانش اموزان براى توليد جوجه بيرون تخم مرغ و فيلمبرداري مراحل تكون جوجه


شفقنا افغانستان-گروهی از دانش‌آموزان ژاپنی توانستند یک جوجه مرغ را خارج از پوسته تخم‌مرغ و درون یک فنجان پلاستیکی پرورش دهند.

Image

اين دانش‌آموزان از شهر چيبا در ژاپن با همكاري معلم خود و با استفاده از يك فنجان پلاستيكي و پلاستيك بسته‌بندي توانستند پس از 21 روز يك تخم مرغ معمولي را به يك جوجه تبديل كنند. شيوه كار آنها براساس يك مقاله علمي بود كه در نشريه‌هاي علمي معتبر منتشر شده‌است.

دانش‌آموزان پوست تخم‌مرغي بارور را شكسته و محتويات درون آن را درون پلاستيك بسته‌بندي مي‌ريزند كه درون آن از محلول شيميايي مغذي پر شده‌است. اين تركيب درون يك فنجان پلاستيكي معلق قرار گرفت.

در كف اين فنجان محلول ديگري كه به رشد جوجه كمك مي‌كرد ريخته شده‌بود. كل اين سيستم درون دستگاه جوجه‌كشي قرار گرفت و از مراحل مختلف آن تصويربرداري شد.

در فيلم ويديويي مي‌توان مراحل مختلف رشد جوجه را در روز سوم كه قلب جوجه شكل‌گرفته‌است، روز پنجم كه جنين كامل تشكيل شده‌است، هفته اول، و روز بيست و يكم آزمايش مشاهده كرد. اين دانش‌آموزان اولين گروه در جهان هستند كه توانسته‌اند خارج از پوسته تخم‌مرغ جوجه‌اي پرورش دهند.

فیلم ان را از ادرس زیر مشاهده نمایید:
http://af.shafaqna.com/wp/wp-content/up ... 89.mp4?_=1
pejuhesh232
 
پست ها : 8748
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

آکسفورد را از روی حوزه‌های علمیه شمال افریقا کپی برداری کردن

پستتوسط pejuhesh232 » شنبه سپتامبر 24, 2016 2:26 pm

آکسفورد را از روی حوزه‌های علمیه شمال افریقا کپی برداری کردند.
نه فقط برنامه‌ها و روش‌های آموزشی، بلکه حتی معماری ساختمان‌های آکسفورد بر اساس حوزه‌ها ساخته شده است


هفته جاری حوزه های علمیه مختلف در کشور کار علمی خود را آغاز کردند. به این منظور برای بررسی موضوعات مختلف معطوف به حوزه از جمله جایگاه علم در آن و ویژگی هایی مربوط به حوزه به سراغ آیت الله هادوی تهرانی رفتیم تا در این مورد با وی گفتگو کنیم. متن زیر مشروح مصاحبه مهر با این استاد حوزه علمیه است؛

Image

* اگر موافق باشید در ابتدا قدری در مورد چیستی حوزه صحبت کنیم؛ به نظر شما مهمترین خصیصه ای که در مورد حوزه های علمیه ما وجود دارد ناظر به چه تعریفی است؟

حوزه فقط یک مرکز آموزشی نیست. برخی می‌گفتند، کسی می‌خواهد فیزیک یا ریاضی بخواند، می‌رود دانشگاه و یکی می‌خواهد علم دین بخواند، می‌آید حوزه. این تلقی به نظر من خیلی تلقی محدودی است. حوزه را در این حد دیدن، آن را از واقعیت و حقیقتش خیلی دور می‌کند. برای اینکه معلوم شود حوزه چیست، باید از یک روش مقایسه‌ای استفاده کرده و حوزه را با دانشگاه مقایسه کنیم.

* آن تفاوت ماهوی که میان حوزه و دانشگاه قائل هستید چیست؟

به نظر من حوزه همان دانشگاه نیست که فقط موضوع دانش‌هایشان با هم فرق داشته باشد. حوزه قابل مقایسه با دانشگاه نیست. نکته‌ در این نهفته است که تلقی از علم در حوزه با علم در دانشگاه کاملاً متفاوت است و متأسفانه تلقی حوزوی در حال از بین رفتن و تلقی دانشگاهی در حال رشد کردن است. علم در حوزه به عنوان یک ارزش ذاتی مطرح است. «هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لاَ یَعْلَمُونَ»(الزمر، ۹) اشاره به این دارد که اصلاً علم خودش ارزش ذاتی دارد. دانایی یک ارزش است. آن وقت در دانایی وقتی طبقه بندی علوم را مطرح می‌کنیم، اشرف علوم می‌شود علم دین، ولی ذات علم با قطع نظر از اینکه موضوع آن چیست، ارزش دارد.

زمانی در حوزه‌های علمیه نجوم و فیزیک و ریاضی هم درس می‌دادند اما در همان زمان هم اینجا حوزه بود. همان موقع که شیمی می‌گفتند و جابر بن حیان تولید می‌کردند، حوزه بود، دانشگاه نبود. اینجا اگر مهندسی هم درس بدهند، باز هم حوزه است. این به فضای حاکم، به مفهوم ارزشی ای که در حوزه حاکم است، به آن گفتمان حاکم مربوط می‌شود.

حوزه ممکن است الآن در حد اسم حوزه باشد، در و دیوار آن به سبک معماری حوزه باشد ولی در واقع حوزه نباشد. حوزه بودن یا نبودن به شکل ظاهری ساختمان نیست، به اینکه روی صندلی بنشینیم یا روی زمین بنشینیم ربطی ندارد. به تلقی ما است که ما علم را چه تلقی می‌کنیم.

در حوزه علم ارزش ذاتی داشته است؛ یعنی آن کسی که در حوزه طب هم می‌خواند، برای این نبود که با این طب، نان در بیاورد. به سبب همین تلقی بود که وقتی یک طبیب در گذشته در حوزه تربیت می‌شد، بیمار را به عنوان منبع درآمد خودش نمی‌دید. بیمار را به عنوان کسی می‌دید که به او نیاز دارد و او یک توانایی دارد که واجب است بر او این توانایی را برای بیمار مصرف کند. مثل یک مجتهد جامع الشرایط که امروز یک مقلدی از او استفتا می‌کند. مجتهد نمی‌گوید که من یک خدمتی می‌خواهم کنم، پس تو هم باید یک پولی بدهی. هیچ وقت این را نمی‌گوید. چرا؟ چون تلقی‌ او این است که آن فرد نمی‌داند و من متخصص هستم و می دانم و بر من واجب است وقتی از من می‌پرسد، جواب بدهم.

اما پزشک امروز ما با پزشک دیروز ما فرق دارد. پزشک گذشتۀ ما مثل مجتهد ما بود. او هم مانند یک مجتهد شب و روز مردم به او مراجعه می کردند و طبابت می کرد. آن که ریاضیات خوانده بود هم همین طور بود. او هم نمی‌آمد برای کسی که مشکل ریاضی داشت، چرتکه بیاندازد و بگوید برای اینکه من این خدمت را به شما بدهم، این قدر به من پول بده.

علمای ما مثلاً شیخ بهایی این همه ساختمان ساخته و معماری کرده است، ببینید یک متنی داریم که شیخ بهایی گفته باشد متری این قدر پول می‌گیریم و می سازیم یا روزی این قدر می‌گیریم و می‌سازیم؟ این طور نبود. اصلاً سنت این نبود. نه اینکه هیچ کس این طوری کار نمی‌کرد ولی سنت این نبود. تلقی عمومی این نبود.

* تلقی ای که در دانشگاه در مورد علم وجود دارد چیست؟

دانشگاه مکان فیزیکی نیست. مقصودم همین چیزی است که به نام دانشگاه در تمدن جدید شکل گرفت. که علم را مصدر ثروت می‌داند. پشت این تلقی که از علم دارد، یک فرهنگ قرار دارد. به همین دلیل نوع تلقی دانشگاه از علم است که با حوزه به معنای واقعی متفاوت است.

من نمی‌گویم در دانشگاه کسانی نیستند که فقط برای علم درس می‌خوانند. من نمی‌گویم در حوزه کسانی نیستند که برای نان درآوردن درس می‌خوانند. این‌ها هم هستند ولی خود حوزه و دانشگاه هویتش این نیست.

دانشگاه جایی است که در آنجا علم به عنوان عامل ثروت دیده می‌شود. به همین دلیل در غرب پیشرفته، امکانات آموزشی زیادتر از نیاز آموزشی است؛ یعنی راحت می‌شود به هر دانشگاهی رفت. مثل اینجا نیست. چون هدف آنها از اول علم بما هو علم نیست.

نمی‌گویم هیچ کس این هدف را ندارد. در غرب هستند آدم‌هایی که فقط علم را به خاطر علم دوست دارند و می‌خوانند ولی بافت و ساخت دانشگاه این گونه است و هیچ هم عیب نمی‌گیرند. بلکه این رفتار و این تلقی عادی است. الآن در رشتۀ تخصصی پزشکی، یکی از سؤالات خیلی ساده و متعارف همین است که می‌پرسند درآمد کدام رشته بیشتر است.

مقصودم این است که در دانشگاه اگر کسی بگوید من آمدم اینجا درآمد به دست بیاورم و شغل پیدا کنم، هیچ کس نمی‌گوید کار بدی کردی و بی خود آمدی ولی اگر کسی در حوزه بگوید برای این امور آمده‌ام، پذیرفته نیست. آن روایات استیکال به علم شامل او می‌شود. در آن روایات نان خوردن از علم به عنوان یک عیب، یک رذیله مطرح می‌شود.

هدف حوزه به تعبیری سربازی امام زمان (عج) است و علم در حوزه خودش ارزش ذاتی دارد. جایی که گفتمانش، گفتمان کسب ثروت شد، آنجا دیگر حوزه نیست. حال این حوزه با این تلقی از علم، اگر دینی شد، حوزه‌ای است که ارزش ذاتی آن خیلی بالا می‌رود.

* اگر بخواهیم حوزه های علمیه را به لحاظ تاریخی مورد بررسی قرار دهیم، آن اصل محوری در حوزه های علمیه ما در طول تاریخ چیست؟

حوزۀ سنتی ما برخاسته از متن آموزش‌های اسلامی است و اولین معلم این حوزه و اولین مدرس آن خود نبی اعظم(ص) است. حوزه از متن آموزه‌های قرآن بیرون آمده است و اولین کتاب درسی حوزه قرآن بوده است. به تعبیر شهید مطهری با ظهور اسلام شاهد یک جنبش علمی با محوریت قرآن هستیم و در هیچ یک از ادیان ما شاهد چنین جنبش علمی با محوریت کتاب آن دین نیستیم و این یکی از اسرار خاتمیت در نظر ایشان است. این یک واقعیت تاریخی است. پیغمبر(ص) اولین بنیانگذار حوزۀ علمیۀ دینی اسلامی بود.

