علويان جهان

ایده شناسی و تجمع شناسی علویان جهان

شهادت امام جماعت حرم مطهر حضرت رقیه (سلام الله علیها)

پستتوسط najm134 » چهارشنبه مه 16, 2012 7:16 pm

شهادت امام جماعت حرم مطهر حضرت رقیه (سلام الله علیها) در دمشق توسط وهابیون جنایتکار
شیخ "عباس لحام" امام جماعت حرم حضرت رقیه(سلام الله علیها) شب گذشته از سوی عناصر تروریستی وابسته به وهابیت در دمشق به شهادت رسید.
تصوير
شاهدان عینی اظهارداشتند: شهید شیخ "عباس لحام" پس از اقامه نماز جماعت مغرب و عشا و خارج شدن از حرم حضرت رقیه(سلام الله علیها)، از سوی گروهی که خود را در یکی از کوچه‎های اطراف حرم مخفی کرده بودند، هدف گلوله قرار گرفت.
این در حالیست که یک ماه قبل نیز حجت الاسلام والمسلمین "سید ناصر العلوی " خطیب و امام جماعت حسینیه "العلویه" نیز در منطقه زینبیه دمشق با مسلسل مورد هدف قرار گرفت و به شهادت رسید.
شمار زیادی از شهدای حوادث تروریستی در سوریه را شیعیان و پیروان اهل بیت (علیهم السلام) تشکیل می‎دهند.حملات تروریستی گروههای تروریستی مسلح وابسته به القاعده و سلفیان پس از به اجرا درآمدن طرح صلح کوفی عنان و عقب نشینی نظامیان سوریه از مناطق درگیری و آتش بس، شدت یافته است تا حدی که از زمان اجرای این طرح شمار شهدای حوادث تروریستی به بیش از 100 نفر و مجروحان این حوادث در حدود هزار نفر اعلام شده است.
این درحالی است که غرب در ادامه سیاست های دوگانه اش همچنان از گروههای تررویستی حمایت میکند و حمایت تسلیحاتی برخی کشورهای عربی به گروههای تروریستی همچنان ادامه دارد.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

