next page

fehrest page

back page

امام حسين و عبادت
عبادت امام نيز حالت خاصى دارد كه از زمانى كه در شكم مادر بودند و مادر از ايشان ذكر و تسبيح مى شنيد، تا زمانى كه سر مباركشان بر نيزه ها رفت ، ادامه داشت .
و اين ويژگى علاوه بر آن چيزى است كه امام سجاد عليه السلام -  وقتى به او گفته شد چقدر فرزندان پدرت اندك است -  فرمودند: در شگفتم چگونه كسى كه در هر شب هزار ركعت نماز مى خواند، فرزندى داشته باشد.

امام و احترام به سائل
امام حسين عليه السلام ، هنگام بخشش به سائل دچار شرم و حيا مى شدند و بر او رفت مى كردند. حكايت يك عرب باديه نشين كه از امام ضمن خواندن ابياتى درخواستى كرد، از آن جمله است . حضرت وارد خانه شدند و چهار هزار درهم در عبايشان پيچيدند و آن را به خاطر شرم و حيا از سائل از شكاف در خانه به او دادند و گفتند: بگير، من از تو معذرت مى خواهم كه اگر در آينده مال و ثروتى به دست آورديم ، ابر رحمت ما بر تو خواهد باريد؛ اما چه كنم كه زمانه متحول است و ما از مال و دنيا اندكى داريم .
نمونه ديگر اين كه امام به سائلى هزار (درهم ) دادند. سائل آن را گرفت و شروع به شمارش آن كرد. خازن آن حضرت به او گفت : مگر چيزى فروخته اى كه بهاى آن را با دقت مى شمارى ؟ گفت : بله ، آبروى خود را داده ام . امام فرمود: سه هزار به او بدهيد. هزار براى اينكه سائل است . هزار درهم براى آبرويش و هزار هم براى اينكه نزد ما آمده .
نمونه سوم ؛ شخصى نامه اى به امام داد. امام حسين عليه السلام قبل از خواندن آن فرمودند: خواسته ات بر آمده است . كسى از امام پرسيد: آيا ملاحظه فرموديد در نامه چه نوشته است ؟ امام فرمودند: خداوند از انتظار او در نزد من به مقدارى كه نامه را بخوانم ، سؤ ال خواهد كرد.
اين صفت خاص در امام به حدى بود كه حتى وقتى مى خواست به جاهلى هم مطلبى را بياموزد، از او شرم مى كرد. در روايت است كه امام پيرمردى را ديد كه وضو را بخوبى بلد نيست ، امام خواست به او ياد بدهد، اما از اينكه او تحقير شود، حيا مى كرد. به او فرمود: من و برادرم نزد تو وضو مى گيريم ، آنگاه تو بگو وضوى كداميك بهتر است . امام حسن و امام حسين عليهماالسلام وضو گرفتند و آن مرد صحرانشين گفت : هر دوى شما خوب وضو مى گيريد، اما اين وضو من هستم كه وضو گرفتن را بلد نبودم .

امام حسين و رفع هم و غم
امام نسبت به گرفتاران و اهل غم ، رقت خاصى داشتند. روزى بر اسامه كه در حال احتضار بود، وارد شدند. چون حضرت را ديد آهى كشيد و اظهار غم و اندوه كرد. امام علت را جويا شد. اسامه گفت : شصت هزار درهم بدهى دارم . امام فرمود: دين تو را ادا مى كنم . گفت : دوست دارم مديون نميرم . امام دستور داد مال را حاضر كردند و قبل از آنكه اسامه جان سپارد، آن را به طلبكارانش پرداخت كرد.

امام و اعطاى صدقات
امام حسين عليه السلام در اين باره ويژگى خاصى داشت كه نمونه آن در ديگران وجود ندارد. از جمله اينكه در روز عاشورا در پشت آن حضرت چين و چروك هايى ديده شد. در اين باره از امام سجاد عليه السلام سؤ ال كردند، فرمودند: اين زخم ها در اثر بند زنبيلى بود كه با آن شبانه براى يتيمان و بيوه زنان غذا مى برد. بيننده اى گفت : پشتى كه مخفيانه و شبانه براى يتيمان غذا مى برد، درهم شكسته است .

امام و اهتمام ويژه به نجات دادن از عذاب
امام حسين عليه السلام عزمى خاص در نجات دادن بندگان از عذاب الهى داشت ، و به همين خاطر سخت ترين تكاليف را برگزيد تا به درجه خاصى نايل شود كه شفاعتشان درباره كسانى كه مستوجب كيفر شده اند، مؤ ثر واقع شود و اين منظور حتى دشمنان را هم در بر مى گيرد. امام براى رفع عذاب از آنها هم سعى فرمود.
حتى امام بر روى كسى كه براى جداكردن سر مباركش آمده بود، لبخند زد و او را نصيحت فرمود!
امام حسين عليه السلام آنگاه كه ملاحظه فرمود نجات دادن كلى آنها از عذاب امكان ندارد، سعى كرد، عذاب آنها را كاهش دهد. كما اينكه اين قضيه درباره هرثمة بن ابى مسلم واقع شد. وقتى موعظه امام او را نجات نداد، امام حسين عليه السلام فرمود: از اينجا دور شو كه ما را نبينى و صداى ما را نشنوى . امام به عبيدالله جعفى نيز همين نصيحت را فرمود.

امام حسين و شدت خوف از خدا
شدت خوف امام از خدا به حدى بود كه هرگاه وضو مى گرفت رنگ چهره اش دگرگون مى شد و بدن مباركشان به لرزه مى افتاد و مى فرمود: شايسته است كه مؤ من وقتى در پيشگاه خداوند قهار قرار مى گيرد رنگ چهره اش زرد مى شود و بدنش به لرزه افتد. كسانى كه اين حالت را در امام مشاهده مى كردند، از اين حالت ايشان در شگفت مى شدند و مى گفتند: چقدر از خدايت خوف دارى ؟! امام در جواب مى فرمود: در روز قيامت تنها كسانى در امان هستند كه در دنيا از خدا خوف دارند. واى بر ما! حسين سيدالشهداء آنگاه براى عبادت خدا وضو مى گيرند از شدت خوف بدنشان مى لرزد و رنگ چهره شان زرد مى شود، اما ما به ارتكاب گناهان بزرگ مشغوليم و هيچ نگران نيستيم ؛ پس چگونه ادعا مى كنيم كه حسين عليه السلام اسوه و الگوى ماست ؟!