پیغمبر(ص) اولین نسل کاتبان قرآن، قاریان قرآن، حافظان قرآن و مفسران قرآن را تربیت کرد. تمام علوم اسلامی از قرآن انشعاب پیدا کرد. همۀ علوم حتی ادبیات عرب با محوریت قرآن شکل گرفت. درست است عرب‌ها علاقه مند به شعر و ادب بودند ولی ادبیات عرب که بنیانگذارش به تعبیری علی بن ابیطالب(ع) است و او اولین قواعد عربی را مطرح کرده است، در حول قرآن شکل گرفت.

امروز زبان شناس ها می گویند حافظ زبان عربی، قرآن است. می گویند اگر قرآن نبود، بر عربی همان اتفاقی می‌افتاد که بر زبان لاتین افتاد

امروز زبان شناس ها می گویند حافظ زبان عربی، قرآن است. می گویند اگر قرآن نبود، بر عربی همان اتفاقی می‌افتاد که بر زبان لاتین افتاد. زبان لاتین از بین رفت و زبان فرانسه، انگلیسی، آلمانی، اسپانیولی، ایتالیایی، روسی، لهستانی و پیدا شد. اصل همۀ این‌ها زبانی بوده است به نام لاتین که هیچ کدامشان الآن آن زبان را بلد نیستند. اگر قرآن نبود، عربی از بین می‌رفت و به زبان‌های متفرقه تبدیل می‌شد. همین الآن در کشورهای عربی، عربی بینِ مردم خیلی با عربی قرآن فاصله پیدا کرده است ولی هنوز عربی پا برجا مانده است و این به خاطر قرآن است.

مرحوم شاه آبادی در رشحات البحار، در تفسیر سورۀ انا انزلناه فی لیله القدر می‌گوید: قرآن تنزل علم الاهی است، در پایین‌ترین مرتبه در دسترس همگان است. پیغمبر معلم اول و بنیانگذار این حوزه. است. بعد این حوزه آمده دویست و اندی سال ائمه ـ علیهم السلام ـ به اشکال مختلف در مراحل تاریخی صدر اسلام آن را ادامه دادند و بعد از آن علما شاگردان و کسانی که در مکتب این بزرگان درس خوانده بودند، آن را ادامه دادند.

* چه ویژگی هایی حوزه را از دیگر نهادهای علمی متمایز می کند؟ به نظر شما ویژگی محوری حوزه چیست؟

یکی از ویژگی های حوزه آزادی است. آزادی تحصیلات در حوزه یک اصل حاکم است. به لحاظ ارزشی، علم ذاتاً ارزش است و به لحاظ روشی آزادی اصل حاکم است؛ یعنی شما آزادی، می‌خواهی بخوان، می‌خواهی نخوان. می‌خواهی درس بده، می‌خواهی درس نده. می‌خواهی تألیف کن، می‌خواهی نکن. این آزادی نتیجه‌اش انتخاب است. شما استادت را انتخاب کنی، درس را انتخاب کنی، محل درس را انتخاب کنی، ساعت و زمان درس را انتخاب کنی. این انتخاب دو سویه هم هست؛ یعنی استاد یک درسی می‌دهد و یک ساعتی و یک جایی. شاگرد هم از بین استادانی که درسی می‌دهند، یک ساعتی و یک جایی می‌رود و یکی را انتخاب می‌کند. این سیستم که به نظر می‌رسد خیلی در هم و برهم می‌شود، وقتی درست کار کند خیلی دقیق همه چیز خودش را خودش تنظیم می‌کند.

بنابراین وقتی این سیستم درست کار کند و علم هم ارزش ذاتی باشد نه عامل درآمد، حوزه به معنای واقعی شکل می‌گیرد. در این سیستم آزاد است که استعدادها رشد می‌کند.

یک وقتی علمای آذربایجان آمده بودند به دیدن رهبری و اتفاقاً من هم آنجا بودم. ایشان جمله‌ای گفت و یک واقعیتی است. فرمود یک زمانی ما در هر استانی و در هر شهرستانی مجتهد داشتیم. الآن چرا این قدر کم شده است. این حرف ایشان یک واقعیت است. آیا طلبه کم شده است؟ آیا حوزه کوچک شده است؟ حوزه زمان آشیخ که می گویند به حدود هزار نفر نمی‌رسید، با حوزه زمان ما که نزدیک صد هزار نفر می گویند می‌رسد، قابل مقایسه است؟ چرا حوزه صد برابر شده اما خروجی‌اش آن طوری نیست.

* آیا این آزادی که شما مطرح کردید برای حوزه آفتی به همراه ندارد؟ ممکن است از آن سوء استفاده شود؟

وقتی آزادی هست، سوء استفاده هم پیدا می‌شود. بالاخره این وسط یک عده می‌آیند و از این آزادی سوء استفاده می‌کنند. مهم این است که وقتی این آفت پیدا شد، چه کار کنیم؟ دو راه وجود دارد: یک. آزادی را کم کنیم. دو. نظارت را دقیق‌تر کنیم.

معمولاً ما اولی را انتخاب می‌کنیم؛ چون آسان‌تر است و آزادی را کم می‌کنیم ولی توجه داشته باشید آزادی اصل حاکم در حوزه است؛ یعنی شما هر چه از آزادی را در حوزه کم می‌کنید، به اعتقاد من عنصر حوزویت را تضعیف می‌کنید.

بنابراین تا جایی که ممکن است باید از این عامل اجتناب کنیم. نمی‌گویم اصلاً محدود نکنیم، بلکه تا جایی ممکن است از عامل دوم یعنی نظارت دقیق‌تر استفاده کنیم. محدود کردن آزادی باعث از بین رفتن توانایی‌های حوزه می‌شود. من معتقدم اگر آزادی در حوزه از بین برود، دیگر آن استعدادها آن طوری که قبلاً رشد می‌کردند، رشد نمی‌کنند. چون آدم‌های مستعد معمولاً آدم‌هایی هستند که ذاتاً آدم‌های آزادی طلب و آزادی خواه و حر هستند و به تعبیری این ها در فضای بسته نمی‌توانند رشد کنند.

سیستم‌های آموزشی گذشته در غرب خیلی محدود کنندۀ آزادی بود. جرج سارتن یک تاریخ نویس علم بسیار معروف در غرب است. این فرد دربارۀ برخی شخصیت‌ها می‌نویسد که من رفتم پیش معلمان این آدم ها که پیرمردهایی بودند که بعضی‌هایشان زنده بودند و دفتر مدرسه را دیدم که مثلاً دربارۀ این شاگرد همه‌اش نوشته‌اند بی استعداد و بی نظم و همه‌اش منفی! بعد دیدم آدمی که این‌ها می گویند بی استعداد و بی نظم و آخرش از مدرسه فرار می‌کند و اخراجش می‌کنند، بنیانگذار ریاضیات جدید در هیجده سالگی است! یک چنین نابغه‌ای! یا می دانید انیشتین در مدرسه بچه کودنی بود و می‌گفتند خنگ است در حالی که به عنوان یکی از بزرگترین دانشمندان تاریخ است. استعدادها در محدوده‌ها نمی‌گنجد. اگر آزاد کردی، رشد می‌کنند. الآن در غرب سیستم آموزشی در حال آزاد شدن است.

غرب وقتی با تمدن اسلامی آشنا شد، از آن الگو گرفت. دکتر عظیمی یک اقتصاددان معروف بود خود او به من می‌گفت شما در حوزۀ علمیۀ قم درس خواندی و ما در حوزۀ علمیه آکسفورد! می‌گفت آکسفورد را از روی حوزه‌های علمیه شمال افریقا کپی برداری کردند. نه فقط برنامه‌ها و روش‌های آموزشی، بلکه حتی معماری ساختمان‌های آکسفورد بر اساس حوزه‌ها ساخته شده است.

شما می دانید، آکسفورد یکی از چند دانشگاه بسیار مهم دنیا است. آن‌ها هم آمدند از ما یاد گرفتند و دائم سعی کردند این‌ها را توسعه بدهند. پرینستون اسم یک سرمایه دار آمریکایی بود که یک دانشگاه درست کرد در امریکا به اسم خودش و الگویش این بود که هر دانشجویی می‌تواند هر درسی دلش بخواهد برود و آزاد است. البته در ادامه این الگو ادامه پیدا نکرد.

در فرانسه یک چیزی مثل حوزه داریم که به آن کالج فرانسه می گویند. آقای دکتر داوری که رئیس فرهنگستان علوم ما است، می‌گفت من یک قسمتی از تحصیلاتم را آنجا انجام دادم. به قول ایشان شبیه حوزه ما است. یک استاد می‌آید اعلام می‌کند فلان درس، در فلان ساعت، در فلان جا و یک عده شرکت می‌کنند. ایشان خودش می‌گفت من در درس بعضی از مشاهیر به این سبک می‌رفتم و می‌گفت در درس او ششصد، هفتصد نفر شرکت می‌کردند! این روش‌ها در غرب وجود دارد و ما از این‌ها را خبر نداریم.

هر چه ما از آزادی حوزه بگیریم، داریم از حوزویت حوزه و توانایی‌های حوزه کم می‌کنیم.

* شما برای تحقق این امر و آزادی درس خواندن در حوزه چه راهکار عملی دارید؟

من سی سال پیش این مطلب را به مرحوم آیت الله فاضل لنکرانی که رئیس شورای مدیریت بود عرض کردم. برای ایشان نوشتم که بهترین راه برای اصلاح آموزشی حوزه، اصلاح ساختار امتحانات است. امتحان را ما می‌توانیم یک طوری بگیریم طلبه توانمند از طلبه ناتوان جدا شود. ما بارها گفتیم اینکه شما اصرار کنید طلبه بیاید پای درس اصرار بی خودی است. به جای این کار یک طوری امتحان بگیرید که طلبه خودش بفهمد باید برود پای درس بنشیند. اگر نرود خیلی باید زحمت بکشد تا از این امتحان عبور کند و یا شاید نتواند. شما لازم نیست به طلبه بگویید چه کند. انتهای کار را که دست شما است، امتحانات را کنترل کنید.

در حوزه‌های گذشته به صورت انتخاب طبیعی و بر اساس اصل آزادی، استادهای مختلف درس می‌دادند، آن استادی که علمیتش بیشتر بود، بیانش بهتر بود، به صورت طبیعی رشد می‌کرد و بالا می‌آمد. هر استادی هر روز امتحان می‌دهد. هر روز که می‌آید جلوی پنجاه شصت نفر درس می دهد، در واقع امتحان می‌دهد.