دانستنی های شنیدی درباره شیعیان تونس

پستتوسط najm134 » دوشنبه جولاي 30, 2012 7:36 pm

دانش آموخته دانشگاه پاریس در رشته حقوق است و بعد از گرایش به مکتب اهل بیت(ع)، دروس حوزوی را تا خارج فقه و اصول در سوریه دنبال کرده و مدیر دارالنشر الزهراء در تونس است، اما بسیار متواضع تر از آن است که فکرش را می‌کنی؛ عبدالحفیظ البنّانی که روزی سر در کتاب های بخاری و مسلم داشته، امروز به یک ناشر آثار مکتب اهل بیت(ع) در تونس تبدیل شده است. او در گفت‌وگوی اختصاصی با خبرگزاری حوزه از گرایش خودش به این مکتب نورانی، واکنش خانواده و اطرافیان و شرایط جدید شیعیان در تونس پرداخت. کتاب وی درباره تاریخچه شیعه در تونس، بهانه ای شد تا به این موضوع نیز نگاهی بیندازیم. تصوير
* شما متولد کدام شهر تونس هستید و مذهب شما در آغاز چه بود؟
من متولد شهر "مرسة" از مناطق اطراف پایتخت هستم و قبلا مانند باقی اهل تونس، مالکی بودم.
* یعنی اکثریت مردم تونس مالکی هستند؟
بله
* شما چه زمانی با مکتب اهل بیت آشنا شدید؟
اولین تکان های معرفت اهل بیت علیهم السلام برای من در تونس آغاز شد، تقریبا در نیمه دهه هشتاد که حدود بیست سال داشتم و من در آن زمان بسیار کتاب می­خواندم، کتاب های شهید صدر و امام خمینی و شهید بهشتی و آیت الله مطهری را می خواندم و در همان زمان، سؤال های زیادی برایم پیش می آمد و تصمیم گرفتم در منظومه سنتی فقه مالکی و عقاید اشعری به دنبال این پاسخ ها بگردم، ولی پاسخی نیافتم تا اینکه در سال 1985 به سوریه و دمشق سفر کردم. در دمشق در یکی از مدارس با یکی از شیوخ لبنانی به نام شیخ جعفر العاصی که از جنوب لبنان بود آشنا شدم، او در حوزه امام خمینی تحصیل می­کرد. کتاب المراجعات مرحوم شرف الدین را به من امانت داد. وقتی کتاب را مطالعه کردم با نکات جدید زیادی برخورد کردم که باب بحث و تحقیق را به روی من باز کرد. و حدود یک سال و نیم مشغول تحقیق بودم و در مکانی نزدیک به کتابخانه بزرگی زندگی می­کردم که متعلق به یکی از حسینیه ها بود و الحمدلله پس از گذشت زمانی تحقیق و جستجو و کنکاش، با مکتب اهل بیت آشنا شدم و دریافتم که چگونه بخش زیادی از عمر خود را در تونس به دور از این حقایق سپری کرده ام. خودم را سرزنش کردم و تصمیم گرفتم این کتب و منابع را در تونس فراهم کنم، زیرا این حق مردم است که نسبت به اهل بیت(ع)، معرفت و شناخت داشته باشند. ما نمی­خواهیم مردم را جذب کنیم و از مذهب خود به مذهب دیگری هدایت کنیم و هدف ما فقط معرفی است و هرکسی پس از شناخت و رویارویی با حجت و دلیل، آنچه را که می خواهد انتخاب خواهد کرد.
* اشاره به پرسش هایی کردید که پاسخش را در فقه مالکی و کلام اشعری نیافتید، آن سوال ها چه بود؟
سؤال های مختلفی در مورد عقائد و فقه و احادیث موجود نبوی(ص) که همانند تصویری لرزان و مضطرب بود و اینها احادیثی بود که ما در کتاب های اهل سنت مانند بخاری و مسلم می­خواندیم و به عنوان مثال می­خواندیم که پیامبر(ص) همراه عایشه به موسیقی گوش می­داده و من از خودم می­پرسیدم پدرم که یک انسان عادی است، چنین کاری را انجام نمی­دهد چگونه ممکن است بشری که بزرگترین مخلوق خدای سبحان است چنین کاری انجام دهد؟ ما اهل جنوب هستیم و می­دانیم که امکان ندارد یک شیخ قبیله همراه خانواده خود به این موسیقی ها گوش دهد چه رسد به پیامبر؟ و پس از آن بود که این روایات نزد من مورد تردید واقع شد و بعدها دریافتم که بیشتر آنها جعلی است.
* اگر بخواهید تنها یک کتاب را علت اصلی برای گرایش خود به مکتب اهل بیت عنوان کنید، آن کتاب کدام است؟
کتاب المراجعات، درها را به روی من گشود. البته ذکر این نکته هم خالی از لطف نیست که کتاب های مخالفین مانند "الصواعق المحرقة" که بسیاری از مطالب جعلی را مطرح می کردند، در تقویت روحیه پرسشگری و تحقیق و یافتن حقیقت موثر بودند.
* هنگامی که تشرف به تشیع را اعلام کردید واکنش دیگران و خانواده شما چه بود؟
در سال 1987 دو ماه قبل از کودتای بن علی به تونس برگشتم و این فکر جدید را به آنها منتقل کردم و الحمدلله همه آنها شیعه شدند.
* همه شان؟
بله، تمام خانواده یعنی پنج برادر و فرزندان آنها و تمام خانواده و حتی منطقه ما به فضل الهی شیعه شدند و حتی دوستان آنها نیز شیعه شدند.
* شما پیش از این طی یادداشتی به نقش انقلاب اسلامی ایران در احیای هویت شیعی در جهان اشاره کرده اید. آیا با پیروزی انقلاب ایران، تغییری در شرایط شیعیان تونس ایجاد شد؟
قبل از انقلاب، شیعه و تشیع از بی هویتی رنج می­بردند. آنها بودند، اما ناشناخته و گُم بودند. آنها زیر زمین و مخفی بودند و گاهی بسیار پنهان بودند و خود را پشت برخی طرق صوفیه مخفی کرده و به مزار اولیاء می­رفتند.
پس از انقلاب اسلامی ایران که همانند شجره طیبه ای بود که "اصلها ثابت و فرعها فی السماء"، برادران شیعه از خفا به درآمده، ما احساس می­کردیم دوباره متولد شده ایم. در ابتدا کسی به مذهب این انقلاب کاری نداشت، اما دشمنی هایی که با انقلاب اسلامی و تلاش هایی که برای مخدوش کردن وجهه آن صورت گرفت، عملا منجر به مدح انقلاب شد، زیرا باعث شد مردم درباره شیعه و تشیع صحبت کنند و درباره مذهب امام راحل و مذهب شهید مطهری و سید محمدباقر صدر بپرسند. جالب است بدانید کتاب های شهید صدر مانند فلسفتنا، اقتصادنا، بانکداری بدون ربا و تفسیر موضوعی قرآن از دهه هفتاد میلادی حتی قبل از پیروزی انقلاب نزد ما موجود بود و برادران تونسی قبل و بعد از انقلاب از این کتب تاثیر زیادی پذیرفتند و هم اکنون نیز این تاثیرپذیری ادامه دارد. در دهه هفتاد در سخنرانی راشد الغنوشی در یکی از مساجد شرکت می­کردم و به یاد دارم که از کتاب اقتصادنا و فلسفتنا مطلب نقل می­کرد. در آن زمان برادران اسلامگرا با کمونیست ها بحث می­کردند و بسیار از کتب شهید صدر استفاده می­کردند.
البته برخی برادران اهل سنت در مورد شهید صدر اینگونه می گفتند که هرگاه درباره تفکر سخن می­گوید سخنان او بدیع و نو است و هرگاه از عقیده سخن میگوید بدعت می­کند و نمی دانستند که اگر عقاید و مذهب و مدرسه اهل بیت(ع) نبود این تفکر شهید صدر هم نبود و البته مردم، شروع به تحقیق و تفکر کردند و الحمدلله اکنون حرکت تشیع رشد یافته و هرکسی از طریقی با این مذهب آشنا می­شود، یکی از طریق ماهواره،‌دیگری از راه اینترنت و بعضی به واسطه کتابی که دوستش به او هدیه داده و ...
* برخی تلاش می کنند مکتب اهل بیت (ع) را به عنوان یک مکتب نگران کننده و رشد آن را به عنوان یک بحران معرفی کنند، در این خصوص چه تحلیلی دارید؟
بله، نگرانی های قدیمی و جدید در مورد گسترش تشیع وجود دارد که این نگرانی ها توسط آمریکا و سیاستمداران و وهابیون و سلفیون جدید تغذیه می­شود. البته درباره تونس باید بگویم هنوز تشیع یک پدیده عمومی نشده، بلکه یک سری حالات فردی است که در هر زمان و مکان وجود دارد که شخصی از مذهبی به مذهب دیگر منتقل شود.
* آیا مساجد و حسینیه ها یا نهادهای شیعی در تونس وجود دارد؟
پس از انقلاب اخیر تونس، جمعیت های فرهنگی متعددی در تونس آغاز به کار کرده که بیش از ده جمعیت هستند. قبل از انقلاب فقط دارالزهراء بود که ما در آن فعالیت داشتیم و به شکل علنی فعالیت می­کرد که در ظاهر یک انتشارات بود، اما در واقع یک باشگاه و انجمن برای تجمع دوستداران اهل بیت(ع) بود و مجله الکترونیکی رسمی الزهراء را نیز داشتیم که از طریق ایمیل برای حدود پنجاه هزار نفر و برخی اوقات برای صدهزارنفر می­فرستادیم و امیدوار بودیم که این تعداد بیشتر و بیشتر بشود.
* آیا می­ دانید که چند نفر شیعه در تونس زندگی می­کنند؟ آیا آمار رسمی در این زمینه وجود دارد؟
آمار رسمی و دقیق در این زمینه وجود ندارد، اما طبق پیگیری های ما در جمعیت فرهنگی الزهرا که هدف آن جمع و تحقیق و احیاء تراث اهل بیت(ع) در تونس است، به تعداد استان های تونس که در تونس 24 استان داریم پایگاه آماری درست کردیم و به حسب تخمین خود درباره تعداد شیعیان در یک استان توزیع کردیم و از این راه به آمارهایی دست یافته ایم. نکته ای که وجود دارد این است بیشتر این افراد گرایش خود را علنی نکرده اند. من نیز قبلا تشیع خود را اعلام نکرده بودم و سال 2000 که به تونس رفتم متوجه شدم آنها می­دانند من شیعه شده ام یعنی اداره اطلاعات این را می­دانست و با خود گفتم دیگر تمام شد، کسی که داخل آب افتاده دیگر یک سطل آب ضرری برای او ندارد!
* از این بابت، خطری متوجه شما نبود؟
نه این مساله در مورد نظام مطرح نبود. اما متاسفانه بعد از انقلاب با خطر سلفی ها مواجه هستیم. الان سلفی ها و وهابی ها یک فتنه اسلامی هستند. آنها لباس اهل سنت بر تن دارند، اما در واقع اهل سنت نیستند. ما در گفتگوهای فراوانی که با آنها و طلاب آنها داشته ایم، خود را اهل سنت معرفی می­کنند، اما در واقع اهل سنت نیستند. ما به آنها گفتیم که ما با برادران اهل سنت هیچ مشکلی نداریم، البته برخی اختلافات جزئی با اهل سنت داریم. اهل سنت ضرورت امامت را قبول دارند، اما امامت را از اصول دین نمی­دانند و امامت نزد آنها با شورا تعیین می­شود و نزد ما با نص. در مورد فروع هم اختلاف شیعه و سنی در حد همان اختلاف میان مالک و ابوحنیفه و شافعی است. اما مشکل سلفی ها مشکل سیاسی است و واقعیت این است که صهیونیست ها و امپریالیسم آنها را تغذیه می­کنند. مشکل ما با سلفی ها این است.
* آیا این مشکل، به صحنه برخورد در عرصه های عمومی تونس هم تبدیل شده است؟
اخیرا نمایشگاه کتابی در تونس برگزار شده بود و ما هم در آن شرکت کردیم و قرار بود بنیاد شهید مطهری و مجمع جهانی اهل بیت(ع) هم در این نمایشگاه شرکت کنند، اما سلفی ها به نمایشگاه حمله کردند. روز جمعه چهارم ماه می(15 اردیبهشت) ناگهان به نمایشگاه حمله کردند و مشایخ آنها از مناطق مختلف تونس آمده بودند. آنها به غرفه دارالزهرا آمدند و یکی از آنها کتاب کافی را گرفت و گفت این کافر است، چگونه این کتاب در تونس موجود است؟ من گفتم مثل کتاب های ابن تیمیه و بن باز، این کتاب هم موجود است و غرفه های این نمایشگاه مانند شبکه های ماهواره هستند که کنترل آن به دست شماست و هر شبکه ای را که دوست نداشته باشی عوض می­کنی الان هم هر کتابی را که خوشت نمی آید مطالعه نکن. در نهایت به او گفتم، شما فکر می­کنید بر حق هستید و ما هم می­گوییم بر حق هستیم و روز قیامت حقیقت معلوم می­شود. یکی از مشایخ آنها خواست با من بحث کند که یکی از آنها او را زد و گفت با شیعه بحث نکن. در نهایت از یک کتاب خوشش آمد و آن کتاب را به او هدیه دادم، کتابی درباره توسل و زیارت بود.
بعداز ظهر همان روز جوانان آنها به نمایشگاه حمله کردند و گفتند، اگر دارالزهرا تعطیل نشود نمایشگاه را آتش می­زنیم. مدیر نمایشگاه پیش ما آمد و گفت آنها ؛ شما کتاب هایی دارید که در آنها به همسران پیامبر(امهات المؤمنین) اهانت شده است. من گفتم ما هم مؤمن هستیم و همسران پیامبر مادران ما هم هستند، اگر چنین کتابی نزد ما وجود دارد به ما بدهید تا خودمان آن را پیش روی شما بسوزانیم. او گروهی از آنها را پیش ما آورد و یکی از آنها که گویی شیخ و رییس آنها بود کتاب آقای سیدکمال حیدری را گرفت و گفت: این شخص کافرِ گمراه و گمراه کننده است. من گفتم چرا؟ چون با شما بحث کرده و نتوانسته اید پاسخ دهید؟ سپس نهج البلاغه را گرفت و گفت: مطالب گمراه کننده دارد من گفتم این کتاب علی بن ابی طالب است. و تمام... آنها چیزی نمی­فهمند.
بالاخره برخی جوانان آمدند و صاحب نمایشگاه را تهدید کردند و گفتند؛ با یک تلفن چهار هزار نفر را به اینجا می­ریزیم. ما گفتیم ما هم ده میلیون نفر را می آوریم چون مردم تونس همه علیه شما هستند.
* اتفاقا چند روز پیش خبری ­خواندم که یکی از روحانیون اهل سنت تونس از تفکر سلفی انتقاد کرده بود و گفته بود که: سلفی ها در تونس از مرحله تکفیر به مرحله تفجیر و کارهای تروریستی رسیده اند. گویا یک مقابله عمومی با این تفکر است.
بله، آنها درصد خاصی از مردم تونس را تشکیل نمی دهند.
* موضع حرکت النهضة در این میانه چگونه است؟
آنها در مورد سلفی ها موضع مشخصی ندارند و از سلفیه به عنوان اسب تراوا استفاده می­شود تا به وسیله آنان به هر کسی حمله کنند. در تونس جوی علیه حرکت النهضة وجود دارد و آنها به ظاهر نمی­توانند دست به کار بدی بزنند لذا حملات خود را به دست سلفیه انجام می­دهند. حرکت نهضت تونس اکنون شیوه ای فرصت طلبانه در پیش گرفته و به همین خاطر انتظار می­رود در انتخابات آینده به سبب همین سلفی ها زمینگیر شود زیرا به این ترتیب عوام مردم دیگر تفاوتی میان سلفیه و جنبش نمی­بینند.
* شما کتابی به نام "مدخل إلی تاریخ التشیع في تونس" دارید. می خواهیم بخش هایی از این کتاب را برای ما ورق بزنید. ریشه تشیع در تونس به چه زمانی بر می گردد؟
تاریخچه تشیع در تونس به سال 27 هجری برمی­گردد که اولین فاتحان به تونس وارد شدند و اولین باری بود که محبت اهل بیت با عبدالله های هفت گانه (عبدالله بن جعفر الطیار و عبدالله بن عباس و ...) وارد تونس شد. سپس موجی از فتوحات آغاز شد و پس از آن مردم با اسلام اموی و عباسی مواجه شدند و اسلام حقیقی برای مردم نمایان نشد مگر پس از آنکه مردم با اخبار و روایات و فضایل اهل بیت(ع) آشنا شدند و پس از آن بود که دریافتند که اسلام دیگری نیز وجود دارد که اسلام واقعی است و آنچه حکام عباسی و اموی می­گویند باطل و موجب به اسارت کشیدن انسان ها است و اینها در اسلام نیست و اسلام واقعی چیز دیگری است.
کتابی وجود دارد به نام "الافتتاح" از قاضی نعمان که آن را در ابتدای قرن 4 هجری نوشته است. او در این کتاب می­گوید در سال 145 هجری امام صادق علیه السلام گروهی از مبلغان را به منطقه آفریقا یعنی تونس کنونی فرستاد و به آنها دستور داد مردم را به فضایل اهل بیت دعوت کنند و اسلام ناب محمدی را به مردم بیاموزند. این مبلغان که صاحب کتاب، نام دو نفر از آنها را در کتاب ذکر کرده در تونس منتشر شدند و مشغول نشر فضایل اهل بیت(ع) در تونس شدند. پس از آن اسماعیلیان آمدند یعنی ابوعبدالله شیعی که زمینه ساز دولت عبیدی فاطمی شد. نکته عجیب این است که یک مبلغ از یمن بدون ارتش و سرباز در اواخر قرن سوم هجری برای نشر فضایل اهل بیت وارد تونس شد و در طول چهار سال توانست تشیع را در تمام شمال آفریقا منتشر کند یعنی از مغرب تا لیبی و الجزایر تا تونس که قبایلی قوی و بزرگ در این کشورها وجود داشته اند. و بدین ترتیب شیعه علیه اغالبه جنبشی را آغاز کردند. اغالبه نماینده قدرت عباسی در آفریقا بودند و پایتخت آنها قیروان بود. و با هم مشغول به جنگ شدند تا اینکه عبیدالله مهدی وارد تونس شد و دولت فاطمی(عبیدی) را در سال 295 هجری تاسیس کرد.
در این کتاب استنتاج کره ام که تشیع امامی اثناعشری سابقه بیشتری از تشیع اسماعیلی دارد به دلیل وجود اشعاری که نشان دهنده این امر است و این اشعار را در کتاب ذکر کرده ام.
* بسیاری معتقدند ریشه تشیع در سرزمین هایی مانند مصر و تونس باعث شده است که مردم این کشورها علیرغم آنکه ظاهرا از اهل تسنن هستند اما قلبا شیعه هستند. همین طور است؟
بنده معتقدم که سه نوع شیعه یعنی شیعه مذهبی، شیعه عاطفی و شیعه سیاسی در تونس و خیلی جاهای دیگر داریم. تشیع عاطفی و محبت مردم به اهل بیت علیهم السلام در تمام کشورهای شمال آفریقا بوده و یکی از نویسندگان تونسی یک قرن پیش در کتاب خود به نام "اتحاف اهل الزمان" می­نویسد: دین اهالی آفریقا، محبت محمد و علی و محبت اهل بیت(ع) است تا جایی که یک زن هنگام زایمان می­گوید یا محمد یا علی.
یک تشیع دیگر نیز وجود دارد به نام تشیع مذهبی که در دوره ای از زمان شکل غالب تشیع مذهبی همان تشیع اسماعیلی باطنی بود. تشیع اسماعیلی باطنی محکوم به فنا بود و از بین رفت، زیرا مردم این مذهب را نمی­پذیرند و نمی­توانند تفسیرات باطنی قرآن و تاویل آیات را قبول کنند.
تشیع امامی هم بود که مروج نداشت و به همین خاطر بروز پیدا نکرد. برخی مورخین نوشته اند دولت کوچکی در جنوب تونس به نام دجیلیه وجود داشته که فاطمیون آنها را از بین بردند، با اینکه آنها هم شیعه بوده اند. تشیع سیاسی جدیدی هم وجود دارد که حتی برخی اعضای مذاهب دیگر در تونس نیز مانند مذهب مالکی، جمهوری اسلامی ایران و مقاومت را دوست دارند و محبت آنها زیاد است و ما آن را تشیع سیاسی می­دانیم.
* این اقسام سه گانه ای که اشاره کردید، چند درصد از مردم تونس را شامل می شود؟
الان تشیع عاطفی تقریبا 99% مردم را شامل می­شود، یعنی تقریبا تمام مردم به جز سلفی ها که چیزی نیستند به اهل بیت علیهم السلام محبت و ارادت دارند. و تشیع سیاسی نیز تقریبا شامل اکثر مردم تونس می­شود ولی تشیع مذهبی کم است زیرا آنها در طول تاریخ همواره مخفی و دور از انظار بوده اند و همین باعث شده که اکنون هم از ظهور و بروز بترسند. در گذشته با نظام و حاکمیت مشکل داشتند و اکنون با سلفی ها.
* اشاره به تشیع سیاسی کردید، چندی پیش حمادی الجبالی نخست وزیر تونس اعلام کرد، درست است که روزی سیدحسن نصرالله از محبوبیت بالایی در تونس و کشورهای عربی برخوردار بود، اما با مواضع اخیرش در قبال سوریه، این محبوبیت را از دست داده است. آیا این مطلب را قبول دارید؟
این مطلب درست نیست. اولا یکی از اشتباهات کشنده جنبش نهضت و گروه حاکم تونس، اخراج سفیر سوریه بوده است. تونس در طول تاریخ خود و در سیاست خارجی خود میانه رو بود و با شرق و غرب دوست بوده اینگونه نبوده که یک سفیر را اخراج کند، چون اخراج سفیر مانند اعلام جنگ است و اشتباهی بزرگ است. البته جبالی اشتباهات جنبش و مرزوقی(رئیس جمهور تونس) را توجیه می­کند، ولی در واقع این از جمله مشکلاتی است که می­تواند مرزوقی و جنبش را در انتخابات آینده ساقط کند. دبیر کل سابق کنگره جمهوری نیز گفته که از جمله اختلافات او با مرزوقی مساله سوریه است. یعنی مساله سوریه شکاف هایی را میان احزاب سیاسی بزرگ ایجاد کرده است. بله اختلافات حتی درون جنبش وجود دارد.
اما در مورد سید حسن نصرالله باید بگویم که او در تونس باعث شد امید به مردم اعم از شیعه و سنی بازگردد آن هم پس از سالهای خشکسالی و شکست. او این امت را پس از مرگ زنده کرد و این محبوبیت همچنان ادامه دارد.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

