صفحه 1 از 2

بنّ‏

پستارسال شده در: چهارشنبه اکتبر 08, 2014 8:04 pm
توسط pejuhesh237
بسم الله الرحمان الرحیم

بنّ‏

پستارسال شده در: چهارشنبه اکتبر 08, 2014 8:04 pm
توسط pejuhesh237
بنّ‏
به ضم باى موحده و نون مشدده در اصل اسم خمر غليظ است به لغت يمن كه مشهور و معروف به قهوه بوده است

و بالفعل اطلاق مى‏نمايند بر ثمرى خاص و براى حرمت آن را ترك كرده اين را به جاى آن مى‏آشامند.

گياهى است از خانوادۀ Rubiaceae ، نام علمى آن Coffea arabica L.

فارسی:

عربی:

یونانی:

انگلیسی:Coffee bean و Coffee seed «درخت قهوه»Coffee tree

فرانسه:Graine de cafe «درخت قهوه» Cafeier


آلمانی:

ایتالیائی:

محل رویش

پستارسال شده در: چهارشنبه اکتبر 08, 2014 8:56 pm
توسط pejuhesh237
.و در حبشه و سودان و اغلب مناطق افريقاى استوايى به حالت وحشى و خودرو وجود دارد.

در عربستان در ناحيۀ يمن و اطراف مكه كاشته و پرورش داده مى‌شود.

در حال حاضر كشت و پرورش اين گونه در ساير مناطق دنيا از جمله برزيل، ونزوئلا، جزاير آنتيل، هند و مناطق ديگر دنيا معمول است

و گونه‌هاى ديگر قهوه نيز هستند كه بومى سيرالئون، نيجريه، گابن، كنگو، ماداگاسكار و ساحل‌عاج بوده

و در اين مناطق نيز كاشته مى‌شوند.کتاب معارف گیاهی میر حیدر جلد 2 ص 381

اجزائ مصرفی و سمی گیاه

پستارسال شده در: چهارشنبه اکتبر 08, 2014 8:57 pm
توسط pejuhesh237
همه اجزائ ان استفاده میشود.

هیچ جزئ ان سمی نیست.

قهوه يك نوشيدنى محرك است كه از دانه‌هاى رسيده و خشك و بوداده و گردشده و گاهى از برگهاى جوان بودادۀ آن به دست مى‌آيد.

چون كافئين براى اشخاص مبتلا به بيمارى‌هاى قلبى و عصبى خوب نيست لذا براى اينكه اين قبيل اشخاص نيز بتوانند از قهوه استفاده

كنند و بخورند در بازار نوعى قهوه تهيه مى‌شود كه مقدار كافئين آن را تا حدود زيادى كاهش مى‌دهند.

اين نوع قهوه را قهوۀ بدون كافئين كه بهتر است قهوۀ كم كافئين گفته شود مى‌نامند.

مقدار كافئين در اين نوع قهوه‌ها معمولا نبايد از  ۵ / ٠  گرم در هر كيلوگرم تجاوز نمايد يعنى حد اكثر  ۵  در ده‌هزار باشد.

برگ قهوه نيز در همان حدود دانه داراى كافئين مى‌باشد، لذا از گرد برگ قهوه نيز مانند چاى استفاده كرده

و آن را دم نموده و مى‌خورند و دم‌كردۀ برگ قهوه دست كمى از خود قهوه ندارد و خيلى مطبوع و با كيفيت بالا مى‌باشد.

به‌طور كلى قهوه يكى از بهترين محركات است و عمل هضم را سهل مى‌كند و بدن را در مقابل ناراحتى‌هاى روحى مقاوم مى‌سازد.

به عنوان تب‌بر بويژه در تبهاى نوبه‌اى مؤثر است. در مسمومين از ترياك و فرآورده‌هاى ترياك و ساير مواد مخدر، استعمال قهوه آثار نيكو

مى‌گذارد و حالت چرت و خواب مسمومين را از بين مى‌برد.

در رفع سياه‌سرفه، وبا، گليكوزورى   (يا وجود قند در ادرار) و همچنين در موارد آلبومينوريا يا وجود آلبومين در ادرار مفيد است.

در اختلالات روده‌اى بخصوص در موارد اختناق روده آثار مفيد دارد.