حسين و ستايش خدا از او
خداوند امام حسين را در كتابش قرآن مجيد بارها مورد مدح و ستايش قرار داده است و آن حضرت را به نفس مطمئنه ، كفل رحمت ، والامقام ترين پدرى كه نيكى كردن به ايشان را امر فرموده (اما امت چقدر در حق اين پدر عظيم الشاءن نيكى كردند)، كسى كه مظلومانه به شهادت رسيد، ذبح عظيم و كهيعص ستوده است و همچنين از حسين به فجر، زيتون و مرجان نام برده و در يمين عرش نوشته است :
حسين چراغ هدايت و كشتى نجات است . (7) كما اينكه خداوند در احاديث قدسى حسين را ستوده است ؛ خداوند در حديثى فرموده : مبارك باد مولودى كه صلوات و رحمت و بركات من بر اوست . (8)
خداوند همچنين حسين را به نور اولياء، حجت خدا بر خلق و ذخيره براى گناهكاران توصيف فرموده است .

ستايش رسول خدا از حسين عليه السلام
پيامبر اكرم (ص ) از امام حسين عليه السلام عجيب مدح كرده اند از جمله : روزى به آن حضرت فرمودند: آفرين بر تو اى زينت آسمان ها و زمين ! ابى ابن كعب گفت : اى رسول خدا آيا غير از تو كسى ديگرى مى تواند زينت آسمان و زمين باشد؟ پيامبر فرمود: اى ابى ! قسم به كسى كه مرا به پيامبرى مبعوث كرد، مقام حسين بن على در آسمان ها برتر از زمين است . خداوند در يمين عرش نوشته است : حسين چراغ هدايت و كشتى نجات است . سپس پيامبر حسين را گرفت و گفت : اى مردم ! اين حسين بن على است ، او را بشناسيد و بر خود و ديگران ترجيح دهيد، همان طور كه خداوند او را برترى داده است . همچنين تمام پيامبران ، ملائكه و بندگان شايسته خداوند، حسين عليه السلام را ستايش كرده اند.

حسين مورد ستايش دوست و دشمن
حسين عليه السلام خصوصيت ويژه اى دارد كه مورد ستايش دوست و دشمن قرار گرفته : معاويه در وصيت به يزيد امام را مدح كرده ، پسر سعد در ابياتى امام را ستوده ، قاتلان امام وقتى در مقابل حضرت ايستادند، او را مدح و ثنا گفتند.
شمر نيز از امام تعريف و تمجيد كرد، آنگاه كه گفت : تو را مى كشم و علم و يقين دارم كه پدرت بهترين كسان بود.
كسى كه سر مبارك حسين عليه السلام را بر نيزه كرد و پيش پسر زياد آورد، نيز از امام حسين عليه السلام تعريف و ستايش كرد، او گفت : ركاب مرا پر از طلا و نقره كن كه من سيد بزرگى را كشته ام . من كسى را كشته ام كه پدر و مادرش بهترين است .
يزيد نيز در مجلس خودش ، آنگاه كه همسرش هند با سر برهنه و حالتى غمگين بر او وارد شد، حسين را ستود و خطاب به هند گفت : برو و بر حسين گريه و زارى كن كه حسين فريادرس قريش است ، پسر زياد در كشتن او شتاب كرد.
وقتى يزيد مى گويد: براى حسين گريه و زارى كنيد، چرا ساكت هستيد. پس حال كسانى كه در عزاى سرور جوانان اهل بهشت شيون و زارى نمى كنند، چگونه است ؟!

حسين موجب حزن و شادى
همان طور كه حسين عليه السلام موجب حزن و اندوه همه انسان هاى مؤ من به خداوند از اول آفرينش تا روز قيامت است ، خداوند او را موجب شادى و سرور همه مؤ منان نيز قرار داده است ؛ چرا كه خداوند بهشت و حوران بهشتى را از نور حسين آفريد. پيامبر اكرم در حديثى پيرامون آغاز خلقت پنج تن آل عبا فرمود: خداوند بهشت و حوريان بهشتى را از نور فرزندم حسين آفريد، نور حسين از نور خداست و او از بهشت و حوريان برتر است .


عنوان سوم : صفات ، اخلاق و عبادت امام حسين عليه السلام در روز عاشورا

ويژگى خاص امام حسين عليه السلام كه منشاء همه خصوصيات ديگر شد
در اين عنوان در صدد بيان خاصى از امام حسين عليه السلام هستيم كه سرچشمه همه ويژگى هاى آن حضرت است . اين صفت همانا امتثال امام از پيام خاصى از جانب خداوند بود كه امام را به عبادتى مخصوص در روزى خاص امر فرمود و در مقابل به عنوان پاداش آن عبادت ، از جانب خداوند مورد الطاف ويژه قرار گرفت .
عبادت امام حسين در آن روز، عبادتى است كه از هيچ كس قبل ايشان سر نزده است و بعد از آن حضرت نيز تحقق نمى يابد. آن عبادت ، جامع جميع عبادات قابل تصور است ، يعنى در بر گيرنده همه عبادت هاى بدنى واجب ، مستحب ، ظاهرى ، باطنى ، روح و صورت آنهاست كه مى تواند توسط كامل ترين افراد انجام شود و همچنين شامل همه عبادت هاى قلبى واجب و مستحب است . تمام مكارم اخلاق و صفات حسنه سازگار و متضاد با هم ، به اضافه تحمل بزرگترين مصيبت ها و صبر اكمل نسبت به آنها و حتى و شكر بر مصائب به عالى ترين وجه ممكن در يك روز در امام حسين عليه السلام ظاهر و متبلور گشت .
امام با اين عبادت هما به مزيت ها و خصوصياتى كه موجب پاكيزه ترين و درخشنده ترين فضايل مى شود، دست يافت و بر آنها، ويژگى عبادت در هنگام مصيبت را هم افزود كه اين صفت از ويژگى تعدادى از پيامبرانى است كه خداوند به آنها بر فرشتگان مباهات مى كند. بنابراين ، امام داراى عبادتى است كه در اين باره همتايى ندارد و به همين خاطر مورد خطاب خاص خداوند قرار گرفت و خداوند خطاب به او فرمود: يا ايتها النفس ‍ المطمئنة ارجعى الى ربك و رضايت او را از خدايش و رضايت خودش از حسين عليه السلام را با گفته راضية مرضية اعلام فرمود و او را به عبوديت خاص و جنت منسوب به خودش با اين گفته فادخلى فى عبادى و ادخلى جنتى مختص گردانيد.

