تصحيح و تدقيق در نوشتن و گفتن فارسي:
استفاده از انتخاب کلمه
زبان رسانهای زبان گفتاری است و زبان گفتاری نمیتواند رسمی باشد. حفظ حالت طبیعی زبان به انتقال سریع مفهوم به مخاطب کمک فراوانی میکند.
گاهی در خواندن شعر یا نثر ادیبانه به ترکیبهایی برمیخوریم که در فهمیدن معنای آنها مشکلی نداریم، اما اگر بخواهیم آنها را به زبان روزمره بازگو کنیم، میبینیم که همان مفهومها به صورتی مختصر و ساده در زبان گفتاری بیان میشود.مثلاً کلمه "بررسی" که اسم است و از فعل "بررسیدن" گرفته شده است، در برابر کلمههای study و research انگلیسی به کار میرود. "بر رسیدن" را به همین صورت در زبان فارسی امروز به ندرت به کار میبرند، ولی در ادبیات کلاسیک به کار رفته است. به نمونهای نگاه میکنیم از "تاریخ بیهقی":
"دل در آن بست که برمک را از بلخ بیاورد و وزارت خویش بدو دهد. اندیشید که مگر (شاید) هنوز گبر باشد. پس بر رسید (بررسی کرد). مسلمانزاده بود. شاد شد.»
و "ناصر خسرو" میگوید:
"بر رس (بررسی کن) که کردگار چرا کرده ست این گنبد مدور خضرا را؟"
شمار کمی از نویسندگان و مترجمان امروز، با توجه به کار برد فعل "بررسیدن" در ادبیات کلاسیک، گاهی آن را به همان صورت به کار میبرند، ولی عادت به فعل مرکب "بررسی کردن" نمیگذارد که آن را طبیعی احساس کنیم. مثلاً در نوشتهای در گوگل فارسی آمده است: "جهانی شدن و جهانیسازی را از ابعاد گوناگون میتوان بررسید". در نوشتهای دیگر میخوانیم: "پیوند هنر فناوری و هنرهایی که از فناوری پدید آمده است، پیوندی است که میتوان آن را از دیدگاههای گوناگون کاوید و بر رسید".
واقـعـیت این اسـت کـه امـروز "بررسـیدن" کاربـردی متــداول ندارد، اما "بررسی کردن" برای مفهوم "تحقیق کردن" و "مطالعه کردن" کفایت میکند. با وجود این، نویسندگان و مترجمانی که شیفته "لفظبازی شبه ادیبانه" هستند، آن را پیش پا افتاده میدانند و به جای آن میگویند "مورد بررسی قرار دادن". این جور لفظبازیهای شبه ادیبانه در زبان گفتاری جایی ندارد.
شاید بسیاری از این گروه نویسندگان و مترجمان رسانههای گروهی نوشتن یا سخن گفتن را کاری "رسمی" میپندارند و در نظر آنها لفظبازی شبه ادیبانه در نوشتن یا سخن گفتن پیروی از "زبان رسمی" است. به اینها باید گفت که زبان رسانههای گروهی، زبان گفتاری است، و زبان گفتاری "رسمی" نیست، طبیعی است. ظاهراً هرجا که سازمانی و رسمیتی هست، زبان کج و معوج میشود تا رسمیت خود را نشان دهد. به شخصی در تهران تلفن میکنید، حضور ندارد. صدایی خشک و رسمی میگوید: "مشترک مورد نظر در دسترس نمیباشد. بعداً شماره گیری نمایید". شما با کمی درنگ میفهمید که مثلاً میخواهد بگوید: "طرف تلفنی شما حضور ندارد. بعداً تلفن کنید". به این ترتیب "حضور ندارد" لابد به صورت رسمی می شود "در دسترش نمیباشد" و "تلفن کنید" میشود "شماره گیری نمایید".