قهوه يكى از پادزهرها در قبال آلكالوئيدها مى‌باشد . شايد اين به دليل خاصيت ضد خواب آن است.

دانه‌هاى بودادۀ قهوه ضدعفونى‌كننده و زايل‌كنندۀ بو مى‌باشد. گرد دانۀ قهوۀ كوبيده براى معالجۀ سوختگى از آتش و آب نافع است

جوشاندۀ دانه‌هاى خام و بوندادۀ قهوه براى معالجۀ ناراحتى‌هاى مثانه و قولنج مثانه و كليه مفيد است

خوردن دانه‌هاى خام و نارس قهوه براى رفع ميگرن يا همى‌كرنيا   و تبهاى نوبه‌اى تجويز مى‌شود

از نظر خاستگاه قهوه معروف است كه درخت قهوه بومى حبشه و از آن ديار برخاسته است.

گفته مى‌شود كه شهرت و خواص قهوه مرهون چوپانى است كه در حبشه در حين چراندن گوسفندانش روزى مشاهده مى‌نمايد

كه گوسفندان پس از خوردن دانه‌هاى ميوۀ قهوه فعاليت و نشاط خاصى يافته‌اند

و انتشار داستان مشاهدات اين چوپان سرآغاز شهرت خواص دانه‌هاى قهوه شده است.

قهوه از اوان قرن پانزدهم به ساير مناطق مشرق زمين رفته و معروف است كه اولين قهوه‌خانه‌ها در شهر مكه در اوايل قرن شانزدهم

ميلادى ايجاد و افتتاح شده و پس از آن مصرف آن بتدريج به اروپا نيز وارد و معمول گرديد

و در سال  ١۶۵۴  اولين قهوه‌خانه در شهر مارسى فرانسه داير گرديده

و پس از آن بتدريج در تمام اروپا و ساير مناطق عالم منتشر و معمول شده است. .کتاب معارف گیاهی میر حیدر جلد 2 ص 383

طبع گیاه

پستارسال شده در: چهارشنبه اکتبر 08, 2014 8:59 pm
توسط pejuhesh237
و در طبع و مزاج آن اختلاف است

حكيم مير عماد الدين محمود شيرازى در آخر رساله افيونيه خود در بيان قهوه نوشته‏اند كه سرد و خشك در درجه دويّم است

جهت آنكه در آن كيفيتى غالب بر طعم و رايحه و لون نيست كه قياس دلالت بر حرارت آن نمايند

و به تجربه يافته‏اند كه سردى آن به سرحد اضرار نمى‏رسد و در تساوى و غلبه هر يك از برودت و يبوست بر ديگرى موقوف به تأمل است

و ميرزا قاضى در رساله خود نوشته‏اند كه به تجربه فقير يافته كه سردى آن در درجه اول و خشكى آن در درجه دويّم است

و حكيم سالك الدين يزدى نوشته‏اند كه بعضى از واقفان خواص ادويه بر آن رفته ‏اند كه برودت آن در اول درجه ثانيه و يبوست آن در ثالثه

است به واسطه آنكه در افراط آن يبوست دماغ و بى‏خوابى و خشكى مزاج به هم مى‏رسد شاربان آن را

و شيخ داود انطاكى گفته كه گرم در اول و خشك در دويّم و آنچه شيوع يافته كه سرد و خشك است نه چنين است جهت آنكه پوست آن

تلخ است و هر تلخى گرم است و يمكن كه پوست آن گرم باشد و مغز آن معتدل و يا سرد در اول و آنچه دلالت بر برودت آن مى‏كند عفوصت

آنست و به تجربه رسيده كه جهت تجفيف رطوبات و سرفه بلغمى و نزلات و تفتيح سده‏ها و ادرار بول نافع است

و اينها نيز دليل حرارت و يبوست آن است

و حكيم مير محمد مؤمن در تحفه نوشته كه به قياس ظاهر مى‏گردد كه در گرمى معتدل و خشكى بر آن غالب و قشر آن گرم‏تر و خشك‏تر از

آن باشد مؤلف گويد شايد كه مركب القوى باشد خصوص تازه آن جهت آنكه در آن دو جزو است يكى لطيف هوايى حار رطب

