فوق العاده - ناشناخته – ماوراء

نشر گزارشات مفید برای توجه به حیات اعلی

مديران انجمن: najm134, najm134, najm134

تصويب قانون ممنوعيت كزارش و تحقيق و انعكاس يافته ها در باره

پستتوسط najm134 » دوشنبه ژانويه 21, 2019 11:25 am


تصويب قانون ممنوعيت گزارش و تحقيق و انعكاس يافته ها در باره يوفا و فرازميني ها


ملاقات با موجودات فرازمینی! شایعه یا واقعیت؟
رویارویی نزدیک با موجودات فرازمینی، همچون بروخورد از نوع نزدیک، امری غیر قابل برای عامه مردم است که اکثرا مورد تمسخر قرار می‌گیرند. اما زمانی که بحث بر سر رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا باشد، چه‌ می‌توان گفت؟

به گزارش پایگاه خبری تیک (Tik.ir) ؛ بسیاری از مردم در سراسر جهان، ادعا می‌کنند که توسط موجودات فرازمینی ربوده شده و تجربیات دردناک یا بعضا شگفت‌آوری را حس کرده‌اند. از جراحی با ابزار فوق پیشرفته گرفته تا انتقال قابلیت‌های فرا انسانی، مواردی هستند که توسط افراد مذکور گفته شده‌اند.

ولی زمانی که حرف بر سر برخورد از نوع نزدیک حول یکی از مشهورترین رئیس جمهورهای ایالات متحده آمریکا باشد، داستان فرق می‌کند؛ یعنی نه‌تنها تمسخری در میان نیست، بلکه تلاش‌های سازمان یافته‌ای انجام می‌شود تا سرپوشی معقولانه روی ماجرا قرار بگیرد.

رئیس جمهور آیزنهاور جزو این دسته خاص قرار دارد. با گجت نیوز در ادامه مطلب همراه باشید تا تمام جزییات در دسترس را بازگو کنیم.

تعطیلات زمینی یا فرازمینی؟
در شب بیستم فوریه سال 1954، رئیس جمهور آیزنهاور برای گذراندن تعطیلات به پالم اسپرینگز رفت. وی در حال بازگشت از یک سفر شکار پنج روزه بود که ناگهان بدون هیچ دلیل از پیش تعیین شده‌ای، باری دیگر راهی پالم اسپرینگز شد. هیچ‌ شخصی از این بازگشت ناگهانی خبر نداشت و اوضاع زمانی به اوج بحران خود رسید که ساعت ده شب همان روز، آیزنهاور در محل استقرار خود ناپدید شد. وی به مدت 12 ساعت ناپدید ماند و کار به جایی رسید که یک خبرنگار، طی انتشار مقاله‌ای، مرگ رئیس جمهور آیزنهاور را بر اثر حمله قلبی اعلام کرد! روز بعد، آیزنهاور در فاصله 160 کیلومتری محل استقرار خود، یعنی در یک مراسم کلیسایی واقع در لس آنجلس، ظاهر شده و طی مصاحبه با خبرنگاران، اذعان داشت که به دلیل خرابی دندان به یک عمل اورژانسی نیاز پیدا کرده است.

گزارش‌هایی مبنی بر حضور وی در فرودگاه موراک که به‌نام پایگاه هوایی ادواردز معروف است و با ماشین فقط دو الی سه ساعت با پالم اسپرینگ فاصله دارد، منتشر شد. مدارک متعددی وجود دارد که پایگاه مذکور به مدت سه روز، یعنی از 19 تا 21 فوریه سال 1954، تمام ترددهای هوایی‌اش را لغو و پرسنل غیر ضرروی را مرخص کرده است. حال به صورت کاملا اتفاقی یا عمدی، بازه زمانی ناپدید شدن آیزنهاور با تعطیلی پایگاه موراک، تطبیق دارد. اما او در موراک چه کار میکرده است؟

وضعیت مرموز پایگاه موراک
یک الی دو هفته پس از ماجرای ناپدید شدن آیزنهاور، شایعاتی مبنی بر ملاقات رسمی وی با موجودات فرازمینی، تمام رسانه‌های آمریکا را تحت‌الشعاع قرار داد. این موضوع برای اولین بار توسط شخصی به‌نام فرانک ادواردز در یک برنامه رادیویی به بیرون درز کرد. میلیون‌ها نفر که علاقه شدیدی به بحث موجودات فرازمینی و یوفوها داشتند، مخاطبین همیشگی این برنامه بودند که در آخر، منجر به افشای ماجرا در سطح بالایی شدند.