روایت تامل برانگیز مولانا افتخارحسین انصاری از رهبران شیعه

پستتوسط najm134 » سه شنبه جولاي 31, 2012 1:18 am

روایت مهم و تامل برانگیز مولانا افتخار حسین انصاری از رهبران شیعه در کشمیر هند خطاب به شیعیان و علما
مسوول برجسته ی تبلیغ مسایل سیاسی و فکری شیعیان کشمیر با تشریح محدودیت ها و مشکلات شیعیان کشمیر، بیان کرد که دشمنان اسلام سعی دارند تا در تمامی کشورها رابطه بین مسلمانان و شیعیان را تخریب کنند و بین آنها دشمنی ایجاد کنند. او از علمای شیعه خواست که شیعیان دیگر کشورها که زیر سلطه هستند از جمله شیعیان کشمیر را هدایت و پشتیابی کنند. تصوير
مولانا افتخار حسین انصاری درگفت وگو با خبرنگار شفقنا (پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه)، کشمیر را منطقه ای زیر تسلط هندوستان معرفی کرد و گفت: بنده از خانواده ای علمی هستم که پشت به پشت در کشمیر زندگی می کردند و از علما و فضلا و در مسلک اهل بیت (ع) بودند، لذا افتخار می کنم که در خدمت خادمان اهل بیت و مسوول تبلیغ مسایل سیاسی و فکری شیعیان کشمیر هستم؛ البته کشمیر منطقه ای دورافتاده است.
او با اشاره به موقعیت شیعیان در کشمیر، جمعیت مسلمانان کشمیر را حدود 10 میلیون نفر دانست و گفت: 17درصد از جمعیت مسلمانان کشمیر را شیعیان تشکیل می دهند که اغلب یا کارمند هستند یا به کارهای زراعت و باغداری مشغولند.
او افزود: زمانی بود که شیعیان 40 درصد از جمعیت را تشکیل می دادند، اما بعد از آمدن تاتارها و قزاق ها به کشمیر، چون شیعیان محافظ تشخص و استقلال کشور بودند، بین شیعیان، کشت و کشتار کردند و عده زیادی از شیعیان را کشتند لذا عده ای دیگر برای نجات جانشان، مذهب خود را پنهان کردند یا به مکان های دیگر سنی نشین رفتند.
افتخار حسین انصاری با بیان اینکه تا زمانیکه سنی ها از کشورهای دیگر وارد کشمیر شدند، تضادی میان شیعیان و سنی های کشمیر وجود نداشت، تصریح کرد: سنی های محلی افرادی با اعتقاد و رفتار مناسب بودند و ما هیچ تضادی با هم نداشتیم اما بعد از آمدن مغول ها، چون نتوانستند کشمیر را تحت تسلط خود قرار دهند، با یوسف شهید صلح نامه امضاء کردند، اما بعد از دو سال او را دعوت کردند و به شهادت رساندند و سپس وارد کشمیر شدند. لذا بعد از ورود مغول ها به هند، تضاد فکری و عملی میان شیعیان و سنی ها شروع شد. چراکه به گفته تاریخ، قبل از این واقعه، شیعه و سنی با هم ازدواج می کردند و حتی پشت سر هم نماز می خواندند اما بعد از تسلط آنها، بین شیعه و سنی اختلاف ایجاد شد.
او اظهار کرد: حدود 20 تا 25 سال است که فکر سلفی و وهابیت هم در کشور کشمیر ریشه دوانده است. اکثر سنی ها که حنفی مسلک بودند، صاحب اعتقاد و علاقه مند به اهل بیت (ع) بودند اما وهابی ها اعتقاد آنها را شکستند و حدود 60درصد از سنی ها را وهابی کردند.
او با بیان اینکه دشمنان اسلامی سعی دارند تا در تمامی کشورها رابطه بین مسلمانان و شیعیان را بر هم بزنند و بین آنها دشمنی ایجاد کنند، افزود: برای ایجاد دشمنی بین شیعه و سنی، مکان مهم نیست لذا کشمیر هم از این قاعده مستثنی نبوده است؛ البته مسلمانان کشمیر به فکر هستند و اجازه نمی دهند که آنها به اهداف خود برسند و از کشتارهایی که در پاکستان صورت می گیرد، به شدت ناراحت هستند چراکه در آنجا هم وهابیت و سلفی گری بسیار پیشرفت داشته است.
انصاری با اشاره به اینکه حکومت کشمیر به دست سنی هاست، خاطرنشان کرد: اکثر سنی ها مدارس خود را با کمک دولت درست کردند و اکثر اوقات حکومت، اهل تسنن را یاری می کند اما متاسفانه ما شیعیان از حدود 45 سال قبل هیچ کمکی نداشتیم و نداریم و امید هم نداریم.
او با طرح این پرسش که اگر دین ما دین محمد (ص) و دین رحمت است، رفتار وهابی ها و سلفی ها از کجا آمده است؟، گفت: این افراد دین را تحریف کردند و ما معتقدیم که ریشه آن از طرف آمریکا و صهیونیست است. چراکه نوع حکومت کشورها، به خود آنها مربوط است و اتفاقاتی که در کشورهای مسلمان و کشورهایی نظیر سوریه می افتد، بخشی از نقشه بزرگ قدرت های خارجی در منطقه است.
مولانا انصاری افزود: متاسفانه مسلمانان و شیعیان کشمیر هم تاکنون نتوانسته اند با یک سازماندهی مناسب در درون خود، این مسایل را به حداقل برسانند. چراکه بسیاری پیرو یا نوکر آنها هستند و شیعیان هم به دلیل اقلیت بودن، نمی توانند کاری از پیش ببرند؛ البته شیعیان در میان خود وفاق دارند، اما اکثریت با آنهاست.
او با تاکید بر اینکه شیعیان کشمیر هیچ چشم داشتی جز پشتیبانی علمای شیعه دیگر کشورها را ندارند، گفت: علمای شیعه کشورهای مسلمان باید شیعیان دیگر کشورها را که زیر سلطه هستند هدایت و پشتیابی کنند، اما همانطور که در سخنرانی خود در کنفرانس بین المللی اهل بیت(ع) بیان کردم، هیچ اعلامیه و برنامه ای برای پشتیبانی از شیعیان کشورهایی نظیر کشمیر صادر نمی شود.
انصاری ادامه داد: هم چنین علمای قم و نجف، قطع نظر از اینکه افراد مقلد چه کسی هستند باید برنامه ای برای فعالیت در این مناطق داشته باشند اما متاسفانه برنامه ای که علمای عرب و سعودی در ممالک اسلامی به کار می برند، از سوی علمای شیعه و برای شیعیان کشمیر وجود ندارد.
او به فعالیت احزاب در کشمیر اشاره کرد و گفت: متاسفانه شیعیان کشمیر حزب گسترده همانند حزب الله لبنان ندارند و فقط در قالب تشکلی کوچک از برنامه های خود حمایت می کنند.
به گفته انصاری، غیرشیعیان، تمام آثار تاریخی شیعیان کشمیر را هم به نام خود مصادره کرده اند و حتی مسجد جامع را هم به نام خود زدند، چرا که شیعیان در کشمیر مظلوم هستند و توان مقاومت ندارند؛ البته اخیرا گام های موثری از طرف شیعیان کشمیر برداشته شده است که رو به رونق است و امروز در هندوستان متوجه شده اند که هر مسلکی در کشور باید بدون ترس زندگی کند.
او با اشاره به سخنرانی هشت سال قبل خود در کنفرانسی بین المللی در ایتالیا که درخصوص هلال شیعه در خاورمیانه بود، گفت: شخصی یهودی که از طرف صهیونیست ها به کنفرانس آمده بود، از سخنان بنده به شدت ترسیده بود چراکه شاید فکر می کرد حل مسایل صهیونیست با اهل تسنن آسان تر از شیعیان است و این مساله دو دلیل دارد که یکی انتظار است و دیگری عشق به امام حسین (ع) زیرا در کردار شیعیان، حسین (ع) است و موضوع انتظار حضرت مهدی (عج) را دارند.
مولانا انصاری با بیان اینکه برای توسعه تشیع در آینده باید به این دو موضوع توجه جدی شود و به عنوان سرمایه اساسی محفوظ بماند، تصریح کرد: موضوع تعلق خاطر به اهل بیت (ع) یک موضوع درونی و ذاتی در تشیع است. به گونه ای که فرزندان ما از کودکی با آنها آشنا و با آنها بزرگ می شوند اما شاید در اهل تسنن، شرایط به گونه ای است که بسیاری از بزرگ ترهای آنها با نام خاندان پیامبر آشنا نیستند.
او در پایان با تاکید بر اینکه حیات و شهادت سرمایه بزرگ تشیع است و علما باید آن را حفظ کنند تا امام زمان(عج) بیاید، گفت: همه جا باید مدارس دینی و شیعه درست شود و فضای علمی یعنی علم تکنولوژی و علم اخلاق گسترش یابد. هم چنین باید فکر اتحاد بین شیعیان گسترش یابد و سازمانی برای شیعیان جهان تشکیل شود که هر قطره از شیعیان به یک دریا تبدیل شود.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

جديدترين وضعيت علويان اندونزي

پستتوسط najm134 » دوشنبه دسامبر 31, 2012 9:20 am

جامعه شیعیان در شرق جاوا در کشور اندونزی با فشارهای زیادی بر اثر آوارگی و گرسنگی روبرو هستند. حداقل 190 شیعه در شرق جاوا شامل 69 زن و 61 کودک بعد از اینکه مقامات دولت محلی، تامین آب و غذای شیعیان را به خاطر کمبود بودجه متوقف کردند، در خطر هستند.
مقامات اندونزی آب و غذای شیعیان را در شرق جاوا قطع کردند. جامعه شیعیان از روستای کرنگ گیام در منطقه سمپانگ در جزیره مادورا در آگوست سال 2012 آواره شدند، زیرا عده ای در حدود 500 نفر ضدشیعه با اسلحه و سنگ به آنها حمله کردند.
در این حمله یک نفر کشته و ده ها نفر زخمی شدند. این افراد همچنین 35 خانه متعلق به شیعیان را به آتش کشیدند که چهار نفر مسوول این حمله بوده اند.
در پی این حمله شیعیان به خانه های موقت که در یک مجموعه ورزشی در سمپانگ وجود داشت، انتقال داده شدند. درآنجا حداقل امکانات وجود داشت که برای سه ماه گذشته در آنجا زندگی کرده اند. هیچ گونه دارو یا امکانات خاصی برای بچه ها یا زنان فراهم نشده است.
در روز 18 نوامبر مقامات محلی آبرسانی به مجموعه ورزشی را قطع کردند و در روز 22 نوامبر مواد غذایی قطع شد. در این مدت شیعیان آواره مجبور شدند از حداقل بودجه خود برای خرید آب و غذا استفاده کنند.
به گفته منابع معتبر، مقامات دولتی محلی به برخی از شیعیان حاضر در مجموعه ورزشی گفته اند که اگر می خواهند به خانه های خود برگردند باید مذهب خود را به مذهب سنی تغییر دهند. مقامات محلی و ملی فشار خود به این افراد را ادامه داده اند اما آنها این درخواست را رد کرده اند.
بر اساس گزارش جعفریا نیوز، گروهی داوطلب غذای روزانه شیعیان را فراهم کرده اند و عده ای نیز داوطلب کمک به کودکان و زنان شده اند.
جامعه اهل البیت اسلامی کانالی را تاسیس کردند تا بتوانند بودجه ای را برای کمک به شیعیان اندونزی فراهم کنند و از همه خواسته اند تا در حد توان خود و حتی در حد کمکی هر چند اندک به برادران شیعه خود در اندونزی یاری رسانند.
در پی حوادث اخیر و خشونت علیه شیعیان اندونزی سفیر این کشور به تهران گفت : دولت اندونزی متعهد می شود که از شیعیان حفاظت و مراقبت کند.
دیان ویرنگجرت اشاره کرد که جاکارتا هیچ مشکلی با شیعیان اندونزی ندارد و به آنها به عنوان بخشی از ملت اندونزی احترام می گذارد.
وی با اشاره به حملات علیه جامعه شیعه در جزیره مادورا در اندونزی، در ماه های اخیر گفت: اختلافات میان گروه های مسلمان در منطقه ریشه در تفاوت های قومی و قبیله ای دارد و نباید به عنوان تبعیض علیه اقلیت شیعه در اندونزی تفسیر شود.
در 26 ماه اوت، صدها مرد مسلح با داس و شمشیر یک مرد شیعه را تا حد مرگ کتک زدند و بیشتر از 30 خانه را در شهر سمپامگ در استان شرقی جاوا، به آتش کشیدند و روستاییان را مجبور کردند به مجموعه ورزشی در همان نزدیکی بروند.
در اواخر دسامبر گذشته، شیعیان در نانگکرانگ توسط افراط گرایان وهابی مورد حمله قرار گرفتند و صدها خانه و یک مدرسه شیعه را آتش زدند و روستاییان را مجبور به فرار از خانه هایشان کردند.
اندونزی بزرگترین کشور با اکثریت جمعیت مسلمان است که 240 میلیون نفر جمعیت دارد و یکی از کشورهایی است که اسلام گرایان متعادلی دارد اما گروه های حقوق بشر معتقدند تعصب مذهبی در حال گسترش در این کشور است و کارهای اندکی برای مقابله با این معضل شده است.
هرچند قانون اساسی اندونزی به صراحت، از تضمین آزادی مذهب سخن می گوید، گروه های حقوق بشر بر این باورند که تحمل کشور اندونزی در دهه های اخیر درباره این موضوع کاهش یافته است و حکومت این مشکل را نادیده می گیرد.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

علویان مرکه قرقیزستان

پستتوسط najm134 » پنج شنبه فبريه 28, 2013 8:11 pm

پشت کوه‌های تیان‌شان در ۱۲۰ کیلومتري آلماتي و در نزديکي مرز قرقيزستان، شهر کوچکی به نام "مرکه" وجود دارد که معروف به "قم قزاقستان" است؛ شهری که مردم آن شیعيان ایرانی هستند و به زبان آذري حرف می‌زنند و هنوز چشم امید دارند تا روزی گروهی از مسؤولان ایراني بیایند و آن‌ها را به سرزمین مادری‌شان ببرند.
در نقشه آسیا اگر به آسیای میانه توجه کنید کشور قزاقستان را می‌بینید که از نظر وسعت دوبرابر کشور ما اما جمعیت آن نصف جمعیت ایران است. نام قزاقستان و قوم قزاق را که ساکنان این کشور هستند با قزاق‌هایی که در کشور ما خیانت‌های مختلفی انجام دادند رضاخان پهلوی را روی کار آوردند یکی ندانید؛ چرا که قزاق نام واحدی نظامي در روسیه تزاری بود که در مناطق مختلف از جمله ایران اخلال‌گری می‌کرد. تصوير