و ديگرى كثيف ارضى بارد يابس كه به جزو اول افعال و آثار حرارت از تفريح و تلطيف و تفتيح و نضج و ادرار و تليين و غيرها از آن صادر

مى‏گردد و به جزو ثانى افعال و آثار برودت و يبوست از تسكين حرارت تشنگى و ثوران و غليان دم و حدت صفرا و لذع آن و منع نوم و

يبوست دماغ و غير اينها از آن ظاهر مى‏شود و هر چند تازه تر باشد آن جزو اول در آن زياده مى‏باشد و چون كهنه گردد

به تدريج كم و زايل مى‏شود خصوص قشر آن و چون بريان نمايند آن نيز كمتر و زايل مى‏گردد و به مقدار بريان نمودن آن و بالجمله تازه و نو

آن خصوص قشر خام آن مايل به حرارت و يبوست است و كهنه آن خصوص بريان آن بارد و يابس و هر چند كهن ه‏تر گردد

و زياده بريان نمايند بر برودت و يبوست آن مى‏افزايد.کتاب مخزن الادویه طبع قدیم ص 241-242

معرفی گیاه

پستارسال شده در: چهارشنبه اکتبر 08, 2014 9:00 pm
توسط pejuhesh237
Image
Image
Image
Image
Image
Image
Image
و تخم آن را در آذر مى‏كارند و در آب كه هر دو اسم ماه رومى‏اند مى‏رسد.

فصلى و غير فصلى مى‏باشد يعنى هم خودرو جنگلى صحرايى و هم مزروع بستانى

و به تربيت بسيار خوب به عمل مى‏آيد كه شاخ‏هاى باريك بسيار آن را مى‏برند

و گل‏هاى ضعيف ناكاره آن را دور مى‏كنند و آن را آبيارى و غير آن به حد لايق مى‏نمايند.

بهترين بستانى آنست كه در بيت الفقيه از يمن مى‏شود و آن دانه‏هاى سبز متوسط در كوچكى و بزرگى خوشبوى

و بوداده كوبيده آن چرب مى‏باشد و خوش طعم و رايحه و درخت آن يك ساق دارد و به سطبرى انگشت ابهام

و بلندى آن به دو ذرع تا سه ذرع دست مى‏رسد شبيه به دست زعرور

و گل آن سفيد رنگ و ثمر آن در غلافى سياه رنگ شبيه به حب الغار به بزرگى فندق كوچكى

و پوست آن نازك‏تر از پوست آن هر دو و در اندرون آن دو مغز و در وسط هر مغزى شكافى مانند شكاف دانه گندم و هسته خرما

و ليكن از آن پهن‏تر و از گندم بزرگ‏تر و از هسته خرما كوچك‏تر و سبز رنگ و در جوف آن پرده نازك پيچيده با اندك تلخى

و بهترين آن تازه سنگين سبز رنگ يمنى آنست كه در ته آب رود پس حبشى و سياه آن بسيار بد و تلخ و بد طعم و بتاوى آن سفيد

و بزرگ‏تر و سبك‏تر از يمنى و حبشى و پوست تازه آن با اندك رطوبت و چسبندگى و حلاوت و عفوصتى و چون خشك گردد حلاوت آن كم

و رفته رفته زايل مى‏گردد و گويند سبب اطلاع بر آن آنست كه شيخ ابو الحسن شاولى رحمة الله تعالى كه در كوهستان يمن صومعه

داشت و مريدان او به سبب كثرت شب بيدارى و رياضات كسل و مانده مى‏شدند اتفاقاً وقتى بعضى ثمر آن را يافته خوردند رفع كسل

و ماندگى ايشان شد و اين را به ديگران گفتند ايشان نيز خوردند و نفع يافتند به پير خود گفتند او حكم نمود كه در آب جوش داده آب آن را

بياشامند پس چون اين ميوه را در آب جوش داده آب آن را مى‏آشاميدند باعث رفع كلال و ملال ايشان مى‏شد پس رفته رفته شهرت تمام

يافت و تجار در كل بلاد بردند و منتشر ساختند و اكثرى مى‏خوردند و ليكن اهل هر بلدى و جايى به نحو خاص اهل يمن