فرمان ويژه اوصياى پيامبر (ص )
خداوند جل جلاله ، بندگانش را بر اساس مراتب و درجات آنها مكلف فرموده و براى هر پيامبرى شريعتى قرار داده است . خداى تعالى براى پيامبر (ص ) دين حنيف سهل را مقرر فرموده و براى ايشان خصايص زيادى قرار داده است كه به بيش از 21 خصوصيت بالغ مى شود. آنگاه براى اوصياى ايشان در مورد مربوط به امامت و دعوت به دين ، احكام خاصى مقرر داشت كه در صحف مكرمه ثبت گرديده و براى هر يك تكليف خاصى را وضع فرمود كه آن را در كتابى كه مختوم و ممهور به 12 خاتم طلا گرديد، بيان فرموده است . اين كتاب را جبرئيل قبل از وفات پيامبر براى آن حضرت آورد و گفت : اى محمد! اين وصيت تو به نخبگان اهل بيتت مى باشد. پرسيد نخبگان چه كسانى هستند؟ گفت : على بن ابى طالب و فرزندانش . آنگاه پيامبر آن كتاب را به سيدالوصيين عليه السلام داد و دستور داد كه يك خاتم از آن را بگشايد و به دستورات آن عمل كند. سپس او، آن را به فرزندش حسن داد و ايشان هم خاتمى از آن گشود و طبق آن عمل كرد. سپس آن را به برادرش حسين عليه السلام داد، آن حضرت نيز آن را باز كرد و در آن ملاحظه نمود كه نوشته شده است براى شهادت با قوم خارج شو كه شهادت در راه خدا جز با تو براى آنان نيست و جان خود را به خدا بفروش .(9) كه مراد از آن بذل جان در روز قتال است . و چون يكى از تكاليف مخصوص امام حسين عليه السلام فروش جان به خدا بوده است ، مى بايست امام تمام عبادت هاى بدنى و قلبى كه شامل انواع و اقسام عبادات فعليه و تركيه ، چه عبادت هايى كه مشترك آن حضرت و ديگران است و چه عبادت هاى مختص به خود را انجام دهد تا آن معامله با خدا محقق شود و به آن جهت سزاوار آن شود كه خداوند به او هر آنچه كه مى توان به مخلوقى عطا كرد، عطا كند. امام حسين آن عبادت را انجام داد و در ازاى آن مشمول الطاف خاص آشكار و پنهان خداوند گرديد.
شرح و تفصيل اين معامله و عبادت نياز به آن دارد كه عبادات و اخلاق بر اساس آنچه در كتاب هاى فقهى آمده است ، عنوان شود و سپس كيفيت انجام آن عبادت ها و برخى از ويژگى هاى آن يادآورى گردد.

امام حسين عليه السلام و طهارت ظاهرى
امام حسين عليه السلام در شب شهادت با آبى كه فرزندش على براى او آورد، با اينكه مى دانست به آن آب احتياج پيدا مى كند، غسل كرد كه اين يكى از ويژگى هاى امام است كه اقسام طهارت را فراهم آورد.
سپس به طاهرى خاص كه همان خون قلبشان بوده ، مطهر شد و از آن صورت را وضو داد. سپس با خون خود غسل ترتيبى انجام داد و بدن خود را غسل داد و آنگاه يك بار ديگر براى غسل ارتماسى در خون خود فرو رفت .

امام حسين عليه السلام و طهارت باطنى
امام حسين عليه السلام در روز شهادت وضوى مخصوصى گرفت . مشت خود را با خون خود پر كرد و با آن سيماى مبارك را شست و خضاب نمود. سپس با خاك پاك مبارك تيمم كرد، بعد با آن صورت را مسح كرد و آنگاه كه آماده مى شد تا آنچه را به خدا فروخته است ، تسليم كند، پيشانى را بر خاك نهاد.

نماز خاص امام حسين عليه السلام
در زيارت جامعه آمده است كه شما نماز را برپا داشتيد و بخصوص در زيارت امام حسين عليه السلام مى خوانيم كه تو نماز را اقامه كردى . بنابراين امام داراى اقامه نماز مخصوصى است . امام حسين عليه السلام در آن روز چهار نوع نماز خواند: نماز شب ، همان نمازى كه شب عاشورا از دشمن براى آن مهلت خواست . دوم ؛ نماز ظهر، به شيوه نماز خوف كه به نحو خاص خودشان به جا آوردند كه غير از نماز عسفان و ذات الرقاع و بطن النحل بود. آن نماز، قصر بود، اما براى بعضى قصرالقصر شد، چرا كه تعدادى از آنها بين نماز شهادت رسيده ، بر زمين افتادند.
سوم ؛ روح نماز كه برخى از اسرار، افعال ، اقوال و كيفيت آن چنان است كه در كتاب الصلوة آمده است . چهارم ؛ نماز مخصوص آن حضرت كه داراى تكبيرى خاص ، قرائت ، قيام ، ركوع ، سجود، تشهد و سلام خاصى بود.
براى اين نماز آنگاه كه از اسب بر زمين افتاد، احرام بست و قيام كرد. قيام او هنگامى بود كه روى پا ايستاد و ركوعش آن هنگام بود كه لرزان مى رفت و فرو مى افتاد و قنوت و دعايش اين بود كه خدايا! منزه و بلندمرتبه اى ، جبروت و قدرتت عظيم است و عذابت شديد، تو از همه بى نيازى ، من عترت پيامبر تو و فرزند حبيب تو هستم . اين قوم با ما جنگيدند و به ما خدعه زدند و ما را يارى نكردند و ما را كشتند. سجده اش نيز گذاشتن چهره مبارك بر خاك بود و تشهد و سلامتش خروج روح از بدن و بالارفتن سر بر نيزه ها بود و تعقيب نمازش برخى از اذكار و تلاوت سوره كهف بود كه از سر شريف ايشان آنگاه كه بر نيزه بود، شنيده شد.

امام حسين عليه السلام و روزه خاص
برترين روزه ، روزه امام حسين عليه السلام بود. امام روزه اى گرفت كه در آن از خوردن و آشاميدن امساك نمودند و همچنين ، امساك از همه علايق قلبى و جسمى را بر آن افزودند. به همين خاطر خداوند براى روزه ايشان افطار خاصى را مقرر فرمود كه آن را روى دستان مبارك پيامبر به امام هديه كرد. چنانچه فرزندش على اكبر خبر داد كه جدم مرا سيراب نمود و در دستش ‍ كاسه اى است كه براى شما نگه داشته است .