بر اساس آخرين آمار مجمع جهانی اهل‏‌بیت(ع) از شیعیان‏ قزاقستان که در سال 2008 ميلادي برآورد شده است از مجموع 15 ميليون و 346 هزار نفر جمعيت قزاقستان، 354 هزار و 850 نفر شيعه هستند که نسبت آنها به کل جمعیت اين کشور حدود 2.3 درصد است.
جمعیت شیعه در این کشور ریشه و فرهنگ و نژاد و زبان ایرانی دارند و هنوز هم چشم امید دارند تا روزی هموطنان‌شان در ایران آن‌ها را به سرزمین اصلی‌شان (ایران) برگردانند.
قزاقستان کشوری است که که در زمان روسیه تزاری، شبیه تبعیدگاه بود و دولت روسیه تزاری برای خلاص‌شدن از دست هر گروهی آن‌ها را به این سرزمین تبعید می‌کرد برای همین در این کشور از ملت‌های مختلف می‌توان پیدا کرد و در آن بیش از ۱۰۰ ملیت مختلف زندگی می‌کند.
در قرن هفتم و هشتم میلادی بود که اسلام به قزاقستان رسید مردم این سرزمین اسلام را پذیرفتند اما آگاهی‌شان درباره اسلام کم بود تا اینکه در قرن نوزدهم حرکت بزرگی بین قزاق‌ها به وجود آمد که آنها را تبدیل به مسلمان‌های معتقدی کرد و به‌رغم تلاش روس‌ها برای جلوگیری از مسلمان‌شدن قزاق‌ها، خللی در اعتقادات آنها به وجود نیامد و مردم قزاق، مسلمان ماندند. قزاق‌ها سنی‌مذهبند و پیرو مکتب حنفی و بین آنها صوفی‌گری رواج زیادی دارد.
شيعيان قزاقستان کجا ساکنند؟
اما در قزاقستان اقلیت شیعیانی هم وجود دارند که خیلی‌ها از وجود آنها باخبر نیستند. در قزاقستان پشت کوه‌های تیان‌شان در ۱۲۰ کیلومتری پایتخت و در نزديکي مرز قرقيزستان، شهر کوچکی به نام "مِرکه" وجود دارد که معروف به "قم قزاقستان" است. شهری که مردم آن شیعه ایرانی هستند و به زبان آذري حرف می‌زنند و هنوز چشم امید دارند تا روزی گروهی از مسؤولان ایراني بیایند و آنها را به سرزمین مادری‌شان ببرند.
تصوير
سال‌ها قبل زمانی که جمهوري آذربایجان از کشورمان جدا نشده بود، مردم آذربایجان در تمام منطقه پراکنده بودند و خیلی‌ها اقوام و بستگاني در باکو داشتند و خیلی از عشایر هم گوسفندهای‌شان را به آن سوی رود ارس می‌بردند اما پس از توطئه‌های روس‌ها و جنگ‌هایی که در گرفت بخشی از سرمین ایران جدا شد ولی هنوز هم بسیاری از مردم آذربایجان در دو سوی رود ارس با هم رفت‌وآمد داشتند تا اینکه در سال ۱۹۱۸ میلادی حکومت شوروی، مرز ایران را بست و بسیاری از ایرانیان در آن سوی مرز گرفتار شدند و به آنها اجازه داده نشد تا به کشورمان برگردند. زن و مرد و پیر و جوان، سال‌ها در پشت مرزهای بسته ماندند تا شاید روزی مرزها باز شود. در سرما و گرما با فقر و بدبختی زندگی کردند تا شاید روزی کسی برای نجات‌شان بیاید ولی کسی نیامد. آنها ۲۰ سال پشت مرزها انتظار کشیدند و عاقبت حکومت شوروی که می‌ترسید این عده که هزاران نفر بودند دست به آشوب بزنند در یک شب، همه آن‌ها را با دست‌های خالی سوار بر واگن‌های قطار کرد تا به هزاران کیلومتر آن طرف‌تر تبعید کند. بعد از روزها قطار از حرکت ایستاد و همه را پیاده کرد. آنها در منطقه نامعلومی پیاده شدند که بعدها معلوم شد قزاقستان است.
اکنون ۷۰ سال از روزی که هزاران نفر از مردم کشورمان را به قزاقستان تبعید کردند می‌گذرد. مردمی که جز کشاورزی و دامداری کاری نداشتند.
در آن زمان مسلمان‌ بودن و انجام مراسمات مذهبی جرم بود اما این شیعیان با غیرت چند سال بعد در آن منطقه که "مرکه" نام داشت مسجدی را به‌صورت مخفیانه ساختند. مسجد را در انتهای کوچه‌ای باریک در میان چند خانه ساختند تا کسی جز خودشان از وجود آن با خبر نباشد. در همان مسجد بود که نماز می‌خواندند و در ایام محرم برای سیدالشهداء عزاداری می‌کردند.
سال‌ها بعد پیرمردی از شیعیان "مرکه" به مسافری از ایران گفته بود که آنها از عشایر منطقه "مشکین‌شهر" و "بیله‌سوار" بوده‌اند و سال‌هاست که چشم امید دارند تا عده‌ای از ایران بیایند و آنها را به کشورشان برگردانند.
حجت‌الاسلام والمسلمین "لطفعلی سلیمانی" که از فعال‌ترین چهره‌های شیعی در آسیای مركزی است به‌عنوان مبلغ در كشورهای قزاقستان و قرقیزستان به ترویج مكتب اهل بیت علیهم السلام و مدیریت فعالیت‌های تبلیغی شیعیان مشغول است.
وي درباره چگونگي کشف شيعيان در منطقه "مرکه" قزاقستان، مي‌گويد: «ما فعالیت‌های خود را در آسیای مركزی از حدود 10 سال پیش آغاز كردیم. در آن زمان من به درخواست مسؤولان سفارت ایران در بیشكك به قرقیزستان رفته و سپس همراه آنها عازم شهر "مركه" كه در مرز بین قزاقستان و قرقیزستان قرار دارد شدیم. در آن زمان رفت و آمد بین این دو كشور بدون محدودیت صورت می‌گرفت و حتی ایرانی‌ها هم به‌ راحتی بین این دو كشور رفت‌ و آمد می‌كردند. علت رفتن ما به مركه این بود كه سفارت ایران در قرقیزستان اعلام كرده بود كه ما در آنجا شیعه كشف كرده‌ایم؛‌ با وجود اینكه تصور نمی‌شد كه در آنجا شیعه‌ای سكونت داشته باشد. كیفیت كشف شیعیان هم به این صورت بود كه شخصی در شهر مركه به سفارت ایران در "بیشكك" مراجعه كرده و زمان شروع محرم را پرسیده بود و هنگامی كه مسؤولان سفارت از علت این پرسش جویا شدند، آنها خود را شیعه معرفی كرده و گفتند كه هر سال در ماه محرم به عزاداری می‌پردازند و بدین‌سان كار ما در قرقیزستان و قزاقستان شروع شد. در آن زمان، مردم آن منطقه هویت مذهبی خودر ا تحت تأثیر فعالیت‌های نظام كمونیستی شوروی از دست داده بودند.»
تصوير
وي مي‌افزايد: «شیعیان با اینكه نسبت به مذهب خود تعصب داشتند و در مجالس اهل سنت شركت نمی‌كردند از این امر مستثنی نبودند. به همین دلیل كار ما در اوایل بسیار سخت بود. نظام كمونیستی شوروی سابق سخت‌گیری خاصی نسبت به علمای دینی و به ویژه علمای شیعه داشت و با آنها به شدت برخورد می‌كرد. به صورتی كه ما در بازدیدی كه از قبرستان یكی از مناطق شیعه نشین داشتیم متوجه شدیم كه بعضی از مدفونین آن قبرستان از علمای شیعه بوده‌اند و حتی تعدادی از آنها در نجف به تحصیل پرداخته بودند. ولی همه این‌ها پس از مرگ‌شان معلوم می‌شد، چون اگر نظام كمونیستی به عالم مذهبی‌ بودن كسی آگاهی می‌یافت او را به وضع فجیعی شكنجه كرده و به قتل می‌رساند. این مسأله و مسائل دیگری از این قبیل باعث شده بود كه شیعیان هویت مذهبی خود را از دست بدهند. تنها سیمی كه آنها را به تشیع و مكتب اهل بیت علیهم السلام وصل می‌كرد، ‌عشق به امام حسين و حضرت ابوالفضل العباس علیهما السلام بود. وقتی ما از علت شیعه‌بودن‌شان جویا می‌شدیم، از عشق آنها به امام حسین و حضرت ابوالفضل عليهما السلام باخبر می‌شدیم. اغلب آنها حتی نام پیامبر(ص) و سایر امامان علیهم السلام را نمی‌دانستند و افراد انگشت‌شماری قادر به خواندن نماز بودند. شدت این دوری از مذهب به صورتی بود كه روحانی آنها كه در بیشكك زندگی می‌كرد فقط قادر به خواندن سوره حمد، آن هم به صورت ناقص بود. همان مقدار كم را هم نه از روی خط عربی، بلكه از روی خط كریل كه خودشان نوشته بودند می‌خواند.»
اکنون حدود ده‌ هزار شیعه در این منطقه زندگی می‌کنند و همه آن‌ها مقلد امام خمینی(ره) هستند. در مسجد امام علی(ع) این شهر تصویر بزرگی از امام خمینی(ره) بر دیوار زده‌اند که اوایل پیروزی انقلاب یکی از اهالی مرکه که برای زیارت امام رضا(ع) به مشهد آمده بود آن را تهیه کرده و برای مردم شهرش سوغات برده بودنها سالها بود که امام خمینی(ره) را می‌شناختند؛ از زمانی که نامه امام(ره) به گوباچف را شنیده بودند. یکی از شیعیان مرکه مي‌گويد: «ما از قدیم‏‌الایام و به پیروی از گذشتگان‌مان از آقا سید ابوالحسن اصفهانی تقلید می‏‌کردیم و به تقلید او باقی بودیم چرا که تنها او را می‏‌شناختیم و به او عشق می‏‌ورزیدیم تا اینکه در یکی از سال‌های خفقان، دوستی توضیح ‏المسائل امام خمینی(ع) را به این منطقه رساند. ما نشسته و رساله امام را مو به مو با رساله آیة‏الله اصفهانی تطبیق کردیم و به این نتیجه رسیدیم که این دو از یک سرچشمه سیراب گشته‏‌اند و علم هر دوی آنها علم آل محمد(ص) است و احساس کردیم که در حال حاضر مرجع تقلید واقعی امام خمینی است و در جمع عمومی اعلام کردیم که ما مقلد آقا شده‌ایم.»
تصوير
مرکه اکنون سه مسجد دارد و اگر مسافری از ایران قدم به این شهر بگذارد فکر خواهد کرد که وارد یکی از شهرهای آذربایجان شده است. اینجا ایران کوچکی در دل قزاقستان است اما کوچکترین ارتباطی با ایران ندارد و حتی رادیوها هم در این منطقه نمی‌توانند شبکه‌های ایرانی را بگیرند.
روزهای محرم که می‌شود همه شهر سیاه‌پوش می‌شود و دسته‌های عزاداری به راه می‌افتد؛ گویا که مرکه اردبیل است و فریاد "یا حسین" در آسمان شهر طنین می‌اندازد.
در این منطقه هنوز هستند کسانی که شناسنامه‌های ایرانی‌شان را به‌سختی نگه داشته‌اند و نگذاشته اند روس‌ها از آن‌ها بگیرند تا شاید زمانی شناسنامه‌های‌شان را به گروه‌های ایرانی نشان بدهند و بگویند که ما ایرانی هستیم.
زمانی که برف، کوه‌های تیان‌شان را سفیدپوش می‌کند و گرمای خورشید بی‌فروغ می‌شود هنوز قلب شیعیان مرکه به امید برگشتن به ایران می‌تپد.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

حرفهاي جالب يكي از شيوخ تصوف مصر درباره ايران و تشيع

پستتوسط najm134 » شنبه سپتامبر 14, 2013 8:49 am

به گزارش فارس، «شیخ محمد الشرنوبی» شیخ طریقت الشرنوبیه البرهامیه از طریقت ‌های صوفی مصر است که این روزها در پی جولان جریان ‌های سلفی پس از انقلاب مصر در این کشور مورد اتهام و تهدید قرار می ‌گیرند. او در گفت ‌و گو با پایگاه خبری «فیتو» درباره مسائل صوفیان مصر، آینده آنها، رابطه با ایران و تشیع و مسائلی از این دست سخن گفته است.

وی درباره اختلافات بین مشایخ طریقت‌ های صوفی در مصر، گفت: اختلافی بین مشایخ این ۷۰ فرقه نیست اگر هم باشد سلیقه ‌ای است که آن هم از قصور شیخ المشایخ صوفیان مصر برخاسته است که قدرت خود را به سیاست گره زد و به دنبال موروثی کردن این سمت بود و الان در دام اخوان و سلفی‌ ها افتاده است و به نام «بیت صوفیان» با صاحبان قدرت همراه شده است.