و نواح آن پوست بيرون آن كه قشر نامند خصوصاً تازه آن را در آب بسيارى جوش داده صاف كرده گرماگرم

و نيم گرم پياله‏هاى بزرگ پيش از طعام و اكثرى بعد از آن مى‏آشامند و ولوع بسيارى بر آن دارند

و طعم آن آب نيز مايل به شيرينى و عفوصت مى‏باشد خصوصاً تازه آن و اهل مكه معظمه و مدينه طيبه زادهما الله تعالى شرفاً و تكريماً

و بلاد ديگر از عرب و عجم و ايران و توران و هندوستان و فرنگ و غيرها مغز آن را بعضى خام و بعضى نيم بريان كه جوزى رنگ گردد

و بعضى بريان كه قريب به احراق رسد بعضى نيم كوفته و بعضى نرم‏

كوفته در آب طبخ داده بعضى اندك غليظ و بعضى بسيار رقيق و بعضى متوسط و بعضى صاف كرده و بعضى صاف ناكرده مى‏آشامند

و فرنگان با قدرى شير و نبات مى‏آشامند چنانچه به تفصيل در قرابادين مذكور شد .کتاب مخزن الادویه طبع قدیم ص 241-242





درختچه‌اى است نسبتا بلند به ارتفاع  ٨ - ۵  متر. برگهاى هميشه‌سبز (ناخزان) ، براق، ليز، متقابل دارد.

گلهاى آن به رنگ سفيد درخشان به‌طور گروهى فشرده در كنارۀ برگها ظاهر مى‌شوند.

ميوۀ آن كه دانه‌هاى قهوه را مى‌دهد، تخم‌مرغى به رنگ قرمز تيره كه در زمان رسيدن معمولا محتوى دو عدد دانۀ قهوه است

كه از يك طرف محدب و از طرف ديگر صاف مى‌باشند و در امتداد طولى دانه يك شيار ديده مى‌شود.

هريك از دانه‌ها از يك پوست نازك سفيد پوشيده شده و هر دو عدد دانه كه در يك ميوه قرار دارند

از يك مادۀ نرم گوشتى شيرينى احاطه شده‌اند كه روى آن را نيز يك غشاى نازك به رنگ قرمز تيره پوشانيده است

كه همان غشاى خارجى قرمز تيرۀ ميوه مى‌باشد.

درخت قهوه داراى گونه‌هاى متعددى است كه معروف‌ترين آنها كه از نظر كيفيت و خواص در درجۀ اول قرار دارد.قهوۀ عربى است .

دانۀ قهوه در حالت تازگى داراى رنگ كمى سبز يا مايل به زرد است، بوى ملايم مخصوص قهوه را دارد

و طعمش ابتدا ملايم ولى بتدريج كه آب آن از دست مى‌رود گس مى‌شود و پس از بو دادن بوى قوى معروف و خاص قهوه را پيدا مى‌كند.

در بازار قهوۀ سبز هم به فروش مى‌رود كه آن را به فرانسوى Cafe vert گويند، ولى معمولا قهوۀ بوداده به فروش مى‌رود.

بين گونه‌هاى مختلف قهوه، ٣  گونه از همه معروف‌تر هستند و بيشتر در دنيا كشت مى‌شوند.

در درجۀ اول گونه‌اى كه از همه معروف‌تر و بيشتر مورد توجه است و بالاترين كيفيت را دارد Coffea arabica مى‌باشد

و در درجۀ دوم گونۀ Coffea liberica مى‌باشد كه با كيفيت پايينترى از قهوۀ عربى قرار دارد ولى روستايى‌تر و در شرايط نامساعد،

بيشتر مى‌تواند خود را منطبق سازد و در درجۀ سوم Coffea robusta مى‌باشد

كه از نظر تحمل شرايط نامساعد بسيار قابل ملاحظه است ولى از نظر كيفيت ميوه پايين است.

درخت قهوۀ عربى در شرايط اقليمى استوايى و حاره خوب رشد مى‌كند و ثمر موفقى دارد

و در آن اقليم اگر كمى در ارتفاع كاشته شده باشد از درختانى كه در ارتفاع سطح دريا كاشته شده‌اند، قهوۀ خيلى بهتر مى‌دهد.

