مصاحبه با موسوي لاري وزير كشور اسبق
بالاخره آنهایی که پشت صحنه هستند، آنها یک هدفی را مشخص و تنظیم کرده بودند و آن این که آقای رئیسی رئیس جمهور شود. اگر به این جمله رهبری عمل می کردند یک یا دو نفر از کاندیداهایی که احرازصلاحیت نشدند، به خصوص آقای لاریجانی که ریشه در جریان اصولگرا دارد، به صحنه رقابت انتخاباتی باز میگشت در نهایت تنظیمات آنها بهم میخورد.
شورای نگهبان نخواست تنظیماتش بهم بخورددر واقع انسان این گونه احساس میکند که این بیآبرویی را پذیرفتند ولی نخواستند که تنظیماتشان بهم بخورد. به هر حال این وضعیت نهادهای مسئول بود. وضعیت مردم هم مشخص است؛ در واقع جمع بندی مردم درکوچه و در بازار، بین نخبگان ، بین افراد عادی و در بین صنوف بعد از انتخابات ۹۸ به این صورت است که رأی آنها بی ارزش است و مردم بنای مشارکت نداشتند، هرکسی هم که آمد و صحبت کرد مردم از تصمیمشآن صرف نظر نکردندعامه مردم بودند نه اینکه ما فکر کنیم یک گروه خاص بودند، واقعا گروه خاصی نبودند!
مردم با نظام مشکل نداشتند، ولی بی انگیزه بودند بنابراین من فکر میکنم آن چیزی که بعد از انتخابات اتفاق افتاد ثمره، نتیجه و ماحصل همان چیزی بود که قبل از انتخابات اتفاق افتاد و آن، انزوای عامه مردم از جریان انتخابات بود، ۵۲ درصد که رسما شرکت نکردند، ۷ ، ۸ درصد هم که آرای باطله بود و ۷ ، ۸ درصد هم آرای آقای همتی و آقای رضایی بود.(مجموعا 68 درصد) گذشته از این مسائل، میخواهم بگویم که اکثریت مردم انتخابات را کارساز نمی دانستند نه اینکه با نظام مشکل داشته باشند، مردم می گویند رأی ما در یک محدوده خاص خلاصه شده است یعنی اراده مردم بعد از اراده اعضای شورای نگهبان و بعد از اراده آنهایی است که انتخابات را تنظیم کردند به همین دلیل مردم بدون رودربایستی نیامدند. یعنی مردم بیانگیزه بودند.
مردم از چه عصبانی بودند؟ نخست، مشکلات معیشتی، دوم، بحث کرونا و واکسن و سوم، مهندسی شدن انتخابات و بلااثر شدن رأی مردم در دو انتخابات اخیر. اینها مسائلی بود که باعث رنجش مردم شده بود و می خواستند پیامشان را برسانند. انتخابات تمام شد حداقل یکی از این موارد را حل میکردند.
مذاکرات برجام را به نتیجه میرساندند، مذاکرات برجام به نقطهای رسیده بود که میتوانستند آن را جمع کنند تا گشایشی در زندگی مردم ایجاد شود و قیمتها تا حدودی تثبیت شوند حتی نمیگویم که قیمتها کاهش پیدا کنند بلکه جلوی سیر صعودی آن گرفته شود و به نوعی بیاعتنایی به مردم و رأی مردم صورت نگیرد نه اینکه مجلس دوباره بیاید و آنگونه رفتار کند، کارهایی را که مجلس بعد از انتخابات انجام داده، لوایح و طرح هایی را که می برد و تصویب می کند مثل همین که دوباره بدون اجازه مجلس هیچ کسی حق ندارد با فلان کشور مذاکره کند، اینها چه معنایی دارد؟ اینها یعنی قفل کردن کشور هم در سیاست خارجی و هم در معیشت مردم.
آقای رئیسی از کل واجدین شرایط چیزی حدود ۳۳ الی ۳۴ درصد رأی آورده است یعنی ۶۵ درصد از واجدین شرایط به این رئیس جمهور رأی ندادند،
زندگی مردم هم که تحت فشار است، ۴۰۰ هزار میلیارد تومان هم کسری بودجه وجود دارد، اگر بخواهند کسری بودجه را حل کنند ۲ راه بیشتر ندارند یا باید هزینه ها را کاهش دهند یا اوراق چاپ کنند و پول در بازار بیاورند.
اگر بخواهند دومین مورد را عمل کنند قیمت دلار تا مرز ۴۰ الی ۵۰ هزار تومان می رود، اگر بخواهند هزینه ها را کاهش دهند دقیقا کدام هزینه را باید کاهش دهند؟ هزینه های عمرانی؟ هزینه های جاری؟ در چه بخشهایی از هزینههای جاری میتوانند صرفه جویی کنند؟ کدام مسئله را میتوانند حل کنند؟ وضعیت اقتصادی نامطلوب است،
توطئه های رنگارنگی که صورت میگیرد و طالبان هم که تا مرز ما آمده و همسایه ما شدهاند، اینها از نظر من پدرسوختگیهای آمریکاییها است که نیروهایشان را از افغانستان تخلیه میکنند و میخواهند در حقیقت توپ را در زمین کشورهای همسایه بیندازند. همه این اتفاقات ممکن است برای کشور ما مشکل درست کند.
