Re: احوال مسائل ديگر ايران و جهان
ارسال شده در: شنبه فبريه 24, 2024 10:36 pm
سیدحسین خمینی:
شهادت «سیدمصطفی خمینی» ماشه انفجار انقلاب بود
شهادت «سیدمصطفی خمینی» ماشه انفجار انقلاب بود
https://fa.shafaqna.com/news/1249871/
پدر به شدت به معصومین ارادتمند بود، یکبار که سر سفره نشسته بودیم به نان اشاره کرد و گفت: امام علی النقی این را هم می دانست که من در این لحظه این نان را خرد می کنم. ما هم عامیانه این سخن را قبول داشتیم؛ اما مرحوم والد آن را از نظر علمی درک کرده بود و به آن ایمان داشــت.
روحيه نترسي حاجاقا مصطفى از خردسالي:
روی نوک گلدســته بزرگ صحن حــرم حضرت معصومه می نشست!!!. (از نترسي او بود حتى در خردسالي)
خانم (همسر امام) تعریف می کرد: وقتی گذر جدّا ساکن بودیم، آقا (امام خميني) معمولاً غروب ها برای پیــاده روی می رفت. یــک بار روی پشت بام بودم که دیدم بچه ای بالای گلدسته نشسته است!!!.
اين نقطه مرتفع ترين نقطه شهر قم در آن زمان بوده با اين تفاوت كه آنجايي كه مصطفى نشسته بوده قسمت باريك انتهاى مناره بوده نه محل مأذنه
اين قسمت بشدن ليز و مساحت بيست سانتيمتري شايد بيشتر نباشد و صيقلى و شيبدار
همسر امام:
با حسرت نگاهش کردم و با خودم گفتم که چه لذتی می برد!!؟ این بچه کیست؟ بعــد فکر کردم که فقط از مصطفی چنین کاری ســاخته اســت. کمی که دقت کــردم دیدم بله، خودش اســت؛ اما جریان را به آقا نگفتم وگرنه شب تنبیه می شد.
معلوم مي شود مادر هم روحيه نترسي او جنان بوده كه حسرت لذت نشستن در بلندترين نقطه را دارد
از روحيات و افكار حسين خميني كه در خاطرات هاى مسؤولان ثبت شده است (بدون تاييد يا رد):
صريح بودن حتى با مرحوم امام از ابتداى جواني و اول بيروزي انقلاب:
بهمن ۵۷ بود که طبق معمول بسیاری از مردم برای دیدار با امام خمینی به مدرسه رفاه رفته بودند که صدای بلند مشاجره از اتاق امام خمینی به گوش رسید. شخصی یکریز در حال انتقاد از عملکرد بعضی از جریانهای انقلابی بود. حجت الاسلام خلخالی به سرعت به اتاق امام وارد شدند و ديدن حسين خميني است كه د حال بحث با امام است او را به زحمت بيرون آورده و سوار ماشین کردند. چند روز بعد امام در نامهای فعالیت سیاسی را بر سید حسین خمینی منع نمود. او هم از سياست كناره كرفته و به قم رفت.