به سادگی کسی شیخ انصاری نمی‌شود. مگر می‌شود شیخ با تقلب کردن و با جزوه نوشتن از رو دست این و آن و با خلاصه کردن مکاسب و کفایه شیخ انصاری شود؟ بنابراین اگر ما سیستم را حوزوی کنیم که اصل حاکم در آن آزادی است، نظارتمان را تقویت کنیم، می‌توانیم حوزه را حفظ کنیم و جلوی آن آفت بزرگ حوزه را که سوء استفاده از آزادی است، بگیریم.

* شما قبلا گفته بودید که «هدف تحصیلات حوزوی اجتهاد است.» آیا اجتهاد می تواند به عنوان هدف مطرح باشد؟

مقصود از این جمله این است که «هدف آموزشی تحصیلات حوزوی اجتهاد است.» چون حوزه ابعاد مختلفی دارد. حوزه اصلاً یک مرکز آموزشی صرف نیست. حوزه یک مجموعه‌ای است که یکی از کارهایش کار آموزشی است. گاهی ما به این معنا توجه نمی‌کنیم و در قضاوت‌های مان دربارۀ حوزه و در تصمیم گیری در حوزه اشتباه می‌کنیم. این نوع هدف، هدفی است که در تعلیم و سیستم آموزشی حوزه مطرح می‌شود به این معنا که اگر بپرسند این سیستم آموزشی هدفش چیست، گفته می‌شود: اجتهاد. اما خود حوزه هدفش این نیست.

من تعبیر مناسب‌تر از آن چیزی که خود ما به کار می‌بریم برای هدف حوزه پیدا نکردم. همین تعبیر «سربازی امام زمان (عج)». اینکه آماده باشی برای اینکه در خدمت باشی، در خدمت اسلام باشی. آن بزرگوار به عنوان فرماندۀ کل جهان اسلام، بلکه جهان و ما به عنوان سربازان کوچک تحت امر او. وقتی می‌آییم در حوزه، باید خودمان را مثل کسی که می‌رود برای لشکری ثبت نام می‌کند، تلقی کنیم. ما آمدیم اینجا در خدمت باشیم. هر کاری که وظیفه‌مان است، باید انجام بدهیم و به عنوان سرباز این لشکر این را انجام بدهیم. این سربازی یکی از شرایطش تشخیص وظیفه است؛ اینکه چه باید بکنیم. برای اینکه این را بفهمیم، باید درس بخوانیم. درس خواندن که در حوزه مطرح است و به عنوان یک کار مهم هم مطرح است، از این باب است.

* عوامل رسیدن به اجتهاد چیست؟ یک طلبه برای رسیدن به اجتهاد چه مسیری را باید طی کند؟

اجتهاد یک ملکه است، یک حالتی است در انسان پیدا می‌شود، یک حالت ثابت که انسان این توان را پیدا می‌کند که با مراجعه به ادله، نظر شرع را در مسائل مختلف به دست بیاورد. رسیدن به این اجتهاد یک عواملی دارد یک بخش آن را تعبیر کردم به عوامل ظاهری و یک بخشش عامل واقعی است. اما عوامل ظاهری که بعضی از آن‌ها به ما مربوط می‌شود و در اختیار ما است که آن را به دست بیاوریم و بعضی هم به ما مربوط نیست.

۱. استعداد؛ یکی از این عوامل ظاهری استعداد است. هر کاری یک استعدادی می‌خواهد. هر کسی هر کاری را نمی‌تواند بکند و اینکه کسی توقع داشته باشد هر کاری را بتواند بکند، اشتباه است. خدا ضرورتاً به همه، همۀ استعدادها را نداده است. ممکن است بعضی‌ها استعدادهای بیشتری داشته باشد؛ یعنی استعداد برای امور بیشتری و بعضی استعدادهای کمتری داشته باشند. عادتاً این طور نیست که آدم برای هر کاری استعداد داشته باشد.

استعداد در افراد مختلف است و اینکه آدم یک استعدادی را نداشته باشد، عیب نیست. هر کس یک چیزهایی دارد و استعداد دست کسی نیست، من این ساخت بدنم است. من که نمی‌توانم ساخت بدنی را تغییر بدهم. قدِ من این قدر است. نمی‌توانم کوتاهش کنم و درازش کنم. بله می‌توانم با ورزش، تمرین و تغذیه یک کمی تغییراتی در آن ایجاد کنم آن هم تا یک محدوده‌ای. استعداد امری است که در یک حدی در اختیار من است.

۲. پشتکار؛ عامل ظاهری دیگر پشتکار است. خیلی از ماها استعداد بعضی چیزها را نداریم ولی استعداد خیلی چیزها را داریم. اما این استعدادها در ما در بسیاری موارد شکوفا نمی‌شود. ما نمی‌توانیم از استعداد خوب استفاده کنیم. اینکه هر کسی استعداد دارد پس حتماً موفق است، این طوری نیست. خیلی از افرادی که مستعد هستند، موفق نمی‌شوند؛ یعنی از استعدادشان استفاده نمی‌شود.

داشتن استعداد معنایش موفقیت نیست. فکر نکنید اگر استعداد دارید، حتماً موفق هستید. چنین خبری نیست. اکثر افراد موفق آدم‌های مستعد نیستند. اکثر افراد موفق آدم‌هایی هستند با استعدادهای متوسط؛ یعنی آدم‌های مستعد نیستند نه اینکه اصلاً استعداد نداشتند ولی نابغه هم نبوده‌اند. این‌ها با این عامل دوم یعنی پشتکار توانستند به موفقیت برسند و اکثر نوابغ به دلیل اینکه آدم‌هایی با پشتکاری نیستند، به نتیجه نمی‌رسند. من در این پنجاه و پنج سال زندگی‌ام دیده‌ام تعداد نوابغی که از بین رفتند، خیلی بیشتر بودند از آن‌هایی که موفق شدند.

آدم‌های با استعداد آدم‌های صبوری نیستند، معمولاً عجول هستند و دوست دارند زود به نتیجه‌ای برسند و این عجله که من الشیطان، باعث می‌شود اکثراً نمی‌رسند.

۳. توشه علمی؛ عامل ظاهری سوم توشۀ علمی است. ببینید اجتهاد یک استعداد می‌خواهد و یک پشتکار می‌خواهد و اینکه شما چقدر دانش در اختیارتان است. اینکه توان شما چه مقدار به فعلیت رسیده است، آن مقدار به فعلیت رسیده‌اش، همان توشه‌ای که شما به دست آورده‌اید و این به شما کمک می‌کند تا بتوانید به مراحل بالاترش دست پیدا کنید. شما اگر الآن درس خارج بنشینی و نتوانی یک عبارت عادی کتاب را مثلاً مکاسب، رسائل، کفایه، لمعه یعنی کتاب‌های درسی خودتان را که خواندید، درست بخوانی و درست معنا کنی، دیگر توهم است که با همین وضع می‌توانی یک مجتهد خوبی بشوی. بالاخره انسان باید یک مقدماتی را طی کند و توشه‌ای داشته باشد تا بتواند با این توشه به مرحله‌ای که قرار است، به آن اجتهاد، برسد.

یکی از مشکلاتی که ما امروز در حوزه داریم این است که ما سنت‌های حوزوی را از دست دادیم. آقای جوادی آملی می‌فرمود ما همیشه سه جور درس داشتیم. یک درس‌های جدید که پای درس استاد شرکت می‌کردیم. درس‌هایی که کمی قبل از آن خوانده بودیم و این‌ها را مباحثۀ مجدد می‌کردیم و درس‌هایی که قبل از این‌ها خوانده بودیم و آن‌ها را تدریس می‌کردیم. وقتی طلبه در گذشته مکاسب می‌خواند، لمعه را مباحثۀ مجدد می‌کرد و ادبیات و منطق را تدریس می‌کرد و همین طور می‌آمد بالا. متأسفانه الآن برای بسیاری از این سنت‌های حوزوی موانعی پیدا شده است و برای یک قسمت‌هایی هم انگیزه‌ها و زمینه‌هایش از بین رفته است و به یک شکل دیگری مانع پیدا شده است. امروز اگر یک طلبه بنشیند در درس خارج و هنوز بلد نباشد یک عبارت کفایه، مکاسب، رسائل و لمعه را درست بخواند و درست ترجمه کند، نمی‌تواند با این درس خارج مجتهد شود.

در تحصیلات اگر انسان خوب درس بخواند، هر چه بخواند، بیشتر خوشش می‌آید. اینکه ما از درس خواندن لذت نمی‌بریم و سختمان می‌آید، فشار می‌آید، می‌خواهیم بنشینم و کتاب باز کنیم، یک جورمان می‌شود، این به خاطر آن است که مطلب را نمی‌فهمیم چون مقدماتش را نمی‌فهمیم و لذت هم نمی‌بریم. اگر آدم می‌فهمید، خیلی لذت می‌برد. درس خواندن خیلی کار لذت بخشی است. آن‌ها که خوب درس می‌خوانند، خیلی لذت می‌برند، فشاری احساس نمی‌کنند.

۴. توفیق الهی؛ اما آنچه اصل است و عامل واقعی است، توفیق است. یک وادی دیگر است. که چه بسیار کسانند که خیلی با استعداد هستند، خیلی هم با پشتکار هستند، توشۀ عملی خوبی دارند ولی موفق نمی‌شوند؛ چون توفیق الاهی یک داستان دیگری است؛ البته خدا بخیل نیست. خدا با هیچ کس دشمن نیست. بنابراین اگر کسی قابلیت داشت، خدا به او می‌دهد. این طور نیست که خدا از کسی دریغ کند. اما این توفیق الاهی چیزی است که اگر در هر امری رفیق ما نباشد، آن امر به سرانجام نمی‌رسد. در کوچک‌ترین امور زندگی اگر توفیق الاهی رفیق آدم نباشد، کار سخت است، دیر به نتیجه می‌رسد و بسیاری موارد به نتیجه نمی‌رسد. اگر مفهوم «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ» را درک کرده بودیم، می‌فهمیدیم ما حتی در کارهای جزئی‌مان به خدا نیاز داریم.