گونه‌هاى Liberica و Robusta طالب آب و هواى مرطوبتر و گرمتر هستند.

تكثير قهوه از طريق كاشت بذر آن صورت مى‌گيرد، ابتدا در خزانه كاشته مى‌شود كه سايه‌دار است

و پس از اينكه نهال رشد كافى نمود به محل اصلى با فواصل  ۵ - ٢  متر منتقل مى‌شود.

معمولا درخت قهوه از سالهاى سوم و چهارم شروع به ثمر دادن مى‌نمايد. کتاب معارف گیاهی میر حیدر جلد 2 ص 381

منع مصرف

پستارسال شده در: چهارشنبه اکتبر 08, 2014 9:02 pm
توسط pejuhesh237
.

خواص و كاربردهاي گياه

پستارسال شده در: چهارشنبه اکتبر 08, 2014 9:05 pm
توسط pejuhesh237
آنچه اطباى مذكوره بيان فرموده‏اند آنست كه شرب آب مطبوخ آن مفتح سدد است به فادزهريتى كه دارد

مسكن اوجاع و ثوران و غليان خون و حدت و لذع صفرا و سودا و احتراق آن و مرقق و مصفى اخلاط و غلظت آنها است

و لهذا در حميات دمويه و صفراويه و سوداويه خصوصاً در اوايل و بعد از بروز حصبه و جدرى و ربع مفيد است

و شراى دموى و يرقان را سودمند و ملين طبع و مدر بول و مجفف رطوبات و جهت سرفه بلغمى و نزلات و رفع اعيا و تقويت معده

و اكثر انواع صداع و رمد و ماليخوليا خصوصاً احتراقى آن و آنچه به سبب غلظت اخلاط

و انجماد آنها باشد به جهت تصفيه و ترقيق اين اخلاط را و منع صعود ابخره را و گفته‏اند بواسير را نافع است

و ضماد آن با عسل جهت جبر عضو به در رفته و لعوق آن با عسل جهت سرفه حار رطب

و حكيم مير عماد الدين محمود فرموده پندارم كه مجذوم را نيز نافع باشد به جهت همين علت و نيز سرفه بلغمى و نزلات و رخاوت معده

را به تجفيف رطوبات و صعود بخارات آن به دماغ و اسهال را خصوصاً نيم بريان آن

و كثرت نوم و تشنگى و صبر بر آن هر دو و اكتفا نمودن به طعام و شراب اندك بى آنكه مؤدى به ضعف و انحراف مزاج گردد مفيد

و نيز رفع اعيا و ماندگى و كلال و ملال اسفار و حركات و مشقتها مى‏نمايد

و بعضى راغبان و حريصان به شرب آن اين رباعى را در مدح آن گفته‏اند:

راحيست قهوه روح فزا و كسل كسل‏ آرام جان و قوّت اعضا و قوّت دل‏

تقريب اجتماع جوانان پارسا تفريح بخش خاطر پيران مضمحل‏


و ديگرى اين فرد را گفته:

قهوه حمام سفراش خمار ترياك‏ پر طاووس نظر افشره تنباكو است‏


از مضار آن آنست كه گفته‏اند صداع مى‏آورد و باعث بيدارى و لاغرى بدن و صفرت لون و قطع شهوت باه و تقليل منى

و خفقان و نفخ و قولنج و ماليخوليا و كابوس و خشك نمودن آلات تنفس و درشتى آن و مولد بواسير است

و بالجمله بارد المزاج و مرطوبين و اصحاب غلبه اخلاط فاسده را بسيار مضر و بعضى ظرفا در مذمت آن گفته‏اند:

آن سيه رو كه نام او قهوه است‏ مانع النوم و قاطع الشهوة است‏


اغلب آنكه اين مضار اكثر در كهنه بسيار بريان كرده سياه شده آن باشد نه خام آن خصوصاً قشر آن كه در بعضى امزجه شايد محرك باه

و هاضم طعام باشد و يمكن كه وجه ولوع ايشان بدان كثرت حرارت مزاج و خوردن خرما و ميوه‏هاى گرم است