در همین راستا، پرونده‌های موفان نیز حرف‌های بیشتری برای گفتن داشتند؛ همچون وجود چندین شاهدین عینی که آیزنهاور را هنگام ملاقات با فرازمینی‌ها، همراهی کرده بودند. به گفته‌ها آن‌ها و مشابه با دیگر پرونده‌های سیاسی، توافقی مهم و سری صورت گرفت؛ یعنی ارائه تکنولوژی‌های فوق پیشرفته در قبال اخذ مجوز برای تاسیس پایگاه‌های دائم فرازمینی در خاک آمریکا!

درست دو ماه پس از این قرار محرمانه، آیزنهاور قانونی مبنی بر محرمانه بودن مسائل مرتبط با یوفو اعمال می‌کند تا از درز هرگونه اطلاعاتی جلوگیری نماید؛ یعنی تمامی اطلاعات مرتبط با یوفوها در اطلاعات طبقه‌بندی شده امنیت ملی قرار گرفت:

گجت نیوز:تحت هیچ شرایطی عموم جامعه یا رسانه‌های جمعی، اجازه ندارند تا از این موجودات اطلاعاتی داشته باشند. سیاست‌های کلی دولت نیز در راستای عدم وجود آن‌ها قرار می‌گیرند.

این درست همان نقطه از تاریخ است که تمامی موضوعات مرتبط با موجودات فرازمینی و یوفوها به حاشیه کشیده شد.

Image

متاسفانه این تنها باری نیست که اطلاعاتی مبنی بر توافق موجودات فضایی با حکومت‌های ابر قدرت به بیرون درز می‌کند. ما درست یا غلط بودن ماجرا را نمی‌دانیم، اما بدون شک یک پروتکل کلی و ویژه درباره موجودات فرازمینی و یوفوها در کشورهایی همچون آمریکا به‌وجود آمده که تمامی اطلاعات از تحقیقات رسمی و آکادمیک، به انزوای کامل کشیده شدند؛ به طوری که اگر شخص یا اشخاص عالی رتبه‌ای با یک رویداد نزدیک مواجه شوند، ترجیح می‌دهند ساکت بمانند تا زندگی حرفه‌ای خود را نابود کنند. تمامی این موارد، می‌تواند نتیجه تصمیمات افرادی همچون آیزنهاور در گذشته باشد.
najm134
 
پست ها : 2046
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

راز مرد مغناطیسی “عصر جدید” چیست؟

پستتوسط najm134 » يکشنبه آپريل 07, 2019 7:02 pm

راز مرد مغناطیسی “عصر جدید” چیست؟


Image
ایسنا نوشت: شب گذشته در قسمت سیزدهم برنامه تلویزیونی نمایش استعداد ایرانیان موسوم به “عصر جدید” شرکت کننده‌ای به نام ابوالفضل صابری مختاری شرکت کرد که مدعی بود برای اولین بار در دنیا می‌خواهد میوه را به بدن خود بچسباند. اما چه چیزی در بدن این گونه افراد موجب می‌شود که اشیا به بدن آنها بچسبد؟

مغناطیس انسانی به توانایی مورد ادعای برخی از اشخاص اطلاق می‌شود که در آن، اجسام جذب پوست بدن آنها می‌شود. به افرادی که به گفته خودشان دارای چنین توانایی هستند “آهن‌ربای انسانی” گفته می‌شود.

هر چند اکثر این افراد قادر هستند اجسام فلزی را به پوست خود بچسبانند، با این حال همانطور که در برنامه شب گذشته “عصر جدید” دیده شد، علاوه بر فلز؛ اجسامی از جنس‌های گوناگون همچون شیشه، سرامیک، چوب و پلاستیک نیز امکان چسبیدن به پوست این افراد را دارند. افزون بر این، اجسام بدون خواص فرومغناطیس همچون برنج و آلومینیوم نیز چنین قابلیتی دارند.

Image

از نظر علمی هیچ‌کدام از ادعاهایی که در رابطه با داشتن نیروی مغناطیسی در بدن انسان می‌شود، صحیح نبوده و این موضوع هیچ ارتباطی با نیروی مغناطیس ندارد، بلکه تنها نوعی سوءبرداشت از فیزیک و مفاهیم آن است. در واقع این پدیده به علت پوست چسبنده این افراد رخ می‌دهد.

به اعتقاد دانشمندان اگر شخصی قادر باشد علاوه بر فلز، اجسام غیرفلزی را نیز به بدنش بچسباند، این پدیده ارتباطی با نیروی مغناطیس ندارد.