اجتهاد چیزی نیست که انسان بدون توفیق الاهی به حقیقت آن بتواند دست پیدا کند. ممکن است یک چیزی بگوید و ما الحمد الله درس نخوانده مجتهد هستیم! ولی آن اجتهادی که واقعاً ارزش پیدا کند و بتواند راهگشا باشد برای خود فرد و احیاناً برای دیگران، توفیق می‌خواهد که إن شاء الله انسان باید سعی کند در تمام مراحل زندگی از جمله اجتهاد از خدا بخواهد و مقدمۀ این توفیق همیشه گفتیم یک چیز خیلی ساده‌ای است و آن این است که انسان سعی کند گناهان را ترک کند. اگر انسان سعی کند گناهان را ترک کند، بقیه‌اش را خدا درست می‌کند.

* چه چیزی در تحصیل علم در حوزه های علمیه مثلا در دوره اجتهاد نقش اساسی و محوری دارد؟

درس خارج راهنمای عملی اجتهاد است. در واقع مدرس خارج خودش اجتهاد می‌کند و اجتهاد خودش را عرضه می‌کند تا طلبه با دیدن اجتهاد او خودش به توان اجتهادی برسد. آن وقت کدام طلبه می‌رسد؟ آن طلبه‌ای که بتواند پا به پای این استاد راه برود. اجتهاد مثل شنا کردن است. یک آقایی شنا می‌کند و خیلی قشنگ می‌گوید به من نگاه کن که من چه طوری شنا می‌کنم، نگاه می‌کنی چقدر آسان است. بعد می‌پری در آب مثل سنگ می‌روی پایین! کسی با این مقدار، شنا کردن یاد نمی‌گیرد. باید شما این کار را تمرین کنی. همین طور بنشینی سر درس مرحوم آقای خویی درس امام و... سی سال بنشینی و به امام و ایشان نگاه کنی، خبری نمی‌شود.

از طرفی فقط با مطالعه کردن کسی نمی‌تواند به این راحتی مجتهد شود، نمی‌گویم محال است ولی خیلی سخت است. آیت الله جوادی آملی در اولین جلسه‌ای که من با ایشان آشنا شدم، فرمود: طلبه خوب باید استاد خوب ببیند، زیاد هم ببیند. کیفیت و کمیت استاد مهم است.
pejuhesh232
 
پست ها : 8748
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

کدام فرزندان در مدرسه موفق‌ترند؟

پستتوسط pejuhesh232 » يکشنبه اکتبر 09, 2016 12:14 am

کدام فرزندان در مدرسه موفق‌ترند؟


والدینی که کلاس اولی در خانه دارند امسال مهرماه برای‌شان با هر سال متفاوت بوده است. آنها سعی کردند که فرزند خود را برای مدرسه آماده کنند و از خرید وسایل گرفته تا صحبت درباره مدرسه، کارهایی را انجام دادند که فرزندشان با دل قرص‌تری پا به مدرسه بگذارد. محمد رضابیگی، روانشناس بالینی نیز چند مورد را مورد توجه قرار داده است که با رعایت آنها کودک شما می‌تواند سال تحصیلی خوبی را آغاز کند و آن را به سرانجام برساند. با رعایت این موارد کودک شما در مدرسه و ارتباط با فضای آن موفق‌تر خواهد بود؛

1. تنظیم ساعات خواب
اگر کودک شما جزو بچه‌هایی است که پیش از این ساعات خواب منظمی داشته است از این جهت مشکلی نخواهید داشت اما در غیر این صورت بهتر است او را کم کم به ساعات خواب و بیداری جدید عادت دهید. به این شکل که هر شب او را وادار کنید که نیم ساعت الی سه ربع زودتر به رختخواب برود و از طرف دیگر صبح را یک ربع تا نیم ساعت زودتر از روز قبل از خواب برخیزد. به این شکل او به تدریج و با کمترین مقاومت به ساعات جدید عادت می‌کند. بهترین ساعات خواب برای کودکان مدرسه‌ای بین 9 شب تا 6 صبح است.

Image

2. مهارت‌های ارتباط جمعی
برای اینکه کودک شما با مدرسه راحت وفق پیدا کند و دوران تحصیلی خوبی را پشت سر بگذارد باید او را با مهارت‌های ارتباطی مخصوصا ارتباط جمعی آشنا کرده باشید. اما اگر پیش از این به این مساله توجه کافی نداشتید بهتر است از همین امروز دست به کار شوید و او را در ارتباط مثبت با هم‌سالان و هم‌کلاسی‌هایش راهنمایی کنید. برای این کار می‌توانید از معلمان و اولیای مدرسه نیز کمک بگیرید. برای کودکانی که از اعتماد به نفس پایینی برخوردار هستند این ارتباط گرفتن دشوارتر است.

3. دوری از والدین
یکی از مشکلاتی که کودک با پا گذاشتن به مدرسه با آن مواجه می‌شود دوری طولانی‌مدت از والدین است. او که پیش از این همیشه در کنار پدرومادرش بوده است حالا باید در یک محیط غریبه و با تعدادی از دانش‌آموزان در یک محیط به نام کلاس ساعات طولانی را بگذراند. این دوری برای کودک کمی سخت و استرس‌آور است مگر اینکه پیش از این کودک در مهدکودک و پیش دبستانی دوری از والدین را تجربه کرده باشد تا در مدرسه بتواند با آن راحت‌تر کنار بیاید.

4. آموزش برنامه‌ریزی
شروع مدرسه برای کودکان یک مقطع بسیار مهم است. کودک با مدرسه آموزش را به صورت جدی آغاز می‌کند و سبک جدیدی از زندگی را نیز تجربه خواهد کرد. او حالا لازم دارد که مفاهیمی مانند آداب نشستن بر سر کلاس، گوش دادن به درس، اجازه گرفتن از معلم برای خارج شدن از کلاس، احترام به قوانین و زندگی جمعی را فرابگیرد و خودش را با برنامه جدید زندگی‌اش که شامل بیدارشدن در ساعت خاص، برنامه‌ریزی برای رسیدگی به دروس، استراحت و بازی است، تطبیق دهد. والدین در این امور می‌توانند راهنمای خوبی برای فرزندان خود باشند و این مفاهیم را به او آموزش دهند.

5. کتاب‌هایی که به شما کمک می‌کنند
کتاب‌هایی در این زمینه وجود دارد که اگر والدین علاقه‌مند باشند می‌توانند آنها را مطالعه کنند. در این کتاب‌ها مسائل مختلف مربوط به مدرسه رفتن کودک به صورت جزئی مطرح شده است. اینکه در موارد مختلف والدین چه باید بکنند و چه بگویند و نیاز به آموزش چه موضوعاتی وجود دارد با طرح سوال و و راه‌حل‌های مناسب و کاربردی ارائه شده است. یکی از این کتاب‌های مفید «چگونه فرزند خود را برای سال اول دبستان آماده کنیم؟» نام دارد؛ نوشته «مریم احمدی شیرازی» که «موسسه مادران امروز» آن را منتشر کرده است.

6. تغییرات را بشناسید
والدین برای اینکه بتوانند به کودک خود کمک کنند تا سال تحصیلی خوبی را آغاز کند و به سرانجام برساند باید در مورد فضای مدرسه، قوانین، تغییرات شیوه‌های آموزشی و کتاب‌های درسی اطلاعات کافی داشته باشند. در صورت نداشتن تسلط کافی بر این مباحث نمی‌توانید راهنمای خوبی برای فرزندتان باشید. بهترین کار این است که با ارتباط موثر با معلم او از این موارد اطلاع حاصل کنید.
pejuhesh232
 
پست ها : 8748
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

دختر چهارساله‌ای که هزار کتاب خوانده!

پستتوسط pejuhesh232 » شنبه ژانويه 21, 2017 3:16 pm

دختر چهارساله‌ای که هزار کتاب خوانده!


«دالیا ماری آرانا» نام دختربچه‌ای چهارساله است که تاکنون بیش از هزار کتاب مطالعه کرده و به خاطر این امتیاز درخشانش، جایزه‌ای دریافت کرده است.

Image

خبر و تصویر کودک در رسانه های خارجی:
https://www.indy100.com/article/four-ye ... gy-7528301
یک فیلم از او نیز در یوتیوب منتشر شده است
مادرش در سطح یک کتاب دانشگاهی، (کتاب لذت سخنرانی) را از او می خواهد که بخواند با کلمات پیچیده و مشکل و کودک می خواند.

در رسانه های خبری مختلف از جمله هافینگتون پست منتشر شده است که :
دختری به نام «دالیا ماری آرانا» از ایالت جورجیای آمریکا،‌ با وجود این‌که تنها چهار سال سن دارد، بیش از هزار کتاب مطالعه کرده است و به همین دلیل او را شایسته دریافت عنوان «کتابخانه‌دار یک‌روزه» در بزرگ‌ترین کتابخانه جهان دانستند.

«کارلا هیدن» مسئول کتابخانه ملی کنگره آمریکا که عنوان بزرگ‌ترین کتابخانه جهان را یدک می‌کشد، اولین زن و نخستین آفریقایی ـ آمریکایی است که سمت کتابخانه‌داری این مکان را دارد. او درباره این پدیده چهارساله در توئیتر خود نوشت: دیدن «دالیا ماری آرانا»ی چهارساله از گینزویل جورجیا به عنوان «کتابخانه‌دار یک‌روزه» خیلی سرگرم‌کننده بود. او تا الان بیش از هزار کتاب خوانده است.

مادر این دختر گفته است که او مطالعه را از حدود دوسالگی آغاز کرده و در برنامه مؤسسه ای به نام «هزار کتاب پیش از کودکستان» شرکت کرده و آن را به پایان رسانده است.
«دالیا» به مادرش گفته که کتابخانه کنگره، "محبوب‌ترین، محبوب‌ترین، محبوب‌ترین کتابخانه" او در کل جهان است.

این دختر چهارساله که حالا کارت افتخاری بزرگ‌ترین کتابخانه جهان را هم دارد، می‌تواند هر زمان که خواست از این مرکز کتاب قرض بگیرد. «دالیا» گفته قصد دارد کودکان دیگر را به کتاب‌خوانی تشویق کند و خودش همین‌طور به مطالعه کتاب‌های بیشتر ادامه دهد. او در مصاحبه‌ای که اخیرا انجام داده، گفته است: امیدوارم بتوانم ۱۰۰ هزار تا کتاب خوانم.