باب جنازه ، تشيع جنازه
واجب است كه جنازه اموات را غسل و كفن نمود و بر آنها نماز خواند. اما درباره شهيدى كه در صحنه نبرد به شهادت مى رسد، واجب است بر او نماز خواند و با همان لباس رزم به خاك سپرد. تشيع جنازه ، حمل آن و تربيع در محل جنازه نيز مستحب است و همچنين واجبات ديگرى وجود دارد. اما اين امكان براى امام حسين عليه السلام فراهم نبود كه همه موارد را براى شهداى كربلا انجام دهد و شايد به كمترين واجب يعنى نماز بر كسانى كه امكان آن فراهم شد، اكتفا فرمودند.
اما درباره دفن شهداء روايت شده است كه براى فرزند شيرخوارش با شمشيرى قبرى حفر كرد و بنا به اين دلايل او را به خاك سپرد:
-  تنها براى او حفر قبر امكان پذير شد،
-  تا اينكه سر كودك را نبرند،
-  براى اينكه جنازه او روى زمين نماند،
-  تا در زير سم اسب ها جنازه او از بين نرود،
-  توانايى و قدرت تحمل نگاه بر او را نداشت .
البته تا آنجا كه فرصت فراهم بود، وجود مباركشان برخى از پيكرها را جمع كرد و در كنار هم قرار داد و اگر كسى يافت مى شد كه پيكر شهيدى را حمل كند، امام آن جنازه را تشيع مى كرد، ولى گويا در حمل جسد مبارك برادر رشيدش ابوالفضل ناتوان بود و لذا بدن او در كنار نهر علقمه باقى ماند.

زكات و صدقات
امام حسين عليه السلام زكات و مال و بدن ، هر دو را پرداخت ، اما نه يك دهم و يك چهارم ، بلكه همه را پرداخت ، حتى آن لباس كهنه را كه قيمتى براى آنان قايل تصور نبود، داد. بخصوص در شب عاشورا براى آزادى برخى ، لباس هايى را داد كه -  طبق نقل -  هزار دينار ارزش داشت .

باب جهاد: جهاد خاص امام حسين عليه السلام
در زيارت جامعه كبيره آمده است : شما ائمه دين ، در راه خدا جهاد كرديد و حق جهاد را به انجام رسانديد. در زيارت امام حسين عليه السلام بخصوص آمده است : شهادت مى دهم كه تو (اى حسين ) در راه خدا جهاد كردى و حق جهاد را به جا آوردى . بله امام ماءمور به جهاد مخصوصى شد كه به هيچ كس قبل از ايشان چنان تكليف نشده بود، كه خصوصيات آن از اين قبيل است :
1
-  جهاد در ابتداى امر، يك به ده بود، نه اينكه يك نفر با بيشتر از ده نفر جهاد كند. سپس خداوند در اين حكم تخفيف داد و شرط وجوب جهاد را يكى به دو نفر مقرر فرمود، اما خداوند براى امام حسين عليه السلام مقابله يك نفر را، با سى هزار يا بيشتر مقرر فرمود.
2
-  جهان بر كودكان و سالخوردگان واجب نيست ، اما در واقعه كربلا بر كودكان مانند قاسم و فرزند آن پيرزن و حتى بر كودكى چون عبدالله بن الحسن و پير سالخورده اى مانند حبيب بن مظاهر جايز گرديد.
3
-  در جهاد بايد ظن و گمان بر كشته شدن نباشد، اما امام عليه السلام به قتل خود و اصحابش علم داشت ، و به اصحاب فرمود: گواهى مى دهم كه همه شما كشته مى شويد و بجز فرزندم على كسى نجات پيدا نمى كند.
دشمنان امام در جنگ با آن حضرت احكام جنگ را هم رعايت نكردند كه در اين باره موارد بسيارى است ؛ از جمله :
الف ) جنگ در ماه هاى حرام ممنوع است ، اما آنها رعايت نكردند و در ماه حرام با امام حسين عليه السلام جنگيدند.
ب ) در جنگ نبايد كودكان و زنان كشته شوند؛ ولى آنان كودكان را كشتند، حتى آن كودك شيرخوار را هم وقتى كه امام از آنها براى او آب خواست ، به شهادت رساندند.
ج ) مزارع را نبايد سوزاند، ولى دشمنان امام تعدادى از خيمه هاى اهل بيت آن حضرت را در زمانى كه هنوز امام زنده بود به آتش كشيدند و قصد داشتند خيمه ها را اهلش بسوزانند و بعد از شهادت آن حضرت خيمه ها را به آتش كشيدند.
د) در صورتى كه جنگ تن به تن شرط باشد، -  ولو با كفار -  نبايد به يك باره هجوم صورت پذيرد.
ه ) نبرد را قبل از ظهر آغاز نكنند، بلكه عصر آغاز نمايند تا اينكه كشتار به طول نينجامد و شب بين آنها حايل گردد.
و) نبايد سرى از معركه خارج شود، اگر چه بريدن سر كافر و چرخاندن آن در صحنه نبرد جايز است ، اما نبايد از ميدان جنگ به مكان ديگرى برده شود، حتى اگر كافر باشد.
ز) مقتول صاحب نام و بزرگى را نبايد عريان كرد، حضرت على عليه السلام وقتى عمروبن عبدود را به قتل رساند -  با اينكه او تجسم تمام كفر بود -  تكه اى از لباس او را بيرون نياورد، حتى زره او را كه اولا لباس محسوب نمى شود و ثانيا بى نظير بوده است ، از تنش بيرون نياورد. وقتى به على عليه السلام پيشنهاد آن كار شد، فرمود: او بزرگ قوم خودش است ، دوست ندارم حرمتش هتك شود. به همين خاطر وقتى خواهرش آمد و ملاحظه كرد كه بدن برادرش را لخت نكرده اند و دانست كه قاتل برادرش حريف بزرگوار و شخص جليل القدرى چون على عليه السلام بوده است ، خوشحال شد و گفت : اگر قاتل تو غير از على بود، تا ابد گريه مى كردم .
ح ) حتى اگر مقتول از كفار هم باشد، مثله كردن او جايز نيست . على عليه السلام حتى از مثله كردن شقى ترين شخص روى زمين از اول خلقت تا آخر آن ، يعنى ابن ملجم نهى فرمود و گفت : اگر من از دنيا رفتم او را مثله نكنيد. اين حكم نزد كفار و بت پرستان در دوران جاهليت حتى درباره مسلمانانى كه با آنان مى جنگيدند، نيز وجود داشته و امرى ثابت بوده است . به عنوان مثال وقتى ابوسفيان در جنگ احد بر سر جنازه شهداى مسلمان آمد و جسد حمزه را ديد بالاى سرش حاضر شد، نيزه را بر دهان آن حضرت نهاد و او را شماتت كرد و گفت : اين سزاى تو است ، اما چون ملاحظه كرد كه انگشتان او را بريده اند و شكمش را پاره پاره كرده و جگرش ‍ را بيرون آورده اند، با صداى بلند فرياد زد: اى پيروان محمد در ميان كشتگان شما شخصى است كه مثله كرده است ، به خدا سوگند من چنين دستورى ندادم و به آن راضى نبودم . اما پسر معاويه به پسر سعد نوشت : وقتى حسين را كشتى ، بدن او را زير سم اسب ها قرار بده ، مى دانم كه بعد از مرگ ديگر به ما آسيبى نمى رساند، اما من به اين گفته خود پايبند هستم كه هر گاه حسين را بكشم با او اين معامله را خواهم كرد.
ط) نبايد زنان و كودكان اسير حتى از كفار را بر كشته هاى آنان عبور داد، به همين خاطر پيامبر (ص ) وقتى بلال ، صفيه اسير را بر كشتگان يهود عبور داد و بدنش شروع به لرزيدن كرد، او را مورد عتاب قرار داد. اما اين مصيبت بزرگ بر اسيران آل محمد وارد شد و نه تنها آنها را از كنار شهيدان آغشته به خون عبور دادند، بلكه آنها را همراه كشتگان حركت دادند؛ آن هم مدتى طولانى بيش از يك ماه و در حالى كه سرهاى شهيدان در معرض ديدشان قرار داشت .
ى ) در صورتى كه زنان اسير از كفار، از دختران و بزرگان و سلاطين باشند، نبايد آنها را در بازار به معرض فروش گذاشت و آنان را به مجالس برد و چهره هاى آنها را مانند ديگر زنان كافر، عريان به ديگران نشان داد؛ اما در روايتى از امام باقر عليه السلام ديدم كه فرمود: وقتى اسيران ما را به شام آوردند صورت هاى آنان آشكار بود و شاميان گفتند ما اسيرانى به اين زيبايى نديده ايم و در مجلس يزيد آن شامى گفت : يزيد! اين دختر اسير را به من ببخش .