Image

میدان مغناطیسی

“بنجامین رادفورد” برای بررسی میدان مغناطیسی چنین افرادی از قطب‌نما استفاده کرده و پس از بررسی، اعلام کرد که این افراد در واقع فاقد میدان مغناطیسی هستند. این آزمایش نشان داد که این پدیده به علت اثرات فیزیکی دیگری رخ می‌دهد. بسیاری از دانشمندان و طرفداران دانش همچون “جیمز رندی” بر این عقیده‌اند که پوست چسبناک و چسبنده این افراد عامل اصلی این پدیده است.

“ناتالی والچوور” یکی از محققان این پدیده یک مقاله در سال ۲۰۱۱ در مورد وجود افراد مغناطیسی نوشت و در آن مقاله پسربچه ۷ ساله صربستانی به نام “بوگدان” که دارای چنین قابلیتی بود مورد بررسی قرار داد. به گفته والچوور،بوگدان توانایی جذب چیزهایی مانند وسایل ساخته شده از نقره، دستگاه کنترل از راه دور، بشقاب و حتی ماهیتابه‌های بزرگ را داشت.

“بوگدان” انسان ویژه‌ای است اما در این عرصه تنها نیست. تعداد زیادی از مردم دنیا این قدرت مغناطیسی را دارند. اما آیا واقعاً این قدرت، مغناطیسی است؟ خواندن این گزارش را برای دریافتن همه چیز در مورد “افراد مغناطیسی” ادامه دهید.

همانطور که گفته شد از نظر علمی چیزی به عنوان میدان مغناطیسی و مغناطیس در بدن این افراد وجود ندارد. پاسخ ساده‌ای که “والچوور” نیز به این سوال داد.


Image

فیلم‌های افراد مغناطیسی

فیلم‌های بسیاری از این افراد در سرویس‌های اشتراک ویدئو به عنوان مدرکی مبنی بر وجود “افراد مغناطیسی” به اشتراک گذاشته می‌شوند، اما این ادعا صحت ندارد. چرا که این افراد در همه ویدئوها هنگام چسباندن چیزی به خودشان اندکی به سمت عقب خم می‌شوند. در صورتی که اگر واقعاً جذب مغناطیسی وجود داشته باشد، فرد باید بتواند به راحتی به جلو خم شود.

همچنین وجود میدان مغناطیسی در بدن این افراد با وسایلی نظیر قطب‌نما قابل آزمایش است که محققان با استفاده از همین وسایل وجود میدان مغناطیسی در بدن این افراد را رد کرده‌اند.


Image

پوست چسبنده

افرادی که می‌توانند چیزهای زیادی را به بدن خود بچسبانند در واقع فقط پوست چسبنده‌ای دارند، نه میدان مغناطیسی. زیرا آنها اشیای غیر فلزی که جذب میدان مغناطیسی نمی‌شوند را نیز به بدن خود می‌چسبانند.


Image

سطح صاف

همانطور که می‌دانید شیشه مغناطیسی نیست. اما وقتی یک قطعه شیشه‌ای صاف و یک قطعه فلز مسطح به بدن این افراد می‌چسبد، چه چیزی در آنها مشترک است؟ پاسخ دارا بودن سطح صاف در هر دو شیء است. چنان که در برنامه “عصر جدید” نیز دیده شد که اجسام فقط به قسمت‌های صاف بدن آقای مختاری می‌چسبید و حتی در تلاشی که امین حیایی برای چسباندن یک شیء به نوک بینی وی داشت، ناکام ماند.

محققان می‌گویند ظاهراً بدن این افراد ویژگی مشترک و مشابهی دارند و آن، دارا بودن پوستی بسیار صاف است که باعث می‌شود همه چیز روی بدن آنها بچسبد. اغلب این افراد مغناطیسی! دارای پوستی صاف و سینه‌های بی‌مو هستند.

گواه این ادعا نیز زمانی بود که آقای مختاری نشان داد به دلیل مو دار بودن صورتش، قاشق و دیگر اشیا به صورتش نمی‌چسبد و از امین حیایی خواست تا اشیا را به پیشانی بدون موی وی بچسباند.


Image

چسبندگی

اما چطور این چسبندگی‌های شدید را که فقط برخی از مردم آن را دارند توضیح دهیم؟

“گابور سومورجای” دانشمند برجسته و استاد شیمی دانشگاه “کالیفرنیا-برکلی” می‌گوید: توضیح این مسئله در میزان چربی پوست این افراد نهفته است. اساساً اگر شما می‌توانید اشیای زیادی را به بدن خود بچسبانید، این بدان معنی است که شما پوست چربی دارید.


Image

پوست چرب

“ناتالی والچوور” یکی از محققان این پدیده توضیح می‌دهد که چربی روی پوست انسان دارای انرژی بسیار پایین سطحی است در حالی که فلزات دقیقاً برعکس هستند و انرژی سطحی بالایی دارند. چیزهایی که انرژی سطحی بالایی دارند تمایل دارند به حالت انرژی پایین‌تر بروند. بنابراین به دلیل همین تمایل، به پوست بدن این افراد که انرژی سطحی پایینی دارد می‌چسبند.