به چند فعل سادۀ گفتاری و صورت رسمی آنها که در گوگل فارسی آمده است، نگاه میکنیم: تصویب کرد (مورد تصویب قرار داد)، اهانت کرد (مورد اهانت قرار داد)، مطالعه کرد (مورد مطالعه قرار داد)، تأیید کرد (مورد تأیید قرار داد)، اجرا خواهد شد، به اجرا در خواهد آمد (مورد اجرا قرار خواهد گرفت، به مورد اجرا گذاشته خواهد شد)، قبول کرد (مورد قبول قرار داد)، خواهد فرستاد (ارسال خواهد داشت)، میفرستد (ارسال میدارد)، زیاد خواهد کرد، خواهد فزود (افزونی خواهد بخشید)، شدید خواهد کرد (شدت خواهد بخشید)، رفت (عزیمت نمود)، رفتهاند (عزیمت نمودهاند)، امضاء شد (به امضاء رسید)، به تفاهم رسیدند (به تفاهم نائل آمدند)، توافق کردند (توافق حاصل نمودند)، اقدامات لازم را انجام دهید (اقدامات لازم را مبـذول دارید)، به ... توجـه بیشـتری کـرده اسـت (به... تـوجـه بیـشتری مبذول داشته است).
این شیوه رسمینویسی که در آن عبارتهای ساده و سر راست و مختصر گفتاری به عبارتهای پیچیده و غیرطبیعی و دراز تبدیل میشود، در واقع شبیه گذاشتن لقمه در دهان از پشت گردن است که اصطلاحاً به آن "اَکل از قفا" میگویند، و بخشی به جا مانده از شیوه منشیان دوره صفویه و قاجاریه است. انشاء در آن دورهها هم به معنی سخن پردازی، سخن آفرینی، نویسندگی، شاعری، و تألیف عبارات بود (لغتنامۀ دهخدا)، هم به معنی نامهها و نوشتههای اداری و رسمی، و نویسنده آنها منشی، دبیر، و مترسل خوانده میشد. ناظم الاطباء در فرهنگ خود "منشیانه" را این طور تعریف کرده است: "منسوب به انشاء و بلاغت و هر آنچه به طور انشاء نویسند"، و در تعریف "انشاء" گفته است: "نوشته مترسلانه و فصیح و با سجع و قافیه، هر نوع نوشتهای که مراد از آن نمایاندن قدرت نویسندگی و تعیین ارزش نوشته باشند".
بدیهی است که نویسنده یا مترجم رسانههای گروهی "انشاء نویس" نیست و بهتر است که از کاربرد آنچه از شیوه "نثر منشیانه" آن دورهها به جا مانده است، و من آن را "لفظبازی شبه ادیبانه" میخوانم، پرهیز کند.
کلمهها و ترکیبهای غیر رادیویی
شاید کسانی باشند که با شنیدن عبارت "کلمهها و ترکیبهای غیر رادیویی"، بگویند: "مگر کلمهها و ترکیبهایی در زبان فارسی هست که به کار بردن آنها در رادیو مجاز نباشد؟" در جواب این کسان میگویم که منظور از غیر رادیویی بودن، زشت، وقیح، یا خلاف اخلاق عمومی بودن نیست، چون کاربرد این گونه کلمهها و ترکیبها را معمولاً مردم در هیچ جا روا نمیدانند. اما، همان طور که قبلاً در موردی دیگر اشاره کردم، زبان رادیویی زبان گفتگوی روزمره است. مثلاً شما اگر شاعر باشید، چه شعر خوب بگویید، چه شبه شعر، کسی نمیتواند به شما حکم کند که به جای کلمۀ متداول "مجسمه" یا کلمۀ کمتر مـتداول "پیکره"، کلمه نامتـداول "تنـدیس" را به کار نبرید.
یک شاعر میتواند بگوید:
تندیس وار با خود و بیگانه از همه
اِستاده در گذرگه رگباری از تگرگ...
و شاعری دیگر میتواند بگوید:
تو را دوست میدارم
به سانِ تندیس میدانی بزرگ...