Image

نکاتی در آموزش شیرخوار و آموزش قبل از 5 از تجربیات مادر این کودک:
در دوران شیرخوارگی مادرش به صورت منظم و روزانه کتاب خواندن را برای او انجام می داده و نشانش می داده
تا اینکه کودک در 18 ماهگی تصمیم می گیرد که خودش بخواند
و به تدریج بیشتر کلمات را در کتاب می توانسته تشخیص دهد
و کودک در دو سال و 11 ماهگی اولین کتاب را خودش به صورت کامل خوانده است
هرچه کلمات را بیشتر یاد می گرفته باعث می شده که بیشتر بخواهد بخواند


توانایی کودک در سطح مطالب مورد مطالعه:
او در سن 4 سالگی متون در سطح دانشگاهی را می خواند
و با مطالعات کتب گفته می خواهد دانشمند رشته فیزیک شود
پدرش مکزیکی است و زبان پدرش اسپانیایی، زبان اسپانیایی را هم تقریبا یادگرفته است (که این روش سریع یادگیری زبانهای دیگر برای کودک است که با هم صحبتی کسی که به زبانی دیگر است آن زبان را یاد بگیرد برخلاف روش مؤسسات زبان رایج که سالها طول می دهند با هزینه و با غربزدگی و کم نتیجه، و یا انچه که در این مهد کودکها رایج است با چند چمله یاد دادن که از جهت غربزدگی است و خاصیت تعلیم زبان دیگر را هم ندارد)


نکته مهم در تواناییهای کودک معمولی:
اینکه این کودک توانسته 1000 کتاب را تا 4 سالگی بخواند نشان دهنده نبوغ این کودک نیست،
بلکه توانایی کودکهای معمولی جهان است


در سطح بین المللی آن قدر این موضوع جا افتاده و رایج است که برنامه تعلیم و شبکه ای درست کرده اند:
به نام: 1000 کتاب تا قبل کودکستان
آدرس سایت این شبکه:
https://1000booksbeforekindergarten.org/about-us/
که تا قبل رفتن به کودکستان (یعنی تا قبل سن 5 و 6 سالگی که محور آموزش قبل از 5 است) کودک بتواند 1000 کتاب را به تدریج از مفاهیم اولیه تا سطوح عالیه علوم روز مطالعه کند و والدین بسیاری را هم آموزش داده اند و کودکان موفق را نیز که به این عدد هزار کتاب رسیده اند ثبت کرده اند

متخصصین اینطور بیان می کنند که:
مطالعات متعدد در طول سالها ارتباط بین خواندن و تحریک اولیه برای رشد مغز (از سنین شیرخوارگی و قبل 5)
با کسب سواد به عنوان یک امر کلیدی و مهارت زبان و همچنین افزایش تمایل کودک برای موفقیت تحصیلی آینده را نشان داده است.

و والدین را به خواندن کتاب با صدای بلند برای کودکان در این سنین به صورت روزانه و منظم راهنمایی می کنند.

البته سن خواندن کتاب توسط کودک محدود به سنهای دو سال به بالا نیست
در رسانه نیز گزارش کوچکترین کتاب خوان در سن ده ماهگی نیز منتشر شده است، او نیز کتاب خواندن را توسط مادرش انجام داده است، دانيال چراغعلی 10 ماهه از تهران، در هنگام خواندن كتاب ها ابتدا به صداي مادر گوش مي دهد و سپس آنها را با صداي بلند و با همان ريتم مادرش تكرار مي‌كند.
دانيال داراي كارت عضويت افتخاري كتابخانه محله خود در منطقه 19 است و شور و اشتياق زيادي براي مطالعه كتاب‌هاي مورد علاقه خود را بروز مي دهد.كتاب‌هاي شعر و داستان منظوم و مصور كتاب هاي مورد علاقه دانيال است. او روزی 3 کتاب می خواند
http://aela-net.tk/SAY/p/index.php?q=nq ... aWZo#p3027

تذکر مهم:
این موارد در سطح تواناییهای رایج معمول کودکان است و نشان دهنده نابغه بودن نیست
بلکه کودکان مستعد با همت و توجه والدین، آن استعدادهایشان شکوفا شده است و کودکان هر یک در زمینه هایی استعداد دارند که با تربیت صحیح شکوفا می شوند و عمومی است

و موارد نابغه موارد خاصی هستند مانند این گزارش که کودکی در 18 ماهگی مجله می خواند و هوش نوابغ را دارد:
گاس دورمن" با ضریب هوشی 147 آزمایشان هوشی مشکل را صحیح جواب می دهد با جواب 99.98 از مسائل هوش پرسیده شده، این کودک از همان ابتدای زندگی نشانه های هوش بالا را به همراه داشت چرا که در سن 18 ماهگی می توانست مجله و کتاب های مختلف را مطالعه کند.
در حالی که بسیاری ار بچه ها در خواندن الفبا مشکل دارند او می تواند ضرب و تقسیم های مختلف را انجام دهد. همچنین گاس به نام و نقشه تمام کشورهای دنیا مسلط است. او همچنین تمامی اعضای جدول عناصر را به خوبی می شناسد.
والدین این کودک می گویند به طور اتفاقی وقتی شروع به خواندن نوشته های روی دیوار کرد متوجه هوش او شدند. آن ها با راهنمایی های مشاورین توانستند هوش فرزندشان را از آنچه هست بیشتر کنند.
گاس ماه پیش توانست در تست هوش ورودی منسا (کلوپ باهوش ترین کودکان دنیا) 99.98 درصد از مسائل را با جواب های درست رد کند و به راحتی وارد کلوپ باهوش ترین کودکان دنیا ملحق شد.
http://aela-net.tk/SAY/p/index.php?q=nq ... WZo#p39683

توضیح:
که این موارد نابغه هم هرچند کودکان با استعداد و با هوشی بوده اند ولی باز هم با همت و توجه پدر و مادر این هوش و استعدادشان شکوفا و تقویت شده است
و باور داشتن و توجه و اهمیت دادن والدین به این تواناییها نقش کلیدی دارد چه در سطح کودکان معمولی مانند کودکانی که 1000 جلد کتاب تا 4 سالگی خوانده اند
و چه در سطح نوابغ مانند گزارش کودک 18 ماهه نابغه و یا پسر نابغه هندی که در 7 سالگی جراح شده است

نکات مورد توجه:

1- گزارش خواندن 1000 کتاب، نشان دهنده ظرفیت کودک شیرخوار و کودک قبل 5 است که ظرفیت معمول آنهاست

2- توجه والدین به این ظرفیت و باور داشتن آن باعث شکوفایی این استعدادهاست

3- به جای رفتارهای تحقیرآمیز نسبت به کودک که سطح او را فقط در سطح کتابهای قصه بسیار سطح پایین می بینند، بلکه با همان مقدار صرف وقت و جهت دهی صحیح می توانند به تدریج او را در سطح علوم عالیه برسانند ان شاء الله

4- در این گزارشات مقصود توجه دادن به تواناییهای بالقوه کودک، و برخی روشهای تعلیم تجربه شده است
ولی نوع کتابهای مورد مطالعه و مطالبی که در این نمونه گزارشات هست همه مورد نظر نیست بلکه درسها با توجه به تعالیم مکتب وحی و معیارهای اموزش برتر برای کودکان باید انتخاب و تعلیم شود،
چون نوع نگاههای در مکاتب غربی، مادیگرا و به دور از تعالیم مکتب وحی می باشد و بر این اساس ترتیب کتابهایشان را تعیین کرده اند، و همچنین سبک یکسری از کتابهایی که در بازار است برگرفته از همان مکاتب غربی است (ولو با عناوین اسلامی) و برنامه ریزی والدین روی معارف و مطالب صحیح و رشد آور تایید شده باید باشد.
فلذا این ظرفیت و توانایی وجود دارد که تا قبل از 5 حجم قابل توجهی از معارف الهی و علوم ضروری را با برنامه ریزی صحیح مطالعه نمایند.


والحمد لله رب العالمین
pejuhesh232
 
پست ها : 8748
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

اختراع خوردرو پاك توسط يك مكانيك مسلمان هندي بدون سواد خواند

پستتوسط pejuhesh232 » شنبه فبريه 11, 2017 2:58 pm

اختراع خوردرو پاك توسط يك مكانيك مسلمان هندي بدون سواد خواندن و نوشتن


درست است که این مرد سواد زیادی ندارد ولی با این کار جالب و متفکرانه ی او نشان میدهد که از مهندسان مکانیک هم بهتر است.

Image

به گزارش ایران ناز مرد مکانيکی که 15 سال به این شغل مشغول بوده بتازگی خودرويي اختراع کرد که با کمتر از 2 ليتر آب کار مي‌کند ! این مرد که محمد مرکاني 44 ساله است خودرويي ساخت که با تغيير موتور 800 cc موفق به اين کار شده است.او براي اين کار 5 سال وقت صرف کرد و معتقد است اين کار موفقيت علمي بزرگي محسوب مي‌شود.سوخت اين خودرويي که يا محيط زيست سازگار است با آب و کربيد ساخته شده‌است.

ارزان بودن سوخت مورد نیاز این خودرو توجه بسیاری را برانگیخته است ! شایان ذکر است به گزارش ایران ناز يک ليتر ترکيب سوخت اين محصول قيمتی حدود 2 پني دارد و اين موضوع باعث شده نسبت به سوخت سنتي مقرون به صرفه‌تر باشد. آقای مرکانی اهل پرادش مي‌گويد: ماشين با گاز استيلن کار مي‌کند که از واکنش شيميايي کلسيم کربيد و آب حاصل مي‌شود.

این مرد مخترع اگرچه 15 سال مکانيک بوده ولي هيچ وقت به مدرسه نرفت و سواد خواندن و نوشتن ندارد به همين دليل اين اختراع از اهميت زيادي برخوردار است و او را به يک فرد بسيار مشهور تبديل کرده است.

Image

شایان ذکر است محمد اختراعش را به ثبت رسانده و باعث شده کشورهای زیادی به او پیشنهاد تولید انبوه بدهند. ثبت این اختراع به صرفه سبب شده اين موضوع مورد استقبال کشورهاي مختلف قرار گیرد. او از طرف شرکت‌هاي ماشين‌سازي چيني دعوت به کار شده‌است تا طرح خودرو آبي اش را با چيني‌ها در مقياس انبوه عملي کند.
pejuhesh232
 
پست ها : 8748
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

اصلاح كتب درسي تركيه از سلطه فرهنگ لائيك

پستتوسط najm134 » پنج شنبه اکتبر 12, 2017 12:54 am


اصلاح كتب درسي تركيه از سلطه فرهنگ لائيك

ترکیه تئوری مردود "تکامل داروین" را از دروس دبیرستانی حذف می‌کند جايكزين كردن معرفي نظريات دانشدمندان اسلامي مثل ابن سينا

Image

دولت ترکیه در صدد است برنامه‌های آموزشی دبیرستان‌های این کشور را هماهنگ با دیدگاه تازه حکومت اردوغان تغییر دهد. در این راستا تدریس تئوری تکامل و اهمیت نقش اروپا در سیاست جهانی در کلاس‌های درس حذف یا محدود می‌شود.