Image

اصطکاک

یکی از چیزهایی که در فوق به آن اشاره شد، خم شدن رو به عقب این افراد در هنگام چسباندن اشیا به خود است که دلیل آن اصطکاک و مقاومت در برابر گرانش زمین است.

افرادی که اشیای مختلف را به خودشان وصل می‌کنند، معمولاً کمی به عقب خم می‌شوند و یک دلیل برای آن وجود دارد. این کار مقدار نیروی اصطکاک حاصل از کشیده شدن جسم به دلیل گرانش را کاهش می‌دهد و سبب می‌شود که اشیا سقوط نکنند.


Image

سبوم (چربی پوست)

ظاهراً “سبوم” که چربی تولید شده توسط غدد چربی موجود در پوست بدن است نیز در ویژگی خاص بدن افراد مغناطیسی نقش دارد.

همه پستانداران در زیر پوست خود دارای غددی هستند که چیزهای چربی موسوم به “سبوم”(sebum) را ترشح می‌کنند. پوست بعضی افراد ممکن است مقدار زیادی چربی ترشح کند، به طوری که این امکان را به آنها می‌دهد که تا زمانی حمام نکرده‌اند بتوانند اشیا را به پوست خود بچسبانند.

پس معلوم شد که اصطلاح “مرد مغناطیسی” حقیقت علمی ندارد.


Image

حس ششم در انسان!

جالب است بدانید یک مطالعه نشان داده است که انسان‌ها ممکن است به یک حس جدید دسترسی پیدا کنند که احتمالاً مغناطیسی است. به گفته پایگاه “Live Science” انسان‌ها ممکن است یک حس ششم داشته باشند چرا که محققان دریافته‌اند انتقال یک پروتئین موجود در شبکیه انسان به مگس میوه، توانایی تشخیص میدان‌های مغناطیسی را به مگس‌های میوه می‌دهد.

ظاهراً این پروتئین همان چیزی است که امکان مهاجرت حیوانات را به آنها می‌دهد. تحقیقات گذشته نشان داده است که حیواناتی مانند لاک پشت‌های دریایی و پرندگان مهاجر با استفاده از توانایی تشخیص میدان مغناطیسی زمین قادر به درک فضایی بصری و مهاجرت و مسیریابی هستند.


Image

تحقیقاتی در گذشته نشان داده بود که انسان‌ها توانایی درک و حس میدان مغناطیسی را ندارند، اما تحقیق جدید انجام شده توسط “استیون رپرت” باعث شده است که این یافته‌های قدیمی در هاله‌ای از ابهام قرار بگیرند.

“رپرت” یک متخصص نورولوژیست، تحقیقاتی را با استفاده از مگس میوه انجام داد تا احتمال این که آیا انسان‌ها می‌توانند میدان مغناطیسی را احساس کنند آزمایش کند. وی پس از انتقال یک پروتئین از شبکیه چشم انسان به مگس‌های میوه وحشی دریافت که آنها توانایی احساس میدان مغناطیسی را یافته‌اند.
najm134
 
پست ها : 2046
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

کشفیات ترسناک کا گ ب در اهرام مصر

پستتوسط najm134 » شنبه آپريل 27, 2019 6:24 am


کشفیات ترسناک کا گ ب در اهرام مصر


Image

اسپوتنیک- طرفداران "نظریه توطئه" مدت هاست بر این دیدگاه هستند که بیگانگان در ساخت هزاران سال پیش اهرام مصر نقش اساسی بازی کردند.

به گزارش دیلی اکسپرس، در مصر، مرکز توجه اکثر گردشگران، آثار باستانی و شگفتی های گذشته است. مستند "آمازون اول" "فایل های مخفی کا گ ب" به ما می گوید که در دهه 1960 یک تیم از محققان شوروی، یک قبر مرموز در مصر را کشف و چیزی را "غیر قابل توضیح" در یکی از هرم های بزرگ یافت کرد.

Image
کشف قبر زن حامله در مصر
افسران کا گ ب به زحمت می توانند این ایده را قبول کنند که مطالعه اسطوره ها می تواند منجر به کشف دانش پیشرفته بیگانگان شود. با این حال، نویسندگان فیلم مستند، مردی را که به عنوان یک پیک دیپلماتیک در اتحاد شوروی کار می کرد پیدا کردند.
یک مقام سابق شوروی که مصاحبه ای را با شرایط ذکر نکردن اسم خود انجام داد، از آنجایی که او اکنون برای مافیای روسیه کار می کند، توضیح می دهد که چگونه یک بار اسناد را از قاهره به مسکو منتقل کرد. پیک سابق دیپلماتیک می گوید که در میان اسناد یادداشت یک افسر عالی رتبه کا گ ب بود.