اما گوینده رادیو درست نیست، لازم نیست، و طبیعی نیست که بگوید: "به دانشجویان اجازه ندادند یک تندیس بلند هشت متری را که یادمان سرافکندگی نام دارد، به محوطه دانشگاه وارد کنند"، یا بگوید: "فلان هنرمند از سال 1998 به خلق آثار هنری در قالب کولاژ و تندیس روی آورده است"، یا بگوید: "شهرداری رشت با الهام از آیه شریفه "ن والقلم و ما یسطرون" تندیسی به نام تعلیم و تربیت در میدان فرهنگ رشت بنا نمود".
آیا کسانی که در زبان رسانههای گروهی سماجت دارند که کلمهای مثل "تندیس" را جانشین "مجسمه" بکنند که عربیِ فارسی شده و متداول است، شیفته زیبایی و غرابت این جور کلمهها هستند، یا هدف آنها کاربرد کلمههای فارسی نامتداول یا فارسی نوساخته و اخراج نظیر عربی متدوال و همه فهم آنها از کشور زبان فارسی است؟ اگر فقط "زیبایی و غرابت" جواز کاربرد کلمههای غیر رادیویی باشد، زبان رادیویی چنین جوازی را به کسی نمیدهد. اما اگر این کسان تصور میکنند که با کاربرد شماری از این کلمهها خدمتی در راه پاکسازی زبان فارسی از کلمههای عربی یا به طور کلی بیگانه کردهاند، خوب است که در جملههای نمونه، در کنار کلمه تندیس، به بعضی کلمهها و عبارتهای دیگر توجه کنیم که فارسی متداول آنها موجود است و نویسندگان این جملهها آنها را به کار نبردهاند:
• وارد (کنند) = بیاورند
• خلق آثار (هنری) = آفرینش کارهای هنری
• تعلیم و تربیت = آموزش و پرورش.
اما ظاهراً در کاربرد کلمههای غیر رادیویی هیچ ملاک منطقی و ثابتی وجود ندارد. من به کلـمههـایی غیر رادیویی میگـویم کـه خود نویسندگان و مترجمان رادیو در گفتگو با دیگران به کار نمیبرند، و چون شنوندگان رادیو هم همان "دیگران" هستند که گویندگان رادیو با آنها "گفتگو" میکنند، بهتر است که از کاربرد آنها خودداری کنند. مثلاً ما در گفتگو با دیگران نمیگوییم: "شما از یک سو سخنهای حسابی میگویید، و از سوی دیگر به سخنهای حسابی دیگران گوش نمیدهید"، بلکه میگوییم: "شما از یک طرف حرفهای حسابی میزنید، و از طرف دیگر به حرفهای حسابی دیگران گوش نمیدهید". بنابر این میتوانیم کلمه "طرف" را رادیویی بدانیم و کلمه "سو" را غیر رادیویی.
برای رادیویی یا غیر رادیویی شناختن یک کلمه یا ترکیب معیاری بهتر از تداول در زبان گفتاری نداریم. وقتی که در تداول گفتاری یک کلمه یا ترکیب احساس تردید بکنیم، بهترین کار این است که آن کلمه یا ترکیب را در یک جمله بگذاریم و آن جمله را به یک مخاطب فرضی بگوییم. مثلا نویسنده یا مترجمی که مینویسد: "آیا آمریکا در اندیشه مداخله نظامی در ایران است؟"، می تواند کلمه "اندیشه" را در جملهای ساده در گفتگوی روزمره از یک مخاطب فرضی بپرسد: "حالا تو در اندیشه عوض کردن خانه هستی؟" این جمله گفتاری فوراً به آن نویسنده یا مترجم میگوید: "کلمه اندیشه را بردار و به جای آن کلمه فکر را بگذار تا حالت طبیعی پیدا کنم!" فکر میکنم که آوردن چند نمونه دیگر برای روشنتر شدن موضوع این بحث کافی باشد.
• "ارتش عراق همچنان در حال طی فرایند سازماندهی مجدد است". خیلی ساده میتوانیم بگوییم: «ارتش عراق در حال تجدید سازمان است".