امر به معروف و نهى از منكر
سهم و نصيب امام حسين عليه السلام از اين عبادت نيز بيش از ديگران است و آن حضرت مكلف به انجام اين فريضه شد با اينكه مى دانست انجام اين عبادت به ايشان ضرر مى رساند. حتى به قاتلش آنگاه كه سر مبارك او را از تن جدا كرد، لبخند زد و او را موعظه فرمود. و سر بريده آن حضرت راهب نصرانى را دعوت به اسلام كرد. آيا چنين امر به معروفى از غير حسين عليه السلام ديده يا شنيده ايد، هرگز!!

عبادت هاى مستحب

ملاطفت و مهربانى
مهربانى پدران نسبت به فرزندان ، به ويژه دختران مستحب است . امام حسين عليه السلام به بهترين وجه اين كار را انجام داد. وقتى آن حضرت خواست دختر خردسالش سكينه را آرام كند، او را بوسيد و دست نوازش بر سرش كشيد؛ اما متاءسفانه رفتن پدر به غم و غصه او افزود.
نكته بديع ؛ جلوگيرى از ظالم و حمايت از مظلوم
امام حسين عليه السلام در شرايطى به انجام اين دو مستحب پرداخت كه آن شرايط براى كسى در طول تاريخ محقق نشده و نخواهد شد. وقتى امام در قتلگاه در خون غلطيده و از سوى ديگر، فرياد زنان حرم كه دشمنان آنها را احاطه كرده بودند، به دادخواهى بلند شده بود، در مقابل ظالمان در هيبتى باشكوه و بديع با زحمت روى دو زانو ايستاد و راه را بر دشمن مهاجم بست و خطاب به آنها گفت :
مرا هدف قرار دهيد، شمشيرها و نيزه هايتان را بر من فرود آريد، اما متعرض حرم من نشويد.
همچنين امام به كمك هفتاد و دو تن از اصحابشان شتافتند. وقتى آنها بر زمين مى افتادند و امام را صدا مى زدند كه بر بالينشان حاضر شوند، امام دعوت همه آنها را اجابت كرد و به كمك شان شتافت كه از آن ميان 27 نفر از اهل بيت خودشان بودند.

خوشحال كردن مؤ من و ديدار از او
اين دو امر -  آن طور كه در روايات آمده -  از افضل اعمالند. امام حسين عليه السلام در آن روز با امر به صبر كردن و پند و اندرز نمودن و ملاطفت كردن ، سعى كرد مردان و زنان مؤ من را خوشحال كند؛ اما در باب ديدار از مؤ منان ، اين امر به عناوين مختلف براى امام محقق شد كه گاهى به شكل عيادت از بيماران و زخمى ها صورت پذيرفت . امام تنها به آمدن و نشستن در كنار آنها اكتفا نمى كرد، بلكه برخى از آنها به ويژه افراد غريب را مورد لطف و مرحمت خاص خويش قرار داد؛ چنانچه بر بالين آن برده سياه و غلام ترك حاضر شد، اما عيادت يكى از آنها كه همان فرزند عزيزش ‍ على اكبر باشد، براى امام ميسر نشد، زيرا به خاطر ادبى كه داشت و احترام به پدر، مانند ديگران امام را صدا نزد اما وقتى امام وداع او را شنيد كه مى گويد: يا ابتا عليك منى السلام با اينكه مى دانست او را زنده در نمى يابد، به سوى فرزند آمد و با صداى بلند فرمود: پسرم تو را كشتند
امام عليه السلام همچنين در روز عاشورا از فرزندش حضرت سجاد عليه السلام عيادت كرد و احوال او را جويا شد.

تلاوت قرآن
امام حسين عليه السلام با اينكه خود قرآن ناطق هستند، در عين حال اشتياق فراوانى به تلاوت قرآن داشتند، تا آنجا كه شب عاشورا براى انجام امورى ، از جمله تلاوت قرآن از دشمن مهلت خواستند. در آن شب با شنيدن تلاوت آيات قرآن توسط امام و راز و نياز ايشان با خداوند، تعداد 30 نفر از لشكريان عمر سعد راه هدايت را يافتند و به اردوگاه امام پيوستند و در پيشگاه امام به شرف شهادت نايل آمدند.
امام عليه السلام در روز عاشورا در مقامات مخصوصى قرآن تلاوت كردند، يكى از آن موارد، زمانى بود كه فرزندش على اكبر در برابر سپاه دشمن قرار گرفت و اين تلاوت قرآن همچنان تداوم يافت تا زمانى كه سر مبارك حضرت بر بالاى نيزه ، آياتى از سوره كهف را تلاوت نمود.