یک مقام ارشد وزارت آموزش وپرورش ترکیه اعلام کرد که نظریه‌ی تکامل داروین از برنامه‌ی دروس دبیرستانی این کشور حذف خواهد شد. آلپاسلان دورموس، در یک فیلم ویدیویی که در پایگاه اینترنتی وزارت‌خانه‌ی مزبور منتشر شده، دلیل این امر را “پیچیدگی” تئوری تکامل اعلام کرد و گفت که این نظریه “از حد درک دانش‌آموزان فراتر می‌رود”.
دورموس ضمن تاکید بر این که “فصل تکامل” از کتاب‌های درس “زیست‌شناسی” کلاس نهم حذف خواهد شد، گفت که بخش‌های مربوط به “جدایی دین از سیاست” در دروس تعلیمات اجتماعی نیز “اصلاح، کوتاه و خلاصه می‌شود.”
از آن گذشته قرار است، تاریخ اروپا و نقش و اهمیت سیاسی آن در کتاب‌های تاریخ دبیرستان‌ها تعدیل شود و به جای تدریس نظریه‌‌های دانشمندان غربی مانند “ئتوری نسبیت” اینشتاین، آموزش نظریه‌های بزرگان خاورزمین مانند ابوعلی سینا به عنوان “متفکر برجسته‌ی دوران طلایی اسلام” گنجانده شود.
گفته می‌شود که طرح تغییرات در برنامه‌های درسی، پس از پایان ماه رمضان در رسانه‌ها منتشر خواهد شد.
کارشناسان سیاسی معتقدند که اقدامات دولت ترکیه در چارچوب اصلاحات سیاسی ـ اجتماعی رجب طیب اردوغان، رییس‌جمهور این کشور صورت می‌گیرد که می‌کوشد “حکومتی اسلامی” در ترکیه برپا سازد. اردوغان این اتهامات را به شدت رد می‌کند.
najm134
 
پست ها : 2046
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

طرح سوال محک آگاهی نقادانه دانش آموزان در ژاپن

پستتوسط pejuhesh232 » شنبه مارس 31, 2018 8:16 pm

طرح سوال محک آگاهی نقادانه دانش آموزان در ژاپن


Image
سئوال ریاضی به ظاهر غیر قابل حل در چین باعث شگفتی دانش‌آموزان و کاربران شبکه‌های اجتماعی شده است.
دانش‌آموزان یک مدرسه ابتدایی در منطقه شونکینگ در شهر نانچونگ با این سئوال در ورقه امتحانی رو‌به‌رو شدند "اگر در یک کشتی ۲۶ گوسفند و ۱۰ بز باشند، ناخدای کشتی چند ساله است؟"
این سئوال اخیرا در امتحان کلاس پنجم این مدرسه مطرح شد. دانش‌آموزان این مقطع غالبا یازده ساله هستند.

تصاویری از این سئوال به همراه پاسخ‌های دانش‌آموزان در شبکه‌های اجتماعی چین منتشر شدند که باعث بروز بحث‌هایی شد.
مقام‌های آموزشی چین گفته‌اند سئوال مطرح شده غلط نیست و هدف آن تاکید بر "آگاهی نقادانه" بوده است.

یک دانش‌آموز در پاسخ نوشت: "ناخدای کشتی باید حداقل ۱۸ ساله باشد، برای این که برای راندن کشتی باید بالغ باشد."
یک دانش‌آموز دیگر نوشت: "ناخدای کشتی باید ۳۶ ساله باشد. جمع ۲۶ و ۱۰ می‌شود ۳۶."
اما دانش‌آموز دیگری دست از حل مساله برداشت و نوشت: "سن ناخدا؟ نمی‌دانم. نمی‌توانم این مساله را حل کنم."

در اینترنت اما واکنش‌ها متفاوت بود.

یک کاربر چینی در شبکه اجتماعی ویبو نوشت "این سئوال هیچ منطقی ندارد. خود معلم، جوابش را می‌داند؟"
یک کاربر دیگر نوشت "اگر مدرسه‌ای ۲۶ معلم داشته باشد و ۱۰ نفر از آنها فکر نمی‌کردند، مدیر مدرسه چند سال دارد؟"
اما شماری از کاربران از این مدرسه که نامش اعلام نشده، حمایت کرده‌اند و گفته‌اند طرح چنین سئوال‌هایی باعث آگاهی نقادانه میان دانش‌آموزان می‌شود.
یک کاربر گفته است تمام هدف این سئوال این است که دانش‌آموزان را وادار به تفکر کنند و این سئوال این کار را کرده است.
یک کاربر دیگر گفت: "این سئوال دانش‌آموزان را وادار کرده که افکارشان را توضیح دهند و به آنها امکان آن را داده تا خلاق باشند. باید سئوال‌های بیشتری از این دست پرسید."

"تفکر خارج از چارچوب"
اداره آموزش شونکینگ چند روز پیش در بیانیه‌ای گفت هدف از این سئوال بررسی آگاهی نقادانه دانش‌آموزان و قابلیت تفکر مستقلانه آنها بوده است.
این بیانیه خاطرنشان می‌کرد برخی نظرسنجی‌ها در چین نشان می‌دهد که دانش‌آموزان مدارس ابتدایی کشور فاقد هوشیاری و آگاهی نقادانه در حل مسایل ریاضی هستند.
روش سنتی آموزش در چین عمدتا بر یادداشت‌برداری و تکرار متمرکز است. منتقدان می‌گویند این روش مانع از نو‌آوری و خلاقیت می‌شود.
این اداره گفت سئوال‌هایی از این دست به دانش‌آموزان این امکان را می‌دهد تا مرزها را به چالش بکشند و خارج از چارچوب فکر کنند.
و مثل همه جا، معمولا یک نفر جواب برای تمامی سئوال‌ها دارد.

یک کاربر ویبو که محبوب‌ترین شبکه اجتماعی چین است نوشت: "وزن کل ۲۶ گوسفند و ۱۰ بز بر اساس وزن تقریبی هر حیوان نزدیک به ۷۷۰۰ کیلوگرم است."
او نوشت: "در چین برای هدایت کشتی که وزن محموله‌اش بیش از ۵ هزار کیلوگرم باشد، باید گواهی‌نامه‌ای با بیش از ۵ سال سابقه داشت. حداقل سن برای دریافت گواهی‌نامه کشتی‌رانی ۲۳ سال است پس ناخدای این کشتی باید حداقل ۲۸ سال داشته باشد."
pejuhesh232
 
پست ها : 8748
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

چگونه با کوچک‌ترها گپ سیاسی بزنیم؟

پستتوسط pejuhesh232 » سه شنبه مه 22, 2018 11:52 am

آموزش برتر - كودكان و نوجوانان
چگونه با کوچک‌ترها گپ سیاسی بزنیم؟


بهمن شهریپژوهشگر زبان، فرهنگ و آموزش

زمان به شتاب می‌گذرد. کودکان امروز دوازده الی پانزده سال دیگر پیشگامان تغییرات سیاسی اجتماعی خواهند بود. اگر دوست داریم در آن هنگام تحقیر، نزاع و خشونت جایش را به نقد، گفتگو و تفاهم بدهد، باید از هم اکنون به فکر پرورش شهروندان جوان آینده باشیم.

محققان در پژوهشی از بیش از دو هزار کودک و نوجوان سوالاتی درباره مسائل سیاسی پرسیدند.

مسائلی از قبیل اینکه درباره انتخابات چه فکر می‌کنند و چگونه انتخابات بر زندگی آنان تاثیر می‌گذارد؟

نتایج این پژوهش شگفت‌آور است؛

۷۵ درصد کودکان و ۷۹ درصد نوجوانان در پاسخ به این پرسش که آیا آنان فکر می‌کنند نتایج انتخابات منجر به تغییر زندگی‌شان می‌شود، گفتند بله.

در همین پژوهش نزدیک به نیمی از نوجوانان باور داشتند که در انتخاب گزینه نهاییِ مامان-باباها تاثیر گذار بوده‌اند.

در این پژوهش، بیشتر نوجوانان مسائلی همچون قیمت سوخت و غذا، آموزش و پرورش، مراقبت‌های بهداشتی، جنگ و محیط زیست را بسیار مهم ارزیابی کردند.

پس ظاهرا مسائل سیاسی فراتر از انتظار ما در ذهن فرزندانمان اهمیت دارد.

دوران‌هایی از زندگی ما ممکن است سیاسی‌تر باشد؛ رویدادهایی مثل انتخابات و جنبش‌های مدنی می‌تواند بحث‌های سیاسی را سر سفره داغ‌تر کند. در چنین مواقعی همه جا پر است از گفتگوهای سیاسی. از تلویزیون و روزنامه‌ها گرفته تا وبسایت‌ها و شبکه‌های اجتماعی. حتی در مهمانی‌ها و دورهمی‌ها هم گفتگوهای سیاسی اوج می‌گیرد.

Image

در جهان امروز سخت است که جلوی اطلاعات را بگیریم؛ اطرافمان را انبوهی از داده‌ها فرا گرفته و اتفاقات مهم سیاسی هم کم نیستند. استراتژی سانسور اما مانع دسترسی فرزندان‌مان به اطلاعات نمی‌شود. احتمالا همه ما از دوران کودکی خود خاطره‌ای از دور زدن سانسور داریم. کودکان بسیار کمتر از بزرگ‌ترها تحمل مخفی کاری را دارند. مخفی کاری اضطراب کودکان را افزایش می‌دهد. آنها همیشه به دنبال پاسخ‌های شفاف هستند. حس کنجکاوی در کودکان بسیار برانگیخته است و باید آن را ارج نهیم. پرسشگری کودکان و نوجوانان یعنی سلامتی و شادابی ذهن‌شان. کنجکاوی در انسان پدیده‌ای تکاملی است؛ هر چقدر بیشتر بدانیم شانس بقای بیشتری داریم.

پیشنهاد بیشتر کارشناسان این است که با کوچک‌ترها گپ سیاسی بزنیم. چنین گفتگوهایی، تفکر انتقادی را در آنان تقویت می‌کند؛ اعتماد به نفشسان را بالا می‌برد و برایشان آموزنده است. به علاوه می‌تواند راهی باشد تا پیش‌فرض‌های کودکان‌مان را بررسی کنیم و اگر ترسی دارند آرامشان کنیم.

در این جا 15 راهکار برای برقراری و هدایت گفتگوهای سیاسی با کوچک‌ترها را مرور می‌کنیم.

بیشتر پیشنهادها محدوده سنی شش تا هفده سال -دوران دانش‌آموزی- را در بر می‌گیرد؛

البته برخی از این توصیه‌ها را با تغییراتی می‌توان در موقعیت‌های متفاوت به کار برد.