آیا رفتاری که امروز با طالبان میشود، طی ۲ سال اخیر صورت میگرفت؟ خیر. آیا اتفاقی افتاده است؟ مثلا طالبان آمده و مسیرش را تغییر داده است؟ دیگر آدم کشی انجام نمیدهد؟ دیگر جنایت نمیکند؟ چه اتفاقی افتاده است؟ چه تضمینی است که بگویید این طالبان خودشان نیامدند بلکه آنها را آورده اند؟ مگر اینها همان هایی نبودند که از طریق سرویس امنیتی پاکستان تربیت شدند و با کمک آمریکا به آنجا آمدند ولی آمریکا اوایل فکر میکرد میتواند اینها را مهار کند ولی بعدها نتوانستند، بعد از داستان القاعده ۲۰ سال هم در افغانستان ماندند و با اینها هم جنگیدند و الان هم افغانستان را ترک کردند.
من در این باره هیچ نمیدانم که ما مثلا باید در این قصه پیشقدم شویم یا طالبان دیگر یک واقعیت است، مگر دیروز این یک واقعیت نبوده است؟ چطور تا دیروز با اینها مقابله می شد؟ به عنوان یک گروه تروریستی مقابله می شد اما الان می گویید طالبان یک واقعیت است، سر درگم کننده است. من با حل مسائل منطقهای و بین المللی از طریق مذاکره و گفتگو هیچ وقت مخالف نبودم و همین الان هم ممکن است بگویند ما بین طالبان و دولت مرکزیشان میانجیگری می کنیم که بسیار هم خوب است اگر بتوانند از طریق مذاکره و میانجی گری بینالافغانی، پای دیگران را به میان نیاورند یعنی پای سرویس امنیتی پاکستان یا تشکیلات عربستان و امثال اینها به میان نیاید و نخواهند در کشور افغانستان زور آزمایی کنند.
سال ۹۸، اصولگرایان آمدند و فکر کردند اگر مجلس را در اختیار بگیرند همه مسائل کشور حل میشود. در نتیجه به شکل حذفی برخورد کردند و اکثریت قاطع و کاندیداهایی که منتسب به اصلاح طلب بودند را رد کردند هرچند عده ای هم ماندند اما معلوم بود که آن عده زمینه رأی آوری ندارند یعنی اصلا دل و دماغی برای کسانی که می خواستند پای صندوق بیایند باقی نماند. مردم هم رسما گفتند که ما رأی نمی دهیم.
مجلس فعلی با چند درصد از آرا تشکیل شد؟ بعضی ها با ۱۰ درصد آرا، ۱۲ درصد آرا وارد مجلس شدند یعنی نمایندگانی که الان در مجلس هستند معمولا بین ۱۰ تا ۱۵ درصد آرای واجدین شرایط را داشتند. در مقابل اصلاح طلبان به نوعی یک حالت تلخ کامی بسیار بدی از آن جریان پیدا کردند و در انتخابات ۱۴۰۰ این مسئله تکرار شد.
ماحصل کار براندازان و متصلبین (محفل حاكم) یکی استاز قدیم هم ۳ نظریه حاکم بوده است؛ یک دیدگاه، دیدگاه براندازها است که همواره میگفتند جمهوری اسلامی قابل اصلاح نیست و راهی جز حذف جمهوری اسلامی نیست که اعم از سلطنت طلبان، منافقین و کسانی که در مقابل نظام بودند. نگاه دیگر، نگاه متصلبین داخلی بوده است این نگاه می گوید اصلا مشکلی وجود ندارد تا بخواهد اصلاح شود و همین وضعیتی که وجود دارد بسیار خوب است که بعضی از اینها راست میگویند، بعضیهایشان دروغ می گویند، بعضی هایشان منافعشان اقتضا می کند و بعضی هایشان واقعا چنین اعتقادی را دارند که اینها هم یک گروه هستند یعنی در مقابل آنهایی که میگویند جمهوری اسلامی قابل اصلاح نیست اینها می گویند مشکلی وجود ندارد تا بخواهد اصلاح شود.
به نظر من ماحصل کار این دو گروه یکی است، هم آنهایی که دنبال براندازی هستند و میگویند جمهوری اسلامی قابل اصلاح نیست و هم آنهایی که میگویند اصلا مشکلی وجود ندارد در نهایت یک نتیجه میگیرند که پس لازم نیست قدمی در جهت اصلاح امور برداریم.
در ارتباط با خارج هم، اگر یادتان باشد آقای ولایتی (مشاورعالي رهبري در امورهارحي) جمله بسیار خوبی در دوره قبل از انتخابات زمانی که با آقای جلیلی رقابت می کرد گفت؛ گفت
مذاکره یک اصولی دارد، مذاکره امری دو طرفه است این گونه نیست که یک طرف حرف خودش را بزند و بیاید، مذاکره یک بده بستان است تا بتوانید به نتیجه برسید.
خطبه خواندن در مذاکره روش شکست خورده استآقای ولایتی به آقای جلیلی گفت این گونه نیست که در آنجا یک مقاله یا یک خطبه بخوانید و بعد هم بیایید. آن روش، روش شکست خورده ای است.
مردم از جریان به اصطلاح پوپولیستی که در مذاکرات یک مقاله می خوانند، خیری ندیدند.
https://www.jamaran.news/fa/tiny/news-1518526