ياد خدا
تمام حالات ، كردار، گفتار، حركات و سكنات امام حسين عليه السلام از عصر تاسوعا تا عصر عاشورا، همه ذكر خدا و يادآور ميثاق و تعهد آن حضرت با پروردگارش بود، تا اينكه امانتش را اداء كرد و هيچ امرى از امور بشرى او را از ياد خدا باز نداشت . حتى در آن لحظات حساس كه دهان و زبان مباركشان از شدت تشنگى خشكيده بود، همچنان به ذكر خدا مشغول بودند.

اهتمام به دعا
امام عليه السلام آنقدر به دعا و راز و نياز اهتمام داشتند كه شب عاشورا به همين منظور از دشمن مهلت خواستند. امام در آن شب تا صبح به راز و نياز با خدا مشغول بود و از جمله دعاهاى حضرت اين بود كه خدايا! تو در هر رنج و محنتى مورد وثوق و اطمينان منى و در هر مشكلى پناه و اميد من هستى . در هر چه به من برسد تو مورد اعتماد منى ، خدايا! زاد و توشه راه من تويى . خدايا! چه مصيبت هايى كه قلب در برابر آن ناتوان ، چاره جويى در مقابل آن اندك ، دوست در آنجا شكست خورده و دشمنان زبان به شماتت گشوده . خدايا به من به درگاه تو مى آيم و شكايت آن مصيبت را پيش تو مى آورم . خدايا! تو آن را از من دور كرده و مرا به رنج و محنت رها ساز
دعا و راز و نياز امام همچنان تا زمانى كه بر زمين افتادند، ادامه داشت . امام در آن حال به درگاه خداوند عرضه داشت : خدايا! تو بلند مرتبه اى و جبروت و شكوهت عظيم است ... من عترت پيامبر تو و فرزند حبيب تو هستم .
عبادات قلبيه و صفات حميده

يقين امام حسين عليه السلام
امام حسين عليه السلام در روز عاشورا عالى ترين مكارم اخلاق را ابراز فرمود. در روايات آمده است كه خداوند دوازده خصلت را به پيامبرانش ‍ اختصاص داده كه از جمله آنها يقين است . براى امام حسين عليه السلام عالى ترين مقام يقين حاصل شد، چرا كه از آثار حقيقت يقين آن است كه نفس ، از دنيا دورى و چشم پوشى كند، اين معنا به تمام و كمال در امام وجود داشت ، آن حضرت روزى كه از مدينه خارج شد و به كربلا رسيد به برادرش محمد حنفيه و ساير بنى هاشم نوشت اما بعد، دنيا فانى و آخرت باقى است ، پس دنيا را كان لم يكن بپندار و قلب خود را از آلوده شدن به آن نگه دار.

مقام تسليم و رضاى امام حسين
امام حسين عليه السلام در عالى ترين درجات رضا و تسليم قرار داشتند. وقتى از مكه خارج مى شدند فرمودند: گويا مى بينم كه گرگ هاى گرسنه در سرزمينى ميان نواويس و كربلا بدن مرا قطعه قطعه مى كنند. همانا رضاى خدا، رضاى ما اهل بيت است . آرى مقام صبر و رضاى آن حضرت تا به آنجا رسيد كه حاضر شد به بزرگترين مصيبت ها تن دهد و بدن مباركش زير سم اسبان قرار گيرد.

سخاوت امام حسين
چه سخاوتى بالاتر از اين كه امام در راه رضاى خدا هر آنچه داشت از مال و فرزند و اهل بيت ، در طبق اخلاص گذاشت و در راه خدا ايثار كرد؛ سخاوتى كه تنها در مال خلاصه نمى شد.

شجاعت امام حسين
امام حسين عليه السلام شجاعت را از جدش پيامبر (ص ) به ارث برده بود. در روز عاشورا آنچنان شجاعتى از امام بروز كرد كه ضرب المثل شد؛ چنان كه عبدالله بن عمار گفته است : من هرگز كسى را نديدم كه مانند حسين فرزندان و اهل بيت و يارانش همه كشته شده باشند، اما با هيبت و شجاعتى بى نظير بر سپاه دشمن كه بالغ بر سى هزار نفر بود، حمله كند و آنها چون فوج ملخ در مقابلش پراكنده شوند. امام حسين عليه السلام اين گونه بود. حمله بر سى هزار نفر ناشى از قوت قلب و دلالت بر شجاعت بى نظير آن حضرت دارد.

وقار و طماءنينه بى نظير
طماءنينه و آرامش كامل امام حسين عليه السلام در روز عاشورا منحصر به فرد و بى نظير بود. هر چه در آن روز بر شدت مصائب ايشان افزوده مى شد، وقار و طماءنينه حضرت نيز افزون تر مى شد و چهره نورانيش برافروخته تر مى گشت .

رقت قلب امام
امام حسين عليه السلام نسبت به همه همراهان ، مهربان بود. به همين خاطر گرفتارى هاى آنان براى امام سنگين بود و در رفع مصائب آنها مى كوشيد، كه به تناسب همين رقت قلب مصيبت هاى امام بيشتر بود. لذا وقتى فرزند برادرش تقاضاى رفتن به ميدان مبارزه مى كند، آن هم در چنان جنگ نابرابرى ، امام آنچنان گريه مى كنند كه از هوش مى روند. پس امام با اين رقت قلب و عاطفه ، آن هنگام كه بدن آن نوجوان را در زير سم اسبان دشمن در هم شكسته مى بيند و فرياد قاسم به گوش مى رسد، چه حالتى دارند؟!

حلم امام حسين
درباره بردبارى و حلم آن حضرت اشاره به اين نكته كافى است كه با همه اين مصيبت ها و تحمل ضرب و جراحات ، بر دشمن نفرين نكرد، اما وقتى زخم زبان به امام زدند، آن را تحمل نكرد. حتى درباره برخى مانند مالك بن يسر كه هم حضرت را مضروب كرد و هم ناسزا گفت ، امام به خاطر ناسزايى كه او گفت ، او را نفرين نمود. البته اين مساءله با حلم منافات ندارد، زيرا تحمل تحقير، خوار كردن خويش است نه حلم و بردبارى ، و به همين خاطر امام فرمودند: مرگ بهتر است از زندگى همراه با خفت و خوارى .