با توجه به رده سنی یاد شده، به قرارداد از واژه کودک برای ارجاع به پیش از بلوغ استفاده می‌کنیم و از نوجوان برای افراد در حوالی و پس از بلوغ.

اگر شما زیر ۱۷ سال هستید و مشغول خواندن این مقاله، نگران نباشید.

در واقع شما می‌توانید خودتان این توصیه‌ها را پیگیری کنید.

اگر خواهر، برادر یا نوه‌ای در این سن و سال داریم نیز شاید بتوانیم هر از چندگاهی این راهکارها را به کار گیریم.

Image

۱. گفتگوهایمان را با پرسش آغاز کنیم

اگر می‌خواهیم اندیشه سیاسی را در کوچک‌ترها تقویت کنیم می‌توانیم هر از چند گاهی خودمان باب بحث را با آنان باز کنیم.

گفتگو را میتوان با پرسش‌هایی آغاز کرد که تفکر انتقادی و انتزاعی را هدف قرار می‌دهد.

حتی می‌توان زمان‌های مشخصی را برای گپ و گفت‌های سیاسی اجتماعی خانوادگی مشخص کرد.

وقتی در این بحث‌ها فرزندان‌مان احساس کنند آزادانه می‌توانند نظرات‌شان را در میان بگذارند، بیشتر و بیشتر درگیر آن خواهند شد.

قرار نیست سوالات‌مان مستقیما درباره مسائل سیاسی روز باشد.

بهتر است تجربه های شخصی و ارزش‌های خانوادگی را در این گونه پرسش‌ها مد نظر قرار دهیم.

به عنوان نمونه چند پرسش‌ از این دست را با هم مرور می‌کنیم.

هر کدام از این پرسش‌ها می‌تواند موضوع یک دورهمی خانوادگی باشد.

اگه میتونستی یکی از قوانین خونه رو عوض کنی، چی رو تغییر می‌دادی؟
اگه مطمئن باشی کسی متوجه نمی‍شه، تو امتحان تقلب می‎کنی؟ چرا؟
اگه بتونی یه روز کاملا نامرئی باشی، چه کارایی می‌کنی؟
اگه معلم بودی و بچه‌های کلاس به حرفات گوش نمیدادن، چی کار می‌کردی؟
اگه حیوونا می‌تونستن حرف بزنن دنیا چه فرقی با الان داشت؟
اگه قرار باشه به همه بچه‌های دنیا یک هدیه بدی، چی بهشون میدی؟
اگه قرار باشه یه چیزی اختراع کنی که زندگی همه مردم رو راحت‌تر کنه، اون چیه؟
اگه قرار باشه یه قانون برای همه مردم بذاری تا ازش اطاعت کنن، اون قانون چیه؟
از بین تمام چیزایی که تا حالا یاد گرفتی، فکر میکنی کدومشون وقتی بزرگ شدی بیشتر به دردت می‌خوره؟

۲. لحن بچه‌گانه را کنار بگذاریم

وقتی مسئله‌ جدی است لحن‌مان هم باید جدی باشد. باید همانگونه که با یک برزگسال صحبت می‌کنیم با کوچک‌ترها حرف بزنیم.

لازم نیست مثلا صدایمان را نازک کنیم چون با "بچه" صحبت می‌کنیم.

کودکان و بویژه نوجوانان ناراحت می‌شوند از اینکه در گفتگوهای جدی دست کم گرفته شوند.

ساده سخن گفتن یک چیز است، تغییر لحن و صدا چیزی دیگر.

با زبانی ساده و شفاف سخن بگوییم همراه با لحنی دوستانه و محکم.

۳. درباره مسائل سیاسی صحبت کنیم نه سیاست به طور عام

مسئله سیاسی را به شکلی مشخص مطرح کنیم و قوانین را با زندگی بچه‌ها ربط بدهیم. آنها هم مثل بزرگ‌ترها هر روز با دولت سر و کار دارند. از آسفالت خیابان و وسائل بازی در پارک محله گرفته تا امکانات کلاس درس همگی وابسته است به تصمیم‌های سیاست‌مداران بومی و کشوری. در نتیجه وقتی در انتخابات یا اعتراضات سیاسی شعارهایی داده می‌شود، فرصتی است تا آن شعارها را در ارتباط با زندگی شخصی آنان توضیح دهیم.

همانگونه که پیشتر ذکر شد برای کودکان هم مسائلی همچون قیمت سوخت و غذا، آموزش و پرورش، مراقبت‌های بهداشتی، جنگ و محیط زیست مهم است. سخن گفتن درباره سیاست به طور عام ممکن است برای کودکان بسیار خسته کننده باشد زیرا هنوز چهارچوبی در ذهن‌شان برای سنجش آن ندارند اما مسائلی مثل اینکه آیا سال تحصیلی باید طولانی‌تر باشد یا کوتاه‌تر یا امتحانات مدارس باید چگونه باشد، از آنجا که به زندگی‌شان مربوط است می‌تواند موضوع بحث باشد.

پرسش‌هایی از این دست کودکان را به تفکر وا می‌دارد و بالطبع بیشتر درباره نقش‌شان در جامعه می‌اندیشند. لازم نیست در قامت یک فیلسوف و تحلیل‌گر سیاسی برای کودکان‌مان ظاهر شویم حتی اگر واقعا تحلیل‌گر سیاسی هستیم. بگذاریم خودشان به نتیجه و قضاوت برسند.

Image

۴. از گفتار منفی پرهیز کنیم

احساسات شدید در فصول داغ سیاسی می‌تواند اختلاف نظرهای زیادی را در پی داشته باشد. در چنین فرصت‌هایی می‌توانیم به فرزندان‌مان نشان دهیم که چگونه می‌توان تفاوت عقیده‌ را محترمانه و قاطع بیان کرد. مثلا در دوران انتخابات می‌توانیم به آنان بگوییم از کدام برنامه‌ها و عقاید نامزد مورد علاقه‌‌مان خوشمان می‌آید و چه چیزهایی را درباره کاندیداهای دیگر و مواضع‌شان دوست نداریم و چرا. تشویقشان کنیم آنان نیز چنین کنند. بهتر است بر روی ویژگی‌های مثبت نامزد مورد حمایت‌مان تمرکز کنیم. درباره آنچه طرفدارش هستیم سخن بگوییم تا آنان نیز چنین کنند.

در بحث به فرزندمان شخصیت ببخشیم. از به کار بردن زبانی که کلیشه‌های منفی را درباره کودکان و نوجوانان تقویت می‌کند پرهیز کنیم. "دهانش بوی شیر می‌دهد"، "کله‌اش بوی قرمه سبزی می‌دهد"، "بچه‌بازی نیست که"، "طفل معصوم" و عباراتی از این دست مناسب گفتگوی جدی نیستند.

۵. جایمان را در بحث عوض کنیم

در گفتگو با نوجوانان جایمان را گهگاه در بحث عوض کنیم بویژه هنگامی که اختلاف نظر داریم. از هم بپرسیم اگر به جای او بودیم چه دلایلی برای قانع کردنش ارائه می‌دادیم. چنین راهکاری کمک می‌کند بیاموزیم اصل گفتگو ارزشمندتر از این است که چه کسی درست می‌گوید. به علاوه بگذاریم گاهی اوقات آنان گفتگو را پیش ببرند.

۶. قوت قلب ببخشیم

گاهی اوقات ممکن است کودکان و نوجوانان با شنیدن سخنان سیاست‌مداران درباره مسائلی همچون بازار کار، بیکاری و جنگ نگران و بی‌قرار شوند؛ از ترس اینکه چه ممکن است سر خانه و کاشانه‌شان بیاید. به نگرانی‌هایشان با دقت گوش کنیم. به آنان قوت قلب ببخشیم و دیدگاه خودمان را با آنان در میان بگذاریم. مثلا اگر در همان دوران مشکلات مالی داریم، با آنان صادق باشیم و با زبانی مناسب سن و سال‌شان به آنان بگوییم که برای حل مشکلات در حال انجام چه کارهایی هستیم.

۷. تفاوت برنده شدن با خوب بودن

در زمان‌های انتخابات یا اعتراضات به آنها یادآوری کنیم که انسان ممکن است برای بردن یا باختن هر کاری بکند

اما لزوما آن کارها عقلانی و اخلاقی نیستند.

مطمئن باشیم آنان ما را بسیار خوب درک خواهند کرد چون معنی برد و باخت را خوب می‌دانند.

۸. گمان نکنیم از کوچک‌ترها خیلی بیشتر می‌فهمیم

بسیاری از پژوهش‌ها بروشنی نشان می‌دهد که کوچک‌ترها از آنچه می‌پنداریم بسیار باهوش‌ترند. به علاوه آنان کمتر در دام تعصبات ذهنی گرفتارند چون جهت‌گیری‌های ذهنی‌شان هنوز به طور کامل شکل نگرفته‌اند. اتفاقا با شنیدن قضاوت آنان می‌توانیم جهت‌گیری‌های خودمان را بهتر بشناسیم.

عناوین و برچسب‌ها ما را بیشتر مرعوب می‌کنند تا کودکانمان. بر چسب‌هایی مثل راست و چپ ممکن است برای ما یادآور خیلی چیزها باشد در حالیکه ذهن کوچک‌ترها نسبت به آن عناوین و برچسب‌ها خالی از هر گونه پیش‌فرض است. بی‌دلیل نیست که از قدیم گفته‌اند حرف راست را باید از بچه‌ها شنید.

۹. اخبار روزانه و مناظره‌های سیاسی را در کنار یکدیگر تماشا کنیم

به جای اینکه تلویزیون یا اینترنت بیست و چهارساعته مشغول پخش اخبار باشد بهتر است ساعات مشخصی را به دیدن اخبار و برنامه‌های سیاسی اختصاص دهیم. برخی اوقات می‌توانیم در کنار فرزندان‌مان این برنامه‌ها را تماشا کنیم. بعد از برنامه هم می‌توان درباره‌اش به گفتگو و تبادل نظر پرداخت. به طور مرتب به آنان یادآوری کنیم که قرار نیست هر چیزی را که می‌خوانیم یا می‌شنویم باور کنیم.