و محرر گويد حق آنست كه مبالغه بسيار از طرفين در منافع ومضار آن بيجا است

اكثر به عادت و قوّت و حرارت و برودت مزاج و قلت و كثرت آشاميدن آن برمى‏گردد و هيچ يك كلى نيستند

و بيان وجوه هر يك از منافع و مضار آن طولى دارد و مقام گنجايش تفصيل آنها را ندارد

و ميرزا قاضى نوشته امّا جمعى كه مزاج ايشان گرم باشد اين دوا به سبب آنكه حرارت را كم مى‏گرداند

و به سبب كمى حرارت رطوبات كم به تحليل مى‏رود و لهذا گاه است كه ايشان را خواب مى‏آورد

و از آن جمله شخصى را ديدم كه مزاج او كمال حرارت داشت و بدان سبب شبها خواب نمى‏كرد

مانند كسى كه سرسام داشته باشد اضطراب مى‏كرد چون دو سه شب به قهوه مداومت نمود او را خواب آمد

و آن حالت زايل گشت و چون قهوه مضر قلب است اگر با مرواريد استعمال نمايند اولى است خصوصاً در حصبه و جدرى بعد از بروز جهت

آنكه مرواريد را در حصبه و جدرى نفعى تمام است و نيز استعمال آن جهت تقويت قلب با زعفران كه چند طاقه در حين طبخ در آن اندازند

نيكو است و چون مسافر در وقت فرود آمدن و همچنين بعد از تعب و مشقت بسيار و بعد خوردن افيونيات رافع تعب و كلال و ملال و باعث

شكفتگى طبع است آشاميدن چند فنجان آن و گفته‏اند ناشتا و در وقت امتلا از غذا مكرر نبايد آشاميد بلكه صبح اندك غذايى به طريق

ناشتا كه بالفعل در عرف عوام مشهور به تحت القهوه است خورده بالاى آن چند پياله بياشامند و اگر خواهند معتادين به افيون

و شب‏نشينان آخر روز و يا بعد از نماز عشا خصوص قريب به نصف شب چند پياله بياشامند دفع آنها نمايد

و گفته‏اند مصلح آن زنجبيل و دواء المسك و نبات و گلاب و امثال اينها است و شيخ داود انطاكى نوشته شخصى كه اراده شرب آن براى

نشاط و رفع كسالت و آنچه ذكر كرديم نمايد بايد كه شيرينى و روغن پسته و روغن بسيار با آن نخورد و قومى با شير مى‏خورند

و اين خطا است و خوف احداث برص است و محرر مى‏گويد كه بهترين مصلحات كه طعم و رايحه آن را طيب و لذيذ مى‏گرداند

و كريه و بد ذايقه نمى‏سازد عنبر اشهب است و پس زعفران.کتاب مخزن الادویه طبع قدیم ص 242-243

نسخه ها

پستارسال شده در: چهارشنبه اکتبر 08, 2014 9:06 pm
توسط pejuhesh237
آنچه اطباى مذكوره بيان فرموده‏اند آنست كه شرب آب مطبوخ آن مفتح سدد است به فادزهريتى كه دارد

مسكن اوجاع و ثوران و غليان خون و حدت و لذع صفرا و سودا و احتراق آن و مرقق و مصفى اخلاط و غلظت آنها است

و لهذا در حميات دمويه و صفراويه و سوداويه خصوصاً در اوايل و بعد از بروز حصبه و جدرى و ربع مفيد است

و شراى دموى و يرقان را سودمند و ملين طبع و مدر بول و مجفف رطوبات و جهت سرفه بلغمى و نزلات و رفع اعيا و تقويت معده

و اكثر انواع صداع و رمد و ماليخوليا خصوصاً احتراقى آن و آنچه به سبب غلظت اخلاط

و انجماد آنها باشد به جهت تصفيه و ترقيق اين اخلاط را و منع صعود ابخره را و گفته‏اند بواسير را نافع است

و ضماد آن با عسل جهت جبر عضو به در رفته و لعوق آن با عسل جهت سرفه حار رطب

و حكيم مير عماد الدين محمود فرموده پندارم كه مجذوم را نيز نافع باشد به جهت همين علت و نيز سرفه بلغمى و نزلات و رخاوت معده