حسن خلق امام
با اينكه امام در تمام طول عمر شريفشان از اخلاق نيكو برخوردار بودند، اما در شب عاشورا حالت هاى عجيبى از حضرت بروز كرد كه با دقت در رفتار آن حضرت با اصحاب و اهل و عيال آشكار مى شود كه چنين حالاتى فقط منحصر به ايشان است ، شگفتى آنجا بيشتر مى شود كه بدانيم اين حالت در زمانى بروز مى كند كه موجبات تفرقه حواس از هر سو فراهم بوده است !

مروت امام حسين
مروت امام تا به آنجا بود كه به دشمن آب داد و راضى به يارى و كمك جنيان نشد و عجيب تر اينكه وقتى شمر قبل از وقوع درگيرى ، براى گفتگو آمده بود و يكى از اصحاب خواست او را با تير بزند، امام فرمود هرگز اين كار را نكن ، من جنگ را آغاز نمى كنم .

غيرت امام
امام عليه السلام هم نسبت به خويش و هم نسبت به اهل و عيالش داراى غيرت بود. از سخنان آن حضرت و اشعار و سخنان او هنگام حمله ، غيرت بر نفس خويش آشكار مى شود و اعمال او نيز نمايانگر آن است ؛ اما آنچه قلب را جريحه دار مى كند اين است كه وقتى آن حضرت بر اثر ضربه صالح بن وهب نتوانست بر روى اسب بماند و از اسب با صورت بر زمين افتاد، براى اينكه مورد سرزنش دشمن واقع نشود و به واسطه غيرتى كه نسبت به اهل و عيال خود داشت ، نمى خواست افتاده بر روى زمين بماند، به همين خاطر برخاست ، اما ضربات ديگرى بر ايشان وارد شد كه نتوانست بايستد، از اين رو نشست . سپس ضربات ديگرى بر پيكرشان وارد شد كه نشستن هم برايشان مشكل گرديد، لذا گاهى بلند مى شد و گاهى نقش بر زمين افتاده نبيند و زبان به شماتت نگشايد. اما غيرت آن حضرت نسبت به اهل بيت و حرم شريف تا به آنجا بود كه نهايت سعى و كوشش خود را براى حفظ حريم آنها به كار برد و براى همين منظور بر دور خيام خندق كند و در آن آتش افروخت و بارها خطاب به دشمن گفت : متعرض اهل بيتم نشويد، به طرف من بيايد. و همچنين وقتى آب در كف دست داشت و آن را به نزديك دهان آورد، با اينكه شديدا تشنه بود، همين كه شنيد دشمن به خيمه ها حمله كرده است آب را بر زمين ريخت .

قناعت امام
امام براى اتمام حجت بر آنها از دنيا به اين قناعت كرد كه به يكى از سرحدات برود و سپس به قناعت خود تا به آن حد افزود كه از تمام دنيا و اموال آن ، به كهنه پيراهن پاره اى كه ارزشى نداشت قناعت نمود.

صبر و شكيبايى امام
بنا به گفته خداوند كه مى فرمايد و جعلنا منهم ائمة يهدون بامرنا لما صبروا (10) صبر، ملاك و محور امامت ائمه عليهم السلام و سبب پاداش ‍ آنهاست .
در كتاب مهيج الاحزان به سند معروف از امام صادق عليه السلام حديثى به اين مضمون نقل است كه در شب معراج خداوند به پيامبرش وحى فرستاد كه من تو را با سه مسئله آزمايش مى كنم تا معلوم شود صبر تو چگونه است . پيامبر عرضه داشت : من تسليم فرمان تو هستم و توان تحمل صبر را جز با عنايت تو ندارم . آنگاه وحى آمد كه :
1
-  بايد فقراى امت را بر خود ترجيح دهى ؛ گفت تسليم هستم و صبر مى كنم .
2
-  بايد آزارها و تكذيب ها را تحمل كنى ، پيامبر عرضه داشت ، تسليم هستم و صبر مى كنم .
3
-  بايد نسبت به مصيبت هايى كه براى اهل بيتت پيش مى آيد، تسليم باشى و صبر كنى ؛ حق برادرت على عليه السلام را غصب مى كنند و به او ستم نمايند و مقهور مى شود. دخترت (فاطمه ) را مى زنند در حالى كه حامله است و بدون اجازه وارد خانه اش مى شوند. دو فرزندت (حسن و حسين ) را مى كشند. اولى را از راه حيله و نيرنگ به قتل مى رسانند و جنازه اش را تيرباران مى كنند و دومى را امت ، دعوت مى كنند، سپس او و همه فرزندان و همراهانش را مى كشند و اهل بيتش را به اسارت مى برند. آنگاه پيامبر گفت انا لله و انا اليه راجعون امر خود را به خدا وا مى گذارم و از او طلب صبر و شكيبايى مى كنم .
پيامبر اسلام در تمام مراحل صبر كرد، بجز درباره حسين عليه السلام كه گريه سر داد. البته گريه با صبر منافات ندارد، بلكه لازمه مهربانى و رقت قلب است .
هيچگاه شنيده نشد كه پيامبر اسلام مصيبت خود يا يكى از اهل بيتش را يادآورى كند و گريه نمايد، اما هر گاه نام حسين عليه السلام برده مى شد و يا او را مى ديد، گريه بر او غلبه مى كرد.

سفارش به صبر از سوى امام
امام حسين عليه السلام ، هنگام خداحافظى ، اهل بيتش را به صبر سفارش ‍ كرد و آنها را موعظه نمود و از خدشه دار كردن صورت و گريبان چاك كردن و زارى سر دادن ، نهى فرمود؛ اما گفت من شما را از گريه گردن باز نمى دارم ، فقط دخترش (سكينه ) را از گريه كردن منع كرد و فرمود: دخترم با اشك ديدگانت دل مرا نسوزان آنگاه كه مرا كشتند تو از همه براى گريه كردن سزاوارتر هستى ، اى بهترين زنان .