الشرنوبی با اشاره به طریقت‌ های صوفی گفت: ۵ قطب اصلی صوفی در مصر وجود دارد، الرفاعیه که از آن ۶ طریقت برهامیه خارج شده؛ قطب احمدیه که از آن ۱۸ طریقت خارج شده؛ الشاذلیه که از آن ۱۸ طریقت خارج شده و الخلوتیه که از آن نیز ۱۸ طریقت خارج شده است. وی با بیان شکل‌گیری برخی ائتلافات صوفی در این کشور آن را نتیجه انتخاب «شیخ القصبی» به عنوان شیخ المشایخ صوفیه توسط رژیم مبارک دانست و افزود: این ائتلافات به دنبال تفرقه بین صوفیان مصر بوده اما در نهایت این ائتلاف ‌ها عبارت از محبین اهل بیت(ع) و متصوفه در مصر هستند هرچند قواعد صوفی ‌گری با قصور شورای عالی طریقت‌ های صوفی به هم خورده است.

این شیخ صوفی در ادامه این گفت ‌و گو از ۵ بار سفرش به ایران خبر داد و گفت: سفر به ایران برای من از این لحاظ معتبر است که ایران حکومتی اسلامی در بالاترین شکل ممکن است و اسلام در میان آنها شعاری دنبال نمی ‌شود به گونه ای که برخی در مصر به دنبال آن هستند؛ به علاوه این که ما صوفیان چه شیعه و چه سنی محب اهل بیت(ع) هستیم و من در سفرم به زیارت شهرهایی چون قم، مشهد و تهران اقدام کردم.

الشرنوبی ادامه داد: ما صوفیان و اهل سنت به گفته علی جمعه مفتی سابق مصر با شیعیان در اصول و جوهر کار ۹۵ درصد اشتراک نظر داریم و اختلافات در حدود ۵ درصد است چراکه مذاهب اربعه [اهل سنت] نیز در نماز و حج و ارکان اسلام با یکدیگر اختلاف دارند و این اختلاف، رحمت است لذا اختلاف ما با ایران نیز همین است.

این شیخ صوفی با اشاره به اختلاف مصر با ایران، ‌افزود: این اختلاف از آنجا شروع شد که دولت مصر شاه سابق ایران را در مسجد الرفاعی دفن کرد و ایران نیز نام «خالد اسلامبولی» را بر یکی از خیابان ‌های خود نهاد و این یعنی اختلاف سیاسی و نه دینی. الشرنوبی همچنین درباره برخی شایعات در مورد تلاش شیعیان برای برپایی «عتبات مقدسه» در برخی از استان‌ های مصر پس از انقلاب این کشور گفت: این مسئله صحیح نیست و ما مراقد اهل بیت(ع) را در مصر داریم؛ راس الحسین(ع)، سیده زینب و دیگر اماکن و ما صوفیان این عتبات را به عشق اهل بیت(ع) قبول می ‌کنیم اما عتبات دیگری که در ایران و عراق هست در مصر نیست.

وی همچنین درباره فعالیت سیاسی صوفیان تاکید کرد: فعالیت سیاسی و شورش ‌هایی که امروز در مصر دیده می‌ شود عادت صوفیان نیست هر چند معتقدیم دولت مصر تفرقه افکنی را دنبال می ‌کند.الشرنوبی در عین حال از ورود برخی صوفیان و مشایخ صوفی به عرصه انتخابات حمایت کرد و در عین حال افزود: اکثر صوفیان دارای مطامع سیاسی نیستند و صوفی ‌گری و حکومت نقیض یکدیگر هستند چراکه سیاست نجاستی است که سیاستمدار به آن مبتلا شده و به عهد خود وفا نمی‌ کند اما صوفی صادق و به دور از این امور است و برای همین صوفی و سیاست با هم نخواهند بود.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

عزاداری شیعیان نیجریه در محرم 1435

پستتوسط najm134 » شنبه دسامبر 14, 2013 5:25 pm

امسال نیز همچون سال‏های گذشته مجالس عزاداری محرم توسط شیعیان نیجریه برقرار است. تصاویر زیر مربوط به عزاداری شیعیان شهر کانو در روز دوم محرم است.

تصوير
تصوير
تصوير
تصوير
تصوير
تصوير
تصوير
تصوير
تصوير
تصوير
تصوير
تصوير
تصوير
تصوير
تصوير
تصوير
تصوير
تصوير
تصوير
تصوير
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

جمعیت 100 میلیون نفری شیعیان در هند؛ بزرگ ترین تجمع شیعی

پستتوسط najm134 » جمعه ژانويه 10, 2014 9:19 am

همگان بر این عقیده اند که بیشترین تعداد شیعیان در ایران، عراق، بحرین و پاکستان زندگی می کنند، در حالی که در آخرین اطلاعات آماری رسمی، تعداد شیعیان در هندوستان 84 میلیون نفر اعلام شده است، اما اطلاعات غیررسمی گویای آن است که 100 میلیون شیعه در هندوستان زندگی می کنند که در تمام آن سرزمین پراکنده شده اند، البته جایگاه اجتماعی، اقتصادی علمی ویژه خود را دارند.
تصوير
بر عکس سایر ایالت های هندوستان ایالت « لکنهو» حدود 17 میلیون مسلمان شیعه دارد که سه میلیون تن از آن ها در مرکز آن تمرکز یافته اند. ساکنان این ایالت بر مذهب جعفری و از عاشقان اهل بیت (علیه السلام) هستند.

این ایالت که ده ها حوزه علمیه فعالیت می کنند، مرکز روحی و معنوی هندوستان به شمار می رود، به طوری که می توان آن را همچون قم در ایران یا نجف در عراق قلمداد کرد. علاوه بر آن در این ایالت 1000 عالم دینی و شیخ بزرگ و ده ها مرکز دینی، فرهنگی و ادبی وجود دارد.

شیعیان هندی آیین های زیادی دارند که اغلب آن ها در ماه محرم خود را بیش از هر زمان دیگری نشان می دهند. در تمام شب های محرم همگان در مساجد و حسینه ها جمع می شوند و سینه زنی و عزاداری می کنند، علاوه بر آن به تاسی از حضرت زینب (سلام الله علیها) روز دهم عاشورا بر روی گدازه های آتش راه می روند؛ زیرا بر این عقیده اند که روز دهم حضرت زینب بر گدازه های مانده از چادرهای سوخته خانواده اش راه رفت و پاهایش تاول زده و سیاه شد.

بر اساس گزارش پایگاه العقیده ایالت لکنهو در انتشار تشیع در سایر شهرهای هندوستان نقش بسزایی دارد. علمای زیادی از این ایالت به ایالت های دیگر سفر می کنند تا تشیع را در اقصی نقاط هند گسترش دهند.

لازم به ذکر است که در کشورهایی همچون جمهوری اسلامی ایران، عراق، افغانستان، پاکستان و بحرین بیشترین درصد جعیت را شیعیان تشکیل می دهند، اما بیشترین تعداد شیعیان را می توان در هندوستان یافت که بنا بر آمار غیررسمی حدود 100 میلیون شیعه در آن زندگی می کنند.

هندوستان با داشتن 180 میلیون مسلمان معادل 14 درصد از کل جمعیت دومین تجمع بزرگ مسلمانان بعد از اندونزی محسوب می شود. اسلام دومین دین در هند محسوب می شود.
تصوير
بعد از جداسازی هندوستان و پاکستان اغلب پزشکان و تحصیل کردگان هندی مسلمان به پاکستان مهاجرت کردند، به همین دلیل اغلب مسلمانانی که اکنون در هندوستان زندگی می کنند، روستایی محسوب می شوند.

هنوز هم اکثر مسلمانان زندگی خود را با استفاده از کشاورزی می گذارنند و با توجه به آن که بازار کار در ادارات عالی دولتی در برابر مسلمانان محدود است بنابراین گروه های زیادی از طبقه متوسط جامعه اسلامی هندی تحصیل و ورود به مدارس را رها کرده و سعی کردند بدون نیاز به آموزش وارد بازار کارهایی شوند که نیاز مبرمی به تحصیل نداشته باشد
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

ظلم‌هایی که به شیعیان می‌شود

پستتوسط pejuhesh232 » چهارشنبه دسامبر 03, 2014 7:04 am

ظلم‌هایی که به شیعیان می‌شود

به گزارش تسنیم، روزنامه ایندپنت در گزارشی به قلم پاتریک کوکبرون به وضعیت جنگ فرقه‌ای خاورمیانه و ظلم‌های که به شیعیان در اکثر کشورهای اسلامی به آنان وارد می‌شود پرداخته است. کوکبرون در یادداشت خود می‌نویسد:

پیروزی حزب‌الله در جنگ ۲۰۰۶ که منجر به افزایش محبوبیت این جنبش در جهان عرب شد
شبکه‌های ماهوره‌ای، یوتیوپ و فعالان توئیتری که با حمایت‌های ملی کشورهای نفت خیز شبه‌جزیره عرب تغذیه می‌شوند در مرکز جنگی قرار دارند که نفرت مذهبی در سرتاسر جهان اسلام را پخش می‌کنند. بویژه در جاهای که شیعیان به عنوان یک اقلیت آسیب‌پذیر حضور دارند از جمله در لیبی، تونس، مصر و مالزی. برای مثال در بنغازی که علنا به پایتخت شرق لیبی تبدیل شده،‌ اعضای یک گروه جهادیست فیلمی از اعدام یک پرفسور عراقی که به مذهب شیعه گرویده بود منتشر کرده‌اند.

بخش‌های از تاثیرات یوتیوپ به خاورمیانه محدود نمی‌شود. تابستان گذشته در لندن یک شیخ سلفی راهپیمایی را در اعتراض به تجار محلی شیعه برگزار کرد.

نفرت ناشی از پروپاگاندای رسانه‌ای همواره خونین‌ بوده و به صورت آشکار خواستار جنگ مذهبی است. یک تلویزیون ماهواره‌ای ضد شیعی با پخش برنامه‌ای، گروهی از روحانیان شیعی از کشورهای ایران، عراق و لبنان را به مثابه دستیاران شیطان معرفی کرد. در ادامه این برنامه تصویری از جنازه‌های با یونیفورم‌های نظامی که بر پشت یک خودروی باربری انباشته شده بود نشان داده شد که زیر آن نوشته شده بود؛" سرنوشت سربازان ارتش سوریه و شیعیان". عکس دیگری نیز برای ایجاد ارهاب منتشر شد از جمله تصویری از یک کاروان مسلح در یکی از جاده‌های یمن با این پیام برای شیعیان؛ قبایل سنی در راه هستند".

مخالفت با ایران و دولت جدید عراق باعث شد تا حاکمان سنی بر تهدید خطر تشیع تاکید کنند. فعالان شیعه به دو شبکه ماهواره‌ای که در سال ۲۰۰۹ با نام‌های "صفا تی وی" و "وصال تی وی" ایجاد شده‌اند، اشاره می‌کنند. فعالان این دو کانال را به داشتن تعصبات قوی ضد شیعی متهم می‌کنند. فعالان شیعی گفتند شیخ‌های سعودی مهارت بسیار زیادی در اشاعه دیدگاه‌های فرقه‌گرایانه خود از طریق ابزارهای تکنولوژیکی مدرن همانند یوتیوپ، فیس بوک، و توئیتر دارند و این تکنولوژی‌ها شنونده‌های گسترده‌ای برای آنان فراهم می‌آورد.

یک مثال از نظریه‌های فتنه جویانه‌ای که در یوتیوپ توسط یک واعظ منتشر می‌شود، مربوط است به نبیل الوادی، یک شیخ کویتی که بیش از سه میلیون چهار صد هزار نفر پیگیری کننده در تویتر دارد. متن سخنرانی‌های وی اختصاص دارد به آنچه که وی آن را بزگترین توطئه‌ای که جهان اسلام با آن مواجه است، عنوان کرده. از نظر وی این توطئه در قم طراحی و سپس توسط سیدها و رهبران در تهران با هدف حمله به امت مسلمان اجرا می‌شود و قصد بی‌احترامی به کعبه را دارند.

در مصر شیعیان با دو مليون جمعيت در اقلیت هستند اما یک شیخ سلفی حاضر نشده است تا در شبکه تلویزیونی با شیعیان حاضر شود تا درباره تفاوت های مذهبی بحث کند. وی گفت که ما باید انگشتان و زبان آنها را قطع کنیم من باید نسل شیعه را در مصر از بین ببرم. تهدید ناشی از عطش به خونریزی تاثیر زیادی بر شنوندگان خود می‌گذارد. یکی از موارد تاثیرات اینگونه تحریکات مذهبی مربوط به اتفاقی است که در روستای کوچکی در استان جیزه مصر این اتفاق افتاد. نزدیک به ۴۰ خانواده شیعی از قبل در این روستا زندگی می‌کردند اما اراذل و اوباش با هدایت شیخ‌های سلفی پنج خانه شیعیان را به آتش کشیدند و چهار نفر از شیعیان از جمله یک شخصیت مهم را بدون محاکمه به قتل رساندند.