او ادعا می کند که این سند بیانگر موارد ذیل است: "کارکنان من یادداشت های یکی از دانشمندانی دریافت کردند که در جستجوی آرامگاه بودند. در یکی دیگر از اسناد با نوشته "اشد محرمانه" فهرستی از آنچه که از آرامگاه برداشته شد، تهیه شده است. در این سند آمده بود: "محل اقامت افشا نشده است"، اشیا: جعبه های حاوی آثار و نمادهای تاریخی، پیکر مومیایی شده، سارکوفاگاهای سنگی و نمونه های هیروگلیف."

دانشمندانی که این گزارش را تهیه کرد،یکی از اولین کسانی بود که وارد این آرامگاه شد. این گزارش می گوید: "در طی بازرسی از یک قسمت از دیوار، ما متوجه یک احساس عجیب و غریبی شدیم که به ما دست داد، مثل این که یک نیروی منفی از طرف سنگ ها تابش می کرد. ما هیچ توضیحی علمی برای این پدیده را پیدا نکردیم." در گزارش کارشناس رمزگشایی آمده است: "درمیان یافته ها بر روی دیوار مقبره پیامی است که بصورت جزئی رمزگشایی شده است و نشان دهنده پیشگویی در مورد بازگشت خدایان بالدار باستانی است."

از این اسناد پیدا است که کرملین به این اسطوره برخورد بسیار جدی دارد. یکی از گزارش ها حاکی است که ارتشیان برای حفاظت از این مکان فرستاده شده بودند و در زمان باز شدن سارکوفاگا، سیستم امنیتی در بالاترین سطح تامین شده بود.
najm134
 
پست ها : 2046
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

ضربه‌ای که فروشنده را نابغه ریاضی کرد

پستتوسط najm134 » سه شنبه ژوئن 18, 2019 2:29 pm


ضربه‌ای که فروشنده را نابغه ریاضی کرد


نمی‌دانم چرا از مجذور کامل خوشم می‌آید. البته (شانزده) فقط مجذور کامل نیست. هم چهار به توان دو است هم دو به توان چهار. ولی من کلا از مجذور‌ها خوشم می‌آید. در همه کار‌های زندگی‌ام به کارشان می‌گیرم.

جیسون پجت همه چیز را ریاضی می‌بیند. حتی کار‌های عادی روزمره را هم با عدد و رقم انجام می‌دهد. مثلا وقتی می‌خواهد مسواک بزند، شیر آب را باز می‌کند و مسواکش را شانزده بار زیر آب می‌گیرد.

می‌گوید: "نمی‌دانم چرا از مجذور کامل خوشم می‌آید. البته (شانزده) فقط مجذور کامل نیست. هم چهار به توان دو است هم دو به توان چهار. ولی من کلا از مجذور‌ها خوشم می‌آید. در همه کار‌های زندگی‌ام به کارشان می‌گیرم. "

پجت شیفته ریاضی است. درکش از بعضی مفاهیم پیچیده ریاضی باعث شده به او لقب نابغه بدهند. استعدادش در کشیدن طرح‌های هندسی تکرارشونده (یا فراکتال) با دست کم‌نظیر است؛ و این همه در حالی است که تحصیلات دانشگاهی ریاضی ندارد.

Image
پجت پیش از آن که ضربه به سرش بخورد علاقه‌ای به ریاضی نداشت. فکروذکرش تفریح و خوش‌گذرانی بود. اما آن ضربه مغزش را دگرگون کرد


پجت تا هفده سال پیش دریک فروشگاه لوازم چوبی در شهر تاکوما در ایالت واشنگتن آمریکا کار می‌کرد. نه از ریاضی سر درمی‌آورد نه علاقه‌ای داشت سر دربیاورد. به قول خودش "سطحی" بود.

"زندگی‌ام حول دختر و خوش‌گذرانی و مست کردن می‌گذشت. صبح با سردرد از مستی شب قبل بیدار می‌شدم و شب دوباره دنبال دختر و خوش‌گذرانی بودم. می‎گفتم ریاضی چیز مسخره‌ای است. در زندگی واقعی به هیچ درد آدم نمی‌خورد. فکر می‌کردم حرف خیلی قشنگی می‌زنم. واقعا اعتقادم این بود. ".

اما شب ۱۳ سپتامبر ۲۰۰۲ همه چیز عوض شد.

آن شب جیسون باز هم به قول خودش دنبال خوش‌گذرانی بود که دو مرد در خیابان از پشت زدندش و کت چرمش را دزدیدند.