• ... در مورد موضوعات مطروحه بین ایران و اتحادیه اروپا...» موضوعهای طرح شده یا مطرح شده.
• "طبق اطلاعات واصله به او..." عبارت انگلیسی این بوده است: "he had learned that". میبینیم که عبارت انگلیسی ساده و رادیویی است. میگوید: "او اطلاع پیدا کرده بود که..."، "او شنیده بود که..."، "او فهمیده بود که..."
• "برگردان اظهارات موریس کاپیتورن را میشنوید". کلمه "ترجمه" در حالت اسم و "ترجمه کردن" در حالت فعل و "مترجم" در حالت اسم فاعل کاربرد عام دارد، اما "برگردان"، "برگرداندن"، "برگرداننده" را بعضی از مترجمان و نویسندگان در زبان نوشتاری به کار میبرند. شنیدنی است که اصل کلمه "ترجمه" فارسی است. در گذشته دور "ترزبان" به فارسی به معنای "مترجم" به کار میرفت. معرب آن "ترزفان" و "ترجمان" است. در "لغتنامه دهخدا" به نقل از "غیاث اللغات" و "آنندراج" درباره اصل کلمه "ترجمه" آمده است: "ترجمان: کسی که داننده دو زبان باشد، که صاحب یک زبان را به صاحب زبان دیگر بفهماند، و این معرب ترزبان است و ضم جیم از آن است که زبان به ضم اول است و به فتح نیز آمده و بعد معرب کردن این لفظ، مصدر و افعال و اسماء از آن اخذ کردند چون ترجم یترجم ترجمه فهو مترجم..." این تعریف را برای کسانی آوردم که از کلمه "ترجمه" به تصور عربی بودن، روگردانند و به جای آن "گردانیدن" به کار میبرند.
• "استقلال کامل و بدون قید و شرط عراق هدف ماست و ما در راه نیل به این هدف تلاش میکنیم". بیان رادیویی: "... برای رسیدن به این هدف..."
• "... جابهجایی زمین به باستانشناسان کمک کرد [که] به چند کشف مهم نایل شوند". بیان رادیویی: "... کمک کرد که چند کشف مهم بکنند" یا "جابهجایی زمین موجب شد که باستانشناسان چند کشف مهم بکنند".
• "... مسئولیت تمامی اوضاع کنونی کشور را بر عهده او و سپس بر عهده آقای فلان میگذارد». کلمه "سپس" رادیویی نیست چون مثل کلمه "بعد" کاربرد گفتاری ندارد.
• "... وی سپس پرسید..." نه "وی" به جای "او" کلمه رادیویی است، نه "سپس". تعجبآور است که بعضی از نویسندگان و مترجمان از کاربرد ضمیر "او" سخت گریز دارند و فکر میکنند که "وی" اعتبار و عزت بیشتری دارد. معمـولاً همینها هـستند که برای شـخصیتهای مهم سیاسی بعضی از کشورها ضمیر و فعل جمع به کار میبرند تا بیاحترامی نکرده باشند، در حالی که در زبان رسانههای گروهی هر شخصیتی با هر مقامی از هر کشوری، در اشاره به او "سوم شخص مفرد" است: "آنچه در مورد ایشان (او) باید یادآور شد آنکه ایشان (او) در سطح بینالمللی نیز (هم) به خاطر (به دلیل، به علت) دادگاه میکونوس آن وجهه نسبی آقای فلان را ندارند (ندارد)."
• "مهمترین ویژگی (خصوصیت) تحقیقات و مقالات انتقادی استاد فلان این است که ایشان بیشتر متوجه جنبههای حرفهای و هنری ادبیات شدند (شد)". اما همینها وقتی که درباره بالاترین شخصیتها و مقامهای مذهبی و سیاسی و دولتی کشورهای دیگر حرف میزنند، آن شخصیت یا مقام "سوم شخص مفرد" است، و تصور هیچ جور بیاحترامی به او هم وجود ندارد.