فیلم‌های که از این کشتار که در روز روشن صورت گرفت منتشر شد، نشان می‌دهد که چگونه اقلیت‌های شیعی در اکثر کشورها هدف آزار قرار دارند.هزام برکات، شاهد و عکاس این حادثه به اهرام‌آنلاین گفت: برای سه هفته شیخ‌های سلفی در این روستا به شیعیان حمله می‌کردند و آنها را متهم به کافر بودند و گسترش فساد متهم می‌کردند. در این فیلم مردی که به نظر می‌رسد مرده است توسط اراذل و اوباش مورد ضرب شتم قرار می‌گیرد. در میان کشته شدگان حسن شحاته نیز وجود داشت، وی یکی از رهبران سرشناس شیعی بود که تحت زمامداری حسنی مبارک به اتهام توهین مذهبی دو سال را در زندان گذراند. نیروهای پلیس وقتی به این روستا رسیدند خیلی دیر شده بود و حتی پس از رسیدن مانند سایر افراد فقط نظارگره قتل شیعیان بودند و مانع هیچ کس نشدند.

نکته قابل توجه این است که پس از این قتل یک مهمان تلویزیونی به دروغ گفت شحاته به اتهام توهین به حضرت محمد کشته شد!!! و همچنین عده‌ای سلفی‌ها این کشتار را تقدیر کرده و گفتند این اقدام آغاز فرایند انهدام سه میلیون شیعه در مصر است. اخوانيهاي مصر هم عملا يا موافق يا ساكت بودند، اما خون به ناحق ريخته شيخ شحاته كريبان حكومت اخواني سلفي مصر را كرفت و انها را ساقط كرد.

با توجه به اینکه شیعیان ۲۰۰ تا 300 میلیون نفر از جمعیت یک و نيم میلیاردي مسلمانان در جهان را تشکیل می‌دهند. آنها معمولا اقلیت‌های کوچکی در تمامی کشورها به جز اذربايجان و ایران و عراق و بحرين و لبنان و شرق عربستان كه اكثريت هستند و همچنین تعداد آنها در تركيه پاکستان و افغانستان و هند نیز زیاد است.
سال گذشته در تونس یک راهپیمایی شیعیان به حمایت از فلسطینی‌ها مورد حمله سلفی‌ها قرار گرفت و شیعیان را متهم به دشمن خدا کردند. شاهدان تونسی به تاثیر تبلیغات شبکه‌های مذهبی سعودی و مصری اشاره کرده‌اند. این شبکه‌ها مملو از سلفی‌ها هستند

شبکه‌های اجتماعی، ماهوارهای تلویزیونی، فیس بوک و یوتیوپ که در ابتدا به عنوان ابزارهای مدرن برای ابراز آزادی بیان مورد تقدیر قرار می‌گرفتند وارد مرحله‌ای شده‌اند که نفرت و ترس را ایجاد می‌کنند.

هم اکنون که به صورت فزاینده‌ای جهادیست برای جنگ و مردن گرایش پیدا می‌کنند سعودی‌ها و حکومت‌های پادشاهی خلیج فارس همانطور که ۳۰ قبل در افغانستان انجام دادند، با کمک به انتشار این تنفر مذهبی بین سنی وشیعه یک هیولای فرانکشتاین فرقه‌ای از متعصبان مذهبی خارج از کنترل خود ایجاد می‌کنند.
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

علويان كانادا: سيصدهزار نفر + 85 مركز ديني

پستتوسط pejuhesh232 » پنج شنبه دسامبر 04, 2014 7:14 am

علويان كانادا: سيصدهزار نفر + 85 مركز ديني

سیزدهمین اجلاس رهبران شیعه در کانادا برگزار شد

بیش از 300 هزار شیعه در این کشور زندگی می کنند و 85 مرکز اسلامی شیعی نیز در شهرهای مختلف کانادا وجود دارد.

Image

به گزارش شيعه آنلاين، اخبار رسيده از کشور کانادا حاکي از آن است که سیزدهمین اجلاس سالانه شیعیان اين کشور با حضور آیت الله سيد «رضا حسینی نسب»، از علماي شيعه مقيم کانادا و نيز رهبران جامعه شیعه در شهر تورنتو کانادا برگزار گردید.

گفتني است، 350 نفر از مسئولان و نمایندگان مراکز اسلامی شیعیان اثناعشری، شیعیان اسماعیلی، بهره، نمایندگان مراکز اسلامی اهل سنت و دیگر ادیان و مذاهب، در اين اجلاس با شکوه شرکت داشتند.

سه تن از نمایندگان پارلمان کانادا و شهردار "ریچموندهیل تورنتو" و نيز وزیر امور پژوهش های علمی "انتاریو" نیز با سخنرانی های کوتاه، از برگزاری این گردهمایی توسط مجمع اسلامی شیعیان کانادا تقدیر نمودند.

در پایان، نمایندگان و مسئولان مراکز اسلامی شیعه عراقی و افغانی و شیعیان بهره و اسماعیلی و دو تن از مسئولان مراکز اسلامی اهل سنت، تقدیرنامه و جوایز خود را به پاس خدمات داوطلبانه در مراکز و جوامع خویش، توسط آیت الله حسینی نسب دریافت کردند.

یاد آور می شود این اجلاس، به صورت سالانه در شهر تورنتو کانادا برگزار می گردد. بیش از 300 هزار شیعه در این کشور زندگی می کنند و 85 مرکز اسلامی شیعی نیز در شهرهای مختلف کانادا وجود دارد.

Image

Image

Image
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

علويان ماوراء النهر = اسياي ميانه

پستتوسط pejuhesh232 » پنج شنبه دسامبر 04, 2014 8:00 pm

نگاه دستگاه دیپلماسی خارجی ما نهضتی نیست/ عربستان از فرصت موجود در آسیای مرکزی استفاده کرد/ ما آمار دقیقی از شیعیان در جهان نداریم

گروه بین‌الملل مشرق- "شعیب بهمن" کارشناس امور آسیای مرکزی اخیرا کتابی با عنوان "ژئوپلتیک تشیع در آسیای مرکزی" را تألیف کرده و در آن به اهمیت توجه دستگاه سیاست خارجی کشور به اقلیت شیعیان در کشورهای منطقه اوراسیا پرداخته است. "بهمن" که سال‌ها در مؤسسات مرتبط با منطقه قفقاز مثل "مؤسسه مطالعات ایران و اوراسیا" فعالیت کرده است، چند کتاب دیگر نیز در این زمینه نوشته است.

خبرنگار بین‌الملل مشرق به بهانه انتشار کتاب "ژئوپلتیک تشیع در آسیای مرکزی" با شعیب بهمن گفتگو کرده است. متن مصاحبه مشرق با این کارشناس منطقه آسیای میانه به شرح زیر است.

منطقه آسیای مرکزی از چه لحاظ حائز اهمیت است و چرا کم‌تر در رسانه‌های داخلی به آن پرداخته‌ایم؟

منطقه آسیای مرکزی، منطقه‌ای است که درگذشته با نام‌های گوناگونی شناخته می‌شده است، مانند "فرا-رودان"، "ورا-رودان"، "ماورءالنهر"، آسیای میانه، آسیای مرکزی و در بعضی از منابع از آن با عنوان "خراسان بزرگ" یاد شده است. در حال حاضر این منطقه، مجموعه پنج کشور را تشکیل می‌دهد که شامل ترکمنستان، تاجیکستان، ازبکستان، قزاقستان و قرقیزستان می‌شود. این کشورها مجموعاً 60 میلیون نفر را در خود جای داده‌اند. آسیای مرکزی تاریخ بسیار کهنی دارد. درگذشته عضوی از سرزمین ایران بوده است و همان‌طورکه عرض کردم، عضوی از خراسان بزرگ محسوب می‌شده است و آثار فرهنگی و تمدنی ایران را تا به امروز در شهرهایی مثل بخارا، سمرقند و سایر شهرهای قدیمی هم‌چون "جلال آباد" در قرقیزستان و "مرو" قدیم در ترکمنستان می‌بینیم.

مطلب جالب دیگر این‌که همواره "مرو" را یکی از شهرهای خراسان می‌دانسته‌اند و امام رضا (ع) نیز به آن‌جا رفته و نماز باران خوانده است. در مجموع، این منطقه به‌عنوان عقبه تاریخی، فرهنگی و تمدنی ایران شناخته می‌شود، به نحوی که هنوز زبان فارسی، حالا علاوه بر تاجیکستان که همگی فارسی‌زبان هستند، در بخش‌های از ازبکستان، قزاقستان و قزقیزستان و ترکمنستان رواج دارد، اما متأسفانه توجه زیادی به این منطقه نمی‌شود. به رغم این همه اشتراکات فرهنگی و پیوندهای تاریخی، توجه زیادی به این منطقه نمی‌شود.

چه توجهی باید صورت بگیرد و در چه زمینه‌هایی؟ چه فرصت‌هایی برای ما در این منطقه است؟

اشتراکات تاریخی می‌تواند یکی از نقاط مشترک باشد. "نوروز" در هر پنج کشور آسیای مرکزی جشن گرفته می‌شود و این مسئله نشان می‌دهد تا چه اندازه می‌توانیم در آن‌جا فعالیت‌های فرهنگی انجام دهیم. بسیاری از بناهایی که در این کشورها از گذشته مانده است، همه متعلق به معماران ایرانی و به سبک ایرانی است.

فرصت‌های همکاری فراوان است. ظرفیت‌های اقتصادی و فرهنگی. از جنبه همکاری‌های امنیتی نیز ظرفیت‌های زیادی وجود دارد. منتهی همه این کشورها را درعین‌حالی‌که می‌توان در قالب یک منطقه دید، هر کدام از آن‌ها هم می‌تواند به‌عنوان یک کشور جداگانه مورد بررسی قرار بگیرد.

قزاقستان به‌هرحال یک سیاست دوسویه را در پیش گرفته است و قصد دارد از یک‌طرف روس‌ها را هم‌چنان نگه دارد و ازطرف‌دیگر رابطه‌اش را با غرب گسترش دهد. یک نوع پراگماتیسم سیاسی در این کشور حاکم است. در بقیه کشورها نیز همین‌طور. ما همکاری‌های زیادی می‌توانیم انجام دهیم که نمونه‌اش را در "سد دوستی" دیدیم که هم برای ایران و هم ترکمنستان پروژه مهمی بود. یا در حوزه‌های دیگر مانند جلوگیری از قاچاق مواد مخدر، ما می‌توانیم با تاجیکستان، ترکمنستان و سایر کشورهای منطقه همکاری‌های گسترده‌ای داشته باشیم. به‌هرحال، معبر انتقال مواد مخدر از افغانستان به اروپا، این منطقه است.

مردم قزاقستان علاقه زیادی به ایران دارند. یک دلیل آن همان اشتراکات فرهنگی است و دلیل دیگر می‌تواند موضع‌گیری‌های بین‌المللی ایران باشد. آن‌ها سال‌ها تحت سلطه و فشار روسیه بوده‌اند و از این‌طرف آمریکایی‌ها دارند منابع‌شان را به غارت می‌برند و افکار عمومی از این قضیه راضی نیست. از‌این‌رو اقبال خوبی به سیاست "نه شرقی و نه غربی" ایران نشان داده‌اند. آیا این موضوع باعث به‌وجود آمدن یک احساس خطر برای حاکمیت این کشورها نشده است؟

دقیقاً همین‌طور است. نفوذ ایران، فرادولتی است. رابطه ایران با کشورهای آسیای مرکزی فرادولتی است. درواقع می‌توان گفت که ایران در قلب مردم آسیای مرکزی نفوذ دارد که آن هم به‌دلیل رویه و خط‌مش ایران بوده است، رویه‌ای که در سال‌‌های پس از انقلاب اسلامی پیش گرفته است. این ترس و هراس در بین بسیاری از رهبران آسیای مرکزی هست. تاجیک‌ها در طول تمامی این سالیان اجازه ندادند حتی یک مدرسه ایرانی در آن‌جا دایر کنیم، در‌حالی‌که به ترکیه و سایر کشورها، حتی عربستان اجازه دادند. این ترس و هراس از این‌که ایران با‌توجه به پیوندهای تاریخی اعمال نفوذ کند، وجود دارد.

در ایران هم توجه زیادی به این موضوع نشده است. شما اگر در ادبیاتی که در سال‌‌های بعد از انقلاب اسلامی منتشر شده است دقت کنید، علی‌رغم این‌که شیعیان برای ایران اهمیت ویژه‌ای دارند، اما حتی یک مقاله درباره شیعیان این منطقه، کار نشده است. ما اساساً در مورد مسلمانان منطقه آسیای مرکزی، داریم از منابعی استفاده می‌کنیم که غربی‌ها نوشته‌اند و ما صرفاً مترجم آن‌ها بوده‌ایم. یعنی هیچ‌کس به صورت میدانی دراین‌خصوص کاری انجام نداده است و یا این‌که بخواهد این‌ها را مورد شناسایی قرار دهد.


لطفاً توضیح بدهید که چه چیزی باعث شد که کتاب "ژئوپلتیک تشیع در آسیای مرکزی" را بنویسید و داستان از کجا شروع شد.