۱۰. درباره باورهای سیاسی‌مان توضیح دهیم

در گفتگوهایمان با نوجوانان درباره اینکه باورمان چیست و چرایی‌اش سخن بگوییم. از آنها بپرسیم درباره آن مسئله چگونه فکر می‌کنند. این نشان می‌دهد که عقاید آنان و اینکه چه چیزی در ذهن‌شان می‌گذرد برای ما ارزشمند است.
Image

اگر باورشان با ما متفاوت است فرصتی است عالی برای آموزش هر دو طرف. اینجاست که می‌توانیم بپرسیم چرا آنگونه فکر می‌کنند؟ آیا می‌توانند با چند مثال و نمونه از باورشان پشتیبانی کنند؟ درگیر کردن کودکان و نوجوانان با چنین سوالاتی به آنان کمک می‌کند که هم عقایدشان پرورش پیدا کند هم بتوانند آنان را بیان کنند.

۱۱. به تمسخر حساسیت نشان دهیم

ممکن است در برنامه‌ای، نوشته‌ای یا مناظره‌ای سیاستمداران به مسخره کردن هم بپردازند و بر روی یکدیگر اسم بگذارند. لازم است در چنین مواردی واکنش نشان ‌دهیم. حتی اگر این عبارات در باره چهره‌ای سیاسی گفته شود که ما با وی مخالفیم. حساسیت‌های ما در شکل‌‌گیری جهت‌گیری‌های ذهنی فرزندان‌مان تاثیر بسیاری دارد. باید مراقب باشیم که به چه چیزهایی واکنش نشان می‌دهیم.

کوچک‌ترها پدیده‌هایی مثل اسم‌گذاری و مسخره‌کردن را شاید در مدرسه نیز تجربه کنند. با مشاهده چنین رفتارهایی از سوی سیاست‌مداران ممکن است آنها نیز در مدرسه دست به تکرار و تقلید بزنند. برایشان توضیح دهیم که برخی سیاستمداران برای اینکه جهت بحث را عوض کنند یا رقیبشان را خراب کنند مرتکب چنین رفتارهایی می‌شوند.

تاکید کنیم که اسم گذاشتن روی دیگران و دست انداختن‌شان نه در خانه نه در مدرسه نه در هیچ جای دیگری پسندیده نیست. به آنان آموزش دهیم که می‌توانند محترمانه مخالفت کنند و لزومی به مسخره کردن دیگران در گفتار و نوشتار نیست.

۱۲. ارزش اندیشه و پژوهش را مرتب یادآوری کنیم

قبل از پاسخ دادن به هر پرسشی فکر کنیم و به آنان بگوییم که باید درباره سوال‌شان فکر کنیم. اینگونه ارزش اندیشیدن را برایشان برجسته می‌کنیم. در صورتی که پاسخی نداریم به جستجو و تحقیق بپردازیم. اینگونه ارزش کاوش برایشان برجسته می‌شود.

هر سوال‌شان فرصتی است بی‌نظیر برای آموختن. می‌توانیم در کنار هم تحقیق کنیم درباره پرسش‌هایی مثل اینکه فرایند و قوانین مربوط به انتخابات و اعتراضات در کشورهای دیگر چگونه است؟ چرا رای و نظر هر فرد مهم است؟ اهمیت انتخابات و اعتراضات در چیست؟ افراد چگونه می‌توانند نامزد انتخابات شوند؟ هر کاندیدا باید چه مقدار رای بیاورد تا انتخاب شود؟ حق اعتراض در قانون چگونه است؟

Image
۱۳. پیشنهاد اقدام عملی دهیم

بسیاری از کوچک‌ترها به مسائل روز علاقمندند. اقدام عملی آنان را نیرو‌مند می‎سازد، به آنها احساس موثربودن می‌دهد و مهارت‌های حل مسئله را‌ تقویت می‌کند. به آنان کمک کنیم فکر کنند درباره یک موضوع روز از دستشان چه بر می‌آید؟ یادآوری کنیم که چگونه کارهایی هر چند کوچک می‌تواند کم‌کم تغییراتی بزرگ را ایجاد کند.

اگر دوست دارند برای جایی نامه بنویسند یا نقاشی بکشند و بفرستند، آنان را یاری کنیم. می‌توانیم درباره محیط زیست و حفاظت از سیاره‌مان با آنان سخن بگوییم. اگر در خانه‌مان از حیوانات یا گیاهانی نگهداری می‌کنیم، قسمتی از مسئولیت مراقبت و نگهداری از آنان را می‌توانیم به بچه‌ها بسپاریم.

اگر به فعالیت‌های داوطلبانه، خیرخواهانه یا عضویت در گروه‌های سیاسی و فرهنگی علاقه نشان دادند، پشتیبانشان باشیم؛ مثلا اگر خواستند در انتخابات شورای مدرسه شرکت کنند، آنان را تشویق کنیم.

اگر می‌خواهیم رای دهیم، می‌توانیم کودکان‌مان را با خودمان به حوزه رای‌گیری ببریم تا فرایند رای دادن را از نزدیک مشاهده کنند. ممکن است آنان هنوز به سن رای دادن نرسیده باشند، اما بهتر است درباره حقی که در آینده دارند هر چه زودتر مطلع شوند.

۱۴. منابع مناسب فراهم کنیم

روزنامه‌، مجله یا وبسایت‌های مناسب سن بچه‌ها را پیدا کنیم و در اختیارشان قرار دهیم تا اخبار روز و مطالب مفید را پیگیری کنند.

به علاوه می‌توانیم گفتگوهای کوتاه روزانه برقرار کنیم و پیگیری کنیم که آیا به آن منابع علاقمند شده‌اند یا خیر.

Image

15. غلبه حب و بغض بر مواضع در تندرويها = در سیاست، تنفر و هراس افکنی نوعی استراتژی است

به نوجوانان بیاموزیم که گاهی در میان سیاست‌مداران تنفر و ترس بر عشق و محبت چیره است.

نوجوانان آنقدر رشد کرده‌اند که مواضع رادیکال را تشخیص دهند.

در این مواقع شاید بد نباشد کمی دانش تاریخی برایشان فراهم کنیم.

اینکه مثلا چرا بین فلان گروه سیاسی با دیگری یا فلان دولت با آن یکی تنفر و کینه وجود دارد؟

اینگونه کمک می‌کنیم بیاموزند که در سیاست، تنفر و هراس افکنی نوعی استراتژی است که در درازای تاریخ به کار گرفته شده و داستان تازه‌ای نیست.

آیا این راهکارها برای همه کودکان و نوجوانان نتایج یکسانی به بار می‌آورد؟

کودکان و نوجوانان هر کدام شخصیت فردی و سبک یادگیری خودشان را دارند. در نتیجه پاسخ به این پرسش منفی است.

به علاوه این توصیه‌ها گلچینی است منتخب از میان راهکارهای متنوع در جدیدترین متون آموزشی و پژوهشی. این مهم است که بدانیم هیچ راهکاری بتنهایی بهترین نیست و باید توصیه‌های متنوعی را به کار گیریم.

اندیشیدن و سخن گفتن مهارت‌هایی هستند که نیازمند تمرین فراوانند، چه بهتر که زمان‌ بیشتری را با فرزندان‌مان صرف‌شان کنیم.

تجربه گفتگوی سیاسی با کوچک‌ترها احتمالا هم شیرین است هم آموزنده.

با به کارگیری راهکارهای ساده و متنوع اثر چنین گفتگوهایی بیشتر هم می‌شود.

تمرین و تکرارشان به رشد مهارت‌های ارتباطی، تفکر انتقادی و کلان اندیشی همه طرف‌های گفتگو می‌انجامد.

در تقابل با هراس‌افکنی عالم سیاست چنین گفتگوهایی برای کودکان و نوجوانان آرامش‌بخش است.

در خلال چنین گفتگوهایی اما شاید از همه شیرین‌تر آن وقتهایی است که با شنیدن یک عبارت نغز یا یک جمله پر مغز از زبان کوچک‌ترها انگشت به دهان می‌مانیم.
pejuhesh232
 
پست ها : 8748
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

یک کودک12ساله به یکی از معتبرترین دانشگاه‌های مکسیکو راه یاف

پستتوسط najm134 » يکشنبه آگوست 26, 2018 4:14 pm

یک کودک12ساله به یکی از معتبرترین دانشگاه‌های مکسیکو راه یافت


یک کودک ۱۲ساله به یکی از معتبرترین دانشگاه‌های مکسیکو راه یافت Rajab.Taieb شنبه, 08/04/2018 - 14:34 Author شبیر احمدي جهان یک کودک دوازدۀ سالۀ مکسیکویی، به یکی از معتبرترین دانشگاه‌های این کشور راه یافته است.
کارلوس سنتاماریا دیاز، پس از کامیاب شدن در امتحان ورودی دانشگاه ملی «یونم» در مکسیکو، در دانشکدۀ فزیک پزشکی (بیومیدکیل فزیک) این دانشگاه پذیرفته شده است. این کودک، همه‌گان را در مکسیکو شگفت زده کرده است. او، در گفت‌وگو با خبرنگاران به شدت از حکومت کشورش انتقاد می‌کند: «توصیۀ من به حکومت کنونی این است که اشتباهات رییسان جمهور پیشین را تکرار نکند و سبب به راه افتادن انقلاب‌ها نشود.»
این کودک دانشجو، دانشگاه را یک مکان منفعل که تنها ویژۀ یادگیری دانش‌های موجود باشد نمی‌داند و خواهان تغییر نظام آموزشی در مکسیکو است: «باید نظام آموزشی مکسیکو تغییر کند و تنها چیزی نباشد که با آن مغز شما را پر کنند. نهادهای آموزشی باید نه تنها جایی برای آموختن، بل جایی برای کشف چیزهای تازه باشند.»
هر چند کارلوس اکنون در یکی از معتبرترین دانشگاه‌ها درس می‌خواند، اما مانند کودکان دیگر بازی کردن را دوست دارد: «من بازی‌هایی را که تمامی کودکان دوست دارند خوش دارم. فوتبال ورزش دلخواهم نیست؛ اما فوتبال بازی می کنم.» در همین حال، خانوادۀ کارلوس می‌گویند به او افتخار می‌کنند و می‌خواهند که موفقیت‌های او ادامه یابند. ارسلیا دیاز سوتیلو، مادر کارلوس می‌افزاید: «هر مادری که باشد احساسات بسیار خوبی خواهد داشت و به کارلوس افتخار خواهد کرد. ما در انتظار کارهایی استیم که او انجام خواهد داد.» کارلوس هنگامی که نُه سال داشت در برنامه های آموزشی کیمیا، بیولوژی و بیوشیمی این دانشگاه درس خوانده بود. دانشگاه یونم می‌گوید که این کودک، یک دانشجوی عادی خواهد بود و به او امتیازات ویژه داده نخواهد شد
najm134
 
پست ها : 2046
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

قبليبعدي

بازگشت به نشر گزارشات رسانه حيات اعلى


cron
Aelaa.Net