را به تجفيف رطوبات و صعود بخارات آن به دماغ و اسهال را خصوصاً نيم بريان آن

و كثرت نوم و تشنگى و صبر بر آن هر دو و اكتفا نمودن به طعام و شراب اندك بى آنكه مؤدى به ضعف و انحراف مزاج گردد مفيد

و نيز رفع اعيا و ماندگى و كلال و ملال اسفار و حركات و مشقتها مى‏نمايد

و بعضى راغبان و حريصان به شرب آن اين رباعى را در مدح آن گفته‏اند:

راحيست قهوه روح فزا و كسل كسل‏ آرام جان و قوّت اعضا و قوّت دل‏

تقريب اجتماع جوانان پارسا تفريح بخش خاطر پيران مضمحل‏


و ديگرى اين فرد را گفته:

قهوه حمام سفراش خمار ترياك‏ پر طاووس نظر افشره تنباكو است‏


از مضار آن آنست كه گفته‏اند صداع مى‏آورد و باعث بيدارى و لاغرى بدن و صفرت لون و قطع شهوت باه و تقليل منى

و خفقان و نفخ و قولنج و ماليخوليا و كابوس و خشك نمودن آلات تنفس و درشتى آن و مولد بواسير است

و بالجمله بارد المزاج و مرطوبين و اصحاب غلبه اخلاط فاسده را بسيار مضر و بعضى ظرفا در مذمت آن گفته‏اند:

آن سيه رو كه نام او قهوه است‏ مانع النوم و قاطع الشهوة است‏


اغلب آنكه اين مضار اكثر در كهنه بسيار بريان كرده سياه شده آن باشد نه خام آن خصوصاً قشر آن كه در بعضى امزجه شايد محرك باه

و هاضم طعام باشد و يمكن كه وجه ولوع ايشان بدان كثرت حرارت مزاج و خوردن خرما و ميوه‏هاى گرم است

و محرر گويد حق آنست كه مبالغه بسيار از طرفين در منافع ومضار آن بيجا است

اكثر به عادت و قوّت و حرارت و برودت مزاج و قلت و كثرت آشاميدن آن برمى‏گردد و هيچ يك كلى نيستند

و بيان وجوه هر يك از منافع و مضار آن طولى دارد و مقام گنجايش تفصيل آنها را ندارد

و ميرزا قاضى نوشته امّا جمعى كه مزاج ايشان گرم باشد اين دوا به سبب آنكه حرارت را كم مى‏گرداند

و به سبب كمى حرارت رطوبات كم به تحليل مى‏رود و لهذا گاه است كه ايشان را خواب مى‏آورد

و از آن جمله شخصى را ديدم كه مزاج او كمال حرارت داشت و بدان سبب شبها خواب نمى‏كرد

مانند كسى كه سرسام داشته باشد اضطراب مى‏كرد چون دو سه شب به قهوه مداومت نمود او را خواب آمد

و آن حالت زايل گشت و چون قهوه مضر قلب است اگر با مرواريد استعمال نمايند اولى است خصوصاً در حصبه و جدرى بعد از بروز جهت

آنكه مرواريد را در حصبه و جدرى نفعى تمام است و نيز استعمال آن جهت تقويت قلب با زعفران كه چند طاقه در حين طبخ در آن اندازند

نيكو است و چون مسافر در وقت فرود آمدن و همچنين بعد از تعب و مشقت بسيار و بعد خوردن افيونيات رافع تعب و كلال و ملال و باعث

شكفتگى طبع است آشاميدن چند فنجان آن و گفته‏اند ناشتا و در وقت امتلا از غذا مكرر نبايد آشاميد بلكه صبح اندك غذايى به طريق

ناشتا كه بالفعل در عرف عوام مشهور به تحت القهوه است خورده بالاى آن چند پياله بياشامند و اگر خواهند معتادين به افيون

و شب‏نشينان آخر روز و يا بعد از نماز عشا خصوص قريب به نصف شب چند پياله بياشامند دفع آنها نمايد

و گفته‏اند مصلح آن زنجبيل و دواء المسك و نبات و گلاب و امثال اينها است و شيخ داود انطاكى نوشته شخصى كه اراده شرب آن براى

نشاط و رفع كسالت و آنچه ذكر كرديم نمايد بايد كه شيرينى و روغن پسته و روغن بسيار با آن نخورد و قومى با شير مى‏خورند