بنده حدود 10 سالی است که در این حوزه، فعالیت پژوهشی می‌کنم و این مسئله همیشه دغدغه ذهنی من بوده است. عرض کردم که ما تا حدی، اطلاعاتی در مورد مسلمانان آسیای مرکزی داریم. ضمن این‌که درباره شیعیان در پهنه این منطقه، عموماً اطلاعاتی که هست به این برمی‌گردد که شیعیان در کشور آذربایجان هستند و خیلی توجهی به این مسئله نمی‌شود که شیعیان در کشورهای آسیای مرکزی هم وجود دارند که در هر کدام از این کشورها در شرایط خاصی زندگی می‌گذرانند. اگر کسی یک روزی خواست از شیعیان آسیای مرکزی حرف بزند، با فقدان منابع معتبر و متقن روبه‌رو می‌شود. برای من این، موضوع بدیع و جالب توجهی بود. به‌هرحال، به بحث شیعیان، یک نوع علاقه شخصی داشتم و با‌توجه به این‌که این حوزه، حوزه تخصصی‌ام بود، به سمت نوشتن این کتاب رفتم. ضمن این‌که در جمهوری اسلامی ایران، شیعه‌شناسی برای کسانی که در حوزه‌های مناطق مختلف کارهای پژوهشی انجام می‌دهند، یک رسالت مهم محسوب می‌شود. از‌طرفی، هیچ سازمان یا نهادی در سال‌های گذشته برای این کار اقدامی صورت نداده بود. مجموع این موارد منجر به نوشتن این کتاب گردید.

درباره فصول این کتاب و مباحثی که به آن پرداخته شده توضیح دهید.

این کتاب متشکل از پنج فصل است، فصل اول به "ژئوپلتیک، مذهب و تشیع" اختصاص‌یافته است. در این فصل، در مورد این مسئله بحث شده که ژئوپلتیک چیست و چه رابطه‌ای بین آن و مذهب وجود دارد و در نهایت این‌که آیا ما می‌توانیم دیدگاه ژئوپلتیکی شیعی داشته باشیم یا خیر. این موضوع به‌عنوان مبانی تئوریک کتاب مطرح شده است. این مسائل فصل اول کتاب را تشکیل می‌دهد.

در فصل دوم، یک بررسی تاریخی در مورد ورود اسلام و ورود تشیع به منطقه آسیای مرکزی صورت‌گرفته است. اسلام چه دوره‌ای وارد شد و تشیع به تبع آن در چه دوران یا مراحلی وارد آسیای مرکزی شد. در فصل سوم، به بررسی جغرافیا، جمعیت و پراکندگی شیعیان در منطقه آسیای مرکزی پرداخته شده است. این‌که درواقع، شیعیان در چه شهرهایی سکونت دارند، جمعیت‌شان چقدر بوده و پراکندگی جغرافیایی‌شان به چه شکل است.

در فصل چهارم، به بحث اوضاع فعلی شیعیان در هر یک از کشورهای آسیای مرکزی، به صورت مجزا پرداخته شده است. در نهایت، در فصل پنجم نیز روی این موضوع بحث شده که شیعیان آسیای مرکزی دارای ویژگی‌های ژئوپلتیکی هستند یا نه و این‌که چه جایگاهی در مجموعه ژئوپلتیکی تشیع دارند.

این کشورها، اسلامی هستند. آیا آماری درباره تعداد شیعیان در آن‌ها وجود دارد؟

خیر. این‌ها "مذهب" را سرشماری نمی‌کنند، به این دلیل که چنانچه بخواهند مسائل مذهبی را در نظر بگیرند آن وقت ناچار هستند سهم یا امتیازی به پیروان هر مذهب خاص بدهند. اما آمارهای مختلف جمع‌آوری‌شده نشان می‌دهند که سه تا شش درصد مردم این کشورها را شیعیان تشکیل می‌دهند که این درصد در هر کشور متغیر است: تاجیکستان پنج درصد، ترکمنستان چهار درصد، قزاقستان پنج درصد، قرقیزستان سه درصد و ازبکستان شش درصد.

به نظر شما این عدد و رقم‌ها تا چه حد واقعی هستند؟

به نظر می‌رسد که بیش از این هم نباشد، اگرچه واقعاً نمی‌شود با اطمینان خاطر گفت. دست‌کم از چهار منبع این آمار را جمع‌آوری کردم: دایرة‌المعارف امام حسین، آمار سازمان سیا، مجمع جهانی اهل بیت و انجمن دین و زندگی اجتماعی مؤسسه نظرسنجی "پیو". من درواقع مجموع و میانگین آمارها را به‌دست آوردم که تا حد زیادی متغیر بودند. ولی می‌توان گفت تقریباً و به نسبت، آمار درستی است.

حضور شیعیان در کشورهای آسیای میانه می‌تواند برای ما یک فرصت باشد یا مثلاً در کشمیر که ایران از هیچ‌کدام از این ظرفیت‌ها استفاده نمی‌کند. پتانسیل حضور شیعیان در این مناطق چقدر می‌تواند اهمیت داشته باشد؟

چنانچه بخواهیم به مذهب تشیع به‌عنوان یک ژئوپلتیک نگاه کنیم، آن وقت حضور شیعیان در هر جایی، حتی اگر تعدادشان کم باشد، برای ما ظرفیت مهمی محسوب می‌شود. ضمن این‌که اگر از دیدگاه ژئوپلتیکی به این بحث نگاه کنیم، این یک واقعیت است که ایران در کانون این ژئوپلتیک نشسته است، نه‌تنها در منطقه، بلکه در کل جهان. سایر شیعیان در مناطق دیگر، اقمار این کانون به حساب می‌آیند. اگرچه شیعیان در منطقه آسیای مرکزی با دشواری‌هایی روبه‌رو هستند، اما باز هم این موقعیت برای ما ظرفیت‌ساز است. شیعیان بعضاً تحت فشار حکومت‌ها، خیلی آزادی فعالیت ندارند، نمی‌توانند در عرصه‌های سیاسی وارد شوند، هیچ‌کدام‌شان سازمان‌یافته و متشکل نیستند، حزبی ندارند. در ارکان قدرت جایی ندارند. ولی به رغم تمامی این کاستی‌ها، حضور حتی یک شیعه در هر نقطه یا شهر می‌تواند برای ما یک ظرفیت بزرگ باشد.

یک نگاه دیگر هم وجود دارد و آن این است که بالأخره کشوری که حاکمیت شیعه دارد و در دنیا مرکزیت دارد، وظیفه دارد به امور شیعیان رسیدگی کند. شیعیان در منطقه آسیای میانه در اقلیت هستند و رسیدگی به آن‌ها صورت نمی‌گیرد. نه از فرصت "بودن" آن‌ها در آن منطقه استفاده می‌شود و نه حتی پیگری احوال شیعیان آن‌جا انجام می‌گیرد. مثلاً چنانچه یک گروهی از شیعیان در هند در مراسم مذهبی کشته شوند، حتی بیانیه‌ای از ایران صادر نمی‌شود. این مسئله به چه دلیل است؟ آیا نیاز به برنامه و بودجه است یا نگاه ما در حوزه سیاست خارجی، نگاه دیگری است؟

متأسفانه در وزارت خارجه، آن نگاه "نهضتی" به جریان‌های اسلامی وجود ندارد. کسی حتی به دنبال شناسایی این‌ها نیست، چه برسد به این‌که موضعی گرفته شود یا حمایتی بشود. من در نگارش این کتاب، نه‌تنها به سراغ وزارت خارجه رفتم بلکه به بقیه نهادهای مرتبط نیز سر زدم که این امکان را برای من به‌وجود بیاورند که به صورت میدانی تحقیقات انجام دهم. متأسفانه هیچ‌کس حمایت نکرد. این برای دستگاه سیاست خارجی ما ضعف بزرگی محسوب می‌شود، در‌حالی‌که اگر هر کشور دیگری بود که دنباله و عقبه فرهنگی، تاریخی، تمدنی و مذهبی را در جای دیگری داشت، از آن استفاده می‌کرد.

دلیل این مسئله چیست؟ آیا این فرصت را چندان دندان‌گیر نمی‌دانند یا کم‌کاری می‌کنند و حوصله دردسر یا تنش با آن کشورها را ندارند؟

در مورد این منطقه اگر بخواهیم به‌طور کلی صحبت کنیم، مشکل از این‌جا ناشی می‌شود که عمده افرادی که به‌عنوان سفیر یا رایزن در این مناطق فعالیت می‌کنند، نسبت به این کشورها شناختی نداشتند. با ذهن کاملاً خالی رفتند یا حتی بعضی از آن‌ها به زور و اجبار رفتند. در وزارت خارجه، این منطقه جایگاه بالایی به نسبت کشورهای دیگر ندارد. حقوق و مزایای کم‌تری دارد و اعتبار کم‌تری برای سفرای ما به همراه می‌آورد. این افراد چون بی‌میل و علاقه و شناخت کافی رفته‌اند، نتوانسته‌اند کاری از پیش ببرند. نمونه‌های زیادی داریم، ما از نزدیک با بسیاری از این افراد کار کرده‌ایم. وقتی‌که برگشتند شاید آن موقع چیزی از منطقه یاد گرفته‌اند. این موضوع و نبود نگاه نهضتی در وزارت خارجه منجر به کم‌کاری و عدم پیشرفت در این حوزه بوده است.

اگر در وزارت خارجه سمتی با عنوان "اداره کل آسیای میانه" وجود داشت و شما مسئول این بخش بودید یا اختیارات تام داشتید که در آسیای میانه کاری انجام دهید، برنامه و اقدامات اولیه شما چه بود؟

در وهله اول سعی می‌کردم، نگاه فرهنگی و تمدنی داشته باشم و نه نگاه سیاسی. زیرا در موقعیتی که نگاه فرهنگی و تمدنی تقویت شود، ناخودآگاه آن کشورها به سمت ما می‌آیند. یعنی بدون این‌که کار سیاسی انجام گرفته باشد، می‌توانیم با سرمایه‌گذاری فرهنگی، در درازمدت بهره‌های سیاسی خود را ببریم. به عبارت دیگر، "قدرت نرم" خود را در آن منطقه تقویت می‌کنیم.

عواقب این کار چیست؟ یعنی زمانی‌که نگاه خود را فقط معطوف به کشورهای معروف و بزرگ دنیا کنیم و از کشورهای دیگر غافل باشیم، چه نتیجه یا آفتی در درازمدت برای ما به همراه دارد؟

همین منطقه را در نظر بگیرید. به‌طور مثال، ایران و ترکیه را با هم مقایسه می‌کنیم. هرچقدر ما در منطقه آسیای مرکزی فرصت‌سوزی داشته‌ایم، ترک‌ها به خلق و بهره‌گیری از فرصت‌ها پرداخته‌اند.

چند وقت پیش برنامه‌ای از تلوزیون ترکیه می‌دیدم: یک دانشجوی ازبک که در ترکیه داشت درس می‌خواند و برنامه به زبان انگلیسی پخش می‌شد. این فرد به توریست‌هایی که آمده بودند از ترکیه بازدید کنند، عکس سمرقند و بخارا نشان می‌داد و از آن‌ها می‌پرسید آیا این مکان‌ها را می‌شناسید، طبیعتاً 90 درصد آن‌ها جواب منفی می‌دادند و بعد شروع می‌کرد توضیح دادن درباره این دو شهر که سمرقند و بخارا در ازبکستان است و شما ادامه فرهنگ ترکیه را در این شهرها می‌بینید. یا این‌که ترکیه دوم را می‌توانید در آن‌جا ببینید. در‌حالی‌که چنین چیزی صحت ندارد. آن‌جا اگر قرار بود کشور دومی باشد، "ایران دوم" است نه ترکیه دوم.

درعین‌حال می‌بینیم که نه‌تنها هیچ سرمایه‌گذاری نکردیم، بلکه به خیلی از این کشورها پرواز مستقیم نداریم. یا هفته‌ای یک‌بار است و آن هم بعد از سه ماه جمع می‌شود. ما اصلا مراوده فرهنگی نداریم. در‌حالی‌که اگر بخواهیم در این مناطق سرمایه‌گذاری کنیم باید مراوده‌مان، مراوده مردمی باشد. هرچقدر بیش‌تر مردم کشور ما به این کشورها سفر کنند و بالعکس، آن وقت می‌توانیم در این کار موفق باشیم.

فایده اصلی این پروازهای مستقیم یا تبادل فرهنگی چه می‌تواند باشد؟

فایده این‌جاست که بواسطه این اقدامات، نفوذ ما گسترش پیدا می‌کند و منافع‌مان تامین می‌شود. الآن داریم سرمایه‌گذاری کلانی روی کشورهای عربی می‌کنیم که تنها وجه اشتراک‌شان با ما مذهب است، که آن هم یکسان نیست و اکثر آن کشورها سنی هستند. چرا ما در این کشورها سرمایه‌گذاری می‌کنیم؟ به همان دلیل می‌توانیم در منطقه قفقاز سرمایه‌گذاری کنیم که هم اشتراک مذهبی داریم، هم فرهنگی و هم تمدنی و هم تاریخی، به‌علاوه زبان‌مان هم یکی است. در مباحث اقتصادی هم فرصت‌های بی‌نظیری پیش رویمان است. اکثر این کشورها، کشورهای بکر و دست‌نخورده‌ای هستند. ببینید ترکیه و چین چقدر از لحاظ اقتصادی توانسته‌اند در آن‌جا نفوذ داشته باشند.