هاشمیرفسنجاني در کتاب خاطرات خود با عنوان عبور از بحران درباره اش نوشته است:
«ساعت هفت صبح جلسه هیئت رئیسه داشتیم؛ در آن جلسه، سخنرانی پری روز حسین آقای خمینی در مشهد مطرح و به همه مطبوعات اطلاع داده شد که حرفهای او را ننویسند. ظهر، احمد آقای خمینی و آقای صانعی ناهار را مهمان من بودند؛ در مورد حسین آقا و صحبتهای مشهد بحث شد؛ باید به هر نحو که شده سعی کنیم که محفوظ بماند؛ برخورد را صلاح ندانستیم و راه ارشاد را پیشنهاد کردیم.«
سید حسین از سال ۱۳۸۴ به کشور بازگشته
است و در حال حاضر در شهر قم تحت نظارت است، اما از ادعاها و رفتار عجیب خود دست برنداشته و باز هم در ادامه جنگ روانی خود مدعی شده است که میخواهد اسنادی را از چگونگی کشته شدن پدرش – لابد به دست پدربزرگش یا اطرافیان او- منتشر کند
او مرتبطان با قتل بدرش (حاجاقا مصطفى) را شناسايي كرده و از اينكه افرادي در حاكميت و اركانها متنفذ بودند
خادمه حاجاقا مصطفى اخرين افرادي كه نيمه شب با ايشان ملاقات كرده را ديده و شناخته و به فرزندش كفته است و بعد رفتن آنها، ايشان حاجاقا مصطفى فوت كرده با علايم كبودي روي بدن و لكه هاى سبز ووو بود مرحوم امام براى اينكه در آستانه انقلاب مسائل جانبي نهضت را مشغول نكند انرا بيكيري نكردند
لابد به دست پدربزرگش یا اطرافیان او- منتشر کند = اين جمله كذب است كه به حسين خميني نسبت داده و از همان جرياني است كه جسازي مي كنند و 40 سال اينها را بايكوت كرده اند
از ديدكاهاى ديكر او:
سید حسین خمینی در گفتوگو با خبرگزاری فرانس پرس خواستار برگزاری رفراندوم در جمهوری اسلامی ایران شد و گفت: «در نامهای به رهبری جمهوری اسلامی ایران از ایشان خواستهام تا موضوع ولایت فقیه و نظام جمهوری اسلامی ایران را به همهپرسی بگذارند تا مردم بتوانند به حق به این موضوع پاسخ دهند. رهبری نظام میتواند با استناد به نص قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران دستور دهد تا همهپرسی صورت گیرد. مادامی که ما در عصر غیبت امام زمان (عج) به سر میبریم در جامعه، نظام ولایت فقیه نمیتواند باشد.
سید حسین خمینی سخنرانی خود را با این جملات آغاز نمود:
مردم ایران در ۲۴ سالی که از انقلاب بهمن ماه ۱۳۵۷ گذشته است به این نتیجه رسیدهاند که رسیدن به دمکراسی و آزادی با آمیزش دین و حکومت میسر نمیشود. حال مردم ایران مجددا در پی دمکراسی بوده و آزادی میخواهند. مضاف بر اینکه تمامی راهها را نیز تجربه نمودهاند و مهمتر از همه، تجربه حکومت دینی کاملا برایشان روشن گشته است که، دین و دولت نمیتواند یکی باشند. مشکلات سیاسی ایران را باید در تشکیل نظامی دمکراتیک جست.»
در سال ۱۳۸۲ دوباره صدای سید حسین خمینی از نجف شنیده شد که در مصاحبه با روزنامه هلندی هندلزیلاد مواضع عجیبتری اتخاذ کرده بود:
«به رغم ناامنی در عراق و خطراتی که از جانب ماموران مخفی جمهوری اسلامی برایم وجود دارد اکنون فضای باز و آزاد در عراق به من امکان میدهد قفل سربسته دهانم را باز کنم و آنچه را رهبران ایران به نام مذهب و خدا بر سر مردم ایران میآورند را افشا سازم. بدانید دیکتاتورهای مذهبی قادر نخواهند بود مانع من شوند. مهمترین خواسته من جدایی دین از حکومت است چرا که تا زمان
امام دوازدهم هیچ کس نمیتواند به نام خدا و اسلام حکومت را به دست بگیرد.»
حسین خمینی در مصاحبه با العربیه در حملهای آشکار به فشار حاكميتي به ام حجاب اسلامی میگوید:
«رهبر کنونی ایران به هیچوجه از شئون و رهبری پدربزرگم برخوردار نیست.
من کتابفروشی دور حرم حضرت علی را به تدریس در قم ترجیح میدهم.
اینها به زور و با اعمال خشونت و وحشیگری زنان را به حجاب داشتن وا میدارند. رنگ چادرها و روسریها همه تیره است. چرا نباید زنان و دختران ما در انتخاب پوشش خود آزاد باشند. امروز حکومت زنان را به بدترین شکل در حجاب کرده است؛ قلب آدم میگیرد وقتی این همه سیاهپوش را میبیند. من به شکل طبیعی طرفدار حجاب اختیاری هستم و معتقدم زنان باید آزاد باشند تا پوشش خود را برگزینند آنکه میخواهد بیحجاب بیرون آید باید آزاد باشد و عقیدهاش مورد احترام جامعه باشد
نقل اين فقرا ت به معني تاييد و موافقيت نيست و صرفا براى مستقيم در جريان قرار كرفتن ديدكاه اوست