"یکی از مرد‌ها از پشت با چیزی کوبید به سرم. در یک لحظه هم ضربه را حس کردم هم صدایش را شنیدم. جلوی چشمم چیزی برق زد. انگار کسی عکس گرفته باشد. بعد افتادم. زمین و زمان دور سرم می‌چرخید. نمی‌فهمیدم کجا هستم و چطور از آنجا سر درآورده‌ام. "

پجت به سختی خودش را به نزدیک‌ترین بیمارستان رساند. گفتند دچار ضربه مغزی شده و کلیه‌اش هم به خاطر مشتی که خورده خون‌ریزی کرده. آن‌طور که یادش مانده، پس از مدتی مسکن برایش تجویز کردند و مرخصش کردند.

اما کمی بعد از حادثه عادت‌ها و رفتار‌های جدید پیدا کرد. ضربه مغزی می‌تواند به اختلال وسواس فکری-عملی (یا او-سی-دی) منجر بشود. در مورد جیسون، این اختلال به شکل ترس از محیط بیرون بروز کرد، به حدی که جز برای خرید خوراکی از خانه خارج نمی‌شد. مدام نگران بود میکروب به بدنش وارد شود.

"هر وقت دخترم که با همسر سابقم زندگی می‌کرد به خانه‎ام می‌آمد، می‌گفتم کفش‌هایش را در بیاورد و لباسش را عوض کند و دستش را بشورد. خودم هم مدام دستم را می‌شستم و خانه را می‌سابیدم. ".

اما در کنار این مشکلات، یک اتفاق حیرت‌انگیز هم داشت می‌افتاد: جوری که جیسون دنیا را می‌دید عوض شده بود.

"هر چیزی که انحنا داشت، پله‌پله می‌دیدم. آبی که از ناودان سرازیر می‌شد دیگر یک شکل روان و پیوسته نداشت. انگار پاره‌خط‌های کوچک مماس بر هم بود. "


Image
پجت بعد از مضروب شدن منزوی شد و وسواس‌های عجیب پیدا کرد


پیجت ابر و برکه و نوری که از لای برگ درختان می‌گذشت را هم همین‌طور می‌دید. دنیا برایش شکل یکی از این بازی‌های کامپیوتری قدیمی شده بود. نمی‌دانست با این تصویر که از بیخ با آنچه پیش از این در جهان پیرامونش دیده بود فرق داشت، چطور کنار بیاید.

دیدن این تصویر‌ها باعث شد به ریاضی و فیزیک علاقمند شود. چون از خانه بیرون نمی‌رفت، تمام‌وقت روی اینترنت مشغول خواندن مطالب مرتبط با ریاضی بود، تا اینکه با فراکتال‌ها آشنا شد.

توضیح مفهوم ریاضی فراکتال آسان نیست. در شکل ساده‌اش، چیزی است مثل یک دانه برف. وقتی از نزدیک نگاهش کنید، طرح دانه برف‌های ریزتری می‌بینید که به هم وصل شده‌اند؛ و اگر جلوتر بروید، همان دانه‎های ریزتر هم از شکل‌های مشابه ریزتری ساخته شده‌اند؛ و این سیر تا بی‌نهایت ادامه دارد.

یجت شیفته این مفهوم یا این شکل‌ها شده بود. اما نمی‌دانست چطور چیزی را که می‌بیند توضیح بدهد.

یک روز دخترش از او پرسید تلویزیون چطور کار می‌کند. جواب داد: "وقتی یک چیز دایره‌ای شکل روی صفحه تلویزیون می‌بینی، در واقع دایره نیست. تعدادی مستطیل یا مربع است. اگر از خیلی نزدیک نگاه کنی، لبه دایره زیگ‌زاگ است. می‌توانی هر کدام از آن پیکسل‌ها را نصف کنی و شکلت به دایره نزدیک‌تر می‌شود. می‌توانی تا ابد پیکسل‌ها را نصف کنی، و هر بار آن شکل به یک دایره کامل نزدیک‌تر می‌شود، اما هرگز دایره کامل نمی‌شود. "

پجت احساس می‌کرد می‌خواهد بیشتر در مورد این مفهوم بداند. شروع کرد به کشیدن اشکال هندسی. بی‌وقفه می‌کشید.

"حدود هزار تا طرح کشیدم: دایره، فراکتال، هر طرحی که می‎توانستم بکشم. کشیدن این طرح‌ها تنها راهی بود که می‎توانستم آنچه را که می‎دیدم بیان کنم. "

پجت حس می‌کرد چیز‌هایی که می‎کشید "کلید (کشف) گیتی" است. طرح‌ها آن‌قدر برایش مهم بودند که اگر از خانه بیرون می‎رفت با خود می‎بردشان.