پس یک بخشی از محدودیت‌هایی که می‌بینیم، مقصرش خود ایران است. به‌عنوان نمونه اگر ما تبادلات تجاری یا فرهنگی یا سیاسی با برخی کشورهای این حوزه کم است یا نیست، به خاطر این است که خودمان مراجعه و پیگیری نکرده‌ایم. دلیل اصلی این نیست که ما را محدود کرده باشند.

بله، این اشکال صددرصد از خودمان است. محدودیت‌هایی که خود کشورهای آن حوزه ایجاد کرده‌اند وجود دارد، ولی عرض کردم چون افرادی که به آن کشورها می‌رفتند، بدون شناخت می‌رفتند، عملاً کاری نتوانستند بکنند. بعد از چهار سال به این‌جا برمی‌گردند، بدون این‌که در کارنامه‌شان یک اقدام مثبت باشد.

آیا برای اصلاح این موضوع، تنها وزارت خارجه چاره‌ساز است و با درست شدن وضعیت سفرا و آگاهانه اعزام کردن آن‌ها، موضوع حل می‌شود؟

صرفاً وزارت خارجه به بهبود اوضاع نمی‌تواند کمک کند. سازمان‌های مختلفی دخیل هستند، مثلاً سازمان "فرهنگ و ارتباطات" باید رایزن فرهنگی متخصص و کارشناس این حوزه را بفرستد. ضمن این‌که، در داخل کشور به‌دلیل تعدد مراکز تصمیم‌گیری، علی‌رغم قوی بودن اتاق فکر برخی از این مراکز، عملاً یک فکر واحد از کشور بیرون نمی‌رود.

بسیاری از اتباع کشورهای آسیای میانه می‌توانند در فضای محیطی روسیه تاثیرگذار باشند و همین الآن درصد زیادی از جمعیت روسیه را کسانی تشکیل می‌دهند که اصالتشان به کشورهای آسیای میانه برمی‌گردد. این موضوع برای ایران می‌تواند برگ برنده‌ای باشد؟

بله، دقیقاً. جدای از آسیای مرکزی، در مسکو، سه میلیون شیعه آذری زندگی می‌کنند، ولی هیچ‌کس سراغ این سه میلیون نفر نرفته است. بقیه مردم کشورهای آسیای مرکزی نه‌تنها در مسکو و نه فقط در سن‌پترزبورگ، بلکه در بسیاری از جمهوری‌ها مثل "تاتارستان" و "باشقیرستان" که جمهوری‌های نفت‌خیز و مهم در داخل روسیه محسوب می‌شوند، حضور خیلی گسترده‌ای دارند. جالب است بدانید که در آن مناطق و جماهیر نیز نوروز جشن گرفته می‌شود، بسیاری از واژه‌ها فارسی هستند، وقتی در خیابان‌های آن‌جا راه می‌روید کاملاً بوی فرهنگ ایرانی به مشام‌تان می‌رسد، یعنی واقعاً احساس غربت نمی‌کنید، درصورتی‌که در قلب روسیه دارید راه می‌روید. ولی متأسفانه هیچ‌کس اطلاعی از این‌ها ندارد. چند سال پیش، نوروز در باشقیرستان بودم، برگشتم مسکو به سفارت‌مان و به رایزن گزارش دادم که این‌جا دارند نوروز را جشن می‌گیرند (رایزنی که هفت، هشت سال آن‌جا بود) از این موضوع اظهار بی‌اطلاعی کرد. همان رایزن برگشت و شد رئیس سازمان فرهنگ و ارتباطات! حالا وقتی به رابطه‌مان با روسیه می‌رسیم، به خود می‌گوییم می‌توانیم از چه ابزاری استفاده کنیم و می‌بینیم هیچ ابزاری نداریم. در‌حالی‌که فرصت‌ها بی‌شمارند، ولی سراغ هیچ‌کدام نرفته‌ایم.

وضعیت شیعیان در کشورهای آسیای مرکزی به چه صورت است؟ آیا سازمان یا بخش خاصی در کشور وجود دارد که به‌طور تخصصی به این موضوع بپردازد؟

خیر، متأسفانه چنین سازمانی وجود ندارد. اگرچه شاید گاهی بعضی از افرادی که به‌عنوان مأمور به آن مناطق اعزام می‌شوند، به صورت پراکنده گزارش‌هایی ارائه کنند.

Image

در منطقه ما، ایران، ترکیه و عربستان سه رقیب راهبردی هستند. درصورتی که بخواهیم مقایسه‌ای داشته باشیم بین ایران و ترکیه در آسیای میانه، وضعیت به چه صورت است؟

ترک‌ها به لحاظ تاریخی در بخشی از آسیای مرکزی به نوعی می‌شود گفت که نفوذ دارند، چون همان‌طورکه گفتیم زبان فارسی رواج دارد، بخش‌هایی از مردم این منطقه به‌هرحال به زبان ترکی یا شاخه‌هایی از آن (قرقیزها، قزاق‌ها و ازبک‌ها) تکلم می‌کنند. ترک‌ها در سال‌‌های گذشته سعی کرده‌اند با بهره گرفتن از این مزیت زبانی، بحث هم‌نژاد بودن را پیش بکشند و با توسل به این مسئله توانستند سازمان "ترک‌های جهان" را پی‌ریزی نمایند. این مسئله نشان می‌دهد ترک‌ها در این مسئله توانسته‌اند یک قدم از ما جلوتر باشند. این‌درحالی‌است‌که ما سال‌هاست داریم بحث اتحادیه "کشورهای فارسی‌زبان" را مطرح می‌کنیم و قصد داریم یک شبکه تلویزیونی درست کنیم، متأسفانه نتوانستیم پیشرفت خوبی داشته باشیم. بنابراین یک "تشکل‌یافتگی" در سیاست خارجی ترکیه وجود دارد که آن‌را در سیاست خارجی کشورمان نمی‌بینیم.

علاوه‌براین، ترک‌ها سعی کرده‌اند که در بخش‌های "فرو-ملی" نفوذ پیدا بکنند، بدین‌معنی‌که اتحادیه‌های بزرگی داخل ترکیه تشکیل دهند، که از آن جمله می‌توان به "موسیاد" و "توسیاد" اشاره کرد که صاحبان صنایع و کنفدراسیون‌های کارگری درون ترکیه هستند. این‌ها توانسته‌اند در طول سالیان گذشته، به میزان زیادی تجارت خارجی ترکیه را با این کشورها گسترش دهند. این درحالی است که بخش خصوصی در ایران کاملا غایب بوده، یا اگر رفته، با شکست مواجه شده است. از طرف دولت هم این شرکت‌های خصوصی به خوبی مورد حمایت قرار نگرفته‌اند. مهم‌ترین مشکل این است که اولاً بازارهای منطقه برای بازرگانان ما هنوز ناشناخته است و ثانیاً مشکلات تعرفه‌ای را داریم، یعنی مباحث گمرکی و حق گمرکی. مشکلات بانکی نیز داریم، ارتباطات بانکی ما خیلی قوی نیست. مشکل روادید داریم، بعضی از این کشورها، سخت روادید می‌دهند. به‌هرحال، این‌ها اموری است که وزارت خارجه باید قاعدتاً تسهیل نماید، ولی وزارت خارجه ما این کار را نکرده و وزارت خارجه ترکیه این کار را کرده است. ترکیه نه‌تنها به پایتخت این کشورها، بلکه به بسیاری از شهرها مهم این کشورها درواقع پرواز مستقیم دارد و چند پرواز در هفته انجام می‌شود.

نکته‌ای که درخصوص وضعیت شیعیان آسیای مرکزی بتوان بدان اشاره کرد این است که در حال حاضر دچار چالش‌های اساسی هستند. ازجمله چالش‌ها این است که داخل این کشورها، روندهای خاصی وجود دارد. در تمامی این کشورها، روند قوم‌گرایی وجود دارد و با‌توجه به این‌که اکثر شیعیان نه فقط از لحاظ مذهبی، بلکه از لحاظ قومی و نژادی هم درواقع اقلیت محسوب می‌شوند، درنتیجه تحت فشار مضاعف هستند. مثلاً در تاجیکستان، شیعیان اکثراً "بدخشانی" هستند، البته تاجیک محسوب می‌شوند، ولی درواقع به چشم یک قوم متفاوت به آن‌ها نگاه می‌کنند، حتی نسبت به تاجیک‌ها زبان متفاوتی دارند. در برخی کشورها مثل ترکمنستان، شیعیان آذری‌الاصلی که وجود دارند، تحت فشار حکومتند، به‌دلیل این‌که روابط ترکمنستان با آذربایجان تیره است که این تیرگی بیش‌تر از مناقشات نفتی نشئت می‌گیرد. در ازبکستان، به این دلیل که اکثر شیعیان ایرانی‌الاصل هستند، تحت فشار حکومت مرکزی قرار دارند.

شنیده‌ها حاکی از این است که عربستان در منطقه برای گسترش وهابیت سرمایه‌گذاری عظیمی انجام داده است. دولت‌ها نیز این ترویج افراطی‌گری را نمی‌پسندند. درصورتی‌که شیعیان از این افراطی‌گری به دورند و بیش‌تر رنگ‌وبوی کشور محل سکونت را به خود می‌گیرند و با قوانین آن کشور سازگار می‌شوند. این تضاد به چه صورت است؟

عربستان تا جایی‌که امکان و اجازه داشته، فعالیت کرده است. از جمله این‌که مساجد بی‌شماری در کشورهای منطقه ساخته، کتاب‌های زیادی در راستای ترویج وهابیت چاپ کرده است و سعی کرده به انحای مختلف نفوذ خودش را گسترش دهد. ما امروز می‌توانیم تا حدی ردپای نفوذ وهابیت را در این کشورها به‌وضوح حس کنیم. این موضوع در بحران سوریه و عراق کاملاً مشهود است. افرادی که از این کشورهای منطقه قفقاز به گروه‌های تروریستی پیوسته‌اند، این‌ها درواقع همه در طول سال‌‌های گذشته تحت تاثیر وهابیت بوده‌اند. مثلاً از تاجیکستان حدود 250 نفر رفته و به داعش پیوسته است. این مسئله نشان می‌دهد که گروه‌های تندروی وهابی توانسته‌اند تا حدی زیادی نفوذ داشته باشند.


آیا می‌توان به کشورهایی مثل قزاقستان و ترکمنستان، قرقیزستان و در کل، کشورهای آسیای مرکزی حق داد که نگران گسترش تشیع باشند؟ آیا واقعاً تشیع برایشان یک تهدید است؟ آن هم تشیعی که تنها چهار تا شش درصد از جمعیت آن‌ها را تشکیل می‌دهد و پراکندگی وسیعی دارد.

شیعیان به خودی خود تهدیدی محسوب نمی‌شوند به جز در "بدخشان" که به‌هرحال مسائل قومی باعث شکل‌گیری برخی از رویکردهای جدایی‌طلبانه شده است. البته این موضوع چندان به مذهب برنمی‌گردد و درصورتی‌که شیعه هم نبودند به خاطر مسائل قومی این افکار در بینشان شکل می‌گرفت. به‌طور مثال در اروپا هم شیعیان دست به افراطی‌گری نزده‌اند و این سنی‌ها هستند که به این کار مبادرت می‌ورزند. منتهی آن چیزی که درواقع باعث می‌شود که حکومت‌های این منطقه در مجموع با کل مسلمانان از جمله شیعیان وارد تضاد شوند این است که حکومت‌ها سعی می‌کنند "سکولار" باشند و در برابر روندهای اسلامی یک رویه "سکولارمآبانه" را در پیش بگیرند. این مسئله باعث می‌شود آن‌ها به جریان‌های اسلامی بومی اجازه رشد ندهند.

پس چرا به عربستان این اجازه داده شد؟

عربستان درواقع در یک دوره خاص توانست از فرصت استفاده کند. در دوره‌ای که فضا بیش‌تر باز بود، یعنی در اوایل سال‌‌های بعد از فروپاشی. آن‌ها توانستند در کشورهایی نظیر ترکیه یا حتی امارات مساجدی برپا کرده و نفوذ خود را پایه‌ریزی کنند. ما از آن فرصت استفاده نکردیم و الآن ازدست‌رفته است ولی واقعیت این است که در شرایط فعلی، دولت‌ها بیش‌تر دارند به رشد اسلام‌گرایی توجه نشان می‌دهند. پیوستن اتباع کشورهای آسیای میانه به افراطیون سوریه و عراق باعث شده، این دولت‌ها جدی‌تر به جریان‌های اسلامی نگاه بکنند.

آیا تندروی‌های وهابیون بر وضعیت شیعیان آسیای مرکزی تاثیر داشته است؟

یکی از مباحثی که در سال‌‌های گذشته شیعیان را محدود کرده، همین تندروی‌های مذهبی است. بنیادگرایی مذهبی به‌ویژه از سوی وهابیون موجب شده حتی شیعیان نیز تحت فشار قرار بگیرند. طوری فشار بر شیعیان وارد شده که در برخی مناطق اجازه ندارند به عبادتگاه خود "مسجد" بگویند.
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm


بازگشت به علویان جهان


Aelaa.Net