و اين خطا است و خوف احداث برص است و محرر مى‏گويد كه بهترين مصلحات كه طعم و رايحه آن را طيب و لذيذ مى‏گرداند

و كريه و بد ذايقه نمى‏سازد عنبر اشهب است و پس زعفران[color=#8000BF].کتاب مخزن الادویه طبع قدیم ص 242-243


كه خوردن دم‌كردۀ آن بازكنندۀ گرفتگى‌ها بوده و مسكن دردها، غليان خون، مسكن حدت صفرا، سودا و سوزاندن آن مى‌باشد

و اخلاط را رقيق و صاف مى‌نمايد، لذا در شاخه و انواع دانۀ قهوه

موارد تبهاى خونى و صفراوى و سوداوى خصوصا در اوايل و بعد از بروز آبله مفيد است و براى يرقان نيز نافع است.

قهوه ملين است و مدر و رطوبتها را خشك مى‌كند و براى سرفۀ بلغمى و اكثر انواع سردردها و چشم‌دردها و ماليخوليا

و آنچه كه در اثر غليظ شدن اخلاط به وجود مى‌آيد مفيد است و براى بواسير نافع است.

ضماد آن با عسل براى ترميم عضو از جادررفته و انگشت‌پيچ آن با عسل براى سرفۀ گرم و تر نافع است.

عده‌اى از حكماى طب سنتى معتقدند كه براى مبتلايان به جذام نيز نافع است.

از نظر مضار آن گفته شده كه مانع خواب و دافع شهوت است، آن سيه‌رو كه نام او قهوه است-مانع النوم و قاطع الشهوه است.

از نظر بى‌خوابى و ضعيف كردن قواى جنسى عقيده بر اين است كه اگر قهوه زياد بو داده باشد به طورى كه سياه شده

و ضمنا خيلى كهنه باشد، اين مضار را دارد ولى قهوۀ خام و سبز خصوصا پوست آن علاوه بر اينكه اين مضار را ندارد

در بعضى از مزاجها محرك نيروى جنسى بوده و كمك به هضم غذا نيز مى‌نمايد.

علت اينكه مرسوم است در يمن كه از موطنهاى قهوۀ عربى است، قهوۀ دم‌كردۀ سبز را بعد از غذا مى‌خورند همين است

كه براى كمك به هضم غذا از آن استعانت مى‌جويند. روى‌هم‌رفته در مورد اينكه قهوه بى‌خوابى مى‌آورد يا مضار ديگرى دارد، نظرها متفاوت

است چرا كه در بعضى اشخاص اصولا قهوه خوردن موجب بى‌خوابى نمى‌شود و ضررهاى ديگر را نيز ندارد

و روى‌هم‌رفته آنچه كه مسلم است اين است كه برحسب نوع مزاج گرم يا سرد و سن اشخاص و قوى و ضعيف بودن بدن،

معتدل يا كم خوردن و يا اسراف در خوردن قهوه مضار آن متفاوت است و هيچ نوع قانون كلى براى جميع انواع موارد نمى‌توان بيان داشت.

چون قهوه مضر قلب است لذا براى اشخاصى كه احتياج به خوردن آن دارند مانند موارد حصبه، آبله و نظاير آن،

براى جلوگيرى از عوارض قلبى بايد با زعفران خورده شود، يعنى زعفران را در حين دم كردن در آن مى‌ريزند و باهم دم مى‌كنند.

قهوۀ سبز را معمولا به صورت خيسانده استفاده مى‌كنند به اين ترتيب كه در حدود  ٢٠  گرم قهوۀ سبز را در 150 گرم آب سرد خيسانده

و پس از 12 ساعت خيساندن، آن را صاف مى‌كنند و مى‌خورند.

قهوۀ بوداده نيز كه دم كردن آن در ايران رايج است احتياجى به توضيح بيشتر ندارد.[/color].کتاب معارف گیاهی میر حیدر جلد 2 ص 384-383

تحقیقات و تجربیات برای نتایج کاربرد درمانی

پستارسال شده در: چهارشنبه اکتبر 08, 2014 9:06 pm
توسط pejuhesh237
.