یکی از آن روز‌های نادری که بیرون رفته بود، مردی که طرح‌ها را در دستش دیده بود کنجکاو شد. پجت برایش توضیح داد که با آن طرح‌ها می‎خواهد "ساختار پنهان فضا-زمان را بر مبنای واحد طول پلانک" توصیف کند. از قضا آن مرد فیزیکدان بود و ریاضیات پیچیده طرح‌های پجت را می‌فهمید. او را تشویق کرد در کلاس‌های ریاضی شبانه دانشگاه ثبت نام کند.

Image
پجت بعد از حمله متوجه شد می‌تواند با دستش طرح‌های پیچیده هندسی (یا فراکتال) بکشد


پجت سرانجام زبان بیان وسواس‎هایش را پیدا کرد. پس از سه‌ونیم سال انزوای کامل، ثبت‎نام در مدرسه زندگی پجت را دگرگون کرد. برای کنار آمدن با وسواس‌هایش سراغ روان‌پزشک رفت، و کمی بعد با زنی آشنا شد که بعد‌ها همسرش شد.

اما پرسشی که هنوز در این روایت به آن نپرداخته‌ایم، پرسشی که برای خود پجت هم بی‌پاسخ مانده بود، این است که چرا همه چیز را این‌گونه که توصیف کردیم می‌دید؟ چرا جهانش به مجموعه‌ای از نمودار‌ها و اشکال هندسی بدل شده بود؟

این بار هم - مثل آن روز که دخترش به خانه‌اش آمده بود - پاسخ، یا دستکم سرنخ، از تلویزیون بیرون آمد.

پجت در یک برنامه تلویزیونی یک مرد مبتلا به سندروم ساوان را دید که توانایی خارق‎العاده‎ای در حساب کردن داشت، و در آن برنامه تعریف می‌کرد که اعداد را چطور می‌بیند. پجت می‌گوید این اولین بار بود که می‌دید یک نفر دیگر هم ریاضی را در قالب اشکال می‌بیند نه اعداد.

باز هم به اینترنت متوسل شد و در تحقیق‌هایش به یک عصب‌شناس به نام بریت بروگارد برخورد. با او تماس گرفت. پس از ساعت‌ها گفتگو، بروگارد به این نتیجه رسید که پجت سینستزیا (یا حس‌آمیزی) دارد -- فرایندی که در آن تحریک یک گذرگاه حسی در مغز خودبخود یک گذرگاه حسی دیگر درک می‌شود. مثلا شخص وقتی موسیقی می‌شنود رنگ می‌بیند، یا وقتی احساس خاصی می‌کند، بوی چیزی به مشامش می‌رسد که واقعا آنجا نیست.

حس‌آمیزی حاصل ارتباط بخش‎هایی از مغز است که در مغز بیشتر آدم‌ها با هم ارتباط ندارند. این پدیده در حدود چهار درصد افراد به چشم می‌خورد. ممکن است مادرزاد باشد یا در اثر یک سانحه، سکته، یا حتی واکنش شدید به یک آلرژی پیش بیاید.

Image

جیسون پجت پیش از مضروب شدن در یک فروشگاه لوازم خانگی چوبی فروشنده بود


بریت بروگارد معتقد است ضربه‌ای که آن دزد به سر جیسون پجت زده بود، نوعی حس‌آمیزی در او ایجاد کرده که باعث می‌شود با برخی تحریک‌های حسی در ذهنش تصویر فرمول‌های ریاضی یا اشکال هندسی نقش ببندد. به نظر دکتر بروگارد، حس‌آمیزی پجت جوری است که می‌توان گفت: به سندروم ساوان مبتلا شده.

او می‌گوید: "بیشتر ما چنین شهودی نداریم، چون فرمول‌های ریاضی را تصویر نمی‌کنیم. "

دکتر بروگارد برای اینکه صحت فرضیاتش را بررسی کند، پجت را به واحد تحقیقات مغز در دانشگاه آلتو در هلسینکی پایتخت فنلاند برد. آنجا صد‌ها معادله ریاضی واقعی و الکی را به پجت نشان دادند که ببینند مغزش چطور واکنش نشان می‌دهد و چه بخش‌هایی از آن فعال می‌شود.

پجت می‌گوید: "محققان در آن آزمایش متوجه شدند که من به بخش‌هایی از مغزم دسترسی دارم که آدم عادی دسترسی خودآگاه به آن ندارد. ظاهرا قشر بصری مغز من همراه با آن بخش‌هایی از مغز که محاسبات ریاضی انجام می‌دهد کار می‌کند، که با تجربه من می‌خواند و معقول است. "

Image

یک فیزیکدان تصادفا طرح‌هایی را که پجت با دست کشیده بود دید و به او توصیه کرد ریاضی بخواند


تشخیص اولیه بروگارد درست بود. آزمایش نشان داد که پجت سندروم ساوان و نوعی حس‌آمیزی دارد.