تعجب فرشتگان از صبر امام
آن طور كه نقل كرده اند، صبر امام فرشتگان آسمان را به تعجب واداشت . كمى در اين احوال تدبر كن و تصور بنما كه حضرت با بدن پاره پاره روى ريگ هاى داغ و سوزان افتاده ، سر مباركش شكافته ، پيشانى اش شكسته ، تير سه شعبه قلبش را سوراخ نموده ، جگرش از شدت تشنگى آتش گرفته ، پيكر تكه تكه شده شهيدان و عزيزانش در جلوى ديدگانش افتاده و فرياد استغاثه اهل حرم او را متاءثر نموده ، دشمن هم زبان به شماتت گشوده ؛ اما با اين همه مصيبت ، امام خم به ابرو نمى آورند و آه نمى كشند و قطره اشكى نمى ريزند، بلكه خطاب به محبوب خود مى گويد خدايا! من نسبت به حكم تو صابرم ، معبودى جز تو نيست ، اى فريادرس فريادخواهان . همچنين در زيارت امام حسين عليه السلام آمده است كه صبر تو فرشتگان آسمان را به تعجب واداشت .
از امام سجاد عليه السلام روايت شده است كه هر چه مصيبت ها بيشتر مى شد رنگ چهره امام حسين عليه السلام نورانى تر مى گشت و اعضا و جوارحش آرام مى گرفت . برخى گفتند، ببينيد چگونه امام نسبت به مرگ بى اعتنا است .

گريه امام حسين
امام حسين عليه السلام در كربلا در چند مورد گريه كرد:
اول : به حال اهل بيت خود گريه كرد، چرا كه اصل گريه بر اهل بيت از طاعات محسوب مى شود.
آخر امام چگونه مى توانست گريه نكند، در حالى كه ياران و برادران و فرزندان خود را از دست داده و تنها و بى كس مانده ، زمين با همه بزرگى اش ‍ برايش تنگ شده و خود و اهل بيتش لب تشنه در خيمه ها در محاصره دشمن قرار دارد، مى خواهد به ميدان برود و به آنها مى گويد كه خود را براى اسارت آماده كنيد و آنها را به صبر فرا مى خواند و براى آرام كردن آنها به زحمت مى افتد. مى خواهد به ميدان برود كه دختر كوچكش شيون كنان و سر برهنه مى آيد و دامن پدر را مى گيرد و مى گويد پدر آهسته تر، بايست تا از ديدار تو توشه برگيرم و تو را سير ببينم كه اين وداع آخر است . آنگاه دست و پاى پدر را مى بوسد. امام مى نشيند و دختر را در دامن خود مى گيرد و شديدا گريه مى كند و اشك ديدگانش را با آستين پاك مى كند و مى گويد: سكينه جان ! بعد از من گريه تو طولانى خواهد شد. بايد بعد از مرگ من تو گريه كنى . آيا مى توان تصور كرد در چنين حالتى ، كسى طاقت بياورد و متاءثر نشود؟!
يكى ديگر از مواردى كه امام حسين گريه كرد هنگامى بود كه بر بالين برادرش عباس حاضر شد و او را ديد كه با مشك پاره بر زمين افتاده و هر دو دستانش قطع شده و به طرفى پرت شده اند. در اين حال بود كه امام سخت گريه كرد. آنگاه كه قاسم عزم ميدان كرد نيز امام را در آغوش گرفت و آنچنان گريه كرد كه از هوش رفت و زمانى هم كه بر بالين جسد قاسم آمد و ديد كه پايمال اسبان شده ، شديدا گريه كرد. زمانى هم كه فرزندش على اكبر راهى ميدان شد اشك ديدگانش جارى گرديد و دست به محاسن شريف برد و سر را بلند كرد و به درگاه پروردگارش دعا نمود. هنگامى كه خواهرش زينب سلام الله عليها را دلدارى مى داد نيز امام حسين عليه السلام گريه كردند. اگر در هر يك از اين موارد تاءمل كنى متوجه مى شوى كه براى صاحب قلب سليم و مهربان غير ممكن است در چنين حالاتى گريه نكند و در مى يابى كه در هر كدام از اين حالت ها حكمت و خصوصيتى نهفته است .
دوم : يكى ديگر از دلايل گريه امام حسين براى اين بود كه ملاحظه مى كردند، دين اسلام در حال اضمحلال و نابودى است .

خاتمه
در خاتمه اين عنوان به ذكر دو ويژگى خاص امام در روز عاشورا اشاره مى كنيم :
الف ) امام حسين عليه السلام جامع بين اضداد بود:
* در روز عاشورا امام حسين عليه السلام به خاطر امورى مضطرب شدند، اما هر چه به اضطراب حضرت افزوده مى شد، قلبش آرام تر مى شد. بنابراين حسين عليه السلام همان مضطرب وقور است .
*
امام حسين عليه السلام در مواردى گريه كردند، اما گريه بر صبر آن حضرت افزود تا جايى كه صبر او ملائكه را به تعجب واداشت ، پس امام گريان صبور است .
*
امام حسين عليه السلام تنها و بى ياور بود، اما در همان حال ، در جلالت شاءن و عظمت ، خود يك لشكر بود، و به تنهايى وقتى به دشمن حمله مى كرد، دشمن چون گله بزى كه گرگ بر او حمله ور شده باشد، از مقابل امام مى گريخت ، پس امام تنها اما صاحب يك لشكر است .
*
امام براى اتمام حجت استغاثه مى كرد، و در همان حال به فرياد هر كس ‍ كه او را صدا مى زد و مى گفت : يا ابا عبدالله مرا درياب مى رسيد، پس ‍ امام هم مغيث است و هم مستغيث .
*
شهدا همه ، جان خود را فداى امام حسين عليه السلام كردند، امام نيز جان شريف خود را براى نجات و هدايت آنها فدا كرد. به همين خاطر برخى از حكما زبان حال حضرت را خطاب به اصحابش چنين بيان كرده اند كه : شما جان خود را فداى من كرديد و من هم خود را براى نجات شما از آتش جهنم فدا كردم . بنابراين ، امام حسين عليه السلام كسى است كه هم جان ها برايش فدا شد و هم خودش فداى جان ها شد.
*
امام در حالى كه با بدن تكه تكه شده بر زمين افتاده بود، در همان حال براى نجات اهل بيت و هر كس به سوى او آمده بود، تلاش مى كرد، پس امام همان به خون غلطان تلاشگر است .
*
امام عليه السلام به قدرى تشنه بودند كه زبانشان را در اطراف دهان مى گرداند، اما در عين حال سعى مى كرد تشنگان را سيراب كند. حتى امام خواستند قبل از اينكه خودشان آب بنوشند، ذوالجناح را هم سيراب كنند؛ پس امام ساقى لب تشنه است .
*
براى امام حسين عليه السلام هيچ ماءمن و پناهى باقى نمانده بود، اما امام هر خائف بى پناهى را پناه بود. لذا امام حسين عليه السلام پناه بى پناهان است .

next page

fehrest page

back page