پجت بعد از آنکه فهمید چرا این‌طور شده، کتابی نوشت به نام "ضربه نبوغ". او با کتابش در کشور‌های مختلف سخنرانی کرده، داستانش را بازگو کرده، و از ریاضی برای‌شان گفته. هدفش این است که کسانی را که مثل او تجربه‌های نادرداشته‌اند تشویق کند داستان زندگی‌شان را کتاب یا فیلم کنند.

او فراکتال‌هایی را که با دست کشیده هم می‌فروشد.

Image
پجت نوعی حس‌آمیزی (یا سینستزیا) دارد که باعث می‌شود تصویر فرمول‌های ریاضی ببیند


آن دو مردی که هفده سال پیش به او حمله کردند هیچ‌گاه محکوم نشدند - با اینکه در همان دوران پجت در اداره پلیس شناسایی‌شان کرد و ازشان شکایت کرد.

اما یکی از مرد‌ها به اسم بریدی سیمونز سال‌ها بعد برای پجت نامه‌ای فرستاد و عذرخواهی کرد. سیمونز نوشته بود یک بار خودکشی کرده و برای ترک اعتیادش تحت درمان است. زندگی او هم پس از آن حمله عوض شده بود.

خودش می‎گوید: "آدم دیگری شده‌ام. وقتی به آن آدم مفلوکی که آن وقت‌ها بودم فکر می‌کنم، باورم نمی‌شود که می‌توانستم آن‌طور زندگی کنم. "

پجت هم حسی مشابه دارد. می‌گوید آدم دیگری شده، همه جا زیبایی می‌بیند. از دیدن چیز‌های ساده‌ای که به چشم بیشتر آدم‌ها نمی‌‎آید به وجد می‌آید - مثل افتادن یک قطره باران در یک حوضچه آب. آن قطره در آن حوضچه شکل‌ها و طرح‌های پیچیده‌ای می‌سازد که پجت از دیدن‌شان حیرت می‌کند.

Image
نگاه منحصربفرد پجت به جهان باعث شده بتواند برخی از پیچیده‌ترین مسائل ریاضی را بفهمد‌


می‌گوید همه باید دنیا را آن‌جور که او می‎بیند ببینند: "آدم باید در حیرت مدام باشد که چنین واقعیتی وجود دارد. چشم من به ریاضیات جهان باز شده، و هرچه اطرافم می‌بینم مثل جادو است - یا نزدیک‌ترین چیز به جادو است که می‌شود تصور کرد. "
najm134
 
پست ها : 2046
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

'من با موجودات فرازمینی در تماس بودم'

پستتوسط najm134 » يکشنبه فبريه 02, 2020 7:27 am


'من با موجودات فرازمینی در تماس بودم'


بیلی مایر شهروند سوئیس است که در دهه هفتاد میلادی ادعا کرد که با موجودات فرازمینی از خوشه پروین (ثریا) در تماس بوده است و عکس‌هایی برای اثبات آن در اختیار دارد.

این تصاویر در کتابی در سال ۱۹۷۹ توسط وندل سی استیونز، خلبان سابق نیروی هوایی آمریکا منتشر شد. این تصاویر بعدها در تبلیغات سریال علمی تخیلی پرونده‌های ایکس استفاده شدند.

این تصاویر اکنون در حراجی ساتبی آمریکا به فروش گذاشته شده‌اند.


Image

ادوارد آلبرت بیلی مایر ادعا می‌کند که برای اولین بار در سال ۱۹۴۲ هنگامی که پنج سال داشت، این موجودات بیگانه با او تماس گرفتند و این تماس‌ها در طول دوران زندگی‌اش ادامه داشت.

Image

این سری از تصاویر در بهار سال ۱۹۷۶ در سوئیس گرفته شده‌اند.

Image

این عکس به عنوان پس زمینه پوستر بشقاب پرنده با نام "می‌خواهم باور کنم" استفاده شد که در سریال پرونده‌های ایکس در دفتر فاکس مولدر، مامور ویژه پلیس فدرال آمریکا با بازی دیوید دوکاونی به دیوار آویخته شده بود.


Image

Image

عکاس مدعی بود در این عکس‌ها دستکاری نکرده اما کارشناسان یوفو در این ادعای او ابراز تردید کردند.

Image
najm134
 
پست ها : 2046
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

قبلي

بازگشت به نشر گزارشات رسانه حيات اعلى


cron
Aelaa.Net